حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق مختار

اختصاصی از حامی فایل تحقیق مختار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق مختار


تحقیق مختار

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

مقدمه

در آغاز هیچ نبود کلمه بود و ان کلمه خدا بود

آن چه در این مجموعه به دنبال آن هستیم شاید در نگاه ابتدایی ، تکرار دیگر یک تکرار باشد اما برای رسیدن به یک مبدا برای تکرار های بعدی و خروج از تکرار متداول شاید حتی تکراری بودنش مطلوب باشد . از خودم می پرسم آیا آنچه در تاریخ رابطه با مختار گفته است ارجاع مشخصی به یک واقعیت دارند یا نه ؟ و حالا نگاه ساده فلوبر را به خاطر می آورم ، که می گوید چیز واقعی وجود ندارد فقط شیوه ی دیدن وجود دارد در نتیجه تصویر واقعیت ، واقعیت نیست هر چند واقعیت سر شار از تصویر است . و تنها خداست که ذهن ما را به یک واقعیت ناپیدا و درونی و یک فرم ذهنی سیال و مقدس که در ناخود آگاه ما جای دارد هدایت می کند . امید است استاد جان بضاعت این حقیر را در وقت و اطلاعات کافی مد نظر داشته باشند .

خروج مختار از کوفه برای بیعت گرفتن

در سال 61 هجری قمری امام حسین (ع) پسر عمویش « مسلم بن عقیل : را به عنوان نماینده خود به کوفه فرستاد از مردم بیعت بگیرد . مسلم ، مختار را می شناخت و برای اینکه از حمایت او برخوردار شود ، در خانه او مسکن گزید . مختار داماد « نعمان بن بشیر » فرماندار وقت کوفه بود . او برای بیعت گرفتن از سران قبایل به اطراف کوفه رفته بود و هنگامی که « عبید الله بن زیاد » حاکم کوفه شد او در کوفه حضور نداشت . پس از چند روز مختار ماموریت خود را به خوبی انجام داده و با عده ای از نمایندگان قبایل به جانب کوفه بازگشت . در شهر حکومت نظامی بود و دروازه های شهر تحت مراقب شدید ماموران ابن زیاد قرار داشت .

مختار که اوضاع داخل کوفه کاملا بی اطلاع بود به محض ورود به دروازه شهر « ابو قدامه شامی » با عده ای از نگهبانان جلو او را گرفتند و از ورود او و یارانش جلو گیری کردند . مختار از آنها پرسید که به دستور چه کسی دروازه را بسته اید . ابو قدامه گفت : به فرمان امیر عبید الله زیاد . او در حال حاضر به جای « نعمان » استاندار کوفه شده و بدان که « هانی بن عروه » و « مسلم » را به قتل رسانده است . مختار با شنیدن این خبر ناگوار آه سردی از دل کشید و گفت « انا لله و انا الیه راجعون » و یکباره با شمشیر به نگهبانان حمله کرد . او با کشتن ابوقدامه و زخمی کردن چند نگهبان وارد شهر شد .

به زندان رفتن مختار

اوضاع شهر عوض شده بود و عقاید مردم نسبت به چند روز پیش به کلی تغییر کرده بود . مختار با وضعی رو برو شد که هرگز انتظار آن را نداشت . آنهایی که با مسلم بیعت کرده بودند در حال حاضر دوره ابن زیاد را گرفته و شهر کاملا به تصرف این زیاد درآمده بود . وضع شهر بحرانی بود و چادر سرخ رنگی در کنار میدان به چشم می خورد . « عمر بن حریث » رئیس شهربانی کوفه با گروهی از پاسبانان در ان چادر مراقب اوضاع شهر بودند . یک نفر در جلو خیمه مرتب ندا می داد : « امیر ابن زیاد دستور داده امروز هر کس در زیر این چادر وارد شود ؛ در امان است و گرنه با خطر بزرگی رو به رو خواهد شد . ناگهان چشم عمر بن حریث به مختار افتاد که ایستاده و اوضاع شهر را نظاره می کند . خادم خود را فرستاد تا مختار را به چادر بیاورد . عمرو گفت باید ترا خدمت « عبید الله » ببرم . مختار گفت : او به من بدگمان شده و رفتن من پیش او صلاح نیست . عمرو که از دوستان مختار بود گفت : نترس ، از او درخواست می کنم ترا ببخشد . وقتی مختار به نزد ابن زیاد رفت ، به او اعتنا نکرد و بدون اجازه او بر زمین نشست . عبید الله از بی اعتنایی مختار برآشفت و با زبانی خشونت آمیز و توام با اهانت گفت : ای پسر ابو عبیده ، چرا مسلم را به خانه خود راه دادی و برای او از مردم بیعت گرفتی ؟ عمرو به ابن زیاد گفت : ای امیر ، مختار در این مورد تقصیری نداشت ، مسلم خود بی اجازه به منزل او وارد شده بود ، پس از چند روز که مسلم به خانه ـ هانی » رفت مختار از شهر بیرون بود و در این آشوب چند روزه هیچ گونه دخالتی نداشت . او همین امروز به شهر برگشته و با میل و رغبت خود به زیر پرچم امان امیر در آمده است . بیان عمرو باعث شد که لحن سخن ابن زیاد عوض شود و با مختار مهربانی نماید ، ولی دیری نگذشت که چند نفر از همدستان « ابوقدامه شامی » با بدنی خون آلود وارد کاخ استانداردی شدند . ابن زیاد با عجله پرسید چه شده ، چرا با این وضع آمدید ؟ یکی از آنها گفت : همین مردی که پیش شما نشسته ، با عده ای قصد ورود و شهر را داشتند و وقتی از ورود آنها ممانعت شد ، ابوقدامه را کشت و تعداد زیادی از ما را زخمی کرد .

