حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره ناپلئون بناپارت

اختصاصی از حامی فایل تحقیق درباره ناپلئون بناپارت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

ناپلئون بناپارت

در جزیره کرس در شهر آژاکسیو متولد شد. مدتی بیش از این تاریخ جزیره کرس را اهالی ژن به لویی پانزدهم پادشاه فرانسه واگذاشته بودند بناپارت ابتدا در برین به خرج دلت به تحصیل مشغول شد. او آرزوی دخول در بحریه را داشت اما او را به پاریس فرستادند که مدرسه نظامی را طی کند در سال 1785 بناپارت از این مدرسه خارج شد در این زمان 16 سال داشت و معلمین او را در یادداشت حروفی او، این عبارت را نوشتند : (خیلی پیش خواهد رفت اگر حوادث ایام وی را مساعدت کند) در این اوقات بناپارت ظاهراً فرانسه را خیلی دوست نداشت و مایل بود که استقلال جزیره ی کرس را تأمین نماید اما ظهور انقلاب راس اول او را دگرگون ساخت و به شدت طرفدار فرانسه شد و در سال 1793 به رتبه ی سلطانی رسید و در محاصره تولون ابراز شجاعت فوق العاده ای کرد و پس از گرفتن قلعه ی کوچکی که در مداخل بندرگاه تولون بود و آنرا جبل الطارق صغیر می فتند وسایل تسخیر شهر مزبور را فراهم آورد.

این فتح نمایان موجب شد که در سن 24سالگی به درجه ی ژنرال بریکاد توپ خانه نایل شود و روبس پیر به او تکلیف کرد که به جای هانویر فرماندهی گارد ملی پاریس را بپذیرد و اما بناپارت این دعوت را اجابت کرد.

در سال 1795 او را به ریاست یک بریگارد پیاده نظام منصوب و به جنگ شورشیان واندره مأمور کردند لکن بناپارت این کار را در مرتبه ی خود ندانست واز رفتن سر باز زد و آن را به منزله تنبیه و توبیخی محسوب داشت. در سال 1795 نیز او ژنرال توپخانه شد. سپس به ریاست کل قوای داخلی نایل آمد.

پنج ماه بعد بنا به پیشنهاد کارنو ریاست لشکر ایتالیا را به او دادند چون تا آن وقت فرماندهی کل قوای جنگ را نیافته بود انتخاب او به طبع بعضی از سرداران لشکر ایتالیا ناگوار ماند. از آنجایی که همراهان وی مسن تر بودند و اکثر کسب شهرت کرده بودند فرماندهی این سردار بازاری برآنان گران می آمد. اما در اولین ملاقات که در اردوگاه میان او و سرداران قشون ایتالیا واقع شد آن جوان لاغر اندام، کوتاه قد، رنجور، که هیچ کس تاب دیدن برق چشمان او را نداشت چنان آمرانه سخن راند که از روی اطلاع در مسائل جنگی بحث کرد که جمع صاحب نظران توعاً و کرماً سر اطلاعات فرود آوردند. بناپارت 4 روز بعد از انتصاب به سرداری لشکر، فرمان شروع به جنگ داد و به سربازان چنین خطاب کرد: شما نه کفش دارید، نه لباس، نه پیراهن، نه نان مخازن اردویی هم از این چیزها تهی است. اما انبارهای لشکر دشمن پر است برشماست که آنها را به دست آورید شما می خواهید و می توانید.

همین لشکر فقیر و گرسنه فتوحاتی کردند که عجیب تر از آن تاریخ جنگی عالم به خاطر ندارد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ناپلئون بناپارت

زندگینامه ناپلئون

اختصاصی از حامی فایل زندگینامه ناپلئون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

