حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق کامل درمورد تله اتم متن فرمولی217

اختصاصی از حامی فایل دانلود تحقیق کامل درمورد تله اتم متن فرمولی217 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 35

 

مقدمه:

تله اتم وسیله ای است که اتم را در ناحیه خاص از فضا جایگزیده کند. عمل تله گذاری از طریق بر هم کنش الکتریکی و یا مغناطیس بین اتم و میدان اعمال شده انجام می گیرد. تله طوری طری ریزی می شود که یو هم کنش بین اتم و میدان منجر یا ایجاد نیری برآیندی بصورت نیرویی بازگرداننده و وابسته به مکان است شود به عبارت دیگر این برهم کنش منجر به پتانسیل درجه دوم که برای تله گذاری می شود. تله های اتم که بطور تجربی شناخته شده اند بدو دسته رده بندی می شوند و بطور مختصری معرفی می شوند الف) تله اتم خنثی ب) تله یون(یا تله اتم یونیده) که موضوع بحث ماست.

تله اتم خنثی به دو نوع است:

الف) تله های تابشی ب) تله های مغناطیسی

نوع نخست براساس میدان الکترومغناطیق وابسته به زمان کار می کنند و نوع دوم براساس میدان مغناطیسی ایستا یا شبه ایستا عمل می کنند.

تله های مغناطیسی در 1963 مورد توجه قرار گرفت و در 1985 برای اولین باز ساخته شد. در اینجا یک زوج سیم پیچ دایره ی که حاصل جریان الکتریکی بود برای ایجاد میدان مغناطیسی کره وار چار قطبی مورد استفاده قرار گرفت. انرژی اتم در میدان مغناطیسی خارج بواسطه اثر ذیمان بسته به حالت داخلی اتم و جهت گیری گشتاور مغناطیسی اتم نسبت به میدان می تواند افزایش یا کاهش یابد در میدان مغناطیسی که(از نظر فضایی تغییری کند رای انرژی) دارای گرادیان است.

و در نتیجه بر اتم نیرو وارد می کند. اگر گشتاور مغناطیسی در جهت میدان اعمال شده دارای مولنه باشد نیرو در جهت افزایش میدان است. اما اگر گشتاور در خلاف جهت میدان باشد نیرو در جهتی است که منجر به دور شدن اتم از میدان می شود بنابراین در تشکیل دام مغناطیس سه بعدی پایدار برای میدان دام باید بیشینه یا کمینه ای وجود داشته باشد. و این وضعیت منطبق بر کمینه چاه پتانسیلی است که بصورت دام تعریف می شود. با شروع از می شود نشان داد که میدان مغناطیسی ایستا نمی تواند بیشینه ای سه بعدی داشته باشد ولی وجود کمینه ای سه بعدی برای آن قابل قبول است. در نتیجه تله های مغناطیسی ایستا فقط برای حالاتی خاص بوجود می آید: حالت هایی که گشتاور مغناطیسی در خلاف جهت میدان موضعی تله باشد.

تله های تابشی: در اینجا نیروی بدام اندازی از بر هم کنش اتم با موج الکترومغناطیسی حاصل می شود. در این جا نیروی بدام اندازی همان نیروی ناشی از فشار نور یا فشار تابش است. این نیرو را به دو قسمت بخش می کنیم:

نیروی پراکندگی یا خود بخودی

نیروی واکنشی یا دو قطبی

واقعیت این است که فوتون ها تکانه خطی دارند. و این تکانه از طریق جذب یا نشر یا از طریق پس زنی به اتم منتقل می شود. این همان انتقال وابسته به زمان تکانه است که نیروی فشار تابشی را بوجود می آورد. نیروی موثر در تله مغناطیسی اپتیکی نیروی خود بخودی است. اصول کارکرد این دام را دیوید پریچارد در 1986 کشف کرد.

تله یون ها:

تفاوت تله یون با تله اتم خنثی در این است که نیروی تله گذاری از طریق بر هم کنش میدان اعمال شده با باریون عمل می کند.(قیمت تک قطبی بر هم کنش میدان) وضعیت از جهت دیگری نیز متفاوت است. زیرا خود یون ها هم از طریق بر هم کنش کدامبی بلند بود قویا با یکدیگر بر هم کنش دارند. دو نوع از طرح های معروف تله یون عبارتند از تله پاول و تله پنینگ. از نظر تجربی تله های یون چند ده سال پیش از تله های اتم خنثی تحقق یافته بودند و برای اولین بار در سال 1955 ساخته شدند. در واقع آزمایش با این تله ها در کار و لفگانگ پاول و هانس دهملت و نورمن دمزی که برندگان نوبل سال هستند نقش کلیدی داشت.

تله یاور شامل یک الکترود حلقه ای هذلولوی و دو الکترود صفحه ای هذلولوی است. این سه بطور هم کور در امتداد محور تقارن چرخش مشترکشان قرار می گیرند. یک ولتاژ DC و یک ولتاژ AC بین حلقه و صفحه ها اعمال می شود( دو صفحه الکترود پایانی در پتانسیل یکسانی نسبت به حلقه(رینگ) نگه داشته می شوند) و یون در ناحیه مرکزی حلقه یا نزدیک آن بدام می افتد. اساسا تله یون مشابه تله مغناطیسی AC است. به این معنی که در آن پتانسیل وابسته به زمان اعمال می شود. تا پایداری سه بعدی بدست آید. اگر فقط یک میدان DC اعمال شود تله را می توان در امتداد محور پایدار کرد. اما در جهت عرضی پایداری نخواهد داشت. در تله پینیگ فقط از میدان هلی ایستا استفاده می شود با وجود این به عنوان تله های دینامیکی تلقی می شود زیرا پایداری از طریق حرکت اتم بدست می آید. نخست یک میدان چار قطبی الکتریکی را در نظر گیرید که با استفاده از چار الکترود که بطور متقارن قرار گرفته اند بوجود آمده است. و الکترودها در پتانسیل یکسانی نگه داشته شده اند. این پتانسیل چنان انتخاب می شود که یون ها را به الکترود جذب کند. اگر میدان دیگری


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد تله اتم متن فرمولی217

دانلود مقاله کامل درباره متن عربی شهادت بر شهادت 38 ص

اختصاصی از حامی فایل دانلود مقاله کامل درباره متن عربی شهادت بر شهادت 38 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 38

 

من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص: 69

بَابُ الشَّهَادَةِ عَلَى الشَّهَادَةِ

3351 قَالَ الصَّادِقُ ع إِذَا شَهِدَ رَجُلٌ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ فَإِنَّ شَهَادَتَهُ تُقْبَلُ وَ هِیَ نِصْفُ شَهَادَةٍ وَ إِنْ شَهِدَ رَجُلَانِ عَدْلَانِ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ فَقَدْ ثَبَتَ شَهَادَةُ رَجُلٍ وَاحِدٍ

من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص: 70

3352 وَ رَوَى غِیَاثُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ لَا یُجِیزُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ إِلَّا شَهَادَةَ رَجُلَیْنِ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ‏