بار دیگر حال عبید الله دگرگون شد و با خشم به طرف مختار غرید و گفت : مختار چرا آشوب به پا می کنی ، چرا ابوقدامه را کشتی ؟ مختار گفت : آنها می خواستند از ورود من به شهر خودم جلوگیری کنند و چون آنها شمشیر رویم کشیدند من ناگزیر شدم از خودم دفاع کنم . مختار وقتی به کشتن ابوقدامه اعتراف کرد ابن زیاد بر او خشم گرفت و دستور داد او را پیش بیاورند سپس با چوب دستی اش آنقدر بر سرو صورت مختار کوبید که پلک زیرین چشمش پاره شد و خون زخمهای سر و صورت او سرازیر شد . آنگاه گفت : به خدا قسم اگر وساطت عمر بن حریث نبود هم اکنون تو را می کشتم ، پس دستور داد او را زندانی کنند و بدین ترتیب مختار در واقعه کربلا در زندان بود .

رفتن مختار به حجاز

پس از گذشت سه سال مختار پنهانی از درون زندان نامه ای برای شوهر خواهرش « عبدالله بن عمر »

پسر خلیفه دوم نوشت . عبدالله هم نامه ای برای یزید نوشت و از او آزادی مختار را درخواست نمود . یزید موافقت کرد و به عبید الله طی نامه ای دستور آزادی او را از زندان داد . وقتی نامه به عبید الله رسید، مختار از زندان بیرون آورد و به او گفت : در صورتی تو را آزاد می کنم که تا سه روز دیگر از کوفه خار شوی . اگر این سه روز تمام شود و تو در کوفه مانده باشی ، دستور می دهد ترا به قتل برسانند .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق مختار

مختار

اختصاصی از حامی فایل مختار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

مقدمه

در آغاز هیچ نبود کلمه بود و ان کلمه خدا بود

آن چه در این مجموعه به دنبال آن هستیم شاید در نگاه ابتدایی ، تکرار دیگر یک تکرار باشد اما برای رسیدن به یک مبدا برای تکرار های بعدی و خروج از تکرار متداول شاید حتی تکراری بودنش مطلوب باشد . از خودم می پرسم آیا آنچه در تاریخ رابطه با مختار گفته است ارجاع مشخصی به یک واقعیت دارند یا نه ؟ و حالا نگاه ساده فلوبر را به خاطر می آورم ، که می گوید چیز واقعی وجود ندارد فقط شیوه ی دیدن وجود دارد در نتیجه تصویر واقعیت ، واقعیت نیست هر چند واقعیت سر شار از تصویر است . و تنها خداست که ذهن ما را به یک واقعیت ناپیدا و درونی و یک فرم ذهنی سیال و مقدس که در ناخود آگاه ما جای دارد هدایت می کند . امید است استاد جان بضاعت این حقیر را در وقت و اطلاعات کافی مد نظر داشته باشند .

