دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 140 صفحه می باشد.
فهرست مطالب
چکیده رساله
فصل اول: مسکن ۱
بخش اول: مسکن، کیفیت، شاخصهای اجتماعی
مفهوم مسکن، سکونت و سکونتگاه
تعریف سازمان بهداشت جهانی از مسکن
اهداف کلی مسکن در کشورهای جهان سوم
سیاست احداث مجتمعهای مسکونی در برنامه عمرانی ایران
اشکالات مسکن مدرن
روحیه جمعی در افراد
فردگرایی و خانواده هستهای بجای جمعگرایی
عوامل مؤثر در بررسی وضعیت مسکن
اهداف کلی اجتماعی مسکن
بررسی ابعاد کمی نیاز مسکن
بررسی ابعاد کیفی نیاز مسکن
عوامل ایجاد تغییرات در مسکن
سلسله مراتب نیازهای انسانی
اهداف کلی اجتماعی در سیاستهای مسکن
استانداردهای مسکن با توجه به شرایط متفاوت
پیامدهای اجتماعی استاندارد مسکن
نیازهای اجتماعی- روانی
گونهگونی فرهنگی و استانداردهای یکنواخت
بخش دوم: مسکن، مجتمع مسکونی و نیازها ۲۳
دورنمای تحول بعد خانوار
طبقهبندی «نیاز» از دیدگاه جامعه شناسی
نحوه طبقه بندی نیازها
انواع رفتارهای سکونتی در مقابل حداقل فضا
ویژگیهای سازمان فضایی خانههای تاریخی
ویژگیهای فضاهای سکونتی معاصر
سازمان فضایی خانههای معاصر
ادامه فصل اول: مسکن ۳۴
معیارهایی باری طراحی خانه معاصر
عرصههای زندگی جمعی و خصوصی
پیوستگی عرصههای عمومی و خصوصی
نیازهای اساسی یک مجتمع مسکونی
گروهبندی فضاهای مسکونی
قسمتهای تشکیل دهنده مسکن خانواده سنتی ایران
۱- عرصه مشترک
۲- عرصه والدین
۳- عرصه فرزندان
۴- عرصه خویشاوند
۵- عرصه مهمان
۶- فضاهای خدماتی- بهداشتی
۷- فضاهای ورودی و خروجی
تناسب فضایی و عملکردی
گونههای مسکن:
۱- آپارتمانهای مرتفع
۲- برج در فضای سبز
۳- آپارتمان متراکم بدون آسانسور
۴- آپارتمانهای دارای دسترسی مستقیم
۵- خانههای حیاط دار
۶- خانههای متصل
۷- خانههای مستقل
محیط مسکونی
۱- محیط اجتماعی
رفتار اجتماعی ساکنان ساختمانهای بلند
۲- محیط کالبدی
مقیاس انسانی
محیط کالبدی- شرایط کلی
ادامه فصل اول: مسکن ۵۸
۱- شرایط زیست مناسب
۲- دسترسی به فضای باز- فضای بازی کودکان
تفریحات
استانداردهای تفریح
وضع فضای باز عمومی
۳- تفکیک مسیر عبور پیاده از سواره
۴- طراحی محوطه
۵- اشراف
۶- ایمنی
۷- امنیت
الف: امنیت روانی
ب: امنیت فیزیک
روابط همسایگی و تأثیر آن در تقویت نظارت
۸- پارکینگ
۹- فضاهای جمعی
۱۰-تسهیلات عمومی
۱۱- مراکز خرید
مکانیابی مراکز عمومی
مراکز خرید موقت
فصل دوم: فضاهای عمومی ۶۷
فضاهای عمومی
تقویت روحیه جمعی و زندگی اجتماعی
طراحی فضای شهری و روحیه جمعی
اصول طراحی فضاهای شهری ( برای تسهیل برخورد اجتماعی افراد )
۱- تأمین ایمنی و سهولت دسترسی
۲- تسهیل استفاده مرتب و دایمی ساکنان
۳- ایجاد حس تشخص و حمایت از مناعت طبع افراد
نما- هویت ساکنین
نفوذ پذیری نما
ادامه فصل دوم: فضاهای عمومی ۷۳
ادامه اصول طراحی فضاهای شهری
۴- تقویت حس «تعلق به جامعهای با هویت»
۵- برانگیختن حس کنجکاوی و کاوش
۶- بر جای گذاردن تجربههای بیاد ماندنی و ارزشمند
۷- تعیین جهت و تسهیل فعالیتهای مختلف
۸- احساس بودن در «خانه»ی خود
۹- تقویت راههایی برای ارتباطهای شخصی
راه ، عابر پیاده و مراودات اجتماعی
ویژگیهای پیاده روی
فصل سوم: انسان ، روان ، مسکن ۸۳
بخش اول: روانشناسی محیطی
روانشناسی در معماری
رابطه معماران و روانشناسان
سازگاری انسان با هر نوع محیط جدید ؟!!
