دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:36
فهرست:
کربلا دانسته و مادرش را ام ولد معرفی می کند
موضوع : امام حسین ( ع ) و هفتاد و تن یاران
مقدمه :
علی اکبر :
ابوالفضل العباس
عبدالله بن امام علی ( ع )
ابوبکر بن امام حسن ( ع )
قاسم بن حسن ( ع )
عبدالله بن حسن ( ع )
جعفر بن عقیل
محمد بن ابی سعید بن عقیل ( ع )
حبیب بن مظاهر بشر بن عمرو حضرمی
موضوع : امام حسین ( ع ) و هفتاد و تن یاران
مقدمه :
کربلا سرزمین خون ، ایثار ، شهادت ، پیام . کربلا سرزمینی به پهنای فلک ، به بلندای آفتاب ، سرزمین انسانهایی که عاشقانه در کنار رهبر الهی ، از سلالة طلاها ، در راه پاسداری و اعتلای کلمه العلیا ، جان یافتند و زور ، زر ، تزویه و کفر اموی را باطل نمودند سلام خدا بر تو ای حسین ( ع ) ای سالار شهیدان و بر روان پاک فرزند برومند و برادران فداکار و کودک شیر خوارت و درود بی پایان بر ارواح آن پاکانی که با یک جهان شهامت جان و خویش را در کف اخلاص نهاده و در رکاب مقدست خود را قربان دین و شریعت نمودند و با دادن سرمای پر شور و هیجان خود از حریم قرآن و عترت ( ع ) دفاع کردند و با ریختن خون خویش درخت فرخنده اسلام را آبیاری و تربت خجسته کربلا را رنگین ساخته و با صورتی آغشته به خون لبخند زنان پیک مرگ را استقبال نمودند و دامن خاک را از قطعات بدن خویش پر از عظمت ساخته و با کشش معنوی خود قلوب جهانیان را متوجه خویش کرده و مزار خود را قبله گاه ارباب معرفت نمودند .
علی اکبر :
آن جناب که بزرگترین فرزند امام حسین ( ع ) است در اوایل خلافت عثمان متولد شد کینه حضرت علی اکبر ( ع ) ابوالحسن و در حادثه کربلا ، بیست و هفت ساله بود . آن حضرت با دختری از نوادگان ‹‹ ام ولد ›› ازدواج کرده ولی فرزندی نداشت 1 . آن حضرت اولین شهید از بنی هاشم بود . او جوانی خوش چهره ، زیبا ، با وقار ، شجاع ، سخاوتمند و در عین حال خویشتن دار بود 2 . هنگام شهادتش امام حسین ( ع ) خود را به بالین علی اکبر رساند و او را به سینه اش چسباند چهره ی مبارکش را بر چهره فرزند نهاد و کلماتی زیر لب زمزمه کرد و پس از لحظاتی علی اکبر شهید شد .
علی اصغر :
علی اصغر در مدینه متولد شد و مشهور است که هنگام شهادت 6 ماهه بود و تنها خواهر علی اصغر حضرت سکینه می باشد . امام حسین ( ع ) هنگامی که برای وداع دوباره به سوی خیمه ها آمد صدای علی اصغر را شنید که از تشنگی گریه می کرد به حضرت زینب فرمود : آن کودک را به من بده تا بالا و وداع کنم سپس او را در بغل گرفت و بوسید و به سوی دشمنان آمد و فریاد زد اگر به من رحم نمی کنید به این نوزاد ترحم کنید ناگهان حرمه بن کامل اسدی تیری به سوی علی اصغر پرتاب کرد که بر گلوی او نشست و او را به شهادت رساند . امام ( ع ) کودک را به خواهرش داد و مشت خود را از خون علی اصغر پر کرده و به سوی آسمان افکند و فرمود : آنچه بر من آمد بسی آسان است ، چرا که در پیش چشم خداست .
ابوالفضل العباس
چهارمین پسر حضرت علی بود . حضرت ابوالفضل در سال بیست و شش هجری متولد و مادرش حضرت 1 ام النبین ( فاطمه ) بود . پدرش امام علی ( ع ) به پیشنهاد برادرش حضرت عقیل با حضرت ام النبین ازدواج کرد تا صاحب پسرانی شجاع و رشید گردد که حضرت ابوالفضل حاصل این ازدواج بود و در سی و چهار سالگی در کربلا به شهادت رسید . حضرت عباس آخرین سخنانش را اینگونه به برادرش گفت : ‹‹ برادر مرا به خیمه گاه کودکان مبر از آنها خجالت می کشم که نتوانستم برایشان آب بیاورم آنگاه چشمانش را برای همیشه بست .
عبدالله بن امام علی ( ع )
عبدالله که کینه اش ‹‹ ابو محمد ›› بود در سال 36 هجری به دنیا آمد و پنجمین پسر حضرت امام علی ( ع ) است . در زمان شهادتش بیست و پنج سال داشت و به دست ‹‹هانی بن تثبیت ›› به شهادت رسید . عبدالله اکبر در هنگام نبرد این رجزها را می خواند ‹‹من پسر مرد دلاور و بخشنده ام ، آن مرد علی نیکوکار است که شمشیر پیامبر ( ص ) بود و کیفر دهنده ای که آثار ترس از او در هر جماعتی آشکار است .
عثمان بن امام علی ( ع )
کینه اش‹‹ ابو عمرو ›› متولد سال چهلم هجری بود . سومین پسر ام النبین ( ع ) هنگام شهادت بیست و یک ساله بود و فرزندی نداشت . حضرت علی ( ع ) به یاد بود
محابی بزرگوار ، جناب عثمان بن مظمون فرزندش را ‹‹ عثمان ›› نام نهاد . عثمان بن علی (ع ) در میدان جنگ این رجز را خواند ‹‹ منم عثمان صاحب افتخارات ، آقایم علی (ع) است که کارهای نیکش آشکار است و این حسین است که سرور خوبان و سرور هر کوچک و بزرگ است ›› .
جعفر بن امام علی ( ع )
جعفر کوچکترین برادر حضرت ابوالفضل ( ع ) و کینه اش ‹‹ ابن عبدالله ›› بود و به یاد بود برادرش حضرت جعفر طیار وی را جعفر نامید جعفر هنگام شهادت نوزده ساله و به دست ‹‹ خولی بن یزید اسبحی ›› به شهادت رسید .
