حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در موردامام علی از نگاه دیگران

اختصاصی از حامی فایل تحقیق در موردامام علی از نگاه دیگران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در موردامام علی از نگاه دیگران


تحقیق در موردامام علی از نگاه دیگران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:18

فهرست:

 

امام علی از نگاه دیگران

"جرج جرداق

جبران خلیل جبران"

 - "شبلی شمیل"

 - " میخائیل نعیمه"

 - " کارلایل"

 

 

امام علی از نگاه دیگران

ولادت مولی الموحدین...امام عاشقان....راد مرد عالم....امیر مومنان...حضرت علی بن ابی طالب بر  همه دوستان مبارک باد...این بار به جای اینکه قلم ناتوانمان را  برای توصیف و تعریف اماممان به تقلا بیندازیم و در آخر شرمنده دلمان و آن حضرت شویم، از کلام و نگاه دیگران علی (ع) را می بینیم و می خوانیم....از نگاه آنان که با او هم دین و هم آیین نیستند...اما حقیقت را یافته اند.شاید ما هم اماممان را بهتر بشناسیم

"جرج جرداق"

 جرج جرداق"مسیحی، نویسنده معروف لبنانی در کتاب " صوت العدالة الانسانیة " درباره علی ( ع) چنین می نویسد: ای دنیا چه می شد اگر همه نیروهایت را در هم می فشردی و دوباره شخصیتی مانند علی با آن عقل، قلب ، زبان و شمشیر نمودار می کردی؟"

- " اما علی، ما را نمی رسد جز آن که او را دوست بداریم و به او عشق بورزیم، چه او جوانمردی بس عالیقدر و بزرگ نفس بود، از سرچشمه وجدانش خیر و نیکی می جوشید، از دلش شعله های شور و حماسه زبانه می زد، شجاع تر از شیر ژیان بود ولی شجاعتی ممزوج با لطف و رحمت و عواطف رقیق و رافت...

آیا از فرمانروایى خبر دارى که خود نان سیر نخورد زیرا که در کشور او کسانى یافت مى‏شدند که با شکم سیر نمى‏خوابیدند و جامه نرم نمى‏پوشیدند؟! (زیرا  در میان ملت کسانى بودند که لباس خشن و درشت مى‏پوشیدند ) و درهمى را اندوخته خود نساخت؟ و به فرزندان و یاران خود هم وصیت کرد که غیر از این راه و روش نپیمایند. برادر خود را به خاطر یک دینار - که بدون حق از بیت المال طلب مى‏کرد - مورد بازخواست قرار داد و پیروان و فرمانداران خود را به خاطر یک گرده نان که به عنوان رشوه از ثروتمندى گرفته و خورده بودند، تهدید کرد و به محاکمه و دادگاه کشانید.

نزد حقیقت و تاریخ یکسان است او را بشناسى یا نشناسى. تاریخ و حقیقت گواهى مى‏دهند که او وجدان بیدار و قهار، شهید نامى، پدر و بزرگ شهیدان، على بن ابى طالب، صوت عدالت انسانى، شخصیت جاویدان شرق است ! اى جهان چه مى‏شد اگر هر چه قدرت و قوه دارى به کار مى‏بردى و در هر زمان علیى با آن عقلش، با آن قلبش، با آن زبانش، و با آن ذوالفقارش، به عالم مى‏بخشیدى؟ !

در کوفه غافلگیر و کشته شد، شدت عدلش موجب این جنایت گردید!... پیش از مرگش درباره قاتل خود گفت:" اگر زنده ماندم خود می دانم و اگر درگذشتم کار به دست شماست، اگر درگذرید به تقوا نزدیک تر است!..."

  " جبران خلیل جبران"

 که از علمای بزرگ مسیحیت، مرد هنر و صاحب ذوق بدیعی است لب به ستایش علی گشوده و چنین می گوید:" به عقیده من علی بن ابیطالب ( پس از پیامبر) نخستین مرد از قوم عرب است که وجودش، همه فضائل کامل بودن را در قوم خویش دمید و آهنگ آن را به گوش مردمی رسانید که پیش از آن مانند آن را نشنیده بودند و در بین تاریکی های جاهلیت از روش روشن او متحیر ماندند؛ پس کسی که طریق علی را پسندید به فطرت سلیم بازگشت و آن که از باب خصومت وارد شد جاهیلت را ترجیح داد."جبران معتقد بود که:" دو طایفه شیفته روش علی بودند یکی خردمندان پاکدل و دیگری نیکو سرشتان با ذوق، علی بن ابیطالب شهید عظمت خویش گشت او از دنیا رفت در حالی که نماز بر زبانش جاری و دلش از شوق خدا لبریز بود. مردم عرب، حقیقت مقام او را درک نکردند تا گروهی از مردم کشور همسایه آنها( ایران) برخاسته، این گوهر گرانبها را از سنگ تشخیص داده و او را شناختند."

جبران اضافه می کند که:" علی (ع) مانند پیغمبران درگذشت، مقام و شأن او در بصیرت و بینایی چون پیغمبران، مختص شهر، بلد، قوم، زمان و مکان نبوده و شخصیتی بین المللی داشت."

جبران همیشه نام علی (ع) را در مجالس خاص و عام به زبان می آورد،  تعظیم می کرد و می گفت علی از جهان رفت درحالی که هنوز رسالتش را به کمال، تبلیغ نکرده بود.

 - "شبلی شمیل"

 دانشمندی است که در سال 1335 هجری درگذشت، وی شاگرد برجسته مکتب داروین بود و نخستین کسی است که نظریه" قوه" را در شرق منتشر کرد سپس برخلاف مکتب استاد خود که فردی الهی بود، به انکار مقدسات و جهان ماوراء طبیعت برخاست وتا لحظه مرگ از مکتب مادیگری پیروی نمود.وی با اصراری که در انکار توحید داشت، در برابر شخصیت علی ( ع) سرتعظیم فرود آورده و در مورد او چنین می گوید:" امام و پیشوای انسان ها علی بن ابیطالب بزرگ بزرگان و یگانه نسخه ای است که با اصل خود «پیامبر( ص)» مطابق است هرگز اهل شرق و غرب، سخنرانی نظیر او در گذشته و حال ندیده است."

 - " میخائیل نعیمه"

 که از دانشمندان مسیحی است در مقدمه ای که بر کتاب " صوت العدالة الانسانیة" نوشته درباره حضرت علی (ع) چنین می گوید:" پهلوانی امام( ع) تنها در میدان جنگ نبود بلکه او در روشن بینی،  پاکدلی، بلاغت، سحر بیان،  اخلاق فاضله،  شور ایمان،  بلندی همت،  یاری ستمدیدگان و ناامیدان، متابعت حق و راستی و بالجمله در همه صفات پهلوان بود. اگر چه مدت زیادی از حضور او گذشته، اما هر گاه بخواهیم بنیاد زندگی نیکو و سعادتمندی را بگذاریم باید به روش او رجوع کرده و دستور و نقشه را از او بگیریم."-

 - " من در مطالعه نهج البلاغه، از فصلی به فصل دیگر می رسیدم و حس می کردم که پرده های سخن عوض می شوند، آموزشگاه های پند و حکمت تغییر می یابند، گاهی خودم را در جهانی می یافتم که روح بلند معانی با زیور عبارات تابناک آن را آباد ساخته است، این معانی بلند پیرامون روان های پاک و دل های روشن می گردد تا بدانها الهام رستگاری بخشد و به مقصدی عالی که دارند برساند و از لغزشگاه ها دورشان کرده به شاهراه محکم فضیلت و کمال بکشاند، و گاه می یافتم که عقل نورانی که هیچ شباهتی با اجسام ندارد، از عالم الوهیت جدا گشته و به روح یک انسان اتصال یافته و او را از لا به لای پرده های طبیعت بیرون آورده و تا سراپرده ملکوت اعلی بالا برده است و تا شهودگاه فروغ فروزنده آفرینش رسانده است."

 - " کارلایل"

 فیلسوف انگلیسی، هر گاه به نام علی (ع) می رسید بزرگی علی چنان او را به وجد می آورد و نیروی عظمت آن حضرت چنان تحریکش می کرد که از بحث علمی بیرون می شد و بی اختیار شروع به مدیحه سرایی او می کرد، او درباره علی چنین می گوید: " ما نمی توانیم علی را دوست نداشته باشیم و به وی عشق نورزیم زیرا هر چه خوبی هست که ما آن را دوست داریم همه در علی جمع است. او جوانمرد شریف و بزرگواری بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دلیری بود، از بشر شجاع تر، اما شجاعتش آمیخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.پیش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظر خواستند، فرمود: اگر زنده ماندم خود می دانم چه کنم و اگر درگذشتم اختیار با شماست، اگر می خواهید او را قصاص کنید یک ضربت بیشتر به او نزنید و اگر عفو کنید به تقوا نزدیک تر است."

 - "لامنس"

 یک کشیش بلژیکی است  که در زبان عربی و تاریخ عرب مهارت داشت. او درباره علی (ع) می گوید:" برای عظمت علی این بس که تمام اخبار و تواریخ علمی اسلامی از او سرچشمه می گیرد. او حافظه و قوه شگفت انگیزی داشت. علمای اسلام از مخالف و موافق، از دوست و دشمن مفتخرند که گفتار خود را به علی مستند دارند چرا که گفتار او حجیت قطعی داشت، او باب مدینه علم بود و با روح کلی پیوستگی تام داشت."

 

 - "مادام دیالافوا"

  در مقام تعریف حضرت علی (ع) چنین می نویسد:" احترام علی (ع) در نزد شیعه به منتها درجه است و حقاً هم باید این طور باشد زیرا این مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاری هایی که برای پیشرفت اسلام کرد، در دانش،  فضائل ، عدالت و صفات نیک بی نظیر بود و نسلی پاک و مقدس نیزاز خود باقی گذارد. فرزندانش نیز از او پیروی کردند و برای پیشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند. علی(ع) کسی است که در قضاوت به منتها درجه عدالت رفتار می کرد و در اجرای قوانین الهی اصرار و پافشاری داشت. علی کسی است که اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود، او کسی است که تهدید و نویدش قطعی بود. "

 چشمان من گریه کنید، اشک های خود را با آه و ناله من مخلوط نمایید و برای اولاد پیامبر که مظلومانه شهید شدند، عزاداری کنید."-

 " پطروشفسکی"

  استاد دانشگاه لنینگراد می گوید:" علی (ع) تا سرحد شور و عشق پای بند دین، صادق و راستگو بود... و مقام صفات اولیاءالله در وجودش جمع بود."

زمخشری از علمای اهل سنت

نیز می گوید: "من چه بگویم دربارة مردی که فضایل او را دشمنانش از راه کینه جویی و حسد انکار کردند و دوستان او از ترس و بیم پنهان داشتند، ولی از این میان آن قدر فضیلت های وی انتشار یافت که خاور و باختر را فرا گرفت".

 "نرسین"

 - " نزد حقیقت و تاریخ یکسان است او را بشناسی یا نشناسی.

تاریخ و حقیقت گواهی می دهند که او وجدان بیدار و قهار، شهید نامی، پدر و بزرگ شهیدان، علی بن ابی طالب، صوت عدالت انسانی، شخصیت جاوید شرق است!

ای جهان چه می شد اگر هر چه قدرت و قوه داری به کار می بردی و در هر زمان علیی با آن عقلش، با آن قلبش، با آن زبانش و با آن ذوالفقارش به عالم می بخشیدی؟!"

      جانشینى على (ع ) و کامل شدن دین

حادثه غدیر از جنبه دیگرى نیز قابل دقت و اهمیت است . به عقیده بسیارى از مفسران آیه زیر که ازکـامـل شـدن دیـن اسلام و نومیدى کافران خبر مى دهد در روز غدیر خم و پس از تعیین حضرت على (ع ) به جانشینى پیامبر نازل شده است .
... الـیـوم یـئس الـذیـن کـفـروا مـن دیـنکم فلاتخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکم و (( اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا... ))
امـروز کافران از اینکه به دین شما دستبرد زنند نومید شدند, پس شما از آنان نترسید و از من بیم
داشـتـه بـاشـیـد. امروز دین شما را کامل گردانیدم و بر شما نعمت را تمام کردم و آیین اسلام را برایتان برگزیدم .
از ایـن آیـه اسـتفاده مى شود که انتخاب حضرت على (ع ) ضمانتى براى اجراى احکام دینى بود. در حـقـیقت با تعیین على (ع ) به عنوان مرجع مردم در امور اسلامى , دین اسلام به درجه کمال خود رسید و رسول خدا(ص ) با انجام این کار بزرگ ادامه کار را به اهل آن سپرد و رسالت الهى اش را به پایان برد.
سپاه اسامه رسـول خـدا(ص ) در واپـسـیـن روزهـاى زنـدگـى , سـپـاهـى براى جنگ بارومیان تدارک دید
کـه فرماندهى آن با جوانى به نام (اسامة بن زید) بود. آن حضرت بر شرکت افراد در این سپاه تاءکید فـراوان ورزیـد و کـسانى را که از رفتن خوددارى کنند نفرین کرد. تنها چند نفر را ازرفتن معاف کـرد کـه حـضـرت عـلى (ع ) از جمله آنان بود. با این وجود تعداد زیادى از افرادکه گردانندگان صحنه سقیفه از سرشناس ترین آنها بودند, از رفتن سر باز زدند و به شهربازگشتند.