درک انسان از محیط
عوامل موثر بر ادراک محیطی
نظریههای ادراک محیطی
۱- نظریه برانس ویک
۲- نظریه گیبسون
۳- نظریه برلین
۴- نظریه پدیده شناسی
شناخت محیطی
عوامل موثر بر شناخت محیطی
گم شدن خوشایند!!
ارتباط شخصیت و محیط فیزیکی
نظریات روان شناختی در مورد رابطه شخصیت و محیط
۱- نظریه شخصیت هنری مورای
۲- تئوری میدانی کرت لوین
ادامه فصل سوم: انسان ، روان ، مسکن ۱۰۳
بخش دوم: عوامی کیفی محیط
زیبایی شناسی معماری (و تاثیر آن بر روحیه و رفتار افراد)
عوامل کیفی محیط و تاثیر آن بر روحیه افراد از دیدگاه روانشناسی
۱- حریم
۲- مبلمان و اسباب و اثاثیه
۳- مصالح و رنگ
۴- نور و روشنایی
۵- پنجره ها
۶- گل و گیاه و فضای سبز
فصل چهارم: مقدمات طراحی ۱۱۷
بخش اول: مطالعات جغرافیایی
بخش دوم: مطالعات تطبیقی
مجتمع مسکونی فیروزه
مجتمع مسکونی زیست خاور
مجتمع مسکونی ۶۰۰ دستگاه
مجتمع مسکونی قدس
مجتمع مسکونی بنیاد مسکن
بخش سوم: شناخت سایت
فصل پنجم طراحی ۱۳۵
بخش اول: آنالیز طرح
بخش دوم : مدارک طراحی
منابع و مأخذ
منابع و مآخذ
-ابعاد اجتماعی مسکن
– مسکن حداقل
– مسکن شهری
– گونه گونیها در خانه سازی- نوشته ها براکت- بوک هولت – ترجمه گل آرا فریدیان و ناصر یزد خواستی
– طراحی مسکن امروزی و اصول معماری خانه های سنتی- جمله آبادی شماره ۲۳ محمد رضا حائری
– عرصه های زندگی جمعی و خصوصی- کریستوفر الکساندر – برج چرمایف- ترجمه منوچهر مزینی
– تئوری شکل خوب شهر- کوین لینج – ترجمه دکتر سید حسین بحرینی
– راهنمای طراحی معماری ساختمانهای بلند مسکونی
– نشریه صفحه شماره ۳۲
– طراحی فضای شهری و زندگی اجتماعی – سرشت معماری ترجمه رسول مجتبی پور نوشته: سوزان کروهت سنارد
– فرهنگ جامع روانشناسی و روانپزشکی – پورافکاری
– رهواری شرط لازم برای شهرهای قابل سکونت سرشت معماری
– کتاب آموزش معماران- حسین سلطانزاده
– فصلنامه معماری و فرهنگ – شماره ۲و۳ – ادراک و شناخت محیطی – نسرین دهپاشی
– فرایند طراحی شهری- دکتر سید حسین بحرینی
– Rene Dubos , “Technology and Mans bological N ature” ,۱۹۶۵
چکیده :
هدف اصلی این رساله، یافتن تأثیر کیفیت محیط زندگی (بطور عام) و کیفیت محیط مسکونی مجتمعهای مسکونی – (بطور خاص) در روحیه افراد و سپس روحیه جمعی ساکنین است.