خروج مختار از کوفه برای بیعت گرفتن

در سال 61 هجری قمری امام حسین (ع) پسر عمویش « مسلم بن عقیل : را به عنوان نماینده خود به کوفه فرستاد از مردم بیعت بگیرد . مسلم ، مختار را می شناخت و برای اینکه از حمایت او برخوردار شود ، در خانه او مسکن گزید . مختار داماد « نعمان بن بشیر » فرماندار وقت کوفه بود . او برای بیعت گرفتن از سران قبایل به اطراف کوفه رفته بود و هنگامی که « عبید الله بن زیاد » حاکم کوفه شد او در کوفه حضور نداشت . پس از چند روز مختار ماموریت خود را به خوبی انجام داده و با عده ای از نمایندگان قبایل به جانب کوفه بازگشت . در شهر حکومت نظامی بود و دروازه های شهر تحت مراقب شدید ماموران ابن زیاد قرار داشت .

مختار که اوضاع داخل کوفه کاملا بی اطلاع بود به محض ورود به دروازه شهر « ابو قدامه شامی » با عده ای از نگهبانان جلو او را گرفتند و از ورود او و یارانش جلو گیری کردند . مختار از آنها پرسید که به دستور چه کسی دروازه را بسته اید . ابو قدامه گفت : به فرمان امیر عبید الله زیاد . او در حال حاضر به جای « نعمان » استاندار کوفه شده و بدان که « هانی بن عروه » و « مسلم » را به قتل رسانده است . مختار با شنیدن این خبر ناگوار آه سردی از دل کشید و گفت « انا لله و انا الیه راجعون » و یکباره با شمشیر به نگهبانان حمله کرد . او با کشتن ابوقدامه و زخمی کردن چند نگهبان وارد شهر شد .

به زندان رفتن مختار

اوضاع شهر عوض شده بود و عقاید مردم نسبت به چند روز پیش به کلی تغییر کرده بود . مختار با وضعی رو برو شد که هرگز انتظار آن را نداشت . آنهایی که با مسلم بیعت کرده بودند در حال حاضر دوره ابن زیاد را گرفته و شهر کاملا به تصرف این زیاد درآمده بود . وضع شهر بحرانی بود و چادر سرخ رنگی در کنار میدان به چشم می خورد . « عمر بن حریث » رئیس شهربانی کوفه با گروهی از پاسبانان در ان چادر مراقب اوضاع شهر بودند . یک نفر در جلو خیمه مرتب ندا می داد : « امیر ابن زیاد دستور داده امروز هر کس در زیر این چادر وارد شود ؛ در امان است و گرنه با خطر بزرگی رو به رو خواهد شد . ناگهان چشم عمر بن حریث به مختار افتاد که ایستاده و اوضاع شهر را نظاره می کند . خادم خود را فرستاد تا مختار را به چادر بیاورد . عمرو گفت باید ترا خدمت « عبید الله » ببرم . مختار گفت : او به من بدگمان شده و رفتن من پیش او صلاح نیست . عمرو که از دوستان مختار بود گفت : نترس ، از او درخواست می کنم ترا ببخشد . وقتی مختار به نزد ابن زیاد رفت ، به او اعتنا نکرد و بدون اجازه او بر زمین نشست . عبید الله از بی اعتنایی مختار برآشفت و با زبانی خشونت آمیز و توام با اهانت گفت : ای پسر ابو عبیده ، چرا مسلم را به خانه خود راه دادی و برای او از مردم بیعت گرفتی ؟ عمرو به ابن زیاد گفت : ای امیر ، مختار در این مورد تقصیری نداشت ، مسلم خود بی اجازه به منزل او وارد شده بود ، پس از چند روز که مسلم به خانه ـ هانی » رفت مختار از شهر بیرون بود و در این آشوب چند روزه هیچ گونه دخالتی نداشت . او همین امروز به شهر برگشته و با میل و رغبت خود به زیر پرچم امان امیر در آمده است . بیان عمرو باعث شد که لحن سخن ابن زیاد عوض شود و با مختار مهربانی نماید ، ولی دیری نگذشت که چند نفر از همدستان « ابوقدامه شامی » با بدنی خون آلود وارد کاخ استانداردی شدند . ابن زیاد با عجله پرسید چه شده ، چرا با این وضع آمدید ؟ یکی از آنها گفت : همین مردی که پیش شما نشسته ، با عده ای قصد ورود و شهر را داشتند و وقتی از ورود آنها ممانعت شد ، ابوقدامه را کشت و تعداد زیادی از ما را زخمی کرد .