محمد بن امام علی
ایشان معروف به محمد اصغر و از محمد حنفیه کوچکتر بود . مرحوم شیخ مفید معتقد است که ابوبکر کینه محمد اصغر بوده و مادرش لیلی بنت مسعود دارمیه است و طبری محمد بن علی ( ع ) را شهید کربلا دانسته و مادرش را ام ولد معرفی می کند . محمد هنگام مبارزه در میلان اینگونه رجز می خواند . سرورم علی ( ع ) است که بسیار سربلند است از هاشم ، نیک مرد کریم و بخشنده جانم فدای برادری که بزرگوار است ›› .
ابوبکر بن امام حسن ( ع )
نامش احمد ، کینه اش ابوبکر ، مادر او وقاسم رمله نام داشت و هنگام شهادت شانزده سال سن داشت 1 که بعد از برادرش قاسم عازم میدان شده و جمع کثیری از دشمن را به هلاکت رسانیده او بعد از آنکه جهاد شدیدی کرده و جمع زیادی از دشمن را به هلاکت رسانید در حالی که از شدت تشنگی چشم هایش به گودی می رفت ، خدمت عمومیش رسیده و عرض کرد : ‹‹ ای عمو ! آیا شربت آبی است ؟ تا جگرم را خنک کنم تا در مقابل دشمنان خدا و رسول نیرومند گردم حضرت فرمودند : ‹‹ ای فرزند برادرم کمی صبر کن ، تا اینکه جدت حضرت رسول را ملاقات کنی و به شربتی سیراب شوی که پس از آن هرگز تشنه نشوی ›› .
قاسم بن حسن ( ع )
نام مادر ایشان ام ولدی بوده که در کربلا حضور داشت . قاسم هنگام شهادت به سن بلوغ نرسیده و 14 سال داشت او که مرگ در راه خدا را شیرین تر از عسل می دانست دنیا و دنیا طلبان را شکست سختی داد و خود را هم ردیف بزرگترین مصلحان بشر در طول تاریخ قرار داد . عمر بن سعد گفت : به خدا سوگند من بر این جوان حمله می کنم و او را می کشم تا اینکه فرصت بدست آورده و با ضربت شمشیری سر مبارکش را شکافت بنابر نقل منتخب امام حسین ( ع ) آرام نگرفت تا اینکه قاتل قاسم را کشته و لشکر کوفه را
پراکنده ساخت .
عون بن عبدالله جعفر ( ع )
مادرش حضرت زینب می باشد . عون بعد از شهادت برادرش محمد عازم میدان جهاد شده و در هنگام جنگیدن این رجز را می خواند . اگر مرا نمی شناسید من پسر جعفرم که از روی صدق شهید شد و در بهشت نورانی است . عون بعد از آنکه بیست و یک نفر را به هلاکت رسانید شهید شد 1 .
محمد بن عبدالله جعفر ( ع )
مادرش حضرت زینب بوده که از طائفه بکر بن وائل می باشد محمد قبل از عون عازم میدان جهاد شده و بعد از آنکه ده نفر از دشمن را به هلاکت رسانید به دست عامر بن نهشل تمیمی به شهادت رسید او در میدان این رجز را خواند ‹‹ به خدا شکایت می کنم- از دشمنان- قومی که از کور دلی به هلاکت افتاده اند ترک و عوض کردند از نشانه های قرآنی را- قرآنی که محکم و مبین بود . قابل توجه است که انشاء به رجز فوق الذکر با آن محتوای عالی و نظم خوب در آن شرایط جنگ حاکی از موقعیت علمی و فرهنگی شهدای کربلا می باشد .
عبدالله بن حسن ( ع )
مادرش بنت سلیل و هنگام شهادت یازده ساله بود او در آخرین لحظات در آغوش حضرت امام حسین ( ع ) به شهادت رسید . هنگامی که امام ( ع ) تنها مانده بود . عبدالله که پسر بچه اش بیش نبود تنهایی و استفاثه عمویش را شنید و از خیمه بیرون دوید تا به عمویش کمک کند . عبدالله که در کنار عمویش بود ابحر بن کعب و یا حرمه بن کاهل قصد جان امام ( ع ) را کردند در حالی که آن حضرت روی زمین افتاده بود . عبدالله در حالی که با دستش از عمویش دفاع می کرد به آن دو گفت : ای زنا زاده می خواهی عمویم را بکشی ؟ ابحر دست عبدالله را با شمشیر قطع کرده و امام او را به آغوش می گیرد و حرمه او را در آغوش عمویش با تیری به شهادت می رساند .
جعفر بن عقیل
مادرش ام ثفر دختر عام از قبیله بنی کلاب می باشد . جعفر اولین نفر از فرزندان عقیل است که عازم میدان گشت وی بعد از کسب اجازه از امام ( ع ) و جنگ مردانه تعداد پانزده نفر از دشمن را به هلاکت رسانید و به دست عروه بن عبدالله خثعمی به شهادت رسید .
عبدالرحمان بن عقیل
مادرش ام ولد ( کنیز ) بوده است بعد از برادرش جعفر عازم میدان شده و جنگ سختی نموده و هفده نفر از دشمن را به هلاکت رسانید و به دست عثمان بن فاسد و بشیر بن
حوط القا یعنی به شهادت رسید هنگام نبرد این رجز را قرائت کرد : ‹‹ پدرم عقیل است پس نسبت مرا با هاشم بدانید- برادرانم از قبیله بنی هاشم می باشند آنان پیران و جوان مردان راست کردارند و آقایان همسان و این حسین ( ع ) بلند مرتبه است . سرور پیران و جوانان ›› .