از ابتدای تاریخ: مسکن بعنوان سرپناه نقش مهمی در زندگی جوامع انسانی بازی کرده است که با پیشرفت جوامع و در روند تکمیلی کارکرد مسکن، عملکردهای دیگری نظیر زنگی اجتماعی، روابط خانوادگی، محلی جهت آسایش روح و روان و تمدید قوا و . . . . به آن افزوده گردید.
در دوره معاصر، در دنیای غرب، پس از جنگ جهانی دوم که با تخریب بیشمار واحدهای مسکونی همراه شد، نیاز به مسکن برای جمعیت زیاد بیخانمان باعث شد که دولتها به ساخت مجتمعهای مسکونی روی آورند که بیش از هر چیز، مساله کمیت و پاسخگویی به تعداد بیشتر، در آن مطرح بود.
این مساله، در کشور ما به شکلی دیگر، در حال وقوع است که نشانه های آن به وضوح دیده میشود. رشد فزاینده جمعیت در سالهای پس از انقلاب، موجب ایجاد قشر جوان جمعیتی گردیده که از تبعات این رشد فزاینده جمعیت، نیاز به مسکن فراوان است.
اگر چه نرخ رشد جمعیت از ۵/۲ درصد به ۲/۱ رسیده است، اما تحقیقات نشان میدهد که اجرای طرح کنترل جمعیت در کشور هنوز پاسخگوی نیازهای آموزشی و بهداشتی در این زمینه نیست و به دلیل اهمیت موضوع و با توجه به جوان بودن جمعیت، تاکنون کارشناسان بارها در ارتباط با انفجار جمعیت ایران در ده ۸۰ هشدار دادهاند . چنانکه صندوق جمعیت سازمان ملل متحد پیش بینی میکند که جمعیت ایران طی کمتر از نیم قرن آینده از مرز ۱۲۱ میلیون نفر خواهد گذشت . آمار دقیق پیش بینی شده این صندوق جمعیت ایران در سال ۲۰۵۰ میلادی را ۱۲۱ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر اعلام مینماید که از جمعیت آلمان، ژاپن و حتی روسیه در زمان مشابه سبقت خواهد گرفت.
این موضع باعث شده است که به نوعی تجربه پس از جنگ جهانی دوم، در ایران در حال تکرار باشد: یعنی ساخت مجتمعهای مسکونی فاقد کیفیت و فقط دارای کمیت.
در این راستا، شناخت عوامل موثر در بهبود کیفیتی مسکن، یکی از مسائلی است که باید به آن پرداخته شود، چرا که تاثیرات آن بطور غیر قابل انکاری در روحیه افراد و نیز روحیه عمومی جامعه، متجلی میگردد.
بنابراین در روند مطالعات به مساله مسکن و شاخصهای اجتماعی آن، و کیفیت محیط، تاثیرات روانی محیط بر انسان و نقش مشارکت در بهبود روحیه جمعی ساکنین مجتمعهای مسکونی، پرداخته میشود و سپس با ارائه یک جمع بندی و تدوین اهداف کلی و عملیاتی، طراحی یک مجتمع مسکونی با بهره گیری از عوامل موثر محیطی در روحیه جمعی ساکنان، صورت میپذیرد.
