حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

خاندان هخامنشی و آغاز زندگی کوروش 34 ص

اختصاصی از حامی فایل خاندان هخامنشی و آغاز زندگی کوروش 34 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 36

 

خاندان هخامنشی و آغاز زندگی کوروش

1) نیاکان کوروش

خاندان هخامنشی با این که در ذکر همة اسلاف صاحب اعتبار کوروش ، در نزد محققان مختلف اتحاد نظر وجود ندارد و کسانی نیز به تعداد فرمانروایان پیشین و البته محلی و منطقه ای بودن برخی از آنان تأکید ورزیده اند ، ولی شکل قابل قبول این است که پس از هخامنشی جد خاندان ، شاهان ذیل دارای نام و نشان بوده اند :

چیش پش

کمبوجیه

کوروش

چیش پش

کوروش

کمبوجیه

کوروش سوم ( بزرگ )

به تعبیر هرودت قبایل پارسی در زمان استقرار در منطقه ای که نام آنها را بر خود پذیرفته و از کرمان تا خوزستان امتداد داشته است ، ده طایفه بوده اند که عبارتند از :

پاسارگادی ها ، مرفی ها ، ماسپیان ها ، پانتالی ها ، دروزی ها و گرمان های شهرنشین ، و همچنین ساگارتی ها ، مردها ، دروپیک ها ، ودائین های شبانکاره ، این که چنین ترکیبی در همة ادوار عمر سلسلة مزبور حفظ شده باشد محل تردید است ولی بی شبهه کوروش از دودمان پاسارگادی های شهرنشین بوده و در زمرة نجیب ترین و برجسته ترین اقوام پارسی به شمار می رفته است .

تعلقی که شاهان هخامنشی به محیط و مسکن مألوف خویش نشان می دادند و در همان معدود کتیبه ها و آثاری که به طور مستقیم از آنان باقی مانده ، آشکار است ، کنایه از شناختی دیرپا و سازگار با کل منطقة وسیع پارس کهن دارد و از احساسات درونی شده قرن های طولانی اقامت آنان سخن می گوید . در همان حال ، پیوستگی های تثبیت شده و هویت یافتة تاریخی آنها با دیگر اقوام ایرانی جا گرفته در سرتاسر فلات ایران هم مأخوذ از پشتوانه های زبانی ، فرهنگی ، عقیدتی اخلاقی و قومی مردمی است که اگر نه پیش تر دست کم در خلال نزدیک به دو سده و نیم فرمانروایی بی چون و چرای سلسلة مزبور ، یک جهتی و همداستانی و وحدت آریایی خود را کسب کرده بودند .

به عبارت دیگر ، کوروش بزرگ و سلسله ای که او جهانی شدنش را بنیاد نهاد حافظ منافع همة ایرانیان مستقر در نجد پهناور ایران و مبشر و مبین مجموعه آداب و اصول انسانی بی نظیری بود که به مرور ایام در وجود فرد فرد ایرانیان نهان و نهادینه شده بود و تنها در انتظار ناجی نیرومند و مظهر کامل عیاری می نمود که اراده و عزم ملی ایرانیان را برای قبول مسئولیت جهانداری و ارائه تصویری کامل از خصوصیات ایرانی نشان دهد .

تاریخ جانشینی کوروش را حدود سال 557 ق . م رقم زده اند و اگر جابجایی قدرت مادها با نوادة آژیدهاک را در همان محدودة سال 550 ق . م بدانیم ، یک نکته محرز است که کوروش پیش از دست زدن به چنان اقدام بزرگی که با سهجن خونری زیعمده همراه بوده ، به مدت دست کم هفت سال ، تجربة اداره سرزمین های پارس و انزان ( انشان ) را داشته است . کمبود منابع تحقیق مانع از آن نیست که بگوییم بدون شک توسعة متصرفات ایران در زمان کمبوجیه دوم و بعد هم دوران طلایی سازماندهی امپراتوری در عصر داریوش بزرگ ، مدیون پایه های مستحکمی است که بنیاد گذار سلسله پی افکنده است ، به تعبیر هرودت ، ایرانیان آن اندازه به مقام والای انسانی او نازش داشته اند که : « هیچ فرد پارسی تا امروز خود را در حد آن ندیده است که با کوروش برابر شود » ( ک . سوم ، 160 ) بریان ، همان ، ص 169 ) .

2) آغاز پادشاهی کوروش

نخستین کاری که کوروش پس از پیروزی بر پادشاهی ماد انجام داد ، انتخاب شهر بزرگ و با سابقة همدان به عنوان پایتخت دولت رو به توسعة خود بود . درست است که او و خلاف او ، در تمامی دوران حکمرانی خود از پایتخت های دیگری نظیر شوش و ری و پارسه استفاده کردند و فرضاً ایام بهار را در ری و تابستان را در همدان می گذرانیدند و پاییز و زمستان را هم به تناوب در پارسه و شوش به سر می آوردند ولی اهمیت همدان به عنوان خاستگاه نخستین دولت مقتدر آریایی در شرق و آن هم با قدمتی چند صد ساله بر کسی پوشیده نبود ، و دودمان سلطنتی هخامنشی هم که خود را وامدار و وارث بر حق برادران مادی خویش می دانست ، جداً این پیوستگی ها را محفوظ می داشت . به تعبیر دیگر با حفظ عمال مادی در مشاغل خود ، تبدیل قدرت چنان مخفیانه و زیرکانه و شاید هم بتوان گفت طبیعی و منطقی انجام گرفت که در نظر ملل غربی ، حکومت پارسی همان حکومت مادی جلوه می کرد و هرودوت و مورخان دیگر ، تا روزگار خود ، که 150 سال با آغاز کار کوروش فاصله داشت ، جنگ های پارسیان با یونانیان را جنگ های مادی می نامیدند .