عبدالله بن مسلم بن عقیل
مادرش حضرت رقیه دختر حضرت امیر المؤمنین ( ع ) بود و هنگام شهادت چهارده سال داشت 1 . عبدالله وقتی که خواست عازم میدان شود آمد از حضرت امام حسین ( ع ) رخصت جهاد طلبید . امام ( ع ) فرمود : هنوز از شهادت مسلم زمان زیادی نگذشته و معصیب او از خاطره ها زائل نشده تو را رخصت می دهم که دست مادرت را گرفته و از این واقعه بیروی روی و عبدالله عرض کرد : پدر و مادرم فدای تو باد من آن کس نیستم که زندگانی دنیای پست را بر حیات جاویدان ترجیح دهم ، خواهش می کنم که این جان ناقابل را به قربانی حضرت خویش قبول فرمایی .
محمد بن ابی سعید بن عقیل ( ع )
محمد بن ابی سعید هفت سال داشت که به شهادت رسید بنا به نقل مرحوم ما مقانی وقتی امام ( ع ) به زمین افتاد و دشمن به خیمه ها حمله ور شد . محمد بن ابی سعید از خیمه بیرون آمده بود که به دست لقیط بن ایاس جهنی به شهادت رسید . مادر محمد ام ولد
(کنیز ) پدرش ابی سعید نام داشته و مشهور است که مانند پدرش عقیل ( ع ) حاضر جواب و لطیفه گو بود . به طوری که عبدالله بن زبیر را در مجلس معاویه طی مناظره ای به ستوه آورد .
بشر بن عمرو حضرمی
بشر از تابعین محسوب شده و پسرانی داشته که به جنگاوری معروف بوده اند وقتی که امام حسین ( ع ) به بشر به خاطر اسارت پسرش اجازه ترک کربلا را دادند ایشان عرض کرد :
‹‹ بخورد مرا درندگان ، زنده زنده ، اگر تو را رها سازم و بروم از تو ( برای رفتن ) مرکبی بخواهم با کمی یاران ، تنهایت گذاشته و آسوده خاطر باز گردم هرگز چنین نخواهد شد›› بشر بعد از جهاد سختی در روز عاشورا به شهادت رسید .
یزید بن حسین
یزید بن حسین در اصل از اعراب قحطانی یمنی ، و ساکن کوفه ، و مشرق تیره ای از قبیله همدان می باشد برای او سوابق و فضائل بسیار خوبی ذکر کرده اند از جمله اینکه مردی شریف قاری قرآن ، زاهد ، پهلوانی از پهلوانان و عابدی از عباد کوفه محسوب می شده .
همچنین از نیکان شیعه و از بیت کنندگان با مسلم بن عقیل ( ع ) بوده تا اینکه مسلم به شهادت رسیده و او به خدمت حضرت امام حسین ( ع ) رسیده و در روز عاشورا قبل از ظهر به شهادت رسید .
حر ریاحی
ریاحی تیره ای از یربوع از شعبه های قبیله تمیم و از اعراب عدنانی شمالی محسوب می شود و هنگام شهادت ظاهرا میان سال بوده است . او از شخصیت های ممتاز ، از سران کوفه بزرگ قبیله اش بوده و به سبب همین موقعیت ممتاز حر بود که عمر بن سعد و مبید الله- بن زیاد او را به فرماندهی هزار نفر در لشکر ابن سعد نصب کرده مطلق شدن حربه امام ( ع ) یکی از وقایع برجسته انقلاب کربلاست .
نافع بن هلال
او دارای اصالت یمنی و ساکن کوفه بوده . نافع را جوانی قوی ، رشید ، زیبا و نیکو اندام نوشته اند . یکی از فعالیت های مهم نافع در کربلا شرکت مؤثر او در عملیات موفق تهیه آب به همراهی حضرت عباس ( ع ) بود . نافع در روز عاشورا با خود تیرهایی داشت و اسم خود را بر فاق تیرها نوشته بود و پیوسته با آن تیرها جنگ می کرد تا اینکه تمام شدند نقل است که هفتاد تیر داشته که با هر تیری یک دشمن را به هلاکت می رسانید نافع به دست شمر به شهادت رسید .
حبیب بن مظاهر
او ساکن کوفه و از بزرگان آنجا محسوب می شده و منصوب به قبیله بنی اسد می باشد همان قبیله ای که افتخار کفن و دفن شهدای کربلا نصیب آنها شد . هنگام شهادت هفتاد و پنج سال داشت و پسرش قلم در آن هنگام خردسال بود بعدها بزرگ شده و قاتل پدرش
را که از لشگریان مصعب بن زیبر بود ، قصاص کرده و کشتار حبیب در سایه یقینی که داشت قبل از شهادتش در شب عاشورا مزاج و سرور می کرد چرا که برای ورود به بهشت لحظه شماری می کرد .
قارب
پدرش عبدالله بن اریقط لیئی وئلی مادرش فکیهه خودش از موالی حضرت امام حسین و مادرش کنیز آن حضرت و خدمتکار در خانه حضرت رباب همسر امام ( ع ) بوده است 1
قارب و مادرش فکیهه در خدمت امام ( ع ) از مدینه به مکه و کربلا هجرت کرده و در روز عاشورا در حمله اولی قبل از ظهر به شهادت رسید .
یزید بن زیاد کندی
یزید مردی شریف ، شجاع ، تیراندازی ماهر بوده و قبل از اینکه حر مانع حرکت امام حسین ( ع ) شود به سپاه امام ( ع ) ملحق شد در روز عاشورا صد تیر به سوی دشمن انداخت که همه آنها به غیر از پنج تیر به هدف اصابت کرد یزید هر تیری که می انداخت امام ( ع ) می فرمود : خداوندا تیر او را به هدف آشنا کن و پاداش او را بهشت قرار بده .
اسلم :
اوقاری قرآن ، عالم ادبیات عرب و کاتب حضرت امام حسین ( ع ) در امورات مختلف بوده است . او روز عاشورا بعد از جهاد سختی جمعی از دشمنان را به هلاکت رسانید و
خود نیز به شهادت رسید . حضرت سیدالشهدا چون عقاب بر سر او حاضر شد و از اسب فرود آمده و بر او گریست و چهره مبارک خود را بر گونه او گذاشت . اسلم هنوز رمقی در جان داشت چشم گشود تبسمی کرد و گفت : کیست مثل من که فرزند رسول خدا (ص) صورت به صورت من نهاده است آنگاه جان به جان آفرین تسلیم کرده و به شهادت رسید .