بـراستى پافشارى و شتاب پیامبر(ص ) در اعزام سپاه اسامه براى چه بود؟ شکى نیست که یک علت آن مقاصد نظامى بود, اما رخدادهاى بعدى سبب دیگرى را هم آشکارمى سازد. حقیقت امر این بود که پیامبر(ص ) مى خواست عناصر مزاحم استقرارجانشینى حضرت على (ع ) را از مدینه دور سازد. آن حـضـرت بـا آگـاهـى از روحیه یارانش بخوبى پیش بینى مى کرد که با جانشین او به مخالفت بـرمـى خیزند. از این رو, مى خواست راه توطئه را ببندد, ولى آنان با سرپیچى از فرمان پیامبر(ص ) هدفهاى خویش را عملى ساختند.

رسول خدا(ص ) وقتى دریافت کسانى که باید از مدینه بیرون مى رفتند سرپیچى کرده وکنار بستر آن حـضـرت نـشـسته اند, متوجه توطئه گردید.کاغذ و قلم خواست و فرمود:مى خواهم چیزى را بـنویسم که پس از من هرگز گمراه نشوید, ولى آنان مانع شدند و یک تن از آنان (عمر) بى ادبانه گفت : بیمارى بر او چیره شده این مرد هذیان مى گوید.
وقـتـى رسـول خـدا(ص ) دیده از جهان بر بست هم او میان مردم آمد و براى جلب توجه اذهان به سـوى خـودش فـریـاد زد: مـحـمد هرگز از دنیا نرفته است . هر کس بگوید او مرده سروکارش با شـمشیر من خواهد بود. پس از ساعتى ابوبکر از بیرون مدینه رسید و به میدان آمد و به اصطلاح او را بـه خـطـایـش آگاه ساخت که نه محمد(ص ) نیز همانندپیامبران گذشته از میان مردم رفته است .
بـه این ترتیب , مردم در یک سردرگمى واقع شدند و سپس آن دو با ابوعبیده جراح همراه شده به مـحـل سـقـیـفـه بـنـى سـاعده رفتند و فردى را که مورد نظر خودشان بود به جانشینى پیامبر برگزیدند, و از این لحظه به بعد, مسیر تاریخ اسلام بطور کامل عوض شد و به سویى رفت که مورد خواست و رضایت خدا و رسولش نبود.
خـوشـبختانه براى جانشینى امام خمینى(قدسره ) در نظام , مشکلى اساسى پیش نیامد,اگر چه مـشـکـلـى بود و به لطف الهى برطرف شد. در واقع درس آموزى از حادثه رحلت پیامبر(ص ) این نـتـیجه را براى نظام ما به بار آورد که خبرگان امت به سرعت جانشین امام را تعیین کردند. اگر خـداى نکرده امام خمینى قدس سره , خود آقاى منتظرى را از قائم مقامى خلع نمى کرد, سرنوشت انقلاب نگران کننده بود.

الحمد لله و الصلاة و السلام على رسول الله محمد و على آله و اصحابه و من تبعه بإحسان الى یوم الدین.

 با تشکر از رد فعل حسنه ى شما که ناشى از حب و مودت شما به اهل البیت و همچنین آرامش و مدارا براى شنیدن رأیى که قبولش مقدارى برایتان سخت آمده .

بنده اینجا قسمتى از سخنان خودتان را برایتان ترجمه مى کنم :

"فکلمه علی ( رضی الله عنه ) وقال : إنک استبددت علینا بالأمر وکنا نرى أن لنا حقا لقرابتنا من رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) ، فلم یزل یکلم أبا بکر حتى فاضت عینا أبی بکر ، ثم بایعه العشیة " . قوله ( ولم یتباعد العهد ) الواو للحال یشکی إلیه ( صلى الله علیه وآله ) من أمته بعده فی تظافرهم على غصب حقه وحقها ( علیهم السلام ) وهضمها على قرب عهدهم به ( صلى الله علیه وآله ) وطراوة ذکره أو الذکر الذی هو القرآن الآمر بإکرام ذوی القربى ، وزعمتم أن لا إرث لنا ، أفحکم الجاهلیة تبغون ، ومن أحسن من الله حکما لقوم یوقنون * ( ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه وهو فی الاخرة من الخاسرین"

در اینجا امام علی (ع ) مى گوید: تو أمر خودت را بر ما تلقین کردى و در حالیکه ما بخاطر نزدیکى و خویشاوندى مان به رسول الله ( صلى الله علیه و اله و سلم ) حقى ( خلافت و حکم ) براى خودمان قائل مى داشتیم.

اینجا به روشنى امام على  سبب طلب خلافت از جانب خود را " خویشاوندى " به رسول الله دانسته و سخنى از حکم خدایى و امامت خدایى ندارد و نسبت آنرا نیز " امامت الهى " نمى شناسد!

و بعد چشمان ابوبکر از گفتار على گریان شده و سپس على با ابوبکر بیعت مى کند.

 این همان موضوعى است که خواستم نظر شما را بدان جلب کنم.

مجتمع مسلمانان بعد از رسول اسلام صلوات الله علیه یک مجتمعى آزاد بوده و هر کس مى توانسته خود را کاندید در انتخابات آزاد کرده و این کلام امام علی در حقیقت نقضى شدید به اعتقاد شماست که فکر مى کنید " امامت منصبى و مقامى الهى ست و مردم در آن دستى نداشته و حتى خود امام نیز به اختیار خودش امام بعدى اش را انتخاب نمى کند بلکه خداوند به او امر مستقیم داده و بایستى بر آن رویه جلو رود ! "

 امامت بنابه اعتقاد شما ، همان نبوت است که به شکل و نامى دیگر ادامه یافته و در حقیقت حق انتخاب را از مردمان برداشته و آنرا به خدانسبت داده است.

نبوت به امر خدا ختم یافته یعنى دیگر کسى نمى تواند سخن و امر خود را ماوراء بشر توصیف کرده و مردم را به تعبد بدان دعوت کند.

البته ما عصمت صحابه و آل بیت را قبول نداشته و آنان را در امور زندگى شان مجتهدانى که سعى خود را در خدمت این دین به کار گرفته ، مى دانیم .

 و در اینجا نظر شما را به این مورد نیز جلب مى کنم:

در عبارات زیر که انتساب آنرا به دختر رسول الله صلى الله علیه و على اله وسلم ، غیر ممکن مى بینم ، فاطمه (ع ) با یاد کردن آیه ى " وارث شدن سلیمان از داود " و آیه ى "  طلب کردن زکریا ( ع ) از خدا وارثى که از آل یعقوب و او ارث برده و او را مورد رضا قرار دهد "  سخن رانده .

ایشان  ( فاطمه رضی الله عنها ) خود را همانند آنان ( سلیمان و یحیى ) به طلب ارث خود از رسول الله صلوات الله علیه پرداخته ، که با نظرى به قرآن و زندگى آن انبیاء  ثابت مى شود که هیچ هدف آن انبیاء  ارث مال نبوده بلکه " ارث نبوت " بوده است.

اولاً ، داود (ع) صاحب اولاد فراوان بوده ( بیش از صد ) و اگر قرار بود از ارث مال سخن آید به همه آن فرزندان یکسان  مى رسید و لازم نبود خداوند فقط به ذکر سلیمان اکتفاء کند.

خداوند سلیمان را وارث نبوت و ملک از داود ساخت .

ثانیاً ، نبى الله زکریا   (ع )  خود فردى بنابه روایات نجار بوده و مالدار نبوده که از خداوند طلب وارث مال نماید .

در ضمن در درخواست نبى الله زکریا  (ع) به خوبى واضح است که او مى خواهد صاحب فرزندى باشد که همانند خودش و یعقوب " نبی " باشد .

زیرا او مى فرماید : رب . . فهب لى من لدنک ولیا * یرثنى ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا .

خداوندا از جانب خودت به من یک " ولی " بخشایش فرما که از من ارث برده و از آل یعقوب و او را از مورد رضاى خودت قرار ده.

و هنگامى که خداوند بشارت یحیى نبی ( ع ) را به او داد، کاملاً واضح شده که این همان در خواست ذکریا بود ( درخواست فرزندى که بر مقام نبوت باشد )  .

اینهم سخنانى که به سیدة فاطمه رضی الله عنها نسبت داده شده ، دوباره مراجعه کنید.

أیها ( 1 ) معشر المسلمین ، أأبتز إرث أبی ، یا بن أبی قحافة ؟ ! أبى الله ( عزوجل ) ( 2 ) أن ترث أباک ولا أرث أبی ؟ ! لقد جئت شیئا فریا ، جرأة منکم على قطیعة الرحم ، ونکث العهد ، فعلى عمد ما ترکتم کتاب الله بین أظهرکم ونبذتموه ، إذ یقول الله ( عزوجل ) : * ( وورث سلیمان داود ) * ( 3 ) . ومع ما ( 4 ) قص من خبر یحیى وزکریا إذ یقول * ( رب . . فهب لى من لدنک ولیا * یرثنى ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا ) * ( 5 ) . وقال ( عزوجل ) : * ( یوصیکم الله فی أولادکم للذکر مثل حظ الانثیین ) * ( 6 ) وقال ( تعالى ) : * ( إن ترک خیرا الوصیة للوالدین والاقربین ) * ( 7 ) . فزعمتم أن لا حظ لی ، ولا أرث من أبی ! أفخصکم الله بآیة أخرج أبی منها ؟ ! أم تقولون أهل ملتین لا یتوارثون ( 8 ) ؟ ! أو لست وأبی من أهل ملة واحدة ؟ ! أم أنتم بخصوص القرآن وعمومه أعلم من النبی ؟ !

" فأتبعها رافع بن رفاعة الزرقی ، فقال لها : یا سیدة النساء ، لو کان أبو الحسن تکلم فی هذا الامر وذکر للناس قبل أن یجری هذا العقد ، ما عدلنا به أحدا . فقالت له بردنها : " إلیک عنی ، فما جعل الله لاحد بعد غدیر خم من حجة ولا عذر "

عجیب اینکه بعد از خطبه اى طولانى که به فاطمة سلام الله علیها نسبت داده شده ، شخصى بنام رافع بن رفاعة الزرقی به دنبال ایشان آمده و مى گوید : اى خانم خانمها ، اگر ابو الحسن ( امام على ) در این موضوع ( فکر مى کنم منظورش امامت ) حرفى زده بود و مردم را یاد آورى نموده بود قبل از این عقد ( بیعت ) ، ما کسى را به او ترجیح نمى دادیم.

و سخن ما نیز اینست ، آیا امام على (ع)  برخلاف امر خدا و رسول ، مردم را از راهنمایى دور کرده و آنان را در امرى " خلاف خدا و رسولش " همراهى مى کند؟!

فقال أبو بکر لها : صدقت یا بنت رسول الله ، لقد کان أبوک بالمؤمنین رؤوفا رحیما ، وعلى الکافرین عذابا ألیما ، وکان - والله - إذا نسبناه وجدناه أباک دون النساء ، وأخا ابن عمک دون الاخلاء ( 7 ) آثره على کل حمیم ، وساعده على الامر العظیم ، وأنتم عترة نبی الله الطیبون ، وخیرته المنتجبون ، على طریق الجنة ( 8 ) أدلتنا ، وأبواب الخیر لسالکینا ( 9 ) . فأما ما سألت ، فلک ما جعله أبوک ، مصدق قولک ، ولا اظلم حقک ، وأما ما سألت من المیراث فإن رسول الله قال : " نحن معاشر الانبیاء لا نورث

در عبارات فوق ، ابوبکر صدیق با حق شناسى و محبت تام و شناسایى حق اهل البیت ، با تکرار حدیث رسول اسلام (ص) نشان مى دهد که اولیت و برترى نزد  او التزام به حدیث رسول الله صلى الله علیه و اله و سلم است.

و براى اینکه همه ى موضوعات قاطى و مخلوط نشود ، موضوع دفن فاطمه سلام الله علیها را یا به موضوعى جدا یا مختصراً این سؤال را طرح کنم که :

آیا امام على (ع ) تمام مسلمانان و صحابه را با خبر و بر نماز جنازه ى همسر خود خواند و بعد با روبرویى به ابوبکر گفت: تو اجازه ى نماز خواندن ندارى ؟!