بخش اول: مسکن، کیفیت و شاخصهای اجتماعی:
مفهوم مسکن:
«مفهوم مسکن، چیزی بیش از یک سرپناه و چیزی بیش از محافظ انسان و فعالیتهایش از گزند عناصر طبیعی است. پاسخ به این سوال که نارساییهای این تعریف کدام است و بیش از این چیست، بسیار دشوار است و با توجه به عواملی نظیر وضعیت اقلیمی، مذهب و گروه قومی، مبلغی از درآمد که باید به هزینه مسکن اختصاص داده شود و نیز گذشته تاریخی فرد در رابطه با مسکن و تمایلات و بینشهای فردی او، تغییر میکند. [۱]»
– سکونت و سکونتگاه:
«واژه سکونت؛ مفهوم گستردهتری از مسکن دارد و منظور آن، مجموعهای از فعالیتهای زیستی خانوار است. فعالیتهای زیستی خانوار، فعالیتهای فردی – جمعی از یک سو و فعالیتهای اجتماعی – اقتصادی را از سوی دیگر، در بر می گیرد.[۲]»
«مفهوم سکونتگاه. در برابر مسکن، محلی است که تمامی خدمات و تسهیلات ضروری برای بهزیستی خانواده را فراهم میسازد. مانند بهداشت، آموزش، فرهنگ ، روابط اجتماعی، بدون توجه به اهمیت و میزان انجام این خدمات.[۳]»
– تعریف سازمان بهداشت جهانی از مسکن:
«سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۶۱، مسکن را بعنوان «محیط مسکونی» ، «محله» ، «محدوده خرد» یا ساخت فیزیکیای که انسان بعنوان سرپناه مورد استفاده قرار میدهد، همراه با متعلقات این ساخت از قبیل کلیه خدمات، تسهیلات و ابزار ضروری و وسایل مورد نیاز یا طراحی شده برای سلامت فیزیکی و فکری و بهزیستی اجتماعی خانواده و فرد تعریف کرد. »
در این تعریف ، توجه به پیامدهای مسکن برای ساکنان، جدا از مختصات صرفا فیزیکی، مهم بنظر می رسد. همچنین میتوان دریافت که به جای کنکاش در خصوصیات صرفا فیزیکی خانه و خصوصیت استفاده کننده، واکنش متقابل بین استفاده کننده و مسکن، نکته مهمی در مشخص کردن شاخصهای اجتماعی بمنظور سنجش پیامدهای مسکن است. بر اثر تحلیل پیامدهای وضع مسکن برای استفاده کننده، شاخصهای اجتماعی مسکنی بدست میآید که میتواند آسایش فرد را تضمین کند.[۴]»
– اهداف کلی مسکن در کشورهای جهان سوم:
«در میان کشورهای شرکت کننده در سمینار مسکن ۱۹۷۵ دانمارک، عمدهترین اهداف کلی مسکن به ترتیب زیر بود:
۱) اهداف کمی: میزان ساخت واحدهای مسکونی در طی یک بازه زمانی
۲) اهداف کیفی: اهداف کی مربوط به بهبود کیفیت مسکنهای موجود
۳) اصلاح و بهبود تأسیسات زیر بنایی اجتماعی: یعنی خدمات عمومی از قبیل مدارس، بیمارستانها و مراکز مهد کودک
۴) هدفهای فیزیکی زیربنایی: از قبیل منابع آب، فاضلاب و حمل و نقل (که کمتر مورد توجه قرار گرفته بود.)
۵) اصلاح محیط زیست: در موارد معدودی، به اصلاح محیط عمومی، یعنی هدفی کلی که عناصری از قبیل هوای پاک، فضای باز، میزان تحمل سر و صدا . . . را شامل میشود، نیز اشاراتی شده بود.[۵]
– روابط متقابل اهداف کلی مسکن و دیگر هدفهای اجتماعی:
«بررسی هفت برنامه توسعه ملی و سی مورد تجارب کشوری ارائه شده در سمینار بین منطقهای جنبههای اجتماعی مسکن (۱۹۷۵ – هلت دانمارک) که از چهار منطقه عمده در حال توسعه جهان (آسیا، افریقا، خاورمیانه و امریکای لاتین) فراهم شده بود، نشان داد که گر چه برنامهها، مسائل مربوط به کمبودهای مسکن و برخورد با آنرا در بر میگیرند. ولی بسیاری از آنها، اهمیت طرحهای مسکن را در رابطه با دیگر هدفهای اجتماعی یا اقتصادی در نظر نمیگیرند. از آنجا که فقط کشورهایی که نسبت به رابطه متقابل هدفهای کلی مسکن با سایر هدفهای کلی اجتماعی، اقتصادی حساسیت دارند. در برنامههای توسعه خود برای مسکن حساب خاصی باز میکنند، این مسأله واجد اهمیت است.