البته نظیر این تحولات در حوزه های مدنی دیگری نیز که متعاقباً تحت تسلط پارسی ها درمی آمدند صورت گرفت ، چنان که بابل ، سارد ، مصر و غیره نیز حکومت جهانی ایرانیان را به رغبت پذیرا شدند و با حضور مستمر و مثبت خود در بنای امپراتوری ، آن را ، پل ارتباطی و میانی تمدن های شرق و غرب عالم کردند .

پادشاهی کوروش و فتوحات او

1) تسخیر لیدی

بی گمان ظهور قدرت جوان هخامنشی به رهبری مرد با کفایتی چون کوروش ، دلواپسی های بسیاری در کشورهای همسایه ایران می آفرید . جملگی پی بردند که دولت جوان هخامنشی با سرعت عمل و توانی که از خود نشان داده ، به صورتی ناگزیر درصدد بسط متصرفات خویش است . بر همگان روشن بود که جنگ یک علامت استثنایی از شیوه های کارایی دولت هاست ، حتی اگر این کارایی را از نظر دامنة بسیج نیروهای مولده انسانی ، مادی ، نظامی ، فنی و 000 که ضرورت آن را تحمیل کند ، قضاوت


دانلود با لینک مستقیم


خاندان هخامنشی و آغاز زندگی کوروش 34 ص

خاندان هخامنشی و آغاز زندگی کوروش 34 ص

اختصاصی از حامی فایل خاندان هخامنشی و آغاز زندگی کوروش 34 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

خاندان هخامنشی و آغاز زندگی کوروش

1) نیاکان کوروش

خاندان هخامنشی با این که در ذکر همة اسلاف صاحب اعتبار کوروش ، در نزد محققان مختلف اتحاد نظر وجود ندارد و کسانی نیز به تعداد فرمانروایان پیشین و البته محلی و منطقه ای بودن برخی از آنان تأکید ورزیده اند ، ولی شکل قابل قبول این است که پس از هخامنشی جد خاندان ، شاهان ذیل دارای نام و نشان بوده اند :

چیش پش

کمبوجیه

کوروش

چیش پش

کوروش

کمبوجیه

کوروش سوم ( بزرگ )

به تعبیر هرودت قبایل پارسی در زمان استقرار در منطقه ای که نام آنها را بر خود پذیرفته و از کرمان تا خوزستان امتداد داشته است ، ده طایفه بوده اند که عبارتند از :

پاسارگادی ها ، مرفی ها ، ماسپیان ها ، پانتالی ها ، دروزی ها و گرمان های شهرنشین ، و همچنین ساگارتی ها ، مردها ، دروپیک ها ، ودائین های شبانکاره ، این که چنین ترکیبی در همة ادوار عمر سلسلة مزبور حفظ شده باشد محل تردید است ولی بی شبهه کوروش از دودمان پاسارگادی های شهرنشین بوده و در زمرة نجیب ترین و برجسته ترین اقوام پارسی به شمار می رفته است .

تعلقی که شاهان هخامنشی به محیط و مسکن مألوف خویش نشان می دادند و در همان معدود کتیبه ها و آثاری که به طور مستقیم از آنان باقی مانده ، آشکار است ، کنایه از شناختی دیرپا و سازگار با کل منطقة وسیع پارس کهن دارد و از احساسات درونی شده قرن های طولانی اقامت آنان سخن می گوید . در همان حال ، پیوستگی های تثبیت شده و هویت یافتة تاریخی آنها با دیگر اقوام ایرانی جا گرفته در سرتاسر فلات ایران هم مأخوذ از پشتوانه های زبانی ، فرهنگی ، عقیدتی اخلاقی و قومی مردمی است که اگر نه پیش تر دست کم در خلال نزدیک به دو سده و نیم فرمانروایی بی چون و چرای سلسلة مزبور ، یک جهتی و همداستانی و وحدت آریایی خود را کسب کرده بودند .

به عبارت دیگر ، کوروش بزرگ و سلسله ای که او جهانی شدنش را بنیاد نهاد حافظ منافع همة ایرانیان مستقر در نجد پهناور ایران و مبشر و مبین مجموعه آداب و اصول انسانی بی نظیری بود که به مرور ایام در وجود فرد فرد ایرانیان نهان و نهادینه شده بود و تنها در انتظار ناجی نیرومند و مظهر کامل عیاری می نمود که اراده و عزم ملی ایرانیان را برای قبول مسئولیت جهانداری و ارائه تصویری کامل از خصوصیات ایرانی نشان دهد .