 و همه ى مسلمانان بر این امر که نماز جنازه " سنت کفایت"  است ، تأکید دارند .

یعنى ، اگر عده اى خواندند ، دیگر واجب بودن آن از بقیه برداشته مى شود.

و اینکه امام على در شبانه خلیفه ى مسلمانان را خبر نداده  ( در صورت صحیح بودن خبر ) جز این نیست که لزومى بر این امر نبوده است.

و در باره ى مخفى بودن قبر فاطمه سلام الله علیها این سؤال وارد است :

آیا در کتابهایتان ننوشته که " امام حسن علیه السلام " بنابه وصیتى در کنار مادر دفن شد؟

اگر قبر حسن رضی الله عنه معلوم شده بود ، قبر مادر در کنار او بوده و یکى از شیعیان نیز کتابى نوشته که ثابت کرده که قبر سیدة فاطمة (ع) معلوم بوده است. ( برایتان نشان و مؤلف آنرا مى آورم ، زیرا الآن به خواطرم نیست )

باز تکرار مى  کنم که کتابها مخلوطى از حقیقت و دروغ است و هدفى جز به زیر سؤال قرار دادن اهل بیت و صحابه نیست.

زیرا آنان حمل کننده ى این کتاب ( قرآن ) و حفظ آن و سنت رسول بوده اند .

و دشمنان اسلام به خوبى مى دانند که با زیر سؤال قرار دادن اولین نسل همزمان رسول اسلام ، بزرگترین ضربه ى خود را بر این دین که به سوى شرق و غرب منتشر مى شده ، نشانه داده اند.

زیرا بیعت اهل بیت با صحابه و همکارى آنان در خلافت اسلامى جز شریک بودن آنان در تصمیم هاى آنان نیست.

 از الله تعالى طلب دارم که در این روزهاى مبارک به آن راهى هدایت کند که رسول خاتم محمد بن عبد الله صلى الله علیه و على آله وسلم بوده و اهل بیتش نیز بر آن منهج راه نهاده و مردم را رهنما مى شدند.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در موردامام علی از نگاه دیگران

تحقیق در موردامام حسین و یارانش

اختصاصی از حامی فایل تحقیق در موردامام حسین و یارانش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در موردامام حسین و یارانش


تحقیق در موردامام حسین و یارانش

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:36

فهرست:

کربلا دانسته و مادرش را ام ولد معرفی می کند

موضوع : امام حسین ( ع ) و هفتاد و تن یاران

مقدمه :

علی اکبر :

ابوالفضل العباس

عبدالله بن امام علی ( ع )

ابوبکر بن امام حسن ( ع )

قاسم بن حسن ( ع )

عبدالله بن حسن ( ع )

جعفر بن عقیل

محمد بن ابی سعید بن عقیل ( ع )

حبیب بن مظاهر بشر بن عمرو حضرمی

 

موضوع : امام حسین ( ع ) و هفتاد و تن یاران

مقدمه :

کربلا سرزمین خون ، ایثار ، شهادت ، پیام . کربلا سرزمینی به پهنای فلک ، به بلندای آفتاب ، سرزمین انسانهایی که عاشقانه در کنار رهبر الهی ، از سلالة طلاها ، در راه پاسداری و اعتلای کلمه العلیا ، جان یافتند و زور ، زر ، تزویه و کفر اموی را باطل نمودند سلام خدا بر تو ای حسین ( ع ) ای سالار شهیدان  و بر روان پاک فرزند برومند و برادران فداکار و کودک شیر خوارت و درود بی پایان بر ارواح آن پاکانی که با یک جهان شهامت جان و خویش را در کف اخلاص نهاده و در رکاب مقدست خود را قربان دین و شریعت نمودند و با دادن سرمای پر شور و هیجان خود از حریم قرآن و عترت ( ع ) دفاع کردند و با ریختن خون خویش درخت فرخنده اسلام را آبیاری و تربت خجسته کربلا را رنگین ساخته و با صورتی آغشته به خون لبخند زنان پیک مرگ را استقبال نمودند و دامن خاک را از قطعات بدن خویش پر از عظمت ساخته و با کشش معنوی خود قلوب جهانیان را متوجه خویش کرده و مزار خود را قبله گاه ارباب معرفت نمودند .

علی اکبر :

آن جناب که بزرگترین فرزند امام حسین ( ع ) است در اوایل خلافت عثمان متولد شد کینه حضرت علی اکبر ( ع ) ابوالحسن و در حادثه کربلا ، بیست و هفت ساله بود . آن حضرت با دختری از نوادگان ‹‹ ام ولد ›› ازدواج کرده ولی فرزندی نداشت 1 . آن حضرت اولین شهید از بنی هاشم بود . او جوانی خوش چهره ، زیبا ، با وقار ، شجاع ، سخاوتمند و در عین حال خویشتن دار بود 2 . هنگام شهادتش امام حسین ( ع ) خود را به بالین علی اکبر رساند و او را به سینه اش چسباند چهره ی مبارکش را بر چهره فرزند نهاد و کلماتی زیر لب زمزمه کرد و پس از لحظاتی علی اکبر شهید شد .

علی اصغر :

علی اصغر در مدینه متولد شد و مشهور است که هنگام شهادت 6 ماهه بود و تنها خواهر علی اصغر حضرت سکینه می باشد . امام حسین ( ع ) هنگامی که برای وداع دوباره به سوی خیمه ها آمد صدای علی اصغر را شنید که از تشنگی گریه می کرد به حضرت زینب فرمود :‌ آن کودک را به من بده تا بالا و وداع کنم سپس او را در بغل گرفت و بوسید و به سوی دشمنان آمد و فریاد زد اگر به من رحم نمی کنید به این نوزاد ترحم کنید ناگهان حرمه بن کامل اسدی تیری به سوی علی اصغر پرتاب کرد که بر گلوی او نشست و او را به شهادت رساند . امام ( ع ) کودک را به خواهرش داد و مشت خود را از خون علی اصغر پر کرده و به سوی آسمان افکند و فرمود : آنچه بر من آمد بسی آسان است ، چرا که در پیش چشم خداست .

ابوالفضل العباس

چهارمین پسر حضرت علی بود . حضرت ابوالفضل در سال بیست و شش هجری متولد و مادرش حضرت 1 ام النبین ( فاطمه ) بود . پدرش امام علی ( ع ) به پیشنهاد برادرش حضرت عقیل با حضرت ام النبین ازدواج کرد تا صاحب پسرانی شجاع و رشید گردد که حضرت ابوالفضل حاصل این ازدواج بود و در سی و چهار سالگی در کربلا به شهادت رسید . حضرت عباس آخرین سخنانش را اینگونه به برادرش گفت : ‹‹  برادر مرا به خیمه گاه کودکان مبر از آنها خجالت می کشم که نتوانستم برایشان آب بیاورم آنگاه چشمانش را برای همیشه بست .

عبدالله بن امام علی ( ع )

عبدالله که کینه اش ‹‹  ابو محمد ›› بود در سال 36 هجری به دنیا آمد و پنجمین پسر حضرت امام علی ( ع ) است . در زمان شهادتش بیست و پنج سال داشت و به دست ‹‹هانی بن تثبیت ›› به شهادت رسید . عبدالله اکبر در هنگام نبرد این رجزها را می خواند ‹‹من پسر مرد دلاور و بخشنده ام ، آن مرد علی نیکوکار است که شمشیر پیامبر ( ص ) بود و کیفر دهنده ای که آثار ترس از او در هر جماعتی آشکار است .

 

 

عثمان بن امام علی ( ع )

کینه اش‹‹  ابو عمرو ›› متولد سال چهلم هجری بود . سومین پسر ام النبین ( ع ) هنگام شهادت بیست و یک ساله بود و فرزندی نداشت . حضرت علی ( ع ) به یاد بود

محابی بزرگوار ، جناب عثمان بن مظمون فرزندش را ‹‹  عثمان ›› نام نهاد . عثمان بن علی (ع ) در میدان جنگ این رجز را خواند ‹‹  منم عثمان صاحب افتخارات ، آقایم علی (ع) است که کارهای نیکش آشکار است و این حسین است که سرور خوبان و سرور هر کوچک و بزرگ است ›› .

جعفر بن امام علی ( ع )

جعفر کوچکترین برادر حضرت ابوالفضل ( ع ) و کینه اش ‹‹  ابن عبدالله ›› بود و به یاد بود برادرش حضرت جعفر طیار وی را جعفر نامید جعفر هنگام شهادت نوزده ساله و به دست ‹‹  خولی بن یزید اسبحی ›› به شهادت رسید .

محمد بن امام علی

ایشان معروف به محمد اصغر و از محمد حنفیه کوچکتر بود . مرحوم شیخ مفید معتقد است که ابوبکر کینه محمد اصغر بوده و مادرش لیلی بنت مسعود دارمیه است و طبری محمد بن علی ( ع ) را شهید کربلا دانسته و مادرش را ام ولد معرفی می کند . محمد هنگام مبارزه در میلان اینگونه رجز می خواند . سرورم علی ( ع ) است که بسیار سربلند است از هاشم ، نیک مرد کریم و بخشنده جانم فدای برادری که بزرگوار است ›› .

ابوبکر بن امام حسن ( ع )

نامش احمد ، کینه اش ابوبکر ، مادر او وقاسم رمله نام داشت و هنگام شهادت شانزده سال سن داشت 1 که بعد از برادرش قاسم عازم میدان شده و جمع کثیری از دشمن را به هلاکت رسانیده او بعد از آنکه جهاد شدیدی کرده و جمع زیادی از دشمن را به هلاکت رسانید در حالی که از شدت تشنگی چشم هایش به گودی می رفت ، خدمت عمومیش رسیده و عرض کرد : ‹‹  ای عمو ! آیا شربت آبی است ؟ تا جگرم را خنک کنم تا در مقابل دشمنان خدا و رسول نیرومند گردم حضرت فرمودند : ‹‹  ای فرزند برادرم کمی صبر کن ، تا اینکه جدت حضرت رسول را ملاقات کنی و به شربتی سیراب شوی که پس از آن هرگز تشنه نشوی ›› .

قاسم بن حسن ( ع )

نام مادر ایشان ام ولدی بوده که در کربلا حضور داشت . قاسم هنگام شهادت به سن بلوغ نرسیده و 14 سال داشت او که مرگ در راه خدا را شیرین تر از عسل می دانست دنیا و دنیا طلبان را شکست سختی داد و خود را هم ردیف بزرگترین مصلحان بشر در طول تاریخ قرار داد . عمر بن سعد گفت : به خدا سوگند من بر این جوان حمله می کنم و او را می کشم تا اینکه فرصت بدست آورده و با ضربت شمشیری سر مبارکش را شکافت بنابر نقل منتخب امام حسین ( ع ) آرام نگرفت تا اینکه قاتل قاسم را کشته و لشکر کوفه را

پراکنده ساخت .

عون بن عبدالله جعفر ( ع )

مادرش حضرت زینب می باشد . عون بعد از شهادت برادرش محمد عازم میدان جهاد شده و در هنگام جنگیدن این رجز را می خواند . اگر مرا نمی شناسید من پسر جعفرم که از روی صدق شهید شد و در بهشت نورانی است . عون بعد از آنکه بیست و یک نفر را به هلاکت رسانید شهید شد 1 .

محمد بن عبدالله جعفر ( ع )

مادرش حضرت زینب بوده که از طائفه بکر بن وائل می باشد محمد قبل از عون عازم میدان جهاد شده و بعد از آنکه ده نفر از دشمن را به هلاکت رسانید به دست عامر بن نهشل تمیمی به شهادت رسید او در میدان این رجز را خواند ‹‹ به خدا شکایت می کنم- از دشمنان- قومی که از کور دلی به هلاکت افتاده اند ترک و عوض کردند از نشانه های قرآنی را- قرآنی که محکم و مبین بود . قابل توجه است که انشاء به رجز فوق الذکر با آن محتوای عالی و نظم خوب در آن شرایط جنگ حاکی از موقعیت علمی و فرهنگی شهدای کربلا می باشد .

 

 

عبدالله بن حسن ( ع )

مادرش بنت سلیل و هنگام شهادت یازده ساله بود او در آخرین لحظات در آغوش حضرت امام حسین ( ع ) به شهادت رسید . هنگامی که امام ( ع ) تنها مانده بود . عبدالله که پسر بچه اش بیش نبود تنهایی و استفاثه عمویش را شنید و از خیمه بیرون دوید تا به عمویش کمک کند . عبدالله که در کنار عمویش بود ابحر بن کعب و یا حرمه بن کاهل قصد جان امام ( ع ) را کردند در حالی که آن حضرت روی زمین افتاده بود . عبدالله در حالی که با دستش از عمویش دفاع می کرد به آن دو گفت : ای زنا زاده می خواهی عمویم را بکشی ؟ ابحر دست عبدالله را با شمشیر قطع کرده و امام او را به آغوش می گیرد و حرمه او را در آغوش عمویش با تیری به شهادت می رساند .