سوید بن عمرو فشحمی
سوید بن عمرو مردی شجاع ، جنگ آزموده ، شریف ، عابد ، کثیر الصلوه بوده است او یکی از دو نفری بود که همراه حضرت امام حسین ( ع ) تا آخرین لحظات باقی مانده و بعد از شهادت امام ( ع ) به شهادت رسید . سوید در میان شهداء افتاده بود ولی اندک توانی داشت شنید که می گویند : حسین ( ع ) کشته شد آنگاه اندکی هشیاری یافت و خنجری که همراهش بود به جای شمشیر استفاده کرد و ساعتی با دشمن جنگید سپس به دست عروه بن بکار و زید بن و رقاء به شهادت رسید .
عبدالله بن عمید کلبی
همسرش ام وهب تنها زنی است که در کربلا به شهادت رسید . او از یاران برجسته حضرت ابا عبدالله ، مردی شجاع ، جنگ جویی سرسخت و پر توان ، قهرمانی شریف ، دومین شهید کربلا او مرد چهار شانه ، قد بلند و دارای بازوانی بستر بوده است . پس از حمله ای از سوی گروهی به فرماندهی شمر دست راست و یکی از پاهایش قطع شد و
بلافاصله به وضع فجیعی سپاهیان دشمن بدن او را با نیزه و شمشیر قطعه قطعه نموده و او را به شهادت رساندند .
سالم بن عمرو
او شیعه ای شجاع ، سوار کاری نامدار و از یاران خالص حضرت مسلم بوده است که با آن حضرت قیام کرده و بعد از شهادت مسلم دستگیر شده و موفق به فرار از چنگ ابن زیاد گشته و در میان قبیله اش مخفی شد تا اینکه خبر ورود حضرت امام حسین ( ع ) به کربلا را شنید و همراه مجاهدین به خدمت امام ( ع ) رسید ندا و در روز عاشورا شهید شده .
جابرین عروه غفاری
جابر هنگام شهادت پیرمرد بوده و از اصحاب حضرت پیامبر ( ص ) و از مجاهدین جنگ های بد روضین محسوب می شده است . او در روز عاشورا عمامه اش را از سر برداشته و محکم به کمر بسته و ابروهایش که روی چشمانش افتاده بود با دستمالی به پیشانی بسته و در آن وقت حضرت امام حسین ( ع ) به او نگاه می کرده که فرمود : خداوند به مجاهدت های تو ای شیخ پاداش بدهد 1 آنگاه جمعی از دشمن را به هلاکت رسانیده و خود نیز به شهادت رسید .
جون غفاری وی به هنگام شهادت در سنین بالایی بوده است . سیاه پوست و مملوک فضل بن عباس بن عبدالمطلب بوده . وقتی که جون در روز عاشورا از امام حسین ( ع ) اجازه جهاد خواست آن حضرت فرمود : ‹‹ تو متابعت ما کردی در طلب عافیت ، پس خویشتن را به طریق ما مبتلا مکن از جانب من مأذونی که طریق سلامت خویش جویی ، جون عرض کرد ‹‹ یا بن رسول الله من در ایام راحت و وسعت کاسه لیس خوان شما بوده ام و امروز که روز سختی و شدت شماست دست از شما بردارم ؟ او بیست و پنج نفر از کفار را به هلاکت رسانیده آنگاه به شهادت رسید . عبدالله و عبدالرحمن پسران عروه غفاری
جدشان مراق از اصحاب بزرگوار حضرت امیرالمؤمنین و در سه جنگ صفین ، جمل و نهروان از یاران و سربازان آن حضرت بود آنان هنگام شهادت جوان بودند . روز عاشورا خدمت حضرت امام حسین ( ع ) رسیدند و عرض کردند یا ابا عبدالله سلام بر شما آمده ایم که در پیش روی تو کشته شویم و دفع بلا از تو نماییم آن حضرت فرمود : خوش آمدید نزدیکتر بیایید پس نزد آن حضرت رفتند در حالی که می گریستند آنان عرض کردند : خدای ما را فدای تو کنید یا ابا عبدالله ! سوگند به خدا که گریه ما بر خودمان نیست ، بلکه می گوییم برای اینکه دشمنان دور تو را گرفته اند و ما قدرت نداریم دفعشان کنیم آن حضرت فرمود : ‹‹ سلام و رحمت خدا بر شما باد ›› پس از ساعاتی مبارزه به
شهادت رسیدند .
کنانه بن عقیق
وی اهل کوفه و هنگام شهادت سن زیادی داشته او و پدرش عتیق از صحابه حضرت رسول اکرم ( ص ) و از مجاهدین در غزوه احد بوده اند کنانه مردی پهلوان ، قهرمان ، عابدی از عباد کوفه محسوب می شد قبل از عاشورا وارد کربلا شد و در همان روز در حمله اولی به شهادت رسید .
فنر عامه بن مالک
او از شیعیان کوفه و از یاران مسلم بن عقیل و بعد از شهادت او متواری بود تا اینکه خود را در لشکر عمر سعد جای داده وارد کربلا شده و پس از آن به سپاه امام حسین ( ع ) پیوست . فنر عامه در روز عاشورا مبارزه شدیدی نموده و جمع کثیری از دشمنان را به هلاکت رسانید و در حمله اولی به شهادت رسید .
حلاس بن عمر ور اسبی
از اصحاب حضرت امیر المؤمنین ( ع ) بود و از فرماندهان لشگر آن حضرت در کوفه محسوب می شده او خود را به سپاه ابن سعد به کربلا رسانده و سپس به سپاه حضرت امام حسین ( ع ) پیوسته و در روز عاشورا در حمله اولی به شهادت رسید .