3353 وَ رُوِیَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی رَجُلٍ شَهِدَ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ فَجَاءَ الرَّجُلُ فَقَالَ إِنِّی لَمْ أُشْهِدْهُ قَالَ تَجُوزُ شَهَادَةُ أَعْدَلِهِمَا وَ إِنْ کَانَتْ عَدَالَتُهُمَا وَاحِدَةً لَمْ تَجُزْ شَهَادَتُهُ‏

3354 وَ سَأَلَ صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَى أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ أَشْهَدَ أَجِیرَهُ عَلَى شَهَادَةٍ ثُمَّ فَارَقَهُ أَ تَجُوزُ شَهَادَتُهُ بَعْدَ أَنْ یُفَارِقَهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَیَهُودِیٌّ أُشْهِدَ عَلَى شَهَادَةٍ ثُمَّ أَسْلَمَ أَ تَجُوزُ شَهَادَتُهُ قَالَ نَعَمْ‏

3355 وَ رَوَى الْعَلَاءُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الذِّمِّیِّ وَ الْعَبْدِ یُشْهَدَانِ عَلَى شَهَادَةٍ ثُمَّ یُسْلِمُ الذِّمِّیُّ وَ یُعْتَقُ الْعَبْدُ أَ تَجُوزُ شَهَادَتُهُمَا عَلَى مَا کَانَا أُشْهِدَا عَلَیْهِ قَالَ نَعَمْ إِذَا عُلِمَ مِنْهُمَا بَعْدَ ذَلِکَ خَیْرٌ جَازَتْ شَهَادَتُهُمَا

3356 وَ رَوَى غِیَاثُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ قَالَ‏

من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص: 71

عَلِیٌّ ع لَا تَجُوزُ شَهَادَةٌ عَلَى شَهَادَةٍ فِی حَدٍّ وَ لَا کَفَالَةٌ فِی حَدٍّ

3357 وَ رُوِیَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ الْبَاقِرِ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَةِ الرَّجُلِ وَ هُوَ بِالْحَضْرَةِ فِی الْبَلَدِ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ کَانَ خَلْفَ سَارِیَةٍ وَ یَجُوزُ ذَلِکَ إِذَا کَانَ لَا یُمْکِنُهُ أَنْ یُقِیمَهَا لِعِلَّةٍ تَمْنَعُهُ مِنْ أَنْ یَحْضُرَ وَ یُقِیمَهَا فَلَا بَأْسَ بِإِقَامَةِ الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَتِهِ‏

3358 وَ رَوَى عَمْرُو بْنُ جُمَیْعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ أَشْهِدْ عَلَى شَهَادَتِکَ مَنْ یَنْصَحُکَ قَالُوا أَصْلَحَکَ اللَّهُ کَیْفَ یَزِیدُ وَ یَنْقُصُ قَالَ لَا وَ لَکِنْ مَنْ یَحْفَظُهَا عَلَیْکَ‏

وَ لَا تَجُوزُ شَهَادَةٌ عَلَى شَهَادَةٍ عَلَى شَهَادَةٍ

بَابُ الِاحْتِیَاطِ فِی إِقَامَةِ الشَّهَادَةِ

3359 رُوِیَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ غُرَابٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَشْهَدَنَّ عَلَى‏

من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص: 72

شَهَادَةٍ حَتَّى تَعْرِفَهَا کَمَا تَعْرِفُ کَفَّکَ‏

3360 وَ رُوِیَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی ع یُشْهِدُنِی هَؤُلَاءِ عَلَى إِخْوَانِی قَالَ نَعَمْ أَقِمِ الشَّهَادَةَ لَهُمْ وَ إِنْ خِفْتَ عَلَى أَخِیکَ ضَرَراً

قَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْکِتَابِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَکَذَا وَجَدْتُهُ فِی نُسْخَتِی وَ

وَجَدْتُ فِی غَیْرِ نُسْخَتِی وَ إِنْ خِفْتَ عَلَى أَخِیکَ ضَرَراً فَلَا

وَ مَعْنَاهُمَا قَرِیبٌ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ إِذَا کَانَ لِکَافِرٍ عَلَى مُؤْمِنٍ حَقٌّ وَ هُوَ مُوسِرٌ مَلِیٌّ بِهِ وَجَبَ إِقَامَةُ الشَّهَادَةِ عَلَیْهِ بِذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ عَلَیْهِ ضَرَرٌ بِنَقْصٍ مِنْ مَالِهِ وَ مَتَى کَانَ الْمُؤْمِنُ مُعْسِراً وَ عَلِمَ الشَّاهِدُ بِذَلِکَ فَلَا تَحِلُّ لَهُ إِقَامَةُ الشَّهَادَةِ عَلَیْهِ وَ إِدْخَالُ الضَّرَرِ عَلَیْهِ بِأَنْ یُحْبَسَ أَوْ یُخْرَجَ عَنْ مَسْقَطِ رَأْسِهِ أَوْ یُخْرَجَ خَادِمُهُ عَنْ مِلْکِهِ وَ هَکَذَا لَا یَجُوزُ لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یُقِیمَ شَهَادَةً یُقْتَلُ بِهَا مُؤْمِنٌ بِکَافِرٍ وَ مَتَى کَانَ غَیْرُ ذَلِکَ فَیَجِبُ إِقَامَتُهَا عَلَیْهِ فَإِنَّ فِی صِفَاتِ الْمُؤْمِنِ أَلَّا یُحَدِّثَ أَمَانَتَهُ الْأَصْدِقَاءَ وَ لَا یَکْتُمَ شَهَادَةَ الْأَعْدَاءِ

3361 وَ رُوِیَ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ یُشْهِدُنِی عَلَى الشَّهَادَةِ فَأَعْرِفُ خَطِّی وَ خَاتَمِی وَ لَا أَذْکُرُ مِنَ الْبَاقِی قَلِیلًا وَ لَا کَثِیراً فَقَالَ إِذَا کَانَ صَاحِبُکَ ثِقَةً وَ مَعَکَ رَجُلٌ ثِقَةٌ فَاشْهَدْ لَه‏

الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج‏3، ص: 20

یَدْخُلُ فِی الْکَلَامِ وَ یَبْعُدُ مِنْ دُخُولِهِ مَعَ الْبُرُوزِ وَ الْمُشَاهَدَةِ

14 بَابُ الشَّهَادَةِ عَلَى الشَّهَادَةِ

1 مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ ذُبْیَانَ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ مُوسَى بْنِ أُکَیْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَةِ الرَّجُلِ وَ هُوَ بِالْحَضْرَةِ فِی الْبَلْدَةِ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ کَانَ خَلْفَ سَارِیَةٍ یَجُوزُ ذَلِکَ إِذَا کَانَ لَا یُمْکِنُهُ أَنْ یُقِیمَهَا هُوَ لِعِلَّةٍ تَمْنَعُهُ عَنْ أَنْ یَحْضُرَ وَ یُقِیمَهَا فَلَا بَأْسَ بِإِقَامَةِ الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَةٍ

2 فَأَمَّا مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْخَزَّازِ عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ أَنَّ عَلِیّاً ع قَالَ لَا أَقْبَلُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى رَجُلٍ حَیٍّ وَ إِنْ کَانَ بِالْیَمَنِ‏