جعفر بن عقیل

مادرش ام ثفر دختر عام از قبیله بنی کلاب می باشد . جعفر اولین نفر از فرزندان عقیل است که عازم میدان گشت وی بعد از کسب اجازه از امام ( ع ) و جنگ مردانه تعداد پانزده نفر از دشمن را به هلاکت رسانید و به دست عروه بن عبدالله خثعمی به شهادت رسید .

عبدالرحمان بن عقیل

مادرش ام ولد ( کنیز ) بوده است بعد از برادرش جعفر عازم میدان شده و جنگ سختی نموده و هفده نفر از دشمن را به هلاکت رسانید و به دست عثمان بن فاسد و بشیر بن

حوط القا یعنی به شهادت رسید هنگام نبرد این رجز را قرائت کرد : ‹‹  پدرم عقیل است پس نسبت مرا با هاشم بدانید- برادرانم از قبیله بنی هاشم می باشند آنان پیران و جوان مردان راست کردارند و آقایان همسان و این حسین ( ع ) بلند مرتبه است . سرور پیران  و جوانان ›› .

عبدالله بن مسلم بن عقیل

مادرش حضرت رقیه دختر حضرت امیر المؤمنین ( ع ) بود و هنگام شهادت چهارده سال داشت 1 . عبدالله وقتی که خواست عازم میدان شود آمد از حضرت امام حسین ( ع ) رخصت جهاد طلبید . امام ( ع ) فرمود : هنوز از شهادت مسلم زمان زیادی نگذشته و معصیب او از خاطره ها زائل نشده تو را رخصت می دهم که دست مادرت را گرفته و از این واقعه بیروی روی و عبدالله عرض کرد : پدر و مادرم فدای تو باد من آن کس نیستم که زندگانی دنیای پست را بر حیات جاویدان ترجیح دهم ، خواهش می کنم که این جان ناقابل را به قربانی حضرت خویش قبول فرمایی .

محمد بن ابی سعید بن عقیل ( ع )

محمد بن ابی سعید هفت سال داشت که به شهادت رسید بنا به نقل مرحوم ما مقانی وقتی امام ( ع ) به زمین افتاد و دشمن به خیمه ها حمله ور شد . محمد بن ابی سعید از خیمه بیرون آمده بود که به دست لقیط بن ایاس جهنی به شهادت رسید . مادر محمد ام ولد

 (کنیز ) پدرش ابی سعید نام داشته و مشهور است که مانند پدرش عقیل ( ع ) حاضر جواب و لطیفه گو بود . به طوری که عبدالله بن زبیر را در مجلس معاویه طی مناظره ای به ستوه آورد .

بشر بن عمرو حضرمی

بشر از تابعین محسوب شده و پسرانی داشته که به جنگاوری معروف بوده اند وقتی که امام حسین ( ع ) به بشر به خاطر اسارت پسرش اجازه ترک کربلا را دادند ایشان عرض کرد :       

‹‹  بخورد مرا درندگان ، زنده زنده ، اگر تو را رها سازم و بروم از تو ( برای رفتن ) مرکبی بخواهم با کمی یاران ، تنهایت گذاشته و آسوده خاطر باز گردم هرگز چنین نخواهد شد›› بشر بعد از جهاد سختی در روز عاشورا به شهادت رسید .

یزید بن حسین

یزید بن حسین در اصل از اعراب قحطانی یمنی ، و ساکن کوفه ، و مشرق تیره ای از قبیله همدان می باشد برای او سوابق و فضائل بسیار خوبی ذکر کرده اند از جمله اینکه مردی شریف قاری قرآن ، زاهد ، پهلوانی از پهلوانان و عابدی از عباد کوفه محسوب می شده .

همچنین از نیکان شیعه و از بیت کنندگان با مسلم بن عقیل ( ع ) بوده تا اینکه مسلم به شهادت رسیده و او به خدمت حضرت امام حسین ( ع ) رسیده و در روز عاشورا قبل از ظهر به شهادت رسید .

حر ریاحی

ریاحی تیره ای از یربوع از شعبه های قبیله تمیم و از اعراب عدنانی شمالی محسوب می شود و هنگام شهادت ظاهرا میان سال بوده است . او از شخصیت های ممتاز ، از سران کوفه بزرگ قبیله اش بوده و به سبب همین موقعیت ممتاز حر بود که عمر بن سعد و مبید الله- بن زیاد او را به فرماندهی هزار نفر در لشکر ابن سعد نصب کرده مطلق شدن حربه امام ( ع ) یکی از وقایع برجسته انقلاب کربلاست .

نافع بن هلال

او دارای اصالت یمنی و ساکن کوفه بوده . نافع را جوانی قوی ، رشید ، زیبا و نیکو اندام نوشته اند . یکی از فعالیت های مهم نافع در کربلا شرکت مؤثر او در عملیات موفق تهیه آب به همراهی حضرت عباس ( ع ) بود . نافع در روز عاشورا با خود تیرهایی داشت و اسم خود را بر فاق تیرها نوشته بود و پیوسته با آن تیرها جنگ می کرد تا اینکه تمام شدند نقل است که هفتاد تیر داشته که با هر تیری یک دشمن را به هلاکت می رسانید نافع به دست شمر به شهادت رسید .

حبیب بن مظاهر

او ساکن کوفه و از بزرگان آنجا محسوب می شده و منصوب به قبیله بنی اسد می باشد همان قبیله ای که افتخار کفن و دفن شهدای کربلا نصیب آنها شد . هنگام شهادت هفتاد و پنج سال داشت و پسرش قلم در آن هنگام خردسال بود بعدها بزرگ شده و قاتل پدرش

را که از لشگریان مصعب بن زیبر بود ، قصاص کرده و کشتار حبیب در سایه یقینی که داشت قبل از شهادتش در شب عاشورا مزاج و سرور می کرد چرا که برای ورود به بهشت لحظه شماری می کرد .

قارب

پدرش عبدالله بن اریقط لیئی وئلی مادرش فکیهه خودش از موالی حضرت امام حسین و مادرش کنیز آن حضرت و خدمتکار در خانه حضرت رباب همسر امام ( ع ) بوده است 1

قارب و مادرش فکیهه در خدمت امام ( ع ) از مدینه به مکه و کربلا هجرت کرده و در روز عاشورا در حمله اولی قبل از ظهر به شهادت رسید .

یزید بن زیاد کندی

یزید مردی شریف ، شجاع ، تیراندازی ماهر بوده و قبل از اینکه حر مانع حرکت امام حسین ( ع ) شود به سپاه امام ( ع ) ملحق شد در روز عاشورا صد تیر به سوی دشمن انداخت که همه آنها به غیر از پنج تیر به هدف اصابت کرد یزید هر تیری که می انداخت امام ( ع ) می فرمود : خداوندا تیر او را به هدف آشنا کن و پاداش او را بهشت قرار بده .

اسلم :

اوقاری قرآن ، عالم ادبیات عرب و کاتب حضرت امام حسین ( ع ) در امورات مختلف بوده است . او روز عاشورا بعد از جهاد سختی جمعی از دشمنان را به هلاکت رسانید و

خود نیز به شهادت رسید . حضرت سیدالشهدا چون عقاب بر سر او حاضر شد و از اسب فرود آمده و بر او گریست و چهره مبارک خود را بر گونه او گذاشت . اسلم هنوز رمقی در جان داشت چشم گشود تبسمی کرد و گفت : کیست مثل من که فرزند رسول خدا (ص) صورت به صورت من نهاده است آنگاه جان به جان آفرین تسلیم کرده و به شهادت رسید .

سوید بن عمرو فشحمی

سوید بن عمرو مردی شجاع ، جنگ آزموده ، شریف ، عابد ، کثیر الصلوه بوده است او یکی از دو نفری بود که همراه حضرت امام حسین ( ع ) تا آخرین لحظات باقی مانده و بعد از شهادت امام ( ع ) به شهادت رسید . سوید در میان شهداء افتاده بود ولی اندک توانی داشت شنید که می گویند : حسین ( ع ) کشته شد آنگاه اندکی هشیاری یافت و خنجری که همراهش بود به جای شمشیر استفاده کرد و ساعتی با دشمن جنگید سپس به دست عروه بن بکار و زید بن و رقاء به شهادت رسید .

عبدالله بن عمید کلبی

همسرش ام وهب تنها زنی است که در کربلا به شهادت رسید . او از یاران برجسته حضرت ابا عبدالله ، مردی شجاع ، جنگ جویی سرسخت و پر توان ، قهرمانی شریف ، دومین شهید کربلا او مرد چهار شانه ، قد بلند و دارای بازوانی بستر بوده است . پس از حمله ای از سوی گروهی به فرماندهی شمر دست راست و یکی از پاهایش قطع شد و

بلافاصله به وضع فجیعی سپاهیان دشمن بدن او را با نیزه و شمشیر قطعه قطعه نموده و او را به شهادت رساندند .

سالم بن عمرو

او شیعه ای شجاع ، سوار کاری نامدار و از یاران خالص حضرت مسلم بوده است که با آن حضرت قیام کرده و بعد از شهادت مسلم دستگیر شده و موفق به فرار از چنگ ابن زیاد گشته و در میان قبیله اش مخفی شد تا اینکه خبر ورود حضرت امام حسین ( ع ) به کربلا را شنید و همراه مجاهدین به خدمت امام ( ع ) رسید ندا و در روز عاشورا شهید شده .

جابرین عروه غفاری

جابر هنگام شهادت پیرمرد بوده و از اصحاب حضرت پیامبر ( ص ) و از مجاهدین جنگ های بد روضین محسوب می شده است . او در روز عاشورا عمامه اش را از سر برداشته و محکم به کمر بسته و ابروهایش که روی چشمانش افتاده بود با دستمالی به پیشانی بسته و در آن وقت حضرت امام حسین ( ع ) به او نگاه می کرده که فرمود : خداوند به مجاهدت های تو ای شیخ پاداش بدهد 1 آنگاه جمعی از دشمن را به هلاکت رسانیده و خود نیز به شهادت رسید .

جون غفاری وی به هنگام شهادت در سنین بالایی بوده است . سیاه پوست و مملوک فضل بن عباس بن عبدالمطلب بوده . وقتی که جون در روز عاشورا از امام حسین ( ع ) اجازه جهاد خواست آن حضرت فرمود : ‹‹  تو متابعت ما کردی در طلب عافیت ، پس خویشتن را به طریق ما مبتلا مکن از جانب من مأذونی که طریق سلامت خویش جویی ، جون عرض کرد ‹‹  یا بن رسول الله من در ایام راحت و وسعت کاسه لیس خوان شما بوده ام و امروز که روز سختی و شدت شماست دست از شما بردارم ؟ او بیست و پنج نفر از کفار را به هلاکت رسانیده آنگاه به شهادت رسید . عبدالله و عبدالرحمن پسران عروه غفاری

جدشان مراق از اصحاب بزرگوار حضرت امیرالمؤمنین و در سه جنگ صفین ، جمل و نهروان از یاران و سربازان آن حضرت بود آنان هنگام شهادت جوان بودند . روز عاشورا خدمت حضرت امام حسین ( ع ) رسیدند و عرض کردند یا ابا عبدالله سلام بر شما آمده ایم که در پیش روی تو کشته شویم و دفع بلا از تو نماییم آن حضرت فرمود : خوش آمدید نزدیکتر بیایید پس نزد آن حضرت رفتند در حالی که می گریستند آنان عرض کردند : خدای ما را فدای تو کنید یا ابا عبدالله ! سوگند به خدا که گریه ما بر خودمان نیست ، بلکه می گوییم برای اینکه دشمنان دور تو را گرفته اند و ما قدرت نداریم دفعشان کنیم آن حضرت فرمود : ‹‹  سلام و رحمت خدا بر شما باد ›› پس از ساعاتی مبارزه به

شهادت رسیدند .

کنانه بن عقیق

وی اهل کوفه و هنگام شهادت سن زیادی داشته او و پدرش عتیق از صحابه حضرت رسول اکرم ( ص ) و از مجاهدین در غزوه احد بوده اند کنانه مردی پهلوان ، قهرمان ، عابدی از عباد کوفه محسوب می شد قبل از عاشورا وارد کربلا شد و در همان روز در حمله اولی به شهادت رسید .

