حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله معنای واقعی هنر و هنرمند

اختصاصی از حامی فایل دانلود مقاله معنای واقعی هنر و هنرمند دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله معنای واقعی هنر و هنرمند


دانلود مقاله معنای واقعی هنر و هنرمند

 

مشخصات این فایل
عنوان: معنای واقعی هنر و هنرمند
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 68

این مقاله درمورد معنای واقعی هنر و هنرمند می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله معنای واقعی هنر و هنرمند می خوانید :

هنر و فُرم
الف – دیدگاه فرمالیست
در مقابل اوصاف یاد شده از کرد و کار هنر،‌یک کردوکار دیگر نیز وجود دارد که دقیقاً از آن قرن بیستم است، یعنی نظریة هنر به مثابة فرم یا فرمالیسم (شکل گرا). اهمیت فرمالیسم را می توان در تقابل با دیدگاه های مخالف آن بهتر ادراک کرد؛ یعنی هنر در مقام بازنمایی، هنر به مثابة بیان،‌هنر به عنوان وسیله ای برای ادراک حقیقت یا معرفت یا بهبود اخلاقی یا اصلاح اجتماعی. فرمالیست ها بهتر می دانند که هنر قابلیت انجام این کار ها را دارد، ولی معتقدند که با انجام این چیزها هدف واقعی هنر لطمه می خورد و سست می شود. «هنر برای هنر نه هنر برای زندگی» شعار اصلی دیدگاه فرمالیسم است.
هنر در اینجا از مفهوم آرایش بغرنج خطوط، رنگ ها، آهنگ های موسیقی، کلمات و تلفیق آنها با یکدیگر برخوردار است. در واقع به کمک این واسطه ها و رسانه هاست که اشیاء جهان را می توان بازنمایی کرد، صحنه هایی از زندگی را تصویر و عواطفی از آن را بیان کرد؛ ولی این واسطه ها برای منظور اصلی و اساسی هنر چندان مناسب نیستند یعنی در واقع در ارائة رنگ ها ، آهنگ ها و سایر فقراتی که در رسانه های هنری به کار می روند، هنر چندان تطابق و دمسازی با ارائه یک داستان یا بازنمایی جهان پیدا نمی کند. برای مثال بیشتر افرادی که ادعا می کنند از نقاشی لذت می برند از نقاشی نه به گونة صورت ذهنی و فرانمود بلکه به لحاظ بازنمایی اشیاء و حالات و موقعیت های زندگی برخوردار می شوند؛ بنابراین عکس العمل آنها از آن نوع نیست که در هنر بی نظیر و یگانه باشد، بلکه از نوعی است که آنها را به عواطف زندگی برگشت می دهد، عواطفی که در درون خود آنها مضمر است؛ آنها می توانند از هنر به وجهی بهره بگیرند که به قلمرو فرم خالص رهنمونشان کند؛ فرمی که برای افراد ناآشنا با هنر ناشناخته است؛ اما آنها از آن به منظور هدایت به احساسات و موقعیت های زندگی بهره می گیرند. از این رو طبق گفته فرمالیست ها، این نگرندگان فرصت بهره گیری از جهان جدید را با تجربة خالص زیبایی شناسانه از دست می دهند و از یک اثر هنری تنها چیزی را می گیرند که آنها را بدان رهنمون می سازد؛ یعنی تجارب آشنا و عواطفی را که برای یادآوری در مورد اثر هنری مؤثر است به کار می برند.

پس از خود زندگی چه چیزی را می توان برای هنر برداشت کرد؟ شناخت کشمکش‌ها و عواطف زندگی یا شناخت حداقل آنچه که مردم دوست دارند و آنچه که ابژه های دیداری به نظر می رسد؟‌ البته هیچ کدام از اینها بازنمایی فی حدذاته چیز بدی نیست و فقط نامناسب است. اگر بازنمایی در مقام فرم و شکل قانع کننده باشد و طرح عمومی انتزاع را همراهی کند، می توان گفت که از نظر زیبایی شناختی هم این چنین است.
فرمالیست ها بیش از هر هنری به هنرهای دیداری توجه کرده اند. معتقدند که لازمة ادراک این هنرها حس کردن فرم و رنگ و شناخت فضای سه بعدی است (فقره آخری لازم است، جز مکعب که به گونة نقش مسطحی در نقاشی ظاهر می شود و چنین نقشی را در معماری نمی تواند داشته باشد ) آنها برای ادراک هنرهای دیداری کافی است با همین اندک شناختی از زندگی مجهز باشند (البته تا آنجا که شناخت جهان در هنر ایجاب می کند ). اطلاعات بیش از این موجب می شود که توجه آنها از متعال و خصوصیات عالی هنر منحرف و به علاقه های قابل دسترس انسان (نظیر بازنمایی) معطوف شود نگرنده با بریدن از این شناخت نامربوط و پرداختن به نقاشی با مفاهیم مربوط، می تواند در موقعیتی قرارگیرد که از نقاشی آنچه را که مستقیماً در معرض دید و بینش او قرار می گیرد (آرایش پیچیده فرم ها و رنگ ها ) دریافت کند و همین امر به دلیل غیر قابل بیان بودن، دارای قابلیتی است که مخاطب را عمیقاً سرشار از عواطف می سازد که کاملاً با عواطف زندگی متفاوت است.
تفسیر فرمالیستی از موسیقی هم با خطوط مشابهی انجام می شود. در اینجا نه تنها بازنمایی (برنامه موسیقی) حذف می شود، بلکه حتی در آن قلمرو کامل احساسات بشری هم مغفول می ماند (البته نه احساساتی که از مشاهدة فرم خالص حاصل می شود، بلکه فقط احساسات زندگی نظیر عشق یا وحشت) موضع فرمالیستی در مورد ادبیات و همة هنرهایی که با کلمه و کلام سر و کار دارند (سرود، اُپرا ، نمایشنامه، سینما)، به نظر محال و غیر ممکن می رسد؛ از این رو فرمالیست ها بندرت تلاش کرده اند تا نظریة خود را در ادبیات هم تعمیم دهند. واسطة ادبیات کلام و عبارت است، کلمات و عبارات هم صرفاً صدا نیستند، بلکه صداهایی هستند با مفهوم و معنی؛ این معانی هم ناگزیرانه با اُبژه ها، اعمال. خصوصیات و صفات و موقعیت های زندگی سر و کار دارند. ادبیات اگر فقط صدا باشد ، یک چیز بی ارزش و فقیر خواهد بود و با مجموعه ای از مفاهیم و معانی است که می تواند پر بار و زیبا و دل انگیز باشد. حال اینها را از حوزة ادبیات کنار می گذاریم. ادبیات دارای قابلیت های فرمی می شود (یک نمایشنامه می تواند به گونه نوعی فوگ یا سمفونی در هم تنیده شود )ولی ادراک آن هرگز نمی تواند مرکب از این قابلیت های فرمی باشد؛ دلیل آن هم در ماهیت واسطه و رسانه نهفته است. نقش کلمات است که صور خیال، مفاهیم و عواطف را نشان می دهد و خمیرة زندگی هم همین مفاهیم است از این رو هنرهای گفتاری ناخواسته انسان گرایانه است. در صدای کلمات اگر هم زیبایی حسی وجود دارد، بسیار اندک و ثانوی است و مثل نقاشی نیست که در آن رنگ، خط و فضا در حد خودشان دارایی زیبایی هستند و به چیزی بیرون از وجود خودشان نیاز ندارند تا زیبا جلوه کنند و چشم را بنوازند.

ب – اصول صوری (فرمی ) در هنر
آن صفات و مشخصات ویژهای که فرمالیست ها از آن در اثر هنری صحبت می کنند چیست؟ فرمالیست ها معتقدند که راجع به این خصوصیات می توان شمه ای صحبت کرد ولی در نهایت حضور این خصوصیات باید به گونة شهودی و درون یابی حس شود و در این صورت نمی توان آن را توصیف کرد. شرح و بسط خصوصیات صوری آثار هنری منشأ در بوطیقای (فن شعر) ارسطو در سدة چهارم قبل از میلاد دارد و معمولاً شامل عناصر اصلی زیر است (گو اینکه گاهی اصطلاحات دیگری هم به کار برده می شود):
1- وحدت ارگانیکی: یک اثر هنری بنا به تعبیر ارسطو باید «آغاز ، میانه و پایان» داشته باشد؛ اثر هنری باید دارای وحدت و به گونة یک واحد کل در هم تنیده شده باشد. البته هر چیزی میزانی از وحدت را در خود دارد؛ حتی مجموعه ای از اشیاء نظیر کومة درخت هم دارای مایه ای از وحدت است تا آنجا که آنها را می توان یک چیز واحد نامید. این چیز یک مجموعه است ولی مجموعه ای واحد. اما وحدتی که در آثار هنری ملحوظ نظر است، چیزی فراتر از این است؛ یعنی چیزی شبیه وحدت ارگانیسم های عالی که در آن کردوکار هر بخش مستقل از یکدیگر نیست بلکه با یکدیگر در هم تنیده و همپشتی دارند. همین هم پشتی و در هم تنیدگی اجزاست که وحدت ارگانیکی را به وجود می آورد اگر جزیی از اجزا کنار گذاشته شود، اجزای دیگر کرد و کار سابق خود را از دست می دهند. البته این مسئله به طور تقریبی در مورد ارگانیسم ها صادق است. یک انسان بدون قلب و مغز قادر به ادامة زندگی نخواهد بود و فعالیت ارگان های دیگر هم متوقف می شود. ولی بدون یک گوش یا انگشت قادر به زندگی است. فیلسوفان هنر همواره بر این عقیده اند که خالص ترین نمونه های وحدت ارگانیکی در عالم، ارگانیسم ها نیستند بلکه آثار هنری اند. چون در اینجا در هم تنیدگی اجزا به حالتی از تکامل نهایی دست می یابد؛ برای مثال در هم تنیدگی ملودی ها یا سونات ها به چنان تکاملی می رسد که می توان اظهار داشت اگر این نت (یا کلمه) در اینجا نباشد و در جای خاص خود جا نیفتد ، حالت و تأثیر ملودی ها یا اشعار دیگر بسیار رقت بار خواهد شد.
2- درهم تافتگی یا چند گونگی: این اصل همدم طبیعی اصل نخستین است. یک دیوار سفید دارای وحدت است اما تنوع ندارد و در خور تأمل بیش از حد نیست. در اینجا حصول وحدت چندان موفقیتی به حساب نمی آید و ارزش چندانی ندارد. یک اثر هنری باید نمایشی از چند گونگی عظیم عناصر و حدت آنها باشد، هر مایه در هم تافتگی آن در وحدتی خلاصه شده باشد، به همان میزان هم دستاورد آن عظیم خواهد بود. این واقعیت از نظر جهانی چنان محل پذیرش قرار گرفته که این دو معیار اغلب به گونة یک معیار واحد (وحدت در کثرت و کثرت در وحدت ) به کار می رود.
شماری از آثار عظیم هنری، چیزی جز وحدت های کامل ارگانیکی نیست (به دیگر سخن، وحدت در کثرت تنها معیار عالی بودن اثر هنری نیست) . مخصوصاً در اشعار بلند، زمان های چند جلدی و اُپراها، بعضی از اجزا مهمتر از اجزای دیگر است گو اینکه جملگی، یک کل را تشکیل می دهند و برخی از اجزاء هم امکان دارد پوشالی و زائد بوده باشند. مشکل بتوان گفت که کل حماسة باستانی یونان ایلیاد، دارای وحدت ارگانیکی است ومثلا اگر فهرست کشتی های آن تغییر یابد کل حماسه ضایع می شود (حتی برخی می گویند که این کار اصلاح شده است) در رمان های دستایوفسکی ، فصولی وجود دارد که از دیدگاه بقیة اجزای رمان نامربوط و از نظر زیبایی شناسی ( و شاید نه از انحا مختلف) بسیار زائد است. در آثار هنری، نقاط اوج و حضیض موجود است و در چگونگی آنها انعطاف پذیری زیادی دیده می شود. اما علی رغم این امر، وحدت در کثرت به گونة معیار و ملاکی برای برتری و تعالی هنری به طور کلی پذیرفته شده است. اگر نمایشنامه ای دارای دو طرح (پلات) باشد که با یکدیگر حتی در پایان هم هیچ سنخیتی ندارد، این نوع نمایشنامه را به دلیل فقدان وحدت باید محکوم و رد کرد؛ یک اثر هنری هرگز به دلیل فقدان وحدت و عدم انسجام مورد تمجید قرار نمی گیرد گو اینکه امکان دارد به رغم فقدان وحدت،‌محل تحسین باشد.