قاسم بن حبیب از دمی
از شیعیان شجاع و قهرمان و سوارکاری مشهور بوده است . از آنجایی که ابن زیاد موانع زیادی وضع کرده بود تا هیچ کس نتواند به کربلا بیاید و به امام ( ع ) یاری و در راهش فداکاری نماید قاسم بن حبیب در کوفه خود را جزو لشکریان ابن سعد قرار داده و بدین وسیله بر امتی خود را به کربلا رسانید آنگاه لشکر ابن سعد را ترک کرده و خدمت حضرت امام حسین ( ع ) رسید در روز عاشورا در حمله اولی به شهادت رسیده است . 1 مسلم بن کثیر ازدی
او حضرت پیامبر ( ص ) را دیده و از تابعین و از اصحاب حضرت امیر المؤمنین ( ع ) و حضرت امام حسین ( ع ) و از مجاهدین در جنگ جمل بوده و در این جنگ بود که تیری به پایش اصابت کرد و جراحتی برداشته و بعدها پایش می لنگید و لذا به او اعراج می گفتند . او نرسیده به کربلا به سپاه امام ( ع ) ملحق شد و در حمله اولی در روز عاشورا به شهادت رسید .
یزید بن مغفل
او از اصحاب حضرت علی ( ع ) از شجاعان شیعه از شعرای عالی مقام و از مجاهدین جنگ های صفین و نهروان و از تابعین بوده است و هنگام شهادت بیش از 60 سال سن داشته یزید بن مغفل از مکه تا کربلا در خدمت امام حسین ( ع ) بوده و در بین راه او و
حجاج بن مسروق را امام ( ع ) برای دعوت عبیدالله بن حر فرستاد . آن بزرگوار در روز عاشورا بعد از کسب اجازه از حضرت سید الشهدا مبارزه شدیدی نموده و جمع کثیری از دشمنان را به هلاکت رسانده و سپس خود نیز به شهادت نائل گشته است .
عمید بن عبدالله مذحجی
او امامت یمنی داشته و احتمالا از اهالی کوفه می باشد بعد از سعد بن حنظله تمیمی به میدان رفته و مبارز خواسته و این اشعار را قرائت کرد من در هنگام نبرد شیری سخت گیرم شمشیر خود را به کاسه سر سلاح پوشیده فرود می آورم و هماورد و حریف را به راحتی خوراک گفتار لنگ می گردانم ›› عمر بعد از حملات سفتی چند نفر از دشمنان را به هلاکت رسانید و به دست مسلم الفبای و عبدالله بجلی به شهادت رسید .
حجاج بن مسروق
از شیعیان مخلص و از اصحاب بزرگوار حضرت امیر المؤمنین ( ع ) و مؤذن حضرت امام حسین هنگام نمازهای پنجگانه بوده و هنگامی که حضرت سید الشهدا از مدینه وارد مکه شدند حجاج هم از کوفه به سوی مکه جهت زیارت امام ( ع ) مهاجرت کرده و در خدمت آن حضرت به کربلا آمده و روز عاشورا به فیض شهادت نائل گشت .
جناده بن حرث
جناده اهل کوفه و هنگام شهادت گویا سن زیادی داشته است . بعد از شهادت مسلم ( ع ) او در میان قبیله اش مخفی شده و هنگامی که امام حسین ( ع ) به سوی کربلا در حرکت
بود . جناده به همراه گروهی از شیعیان از جمله مجمع ، عائذ ، عمرو خالد و غیره . . . در منزلگاه به اردوی امام ( ع ) ملحق و با امام ( ع ) وارد کربلا شده و در روز عاشورا به شهادت رسیدند این گروه در روز عاشورا هنگام مبارزه توسط دشمن محاصره شدند تا اینکه حضرت عباس ( ع ) محاصره را شکسته و نجاتشان داد لکن ابا داشتند که از میدان سالم برگردند و لذا دوباره حمله نموده و بعد از جنگی سخت جملگی در یک مکان به شهادت رسیدند . 1
عباس بن ابی شبیب
از شخصیت های بارز شیعه ، مدیر ، ارجمند ، سخنور بود و از مردان پاک ، خالص و از بزرگترین انقلابیون محسوب می شد . ربیع می گوید : به خدا سوگند عابس به هر طرف که حمله می کرد بیش از دویست نفر از پیش او می گریختند و بر روی یکدیگر می افتادند . بدین گونه رزم کرد تا آنکه لشکر از هر طرف به او احاطه کردند و از زیادی جراحت سنگ ، زخم شمشیر و نیزه او را از پای در آورد سپس سرش را از تن جدا کردند و من سر او را در دست جماعتی از شجاعان دیدم که هر یک ادعا می کرد که من او را کشتم ابن سعد گفت : نزاع و مخاصمه نکنید هیچ کس یک تنه او را نکشت ، بلکه همگی در کشتن او همدست شدید .
شوذب بن عبدالله
او به خدمت حضرت امام حسین ( ع ) در مکه رسیده و با آن حضرت وارد کربلا شده و هنگام شهادت سن زیادی داشت او سوار کاری مشهور ، حافظ ، معلم بوده است . در روز عاشورا عابس به نزد شو ذب آمده و گفت : در دلت چه می گذرد ؟ شو ذب گفت : من به همراه تو در راه فرزند پیغمبر جهاد می کنم تا به شهادت برسم پس شو ذب جلو رفت و بر امام عرض ادب و سلام کرده و به میدان شتافت و بعد از جهادی خالصانه به شهادت رسید .
شبیب بن عبدالله
او هنگام شهادت بیش از پنجاه سال داشت از اصحاب پیامبر ( ص ) و حضرت امام علی (ع) و در تمامی جنگ های حضرت امیر المؤمنین شرکت کرده و مردی قوی و شجاع محسوب می شده او قبل از ظهر روز عاشورا در حمله اولی به شهادت رسیده است .
بریر بن خضیر
او مردی پارسا ، عابد ، شجاع ، از اصحاب حضرت امیرالمؤمنین ( ع ) و از تابعین بوده او در جنگ سی نفر را به هلاکت رسانید آنگاه یکی از دشمنان به نام یزید بن معقل برای جنگیدن جلو آمد و خطاب به او گفت : شهادت می دهم که تو از گمراهان هستی بریر گفت : بیا تا مباهله کنیم و از او بخواهیم هر آنکه باطل هست بدست آن دیگری که حق است کشته شود جنگ میان بریر و یزید شروع شد یزید شمشیری ز دولی اثری نکرد بعد
از آن بریر شمشیری بر او فرود آورد که از کلاه خود یزید گذشت تا به بینی اش رسید و هلاک شد قبل از عاشورا به دستور امام ( ع ) اصحاب نظافت کردند آنگاه بریر با عبدالرحمن بن عبد ربه که در نوبت نظافت کردن بود مزاح و شوخی می کرد عبدالرحمن به بریر گفت : الان چه وقت شوخی است ؟ بریر گفت : به خدا سوگند قوم من می دانند که من نه در جوانی و نه در پیری اهل اباطیل و شوخی نبودم ولی الان شوخی می کنم چون تا بهشت فاصله ای نمانده است سرانجام در روز عاشورا به شهادت رسید .
