حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود پاورپوینت آشنایی با زندگی، آثار و افکار صادق هدایت

اختصاصی از حامی فایل دانلود پاورپوینت آشنایی با زندگی، آثار و افکار صادق هدایت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت آشنایی با زندگی، آثار و افکار صادق هدایت


دانلود پاورپوینت آشنایی با زندگی، آثار و افکار صادق هدایت

بدون شک ، یکی از مهم­ترین و تأثیرگذارترین نویسندگان دوران معاصر ، در زمینه­ی داستان کوتاه و رمان ، صادق هدایت است.

 وی با اصول قصّه­پردازی به خوبی آشنا بود و می­دانست «چه بنویسد» و «چگونه بنویسد». با نثر گیرا و محکمش و با اندیشه­های جهل­ستیزانه­اش ، «پیشگام داستان­نویسی مدرن در ایران» لقب گرفت و گشاینده­ی راهی شد که تا به امروز ادامه دارد و خواهد داشت. 

   درباره­ی این نویسنده­ی نامدار ، بسیار نوشته­اند و کتاب­هایش را با دیدگاه­های گوناگون تحلیل کرده­اند. پژوهش پیش رو ، به دور از هر گونه داوری و اظهار نظر ، به بررسی زندگی ، آثار و افکار صادق هدایت پرداخته .

عنوان «زخم» هم برگرفته از جمله­ی آغازین رمان پرآوازه­ی «بوف کور» است :

در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می­خورد و می­تراشد.

این نوشتار بر پایه­ی اطّلاعات کتاب ارجمند «از نیما تا روزگار ما» نوشته­ی شادروان «یحیی آرین پور» شکل گرفته و موجودیّت خود را وامدار آن اثر سترگ است.

زندگی:

صادق هدایت در سال 1281 خورشیدی در تهران زاده شد. تحصیلات متوسّطه را در دارالفنون و دبیرستان فرانسوی «سن لویی» تهران به پایان برد. با کسب موفقیت در مسابقه ای که ترتیب یافته بود، با کاروان دانش آموزان اعزامی به اروپا، روانه ی بلژیک شد. (آبان 1305)

 در آموزشگاه عالی بلژیک به رشته ی مهندسی راه و ساختمان روی آورد؛ اما آن جا نماند و یک سال بعد با نخستین گروه دانشجویان اعزامی به اروپا، برای تحصیل در رشته ی معماری، رهسپار پاریس شد و چهار سال در فرانسه ماند.

 در یکی از همین سال ها - 1307 - دست به خودکشی زد و خواست که در حوالی پاریس خود را غرق کند؛ امّا به فرجام نرسید.

در سال 1309 تحصیلات خود را ناتمام رها کرد و به تهران بازگشت. در تهران، طی چند سال، چند شغل محقر دولتی بر عهده گرفت و با درآمد حاصل از آن، هزینه های زندگی را تأمین می کرد.

 پس از چند هنگام، ماندن در ایران را تاب نیاورد و دیگربار در سال 1329 به پاریس رفت. سرانجام، زمانی که 48سال داشت، در 19 فروردین 1330 با گشودن شیر گاز، کتاب زندگی خود را بست و در گورستان پرلاشز پاریس به آغوش خاک پیوست.

 با سه تن، بیش از همه نزدیک بود و نشست و برخاست داشت: بزرگ علوی، مجتبی مینوی و مسعود فرزاد که همراه با هدایت، خود را «گروه رَبعه» نامیدند.

مینوی درباره ی این گروه می­گوید: « ما با تعصّب جنگ می­کردیم و برای تحصیل آزادی کوشش می­کردیم و مرکز دایره ی ما صادق هدایت بود.»

همچنین، ابوالقاسم انجوی شیرازی درباره ی هم­نشینان هدایت، از افراد زیر نام می­برد:

نیما یوشیج، عبدالحسین نوشین، دکتر پرویز ناتل خانلری – که هدایت با مجله ی «سخن» خانلری همکاری داشت- ، دکتر سید صادق گوهرین، صادق چوبک، جلال آل احمــد، پرویز داریوش، ابراهیم گلستان، دکتر محمّد مقدّم و ...