تاریخ جانشینی کوروش را حدود سال 557 ق . م رقم زده اند و اگر جابجایی قدرت مادها با نوادة آژیدهاک را در همان محدودة سال 550 ق . م بدانیم ، یک نکته محرز است که کوروش پیش از دست زدن به چنان اقدام بزرگی که با سهجن خونری زیعمده همراه بوده ، به مدت دست کم هفت سال ، تجربة اداره سرزمین های پارس و انزان ( انشان ) را داشته است . کمبود منابع تحقیق مانع از آن نیست که بگوییم بدون شک توسعة متصرفات ایران در زمان کمبوجیه دوم و بعد هم دوران طلایی سازماندهی امپراتوری در عصر داریوش بزرگ ، مدیون پایه های مستحکمی است که بنیاد گذار سلسله پی افکنده است ، به تعبیر هرودت ، ایرانیان آن اندازه به مقام والای انسانی او نازش داشته اند که : « هیچ فرد پارسی تا امروز خود را در حد آن ندیده است که با کوروش برابر شود » ( ک . سوم ، 160 ) بریان ، همان ، ص 169 ) .

2) آغاز پادشاهی کوروش

نخستین کاری که کوروش پس از پیروزی بر پادشاهی ماد انجام داد ، انتخاب شهر بزرگ و با سابقة همدان به عنوان پایتخت دولت رو به توسعة خود بود . درست است که او و خلاف او ، در تمامی دوران حکمرانی خود از پایتخت های دیگری نظیر شوش و ری و پارسه استفاده کردند و فرضاً ایام بهار را در ری و تابستان را در همدان می گذرانیدند و پاییز و زمستان را هم به تناوب در پارسه و شوش به سر می آوردند ولی اهمیت همدان به عنوان خاستگاه نخستین دولت مقتدر آریایی در شرق و آن هم با قدمتی چند صد ساله بر کسی پوشیده نبود ، و دودمان سلطنتی هخامنشی هم که خود را وامدار و وارث بر حق برادران مادی خویش می دانست ، جداً این پیوستگی ها را محفوظ می داشت . به تعبیر دیگر با حفظ عمال مادی در مشاغل خود ، تبدیل قدرت چنان مخفیانه و زیرکانه و شاید هم بتوان گفت طبیعی و منطقی انجام گرفت که در نظر ملل غربی ، حکومت پارسی همان حکومت مادی جلوه می کرد و هرودوت و مورخان دیگر ، تا روزگار خود ، که 150 سال با آغاز کار کوروش فاصله داشت ، جنگ های پارسیان با یونانیان را جنگ های مادی می نامیدند .

البته نظیر این تحولات در حوزه های مدنی دیگری نیز که متعاقباً تحت تسلط پارسی ها درمی آمدند صورت گرفت ، چنان که بابل ، سارد ، مصر و غیره نیز حکومت جهانی ایرانیان را به رغبت پذیرا شدند و با حضور مستمر و مثبت خود در بنای امپراتوری ، آن را ، پل ارتباطی و میانی تمدن های شرق و غرب عالم کردند .

پادشاهی کوروش و فتوحات او

1) تسخیر لیدی

بی گمان ظهور قدرت جوان هخامنشی به رهبری مرد با کفایتی چون کوروش ، دلواپسی های بسیاری در کشورهای همسایه ایران می آفرید . جملگی پی بردند که دولت جوان هخامنشی با سرعت عمل و توانی که از خود نشان داده ، به صورتی ناگزیر درصدد بسط متصرفات خویش است . بر همگان روشن بود که جنگ یک علامت استثنایی از شیوه های کارایی دولت هاست ، حتی اگر این کارایی را از نظر دامنة بسیج نیروهای مولده انسانی ، مادی ، نظامی ، فنی و 000 که ضرورت آن را تحمیل کند ، قضاوت کنیم . حکومت و


دانلود با لینک مستقیم


خاندان هخامنشی و آغاز زندگی کوروش 34 ص

دانلود خاندان هخامنشی و آغاز زندگی کوروش 34 ص

اختصاصی از حامی فایل دانلود خاندان هخامنشی و آغاز زندگی کوروش 34 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرمت فایل:  Image result for word doc 

 

 

 

 

 قسمتی از محتوای متن Word 

 