زیاد بن عریب
عریب از صحابه محسوب و زیاد هم حضرت پیامبر ( ص ) را درک کرده بود بنابراین هنگام شهادت در سن بالائی بوده است او مردی شجاع ، عابد ، ناسک و مجتهد بوده و در کربلا بر گروهی حمله نمی کرد مگر اینکه آنها را پراکنده می ساخت تا اینکه به شهادت رسید .
حنظله بن اسعد
او از رجال سرشناس ، شجاع ، سخنوری فصیح بوده است . وقتی که اصحاب همگی شدند و جز چند نفر باقی نمانده بود و دشمن مرتب تیرباران می کرد حنظله خود را همچون سپری در مقابل حضرت امام حسین ( ع ) قرار داد و تیرها و نیزه ها و شمشیرهایی را که امام ( ع ) را هدف قرار می دادند به جان می خرید .
حبشی بن قیس
او چند روز قبل از عاشورا در کربلا به خدمت حضرت امام حسین ( ع ) رسید و در روز عاشورا وقتی که جنگ شدت گرفت در راه حق جهاد کرده به شهادت رسید حبشی هنگام شهادت سن زیادی نداشته است . [1]
مسلم بن عوسجه
او مقیم کوفه و از قبیله بنی اسد و بعد از شهادت مسلم بن عقیل در میان قبیله اش مخفی شده بود تا اینکه در کربلا به همراه خانواده اش به حضرت امام حسین ( ع ) ملحق شد و هنگام شهادت بسیار پیر بود . مسلم از کوفیانی بود که به حضرت امام حسین ( ع ) نامه نوشته و به کوفه دعوت نموده و به عهدش هم وفا کرد امام حسین ( ع ) در شب عاشورا از اصحابش که به آنان فرمود : هنگام شهادت فرا رسیده است و من بیعت خود را از شما برداشتم از این تاریکی شب استفاده کنید و راه شهر و دیار خویش را پیش بگیرید ، مسلم جواب داد : ‹‹ سوگند می خورم جدا نمی شوم از تو و با آنان می جنگم تا نیزه ام بشکند و تا شمشیرم به دستم هست و اگر سلاحی با من نباشد با سنگ با آنان نبرد می کنم تا با تو شهید بشوم .
محمد بن مسلم بن عقیل
او یک سال کوچکتر از برادرش عبدالله بود و مادرش ام ولد می باشد . بنا به نقل مرحوم
محدث قمی بعد از شهادت عبدالله بن مسلم آل ابوطالب همگی به لشگر کوفه حمله کردند حضرت سید الشهداء که چنین دید به ایشان فرمود صبور باشید در مقابل این مرگ ای عمو زادگانم ›› هنوز ازم یدان برنگشته بود که محمد بن مسلم بن عقیل به زمین افتاده و به شهادت رسید .
عون بن جعفر طیار
مادرش ‹‹ اسماء نبت عمیس ›› بوده و در سرزمین حبشه متولد شده است . حضرت رسول الله در مورد عون فرمود : ‹‹ چهره و اخلاقش شبیه من است ›› عون همیشه در خدمت عمویش حضرت امام علی ( ع ) بود تا اینکه بالغ شده و به سن ازدواج رسیده آنگاه حضرت علی ( ع ) دخترش زینب صغری را به ازدواج عون در آورد و بعد از شهادت عمویش در خدمت حضرت امام حسن ( ع ) و امام حسین ( ع ) بوده که به اتفاق همسرش در کربلا حاضر شد روز عاشورا عون از امام حسین ( ع ) اجازه جنگیدن خواسته و جمعی از دشمنان را به هلاکت رسانید و بعد به شهادت رسید .
عون بن امام علی ( ع )
مادر عون اسماء نبت عمیس بود . عون از امام ( ع ) اجازه مبارزه خواست . امام ( ع ) گریست و فرمود : ‹‹ ای برادر تسلیم مرگ شده ای ؟ ›› عون گفت : ‹‹ چگونه تسلیم مرگ نشوم در حالی که تو را بی یار و یاور می بینم ›› امام ( ع ) به او اجازه داد عون به میدان رفت و به سختی جنگید . سرانجام مردی به نام ‹‹ خالد بن طلحه ›› در کمین عون
نشست و در فرصتی مناسب عون را به شهادت رسانید .
جناده بن کعب
جناده به همراه پسرش عمرو و همسرش از مکه تا کربلا ملازم حضرت امام حسین ( ع ) بودند جناده از شیعیان مخلص در ولایت اهل البیت ( ع ) و در حمله اولی به شهادت رسید1 و بنا به نقل مناقب شانزده نفر از دشمن را به هلاکت رسانده هنگام جهاد این رجز را قناعت می کرده : ‹‹ من جناده فرزند حارثم نیستم و پیمان شکن از بیعتم تا اینکه ادامه دهد و ارثم را هم را به امروز خونم در زمین ریخته و جایگزین می شود ›› .
عمر بن جناده
وی به هنگام شهادت یازده ساله بوده پس از شهادت پدرش به حضور امام ( ع ) رسید و اجازه نبرد با دشمن را خواست . امام ( ع ) فرمود : این نوجوان که پدرش در حمله اولی کشته شده است شاید مادرش راضی نباشد ›› . عمر جواب داد : ‹‹ مادرم امر کرده که عازم میلان جهاد شوم ›› آنگاه امام ( ع ) اجازه فرمودند و او عازم میدان شد او سپس جهاد کرده و به شهادت رسید دشمن سرش را از تن جدا کرده به سوی خیمه ها انداخت مادرش سر بریده نوجوانش را برداشت و پس از آنکه پاک نمود گفت : احسن ای پسرم ای مایه شادی دلم و نور چشمم و سپس سر را به سوی یکی از لشگریان دشمن که در آن نزدیکی بود انداخت و او را به هلاکت رسانید آنگاه به سوی خیمه ها بازگشت و چوبی
به دست گرفت او پس از آنکه دو نفر را مضروب ساخت به دستور امام به سوی خیمه ها بازگشت .