زندگینامه ناپلئون در 15اوت1769،ساعت 9بامداد(12ساعت اینطرف و آنطرف فرقی نمیکند)،در خانه ای در جزیره«کورس»توسط یک عدد مادر به دنیا آمد.در آن زمان شغل اکثر مردم کورس شورش کردن بود.آنها مدام بر ضد فرانسویهایی که قصد حکمرانی به این جزیره را داشتند،شورش میکردند.بعد که فرانسویها رفتند،«جنواییها»آمدند.مرد٠? بیکار کورس بر ضد آنها هم شورش میکردند.به طوری که فرانسویها و جنواییها تکلیفشان را یا این کورسیها نمیدانستند.وسط همین شورش کردنها بود که یهو ناپلئون به دنیا آمد.بعد از اینکه ناپلئون حسابی دنیا آمد،پدر و مادرش تصمیم گرفتند که او را به مدرسه نظامی بفرستند،چون آینده درخشانی در شغل شریف شورش کردن برایش پیش بینی کرده بودند.همینطور هم شد.ناپلئون بعد از آشنایی کامل با انواع توپ جنگی،از مدرسه فارغ التحصیل شد.حالا دربدر دنبال جایی بود که آموخته هایش را آزمایش کند.از قضا،شهر«تولون»فرانسه در دست انگلیسیها بود.چی از این بهتر...هر چه فرانسویها به انگلیسیها میگفتند که بابا این شهر مال ماست،توی گوششان نمیرفت که نمیرفت.این فرصت خوبی بود تا ناپلئون خودی نشان دهد.او با توپخانه اش به جان انگلیسیها افتاد و شهر تولون را پس گرفت.انگلیسیها هم رفتند دورتر ایستادند و به انگلیسی گفتند:«الهی...شهر تولون کوفتتون بشه...!»بعد از این موفقیت ناپلئون به سمت فرماندهی توپخانه ارتش فرانسه منصوب شد.او هم هر چه توپ داشت، همراهش آورد و به سمت سلسله جبال«آلپ»رفت،تا با اتریشیها که ایتالیا در اشغال داشتند،بجنگد.حالا این اشغال ایتالیا چه ربطی به فرانسه داشته،الله اعلم...(فکر میکنم که اصولا غربیها عادت دارند،نخود هر آشی شوند).

ناپلئون قبل از حرکت،تصمیم گرفت یک سری کارهای نیمه تمامش را در پاریس انجام دهد و بعد برود.ناپلئون موهایش را شانه زد و رفت به خواستگاری«ژوزفین بوهارنه». دید که ای دل غافل ژوزفین جان،شوهر دارد.آدم عاقل که با زن شوهردار ازدواج نمیکند.تازه این ژوزفین خانوم گل ما از اشراف بود،به این راحتی ها پا نمیداد.ناپلئون با یک نقشه باحال،شوهر ژوزفین را به دستگاه گیوتین سپرد.از آنجایی که ژوزفین نمیتوانست،زن یک آدم بی کله باشد،زن ناپلئون شد.دو روز بعد ناپلئون به جنگ اتریشیها رفت و پدر آنها را در آورد.معلوم میشود که هر کس عروسی کند،دو روز بعد میتواند،اتریش را شکست دهد.معمولا این جور وقتها،مثل همه وقتها آدمهایی پیدا میشوند که به طرف حسودی بکنند و عروسی را کوفتش کنند.در این مورد هم یک عده افسر وجود داشتند که چشم نداشتند ببینند،ناپلئون هم با ژوزفین ازدواج کند و هم ایتالیا را فتح کند.لااقل یکی از این دو کار را انجام میداد،قابل اغماض بود.نتیجه فکر افسر های حسود این شد که چون انگلیس،بزرگترین دشمن فرانسه است،بهتر است که به موقعیت او در شرق لطمه وارد شود.بنابراین بهتر است که ناپلئون برود و مصر را که مستعمره انگلیس است،تصرف کند و انگلیس آنقدر بدون مستعمره باقی بماند که کف کند. بعلاوه با این کار دست ناپلئون را توی پوست گردو میگذاشتند و او حالاحالاها نمیتوانست به فرانسه برگردد.اما حسود هرگز نیاسود!!!

ناپلئون در 19 مه 1798 ،با یک عالمه سرباز راه افتاد.او سر راهش جزیره«مالت»را که پر از شوالیه هایی بود که داشتند،شوالیه بازی میکردند،تسخیر کرد و به سرعت به سمت مصر رفت.یکی نبود بگوید آخه مرد حسابی،میخواستی مصر را تصرف کنی،به مالت چه کار داشتی؟ناپلئون و سربازانش چند ماه روی آب سرگردان بودند،تا اینکه به«اسکندریه»رسیدند.وقت پیاده شدن،ناخدا گفت:«زودتر بروید مصر را بگیرید که خیلی کار داریم»سربازان ناپلئون نصفه شب سرشان را انداختند توی بیابان و در فضایی کاملا خیال انگیز،در میان شن و خاک و دسته های گنده خرمگس،به طرف «قاهره»پیشروی کردند.وضع خیلی دشواری بود.مصریها تمام چاههای آب سر راه سربازان ناپلئون را با خاک و سنگ پر کردند.با هر فلاکتی بود،سربازان ناپلئون پیشروی کردند و«مراد بیک»را هم دستگیر کردند(زیاد به فکر مراد بیک نباشید،چون خودم هم او را توی گیر و دار تسخیر مصر،گمش کردم).