تعداد صفحات : 46 صفحه

خاندان هخامنشی و آغاز زندگی کوروش 1) نیاکان کوروش خاندان هخامنشی با این که در ذکر همة اسلاف صاحب اعتبار کوروش ، در نزد محققان مختلف اتحاد نظر وجود ندارد و کسانی نیز به تعداد فرمانروایان پیشین و البته محلی و منطقه ای بودن برخی از آنان تأکید ورزیده اند ، ولی شکل قابل قبول این است که پس از هخامنشی جد خاندان ، شاهان ذیل دارای نام و نشان بوده اند : چیش پش کمبوجیه کوروش چیش پش کوروش کمبوجیه کوروش سوم ( بزرگ ) به تعبیر هرودت قبایل پارسی در زمان استقرار در منطقه ای که نام آنها را بر خود پذیرفته و از کرمان تا خوزستان امتداد داشته است ، ده طایفه بوده اند که عبارتند از : پاسارگادی ها ، مرفی ها ، ماسپیان ها ، پانتالی ها ، دروزی ها و گرمان های شهرنشین ، و همچنین ساگارتی ها ، مردها ، دروپیک ها ، ودائین های شبانکاره ، این که چنین ترکیبی در همة ادوار عمر سلسلة مزبور حفظ شده باشد محل تردید است ولی بی شبهه کوروش از دودمان پاسارگادی های شهرنشین بوده و در زمرة نجیب ترین و برجسته ترین اقوام پارسی به شمار می رفته است .
تعلقی که شاهان هخامنشی به محیط و مسکن مألوف خویش نشان می دادند و در همان معدود کتیبه ها و آثاری که به طور مستقیم از آنان باقی مانده ، آشکار است ، کنایه از شناختی دیرپا و سازگار با کل منطقة وسیع پارس کهن دارد و از احساسات درونی شده قرن های طولانی اقامت آنان سخن می گوید .
در همان حال ، پیوستگی های تثبیت شده و هویت یافتة تاریخی آنها با دیگر اقوام ایرانی جا گرفته در سرتاسر فلات ایران هم مأخوذ از پشتوانه های زبانی ، فرهنگی ، عقیدتی اخلاقی و قومی مردمی است که اگر نه پیش تر دست کم در خلال نزدیک به دو سده و نیم فرمانروایی بی چون و چرای سلسلة مزبور ، یک جهتی و همداستانی و وحدت آریایی خود را کسب کرده بودند .
به عبارت دیگر ، کوروش بزرگ و سلسله ای که او جهانی شدنش را بنیاد نهاد حافظ منافع همة ایرانیان مستقر در نجد پهناور ایران و مبشر و مبین مجموعه آداب و اصول انسانی بی نظیری بود که به مرور ایام در وجود فرد فرد ایرانیان نهان و نهادینه شده بود و تنها در انتظار ناجی نیرومند و مظهر کامل عیاری می نمود که اراده و عزم ملی ایرانیان را برای قبول مسئولیت جهانداری و ارائه تصویری کامل از خصوصیات ایرانی نشان دهد .
تاریخ جانشینی کوروش را حدود سال 557 ق .
م رقم زده اند و اگر جابجایی قدرت مادها با نوادة آژیدهاک را در همان محدودة سال 550 ق .
م بدانیم ، یک نکته محرز است که کوروش پیش از دست زدن به چنان اقدام بزرگی که با سهجن خونری زیعمده همراه بوده ، به مدت دست کم هفت سال ، تجربة اداره سرزمین های پارس و انزان ( انشان ) را داشته است .
کمبود منابع تحقیق مانع از آن نیست که بگوییم بدون شک توسعة متصرفات ایران در زمان کمبوجیه دوم و بعد هم دوران طلایی سازماندهی امپراتوری در عصر داریوش بزرگ ، مدیون پایه های مستحکمی است که بنیاد گذار سلسله پی افکنده است ، به تعبیر هرودت ، ایرانیان آن اندازه به مقام والای انسانی او نازش داشته اند که : « هیچ فرد پارسی تا امروز خود را در حد آن ندیده است که با کوروش برابر شود » ( ک .
سوم ، 160 ) بریان ، همان ، ص 169 ) .
2) آغاز پادشاهی کوروش نخستین کاری که کوروش پس از پیروزی بر پادشاهی ماد انجام داد ، انتخاب شهر بزرگ و با سابقة همدان به عنوان پایتخت دولت رو به توسعة خود بود .
درست است که او و خلاف او ، در تمامی دوران حکمرانی خود از پایتخت های دیگری نظیر شوش و ری و پارسه استفاده کردند و فرضاً ایام بهار را در ری و تابستان را در همدان می گذرانیدند و پاییز و زمستان را هم به تناوب در پارسه و شوش به سر می آوردند ولی اهمیت همدان به عنوان خاستگاه نخستین دولت مقتدر آریایی در شرق و آن هم با قدمتی چند صد ساله بر کسی پوشیده نبود ، و دودمان سلطنتی هخامنشی هم که خود را وامدار و وارث بر حق برادران مادی خویش می دانست ، جداً این پیوستگی ها را محفوظ می داشت .
به تعبیر دیگر با حفظ عمال مادی در مشاغل خود ، تبدیل قدرت چنان مخفیانه و زیرکانه و شاید هم بتوان گفت طبیعی و منطقی انجام گرفت که در نظر ملل غربی ، حکومت پارسی همان حکومت مادی جلوه می کرد و هرودوت و مورخان دیگر ، تا روزگار خود ، که 150 سال با آغاز کار کوروش فاصله داشت ، جنگ های پارسیان با یونانیان را جنگ های مادی می نامیدند .