 دکتر پرویز ناتل خانلری درباره ی هدایت می­گوید :

« تحصیلات عالی را در دانشگاهی فرانگرفته بود ؛ امّا کم تر دانشجویی است که در دوره­ی تحصیل به اندازه­ی او ، در همه­ی دوران عمر ، شوق آموختن داشته باشد. زبان فرانسه را خوب می­دانست و به این زبان، درست و روان می­نوشت. انگلیسی را هم آن قدر می­دانست که بتواند از کتاب­های علمی و ادبی این زبان استفاده کند. از ادبیّات دنیا ، دارای اطّلاعات وسیع و عمیقی بود. کم­تر نویسنده­ی بزرگ و نامداری از دنیای قدیم و جدید و معاصر بود که هدایت او را نشناسد و آثار را به هر زحمتی بود ، به دست نیاورده و نخوانده باشد ؛ و درباره­ی آن­چه می­خواند ، گذشته از سلیقه­ی خاصّ خودش ، نظر انتقادی دقیق و صایبی داشت. می­توانست ارزش هر اثر ادبی را درست تعیین بکند... از ادبیّات قدیم فارسی کم­تر کتابی بود که نسخه­ی آن به­دست­آمدنی باشد و او نخوانده باشد... اطّلاعات او به حدّی بود که در محیط امروزه­ی ما ، بسیار کم­نظیر است... »

آثار:

نوشته های هدایت به چند بخش تقسیم می­شوند:

1- کارهای علمی و تحقیقاتی:

- ترانه­ های خیّـــام :

هدایت ، 14 رباعی خیّام را که در قدیم­ترین منابع (مرصاد العباد و مونس الاحرار) به نام وی ثبت شده ، پایه شناسایی خیّام قرار داده و همه­ی رباعیّات منسوب  به او را با همین محک رد کرده است. بر این اساس ، صادق هدایت ،  143 رباعی را از حکیم عمر خیام در این مجموعه گرد آورده و در هشت موضوع – راز آفرینش ، درد زندگی ، از­ازل­نوشته ، گردش دوران ، ذزات گردنده ، هر چه بادا باد ، هیچ است و دم را دریابید - دسته بندی کرده:

1) راز آفرینش: اسرار ازل را نه تو دانی و نه من / وین حرف معمّا نه تو خوانی و نه من

 هست از پس پرده گفت و گوی من و تو / چون پرده برافتد ، نه تو مانی و نه من  

2) درد زندگی: ای کاش که جای آرمیدن بودی ! / یا این ره دور را رسیدن بودی

 کاش از پی صدهزار سال از دل خاک / چون سبزه امید بر دمیدن بودی

3) از ازل نوشته: نیکی و بدی که در نهاد بشر است / شادی و غمی که در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل / چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است

4) گردش دوران: یک چند به کودکی به استاد شدیم / یک چند ز استادی خود شاد شدیم

 پایان سخن شنو که ما را چه رسید / چون آب برآمدیم و بر باد شدیم

5) ذرات گردنده: در کارگه کوزه­گری بودم دوش / دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

هر یک به زبان حال با من گفتند : / کو کوزه­گر و کوزه­خر و کوزه­فروش؟!

6) هرچه بادا باد: می خوردن و شاد بودن آیین من است / فارغ بودن ز کفر و دین ، دین من است

گفتم به عروس دهر، کابین تو چیست ؟ / گفتا دل خرّم تو ، کابین من است

7) هیچ است: چون نیست ز هر چه هست ، جز باد به دست / چون هست ز هر چه هست ، نقصان و شکست

انگار که هست ، هر چه در عالم نیست / انگار که نیست ، هر چه در عالم هست

8) دم را دریابید:

چون عهده نمی­شود کسی فردا را / حالی خوش کن تو این دل سودا را

می نوش به ماهتاب ، ای ماه ! که ماه / بسیار بگردد و نیابد ما را

- ترجمه­ی رساله­ی پهلوی «گجسته ابالیش»:

شرح مباحثه­ی ابالیش زندیق با آذرفرنبغ در حضور مأمون عباسی است؛ ابالیش هفت ایراد به دین زردشت می­گیرد؛ اما آذرفرنبغ او را مجاب می­کند و ابالیش شرمسار و سرافکنده از دربار مأمون رانده می­شود.