بار دیگر حال عبید الله دگرگون شد و با خشم به طرف مختار غرید و گفت : مختار چرا آشوب به پا می کنی ، چرا ابوقدامه را کشتی ؟ مختار گفت : آنها می خواستند از ورود من به شهر خودم جلوگیری کنند و چون آنها شمشیر رویم کشیدند من ناگزیر شدم از خودم دفاع کنم . مختار وقتی به کشتن ابوقدامه اعتراف کرد ابن زیاد بر او خشم گرفت و دستور داد او را پیش بیاورند سپس با چوب دستی اش آنقدر بر سرو صورت مختار کوبید که پلک زیرین چشمش پاره شد و خون زخمهای سر و صورت او سرازیر شد . آنگاه گفت : به خدا قسم اگر وساطت عمر بن حریث نبود هم اکنون تو را می کشتم ، پس دستور داد او را زندانی کنند و بدین ترتیب مختار در واقعه کربلا در زندان بود .

رفتن مختار به حجاز

پس از گذشت سه سال مختار پنهانی از درون زندان نامه ای برای شوهر خواهرش « عبدالله بن عمر »

پسر خلیفه دوم نوشت . عبدالله هم نامه ای برای یزید نوشت و از او آزادی مختار را درخواست نمود . یزید موافقت کرد و به عبید الله طی نامه ای دستور آزادی او را از زندان داد . وقتی نامه به عبید الله رسید، مختار از زندان بیرون آورد و به او گفت : در صورتی تو را آزاد می کنم که تا سه روز دیگر از کوفه خار شوی . اگر این سه روز تمام شود و تو در کوفه مانده باشی ، دستور می دهد ترا به قتل برسانند .


دانلود با لینک مستقیم


مختار

مقاله درباره قیام مختار در سال 66 هجری

اختصاصی از حامی فایل مقاله درباره قیام مختار در سال 66 هجری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره قیام مختار در سال 66 هجری


مقاله درباره قیام مختار در سال 66 هجری

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعدادصفحه:16

برحسب تواریخ اسلام مختار در مدائن از دوره خلافت عمر حکومت داشت و تمام دوره عثمان و حضرت امیر (ع) هم تا آمدن امام حسن (ع) به مدائن آنجا بود و زخمهای امام حسن را در قصر خاص کسری معالجه کرد ابو عبیده پدر مختار در سلک اکابر تابعین بوده در زمان عمر مأمور شد باتفاق ابن حارث شبانی بر کشور ایران حمله کند . مختار در اول هجرت متولد شد و کینه اش ابو اسحق است و حضرت امیر المؤمنین (ع) در روایتی فرمود که پسر من حسین کشته میشود و جوانی از ثقیف 383 هزار از ظلمه و قتله ما را خواهد کشت و آن مختار پسر ابوعبیده ثقفی است .

مینویسد سبب قیام مختار این بود که شخصی در لباس مسافرت پس از عاشورا نزد او آمد و نامه بدست او داد که آن نامه از حضرت امیر المؤمنین علی (ع) بود و قریب بدین مضمون که ای مختار خدای تعالی محبت ما اهل بیت را  در دل تو خواهد افکند و تو خون ما را از اهل بغی و طغیان خواهی گرفت و در این راه بر اراده خود تزلزلی راه مده که توفیقی است از جانب پروردگار برای تو آنرا مغتنم شمار ـ مختار از شوق و ذوق بر خود میلرزید و بحضرت علی بن الحسن (ع) و بنمایندة مطمئن داد برد خدمت آنحضرت و مذاکره کرد و موافقت و اجازه امام زین العابدین را جلب کرد و حضرت سجاد موافقت محمد بن حفیه عموی خود را هم برای آنها تجویز فرمود او اجازه داد بلکه انتقام را واجب میدانستند که خون حسین از بین نرفته باشد مختار مقدمات را فراهم ساخت و حاجب او ابوعمرو بن کیسان ایرانی که معاون شرط (شهربانی) کوفه بوده در این راه کمک کافی باو کرد و نسبت مسلکی که ب مختار میدهند بکلی بی اساس و چنین فرقهای عملا وجود نداشته جز در صفحات کتاب .

مختار پس از مرگ معاویه در کوفه بود که بدست ابن زیاد با چندین هزار نفر دیگر بجرم بیعت با مسلم دستگیر و زندانی شد و پس از آزادی بیکی از مزارع خود رفت و چون عبدالله بن عمر شوهر خواهرش بود بدینوسیله نامه ای به یزید نوشت و آزادی او را خواست چون انقلاب کوفه رخ داد و ابن زیاد به شام فرار کرد و با مروان بیعت کرد مختار در کوفه سخت مشغول فعالیت و تبلیغ به دوستی اهل بیت گردید ابراهیم بن مالک اشتر نخعی هم که خود را مستحق ریاست و امارت کوفه میدانست به سبب نام محمد بن حنفیه و لزوم خونخواهی پیرو مختار و همکار صمیمی او شد .