ده روز بعد،هنوز عرقش خشک نشده به او خبر دادند که ناوگانش را انگلیسی ها به کلی نابود کردند.ای بخشکی شانس...!او بخاطر اینکار یک سال در مصر ماند و هر روز می آمد،دم ساحل و به وطنش(بعلاوه جاه و مقام و ژوزفین و...) فکر میکرد.که یهو از فرانسه پیامی رسید:«آب دستته،بذار زمین و بیا فرانسه که باهات کلی کار داریم» ناپلئون هم چند تا کشتی قراضه پیدا کرد و راهی فرانسه شد.مردم سر از پا نمیشناختند و به استقبالش آمدند،حتی آن افسرهای حسود.ناپلئون لبخند زورکی میزد و زیر لب میگفت:«خدمتتون میرسم...منو دنبال نخود سیاه میفرستین،هان؟ عقربای بیابون پدرمو درآوردن!»

بعد ناپلئون شروع کرد به اصلاح امور.حالا اصلاح نکن و کی اصلاح بکن...در آن زمان فرانسه دو مجلس داشت.یکی«سنا»و آن یکی هم«شورا».بعد از جنگ قاهره دو مجلس احساساتی شدند و به ناپلئون پیشنهاد فرماندهی کل ارتش را دادند.اما ناپلئون از حق خودش گذشت و در اقدامی جوانمردانه به مجلس حمله کرد.امروزه به این سوسول بازیها اصطلاحا«کودتا»گفته میشود.بعد ناپلئون به انگلیسیها نامه نوشت که دعوا بس است،بیایید صلح کنیم.اما انگلیسیها گفتند:«عمرا».ناپلئون،اول برنامه ای چید تا بعدا سر فرصت حساب انگلیسیها را برسد.برای این کار قوانینی تصویب کرد که براساس آن به کسانی که کارهای سخت و خطرناک انجام دهند،پاداش داده شود.بنابراین همه کسانی که ازدواج میکردند،پاداش حسابی میگرفتند.ناپلئون وقتی دید که از انگلیسیها خبری نیست.دوباره سراغ جنگ با اتریشیها رفت. اصولا ناپلئون هر موقع بیکار میشد،یک جنگ درست و حسابی با اتریشیها راه میانداخت.او برای این کار از گذرگاه سخت و بلند«سن برنارد»استفاده میکرد.این گذرگاه همان جایی بود که مرحوم«هانیبال»از آنجا به ایتالیا حمله کرده بود.از آنجایی که آدم در هر رشته ای که تحصیل میکند،باید سعی کند که آن را به کار بگیرد،ناپلئون هم سپاهیانش را مجبور کرد که توپهای به آن گندگی را همراهشان بیاورند.ناپلئون دستور داد سپاهیانش تا میتوانند،طبل بزنند.او اعتقاد عجیبی به صدای طبل داشت و معتقد بود باعث هیجان میشود که سربازان سریعتر به جلو حرکت کنند.اما من میگویم که به خاطر هیجان نبوده،بلکه به خاطر این بوده که سربازان زودتر از شر صدای گوش خراش طبل خلاص شوند.اگر این طور بود،الان


دانلود با لینک مستقیم


زندگینامه ناپلئون

تحقیق و بررسی در مورد ناپلئون بوناپارت

اختصاصی از حامی فایل تحقیق و بررسی در مورد ناپلئون بوناپارت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 2

 

ناپلئون بوناپارت

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

Jump to: ناوبری, جستجو

 

 

ناپلئون بناپارت

ناپلئون بوناپارت (زاده ۱۵ اوت ۱۷۶۹- درگذشته ۵ مه ۱۸۲۲) نخستین امپراتور فرانسه در سال‌های ۱۸۰۴ تا ۱۸۱۵ بود. وی در جزیره کرس در خانواده‌ای پرجمعیت بدنیا آمد. در آن زمان این جزیره جزء حکومت جنوا (واقع در ایتالیای امروزی) بود اما بعدها به اشغال فرانسه در آمد. ناپلئون که در ابتدا سرهنگی گمنام بود پس از انقلاب فرانسه به یکباره قدرت گرفت و وارث انقلاب شد. در ابتدا به ایتالیا حمله کرد و با حمایت مردم این کشور آنجا را از دست حکومت اتریش خارج نمود. سپس به مصر رفت و به سلطه مملوک‌های مصری نیز پایان بخشید و سوریه را نیز ضمیمه خاک کشور خود کرد. در بازگشت به فرانسه با کمک دو برادر خود لوسین و ژوزفمجلس را منحل کرده و خود را امپراتور نامید. سپس پروس، هلند، لهستان، بلژیک و نیز سرزمین اتریش -مجارستان را تسخیر کرد. در جنگ دریایی با انگلیس شکست خورد اما اسپانیا و پرتغال را هم به متصرفات خود افزود. آنگاه عازم روسیه شد و تا مسکو پیش رفت. ضمن اینکه در این دوره طی قرارداد فین کن اشتاین با فتحعلی شاه (حاکم ایران) که با روسها در جنگ بود همکاری نمود. اما چون نتوانست بر الکساندر (تزار روسیه) دست یابد و در سرمای کشنده این کشور بسیاری از سربازان خود را از دست داده بود، لذا با روسها صلح کرد و با بستن پیمان صلح تیلسیت با روسیه آشتی و به ایرانیان خیانت نمود.

[ویرایش] اشتباهات ناپلئون

بنا به گفته مورخین بزرگ‌ترین اشتباهات ناپلئون یکی تسخیر اسپانیا (یار دیرین و متفق ناپلئون که در جنگها وی را یاری می‌‌نمود) و یکی لشکرکشی به روسیه بود که موجبات ضعف وی و کشته شدن بسیاری از ارتش وی و نیز نارضایتی شهروندان فرانسوی را فراهم آورد.

ناپلئون همراه با ایرانان یک معاهده را امضاء نمود که از خاک ایران برای تسخیر هند استفاده کند، در مقابل برای بر گردادن غفقاز و جورجیا به ایرانیان کمک کند. او به گفته‌های خویش عمل نمود و ارتش ایران را آموزش نظامی می داد، و برای آنها توپ‌های متحرک و تفنگ‌های باروتی از فرانسه وارد نمود. اما پس از امضا عهد نامهٔ صلح تلیست با الکساندر اول امپراتور روسیه از کمک به ایران در جنگ با وی سر باز زد و فتحعلی شاه قاجار بعد از خیانت وی به انگلستان متوسل شد.

[ویرایش] شکست ناپلئون

بزرگ‌ترین دشمن ناپلئون انگلیس بود که همه جا چون سایه وی را تعقیب می‌کرد و دولتهای مورد تجاوز فرانسه را حمایت می‌‌نمود. سرانجام کشورهای تحت تسلط ناپلئون که همه از سوی انگلیس حمایت می‌‌شدند و همین طور دشمنان ناپلتون در خاک فرانسه متحد گشته وی را شکست دادند و بجای او لوئی هجدهم را به حکومت انتخاب کردند. ناپلئون پس از خلع از قدرت در سال ۱۸۱۴ از سوی متفقین به جزیرۀ الب تبعید شد. اما از آنجا گریخت و از تاریخ ۲۰ مارس ۱۸۱۵ تا ۲۲ ژوئن در یک دورۀ کوتاه که به حکومت صدروزه معروف است، ازنو رهبری فرانسه را بر عهده گرفت. پس از شکست در نبرد واترلو در ۱۸ ژوئن سال ۱۸۱۵، وی از امپراتوری استعفا داد و خود را به دشمن دیرینش نایب‌السلطنۀ انگلستان تسلیم کرد و برای همیشه به جزیرۀ سنت هلن تبعید شد. وی به دلیل بیماری در سن ۵۲ سالگی در همان جا درگذشت. البته شواهدی نیز وجود دارد که نشان می‌دهد ناپلئون از آنجا نیز فرار کرد و در میان مردم به طور مخفی زندگی کرده و در صدد بود تا پسرش را به قدرت برساند که بر اثر گلوله نگهبانی که او را نمی‌شناخت کشته شد.

ناپلئون سرداری بزرگ و سیاستمداری آگاه بود. اگرچه جاه طلبی او، وی را به جنگ و پیکار کشانید اما هرگز نمی‌توان او را یک جهانگیر مانند چنگیز و تیمور به حساب آورد. ناپلئون با مردم به مهربانی رفتار می‌‌کرد و خیال وی اتحاد اروپا تحت عنوان یک کشور بود.

ناپلئون بسیار باهوش و با تدبیر بود و در سایه لیاقت و کاردانی شخصی توانست فرانسه را از هرج و مرج بعد از انقلاب نجات داده و متحد کند. به دانشمندان احترام میگذاشت و جملات قصار او مشهور است. علاوه بر اینکه به نبوغ نظامی شهره بود، به دلیل مجموعه قوانین حقوق مدنی که در سال ۱۸۰۴ وضع کرد و به قوانین ناپلئون مشهور شد امروزه مورد توجه است و جزء بزرگان تاریخ به شمار می‌‌رود.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد ناپلئون بوناپارت