- ترجمه­ی رساله­ی پهلوی «کارنامک اردشیر پاپکان»: با موضوع به قدرت رسیدن اردشیر بابکان، سردودمان سلسله ساسانی.

-  ترجمه­ی رساله­ی پهلوی «زندهومن یسن»

- ترجمه­ی رساله­ی پهلوی «شهرستان های ایران»

- مقاله «در پیرامون لغت فرس اسدی» در مجله موسیقی

- مقاله «خط پهلوی و الفبای صوتی» در مجله سخن: در این نوشتار معتقد است که باید الفبای کنونی پارسی عوض شود و به خط لاتینی تبدیل گردد.

- فواید گیاهخواری

شامل 25 اسلاید powerpoint


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت آشنایی با زندگی، آثار و افکار صادق هدایت

مقاله:شادی زندگی، غم انسانی

اختصاصی از حامی فایل مقاله:شادی زندگی، غم انسانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله:شادی زندگی، غم انسانی


مقاله:شادی زندگی، غم انسانی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:15

 

  - مقدمتاً بگو چرا در تمامی عمر بی تاب بوده ای و چه حسی تو را به این آشوب کشانیده است؟

محسن مخملباف : پرسه های من خیلی قابل تشبیه است به پرسه های سلمان فارسی. کسی که مدام تشنة حقیقت بود و با آغوش باز به سوی هر دینی که داعیه حقیقت داشت، می رفت و پس از مدتی که می فهمید آنچه را آب پنداشته، سرابی بیش نبوده، تشنه تر از قبل به دنبال حقیقت گمشده اش می رفت.

 

البته در جوانی می پنداشتم، دغدغه های من از نوع دغدغه های ابوذر است و گمانم بر این بود که عدالت تنها گمشدة من است. اکنون با هزار تواضع، دغدغه های خود را به حقیقت جویی سیال مولانا شبیه می دانم. ضرب المثلی داریم آشنا که من دوست دارم آن را به فرمی غیر معمول بخوانم :

 

" هرچه نصیب است همان می دهند        گر نستانی، به از آن می دهند "

 

حقیقت در هر دوره ای از زندگی جلوه ای به من نشان داد و چون مرا راضی ندید، جلوة زیباتری از خود به من نشان داد. و من اکنون ممنونم از این دست و دل بازی حقایق.

 

- ولی خیلی ها پس از یک دغدغه کوتاه به یک آرامش طولانی رسیدند و از آن پس یکسره تبلیغ حقیقتی را کردند که یافته بودند؟

 

محسن مخملباف : خوشا به حالشان. لابد حقیقت مورد جستجوی ایشان یک حقیقت دم دست بوده است. درست مثل حقایق دوران کودکی من. وقتی که بچه بودم، محله، در چشم کودکی من، مرکز عالم امکان بود و سقاخانة سر گذر، مرکز قداست عالم. همین چند وقت پیش، دلم هوای محله کودکی ام را کرد ؛ و رفتم. هنوز کسانی محله را مرکز عالم می دانستند و برای من دل می سوزاندند که چرا بیخود خودم را آواره و در به در کرده ام وهزار توصیه که برگرد و اصرار داشتند که حتی بوی لجن جوی های این محله را هم نمی شود با بوی گلاب قمصر کاشان عوض کرد. برای خودشان هم پربیراه نمی گفتند. عادات سالیان عمر را، با ارزش های ازلی یکی گرفته بودند.