فَهَذَا الْخَبَرُ یَحْتَمِلُ وُجُوهاً أَحَدُهَا أَنْ یَکُونَ إِرَادَتُهُ لَا یَقْبَلُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى رَجُلٍ مُدَّعًى عَلَیْهِ غَائِبٍ لِأَنَّهُ رُبَّمَا کَانَ مَعَ الْغَائِبِ بَیِّنَةٌ تُعَارِضُ لِهَذِهِ الْبَیِّنَةِ وَ تُبْطِلُهَا وَ ذَلِکَ لَا یَجُوزُ لِأَنَّا قَدْ بَیَّنَّا فِی کِتَابِنَا الْکَبِیرِ وَ نَذْکُرُهُ فِیمَا بَعْدُ إِنْ عَرَضَ ذَلِکَ لِأَنَّ الْغَائِبَ یُحْکَمُ عَلَیْهِ وَ یُبَاعُ مِلْکُهُ وَ یُقْضَى دَیْنُهُ وَ یَکُونُ هُوَ عَلَى حُجَّتِهِ إِذَا حَضَرَ وَ یُؤْخَذُ مِنْ خَصْمِهِ الْکُفَلَاءِ بِالْمَالِ وَ الثَّانِی أَنَّهُ لَا یَقْبَلُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ حَیٍّ وَ إِنْ قَبِلَهُ عَلَى شَهَادَتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ ذَلِکَ أَیْضاً لَا یَجُوزُ لِمَا تَقَدَّمَ فِی الْخَبَرِ الْأَوَّلِ مِنْ أَنَّهُ تُقْبَلُ شَهَادَةٌ عَلَى شَهَادَةٍ وَ إِنْ کَانَ حَاضِراً إِذَا مَنَعَهُ مِنَ الْحُضُورِ مَانِعٌ وَ الثَّالِثُ وَ هُوَ الْأَوْلَى أَنْ یَکُونَ الْمُرَادُ بِالْخَبَرِ أَنَّهُ لَا یَجُوزُ قَبُولُ شَهَادَةِ رَجُلٍ وَاحِدٍ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ بَلْ یُحْتَاجُ إِلَى شَهَادَةِ رَجُلَیْنِ عَلَى رَجُلٍ لِیَقُومَا مَقَامَ شَهَادَتِهِ وَ الَّذِی یَدُلُّ عَلَى ذَلِکَ‏

الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج‏3، ص: 21

3 مَا رَوَاهُ الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ ع أَنَّهُ کَانَ لَا یُجِیزُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى رَجُلٍ إِلَّا شَهَادَةَ رَجُلَیْنِ عَلَى رَجُل‏

تهذیب الأحکام، ج‏6، ص: 256

77 عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ ذُبْیَانَ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ مُوسَى بْنِ أُکَیْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَةِ الرَّجُلِ وَ هُوَ بِالْحَضْرَةِ فِی الْبَلَدِ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ کَانَ خَلْفَ سَارِیَةٍ یَجُوزُ ذَلِکَ إِذَا کَانَ لَا یُمْکِنُهُ أَنْ یُقِیمَهَا هُوَ لِعِلَّةٍ تَمْنَعُهُ عَنْ أَنْ یُحْضِرَهُ وَ یُقِیمَهَا فَلَا بَأْسَ بِإِقَامَةِ الشَّهَادَةِ عَلَى الشَّهَادَة

58 عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ فَقَالَ-

تهذیب الأحکام، ج‏6، ص: 253

إِذَا کَانَ الرَّجُلُ فِی أَرْضِ غُرْبَةٍ وَ لَا یُوجَدُ فِیهَا مُسْلِمٌ جَازَتْ شَهَادَةُ مَنْ لَیْسَ بِمُسْلِمٍ عَلَى الْوَصِیَّةِ

59 أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ ضُرَیْسٍ الْکُنَاسِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ شَهَادَةِ أَهْلِ مِلَّةٍ هَلْ تَجُوزُ عَلَى رَجُلٍ مِنْ غَیْرِ أَهْلِ مِلَّتِهِمْ فَقَالَ لَا إِلَّا أَنْ لَا یُوجَدَ فِی تِلْکَ الْحَالِ غَیْرُهُمْ فَإِنْ لَمْ یُوجَدْ غَیْرُهُمْ جَازَتْ شَهَادَتُهُمْ فِی الْوَصِیَّةِ لِأَنَّهُ لَا یَصْلُحُ ذَهَابُ حَقِّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ لَا تَبْطُلُ وَصِیَّتُه‏

الخلاف، ج‏5، ص: 46

مسألة 64: لا یثبت حد القذف بشهادة على شهادة، و لا بکتاب قاضٍ إلى قاضٍ.

و به قال أبو حنیفة «4».

و قال الشافعی: یثبت بهما «5».

دلیلنا: إجماع الفرقة على أن الشهادة على الشهادة لا تقبل فی شی‏ء من‏

الخلاف، ج‏5، ص: 47

الحدود. و أما کتاب قاضٍ الى قاضٍ فإنه لا یقبل فی شی‏ء من الأحکام عندنا.

و أیضا فإن الإثبات بهما یحتاج الى شرع، و لا شرع یدل على ذلک.

الخلاف، ج‏6، ص: 266

فإن قیل: یجوز تجدید شهادة على شهادة أبدا.

قلنا: الشهادة على الشهادة لا تجوز عندنا إلا دفعة واحدة، فأما البطن الثالث فلا یجوز على حال، و على هذا یؤدی إلى ما قلناه.

المبسوط فی فقه الإمامیة، ج‏5، ص: 228

لا یقبل الشهادة على الشهادة عندنا فی شی‏ء من الحدود

، و یقبل فی الأموال أو ما المراد به المال و فی القصاص، و قال بعضهم حقوق الآدمیین کلها یثبت بالشهادة على الشهادة و یقبل فیها کتاب قاض إلى قاض، و عندنا لا یقبل فی شی‏ء من الأحکام، قالوا سواء کان مالا أو حدا مثل حد القذف أو قصاصا.

أما حقوق الله تعالى فعندنا لا یثبت بشهادة على شهادة، و لا کتاب قاض إلى قاض و قال بعضهم تقبل و یثبت بذلک.

المبسوط فی فقه الإمامیة، ج‏5، ص: 315

إذا ادعت المرأة أن زوجها أقر بأنه أخوها من رضاع فأنکر

و أقامت المرأة أربع نسوة عدول شهدن بذلک، لم یقبل، لا عندنا و لا عندهم، عندنا لما مضى، و عندهم لأن شهادتهن منفردة إنما تقبل فیما لا یطلع علیه الرجال، و هذا إقرار و لیس الإقرار کالمقر به ألا ترى أنه یقبل فی المال شاهد و امرأتان و لا یقبل فی الشهادة على الشهادة بالمال شاهد و امرأتان.