جلسات سری بسیاری تشکیل شد و در این موقع مردم کوفه به سه دسته تقسیم میشدند شیعه و طرفداران خندان امیرالمؤمنین (ع) دوم قتله امام حسین و لشکر ابن زیاد که در واقعه طف تشریک مساعی نرده بودند سیم مردم بی طرف و کناره گیر .

 ابراهیم بن مالک با یکصد نفر سلاح جنگ برداشتند و برای اولین بار بیرق سه رنگ برافراشتند « بیرق بنی امیه سیاه بوده شیعه بیرق سبز و سفید و سرخ انتخاب نمودند » و شب چهارشنبه 14 ربیع الثانی 66 قمری مختار خروج کرد و کوفه را تصرف کرد و در بدایت امروی خوبی نشان قتله کربلا داده تا همه را جمع کرد و از دفتر نویسان و وقایع نویسان و لشگر نویسان بر حال تمام آنها وقوف یافت پس از آنکه همه را خوب شناخت امر کرد همه را به دارالاماره حاضر کردند و شروع به انتقام کرد .

صحنه انتقام

از این تاریخ به بعد مستحفظین در دروازه های کوفه گماشته شده و احدی بدون تفتیش و اجازه حق خروج از شهر را نداشت .

ابو عمر و حاجب ایرانی و ابن کامل اسدی که متعهد شرطه شهر بودند هر روز عده ای را کشته ویا اسیر می نمودند و هر وقت یکی از آنها در شهر حرکت میکرد مردم از عقب او میرفتند که آیا به کشتن یا گرفتن که میروند .

عمر سعد به خانه ابن بهیره که قرابت صهریت با خاندان علی (ع) داشت پناهنده شد و به وساطت او امان نامه ای بدین مضمون گرفته بود که عمر سعد مادامیکه از کوفه خارج نشده و احداث حدثی ننماید در امان است اسحق ابن اشعت کندی برادر زن عبدالله کامل بخانه او پناهنده شد و ثمر بن ذی الجوشن از کوفه فرار و در یکی از قراء با چند نفر پنهان شده خولی اصبحی در دودکش مطبخ خانه خود زندگی می نمود ولی اغلب افراد غیر معروف و عادی بیشمار که در کربلا برای جنگ رفته بودند یا در میان جنگ به قتل رسیده و یا بلافاصله بوسیله مأمورین مخصوصی اسیر و کشته می شدند اما از معروفترین آنان کمتر گرفتار می شدند.

مختار ابو عمر و ایرانی حاجب و عبدالله کامل را مخاطب قرار داده و مؤاخذه نمود که چگونه است هر که اسیر می شود یا کسانی است که با من جنگ کرده و باید عفو شود یا از رجاله لشکر عمر سعد در کربلا است و روسای این قوم گرفتار نمی شوند علت آنست شما عمر سعد را که سردار لشکر کربلا است ازاد گذارده و بدی جهت قلوب شیعه در کار سرد شده است مختار گفت خدا مرا امان ندهد اگر او  را امان  دهم امروز با اتباع خود نزد او بروید و بگویید امیر تو را  احضار کرده اگر اطاعت نمود که نعم المطلوب و اگر ردا و لباس  خود را طلبید بدانید که شمشیر میخواهد و فوراً او را به قتل برسانید. عبدالله بموجب فرموده عمل نموده سر زده با عده ی مسلحانه به خانه ی او وارد شد عمر گفت چه  خبر است عبدالله کامل جواب داد که اجابت کن امیر

را گفت امیر را با من  چه کار است و حال آن که به خط خودش به من امان داده است .  عبدالله نامه را خواست و بشرحی که گذشت قرائت نمود  و گفت عجب احمقی هستی تو روزی چند بار احداث حدث کرده و اثر این امان نامه مرتفع شده است ولی گمان بد مبر امیر به عهد خود وفا خواهد کرد .

عمر سعد فریاد زد که أی غلام عبا و کفش مرا بیاور که نزد امیر بروم .

عبدالله گفت حرامزاده با من حیله می کنی و شمشیر می خواهی و بلافاصله شمشیر را بر فرق آن ملعون فرود آورد هر یک از همراهان ضربتی بر او زده و سر نحس او را از بدن جدا نموده و نزد مختار آوردند  در حالیکه حفص پسر او نزد مختار نشسته بود.