 

سال ها عمر لازم بود و از کودکی باید به نوجوانی می رسیدیم، تا محله جایش را به شهر و کشور بدهد و گرایشات ناسیونالیستی، جای تعصبات محلی را بگیرد و محله را جزئی از یک کل بزرگتر بدانیم که کشور نام دارد و برای دفاع از ارزش های میهن پرستانه باید هزاران ناسزا به هزار جای دیگر می دادیم. غافل از اینکه تمدن بشری، یک قافله است که صدها سال پیش، شتر سرزمین ما از آن غافله جا مانده بود. ـ اینکه چرا جا مانده بود، موضوع بحث من نیست، فقط می دانم که جا مانده بود. ـ اما ما از این نکته غافل بودیم و هر کشوری را که از تاریخ ما عقب مانده بود، عقب افتاده و هرکه را جلو افتاده بود، گمراه دانستیم و گمان بردیم زمان واقعی عالم، زمان جاری در سرزمین ماست و سال ها عمر لازم بود تا بدانیم که نه تنها سرزمین ما مرکز عالم نیست که اساساً کرة زمین مرکز عالم نیست و این تازه کشفی نبود که ما کرده باشیم و جوان که شدیم تازه فهمیدیم آنچه را ما قرار است از فردا کشف کنیم، قافلة تمدن بشری ده نسل پیش از ما کشف کرده. چرا که وقتی دیگران مشغول کشف چیزی بودند، ما حضور نداشتیم و اگر حضور داشتیم آن را درک نکردیم. نمونه اش هنرمند فرزانة ما کمال الملک است که در عصر امپرسیونیست ها در پاریس حضور یافت، اما درنیافت که نقاشی تا دورة امپرسیونیسم پیش رفته و برای همین فقط چند تا کپی از آثار کلاسیک برای ما سوغات آورد. می پرسید چرا کمال الملک فقط به آثار کلاسیک توجه کرد ؟ برای آنکه کلاسیسم، هنر برخاسته از دوران قرون وسطی است و برای کمال الملکی که در قرون وسطی ایران زیسته بود، بسیار سخت بود که قبل از آنکه در سرزمینش ایران، مراحل تاریخی بعد از قرون وسطی را درک کرده باشند، بتواند امپرسیونیسم را در نقاشی درک کند. فرزانة هنر ما گناهی هم نداشت. او معلول علل تاریخی و جغرافیایی سرزمین عقب ماندة خویش بود. کمال الملک و سرزمینش که به همراه قافلة تمدن بشری نمی رفته اند، تا مثلاً در نقاشی، از کلاسیسم برسند به رمانتیسم، آن چنان که در فلسفه و تمدن، از قرون وسطی برسند به اومانیسم و از اومانیسم برسند به عصر تجربه و علم حصولی ،آنچنان که از رمانتیسم لاجرم برسند به رئالیسم و حتی امپر سیونیسم. کمال الملک و زادگاهش یک جایی جامانده بودند و وقتی سر از "موزة لوور" در می آورند بسیاری از مسایل را به جا نمی آورند. برای همین است که نسل بعد از کمال الملک وقتی ملتفت عقب افتادگی تاریخی اش از قافلة تمدن بشری می شود، مجبور می شود عقب افتادگی های تاریخی یک ملت را از قافلة تمدن، فوراً در شخص خود جبران کند و آنچه را ملل دیگر در پانصد سال طی کرده اند، ایشان در یک دهه، در خود شخصی شان طی کنند و اگر قافلة تمدن، هر ایسمی را با یکی دو نسل تجربه، پخته کرده است، هم عصران من با خواندن یک کتاب و دیدن یک موزه می باید این دوره و ایسم را طی کنند. چرا که این هنرمندان، نه تنها تاوان عقب ماندگی تاریخی ملتشان را می پردازند که غرامت عدم درک به موقع فرزانگان ملی شان را هم باید بپردازند و مجبور می شوند ظرف یکی دو دهه، راهی را طی کنند که ملل دیگر در پانصد سال طی کرده اند. چرا که امروزه ما در عصری ایستاده ایم که عقب افتاده و جلو افتاده را در یک عرصه و با یک متر اندازه می کنند. شما اگر به حقیقت سیال هستی ایمان آوردید و از این عقب افتادگی و آن پیشرفت ها، مطلع شدید و مصدر هیچ امری هم نبودید که بتوانید منشأ تغییرات بنیادی در جامعة خودتان باشید، چاره ای نمی ماند جز این که یک تنه به جای همه تغییر کنید و همة آن جا ماندن های تاریخی جامعه تان را، لااقل در خودتان جبران کنید.