المبسوط فی فقه الإمامیة، ج‏8، ص: 126

و لا یقبل شهادة النساء فی کتاب قاض إلى قاض‏

لأن شهادة النساء یقبلن فیما کان مالا أو المقصود به المآل، و لا یطلع علیه الرجال کالولادة و الاستهلال و العیوب تحت الثیاب و الرضاع عندهم، و لیس ههنا واحد منها، و لأنها بمنزلة شهادة على شهادة، و لا مدخل لهن فی الشهادة على الشهادة.

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 184

باب الشهادة على الشهادة

«قال الصادق علیه السلام: إذا شهد رجل على شهادة رجل»

(3) الظاهر أنه على سبیل المثال و إلا فالمرأة أیضا کذلک‏

«فإن شهادته تقبل و هی نصف شهادة»

(4) لکنه لا یفید و لا یصح انضمام الیمین إلیه أیضا کما فی شاهد الأصل لکنها جزء العلة: فإذا انضم إلیها شهادة رجل آخر یصیر بمنزلة شاهد واحد لکنهما إذا شهدا على جماعة، یثبت بهما شهادتهم جمیعا.

«و روى غیاث بن إبراهیم»

(5) فی الموثق کالصحیح کالشیخ عن طلحة بن‏

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 185

زید و هو کالسابق.

«و روى عبد الله بن سنان»

(1) فی الصحیح کالکلینی و الشیخ‏

«عن عبد الرحمن»

(2) و الصواب و عبد الرحمن‏

«بن أبی عبد الله»

(3) أیضا فی الصحیح و هما فی القوی کالصحیح عنه‏

«عن أبی عبد الله»

(4) روى الکلینی و الشیخ فی الصحیح عن عبد الله بن سنان کما فی المتن و هما فی القوی کالصحیح عن عبد الرحمن مثله إلى قوله أعدلهما.

و الظاهر أن تبدیل الواو (بعن) من النساخ، و على أی حال فالحدیث صحیح و یدل على أنه لو تعارض الأصل و الفرع یقدم الأعدل، و استشکله بعض الأصحاب بأنه یشترط فی قبول الفرع تعذر الأصل فکیف یجتمع معه، و أجیب بأنه یمکن تعذر الوصول حین الشهادة، فلما شهد حضر الأصل و أنکر و ینبغی أن یقرأ (لم أشهده) بالأفعال لیتحقق التعارض بأن یقول الأصل جزما على سبیل شهادة النفی أو من باب علم یعلم و یکون المراد الجزم أیضا لا أنه لیس فی بالی فإنه حینئذ یقدم الفرع‏

«لم تجز شهادته»

(5) أی الفرع و تسقط للتعارض، و یمکن القول بالقرعة لکنه لم یقل به على الظاهر أحد لکونها على خلاف الأصل فیعمل بالمتیقن.

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 186

«و سأل صفوان بن یحیى»

(1) فی الحسن کالصحیح و الشیخ فی الصحیح و یدل على عدم قبول شهادة الأجیر حال کونه أجیرا و قبوله بعد المفارقة ظاهرا للتقریر. و یمکن أن یقال إنه سأل عن حاله بعد المفارقة فقال یجوز بلا کراهیة، و یکفی فی المفهوم هذا القدر مع ضعف دلالة المفهوم. لکن فی الیهودی یصح مفهومه لا من حیث المفهوم بل من الآیة و الأخبار کما تقدم، و لا مناسبة لهذا الخبر مع تالیه بهذا الباب و کان ینبغی ذکرهما سابقا، و الظاهر أن المصنف فهم من قوله (أشهد أجیره) على شهادة ذلک و هو أفصح.

«و روى العلاء»

(2) فی الصحیح‏

«عن محمد بن مسلم (إلى قوله) خیر»

(3) أی عدالة

«جازت شهادتهما»

(4) و هو کالسابق، لکن المفهوم هنا أقوى و یحمل فی العبد على التقیة مع معارضته للمنطوق‏

«و روى غیاث بن إبراهیم»

(5) فی الموثق کالصحیح کالشیخ لأن مبنى الحدود على التخفیف و یؤیده ما رواه الشیخ فی الموثق عن طلحة بن زید عن أبی عبد الله عن أبیه عن علی علیه السلام أنه کان لا یجیز شهادة على شهادة فی حد.

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 187

«و روی عن محمد بن مسلم»

(1) فی القوی کالصحیح، کالشیخ، و یدل على جواز الشهادة على الشهادة و إن کان حاضرا إذا لم یمکنه الإقامة- (فأما) ما رواه الشیخ فی الموثق کالصحیح عن غیاث بن إبراهیم، عن جعفر عن أبیه أن علیا علیهم السلام قال: لا أقبل شهادة رجل على رجل حی و إن کان بالیمن (فمحمول) على التقیة، و یمکن حمله على أنه لا یقبل شهادة رجل واحد، بل یحتاج إلى عدلین على عدل.

«و روى عمرو بن جمیع»

(2) فی الضعیف‏

«اشهد على شهادتک من ینصحک»

(3) أی من یرید الخیر لک‏

«قالوا»

(4) جماعة من الحاضرین‏

«کیف»

(5) أی کیف ینصح‏

«یزید و ینقص»

(6) حتى یکون نافعا عند الأداء کما فی الشهادة على أجر المتعة عندهم و کیف یزید و ینقص مع عدم جوازهما و النصح لا یکون إلا هکذا

«قال لا»

(7) یزید و لا ینقص أو ما أردت ما فهمت‏

«و لکن من یحفظها»

(8) أی الشهادة علیک لیذکرک و لا تنسى‏

«و لا تجوز شهادة»

(9) بمرتبتین یمکن أن یکون من کلام المصنف و هو الأظهر

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 188

و أن یکون من تتمة الخبر، و على أی حال عمل به الأصحاب و إن ضعف الخبر أو کان مرسلا لأنها على خلاف الأصل عمل علیه فی المتیقن و هو ما کان بمرتبة واحدة و إن احتمل دخوله فی العموم فإنها أیضا شهادة على شهادة أو انجبر ضعفه بعمل الأصحاب.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره متن عربی شهادت بر شهادت 38 ص

دانلود تحقیق متن کلی در مورد کامپیوتر جهت میل

اختصاصی از حامی فایل دانلود تحقیق متن کلی در مورد کامپیوتر جهت میل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

رایانه

رایانه، رایانگر، یا کامپیوتر (به انگلیسی: Computer) ماشینی است که برای پردازش اطلاعات استفاده می‌شود.

نام

در زبان انگلیسی «کامپیوتر» به کسی می‌گفتند که محاسبات ریاضی را (بدون ابزارهای کمکی مکانیکی) انجام می‌داد. بر اساس «واژه‌نامه ریشه‌یابی Barnhart Concise» واژه کامپیوتر در سال ۱۶۴۶ به زبان انگلیسی وارد گردید که به معنی «شخصی که محاسبه می‌کند» بوده است و سپس از سال ۱۸۹۷ به ماشین‌های محاسبه مکانیکی گفته می‌شد. در هنگام جنگ جهانی دوم «کامپیوتر» به زنان نظامی انگلیسی و آمریکایی که کارشان محاسبه مسیرهای شلیک توپ‌های بزرگ جنگی توسط ابزار مشابهی بود، اشاره می‌کرد.