بعبارت صریحتر، چنین کشورهایی با توجه به هدفهای کلی اجتماعی، هدفهای کلی مسکن ( از قبیل کمیت مسکن. کیفیت مسکن، زیر بنای فنی ، زیر بنای اجتماعی و محیط عمومی) را با هدفهایی از قبیل بهداشت، اشتغال، آموزش و پرورش، تحکیم زنگی خانواده، همبستگی و مشارکت اجتماعی، برابری استاندارد زندگی، رفاه اجتماعی و خدمات عمومی، اتکای به خود و همکاری مقابل، توسعه شهری، رشد جوانان و بویژه کسب برابری، توزیع مجدد درآمد، عدالت اجتماعی و کاهش عدم توازن بین مناطق شهری- روستایی مربوط می سازند. برعکس، کشورهایی که فاقد این حساسیت بوده اند، در برنامه های توسعه خود، برای طرحهای مسکن. نقش ثانوی قایل شدهاند.»
– سیاست احداث مجتمعهای مسکونی در برنامههای عمرانی ایران:
برای اولین بار در ایران، در برنامه چهارم عمرانی کشور که در سالهای ۵۲-۱۳۴۸ اجرا گردید، در قسمت سیاستها و خط مشیهای اجرایی، یکی از اهداف، تشویق آپارتمان سازی و احداث مجتمعهای مسکونی ذکر میشود. همچنین، برنامه پنجم عمرانی که سالهای ۵۶-۱۳۵۲ اجرا شد، در تداوم برنامه چهارم و با تأکید بر فعالیتهای گسترده بخش خصوصی. صوت گرفت. یکی از اهداف کلی بخش مسکن، بر «بهبود کیفی واحدهای مسکونی» تأکید مینماید، ولی علیرغم تأکید بر این مطلب، اکنون که نزدیک به ۳۰ سال از تاریخ این طرح می گذرد، هنوز شاهد مشکلات وسیعی در زمینه کیفیت واحدهای مسکونی در سطح کشور هستیم.
– نتایج طرحهای اجرا شده مسکن در ایران:
در یک جمع بندی فشرده، آنچه در ارتباط با هدفهای مسکن حداقل ، یادآوری آن ضروری بنظر میرسد، این است که برنامهریزیهای مسکن، قبل و بعد از انقلاب، بروشنی پوشش گروههای اجتماعی، بویژه گروههای کم درآمد را مد نظر ندارند.
قبل از انقلاب عمدتا برنامهها بر تشویق و تقویت بخش خصوصی تأکید داشت، و در نتیجه نمیتوانست گروههای کم درآمد و کم بضاعت را در بر بگیرد. در دهه منتهی به انقلاب هم، همین بخش خصوصی مورد حمایت برنامههای دولت بتدریج تبدیل به شهرک ساز و مجتمع ساز شد. برنامههای خانه های ارزان قیمت و کارگری نیز سهم قابل توجهی از برنامه ها را شامل نمیشود و عمدتا خانهسازی متوجه قشرهای میان درآمد و مرفه است. بطوریکه عمده ساخت و سازها، گروههای نیمه مرفه و مرفه را در بر میگرفت و لوکسسازی متداول و گر چه از نظر کمی اندک بود، نتیجه چنین خط مشیهایی بوده است. بعد از انقلاب نیز، برغم گرایش به خانه سازی برای گروههای میان درآمد و کم درآمد، واگذاری زمین، دست بخش خصوصی همچون گذشته باز ماند و هنوز هم سهم بخش خصوصی در تولید و عرضه مسکن، قابل توجه است.