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله:شادی زندگی، غم انسانی

شادی زندگی، غم انسانی

اختصاصی از حامی فایل شادی زندگی، غم انسانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

شادی زندگی، غم انسانی


شادی زندگی، غم انسانی

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از متن اصلی :

شادی زندگی، غم انسانی

 - مقدمتاً بگو چرا در تمامی عمر بی تاب بوده ای و چه حسی تو را به این آشوب کشانیده است؟

محسن مخملباف : پرسه های من خیلی قابل تشبیه است به پرسه های سلمان فارسی. کسی که مدام تشنة حقیقت بود و با آغوش باز به سوی هر دینی که داعیه حقیقت داشت، می رفت و پس از مدتی که می فهمید آنچه را آب پنداشته، سرابی بیش نبوده، تشنه تر از قبل به دنبال حقیقت گمشده اش می رفت.

البته در جوانی می پنداشتم، دغدغه های من از نوع دغدغه های ابوذر است و گمانم بر این بود که عدالت تنها گمشدة من است. اکنون با هزار تواضع، دغدغه های خود را به حقیقت جویی سیال مولانا شبیه می دانم. ضرب المثلی داریم آشنا که من دوست دارم آن را به فرمی غیر معمول بخوانم :

" هرچه نصیب است همان می دهند        گر نستانی، به از آن می دهند "

حقیقت در هر دوره ای از زندگی جلوه ای به من نشان داد و چون مرا راضی ندید، جلوة زیباتری از خود به من نشان داد. و من اکنون ممنونم از این دست و دل بازی حقایق.

- ولی خیلی ها پس از یک دغدغه کوتاه به یک آرامش طولانی رسیدند و از آن پس یکسره تبلیغ حقیقتی را کردند که یافته بودند؟

محسن مخملباف : خوشا به حالشان. لابد حقیقت مورد جستجوی ایشان یک حقیقت دم دست بوده است. درست مثل حقایق دوران کودکی من. وقتی که بچه بودم، محله، در چشم کودکی من، مرکز عالم امکان بود و سقاخانة سر گذر، مرکز قداست عالم. همین چند وقت پیش، دلم هوای محله کودکی ام را کرد ؛ و رفتم. هنوز کسانی محله را مرکز عالم می دانستند و برای من دل می سوزاندند که چرا بیخود خودم را آواره و در به در کرده ام وهزار توصیه که برگرد و اصرار داشتند که حتی بوی لجن جوی های این محله را هم نمی شود با بوی گلاب قمصر کاشان عوض کرد. برای خودشان هم پربیراه نمی گفتند. عادات سالیان عمر را، با ارزش های ازلی یکی گرفته بودند.