تضب نمری
وی اهل بصره و از شیمیل بصره بوده همراه دوستش حجاج بن بدر بصری که حامل نامه مسعود بن عمرو بصری بود ، خدمت امام حسین ( ع ) رسیدند . بعد از تسلیم نامه ، همچنان در خدمت امام ( ع ) بودند تا اینکه هر دو در روز عاشورا به فیض شهادت نائل گشتند .
محمد و ابراهیم دو طفلان مسلم
از آنجایی که مسأله شهادت دو طفلان مسلم در جامعه از اشتهار خاصی برخوردار است و از طرفی به قول محدث قمی در منتهی الآمال موضوع شهادت این دو طفل با این کیفیت و تفصیل مستبد می نمایاند ، اقوال زیادی در مورد شهادت آنها آمده است .
انس به حارث کاهلی
انس ساکن کوفه و هنگام شهادت پیرمرد و سن زیادی داشته او دارای سوابق اجتماعی و سیاسی و فضائل خوبی بوده ، به طوری که خودش و پدرش از اصحاب کبار حضرت پیامبر ( ص ) و از اصحاب صفه و در غزوات النبی شرکت داشته او از پیامبر ( ص ) شنیده بود که همانان این پسرم کشته می شود در زمینی از زمین های عراق پس هر که او را درک کرد یاری کند و لذا شبانه خود را به کربلا رسانده و در روز عاشورا به شهادت رسید .
ابوالحتوف بن الحرث انصاری عجلان و برادرش سعد بن الحرث
اهل کوفه و از تیره بنی عجلان از قبیله خزرج انصار بودند .. سعد و ابوالحتوف تا قبل از شهادت از خوارج و از لشگر عمر بن سعد بودند وقتی که در روز عاشورا اصحاب امام حسین ( ع ) به شهادت رسیدند و امام ( ع ) تنها مانده و ندای هل من ناصر فرموده و اهل حرم گریه می کردند این دو برادر به سعادت روی آورده و به امام لبیک گفتند و در جا شمشیر کشیده و با کفار اطراف خود شروع به جهاد کردند و جمعی از آنان به هلاکت رساندند و خودشان در مکان واحدی به شهادت رسیدند و حجت را بر همگان تمام کردند که تا یک لحظه قبل از مرگ در توبه و بهشت به روی همگان باز است 1 .
عمرو بن قرظه انصاری
اصلا مدنی و ساکن کوفه بود از ششم محرم وارد کربلا شد عمرو بن قرظه در کربلا از یاران بسیار فعال امام ( ع ) محسوب می شد . بطوری که همراه سعید بن عبدالله پاسداری و محافظت از امام ( ع ) را بر عهده گرفته و در این راه چندین چوب تیر بر سر و سینه اش رسیده و مجروح ساخت . او هنگام شهادت به امام حسین ( ع ) عرض کرد ‹‹ ای پسر رسول خدا وفا به عهد کردم ؟ ›› امام ( ع ) فرمودند : بلی تو پیشاپیش من در بهشت هستی سلام مرا به رسول خدا برسان و به او عرض کن که من نیز پشت سر تو می آیم .
نعیم بن عجلان انصاری
نعیم دارای خانواده و سابقه بسیار درخشانی بوده و دو برادر به نام های نعمان ، نضر داشت هر سه برادر در جنگ صفین جهاد کرده و نعمان و نضر در زمان خلافت حضرت حسن (ع) از دنیا رفتند ولی نعیم در کوفه بود تا اینکه در کربلا در حمله اولی به شهادت رسید .
عبدالرحمان بن عبد رب انصاری
او از قبیله خزرج انصار مدینه ، اهل و ساکن کوفه بوده است او از اصحاب و راویان حدیث از حضرت پیامبر ( ص ) و اصحاب و شاگردان حضرت علی محسوب می شده عبدالرحمان قرآن را از حضرت علی ( ع ) یاد گرفته و تربیت شده او از شخصیت های برجسته کوفه و یکی از کسانی بود که برای امام حسین ( ع ) در کوفه بیعت می گرفت و از مکه تا کربلا در خدمت امام ( ع ) بود تا اینکه در روز عاشورا در حمله اولی به شهادت رسید .
ابو ثمامه عمرو بن عبدالله صائدی
ایشان از تابعین اصحاب ، از شجاعان و سوارکاران عرب و از مجاهدین و از شخصیت های با ارزش و با نفوذ شیعه بوده است . مرحوم سماوی می نویسد : ابو ثمامه بعد از نماز ظهر عرض کرد : یا ابا عبدالله قصد کرده ام به دوستان شهید محلق شوم ولی فکر تنهایی تو و خانواده ات مرا رنج می دهد . امام ( ع ) فرمود : قدم در راه شهادت بگذار من هم بعد از ساعاتی به تو ملحق خواهم شد . آنگاه ابو ثمامه تا آخرین نفس شمشیر زد و در آخر
بدست پسر عمومیش به شهادت رسید .
سیف بن الحرث- مالک بن عبدالله
سیف و مالک هم پسر عمو و هم برادر بودند البته از مادر آن دو از کوفه قبل از روز عاشورا به یاری امام شتافتند و هنگام شهادت جوان بودند . روز عاشورا که دشمن به خیمگاه امام ( ع ) نزدیک می شد هر دو به حالت گریان خدمت امام حسین ( ع ) رسیدند امام ( ع ) فرمود : چرا گریه می کنید ای فرزندان برادرم ؟ به خدا من امیدوارم که به زوی چشم شما روشن شود سیف و مالک عرض کردند فدایت شوم به خدا برای خودمان گریه نمی کنیم ، بلکه به تنهایی تو گریه می کنیم پس اجازه جهاد گرفتند و آنقدر مبارزه کردند تا اینکه به شهادت رسیدند 1 بنا به نقل بحار هر کدام از اصحاب امام حسین که عازم میدان می شد خدمت امام ( ع ) می رسید و عرض می کرد ‹‹ السلام یا ابن رسول الله›› امام در جواب می فرمود : ‹‹ ما هم بعد از تو می آییم ›› .