در اوایل دهه ۵۰ میلادی هنوز اصطلاح ماشین‌ حساب (computing machines) برای معرفی این ماشین‌ها به‌کار می‌رفت. پس از آن عبارت کوتاه‌تر کامپیوتر (computer) به‌جای آن به‌کار گرفته شد. ورود این ماشین به ایران در اوائل دهه ۱۳۴۰ بود و در فارسی از آن زمان به آن «کامپیوتر» می‌گفتند. واژه رایانه در دو دهه اخیر در فارسی رایج شده و به‌تدریج جای «کامپیوتر» را گرفت.

برابر این واژه در زبان‌های دیگر حتما همان واژه زبان انگلیسی نیست. در زبان فرانسوی واژه "ordinateur"، که معادل "سازمان‌ده" یا "ماشین مرتب‌ساز" می‌باشد به‌کار می‌رود. در اسپانیایی "ordenador" با معنایی مشابه استفاده می‌شود، همچنین در دیگر کشورهای اسپانیایی زبان computadora بصورت انگلیسی‌مآبانه‌ای ادا می‌شود. در پرتغالی واژه computador به‌کار می‌رود که از واژه computar گرفته شده و به معنای "محاسبه کردن" می‌باشد. در ایتالیایی واژه "calcolatore" که معنای ماشین حساب بکار می‌رود که بیشتر روی ویژگی حسابگری منطقی آن تاکید دارد. در سوئدی رایانه "dator" خوانده می‌شود که از "data" (داده‌ها) برگرفته شده است. به فنلاندی "tietokone" خوانده می‌شود که به معنی "ماشین اطلاعات" می‌باشد. اما در زبان ایسلندی توصیف شاعرانه‌تری بکار می‌رود، "tölva" که واژه‌ایست مرکب و به معنای "زن پیشگوی شمارشگر" می‌باشد. در چینی رایانه "dian nao" یا "مغز برقی" خوانده می‌شود. در انگلیسی واژه‌ها و تعابیر گوناگونی استفاده می‌شود، به‌عنوان مثال دستگاه داده‌پرداز ("data processing machine").

تاریخچه

لایبنیتز (leibniz) ریاضی‌دان آلمانی از نخستین کسانی است که در ساختن یک دستگاه خودکار محاسبه کوشش کرد. او که به پدر حسابدارش در تنظیم حساب‌ها کمک می‌کرد، از زمانی که برای انجام محاسبات صرف می‌کرد ناراحت بود.

چارلز بابیج (Charles Babbage) یکی از اولین ماشین‌های محاسبه مکانیکی را که به آن ماشین تحلیلی گفته می‌شد، طراحی نمود، اما بخاطر مشکلات فنی فراوان مورد استفاده قرار نگرفت.

در گذشته دستگاه‌های مختلف مکانیکی ساده‌ای مثل خط‌کش محاسبه و چرتکه نیز کامپیوتر خوانده می‌شدند. در برخی موارد از آن‌ها به‌عنوان کامپیوتر‌های آنالوگ نام برده می‌شود. چراکه برخلاف کامپیوتر‌های رقمی، اعداد را نه به‌صورت اعداد در پایه دو بلکه به‌صورت کمیت‌های فیزیکی متناظر با آن اعداد نمایش می‌دهند. چیزی که امروزه از آن به‌عنوان "کامپیوتر" یاد می‌شود در گذشته به عنوان "کامپیوتر‌های رقمی (دیجیتال)" یاد می‌شد تا آن‌ها را از انواع "کامپیوتر‌های آنالوگ" جدا سازد(که هنوز در برخی موارد استفاده می‌شود مثلاً نشانک پرداز آنالوگ (analog signal processing).( بر گرفته از مقاله ای مندرج توسط دانشجو حامد حاج سعیدی )

تعریف داده و اطلاعات

داده به آن دسنه از ورودی هایی خام گفته می شود که برای پردازش به رایانه ارسال می شوند.

اطلاعات به داده های پردازش شده می گویند.

رایانه‌ها چگونه کار می‌کنند؟

از زمان رایانه‌های اولیه که در سال ۱۹۴۱ ساخته شده بودند تا کنون فناوری‌های دیجیتالی رشد نموده است، معماری فون نوِیمن یک رایانه را به چهار بخش اصلی توصیف می‌کند: واحد محاسبه و منطق (Arithmetic and Logic Unit یا ALU)، واحد کنترل یا حافظه، و ابزارهای ورودی و خروجی ( که جمعا I/O نامیده می‌شود). این بخش‌ها توسط اتصالات


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق متن کلی در مورد کامپیوتر جهت میل

دانلودتحقیق درمورد ترجمه متن راجع به حقوق متهم و بزه‌دیده

اختصاصی از حامی فایل دانلودتحقیق درمورد ترجمه متن راجع به حقوق متهم و بزه‌دیده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 49

 

موضوع:

ترجمه متن راجع به حقوق متهم و بزه‌دیده

نام درس: متون حقوقی

استاد محترم: جناب آقای دکتر صفاری

دانشجو: علیرضا قرجه‌لو

مقطع تحصیلی: دورة دکتری حقوق جزا و جرم‌شناسی

سال تحصیلی: 84-83

حق مشارکت

مشارکت وشیوه اتهامی یا خصمانه

مسأله حق مشارکت ذیلاً به عنوان ریشه وسیعتر مسائل نسبت به شیوه اتهامی یا خصمانه دقیق کلمه بحث می‌شود با اینحال درست است که نیاز به شنیدن سخنان همة طرفین یک نظر غالب می‌باشد( و همان شرط برابری امکانات درست است که دادگاه اروپایی در حقوق بشر از اصل 6 ماده1 نقل قول می‌کند). برخی موضوعات در پاراگرافهای قبل بحث شده‌است که در واقع تحت عنوان وسیع شیوه اتهامی گنجانده شده‌است نظیر حق اطلاعات و حق معاضدت قضایی هر چند به آنها بطور جداگانه پرداخته شده‌است( بااینحال) روابط بین این موضوعات متعدد باید در نظر گرفته شود.