(توضیحات کامل در داخل فایل)

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده به صورت نمونه

ولی در فایل دانلودی بعد پرداخت، آنی فایل را دانلود نمایید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود خاندان هخامنشی و آغاز زندگی کوروش 34 ص

دانلود مقاله کامل درباره خاندان هرمزان

اختصاصی از حامی فایل دانلود مقاله کامل درباره خاندان هرمزان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره خاندان هرمزان


دانلود مقاله کامل درباره خاندان هرمزان

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :30

 

بخشی از متن مقاله

یکى از عوامل انتقال فرهنگ و تمدن ایرانى به جهان اسلامى در قرون نخستین اسلامى نخبگان ایرانى بودند که چشمپوشى از مطالعه آنها خطایى بزرگ در شناخت تاریخ ایران و اسلام خواهد بود. هرمزان سردار بزرگ یزدگرد سوم یکى از این افراد بود که در تحولات سیاسى، نظامى و فرهنگى شامگاه عهد ساسانى و اوایل دوره اسلامى نقش‏آفرین شد. در مقاله حاضر ضمن بررسى حیات سیاسى هرمزان کارنامه وى در انتقال عناصر فرهنگ ایرانى به تمدن اسلامى مورد بحث قرار مى‏گیرد.

هرمزان از نخستین عاملان این انتقال

خاندان هرمزان1 که در مآخذ عربى و فارسى به همین نام و گاهى با تحریف به صورت فیرزان و در بعضى مآخذ به نام هرمیزان آمده به یکى از هفت خاندان ممتاز دوره ساسانى مى‏رسد.2 هرمزان در دوره‏ى ساسانى فرمانرواى خوزستان و مهر جانقذق ـ در لرستان ـ بود که این مناصب در خاندان وى موروثى بود. وى در آثار موَرّخانى مانند طبرى و بلعمى با لقب «شاه اهواز» معرفى شده است. در دوره‏ى ساسانى خوزستان شامل هفتاد شهر بوده که هرمزان بر همه‏ى آنها امارت داشت.3

على‏رغم انتساب هرمزان به خاندان‏هاى ممتاز، خویشاوندى او با خاندان ساسانى نیز یکى از دلایل کسب مقام‏هاى سیاسى و نظامى بوده است وى در جنگ‏هاى قادسیه و جلولا حضور داشت4 و هنگام عقب‏نشینى یزدگرد سوم به قم و کاشان با اجازه‏ى پادشاه به خوزستان و مهر جانقذق ـ مقر فرمانروایى خود ـ بازگشت و هسته‏ى مقاومت را در مقابل اعراب به دست گرفت.5 هر چند این مقاومت فاقد رهبرى و سازمان مرکزى بود، اما در قالب یک سازمان دهنده‏ى محلى این ایستادگى را اداره6 و تا قبل از محاصره‏ى شوشتر، روند پیشروى مسلمانان را کند کرد، ولى با فشار روزافزون نیروهاى اسلام تاب مقاومت در خود ندید و تسلیم مسلمانان شد.

در خصوص میزان تأثیر شخصیت هرمزان در دربار ساسانى قبل از ورود مسلمانان و حضور وى در کشمکش‏هاى داخلى خاندان ساسانى اطلاعى در دست نیست اما با توجه به پیوند سببى او با خاندان ساسانى7 و همراهى با یزدگرد سوم در جلولا و بعد از آن صحنه‏ى مقاومت او در خوزستان را مى‏توان نشانه‏ى وفادارى و اطاعت وى که تا مدتها بعد نیز ادامه داشت قلمداد نمود. او با توجه به خطر جانى در محضر خلیفه‏ى مسلمین نیز حاضر به اسلام آوردن نشد و به روایتى در زندان8 و یا بعد از آزادى مسلمان شد.9

نقش نظامى هرمزان

هرمزان، فرمانرواى خوزستان به دنبال نبرد جلولا به اهواز مرکز قلمرو حکومتى خود آمد و از آنجا به حدود میشان که در دست اعراب مقیم ناحیه‏ى بصره بود، یورش برد. ظاهرا یزدگرد او را به این تهاجمات تحریک مى‏کرد. هرمزان مانع راه اعراب گردید و تاخت و تازهاى او دفع نشد تا آنکه پادگان‏هاى بصره و کوفه با کمک یکدیگر او را از میشان بیرون راندند و چون ناگزیر به مصالحه شد، ناچار قسمتى از قلمرو خود را از دست داد. بعدها با قبیله‏اى عرب که در حوالى ولایت او سکونت داشتند، راه ستیز گرفت و بار دیگر با همسایگان عرب خود دشمنى را آغاز کرد، اما این بار نیز مجبور شد که تن به صلح دهد و ناچار شرایط ناگوار صلح را بپذیرد. هنگامى که به اصرار یزدگرد، سربازان فارس براى مقابله با اعراب با سپاه خوزستان متحد شدند، ستاره‏ى بخت هرمزان اندکى درخشیدن گرفت؛ خلیفه نعمان بن مقرن را در رأس سپاهى به دفع وى گسیل کرد. در اربق، جنگى درگرفت که سرانجام هرمزان على‏رغم مقاومت نیروهایش، راه فرار در پیش گرفت و پس از مدتى راهى شوشتر شد. ابوموسى اشعرى فرمانده‏ى بصره، مأمور محاصره‏ى شوشتر شد و به دستور خلیفه، گروهى از کوفیان نیز به او پیوستند، محاصره طولانى شد و عاقبت اعراب به یارى یکى از اهالى از راه زیرزمینى به شهر هدایت شدند. هرمزان پس از تصرف شهر توسط اعراب به قلعه‏ى خود پناه برد. افرادى که با هرمزان بودند از بیم اعراب، کسان خود را هلاک کرده و اموال را به رودخانه ریختند تا به دست اعراب نیفتد و سرانجام اعراب قلعه را گشودند. هرمزان به شرط آنکه وى را نکشند و به نزد خلیفه بفرستند، ناگزیر تن به تسلیم داد. او را به مدینه اعزام کردند در حالى که خوزستان به تدریج به دست اعراب افتاد و پس از شوشتر نوبت به شوش و جندى‏شاپور رسید.10