بعبارت دیگر پتانسیلی که میتوانست در صورت استفاده صحیح بعنوان راه حلی جهت حل مشکل مسکن قلمداد شود، اکنون خود تبدیل به مشکلی روز افزون در روند تولید مسکن گشته است. چرا که در بسیاری از موارد، بخش خصوصی تنها به کمیت و سود حاصل از ساخت واحدهای مسکونی می اندیشد. تعداد اینگونه شرکتها، پیوسته افزایش مییابد و به همان میزان از کیفیت مسکن کاسته میشود. (البته نمیتون از زحمات معدود شرکتهایی که در روند ساخت مسکن، به کیفیت فضایی نیز توجه دارند، غافل بود.) بنابراین دیگر مفهوم کیفیت مسکن به لحاظ روحی- روانی و نیز تأثیرات محیطی مسکن بر رفتار نایده انگاشته میشود و بهمین جهت روز به روز شاهد احداث مجتمعهای مسکونی هستیم که کمترین توجه را به این مقوله داشتهاند. گویی مفهوم مسکن در نظر آنان، تنها به همان «سرپناه» محدود می شود و نه چیز دیگر. با ادامه روند کنونی ساخت مسکن بدون توجه به بعد کیفی آن، ایجاد مشکلات روحی – روانی در ساکنین و کاهش کیفیت کار و بهرهوری درآیندهای نزدیک، دور از انتظار نخواهد بود.
– مشکل مسکن:
مشکل مسکن را باید در ساختار اقتصادی و نابرابریهای اجتماعی هر جامعه جستجو کرد. حل مسأله مسکن، بویژه در جوامع در حال رشد که دچار نوسانهای شدید اقتصادی و ناپایداری اجتماعی بیشتری هستند، با دشواریهای بیشماری مواجه است، و تلاشهای سه دهه اخیر در این زمینه، همگی با موفقیت همراه نبوده است.
در برنامه ریزی مسکن نیز مفاهیم جدید مانند همیاری، خودیاری، «فعالیتهای جمعی و ارتقاء تدریجی کیفی سکونت» زمینههای بهبود وضعیت مسکن را از طریق طرح مسکن حداقل ، هموارتر ساخته است. این مفاهیم در حال حاضر در بسیاری از کشورها، اجزاء اصلی سیاست تأمین مسکن حداقل را تشکیل میدهند. ولی هنوز تا رسیدن به معیارهای مطلوب، فاصله زیادی وجود دارد و علیرغم توجه به این مسائل در سیاستهای کلی، در هنگام عمل و اجرای سیاستها، بسیاری از این موارد به نفع امور دیگر که عمدتا اقتصادی اند، نادیده گرفته میشوند و از آنها صرف نظر میگردد که نتیجه آن مجموعههای مسکونی زیادی است که در سطح شهر بصورت گسترده اجرا شده است.
در شرایطی که در سطح جهانی، میلیونها خانوار شهری در کشورهای جان سوم، هنوز از نیازهای اولیه سکونتی مانند آب سالم، سرویس بهداشتی، روشنایی و سیستم گردآوری زباله برخوردار نبوده و از حداقل استانداردهای سکونتی محروم هستند و با درآمد کم، در بدترین شرایط زیست میکنند. شاید صحبت از «کیفیت زندگی» و «تأکید بر روحیه جمعی» چندان ضروری بنظر نرسد، اما مسألهای است که در تجربه های گذشته ساخت مسکن انبوه، بصورتی بسیار جدی و محسوس، اهمیت خود را نشان داده است.
– اشکالات مسکن مدرن:
بهرحال، یکی از پیامدهای صنعتی شدن. ایجاد مناطق مسکونی وسیع و نسبتا یکنواخت است که ساکنان آنها کم و بیش از یک گروه سنی هستند. در دورانهای گذشته، یک طرح مسکن در هر مرحله، فقط بر چند صد خانواده اثر میگذاشت. اما در حال حاضر، خطاهای برنامهریز و اجرایی بر هزاران خانواده در یک گروه اثر میگذارد که این گروه غالبا به بزرگی شهرستانی کوچک است. مردم، عملا مشمول پیامدهای تولید انبوه مسکن بر اساس برنامهریزی دقیق فیزیکی شدهاند.