مختار پرسید از او که آیا این سر را می شناسی جواب داد سر پدر من و زندگانی بعد از او لذتی ندارد.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره قیام مختار در سال 66 هجری

دانلود مقاله کامل درباره قیام مختار در سال 66 هجری 16 ص

اختصاصی از حامی فایل دانلود مقاله کامل درباره قیام مختار در سال 66 هجری 16 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

قیام مختار در سال 66 هجری

برحسب تواریخ اسلام مختار در مدائن از دوره خلافت عمر حکومت داشت و تمام دوره عثمان و حضرت امیر (ع) هم تا آمدن امام حسن (ع) به مدائن آنجا بود و زخمهای امام حسن را در قصر خاص کسری معالجه کرد ابو عبیده پدر مختار در سلک اکابر تابعین بوده در زمان عمر مأمور شد باتفاق ابن حارث شبانی بر کشور ایران حمله کند . مختار در اول هجرت متولد شد و کینه اش ابو اسحق است و حضرت امیر المؤمنین (ع) در روایتی فرمود که پسر من حسین کشته میشود و جوانی از ثقیف 383 هزار از ظلمه و قتله ما را خواهد کشت و آن مختار پسر ابوعبیده ثقفی است .

مینویسد سبب قیام مختار این بود که شخصی در لباس مسافرت پس از عاشورا نزد او آمد و نامه بدست او داد که آن نامه از حضرت امیر المؤمنین علی (ع) بود و قریب بدین مضمون که ای مختار خدای تعالی محبت ما اهل بیت را در دل تو خواهد افکند و تو خون ما را از اهل بغی و طغیان خواهی گرفت و در این راه بر اراده خود تزلزلی راه مده که توفیقی است از جانب پروردگار برای تو آنرا مغتنم شمار ـ مختار از شوق و ذوق بر خود میلرزید و بحضرت علی بن الحسن (ع) و بنمایندة مطمئن داد برد خدمت آنحضرت و مذاکره کرد و موافقت و اجازه امام زین العابدین را جلب کرد و حضرت سجاد موافقت محمد بن حفیه عموی خود را هم برای آنها تجویز فرمود او اجازه داد بلکه انتقام را واجب میدانستند که خون حسین از بین نرفته باشد مختار مقدمات را فراهم ساخت و حاجب او ابوعمرو بن کیسان ایرانی که معاون شرط (شهربانی) کوفه بوده در این راه کمک کافی باو کرد و نسبت مسلکی که ب مختار میدهند بکلی بی اساس و چنین فرقهای عملا وجود نداشته جز در صفحات کتاب .

مختار پس از مرگ معاویه در کوفه بود که بدست ابن زیاد با چندین هزار نفر دیگر بجرم بیعت با مسلم دستگیر و زندانی شد و پس از آزادی بیکی از مزارع خود رفت و چون عبدالله بن عمر شوهر خواهرش بود بدینوسیله نامه ای به یزید نوشت و آزادی او را خواست چون انقلاب کوفه رخ داد و ابن زیاد به شام فرار کرد و با مروان بیعت کرد مختار در کوفه سخت مشغول فعالیت و تبلیغ به دوستی اهل بیت گردید ابراهیم بن مالک اشتر نخعی هم که خود را مستحق ریاست و امارت کوفه میدانست به سبب نام محمد بن حنفیه و لزوم خونخواهی پیرو مختار و همکار صمیمی او شد .

جلسات سری بسیاری تشکیل شد و در این موقع مردم کوفه به سه دسته تقسیم میشدند شیعه و طرفداران خندان امیرالمؤمنین (ع) دوم قتله امام حسین و لشکر ابن زیاد که در واقعه طف تشریک مساعی نرده بودند سیم مردم بی طرف و کناره گیر .

ابراهیم بن مالک با یکصد نفر سلاح جنگ برداشتند و برای اولین بار بیرق سه رنگ برافراشتند « بیرق بنی امیه سیاه بوده شیعه بیرق سبز و سفید و سرخ انتخاب نمودند » و شب چهارشنبه 14 ربیع الثانی 66 قمری مختار خروج کرد و کوفه را تصرف کرد و در بدایت امروی خوبی نشان قتله کربلا داده تا همه را جمع کرد و از دفتر نویسان و وقایع نویسان و لشگر نویسان بر حال تمام آنها وقوف یافت پس از آنکه همه را خوب شناخت امر کرد همه را به دارالاماره حاضر کردند و شروع به انتقام کرد .

صحنه انتقام

از این تاریخ به بعد مستحفظین در دروازه های کوفه گماشته شده و احدی بدون تفتیش و اجازه حق خروج از شهر را نداشت .