در این زمینه همچنین سؤالی در مورد حق بزه‌دیدگان برای مشارکت وجود دارد همچنانکه پیشتر دیده شده‌است، در انگلستان با شناخت یک نقش فعال برای بزه‌دیده در آغاز دادرسی توسط یک شناخت موازی از حقوق که در طول یک تعقیب بوسیله پلیس شروع شده، منعکس نمی‌شود. همچنانکه نسبت به موقعیت بزده‌دیده کنشگر( فاعل) در آلمان در حالیکه او دقیقاً در همان موقعیت تعقیب کننده عمومی قرار ندارد او( بزه‌دیده) ممکن است بخش بزرگتری از اختیاراتش را اعمال کند. اختیارات تنزل یافته زیادی به فرد بزه‌دیده‌ای که صرفاً مداخله کننده‌است داده می‌شود. این اختیارات ممکن است از برخی اهمیتها برخوردار باشند بویژه در خصوص ادله. در ایتالیا بزه‌دیده ممکن نیست دادرسی جزائی را راجع به خودش شروع کند اما هنوز بزه‌دیده با نقش نسبتاً وسیعی، وقتی تعقیب آغاز شده‌است همآهنگ است. اگر او خودش را در بخش مدنی مشارکت دهد او اختیار بیشتری در مداخله بدست می‌آورد( مانند فرانسه و بلژیک)، اغلب دقیقاَ به همان میزان متهم. بنابراین، یک محاکمه اتهامی ضرورتاً شکلی از رودررویی بین تنها دوطرف، دادستان و متهم را اتخاذ نمی‌کند از آنجا که عامل سوم اغلب وارد می‌شود، همچنین بطور محتمل با یک رقیب بیشتر( اگر شخصی که از لحاظ مدنی مسؤول است همان شخصی نیست که از لحاظ جزائی مسؤول می‌باشد) این امر بطور واضح یک تساوی محض بین طرفین خصوصی متفاوت را متضمن نمی‌شود یا اگر تنها به واسطة قاعده‌ای که حضور اجباری متهم را تحمیل می‌کند، در حالیکه ممکن نیست چنین قاعده‌ای را دربارة متهم( اگر فردی متفاوت است) در دعوایی مدنی تصور کنیم در هر پرونده ممکن است تفاوتهای دیگری موجود باشد برای مثال در خصوص حق شکایت که گامهایی مرتبط با طرز عمل نامنظم، باطل و بی‌اثر می‌باشد. بطور مشابه نتایج متفاوتی ممکن از نقص حقوق متهم ناشی شود بعلاوه بنظر می‌رسد که تأسیس عنوان بخش مدنی( یا حضور در طول دادرسی‌ها بعنوان یک فاعل) اغلب شرط اعمال خق مشارکت بزه‌دیده در متن رسیدگی جزائی نیست. برخی اختیارات در ایتالیا به همین ترجمه به بزه‌دیده جرم اعطا می‌شود( نه بعنوان بخش مدنی) و برای مثال در ارائه مشاهدات یا ارائه بخشهائی از ادله در نتیجه باید مورد اشاره قرار گیرد که ممکن است همچنین حقوق بزه‌دیده( وظایف) مورد اسناد قرار گیرد در نوع خودش به عنوان یک شاهد( واجد شرایط) .

جلسه استماع مخالف و دفاعیات دادرسی

بطور آشکار واضح ترین شکل مشارکت بوسیله طرفین خصوصی در محاکمه آنها آن چیزی است که ممکن است نامیده شود حق استدلال متناقض. این امر همه احتمالات مورد استفاده بوسیله یک فرد( بویژه متهم) برای اعلام استدلالاتی که حمایت می‌کند از شرح حوادث آن قبل از همه دادگاه به خودش یا از طریق یا با کمک یک حقوقدان حق استدلال متناقض در میان چیزهای


دانلود با لینک مستقیم


دانلودتحقیق درمورد ترجمه متن راجع به حقوق متهم و بزه‌دیده

تحقیق در مورد متن کامل نمایشنامه

اختصاصی از حامی فایل تحقیق در مورد متن کامل نمایشنامه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