مجمع بن عبدالله عائذی و عائد بن مجمع بن عبدالله
اهل کوفه و یا یمن بوده اند و در مسیر کوفه در منزلگاه زباله به امام ( ع ) پیوسته و در رکاب آن حضرت به کربلا آمدند مجمع و عائذ و عمرو بن خالد و جناده و واضح مولی حرث و سعد مولی عمرو بن خالد یک گروه شش نفری بودند که به راهنمایی طرماح در بین راه به اردوی امام ( ع ) ملحق شدند مجمع و پسرش عائد قبل از حمله اولی در روز
عاشورا به شهادت رسیدند .
سیف بن مالک عبدی
از شیعیان بصره بوده که به خانه ماریه رفت و آمد داشته او به همراهی یزید بن بثیط و پسرانش و ارهم در مکه به خدمت امام ( ع ) رسید تا اینکه با آن حضرت وارد کربلا شده و در روز عاشورا بعد از نماز ظهر به شهادت رسید .
عامر بن مسلم عبدی
عامر از شیعیان بصره و به قولی از طائفه عبدی بودند از جمله سوابق و فضائل عامر این است که خودش شنید کربلا در خدمت حضرت امام حسین ( ع ) و پدرش مسلم شهید جنگ صفین در خدمت حضرت امام علی ( ع ) بوده است . عامر به همراه یزید بن بثیط در مکه به خدمت امام حسین ( ع ) شرفیاب شده و همچنان در خدمتش بودند تا اینکه با هم در کربلا آمدند و در روز عاشورا در حمله اولی به شهادت رسیدند .
عبدالله بن یزید و عبید الله بن یزید پسران یزید بن بثیط
یزید از شیعیان شریف ، بزرگوار و از اصحاب ابو السیود رئلی بود . یزید به انجمن شیعیان بصره یعنی خانه ماریه بنت منقذ رفت و آمد داشته و از همانجا اعلام کرد .
علیرغم جو خفقان حاکم بر بصره قصد یاری حضرت ابا عبدالله را دارد . آنگاه به همراه پسرانش و عامر بن مسلم و سالم و سیف بن مالک و ادهم بن امیه از بصره به قصد مکه خارج شده و آنجا به خدمت امام ( ع ) رسیدند تا اینکه به همراه امام ( ع ) وارد کربلا
شدند پسران یزید در روز عاشورا در حمله اولی به شهادت رسیدند .
جندب بن حجیر کندی
اهل کوفه از قبیله کنده دارای اصالت یمنی بود . جندب از شیعیان معروف و از اصحاب حضرت امیر المؤمنین ( ع ) و امام حسین ( ع ) و از مجاهدین جنگ صفین و فرمانده نیروهای قبیله کنده و قبیله ازد در صفین بود و در بین راه به سپاه امام حسین ( ع ) ملحق شده و با آن حضرت وارد کربلا و در روز عاشورا در اوائل جنگ به شهادت رسید .
امام حسین ( ع )
جبرئیل قبل از اینکه امام حسین ( ع ) متولد شود بر پیغمبر اکرم نازل شد و گفت : برای تو پسری متولد می شود که امت تو او را بعد از تو شهید خواهند کرد . آنگاه پیغمبر خدا نزد فاطمة اطهر فرستاد و موضوع را برایشان گفت : فاطمة زهرا در جواب پدر خود گفت : من به چنین فرزندی احتیاج ندارم رسول اکرم در جوابش فرمود : حسین و فرزندانش پیشوایان دین و واژه های آثار و خزانه داران علم من خواهند شد . در کتاب کامل بهائی از سهل سائدی نقل می کند که گفت : من در شهر شام سر مبارک امام حسین را بدین اوصاف دیدم : نور از آن سر مقدس می تاخت ، ریش مبارکش مدور و گره موهای ریش آن حضرت سیاه و سفید ریش مقدسش به وسیله ی و سمه خضاب شده بود چشمان مبارکش کاملا مشکی ، ابروها کشیده ، بینی کشیده در روز عاشورا همین که ابن سعد این شجاعت را از امام حسین ( ع ) دید این طور تشخیص داد که در روی زمین احدی تاب قتال و
مقاومت با آن حضرت را ندارد بر سپاهیان بانگ زد گفت : وای بر شما آیا می دانید که با چه کسی می جنگید ! همگی هم دست شوید و بر او حمله کنید . لشگر دوباره دور یکدیگر جمع می شدند و همه آن سی هزار نفر برای جنگیدن با آن مرد بزرگ آماده می شدند . امام ( ع ) به لشگر حمله می کرد و لشگر نیز به آن حضرت هجوم می بردند امام حسین در آن موقع یک شربت آب می طلبید ولی آنان مضایقه نمودند و به آن امام عطشان آب ندادند تا اینکه تعداد 320 زخم بر بدن نازنینش وارد شد در همین موقع بود که ضعف بر امام حسین غلبه یافت لذا توقف کرد که لحظه ای استراحت نماید در همان موقع ایستاده بود که از طرف دشمن به پیشانی مبارکش سنگی اصابت کرد و خون جاری شد پس از آن دست بر دو تیری را از پشت مبارک خود بیرون آورد خون از جای آن تیر مثل ناودان جاری گردید امام حسین دست خود را به زیر آن زخم می گرفت وقتی پر از خون می شد آن خون را به طرف آسمان می افشاند و قطره ای از آن خون بر نمی گشت در همین اثنا بود که شمر بن ذی الجوشن به سواران نهیب زد و گفت : مادرانتان در عزای شما گریان شوند راجع به این مرد چه انتظاری می برید لذا از هر طرف به آن امام غریب حمله کردند زرعه ضربتی به کتف چپ امام ( ع ) زد که آن را قطع نمود ظالم دیگری ضربتی بر پشت گردن آن حضرت زد چنان نیزه ای بر امام حسین زد که آن امام غریب به زمین افتاد شمر گفت : هیچ کس بر