فنر عامه بن مالک

او از شیعیان کوفه و از یاران مسلم بن عقیل و بعد از شهادت او متواری بود تا اینکه خود را در لشکر عمر سعد جای داده وارد کربلا شده و پس از آن به سپاه امام حسین ( ع ) پیوست . فنر عامه در روز عاشورا مبارزه شدیدی نموده و جمع کثیری از دشمنان را به هلاکت رسانید و در حمله اولی به شهادت رسید .

حلاس بن عمر ور اسبی

از اصحاب حضرت امیر المؤمنین ( ع ) بود و از فرماندهان لشگر آن حضرت در کوفه محسوب می شده او خود را به سپاه ابن سعد به کربلا رسانده و سپس به سپاه حضرت امام حسین ( ع ) پیوسته و در روز عاشورا در حمله اولی به شهادت رسید .

 

 

قاسم بن حبیب از دمی

از شیعیان شجاع و قهرمان و سوارکاری مشهور بوده است . از آنجایی که ابن زیاد موانع زیادی وضع کرده بود تا هیچ کس نتواند به کربلا بیاید و به امام ( ع ) یاری و در راهش فداکاری نماید قاسم بن حبیب در کوفه خود را جزو لشکریان ابن سعد قرار داده و بدین وسیله بر امتی خود را به کربلا رسانید آنگاه لشکر ابن سعد را ترک کرده و خدمت حضرت امام حسین ( ع ) رسید در روز عاشورا در حمله اولی به شهادت رسیده است . 1 مسلم بن کثیر ازدی

او حضرت پیامبر ( ص ) را دیده و از تابعین و از اصحاب حضرت امیر المؤمنین ( ع ) و حضرت امام حسین ( ع )  و از مجاهدین در جنگ جمل بوده و در این جنگ بود که تیری به پایش اصابت کرد و جراحتی برداشته و بعدها پایش می لنگید و لذا به او اعراج می گفتند . او نرسیده به کربلا به سپاه امام ( ع ) ملحق شد و در حمله اولی در روز عاشورا به شهادت رسید .

یزید بن مغفل

او از اصحاب حضرت علی ( ع ) از شجاعان شیعه از شعرای عالی مقام و از مجاهدین جنگ های صفین و نهروان و از تابعین بوده است و هنگام شهادت بیش از 60 سال سن داشته یزید بن مغفل از مکه تا کربلا در خدمت امام حسین ( ع ) بوده و در بین راه او و

حجاج بن مسروق را امام ( ع ) برای دعوت عبیدالله بن حر فرستاد . آن بزرگوار در روز عاشورا بعد از کسب اجازه از حضرت سید الشهدا مبارزه شدیدی نموده و جمع کثیری از دشمنان را به هلاکت رسانده و سپس خود نیز به شهادت نائل گشته است .

عمید بن عبدالله مذحجی

او امامت یمنی داشته و احتمالا از اهالی کوفه می باشد بعد از سعد بن حنظله تمیمی به میدان رفته و مبارز خواسته و این اشعار را قرائت کرد من در هنگام نبرد شیری سخت گیرم شمشیر خود را به کاسه سر سلاح پوشیده فرود می آورم و هماورد و حریف را به راحتی خوراک گفتار لنگ می گردانم ›› عمر بعد از حملات سفتی چند نفر از دشمنان را به هلاکت رسانید و به دست مسلم الفبای و عبدالله بجلی به شهادت رسید .

حجاج بن مسروق

از شیعیان مخلص و از اصحاب بزرگوار حضرت امیر المؤمنین ( ع ) و مؤذن حضرت امام حسین هنگام نمازهای پنجگانه بوده و هنگامی که حضرت سید الشهدا از مدینه وارد مکه شدند حجاج هم از کوفه به سوی مکه جهت زیارت امام ( ع ) مهاجرت کرده و در خدمت آن حضرت به کربلا آمده و روز عاشورا به فیض شهادت نائل گشت .

جناده بن حرث

جناده اهل کوفه و هنگام شهادت گویا سن زیادی داشته است . بعد از شهادت مسلم ( ع ) او در میان قبیله اش مخفی شده و هنگامی که امام حسین ( ع ) به سوی کربلا در حرکت

بود . جناده به همراه گروهی از شیعیان از جمله مجمع ، عائذ ، عمرو خالد و غیره . . . در منزلگاه به اردوی امام ( ع ) ملحق و با امام ( ع ) وارد کربلا شده و در روز عاشورا به شهادت رسیدند این گروه در روز عاشورا هنگام مبارزه توسط دشمن محاصره شدند تا اینکه حضرت عباس ( ع ) محاصره را شکسته و نجاتشان داد لکن ابا داشتند که از میدان سالم برگردند و لذا دوباره حمله نموده و بعد از جنگی سخت جملگی در یک مکان به شهادت رسیدند . 1

عباس بن ابی شبیب

از شخصیت های بارز شیعه ، مدیر ، ارجمند ، سخنور بود و از مردان پاک ، خالص و از بزرگترین انقلابیون محسوب می شد . ربیع می گوید : به خدا سوگند عابس به هر طرف که حمله می کرد بیش از دویست نفر از پیش او می گریختند و بر روی یکدیگر می افتادند . بدین گونه رزم کرد تا آنکه لشکر از هر طرف به او احاطه کردند و از زیادی جراحت سنگ ، زخم شمشیر و نیزه او را از پای در آورد سپس سرش را از تن جدا کردند و من سر او را در دست جماعتی از شجاعان دیدم که هر یک ادعا می کرد که من او را کشتم ابن سعد گفت : نزاع و مخاصمه نکنید هیچ کس یک تنه او را نکشت ، بلکه همگی در کشتن او همدست شدید .

 

 

شوذب بن عبدالله

او به خدمت حضرت امام حسین ( ع ) در مکه رسیده و با آن حضرت وارد کربلا شده و هنگام شهادت سن زیادی داشت او سوار کاری مشهور ، حافظ ، معلم بوده است . در روز عاشورا عابس به نزد شو ذب آمده و گفت : در دلت چه می گذرد ؟ شو ذب گفت : من به همراه تو در راه فرزند پیغمبر جهاد می کنم تا به شهادت برسم پس شو ذب جلو رفت و بر امام عرض ادب و سلام کرده و به میدان شتافت و بعد از جهادی خالصانه به شهادت رسید .

شبیب بن عبدالله

او هنگام شهادت بیش از پنجاه سال داشت از اصحاب پیامبر ( ص ) و حضرت امام علی (ع) و در تمامی جنگ های حضرت امیر المؤمنین شرکت کرده و مردی قوی و شجاع محسوب می شده او قبل از ظهر روز عاشورا در حمله اولی به شهادت رسیده است .

بریر بن خضیر

او مردی پارسا ، عابد ، شجاع ، از اصحاب حضرت امیرالمؤمنین ( ع ) و از تابعین بوده او در جنگ سی نفر را به هلاکت رسانید آنگاه یکی از دشمنان به نام یزید بن معقل برای جنگیدن جلو آمد و خطاب به او گفت : شهادت می دهم که تو از گمراهان هستی بریر گفت : بیا تا مباهله کنیم و از او بخواهیم هر آنکه باطل هست بدست آن دیگری که حق است  کشته شود جنگ میان بریر و یزید شروع شد یزید شمشیری ز دولی اثری نکرد بعد

از آن بریر شمشیری بر او فرود آورد که از کلاه خود یزید گذشت تا به بینی اش رسید و هلاک شد قبل از عاشورا به دستور امام ( ع ) اصحاب نظافت کردند آنگاه بریر با عبدالرحمن بن عبد ربه که در نوبت نظافت کردن بود مزاح و شوخی می کرد عبدالرحمن به بریر گفت : الان چه وقت شوخی است ؟ بریر گفت : به خدا سوگند قوم من می دانند که من نه در جوانی و نه در پیری اهل اباطیل و شوخی نبودم ولی الان شوخی می کنم چون تا بهشت فاصله ای نمانده است سرانجام در روز عاشورا به شهادت رسید .

زیاد بن عریب

عریب از صحابه محسوب و زیاد هم حضرت پیامبر ( ص ) را درک کرده بود بنابراین هنگام شهادت در سن بالائی بوده است او مردی شجاع ، عابد ، ناسک و مجتهد بوده و در کربلا بر گروهی حمله نمی کرد مگر اینکه آنها را پراکنده می ساخت تا اینکه به شهادت رسید .

حنظله بن اسعد

او از رجال سرشناس ، شجاع ، سخنوری فصیح بوده است . وقتی که اصحاب همگی شدند و جز چند نفر باقی نمانده بود و دشمن مرتب تیرباران می کرد حنظله خود را همچون سپری در مقابل حضرت امام حسین ( ع ) قرار داد و تیرها و نیزه ها و شمشیرهایی را که امام ( ع ) را هدف قرار می دادند به جان می خرید .

 

حبشی بن قیس

او چند روز قبل از عاشورا در کربلا به خدمت حضرت امام حسین ( ع ) رسید و در روز عاشورا وقتی که جنگ شدت گرفت در راه حق جهاد کرده به شهادت رسید حبشی هنگام شهادت سن زیادی نداشته است . [1]

مسلم بن عوسجه

او مقیم کوفه و از قبیله بنی اسد و بعد از شهادت مسلم بن عقیل در میان قبیله اش مخفی شده بود تا اینکه در کربلا به همراه خانواده اش به حضرت امام حسین ( ع ) ملحق شد و هنگام شهادت بسیار پیر بود . مسلم از کوفیانی بود که به حضرت امام حسین ( ع ) نامه نوشته و به کوفه دعوت نموده و به عهدش هم وفا کرد امام حسین ( ع ) در شب عاشورا از اصحابش که به آنان فرمود : هنگام شهادت فرا رسیده است و من بیعت خود را از شما برداشتم از این تاریکی شب استفاده کنید و راه شهر و دیار خویش را پیش بگیرید ، مسلم جواب داد : ‹‹  سوگند می خورم جدا نمی شوم از تو و با آنان می جنگم تا نیزه ام بشکند و تا شمشیرم به دستم هست و اگر سلاحی با من نباشد با سنگ با آنان نبرد می کنم تا با تو شهید بشوم .

محمد بن مسلم بن عقیل

او یک سال کوچکتر از برادرش عبدالله بود و مادرش ام ولد می باشد . بنا به نقل مرحوم

محدث قمی بعد از شهادت عبدالله بن مسلم آل ابوطالب همگی به لشگر کوفه حمله کردند حضرت سید الشهداء که چنین دید به ایشان فرمود صبور باشید در مقابل این مرگ ای عمو زادگانم ›› هنوز ازم یدان برنگشته بود که محمد بن مسلم بن عقیل به زمین افتاده و به شهادت رسید .

عون بن جعفر طیار

مادرش ‹‹ اسماء نبت عمیس ›› بوده و در سرزمین حبشه متولد شده است . حضرت رسول الله در مورد عون فرمود : ‹‹ چهره و اخلاقش شبیه من است ›› عون همیشه در خدمت عمویش حضرت امام علی ( ع ) بود تا اینکه بالغ شده و به سن ازدواج رسیده آنگاه حضرت علی ( ع ) دخترش زینب صغری را به ازدواج عون در آورد و بعد از شهادت عمویش در خدمت حضرت امام حسن ( ع ) و امام حسین ( ع ) بوده که به اتفاق همسرش در کربلا حاضر شد روز عاشورا عون از امام حسین ( ع ) اجازه جنگیدن خواسته و جمعی از دشمنان را به هلاکت رسانید و بعد به شهادت رسید .

عون بن امام علی ( ع )

مادر عون اسماء نبت عمیس بود . عون از امام ( ع ) اجازه مبارزه خواست . امام ( ع ) گریست و فرمود : ‹‹ ای برادر تسلیم مرگ شده ای ؟ ›› عون گفت : ‹‹ چگونه تسلیم مرگ نشوم در حالی که تو را بی یار و یاور می بینم ›› امام ( ع ) به او اجازه داد عون به میدان رفت و به سختی جنگید . سرانجام مردی به نام ‹‹ خالد بن طلحه ›› در کمین عون

نشست و در فرصتی مناسب عون را به شهادت رسانید .

جناده بن کعب

جناده به همراه پسرش عمرو و همسرش از مکه تا کربلا ملازم حضرت امام حسین ( ع ) بودند جناده از شیعیان مخلص در ولایت اهل البیت ( ع ) و در حمله اولی به شهادت رسید1 و بنا به نقل مناقب شانزده نفر از دشمن را به هلاکت رسانده هنگام جهاد این رجز را قناعت می کرده : ‹‹ من جناده فرزند حارثم نیستم و پیمان شکن از بیعتم تا اینکه ادامه دهد و ارثم را هم را به امروز خونم در زمین ریخته و جایگزین می شود ›› .