متن کامل نمایشنامهزکریای رازی‌، نوشته عبدالحی شماسی

دوشنبه 21 آذر 1384  ساعت 4:03:00 PM      تعداد بازدید: 4546

ایران تئاتر -  سرویس کتاب خانه

1 نظر

نسخه‌ی چاپ

شخصیتها:1- محمد زکریای‌ رازی‌2- روشنک‌ ـ خواهر زکریای‌ رازی‌3- احمد بن‌ محمود کعبی‌4- شیخ‌ صیدلانی‌5- منصور بن‌ اسحاق‌ ـ حاکم‌ ری‌6- گورکن‌7- داروساز جوان‌8- مرد پابرهنه‌9- اولی‌10- دومی‌ سه‌ درباری‌11- سومی‌12- زن‌ جوان‌13- حسن‌14- شاگرد اول‌15- شاگرد دوم‌16- شاگرد سوم‌17- جاحظ‌18- مسمعی‌19- پیک‌20- مأموران‌ گورستانی‌ تاریک‌. محمد زکریای‌ رازی‌ که‌ نابینا است‌، وارد می‌شود. کیسه‌ای‌ تیره‌ و بلنددر آغوش‌ دارد که‌ درونش‌ ساز است‌. پاهایش‌ را روی‌ زمین‌ می‌کشد و از دستهایش‌ به‌گونه‌ای‌ کمک‌ می‌گیرد که‌ بتواند مسیر را جهت‌یابی‌ کند. کورمال‌ کورمال‌، خود را به‌ سنگ‌قبر بزرگی‌ می‌رساند و روی‌ آن‌ می‌نشیند.رازی‌: چه‌ سکوتی‌ است‌، اینجا ... خدایا سببی‌ ساز که‌دراین ظلمت شب از فتنة‌ عالم‌ درامان‌ بمانم‌وسازی بزنم.صدای‌ قدمهایی‌ که‌ با سنگینی‌ روی‌ زمین‌ کشیده‌ می‌شود، به‌ گوش‌ می‌رسد. رازی‌ بلندمی‌شود و متوجه‌ جهت‌ صدا می‌شود.رازی‌: کسی‌ اینجاست‌؟ گورکن‌ پیری‌ وارد صحنه‌ می‌شودبادیدن رازی می ایستد.گورکن‌: بازهم تو!...اینجا چه‌ می‌کنی‌،پیرمرد؟ رازی‌: توکیستی‌؟گورکن: این بارتو بگو کیستی‌؟رازی‌: من‌ زکریای‌ رازی‌ هستم‌... طبیب‌ و ...گورکن: می دانم...درگذشته های دوریکی رامی شناختم که طبیبی بزرگ بود،امادرپایان عمرباچشمانی نابیناوتنی رنجور،به من روی آوردوهمسفرشدیم. رازی: بازهم ناخواسته به گورستان آمدم!گورکن: دیریازود همه ‌می‌آیند... (کمیجلو می رود.)راستش رابگو،پیرمرد...دردیارمردگان دنبال چه می گردی؟ رازی: به دنبال محمدزکریای رازی هستم که بگویم اوکیست وچه رنج هابردوهیچ کس ندانست براوچه گذشت .گورکن: گناه من چیست که هربارکه می آیی ،مراهم ناگزیرمی کنی که ترک وطن کنم وهمراهت شوم تاشرح قصه هایت رابازگویم . رازی‌: حالاتوازکدام عالمی ؟گورکن‌: مگر چشمهایت‌ نمی‌بیند؟رازی‌: چه می پرسی ؟!...مدتهاست‌ که‌ چشمانم برروی تیرگی‌ این‌ جهان بسته شده... حالابگوازعالم مردگانی یازندگان ؟گورکن‌: نمی‌دانم‌...شایدهردویاهیچ کدام‌... اماپیوسته با مردگان‌دمسازم‌... رازی: این گورستان چگونه آبادشد؟گورکن: مدت هاست که دیگرهیچ مرده ای رادراین جاچال نمی کنند.رازی‌: بله، می دانم...این سنگ مزارکیست که رویش نشسته ام؟گورکن‌: تو چطور از یاد برده ای؟!... هیچ‌ کس‌ او را نشناخت‌... دوستدار فقیران‌ بود و عزیز درباریان‌.رازی‌: (با پوزخند) چه‌ می‌گویی‌ گورکن‌... هم‌ عزیز دربار و هم‌ دوستدار فقیران‌!گورکن‌: اما وقتی‌ که‌ دیگر عزیز دربار نبود، او را به‌ عزلت کشاندند و در نهایت‌ فقر و بیچارگی‌ به‌ دست‌ من‌ سپردند...حالاتوبرگورش نشسته ای.رازی: چه سنگ گور باشکوهی!گورکن: آن رامردانی ناشناس بررویش گذاشتند...وهرگزهیچ نام ونشانی برآن گورننوشتند...پس درپی هرقرنی که بگذردوتوبیایی آن گورظاهرمی گرددوچون بازگردی،دوباره ازدیده هاپنهان می شود...تاروزی که شرح اش راهمه بدانند...اوشایسته پادشاهی بود،اماسرنوشتش گونه ای دیگررقم خورد...گفتی که توهم طبیب بودی؟ رازی: بله،امادیگرهیچ نیستم.گورکن: باخودت چه آورده ای؟...آن کیسه رامی گویم. رازی‌: این‌... همدم‌ و یارم‌ است‌ که‌ پس‌ از چهل‌ سال‌ دوباره‌ روی‌ به‌ آن‌ آورده‌ام‌.گورکن‌: گفتی‌ و باور کردم!... بگو نعش‌ کیست‌ که‌ پنهان‌ از دید همه‌ می‌خواهی‌ درگور کنی‌؟رازی‌: (ساز را به‌ سینه‌ می‌فشارد.) در گور کنم‌؟... نه‌.گورکن‌: اگر نعشی‌ درون‌ کیسه‌نیست،پس درگورستان چه می کنی؟... به‌ شما عوام‌الناس‌ هیچ‌ اعتمادی‌ نیست‌. رازی‌: آه...!چرا کعبی‌ را به‌ یادم می‌آوری؟گورکن‌: کعبی‌ دیگر کیست‌؟... عمری‌ است‌ که‌ به‌ خدمت‌ مردگان‌ سرکرده‌ام‌ و هرگز پای‌ از این‌ گورستان‌ بیرون‌ نگذاشته‌ام‌.رازی: بگذاردراین سیاهی شب باسازم هم صداشوم.گورکن‌: گفتی ساز!...پس‌ بی‌سبب‌ نبود که‌ در این‌ شب‌ مبارک‌ تو به‌ اینجا آمده‌ای‌!رازی‌: مبارک‌!... گورکن‌: امشب‌ در گورستان‌ جشنی‌ برپاست‌.رازی‌: جشن!... گورستان‌ که‌ همیشه‌ جای‌ سوگواری‌ است‌.گورکن‌: اما امشب‌ با شبهای‌ دیگر فرق‌ دارد... با من‌ بیا.رازی‌: به کجا ‌؟گورکن‌: بیا تا بدانی‌.رازی‌: تا نگویی‌، قدمی‌ برنمی‌دارم‌.گورکن‌: بیا... قصدخدمت دارم.رازی‌: عمری‌ به‌ خدمتم‌ رسیده‌اند.دیگرنیازی به خدمت ندارم.گورکن‌: دیوانه‌!رازی‌: گفتی‌ دیوانه‌؟... تو اگر در این‌ دیار عاقلی‌ یافتی، مرا هم‌ خبر کن‌.گورکن‌: اگر دیوانه‌ نبودی‌، با من‌ می‌آمدی‌.رازی‌: نه‌ تو را می‌شناسم‌، نه‌ مقصدت‌ را... اگر بیایم‌ دیوانه‌ام‌.گورکن‌: جز آمدن‌ چاره‌ای‌ نداری‌.رازی‌: برو... بگذار یک‌ امشب‌ را با حالی‌ خوش‌ سرکنم‌.گورکن‌: خوش‌ خواهی‌ بود... برایت‌ باقلا هم‌ پخته‌اند.رازی‌: باقلا!... خودم‌ هم‌ کمی‌ آورده‌ام‌... برای‌ امشب‌ کافی‌ است‌.گورکن‌: گفتم‌ که‌... هیچ‌ گاه‌ کسی‌ با پای‌ خودش‌ به‌ اینجا نیامده‌...رازی‌: ولی من آمده‌ام‌.گورکن‌: خیال‌ می‌کنی‌، پیرمرد... دستی‌ توانا تو را به‌ اینجا کشاند.رازی‌: خدا؟... شاید این‌ طور باشد، چون‌ جز او دیگر کسی‌ را ندارم‌.گورکن‌: امشب‌، همه‌ منتظر تواند...بامن بیاای حکیم.(گورکن دست رازی رامی گیرد.)بیا...رازی‌: تنم‌ را لرزاندی‌، چه‌ دستهای‌ سردی‌!گورکن‌: عادت‌ می‌کنی‌، پیرمرد...