3- درونمایه و دگرگونی درونمایه ای: در تعدادی از آثار هنری یک درونمایه محوری یا موتیف وجود دارد که مستقل است و سایر اجزاء دور محور آن می چرخند. این درونمایه به انحای مختلف با سایر اجزای اثر هنری تفاوت دارد. این امر از موارد ویژه وحدت در کثرت است. اگر در یک اثر موسیقی یا ادبی همه خطوط کلا تازه و با یکدیگر فرق داشته باشد، در این میان چندگانگی زیادی وجود دارد ولی در آن از پیوندهای متصل کننده و وحدت بخش خبری نیست؛ حال آنکه اگر در درونمایه محوری یا اجزای کامل اثر هنری تکراری صورت بگیرد (هنگامی که آهنگساز چگونگی توسعه موضوع درونمایه ای آغازین خود را نداند این امر گاهی پیش می آید) دارای واحدت است اما کثرتی در آن دیده نمی شود. وحدت و کثرت با درونمایه های اصلی و محوری همراه با سایر مواردی که در ارتباط باآنهاست (وحدت) ولی با آنها دمساز نیست (کثرت) حاصل می شود.
4- بالندگی یا تکامل: در آثار هنری زمانمند همة اجزا بالندگی دارند یا جزیی از آن متکامل شده و جزء لاینفک و ضروری جزء دیگر می شود تا آنجا که اگر جزء نخستین تغییر یابد یا حذف شود، اجزای بعدی به تبع آن تغییر می یابد. اگر پاره ای از پرده نمایشی Iv بدون از دست دادن تأثیر و نمود خود بتواند با پاره ای از پرده II تغییر یابد، اصل تحول و بالندگی پدید نخواهد آمد چون مایه و ماده ای که در وسط چهره می نماید،‌هیچ نوع تخالف و تفاوتی را به وجود نمی آورد.
5- تعادل: آرایش اجزای مختلف باید متعادل باشد و این تعادل با جهات متقابل و متباین پدید می آید (برای مثال حرکت ملایمی که در بین دو حرکت سریع تر صورت می گیرد ) در نقاشی باید بین نیمة راست و چپ بوم نقاشی تعادلی باشد. به غیر از قرینه ساده مکانیکی («چون فقرات دست چپ با فقرات دست راست هماهنگ می شوند») جهات متعددی که در آن نقاشی احتمال دارد متنوع باشد و تعادل را نگه دارد، به قدری بغرنج و پیچیده است که بحث در آن مستلزم کتابی دربارة نقد هنر است. ولی این اصل را در ساده ترین وجه خود هر کس می تواند تشخیص دهد (حتی یک خانم خانه دار اگر تمامی اسباب و اثاثیه را در یک نیمة اتاق پذیرایی بچیند و نیمة دیگر خالی بماند، آرایش آن را از نظر زیبایی شناسی بسیار نامطلوب و ناخوشایند می یابد چون اتاق تعادل خود را از دست می دهد).
....

بخشی از فهرست مطالب مقاله معنای واقعی هنر و هنرمند

مقدمه    ۴
تعریف هنرمند    ۷
هنر چه رحمانی باشد و چه شیطانی    ۱۳
آیات الهی در هنرهای سنتی    ۱۸
پی نوشت ها:    ۲۶
از ویژگی های خاص این هنر    ۲۸
هنرمندان هنرهای سنتی    ۳۲
ارتباط میان هنرهای سنتی و کاربردی بودن اشیاء    ۴۲
طبقه بندی هنرها بر طبق رسانه های آنها    ۴۹
الف – هنرهای دیداری    ۴۹
ب – هنرهای شنیداری    ۴۹
ج – هنرهای گفتاری    ۵۰
د – هنرهای آمیخته    ۵۱
اختلافات هنرها بر طبق رسانة آنها    ۵۳
الف : ادبی و غیر ادبی    ۵۳
ب :‌مسئله ترجمه    ۵۵
ج : مسئله تطابق با واقعیت    ۵۶
هنر به مثابة تقلید (بازنمایی)    ۵۷
هنر در مقام طرز بیان    ۵۹
هنر و فُرم    ۶۰
الف – دیدگاه فرمالیست    ۶۰
ب – اصول صوری (فرمی ) در هنر    ۶۳
پی نوشت ها


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله معنای واقعی هنر و هنرمند