عمر بن جناده

وی به هنگام شهادت یازده ساله بوده پس از شهادت پدرش به حضور امام ( ع ) رسید و اجازه نبرد با دشمن را خواست . امام ( ع ) فرمود : این نوجوان که پدرش در حمله اولی کشته شده است شاید مادرش راضی نباشد ›› . عمر جواب داد : ‹‹ مادرم امر کرده که عازم میلان جهاد شوم ›› آنگاه امام ( ع ) اجازه فرمودند و او عازم میدان شد او سپس جهاد کرده و به شهادت رسید دشمن سرش را از تن جدا کرده به سوی خیمه ها انداخت مادرش سر بریده نوجوانش را برداشت و پس از آنکه پاک نمود گفت : احسن ای پسرم ای مایه شادی دلم و نور چشمم و سپس سر را به سوی یکی از لشگریان دشمن که در آن نزدیکی بود انداخت و او را به هلاکت رسانید آنگاه به سوی خیمه ها بازگشت و چوبی

به دست گرفت او پس از آنکه دو نفر را مضروب ساخت به دستور امام به سوی خیمه ها بازگشت .

تضب نمری

وی اهل بصره و از شیمیل بصره بوده همراه دوستش حجاج بن بدر بصری که حامل نامه مسعود بن عمرو بصری بود ، خدمت امام حسین ( ع ) رسیدند . بعد از تسلیم نامه ، همچنان در خدمت امام ( ع ) بودند تا اینکه هر دو در روز عاشورا به فیض شهادت نائل گشتند .

محمد و ابراهیم دو طفلان مسلم

از آنجایی که مسأله شهادت دو طفلان مسلم در جامعه از اشتهار خاصی برخوردار است و از طرفی به قول محدث قمی در منتهی الآمال موضوع شهادت این دو طفل با این کیفیت و تفصیل مستبد می نمایاند ، اقوال زیادی در مورد شهادت آنها آمده است .

انس به حارث کاهلی

انس ساکن کوفه و هنگام شهادت پیرمرد و سن زیادی داشته او دارای سوابق اجتماعی و سیاسی و فضائل خوبی بوده ، به طوری که خودش و پدرش از اصحاب کبار حضرت پیامبر ( ص ) و از اصحاب صفه و در غزوات النبی شرکت داشته او از پیامبر ( ص ) شنیده بود که همانان این پسرم کشته می شود در زمینی از زمین های عراق پس هر که او را درک کرد یاری کند و لذا شبانه خود را به کربلا رسانده و در روز عاشورا به شهادت رسید .

ابوالحتوف بن الحرث انصاری عجلان و برادرش سعد بن الحرث

اهل کوفه و از تیره بنی عجلان از قبیله خزرج انصار بودند .. سعد و ابوالحتوف تا قبل از شهادت از خوارج و از لشگر عمر بن سعد بودند وقتی که در روز عاشورا اصحاب امام حسین ( ع ) به شهادت رسیدند و امام ( ع ) تنها مانده و ندای هل من ناصر فرموده و اهل حرم گریه می کردند این دو برادر به سعادت روی آورده و به امام لبیک گفتند و در جا شمشیر کشیده و با کفار اطراف خود شروع به جهاد کردند و جمعی از آنان به هلاکت رساندند و خودشان در مکان واحدی به شهادت رسیدند و حجت را بر همگان تمام کردند که تا یک لحظه قبل از مرگ در توبه و بهشت به روی همگان باز است 1 .

عمرو بن قرظه انصاری

اصلا مدنی و ساکن کوفه بود از ششم محرم وارد کربلا شد عمرو بن قرظه در کربلا از یاران بسیار فعال امام ( ع ) محسوب می شد . بطوری که همراه سعید بن عبدالله پاسداری و محافظت از امام ( ع ) را بر عهده گرفته و در این راه چندین چوب تیر بر سر و سینه اش رسیده و مجروح ساخت . او هنگام شهادت به امام حسین ( ع ) عرض کرد ‹‹ ای پسر رسول خدا وفا به عهد کردم ؟ ›› امام ( ع ) فرمودند : بلی تو پیشاپیش من در بهشت هستی سلام مرا به رسول خدا برسان و به او عرض کن که من نیز پشت سر تو می آیم .

 

نعیم بن عجلان انصاری

نعیم دارای خانواده و سابقه بسیار درخشانی بوده و دو برادر به نام های نعمان ، نضر داشت هر سه برادر در جنگ صفین جهاد کرده و نعمان و نضر در زمان خلافت حضرت حسن (ع) از دنیا رفتند ولی نعیم در کوفه بود تا اینکه در کربلا در حمله اولی به شهادت رسید .

عبدالرحمان بن عبد رب انصاری

او از قبیله خزرج انصار مدینه ، اهل و ساکن کوفه بوده است او از اصحاب و راویان حدیث از حضرت پیامبر ( ص ) و اصحاب و شاگردان حضرت علی محسوب می شده عبدالرحمان قرآن را از حضرت علی ( ع ) یاد گرفته و تربیت شده او  از شخصیت های برجسته کوفه و یکی از کسانی بود که برای امام حسین ( ع ) در کوفه بیعت می گرفت و از مکه تا کربلا در خدمت امام ( ع ) بود تا اینکه در روز عاشورا در حمله اولی به شهادت رسید .

ابو ثمامه عمرو بن عبدالله صائدی

ایشان از تابعین اصحاب ، از شجاعان و سوارکاران عرب و از مجاهدین و از شخصیت های با ارزش و با نفوذ شیعه بوده است . مرحوم سماوی می نویسد : ابو ثمامه بعد از نماز ظهر عرض کرد : یا ابا عبدالله قصد کرده ام به دوستان شهید محلق شوم ولی فکر تنهایی تو و خانواده ات مرا رنج می دهد . امام ( ع ) فرمود :‌ قدم در راه شهادت بگذار من هم بعد از ساعاتی به تو ملحق خواهم شد . آنگاه ابو ثمامه تا آخرین نفس شمشیر زد و در آخر

بدست پسر عمومیش به شهادت رسید .

سیف بن الحرث- مالک بن عبدالله

سیف و مالک هم پسر عمو و هم برادر بودند البته از مادر آن دو از کوفه قبل از روز عاشورا به یاری امام شتافتند و هنگام شهادت جوان بودند . روز عاشورا که دشمن به خیمگاه امام ( ع ) نزدیک می شد هر دو به حالت گریان خدمت امام حسین ( ع ) رسیدند امام ( ع ) فرمود :‌ چرا گریه می کنید ای فرزندان برادرم ؟ به خدا من امیدوارم که به زوی چشم شما روشن شود سیف و مالک عرض کردند فدایت شوم به خدا برای خودمان گریه نمی کنیم ، بلکه به تنهایی تو گریه می کنیم پس اجازه جهاد گرفتند و آنقدر مبارزه کردند تا اینکه به شهادت رسیدند 1 بنا به نقل بحار هر کدام از اصحاب امام حسین که عازم میدان می شد خدمت امام ( ع ) می رسید و عرض می کرد ‹‹ السلام یا ابن رسول الله›› امام در جواب می فرمود : ‹‹ ما هم بعد از تو می آییم ›› .

مجمع بن عبدالله عائذی و عائد بن مجمع بن عبدالله

اهل کوفه و یا یمن بوده اند و در مسیر کوفه در منزلگاه زباله به امام ( ع ) پیوسته و در رکاب آن حضرت به کربلا آمدند مجمع و عائذ و عمرو بن خالد و جناده و واضح مولی حرث و سعد مولی عمرو بن خالد یک گروه شش نفری بودند که به راهنمایی طرماح در بین راه به اردوی امام ( ع ) ملحق شدند مجمع و پسرش عائد قبل از حمله اولی در روز

عاشورا به شهادت رسیدند .

سیف بن مالک عبدی

از شیعیان بصره بوده که به خانه ماریه رفت و آمد داشته او به همراهی یزید بن بثیط و پسرانش و ارهم در مکه به خدمت امام ( ع ) رسید تا اینکه با آن حضرت وارد کربلا شده و در روز عاشورا بعد از نماز ظهر به شهادت رسید .

عامر بن مسلم عبدی

عامر از شیعیان بصره و به قولی از طائفه عبدی بودند از جمله سوابق و فضائل عامر این است که خودش شنید کربلا در خدمت حضرت امام حسین ( ع ) و پدرش مسلم شهید جنگ صفین در خدمت حضرت امام علی ( ع ) بوده است . عامر به همراه یزید بن بثیط در مکه به خدمت امام حسین ( ع ) شرفیاب شده و همچنان در خدمتش بودند تا اینکه با هم در کربلا آمدند و در روز عاشورا در حمله اولی به شهادت رسیدند .

عبدالله بن یزید و عبید الله بن یزید پسران یزید بن بثیط

یزید از شیعیان شریف ، بزرگوار و از اصحاب ابو السیود رئلی بود . یزید به انجمن شیعیان بصره یعنی خانه ماریه بنت منقذ رفت و آمد داشته و از همانجا اعلام کرد .

علیرغم جو خفقان حاکم بر بصره قصد یاری حضرت ابا عبدالله را دارد . آنگاه به همراه پسرانش و عامر بن مسلم و سالم و سیف بن مالک و ادهم بن امیه از بصره به قصد مکه خارج شده و آنجا به خدمت امام ( ع ) رسیدند تا اینکه به همراه امام ( ع ) وارد کربلا

شدند پسران یزید در روز عاشورا در حمله اولی به شهادت رسیدند .

جندب بن حجیر کندی

اهل کوفه از قبیله کنده دارای اصالت یمنی بود . جندب از شیعیان معروف و از اصحاب حضرت امیر المؤمنین ( ع ) و امام حسین ( ع ) و از مجاهدین جنگ صفین و فرمانده نیروهای قبیله کنده و قبیله ازد در صفین بود و در بین راه به سپاه امام حسین ( ع ) ملحق شده و با آن حضرت وارد کربلا و در روز عاشورا در اوائل جنگ به شهادت رسید .

امام حسین ( ع )

جبرئیل قبل از اینکه امام حسین ( ع ) متولد شود بر پیغمبر اکرم نازل شد و گفت : برای تو پسری متولد می شود که امت تو او را بعد از تو شهید خواهند کرد . آنگاه پیغمبر خدا نزد فاطمة اطهر فرستاد و موضوع را برایشان گفت : فاطمة زهرا در جواب پدر خود گفت : من به چنین فرزندی احتیاج ندارم رسول اکرم در جوابش فرمود : حسین و فرزندانش پیشوایان دین و واژه های آثار و خزانه داران علم من خواهند شد . در کتاب کامل بهائی از سهل سائدی نقل می کند که گفت : من در شهر شام سر مبارک امام حسین را بدین اوصاف دیدم : نور از آن سر مقدس می تاخت ، ریش مبارکش مدور و گره موهای ریش آن حضرت سیاه و سفید ریش مقدسش به وسیله ی و سمه خضاب شده بود چشمان مبارکش کاملا مشکی ، ابروها کشیده ، بینی کشیده در روز عاشورا همین که ابن سعد این شجاعت را از امام حسین ( ع ) دید این طور تشخیص داد که در روی زمین احدی تاب قتال و

مقاومت با آن حضرت را ندارد بر سپاهیان بانگ زد گفت : وای بر شما آیا می دانید که با چه کسی می جنگید ! همگی هم دست شوید و بر او حمله کنید . لشگر دوباره دور یکدیگر جمع می شدند و همه آن سی هزار نفر برای جنگیدن با آن مرد بزرگ آماده می شدند . امام ( ع ) به لشگر حمله می کرد و لشگر نیز به آن حضرت هجوم می بردند امام حسین در آن موقع یک شربت آب می طلبید ولی آنان مضایقه نمودند و به آن امام عطشان آب ندادند تا اینکه تعداد 320  زخم بر بدن نازنینش وارد شد در همین موقع بود که ضعف بر امام حسین غلبه یافت لذا توقف کرد که لحظه ای استراحت نماید در همان موقع ایستاده بود که از طرف دشمن به پیشانی مبارکش سنگی اصابت کرد و خون جاری شد پس از آن دست بر دو تیری را از پشت مبارک خود بیرون آورد خون از جای آن تیر مثل ناودان جاری گردید امام حسین دست خود را به زیر آن زخم می گرفت وقتی پر از خون می شد آن خون را به طرف آسمان می افشاند و قطره ای از آن خون بر نمی گشت در همین اثنا بود که شمر بن ذی الجوشن به سواران نهیب زد و گفت : مادرانتان در عزای شما گریان شوند راجع به این مرد چه انتظاری می برید لذا از هر طرف به آن امام غریب حمله کردند زرعه ضربتی به کتف چپ امام ( ع ) زد که آن را قطع نمود ظالم دیگری ضربتی بر پشت گردن آن حضرت زد چنان نیزه ای بر امام حسین زد که آن امام غریب به زمین افتاد شمر گفت : هیچ کس بر

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در موردامام حسین و یارانش

تحقیق در موردامام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت

اختصاصی از حامی فایل تحقیق در موردامام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در موردامام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت


تحقیق در موردامام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:11

فهرست:

 

 

هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی

 

امام خمینی (ره) در سنگر مبارزه و قیام

 

قیام 15 خرداد

 

تبعید امام خمینی (ره) از ترکیه به عراق

 

مام خمینی (ره) و استمرار مبارزه (1356 - 1350)

 

اوجگیری انقلاب اسلامی در سال 1356 و قیام مردم

 

رحلت امام خمینی (ره)، وصال یار، فراق یاران

 

 

 

85/ 10/ 20

 

 

 

 

 

 

اخبار

 

 

بیانات

 

 

پیام‌ها و نامه‌ها

 

 

احکام واستفتائات

 

 

دروس

 

 

 

 

آثار و کتب

 

 

 

 

صوت و تصویر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

معرفی ما

 

جستجو

Top of Form

  

Bottom of Form

 

» جستجوی پیشرفته

 

 

 

معرفی کتاب

 

 

على (ع) فراتر از ذهن

 

انتخاب زبان

 

» English

 

 

 

 

 

 

 

امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت

در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها, روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد .
او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت مردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـى میرزاى شیـرازى (رض) که پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمـیـن ملجأَ مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالـیکه بیـش از 5 مـاه از ولادت روح الـلـه نمى گذشت, طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئـیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمـیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید
بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتـیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است و همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش ( صاحبـه خانم ) که بانـویى شجاع و حق‌جـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید .

هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی

اندکـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى, مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى کرد. که مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث کـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا مـیـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تکمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله سید محمد تقـى خـوانسارى, و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سـیـد عـلى یثربى کاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله العظمى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام برد .
پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیجـه رسـیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعـیـم حـوزه عـلمـیـه عازم قـــم گـردیـد. در این زمان, امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه, اصـول, فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه, مسجـد اعظم, مسجـد محمـدیه, مـدرسه حـاج ملاصـادق, مسجد سلماسى و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجـد شیخ اعظـم انصــــارى (ره) معارف اهل بـیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که بـراى نخـستـیـن بار .مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.

امام خمینی (ره) در سنگر مبارزه و قیام

روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربـیت و محیط خانـوادگى و شرایط سـیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سـیـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یکـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال 41و1340 ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قـیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش کنـد و بـدیـن تـرتـیـب قـیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمـیـنى و اسلامـى بـودن انگـیـزه ها و شعارها و هدفهـاى قیام, سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران که بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى گردید امام خمـیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن المـلل اول را در حالیکه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـى کند : مـن هـر دو جـنـگ بـیـن المللـى را یادم هست ... مـن کـوچـک بـودم لکـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مرکزى که ما داشـتـیـم در خـمـیـن, مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امام در جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر که در پناه حکـومت مـرکـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مى پرداختند مى فـرماید : مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم, مـورد هـجـوم رجـبعلـیـهـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى که تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود, بـچـه بودم, دور ایـن سنگـرهایى که بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اینها مى خـواسـتند هجـوم کـنند و غـارت کـنند, آنجا مى رفـتـیــم سنگرها را سرکشـى مى کردیـم. کـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى که بنابر گـواهـى اسـناد و مدارک تاریخـى و غـیر قابـل خـدشـه بـوسیله انگلیـسها حـمایت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد کـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حـدودى حکـومت مـلوک الطـوایـفـى خـوانیـن و اشـرار پـارکنـده را محدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان دیکتاتـورى پدید آورد که در سایـه آن هـزار فامـیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاکـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش سابق خوانین و اشرار گردید .
در چنین شرایطـى روحانیت ایران که پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگلیسى از یکـسو و دشمـنی‌هاى غرب باختگان روشنفـکر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تکاپـو افـتاد. آیه الـلـه العظمى حاج شیخ عـبدالـکریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراک به ایـن شهـر هجرت کرد واندکـى پـس از آن امـام خـمیـنى که با بـهـره گیرى از استعداد فـوق العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را در خـمیـن و ارا ک با سـرعـت طى کرده بود به قـم هجرت کـرد و عملا در تـحکیـم موقعیت حـوزه نـو تاسیـس قـم مـشارکـتى فعال داشت.
زمان چندانـى نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.
پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مى کرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمـیـه قـم را آیات عـظـام :
سید محمد حجت, سید صدر الدیـن صدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان, شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیه الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته اى بـود کـه مـى تـوانست جانشین مناسبـى براى مـرحوم حایرى و حفـظ کیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـه الـلـه حایرى و از جمله امام خـمـیـنـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت از آیـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطـیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.
امام خمینـى که با دقـت شـرایط سیاسـى جامعه و وضعـیـت حـوزه ها را زیر نظر داشت و اطـلاعات خـویش را از طریق مطالـعه مـستمر کتب تاریخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درک محضر بزرگانى همچون آیـه الـلـه مـدرس تکـمیل مى کرد دریافـته بـود که تـنها نقـطـه امـیـد بـه رهـایـى و نجات از شـرایط ذلت بارى که پـس از شکست مشروطیت و بخصـوص پـس از روى کار آوردن رضا خان پدید آمده است, بیدارى حوزه هاى عـلمـیـه و پیش از آن تضـمیـن حیات حوزه ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانیت مـى بـاشـد.
امام خمینى در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـکارى آیـه الـلـه مـرتضـى حایـرى تهـیـه کرد و بـه آیـه الـلـه بـروجردى پـیشـنهاد داد. ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرار گرفت .
اما رژیـم در محاسباتـش اشـتـبـاه کرده بـود. لایحه انجـمـنـهاى ایالتى و ولایتى کـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن, سوگـند به قرآن کریـم و مرد بـودن انـتخاب کـنـنـدگان و کاندیـداها تغییر مـى یافت در 16 مهـر 1341 به تصـویب کـابـیـنـه امیـر اسـد الـلـه علـم رسیـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدفـهاى دیگر بـود.
حذف و تغییر دو شـرط نخـست دقـیـقا بـه منظور قانـونـى کـردن حضـور عناصر بهایـى در مصـادر کـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانکه قـبـلا نـیـز اشاره شد پـشتـیـبـانى شـاه از رژیـم صهـیـونیـستـى در تـوسعه مناسبات ایران و اسرائـیل شرط حمایـتهاى آمـریـکـا از شـاه بـود. نـفـوذ پـیـروان مـسـلک استعـمـارى بهـائـیت در قـواى سه گانه ایران ایـن شرط را تحقق مـى بخشید. امام خمـیـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند .
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شـاه و گوشـزد کـردن رسالت خطیر علما و حـوزه هاى علمـیـه در ایـن شـرایـط بـسیـار مـوثـر وکارساز بـود. تلگرافـهـا و نامـه هـای سرگـشـاده اعـتـراض آمـیز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى از حـمایـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگیخت. لحـن تلگرافـهـاى امام خمـیـنـى به شاه و نخست وزیر تند و هشـدار دهنده بود. در یکـى از ایـن تلگرافها آمده بـود :
اینجانب مجددا به شما نصیحت مى کنـم که بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهید واز عواقب وخـیـمـه تخلف از قـرآن و احـکام علماى ملت و زعماى مسلمیـن و تخـلف از قانـون اساسی بـترسید وعـمـدا و بـدون مـوجب مـمـلکت را به خطـر نـیـنـدازید و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقیـده خـوددارى نخـواهنـد کـرد .
بدیـن ترتـیـب ماجراى انجـمنهاى ایـالـتى و ولایـتـى تجربـه اى پیروز و گرانقدر براى ملت ایران بـویژه از آن جهـت بـود کـه طى آن ویـژگـیـهـاى شخصیتـى را شناخـتـنـد که از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شایسته بـود. باو جـود شکست شـاه در ماجـراى انجـمـنها, فـشـار آمریکـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه یافت. شـاه در دیـماه 1341 اصـول ششگانه اصلاحات خویـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امام خمینى بار دیگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جویى دوباره فراخواند .
با پیشنهاد امام خمینى عـیـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد. در اعلامـیه حضـرت امام از انـقـلاب سـفـیـد شاه بـه انقـلاب سـیـاه تعـبـیـر و هـمـسـویـى شـاه بـا اهـداف آمریکا و اسرائیل افـشا شده بود . از سـوى دیگـر, شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریکا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمـیـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفـیـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما براى وى بسیار گران مى‌آمد .
امام خمـیـنى در اجـتماع مردم, بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنایات و هـم پـیـمان بـا اسـرائـیـل یاد مـى کـرد و مـردم را بـه قـیام فرا مـى خـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـروردیـن 1342 شدیـدا از سـکـوت عـلماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى در مقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد کرد و فـرمـود : امـروز سکـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فروردیـن 42 ) اعلامـیـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى منـتـشر ساخت .
راز تأثیر شگـفت پـیـام امام و کـلام امـام در روان مخاطـبـیـنـش که تا مرز جانـبازى پیـش مـى رفت را بایـد در هـمـیـن اصـالت انـدیشه, صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو کـرد .
سال 1342 با تحریـم مراسـم عـیـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـومیـن فیضیه خـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـریکـا اصـرار مـى ورزیـد و امام خـمـیـنى بر آگاه کردن مردم و قـیـام آنـان در بـرابـر دخـالتهاى آمـریکـا و خیـانـتهاى شاه پـافـشـارى داشـت. در چهـارده فروردیـن 1342 آیـه الله العظمـى حکیـم از نجف طـى تلگـرافـهـایى بـه علما و مراجع ایران خـواستار آن شد کـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد براى حفـظ جان عـلما و کیان حـوزه ها مطرح شده بود .
حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ایـن تهـدیـدها, پاسخ تلگـراف آیـه الـلـه العـظـمى حکیـم را ارسال نمـوده و در آن تاکیـد کرده بـود کـه هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى کـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست .
امام خمیـنـى در پیامـى( بـه تایخ 12 / 2 / 1342 ) به مناسـبـت چهـلـم فاجعـه فـیـضـیـه بـر همـراهـى عـلما و مـلت ایران در رویارویـى سـران ممـالک اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائیل غاصب تـاکید ورزید وپیمانهاى شـاه و اسـرائیل را محکـوم کرد .