بیا...بیا.رازی‌: گفتی امشب‌ جشنی‌ برپاست‌؟گورکن‌ و رازی‌ چند قدم‌ برمی‌دارند.گورکن‌: قراراست کودکی متولد‌شود که‌ بی‌ تو به‌ سر‌ نمی‌رسد.رازی‌: مگر من‌ چکاره‌ام‌؟گورکن‌: شتاب‌ کن‌....زمانی معین بایدبه مقصدبرسیم.رازی‌: حکم‌ است‌؟گورکن‌: بله‌... کسان‌ بسیاری‌ چشم‌ به‌ راهمان‌ نشسته‌اند.رازی‌: مگر مقصدمان‌ کجاست‌؟گورکن‌: همین‌ گورستان‌.رازی‌: (می‌ایستد) چه می گویی‌!... تولدی‌ در گورستان؟!گورکن‌: بیا پیرمرد، دیگر راهی‌ نمانده‌.گورکن‌، رازی‌ را با خود می‌کشد.رازی‌: چه‌ شب‌ غریبی‌ است‌، امشب‌!گورکن‌: شب‌ باشکوهی‌ است‌، امشب‌.رازی‌: آهسته‌تر... دیگر نفسی‌ برایم‌ نمانده‌.گورکن‌: آه‌، پیرمرد... تا به‌ حال‌ هیچ‌ کس‌ این‌ طور مرا خسته‌ نکرده‌ بود.رازی‌: مراعات‌ حالم‌ را کن‌.گورکن‌: حال‌ تو را خوب‌ می‌دانم‌... اما چاره‌ای‌ جز گذر از این‌ راه‌ نیست‌.رازی‌: تشنه‌ام‌، مرد...گورکن‌: قدح های‌ بلورین‌ و جام های‌ زرین‌، برای‌ ورودت‌ مهیا شده‌.در این‌ لحظه‌ که‌ سرعت‌ قدم هایشان‌ تندتر شده‌ است‌، رازی‌ خود را روی‌ زمین‌ رهامی‌کند.رازی‌: دیگر نمی‌توانم‌... این‌ راه‌ دشوار، سزاوار من‌ ناتوان‌ نیست‌.گورکن‌: می‌دانم‌، پیرمرد... راه همین است وبس.رازی‌: اصلاً چرا باید من‌ سیاه‌بخت‌ در جشن‌ شما باشم‌؟گورکن‌: باشد... نفسی‌ تازه‌ کن‌ تا دوباره‌ ادامة‌ راه‌ دهیم‌.رازی‌: راه‌!... چهل‌ سال‌ اول‌ را در پی‌ فلسفه‌ و هنر بودم‌، اما هیچ‌ منزلتی‌نداشتم‌،... چهل‌ سال‌ دوم‌ را به‌ کار علم و طبابت‌ پرداختم‌... منزلتی‌بسیار یافتم‌، اما در حصار دریوزگان‌ عالِم‌نما گرفتار آمدم‌ و با دسیسه‌هایشان‌به‌ این‌ روز درآمده‌ام...بگو ببینم‌، چرا باید امشب‌ چنین‌ عزیز شوم‌؟گورکن‌: (رازی‌ را از زمین‌ بلند می‌کند.) دیگرفرصتی نیست، پیرمرد... برویم‌.رازی‌: اه...مگرخودت جوانی که به من پیرمردمی گویی؟دوباره‌ به‌ همان‌ جای‌ که‌ رازی‌ در ابتدا نشسته‌ بود، می‌رسند. گورکن‌، رازی‌ را روی‌ همان‌سنگ‌ مزار می‌نشاند.گورکن‌: رسیدیم‌، پیرمرد... اینجا بنشین‌.رازی‌: اینجا که‌ جز سکوت‌ هیچ‌ نیست‌... مجلس‌ این‌ همه‌ بی‌رونق‌!گورکن‌: به‌ آن‌ رونق‌ بده‌، پیرمرد.رازی‌: خودت را مسخره‌کن، گورکن‌؟... اینجا که‌ همان‌ جای‌ اول‌ است‌.گورکن‌: تو خیال‌ می‌کنی‌، پیرمرد... راه‌ بسیاری‌ را پشت‌ سر گذاشتی.رازی‌: فقط‌ به‌ گِردِ خود چرخیدم‌ و راهی‌ دیگر نرفتم‌.گورکن‌: تو مگر کور نیستی‌... از کجا می‌دانی‌ که‌ گرد خود چرخیده‌ای‌؟رازی‌: با شعورم‌ دیدم‌... مگر جز این‌ است‌؟گورکن‌: چه‌ می‌گویی‌ پیرمرد؟... دیگر نه‌ تو آن‌ زکریا هستی‌ و نه‌ این‌ سنگ‌ِ مزار، سنگ‌ مزار سابق‌... تو مُردی‌ زکریا... رازی‌: زکریای رازی زنده است .گورکن‌: تو مُردی‌، زکریا... سازت‌ را برداروجشنی برپاکن که آغازتولدی دیگراست.گورکن‌ در حالی‌ که‌ جملة‌ «اکنون آغازتولدی دیگراست» را تکرار می‌کند، از صحنه‌ خارج‌ می‌شود.رازی‌: بخوانم‌؟... (ساز را از کیسه‌ بیرون‌ می‌آورد.) جز ذکر احوالم چه‌ دارم‌ که‌ با من‌ همراه‌ شو... آه‌ خدایا!... در این‌ دیار خاموشان‌ امشبی رامهمان توام،پس بهرتومی نوازم که ازآن توام. مشغول‌ نواختن‌ ساز می‌شود. آهنگی‌ شاد می‌نوازد پس‌ از این‌ که‌ موسیقی‌ به‌ پایان‌ می‌رسد،صحنه‌ عوض‌ می‌شود. اکنون‌ صحنه‌ خالی‌ است‌، به‌ صورت‌ برهوتی‌ که‌ زکریای‌ رازی‌ درمیانة‌ آن‌ پشت‌ به‌ سنگی‌ افتاده‌ است‌. لحظه‌ای‌ می‌گذرد، او بلند می‌شود. جوان‌ به‌ نظرمی‌رسد و چشمانش‌ دیگر کور نیست‌.رازی‌: کجا رفتی‌؟... بمان‌، از کجا می‌دانی‌ که‌...روشنک‌، خواهر زکریای‌ رازی‌، وارد می‌شود.روشنک‌: باز چه‌ شده‌ محمد؟رازی‌: تواین جاچه می کنی،روشنک؟روشنک‌: در پی‌ تو آمده‌ام‌...بیابرویم.رازی‌: از کجا دانستی‌ که‌ من‌ اینجایم‌؟روشنک‌: سرانجام‌، همه‌ مقصدشان‌ اینجاست‌...امانبایداین جادرنگ کرد...برویم.روشنک حرکت می کند.رازی به دنبالش می دودوجلواورامی گیرد. رازی‌: روشنک...کسی‌ را ندیدی‌ که‌ از این جا گذر کند؟روشنک‌: نه...دیرزمانی‌ است‌ که‌ دیگر پای‌ کسی‌ به‌ این‌ دیار متروک‌ نرسیده‌.(دوباره حرکت میکند.)رازی‌: هنوز، آنی‌ هم‌ نگذشته‌ که‌...روشنک‌: بیامحمد... سالهاست‌ که‌ دیگر در این‌ گورستان‌ مرده‌ای‌ را به‌ خاک‌نمی‌سپارند... حتی‌ فاتحه‌ خوانان‌ این‌ مردگان‌ هم‌ قرنهاست‌ که‌مرده‌اند... ما دیگر از یاد رفته‌ایم‌، محمد.رازی‌: روشنک‌...! (به‌ روشنک‌ نزدیک‌ می‌شود.) یعنی‌ توهمان‌ خواهر کوچک‌ من‌،روشنک هستی؟روشنک‌: دیگر به‌ هرچه‌ می‌بینی‌ شک‌ نکن‌... با من‌ بیا.رازی‌: چه پرشتاب می روی،روشنک... روشنک: دیگروقتی باقی نمانده...بیا،محمد.رازی: نفسم برید.روشنک‌: باید از آن‌ کوه‌ها و درّه‌ها بگذریم‌...بایدزودترازاین جابرویم.رازی‌: باشد، مگر اینجا کجاست‌؟روشنک‌: اینجا هرگز زمان‌ به‌ پایان‌ نمی‌رسد و هر کس‌ در اینجا باشد، تا ابد به‌ یک‌ حالت‌ باقی‌ می‌ماند...رازی‌: چه‌ صحرای‌ بی‌انتهایی‌! محمود کعبی‌ با لباسی‌ کهنه‌ و پاره‌، در حالی‌ که‌ تابوتی‌ را با طناب‌ روی‌ زمین‌ می‌کشد، واردصحنه‌ می‌شود.اوصورتش رابه گونه ای پوشانده که شناخته نشود.رازی‌: آن‌ مرد بیچاره‌ را ببین‌، روشنک‌!... آهای‌... تو کیستی‌ و از کجا می‌آیی‌؟کعبی‌: (با خود) باری‌ است‌ گران‌ که‌ همه‌ عمر به‌ دوش‌ می‌کشم‌ و با خود به‌ هرسو می‌برم‌.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد متن کامل نمایشنامه