هرمزان در مدینه

طبرى وقایع ورود هرمزان به مدینه را ضمن حوادث سال هفده هجرى آورده و مى‏نویسد ابوسبرد، هرمزان را همراه عده‏اى که انس بن مالک و احنف بن قیس هم در میان آنان بود به مدینه اعزام کرد11 و از جمله دیگر همراهان این هیأت،12 یک عده زنان ایرانى را به مدینه بردند. برخى اسناد وانمود کرده‏اند که دخترى به نام شهربانو یا دخترانى از یزدگرد سوم در میان آنها بودند، حال آنکه یزدگرد مدتها پیش از این وقایع خانواده‏ى خود را به خراسان برده بود.13 به عقیده‏ى برخى، شهربانو دختر هرمزان بوده نه یزدگرد سوم.14

مطلب مهم دیگر در ورود به مدینه نحوه‏ى لباس پوشیدن هرمزان بود که همراهان مسلمان او براى نشان دادن درجه‏ى اهمیت عمل خود در شکست دادن حاکم خوزستان و نیز تحقیر هرمزان، زیورآلات و تاج هرمزان را بر تنش کرده و به محضر عمر وارد شدند.15 تماشاى این نوع لباس و جواهرآلات براى اعراب مى‏توانست تداعى کننده‏ى گفته‏هاى عمر در ابتداى حمله به ایران باشد که با استناد به حدیث پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در فتح گنج‏هاى خسرو، مسلمانان را به جنگ برضدّ ایرانیان تحریک کرده بود. در بدو ورود به مدینه به خانه‏ى عمر رفتند و او را نیافتند، ناچار راهى مسجد شدند16 و در این هنگام مردم براى اولین بار شخصى را با این هیأت پرشکوه و جلال مشاهده کردند که تا مدتها در اذهانشان باقى ماند.17

هرمزان در محضر عمر

عمر با مشاهده‏ى هرمزان با آن لباس‏هاى فاخر حاضر به ملاقات نشد و زمانى که او را به عنوان شاه خوزستان معرفى کردند، ملاقات را پذیرفت به شرطى که لباس‏هاى هرمزان را عوض کنند و به دستور عمر لباس‏هاى او را بر تن سراقه بن مالک بن جُعشُم، کردند و خلیفه خدا را سپاس گفت که زیور و لباس کسرایان را بر تن فقراى مسلمین کرده و نخوت و تکبّر ایرانیان به ذلّت و خوارى تبدیل شده است.18

سخنانى که میان آنها رد و بدل شد و مورخان حکایت کرده‏اند، نشان از آن دارد که هرمزان هنوز وضع موجود را نپذیرفته و ضمن سخنان خود ادعا دارد که پیروزى مسلمانان بر ایرانیان از روى لیاقت و مهارت آنان نبوده، بلکه خواست خدا بوده، همانگونه که قبلاً خدا با ایرانیان بوده و پیروزى‏هاى بزرگى نصیب ایرانیان کرده است. در این مورد نوشته‏اند که هرمزان پس از کسب اجازه در سخن گفتن، بر زبان آورد که «ما ایرانیان و شما اعراب تا وقتى که کار به دست خودمان بود، ما بر شما چیره بودیم و اکنون که خدا با شما است، ما در برابر شما تاب نیاوردیم.» عمر از انس بن مالک در این مورد نظر خواست و او نیز بدون اینکه بخواهد عمر را خشمگین سازد گفت: «من در پشت سر خود شکوه فراوان و دشمنى سرسخت دیدم، اگر تو او را بکشى مردم از زندگى نومید خواهند شد و بر سرسختى و پایدارى آنها خواهد افزود و اگر او را زنده بگذارى آن مردم به زنده ماندن خود امیدوار خواهند شد و از سرسختى آنها خواهد کاست.» عمر دریافت که انس با وجود قتل برادرش براء بن مالک، حاضر به کشتن هرمزان نیست، گفت: «من چگونه کشنده‏ى براء و مجزة بن ثور را زنده بگذارم» انس پاسخ داد: «به کشتنش راه‏ندارى چون تو او را امان دادى»، ولى عمر نپذیرفت و از انس شاهد خواست که چه وقتى به هرمزان امان داده است. انس مى‏گوید: «من از نزد عمر بیرون شدم و در همان حال، زبیربن عوام را دیدم که آنچه من به یاد داشتم، او نیز به یاد داشت، وى به سود من شهادت داد و عمر دست از هرمزان برداشت و او مسلمان شد و عمر عطایى براى وى مقرر کرد».19

روایت بلاذرى با روایت‏هاى دیگر تفاوت دارد به طور مثال، ابن سعد20 جریان آب خواستن هرمزان و شکستن عمدى ظرف آب و گفته‏ى عمر مبنى بر «عدم اجتماع آب نخوردن و کشتن» را آورده و دیگر مورخان مانند طبرى، مقدسى و ابن اثیر نیز آن را تکرار کرده‏اند، ولى بلاذرى جریان معروف آب خواستن هرمزان را نیاورده و در نتیجه مسلمان شدن هرمزان نیز با دیگر روایت‏ها تفاوت دارد.

 

احتمالاً هرمزان چند بار با عمر ملاقات کرده و در ملاقات اول جریان آب خواستن اتفاق افتاده و على‏رغم عصبانیت عمر و دستور قتل هرمزان در حضور صحابه و از جمله حضرت على علیه‏السلام در جلسه‏ى اول عمر فرمان خود را عملى نکرد و دستور حبس هرمزان را داد و او در زندان بود که اسلام آورد. در تاریخ قم آمده که بعد از مشکل شدن کار هرمزان، عمر او را به زندان انداخت تا سرانجام به دست عباس بن عبدالمطلب اسلام آورد و عمر براى او غنیمت معین کرد؛21 دلیل این ادعا نیز در اخبار الطوال ضمن حوادث اخبار صفین آمده که حضرت على علیه‏السلام به عبیدالله بن عمر، قاتل هرمزان گفت: «که تو هرمزان را به ناحق کشتى با اینکه به دست عموى من عباس، اسلام آورده بود و پدرت دوهزار درهم وظیفه معین کرده بود، حال از من انتظار دارى که در امان بمانى.» از سوى دیگر بنا به قول بلاذرى، عمر از انس که مأمور اعزام هرمزان بوده، شاهد خواسته و او زبیر بن عوام را یافته که زبیر هم به نفع انس شهادت داده و اتفاقا زبیر بن عوام، انس و ابوسعید خدرى از جمله افرادى بودند که در مجلس حاضر بودند. اگر فقط یک ملاقات صورت گرفته و همه حاضر بوده‏اند و هرمزان در آن جلسه مسلمان شده که دیگر نیازى به شاهد نیست. دلیل دیگرى از ابن سعد مبنى بر اسلام نیاوردن هرمزان در ملاقات اول، موجود است و آن اینکه حضرت على علیه‏السلام به عمر فرمود: «میان او و همراهانش جدایى بیفکن» که عمر دستور داد، هرمزان و نزدیکانش را سوار بر کشتى کردند که به سوى شام بروند، شاید در دریا غرق شوند و از قضا کشتى غرق شد، ولى هرمزان و دیگر همراهانش صدمه‏اى ندیدند و عمر دستور داد آنها را زندانى کردند22 و در زندان اسلام آورند.

با مسلمان شدن هرمزان ـ چه از سراجبار یا اختیار ـ عمر او را به خدمت خود درآورد و در امورى که به آنها اشاره خواهد شد طرف مشورت قرار داد.

هرمزان و تأسیس دیوان

در خصوص تاریخ تأسیس دیوانى که بعدها دیوان بیت‏المال نام گرفت، اختلاف نظر وجود دارد. برخى تأسیس آن را سال بیستم هجرى و در ماه محرم مى‏دانند مانند ابن سعد، بلاذرى و یعقوبى،23 ولى برخى مانند طبرى و به دنبال او ابن اثیر، ابتدا در وقایع سال پانزدهم‏هجرى24 راجع به آن توضیح مفصل مى‏دهند و بعد در ضمن حوادث سال بیستم هجرى اشاره‏ى کوتاهى نسبت به آن مى‏کنند. اختلاف دیگرى که میان مورخان وجود دارد، در ابداع کننده‏ى این دیوان است، برخى به ولید بن هشام بن مغیره، على علیه‏السلام یا عثمان25 و برخى به «شخص ایرانى» اشاره مى‏کنندکه همان هرمزان بوده است.26

در مورد تاریخ تأسیس، سال بیستم صحیح‏تر به نظر مى‏رسد. زیرا اولاً اکثر مورخان بر این سال تکیه کردنده‏اند دیگر اینکه با وجود پیروزى‏هاى مسلمانان، آنها هنوز نتوانسته بودند به کاخ‏هاى تیسفون راه یابند که غنایم را به مدینه منتقل کنند و خلیفه اموال را بر اساس دیوان تقسیم کند.

موضوع دیگرى که جاى بحث دارد، ارسال اولین اموال توسط ابوهریره حاکم بحرین و این ادعا است که وى بانى دیوان شد. اگر سال بیستم هجرى را به عنوان سال تأسیس دیوان بپذیریم، ابوهریره در همان سال به حکومت بحرین رسیده؛ چگونه ممکن است که وى در کوتاه‏ترین زمان، اموالى به مدینه ارسال کرده باشد که عمر را به فکر تأسیس دیوان انداخته باشد؟ در حالى که تا سال بیستم اموال بسیارى از مناطق ایران به مدینه رسیده بود و ارزش غنایم بیش از اموال ارسالى از بحرین بود.

مطلب دیگر خاستگاه ایرانى بودن دیوان است. هر چند ابن خلدون ریشه‏اى کهن براى آن بیان مى‏کند ولى آن حکایت27 مهر تأییدى بر ایرانى بودن اصطلاح دیوان است و مسلما شخصى ایرانى آشنا به دیوانسالارى ایران باید در تدوین آن دخالت داشته باشد، و البته نقش افراد دیگر را در حد مشورت نمى‏توان انکار کرد.

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره خاندان هرمزان

تحقیق در مورد جایگاه خاندان پیامبر

اختصاصی از حامی فایل تحقیق در مورد جایگاه خاندان پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد جایگاه خاندان پیامبر


تحقیق در مورد جایگاه خاندان پیامبر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه38

 

فهرست مطالب ندارد 

فصل 1

 *   جایگاه خاندان پیامبر (ص) در پیوند با پیامبر (ص)


    
تمام مسلمانان هم بر دوست داشتن خویشان و فرزندان صالح پیامبر (ص) و بزرگداشت آنان، اتفاق نظر دارند و هم در اعتقاد به قداست‏خویشاوندان او که در زمان پیامبر (ص) مى‏زیستند.و معتقدند میان آن که مسلمانى،پیامبرش را دوست‏بدارد ولى خویشان و فرزندان محبوب او را دوست نداشته باشد،تناقض وجود دارد.

    در حقیقت‏بزرگان صحابه با دوستى خویشان شایسته پیامبر (ص) به خدا تقرب مى‏جستند، حتى با دوستان کسانى که از خاندان ویژه آن حضرت هم نبودند.تاریخ زندگى خلیفه دوم خود گواه است که او در خشکسالى نماز باران مى‏خواند و پس از زارى به هنگام نیایش دست عباس بن عبد المطلب را مى‏گرفت و بلند مى‏کرد و مى‏گفت:«عموى پیامبرت را نزد تو شفیع آورده‏ایم تا خشکسالى را از ما بزدایى،و با باران رحمتت ما را سیراب فرمایى.»و آن قدر نیایش کردند تا باران همه جا را سیراب کرد و آسمان روزها[از ابرها]پوشیده شد (1) .

    خلیفه هنگامى به چنین کارى دست زد که بسیارى از اصحاب حاضر در نماز،هم در اسلام آوردن و هم در هجرت کردن بر عباس پیشى داشتند.زیرا که عباس آخرین مهاجر پیش از فتح مکه بود.او هنگامى که پیامبر (ص) در راه مکه بود،هجرت کرد،عباس نه از پیکارگران بدر،و نه از مبارزان نبرد احد است.بنابراین درباره فرزندان وخاندان ویژه پیامبر (ص) و کسى که پیش از دیگران اسلام آورده بود،و بیش از همه آنها به پیامبر (ص) نزدیکتر بود،و در دانش و آگاهى فزونتر و نبرد و فداکاریشان بیش از دیگران بود،چه تصورى دارید؟

رهبران مذاهب چهارگانه،خاندان پیامبر را (ص) گرامى مى‏داشتند و با دوستى امامان (ع) از فرزندان وى،به پیامبر (ص) تقرب مى‏جستند.امام مالک و امام ابو حنیفه با همه بزرگیشان امام جعفر صادق (ع) را بزرگ مى‏داشتند و از او کسب علم مى‏کردند و جرعه‏نوش دریاى دانش او بودند.

    این موضعگیرى مثبت از سوى بزرگان اسلام در مقابل اعضاى خاندان فرخنده پیامبر (ص) برخاسته از تعالیم پیامبر (ص) و بلکه از قرآن مجید است،و مورد تاکید قرار گرفته است.چرا که پیامبر (ص) به ما دستور داده است تا به هنگام درود فرستادن به او،نام خاندانش را نیز همراه با نام خجسته،وى بیاوریم.اکنون که انجام چنین کارى بر ما واجب است پس باید آنان را دوست‏بداریم و نیز از ایشان کسب معارف کنیم،و در دلهایمان آنان را در مقامى پس از پیامبر (ص) و در جایگاهى نزدیک به او جاى دهیم.
    
    البته خداوند بزرگ به ما امر فرموده است تا بر پیامبرش درود فرستیم و در کتاب حکیمش فرموده است:
    «همانا خداوند و فرشتگانش بر پیامبر (ص) درود مى‏فرستند.اى کسانى که ایمان آورده‏اید شما هم درود و سلام مخصوص بر او بفرستید.» (سوره احزاب آیه 57) پس از نزول این آیه مسلمانان راجع به چگونگى درود فرستادن بر پیامبر،از آن حضرت پرسیدند.حضرت به آنان تعلیم داد چه چیزى را بگویند تا این واجب قرآنى را ادا کرده

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد جایگاه خاندان پیامبر