ابو عمر و حاجب ایرانی و ابن کامل اسدی که متعهد شرطه شهر بودند هر روز عده ای را کشته ویا اسیر می نمودند و هر وقت یکی از آنها در شهر حرکت میکرد مردم از عقب او میرفتند که آیا به کشتن یا گرفتن که میروند .

عمر سعد به خانه ابن بهیره که قرابت صهریت با خاندان علی (ع) داشت پناهنده شد و به وساطت او امان نامه ای بدین مضمون گرفته بود که عمر سعد مادامیکه از کوفه خارج نشده و احداث حدثی ننماید در امان است اسحق ابن اشعت کندی برادر زن عبدالله کامل بخانه او پناهنده شد و ثمر بن ذی الجوشن از کوفه فرار و در یکی از قراء با چند نفر پنهان شده خولی اصبحی در دودکش مطبخ خانه خود زندگی می نمود ولی اغلب افراد غیر معروف و عادی بیشمار که در کربلا برای جنگ رفته بودند یا در میان جنگ به قتل رسیده و یا بلافاصله بوسیله مأمورین مخصوصی اسیر و کشته می شدند اما از معروفترین آنان کمتر گرفتار می شدند.

مختار ابو عمر و ایرانی حاجب و عبدالله کامل را مخاطب قرار داده و مؤاخذه نمود که چگونه است هر که اسیر می شود یا کسانی است که با من جنگ کرده و باید عفو شود یا از رجاله لشکر عمر سعد در کربلا است و روسای این قوم گرفتار نمی شوند علت آنست شما عمر سعد را که سردار لشکر کربلا است ازاد گذارده و بدی جهت قلوب شیعه در کار سرد شده است مختار گفت خدا مرا امان ندهد اگر او را امان دهم امروز با اتباع خود نزد او بروید و بگویید امیر تو را احضار کرده اگر اطاعت نمود که نعم المطلوب و اگر ردا و لباس خود را طلبید بدانید که شمشیر میخواهد و فوراً او را به قتل برسانید. عبدالله بموجب فرموده عمل نموده سر زده با عده ی مسلحانه به خانه ی او وارد شد عمر گفت چه خبر است عبدالله کامل جواب داد که اجابت کن امیر

را گفت امیر را با من چه کار است و حال آن که به خط خودش به من امان داده است . عبدالله نامه را خواست و بشرحی که گذشت قرائت نمود و گفت عجب احمقی هستی تو روزی چند بار احداث حدث کرده و اثر این امان نامه مرتفع شده است ولی گمان بد مبر امیر به عهد خود وفا خواهد کرد .

عمر سعد فریاد زد که أی غلام عبا و کفش مرا بیاور که نزد امیر بروم .

عبدالله گفت حرامزاده با من حیله می کنی و شمشیر می خواهی و بلافاصله شمشیر را بر فرق آن ملعون فرود آورد هر یک از همراهان ضربتی بر او زده و سر نحس او را از بدن جدا نموده و نزد مختار آوردند در حالیکه حفص پسر او نزد مختار نشسته بود.

مختار پرسید از او که آیا این سر را می شناسی جواب داد سر پدر من و زندگانی بعد از او لذتی ندارد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره قیام مختار در سال 66 هجری 16 ص

تحقیق در مورد قیام مختار در سال 66 هجری 16 ص

اختصاصی از حامی فایل تحقیق در مورد قیام مختار در سال 66 هجری 16 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

قیام مختار در سال 66 هجری

برحسب تواریخ اسلام مختار در مدائن از دوره خلافت عمر حکومت داشت و تمام دوره عثمان و حضرت امیر (ع) هم تا آمدن امام حسن (ع) به مدائن آنجا بود و زخمهای امام حسن را در قصر خاص کسری معالجه کرد ابو عبیده پدر مختار در سلک اکابر تابعین بوده در زمان عمر مأمور شد باتفاق ابن حارث شبانی بر کشور ایران حمله کند . مختار در اول هجرت متولد شد و کینه اش ابو اسحق است و حضرت امیر المؤمنین (ع) در روایتی فرمود که پسر من حسین کشته میشود و جوانی از ثقیف 383 هزار از ظلمه و قتله ما را خواهد کشت و آن مختار پسر ابوعبیده ثقفی است .