قیام 15 خرداد

ماه محرم 1342 که مـصادف با خرداد بـود فـرا رسـید. امام خمینى از ایـن فـرصت نهـایت اسـتفاده را در تحـریک مردم بـه قیام عـلیـه رژیـم مستبد شاه به عمل آورد.
امام خمینى در عـصـر عاشـوراى 13 خرداد سال 1342شمسى در مـدرسه فیضـیـه نطق تاریخـى خـویـش را که آغازى بر قیام 15 خرداد بود ایراد کرد.
در همیـن سخنرانى بـود که امام خمـیـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصیحت مـى کنـم، اى آقاى شـاه ! اى جنـاب شاه! مـن به تو نصیحت مى کـنم دسـت بـردار از این کارها، آقا اغـفـال مى کنند تو را. مـن مـیل ندارم کـه یـک روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى، همه شکر کـنند... اگر دیکـته مى دهند دسـتت و مى گـویند بخـوان، در اطـرافـش فکـر کـن.... نصـیحت مرا بـشـنـو... ربط ما بـیـن شـاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت مـى گـوید از اسرائـیـل حرف نزنـیـد... مگر شاه اسـرائـیلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش کـردن قـیـام را صادر کـرد. نخست جمع زیادى از یاران امام خمینـى در شـامگاه 14 خرداد دستگیـر و ساعت سه نیمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها کماندوى اعـزامـى از مرکز، منزل حضرت امـام را محاصره کردند و ایشان را در حالیکه مشغول نماز شب بـود دستگیـر و سـراسـیـمـه بـه تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى کـردنـد و غروب آنروز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد. صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر دستگیرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران، مـشهـد، شیـراز ودیگـر شهرها رسیـد و وضعیتـى مشـابه قـم پـدید آورد.
نزدیکترین ندیم همیشگى شاه، تیمـسار حسیـن فردوست در خاطراتش از بکارگیرى تجربیات و همکارى زبـده ترین ماموریـن سـیاسى و امـنیـتى آمریکا براى سرکـوب قـیام و هـمچنیـن از سراسـیمگـى شاه و دربـار وامراى ارتـش وساواک در ایـن ساعـات پرده بـرداشـتـه و تـوضـیح داده است که چگـونه شـاه و ژنـرالهـایـش دیـوانه وار فرمان سرکـوب صادر مى کردند.
امام خمینـى، پـس از 19 روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد.
با دستگیرى رهبـر نهـضـت و کـشتار وحشیانه مـردم در روز 15 خـرداد 42، قیام ظاهرا سرکوب شد. امـام خمـینى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات بازجـویان، با شهـامت و اعلام ایـنکه هـیـئـت حاکمه در ایـران و قـوه قضائیه آنرا غـیر قـانـونـى وفـاقـد صلاحـیت مـى داند، اجتـناب ورزیـد. در شامگاه 18 فـروردیـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمینى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. بـه محض اطلاع مردم، شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـى گیرد وجشنهاى باشکـوهى در مـدرسه فـیـضـیـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـر پا مـى شـود. اولیـن سالگـرد قـیام 15خـرداد در سال 1343 با صـدور بیانیه مـشتـرک امام خمـیـنـى و دیگر مراجع تقلید و بیانیه هاى جداگانه حـوزه هاى علمـیه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.
امـام خمـینـى در 4 آبـان 1343 بـیانـیـه اى انقلابـى صادر کرد و درآن نـوشـت : دنـیا بـدانـد که هر گرفـتارى اى کـه ملـت ایـران و مـلـل مسلمـیـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـریکاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریکـا خصـوصـا متنفــر است... آمـریکـاست که از اسـرائیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـى کنـد. آمریکاست که به اسرائیل قـدرت مـى دهـد که اعراب مسلـم را آواره کند. افشاگرى امام علیه تصـویب لایحه کاپیتـولاسیون، ایران را در آبان سـال 43 در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد.
سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره کماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران، مـنزل امام خمـیـنى در قـم را محاصره کـردنـد. شگـفـت آنـکه وقـت باز داشت، هـمـاننـد سال قـبـل مصادف با نیایـش شبـانه امام خمینـى بـود.حضرت امام بازداشت و بـه هـمراه نیروهاى امـنـیـتى مـستقیما بـه فرودگاه مهرآباد تهران اعـزام و بـا یک فـرونـد هـواپـیـماى نظامى کـه از قبل آماده شـده بـود، تحت الحـفـظ مامـوریـن امـنیـتى و نظامى بـه آنکارا پـرواز کـرد. عـصـر آنـروز سـاواک خـبـر تـبـعـیـد امـام را بـه اتهام اقـدام علیه امنیت کشـور ! در روزنـامه ها مـنتـشـر سـاخت.
علی رغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تـظـاهـرات در بـازار تهران، تعطیلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامـه ها به سازمانهاى بیـن المللـى و مـراجع تقلیـد جلـوه گـر شد.
اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقایاى مقاومت را در ایران در هـم شکـست و در غیاب امام خمینى به سرعت دست به اصلاحات آمریکا پـسند زد. اقـامت اجبارىدر تـرکیـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدویـن کتـاب بزرگ تحـریـر الـوسیله را آغاز کند.

تبعید امام خمینی (ره) از ترکیه به عراق

روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آیه الله حاج آقا مصطفـى از ترکیه به تبعیدگاه دوم، کشـور عراق اعزام شدند. امام خمینى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زیارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى کاظمیـن، سامـرا و کـربلا شتـافت ویک هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود یعنـى نجف عزیمت کرد.
دوران اقامت 13 ساله امام خمـینى در نجف در شرایطى آغاز شد که هر چند در ظاهر فشارها و محدودیـتهاى مستقیـم در حـد ایـران و تـرکیه وجـود نـداشت اما مخالفـتها و کارشکـنـیها و زخـم زبانهـا نـه از جـبـهـه دشمـن رویاروی بـلکه از ناحیه روحانى نمایان و دنیا خـواهان مخفى شده در لباس دیـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود که امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرایط مبارزه در ایـن سالها بـه تلخى تمام یاد کرده است. ولى هـیچـیـک از ایـن مصـائب و دشـواریها نـتـوانـست او را از مـسیــرى که آگـاهانه انتخاب کرده بود باز دارد.
امام خمینى سلسله درسهاى خارج فـقه خـویـش را با همه مخالفتها و کارشکنیهاى عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصارى (ره) نجف آغاز کرد که تا زمان هجـرت از عراق به پاریـس ادامه داشت. حوزه درسى ایشان به عنـوان یکى از برجسته تریـن حوزه هاى درسى نجف از لحـاظ کیفیت و کمیت شـاگـردان شنـاخته شـد.
امام خمینـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه ها و پیک‌هایى بـه ایران، ارتباط خویـش را بـا مـبارزیـن حـفـظ نـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـایـدارى در پیگیـرى اهـداف قـیام 15 خـرداد فـرا مى خواند.
امام خمینى در تمام دوران پـس از تـبـعـید، علی رغـم دشواریهاى پدید آمـده، هیچگاه دست از مبارزه نـکـشیـد، وبـا سخنـرانیها و پیامهـاى خـویـش امیـد به پیـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت.
امام خمینى در گفتگـویى با نمانیده سازمان الفـتـح فـلسطیـن در 19 مهر 1347 دیـدگاههاى خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح کرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زکات بـه مجـاهـدان فلسطینـى فتـوا داد.
اوایل سال 1348 اختلافات بـیـن رژیـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو کشـور شدت گرفت. رژیـم عراق جمع زیادى از ایـرانـیان مقیـم این کشـور را در بـدتریـن شرایط اخراج کرد. حزب بـعث بـسـیار کوشید تا از دشمـنى امام خمـیـنى با رژیـم ایـران در آن شرایط بـهـره گیرد.
چهار سال تـدریس، تلاش و روشنگرى امام خمـیـنـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اینـک در سال 1348 علاوه بر مبارزین بیـشمار داخل کشور مخاطبین زیادى در عراق، لبـنان و دیگر بـلاد اسلامـى بـودنـد که نهـضت امام خمینى را الگـوى خویـش مى دانستند.

امام خمینی (ره) و استمرار مبارزه (1356 - 1350)

نیمه دوم سال 1350 اختلافات رژیـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسیارى از ایرانیان مقیـم عراق انجامید. امام خمینى طـى تلگرافى به رئیـس جمهور عراق شدیدا اقدامات ایـن رژیـم را محکـوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیـش آمـده تصمیـم به خـروج از عراق گـرفت اما حکـام بـغداد بـا آگـاهـى از پیـامـدهـاى هجـرت امـام در آن شـرایط اجـازه خـروج ندادند سال 1354 در سالگرد قیام 15 خـرداد، مـدرسه فیضیه قـم بار دیگر شاهـد قیام طلاب انقلابـى بـود. فریادهاى درود بر خمینـى ومـرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پیـش از ایـن سازمانهـاى چـریکـى متلاشـى شـده وشخصیتهاى مذهبى و سیاسى مبارز گرفـتار زندانهاى رژیم بودند.
شاه در ادامه سیاستهاى مذهـب ستیز خود در اسفنـد 1354 وقیحـانه تاریخ رسمـى کشـور را از مـبدا هجرت پیامـبـر اسلام بـه مبدا سلطنت شاهان هخامنشى تغـییر داد. امام خمینى در واکنشى سخت، فـتوا به حرمت استفاده از تاریخ بـى پایـه شاهنشاهـى داد. تحریـم اسـتفـاده از ایـن مبدا موهـوم تاریخى هـمانند تحریـم حزب رستاخیز از سـوى مردم ایران اسـتقبال شـد و هر دو مـورد افـتـضاحـى براى رژیـم شاه شـده و رژیـم در سـال 1357 ناگزیـر از عقـب نشینـى و لغو تـاریخ شاهنشاهى شد.

اوجگیری انقلاب اسلامی در سال 1356 و قیام مردم

امام خمینـى که بـه دقت تحـولات جارى جهان و ایـران را زیـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهـایت بـهـره بـردارى را کـرد. او در مرداد 1356 طـى پیامى اعلام کرد : اکنون به واسطـه اوضاع داخلى و خارجى و انعـکاس جنایات رژیـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است که باید مجامع علمى و فـرهـنگى و رجال وطـنـخـواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمـنهاى اسلامى در هر جایـى درنگ از آن استفاده کنند و بى پرده بپا خیزند.
شهادت آیه الله حاج آقا مصطفى خمـینى در اول آبان 1356 و مراسم پر شکـوهـى که در ایران برگزار شـد نقـطـه آغازى بـر خیزش دوباره حـوزه هاى علمیه و قیام جامعه مذهـبى ایران بـود. امام خمـینى در همان زمان به گـونه اى شگفت ایـن واقعه را از الطـاف خفـیـه الهى نامیده بـود. رژیـم شاه با درج مقاله اى تـوهـیـن آمـیـز عـلیـه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض بـه ایـن مـقـاله، بـه قـیام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شد کـه طى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاک و خـون کشیـده شـدند. شاه علی رغم دست زدن به کشتارهاى جمعى نتـوانست شعله هاى افروخته شده را خاموش کند.
او بسیج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را به عنوان تنها راه باقـیمانـده در شرایط دست زدن آمریکا بـه کـودتاى نظامـى ارزیـابـى مى کرد.

هجرت امام خمینی (ره) از عراق به پاریس

در دیدار وزراى خارجه ایران و عراق در نـیـویـورک تصـمـیـم به اخراج امام خمینـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـوسیله قـواى بعثـى محاصره گردیـدانعکاس ایـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ایران، عراق و دیگـر کشـورها مـواجه شـد.
روز 12 مهر ،امام خمینى نجف را به قصد مرز کـویت ترک گـفـت. دولت کویـت با اشاره رژیـم ایـران از ورود امـام بـه ایـن کـشـور جلوگـیـرى کـرد. قـبـلا صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و یا سـوریه بـود امـا ایشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سیـد احمـد خمینـى ) تصمیـم بـه هجـرت به پاریـس گرفت. در روز 14 مهـر ایشان وارد پاریس شدند.
و دو روز بعد در منزل یکى از ایرانـیـان در نوفـل لـوشـاتــو ( حـومـه پاریـس ) مستقـر شـدنـد. مامـوریـن کاخ الیزه نظر رئیـس جـمهـور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فـعـالـیـت سـیاسـى بـه امام ابلاغ کـردنـد. ایـشـان نیز در واکـنـشــى تنـد تصـریح کـرده بـود که ایـنگونـه محدودیتها خلاف ادعاى دمکراسى است و اگر او ناگزیر شـود تا از ایـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ایـن کـشـور بـه آن کـشـور بـرود بـاز دست از هـدفهایـش نخـواهـد کشیـد.
امام خمـیـنى در دیـماه 57 شـوراى انقلاب را تکشیل داد. شاه نیز پـس از تشکیل شـوراى سلطـنـت و اخـذ راى اعـتـماد بـراى کـابـینه بختیار در روز 26 دیـماه از کشـور فـرار کـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ایران پیچید و مردم در خیابانها به جشـن و پایکـوبى پرداختند.

بازگشت امام خمینی (ره) به ایران پس از 14 سال تبعید

اشتراک بگذارید:


پرداخت اینترنتی - دانلود سریع - اطمینان از خرید

پرداخت و دانلود

مبلغ قابل پرداخت 2,850 تومان
(شامل 5% تخفیف)
مبلغ بدون تخفیف: 3,000 تومان
عملیات پرداخت با همکاری بانک انجام می شود
کدتخفیف:

درصورتیکه برای خرید اینترنتی نیاز به راهنمایی دارید اینجا کلیک کنید


فایل هایی که پس از پرداخت می توانید دانلود کنید

نام فایلحجم فایل
EMAM-KHOMYYNI_412029_5795.zip150.7k





آموزش رایگان کسب درآمد از فروش فایل

آموزش رایگان کسب درآمد از فروش فایل آموزش رایگان کسب درآمد از فروش فایل  با سلام و عرض ادب مدیر سایت شاپ فایل 95 هستم بالاترین هدف من واسه زدن این وبلاگ بیشتر واسه آموزش کسب درآمد از اینترنت برای شما هست که شاید شما توی هیچ سایتی همچین مطلبی رو پیدا نکنید حتی در سایت هایی که بسته های کسب درآمد برای فروش میگزارند و با قیمت های خیلی بالایی به فروش میرسانند همچین سایت هایی که بسته های کسب درآمد به فروش میرسانند بیشترشان فقط ...

توضیحات بیشتر - دانلود 500 تومان 100 تومان 80% تخفیف
پرفروش ترین محصولات
نظرسنجی
نحوه ی آشنایی شما با فروشگاه فایل شاپ 95 ؟؟؟
filesell filesell filesell filesell filesell filesell filesell filesell filesell filesell filesell filesell filesell filesell filesell filesell

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در موردامام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت