حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق وبررسی در مورد بیوگرافی سهراب سپهری

اختصاصی از حامی فایل تحقیق وبررسی در مورد بیوگرافی سهراب سپهری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 52

 

        

    

زندگی نامه

    خود سهراب می گوید :

    ... مادرم می داند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صدای اذان را می شندیده است...

    سهراب سپهری پانزدهم مهرماه 1307 در کاشان متولد شد .محل تولد سهراب باغ بزرگی در محله دروازه عطا بود.

    سهراب از محل تولدش چنین می گوید :    ... خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. برای یادگرفتن، وسعت خوبی بود. خانه ما همسایه صحرا بود . تمام رویاهایم به بیابان راه داشت... پدر سهراب، اسدالله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، اهل ذوق و هنر بود.وقتی سهراب خردسال بود، پدر به بیماری فلج مبتلا شد.سهراب پدر را در سال 1341 از دست

داد.    ... کوچک بودم که پدرم بیمار شد و تا پایان زندگی بیمار ماند. پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود. تار مینواخت. او مرا به نقاشی عادت داد...

  

  مادر سهراب، ماه جبین، اهل شعر و ادب که در خرداد سال 1373 درگذشت.     سهراب یک برادر بنام ، منوچهر و سه خواهر به نامهای همایوندخت، پریدخت و پروانه داشت که منوچهر در سال 1369 درگذشت.

    سال 1312، ورود سهراب به دبستان خیام (مدرس) کاشان و آغاز تحصیل است .    ... مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود . نماز مرا شکسته بود . مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود . روز ورود، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازیهایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند . خودم را تنها دیدم و غریب ... از آن پس و هربار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه می شد.... سهراب از معلم کلاس اولش چنین می گوید :... آدمی بی رویا بود. پیدا بود که زنجره را نمی فهمد. در پیش او خیالات من چروک میخورد...

    خرداد سال 1319 ، پایان دوره شش ساله ابتدایی سهراب است .    ... دبستان را که تمام کردم، تابستان را در کارخانه ریسندگی کاشان کار گرفتم. یکی دو ماه کارگر کارخانه شدم . نمی دانم تابستان چه سالی، ملخ به شهر ما هجوم آورد . زیانها رساند . من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش، حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. اگر محصول را می خوردند، پیدا بود که گرسنه اند. وقتی میان مزارع راه می رفتم، سعی می کردم پا روی ملخها نگذارم

   مهرماه همان سال، سهراب تحصیل در دوره متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان را آغاز کرد.    در دبیرستان، نقاشی کار جدی تری شد. زنگ نقاشی، نقطه روشنی در تاریکی هفته بود...     سال 1320، سهراب و خانواده به خانه ای در محله سرپله کاشان نقل مکان کردندو در سال 1322، پس از پایان دوره اول متوسطه، به تهران آمد و در دانشسرای مقدماتی شبانه روزی تهران ثبت نام کرد.    ... در چنین شهری [کاشان]، ما به آگاهی نمی رسیدیم. اهل سنجش نمی شدیم. در حساسیت خود شناور بودیم. دل می باختیم. شیفته می شدیم و آنچه می اندوختیم، پیروزی تجربه بود. آمدم تهران و رفتم دانشسرای مقدماتی. به


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد بیوگرافی سهراب سپهری

دانلود تحقیق کامل درباره هشت کتاب سهراب سپهری 113 ص

اختصاصی از حامی فایل دانلود تحقیق کامل درباره هشت کتاب سهراب سپهری 113 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 113

 

هشت کتاب سهراب سپهری

مرگ رنگ: 1

زندگی خواب ها: 17

آوار آفتاب: 32

شرق اندوه: 51

صدای پای آب: 60

مسافر: 71

حجم سبز: 81

ما هیچ، ما نگاه: 99

مرگ رنگ

در قیر شب

 

دیر گاهی است در این تنهاییرنگ خاموشی در طرح لب است.بانگی از دور مرا می خواند،لیک پاهایم در قیر شب است.رخنه ای نیست در این تاریکی:در و دیوار بهم پیوسته.سایه ای لغزد اگر روی زمیننقش وهمی است ز بندی رسته.نفس آدم ها سر بسر افسرده است.روزگاری است در این گوشه پژمرده هواهر نشاطی مرده است.دست جادویی شبدر به روی من و غم می بندد.می کنم هر چه تلاش ، او به من می خندد.نقش هایی که کشیدم در روز،شب ز راه آمد و با دود اندود.طرح هایی که فکندم در شب،روز پیدا شد و با پنبه زدود.دیر گاهی است که چون من همه رارنگ خاموشی در طرح لب است.جنبشی نیست در این خاموشی:دست ها ، پاها در قیر شب است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دود می خیزد

 

دود می خیزد ز خلوتگاه من.کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟با درون سوخته دارم سخن.کی به پایان می رسد افسانه ام ؟دست از دامان شب برداشتم تا بیاویزم به گیسوی سحر.خویش را از ساحل افکندم در آب،لیک از ژرفای دریا بی خبر.بر تن دیوارها طرح شکست.کس دگر رنگی در این سامان ندید.چشم میدوزد خیال روز و شب از درون دل به تصویر امید.تا بدین منزل نهادم پای را از درای کاروان بگسسته ام.گرچه می سوزم از این آتش به جان ،لیک بر این سوختن دل بسته ام.تیرگی پا می کشد از بام ها :صبح می خندد به راه شهر من.دود می خیزد هنوز از خلوتم.با درون سوخته دارم سخن.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سپیده

 

در دور دست قویی پریده بی گاه از خواب شوید غبار نیل ز بال و پر سپید.لب های جویبارلبریز موج زمزمه در بستر سپید.در هم دویده سایه و روشن.لغزان میان خرمن دودهشبتاب می فروزد در آذر سپید.همپای رقص نازک نی زارمرداب می گشاید چشم تر سپید.خطی ز نور روی سیاهی است:گویی بر آبنوس درخشد زر سپید.دیوار سایه ها شده ویران.دست نگاه در افق دورکاخی بلند ساخته با مرمر سپید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرغ معما

 

دیر زمانی است روی شاخه این بیدمرغی بنشسته کو به رنگ معماست.نیست هم آهنگ او صدایی، رنگی.چون من در این دیار ، تنها. تنهاست.گرچه درونش همیشه پر زهیایوست،مانده بر این پرده لیک صورت خاموش.روزی اگر بشکند سکوت پر از حرف ،بام و در این سرای می رود از هوش.راه فرو بسته گرچه مرغ به آوا،قالب خاموش او صدایی گویاست.می گذرد لحظه ها به چشمش بیدار،پیکر او لیک سایه - روشن رویاست.رسته ز بالا و پست بال و پر او.زندگی دور مانده: موج سرابی.سایه اش افسرده بر درازی دیوار.پرده دیوار و سایه : پرده خوابی.خیره نگاهش به طرح های خیالی.آنچه در آن چشم هاست نقش هوس نیست.دارد خاموشی اش چو با من پیوند،چشم نهانش به راه صحبت کس نیست.ره به درون می برد حکایت این مرغ:آنچه نیاید به دل، خیال فریب است.دارد با شهرهای گمشده پیوند:مرغ معما در این دیار غریب است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روشن شب

 

روشن است آتش درون شب وز پس دودشطرحی از ویرانه های دور.گر به گوش آید صدایی خشک:استخوان مرده می لغزد درون گور.دیرگاهی ماند اجاقم سردو چراغم بی نصیب از نور.خواب دربان را به راهی برد.بی صدا آمد کسی از در،


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره هشت کتاب سهراب سپهری 113 ص

دانلود تحقیق سهراب سپهری کتاب 113 ص

اختصاصی از حامی فایل دانلود تحقیق سهراب سپهری کتاب 113 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق سهراب سپهری کتاب 113 ص


دانلود تحقیق سهراب سپهری کتاب 113 ص

دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات، تحقیق

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

 

تعداد صفحات : 113 صفحه

هشت کتاب سهراب سپهری مرگ رنگ: 1 زندگی خواب ها: 17 آوار آفتاب: 32 شرق اندوه: 51 صدای پای آب: 60 مسافر: 71 حجم سبز: 81 ما هیچ، ما نگاه: 99 مرگ رنگ در قیر شب   دیر گاهی است در این تنهاییرنگ خاموشی در طرح لب است.
بانگی از دور مرا می خواند،لیک پاهایم در قیر شب است.
رخنه ای نیست در این تاریکی:در و دیوار بهم پیوسته.
سایه ای لغزد اگر روی زمیننقش وهمی است ز بندی رسته.
نفس آدم ها سر بسر افسرده است.
روزگاری است در این گوشه پژمرده هواهر نشاطی مرده است.
دست جادویی شبدر به روی من و غم می بندد.
می کنم هر چه تلاش ، او به من می خندد.
نقش هایی که کشیدم در روز،شب ز راه آمد و با دود اندود.
طرح هایی که فکندم در شب،روز پیدا شد و با پنبه زدود.
دیر گاهی است که چون من همه رارنگ خاموشی در طرح لب است.
جنبشی نیست در این خاموشی:دست ها ، پاها در قیر شب است.

  متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

( برای پیگیری مراحل پشتیبانی حتما ایمیل یا شماره خود را به صورت صحیح وارد نمایید )

«پشتیبانی فایل به شما این امکان را فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دریافت نمایید »


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق سهراب سپهری کتاب 113 ص

تحقیق درباره زندگینامه سهراب سپهری

اختصاصی از حامی فایل تحقیق درباره زندگینامه سهراب سپهری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره زندگینامه سهراب سپهری


تحقیق درباره زندگینامه سهراب سپهری

فرمت فایل :word (لینک دانلود پایین صفحه) تعداد صفحات 17 صفحه

سهراب سپهری نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در کاشان متولد شد.

خود سهراب میگوید :

... مادرم میداند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صدای اذان را میشندیده است... (هنوز در سفرم - صفحه 9)

پدر سهراب، اسدالله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، اهل ذوق و هنر.

وقتی سهراب خردسال بود، پدر به بیماری فلج مبتلا شد.

... کوچک بودم که پدرم بیمار شد و تا پایان زندگی بیمار ماند. پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود. تار مینواخت. او مرا به نقاشی عادت داد... (هنوز در سفرم - صفحه 10)

درگذشت پدر در سال 1341

مادر سهراب، ماه جبین، اهل شعر و ادب که در خرداد سال 1373 درگذشت.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره زندگینامه سهراب سپهری

دانلود مقاله کامل درباره سهراب سپهری + کتاب 113 ص

اختصاصی از حامی فایل دانلود مقاله کامل درباره سهراب سپهری + کتاب 113 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 113

 

هشت کتاب سهراب سپهری

مرگ رنگ: 1

زندگی خواب ها: 17

آوار آفتاب: 32

شرق اندوه: 51

صدای پای آب: 60

مسافر: 71

حجم سبز: 81

ما هیچ، ما نگاه: 99

مرگ رنگ

در قیر شب

 

دیر گاهی است در این تنهاییرنگ خاموشی در طرح لب است.بانگی از دور مرا می خواند،لیک پاهایم در قیر شب است.رخنه ای نیست در این تاریکی:در و دیوار بهم پیوسته.سایه ای لغزد اگر روی زمیننقش وهمی است ز بندی رسته.نفس آدم ها سر بسر افسرده است.روزگاری است در این گوشه پژمرده هواهر نشاطی مرده است.دست جادویی شبدر به روی من و غم می بندد.می کنم هر چه تلاش ، او به من می خندد.نقش هایی که کشیدم در روز،شب ز راه آمد و با دود اندود.طرح هایی که فکندم در شب،روز پیدا شد و با پنبه زدود.دیر گاهی است که چون من همه رارنگ خاموشی در طرح لب است.جنبشی نیست در این خاموشی:دست ها ، پاها در قیر شب است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دود می خیزد

 

دود می خیزد ز خلوتگاه من.کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟با درون سوخته دارم سخن.کی به پایان می رسد افسانه ام ؟دست از دامان شب برداشتم تا بیاویزم به گیسوی سحر.خویش را از ساحل افکندم در آب،لیک از ژرفای دریا بی خبر.بر تن دیوارها طرح شکست.کس دگر رنگی در این سامان ندید.چشم میدوزد خیال روز و شب از درون دل به تصویر امید.تا بدین منزل نهادم پای را از درای کاروان بگسسته ام.گرچه می سوزم از این آتش به جان ،لیک بر این سوختن دل بسته ام.تیرگی پا می کشد از بام ها :صبح می خندد به راه شهر من.دود می خیزد هنوز از خلوتم.با درون سوخته دارم سخن.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سپیده

 

در دور دست قویی پریده بی گاه از خواب شوید غبار نیل ز بال و پر سپید.لب های جویبارلبریز موج زمزمه در بستر سپید.در هم دویده سایه و روشن.لغزان میان خرمن دودهشبتاب می فروزد در آذر سپید.همپای رقص نازک نی زارمرداب می گشاید چشم تر سپید.خطی ز نور روی سیاهی است:گویی بر آبنوس درخشد زر سپید.دیوار سایه ها شده ویران.دست نگاه در افق دورکاخی بلند ساخته با مرمر سپید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرغ معما

 

دیر زمانی است روی شاخه این بیدمرغی بنشسته کو به رنگ معماست.نیست هم آهنگ او صدایی، رنگی.چون من در این دیار ، تنها. تنهاست.گرچه درونش همیشه پر زهیایوست،مانده بر این پرده لیک صورت خاموش.روزی اگر بشکند سکوت پر از حرف ،بام و در این سرای می رود از هوش.راه فرو بسته گرچه مرغ به آوا،قالب خاموش او صدایی گویاست.می گذرد لحظه ها به چشمش بیدار،پیکر او لیک سایه - روشن رویاست.رسته ز بالا و پست بال و پر او.زندگی دور مانده: موج سرابی.سایه اش افسرده بر درازی دیوار.پرده دیوار و سایه : پرده خوابی.خیره نگاهش به طرح های خیالی.آنچه در آن چشم هاست نقش هوس نیست.دارد خاموشی اش چو با من پیوند،چشم نهانش به راه صحبت کس نیست.ره به درون می برد حکایت این مرغ:آنچه نیاید به دل، خیال فریب است.دارد با شهرهای گمشده پیوند:مرغ معما در این دیار غریب است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روشن شب

 

روشن است آتش درون شب وز پس دودشطرحی از ویرانه های دور.گر به گوش آید صدایی خشک:استخوان مرده می لغزد درون گور.دیرگاهی ماند اجاقم سردو چراغم بی نصیب از نور.خواب دربان را به راهی برد.بی صدا آمد کسی از در،


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره سهراب سپهری + کتاب 113 ص