مینویسد سبب قیام مختار این بود که شخصی در لباس مسافرت پس از عاشورا نزد او آمد و نامه بدست او داد که آن نامه از حضرت امیر المؤمنین علی (ع) بود و قریب بدین مضمون که ای مختار خدای تعالی محبت ما اهل بیت را در دل تو خواهد افکند و تو خون ما را از اهل بغی و طغیان خواهی گرفت و در این راه بر اراده خود تزلزلی راه مده که توفیقی است از جانب پروردگار برای تو آنرا مغتنم شمار ـ مختار از شوق و ذوق بر خود میلرزید و بحضرت علی بن الحسن (ع) و بنمایندة مطمئن داد برد خدمت آنحضرت و مذاکره کرد و موافقت و اجازه امام زین العابدین را جلب کرد و حضرت سجاد موافقت محمد بن حفیه عموی خود را هم برای آنها تجویز فرمود او اجازه داد بلکه انتقام را واجب میدانستند که خون حسین از بین نرفته باشد مختار مقدمات را فراهم ساخت و حاجب او ابوعمرو بن کیسان ایرانی که معاون شرط (شهربانی) کوفه بوده در این راه کمک کافی باو کرد و نسبت مسلکی که ب مختار میدهند بکلی بی اساس و چنین فرقهای عملا وجود نداشته جز در صفحات کتاب .

مختار پس از مرگ معاویه در کوفه بود که بدست ابن زیاد با چندین هزار نفر دیگر بجرم بیعت با مسلم دستگیر و زندانی شد و پس از آزادی بیکی از مزارع خود رفت و چون عبدالله بن عمر شوهر خواهرش بود بدینوسیله نامه ای به یزید نوشت و آزادی او را خواست چون انقلاب کوفه رخ داد و ابن زیاد به شام فرار کرد و با مروان بیعت کرد مختار در کوفه سخت مشغول فعالیت و تبلیغ به دوستی اهل بیت گردید ابراهیم بن مالک اشتر نخعی هم که خود را مستحق ریاست و امارت کوفه میدانست به سبب نام محمد بن حنفیه و لزوم خونخواهی پیرو مختار و همکار صمیمی او شد .

جلسات سری بسیاری تشکیل شد و در این موقع مردم کوفه به سه دسته تقسیم میشدند شیعه و طرفداران خندان امیرالمؤمنین (ع) دوم قتله امام حسین و لشکر ابن زیاد که در واقعه طف تشریک مساعی نرده بودند سیم مردم بی طرف و کناره گیر .

ابراهیم بن مالک با یکصد نفر سلاح جنگ برداشتند و برای اولین بار بیرق سه رنگ برافراشتند « بیرق بنی امیه سیاه بوده شیعه بیرق سبز و سفید و سرخ انتخاب نمودند » و شب چهارشنبه 14 ربیع الثانی 66 قمری مختار خروج کرد و کوفه را تصرف کرد و در بدایت امروی خوبی نشان قتله کربلا داده تا همه را جمع کرد و از دفتر نویسان و وقایع نویسان و لشگر نویسان بر حال تمام آنها وقوف یافت پس از آنکه همه را خوب شناخت امر کرد همه را به دارالاماره حاضر کردند و شروع به انتقام کرد .

صحنه انتقام

از این تاریخ به بعد مستحفظین در دروازه های کوفه گماشته شده و احدی بدون تفتیش و اجازه حق خروج از شهر را نداشت .

ابو عمر و حاجب ایرانی و ابن کامل اسدی که متعهد شرطه شهر بودند هر روز عده ای را کشته ویا اسیر می نمودند و هر وقت یکی از آنها در شهر حرکت میکرد مردم از عقب او میرفتند که آیا به کشتن یا گرفتن که میروند .

عمر سعد به خانه ابن بهیره که قرابت صهریت با خاندان علی (ع) داشت پناهنده شد و به وساطت او امان نامه ای بدین مضمون گرفته بود که عمر سعد مادامیکه از کوفه خارج نشده و احداث حدثی ننماید در امان است اسحق ابن اشعت کندی برادر زن عبدالله کامل بخانه او پناهنده شد و ثمر بن ذی الجوشن از کوفه فرار و در یکی از قراء با چند نفر پنهان شده خولی اصبحی در دودکش مطبخ خانه خود زندگی می نمود ولی اغلب افراد غیر معروف و عادی بیشمار که در کربلا برای جنگ رفته بودند یا در میان جنگ به قتل رسیده و یا بلافاصله بوسیله مأمورین مخصوصی اسیر و کشته می شدند اما از معروفترین آنان کمتر گرفتار می شدند.

مختار ابو عمر و ایرانی حاجب و عبدالله کامل را مخاطب قرار داده و مؤاخذه نمود که چگونه است هر که اسیر می شود یا کسانی است که با من جنگ کرده و باید عفو شود یا از رجاله لشکر عمر سعد در کربلا است و روسای این


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد قیام مختار در سال 66 هجری 16 ص