متداولترین انتقادات مربوط به مسکن مدرن را میتوان تحت دو عنوان خلاصه کرد:
اولا: مناطق مسکونی ممکن است به اندازهای بزرگ و یک شکل باشند که ساکنین در تنظیم مناسبات شخصی دچار اشکال شده و قادر به بسط «احساس تعلق» در این عرصه نباشند. ساختمان یک شکل ، گروههای همگون مردم را مجتمع میکند، زیرا همه چیز در یک زمان بانجام میرسد و گروههای سنی و درآمدی مشخص همزمان با هم متحول میشوند. منطقه مسکونی، ممکن است هم از نظر زیبایی و هم از نظر انسانی، فاقد تنوع و چند گونگی باشد. «یک هنرمند سوئدی گفته است: زندگی در این مستغلات مسکونی جدید. مانند زیستن در یک جدول و داشتن احساسی شبیه یک کسر اعشاری است.»[۶]
ثانیا: واحدهای مسکونی مدرن و محیطهای شهری، ممکن است بیش از حد برنامهریزی شده و طبق آخرین جزئیات از پیش تنظیم شده، ساخته شده باشند. قبل از اینکه ساکنان به منزل جدید وارد شوند، کارکرد مشخصی برای هر اتاق در نظر گرفته شده است که ترتیبات و اولویتهای فردی را دشوار یا غیر ممکن میسازد و فقدان انعطاف پذیری مانع بروز فردیت میشود.
– روحیه جمعی در افراد:
«در اغلب کشورهای در حال توسعه، طبقهبندی جماعتهای مسکونی بر حسب منزلت اقتصادی ساکنان، با الگوی طبیعی رشد اجتماعی متناقض بنظر میرسد و نوعی نظام مادی گرایانه ناسازگار را بر نظام اجتماعی منسجم موجود تحمل میکند. الگوی طبیعی رشد اجتماع، در حال ایدهآل بدین صورت است که مناسبات بین مردم بر اساس هنجارهای اجتماعی و سنتهای حاکم شکل میگیرد. افراد، وظایف و تکالیف خود را نه تنها در برابر خانواده. بلکه در قبال کل جامعه نیز درک میکنند. فرد و جامعه، هر دو جامعهگرا هستند، بنابراین دیدار از یکدیگر معمول و «همکاری متقابل» مورد احترام است و هنگام گرفتاری به یکدیگر کمک میکنند.» [۷]
– فردگرایی و خانواده هستهای بجای جمعگرایی:
«الگوهای موجود در بین جوامع شهری معاصر از همبستگی کمتری برخوردارند. افزایش مهاجرت به منطق شهری. بالا رفتن استانداردهای اقتصادی، آموزشی و آشنایی با تکنولوژی مدرن و برخورد با شیوههای زندگی جدید، همگی باعث تغییر عادات و نگرشهای افراد میگردد. جمعگرایی بتدریج جای خود را به انواع جدیدی از مناسبات مبتنی بر تمایلات نوین اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و سیاسی میدهد و خانوادههای «هستهای خانه گرا» تدریجا جایگزین خانوارهای «جامعهگرا» میشوند.
تأکید بر خانواده هستهای ، میل به محدوده خصوصی را به همراه داشته است (نیاز بهزیستی بدون مداخله دیگران) و نیاز به منزلهای کاملاً مجزا از دیگران و عدم وابستگی به جمع را ایجاد میکند و این تغییرات موجب ایجاد گسیختگی اجتماعی گشته است. در سراسر جهان، اعم از کشوهای پیشرفته یا در حال توسعه، مدیران و محققان بطور روز ا فزون بر شکاف بین استانداردهای مسکن و نیازمندیهای استفاده کننده که به تفاوتهای اجتماعی، روانی و فرهنگی بین مردم مربوط میشود، آگاهی یافتهاند.
بنابراین باید تدبیری اندیشید تا بین نیازهای اجتماعی تازه- که از سوی گروههای گوناگون خانوادهها تحمیل میشود- و نیازهای کلی جامعه، بهترین توازن ممکن برقرار گردد و بطور مثبت در امر هدایت و تنظیم فرایندهای تغییرات اجتماعی بکار گرفته شوند»[۸]