سال ها عمر لازم بود و از کودکی باید به نوجوانی می رسیدیم، تا محله جایش را به شهر و کشور بدهد و گرایشات ناسیونالیستی، جای تعصبات محلی را بگیرد و محله را جزئی از یک کل بزرگتر بدانیم که کشور نام دارد و برای دفاع از ارزش های میهن پرستانه باید هزاران ناسزا به هزار جای دیگر می دادیم. غافل از اینکه تمدن بشری، یک قافله است که صدها سال پیش، شتر سرزمین ما از آن غافله جا مانده بود. ـ اینکه چرا جا مانده بود، موضوع بحث من نیست، فقط می دانم که جا مانده بود. ـ اما ما از این نکته غافل بودیم و هر کشوری را که از تاریخ ما عقب مانده بود، عقب افتاده و هرکه را جلو افتاده بود، گمراه دانستیم و گمان بردیم زمان واقعی عالم، زمان جاری در سرزمین ماست و سال ها عمر لازم بود تا بدانیم که نه تنها سرزمین ما مرکز عالم نیست که اساساً کرة زمین مرکز عالم نیست و این تازه کشفی نبود که ما کرده باشیم و جوان که شدیم تازه فهمیدیم آنچه را ما قرار است از فردا کشف کنیم، قافلة تمدن بشری ده نسل پیش از ما کشف کرده. چرا که وقتی دیگران مشغول کشف چیزی بودند، ما حضور نداشتیم و اگر حضور داشتیم آن را درک نکردیم. نمونه اش هنرمند فرزانة ما کمال الملک است که در عصر امپرسیونیست ها در پاریس حضور یافت، اما درنیافت که نقاشی تا دورة امپرسیونیسم پیش رفته و برای همین فقط چند تا کپی از آثار کلاسیک برای ما سوغات آورد. می پرسید چرا کمال الملک فقط به آثار کلاسیک توجه کرد ؟ برای آنکه کلاسیسم، هنر برخاسته از دوران قرون وسطی است و برای کمال الملکی که در قرون وسطی ایران زیسته بود، بسیار سخت بود که قبل از آنکه در سرزمینش ایران، مراحل تاریخی بعد از قرون وسطی را درک کرده باشند، بتواند امپرسیونیسم را در نقاشی درک کند. فرزانة هنر ما گناهی هم نداشت. او معلول علل تاریخی و جغرافیایی سرزمین عقب ماندة خویش بود. کمال الملک و سرزمینش که به همراه قافلة تمدن بشری نمی رفته اند، تا مثلاً در نقاشی، از کلاسیسم برسند به رمانتیسم، آن چنان که در فلسفه و تمدن، از قرون وسطی برسند به اومانیسم و از اومانیسم برسند به عصر تجربه و علم حصولی ،آنچنان که از رمانتیسم لاجرم برسند به رئالیسم و حتی امپر سیونیسم. کمال الملک و زادگاهش یک جایی جامانده بودند و وقتی سر از "موزة لوور" در می آورند بسیاری از مسایل را به جا نمی آورند. برای همین است که نسل بعد از کمال الملک وقتی ملتفت عقب افتادگی تاریخی اش از قافلة تمدن بشری می شود، مجبور می شود عقب افتادگی های تاریخی یک ملت را از قافلة تمدن، فوراً در شخص خود جبران کند و آنچه را ملل دیگر در پانصد سال طی کرده اند، ایشان در یک دهه، در خود شخصی شان طی کنند و اگر قافلة تمدن، هر ایسمی را با یکی دو نسل تجربه، پخته کرده است، هم عصران من با خواندن یک کتاب و دیدن یک موزه می باید این دوره و ایسم را طی کنند. چرا که این هنرمندان، نه تنها تاوان عقب ماندگی تاریخی ملتشان را می پردازند که غرامت عدم درک به موقع فرزانگان ملی شان را هم باید بپردازند و مجبور می شوند ظرف یکی دو دهه، راهی را طی کنند که ملل دیگر در پانصد سال طی کرده اند. چرا که امروزه ما در عصری ایستاده ایم که عقب افتاده و جلو افتاده را در یک عرصه و با یک متر اندازه می کنند. شما اگر به حقیقت سیال هستی ایمان آوردید و از این عقب افتادگی و آن پیشرفت ها، مطلع شدید و مصدر هیچ امری هم نبودید که بتوانید منشأ تغییرات بنیادی در جامعة خودتان باشید، چاره ای نمی ماند جز این که یک تنه به جای همه تغییر کنید و همة آن جا ماندن های تاریخی جامعه تان را، لااقل در خودتان جبران کنید.

این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word ( قابل ویرایش ) در اختیار شما قرار

می‌گیرد.

تعداد صفحات :14


دانلود با لینک مستقیم


شادی زندگی، غم انسانی

زندگی، گرمی دل های به هم پیوسته ست / تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست

اختصاصی از حامی فایل زندگی، گرمی دل های به هم پیوسته ست / تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

زندگی، گرمی دل های به هم پیوسته ست / تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست


زندگی، گرمی دل های به هم پیوسته ست / تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست

• فایل Photoshop طرح : زندگی، گرمی دل های به هم پیوسته ست / تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست  

• شاعر: فریدون مشیری  

• طراح: نگاره نویسی  

• محتوای فایل: شامل فایل psd و jpg با رزولیشن 2500x2500  

 

 

دوستی

دل من دیر زمانی است که می پندارد :

« دوستی » نیز گلی است ؛

مثل نیلوفر و ناز ،

ساقه ترد ظریفی دارد .

بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد

جان این ساقه نازک را

                       - دانسته-

                          بیازارد !

 

در زمینی که ضمیر من و توست ،

از نخستین دیدار ،

هر سخن ، هر رفتار ،

دانه هایی است که می افشانیم .

برگ و باری است که می رویانیم

آب و خورشید و نسیمش « مهر » است

 

گر بدانگونه که بایست به بار آید ،

زندگی را به دل‌انگیزترین چهره بیاراید .

آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف ،

که تمنای وجودت همه او باشد و بس .

بی‌نیازت سازد ، از همه چیز و همه کس .

 

زندگی ، گرمی دل های به هم پیوسته ست

تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست .

 

در ضمیرت اگر این گل ندمیده است هنوز ،

عطر جان‌پرور عشق

گر به صحرای نهادت نوزیده است هنوز

دانه ها را باید از نو کاشت .

آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان

خرج می باید کرد .

رنج می باید برد .

دوست می باید داشت !

 

با نگاهی که در آن شوق برآرد فریاد

با سلامی که در آن نور ببارد لبخند

دست یکدیگر را

بفشاریم به مهر

جام دل هامان را

                مالامال از یاری ، غمخواری

بسپاریم به هم

 

بسراییم به آواز بلند :

- شادی روی تو  !

                      ای دیده به دیدار تو شاد

باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست

تازه ،

        عطر افشان

                   گلباران باد .

 

فریدون مشیری

______________________________

** توجه: خواهشمندیم در صورت هرگونه مشکل در روند خرید و دریافت فایل از طریق بخش پشتیبانی در سایت مشکل خود را گزارش دهید. **

** درخواست طرح‌های مورد نظر شما با هزینه توافقی:

با ارسال شعر یا متن یا نوشته‌ی درخواستی خود به ایمیل negarehnevisi@gmail.com پس از پرداخت هزینه توافقی طرح مورد نظر خود را پس از پایان مهلت تعیین شده در ایمیل خود دریافت کنید. **


دانلود با لینک مستقیم


زندگی، گرمی دل های به هم پیوسته ست / تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست

زندگی، آثار و اندیشه‌ های کلامی زرارة بن اعین

اختصاصی از حامی فایل زندگی، آثار و اندیشه‌ های کلامی زرارة بن اعین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

زندگی، آثار و اندیشه‌ های کلامی زرارة بن اعین


زندگی، آثار و اندیشه‌ های کلامی زرارة بن اعین

پایان نامه کارشناسی ارشد کلام شیعی

143 صفحه

چکیده:

جناب زراره ابن اعین چهره درخشان و بسیار تاثیر گذاری است که جایگاه والایی در نزد اهل بیت (علیهم السلام) داشته است.

زندگی پر فراز و نشیب، درک محضر عزیز و نورانی امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام)، نقل روایات فراوان از اهل‌بیت (علیهم السلام) به ویژه در مباحث کلامی اهمیت این شخصیت عزیز دنیای اسلام را صد چندان کرده است .

دراین رساله، درفصل اول از بخش اول، ابتدابه صورت مختصر به معرفی آل اعین و خاندان های شیعی در کوفه و اجمالی از زندگی جدْ زراره پرداختم. درفصل دوم بصورت ویژه درباره زندگی زراره و بیان سرآغاز شکل گیری پیوند زراره با مکتب اهل بیت (علیهم السلام) سخن گفتم. درفصل سوم برای اینکه با شخصیت علمی و فرهنگی زراره بیشتر آشنا شویم، بعد از بیان سیمای زراره در آئینه روایات به اساتیدی اشاره کرده ام که زراره از محضرشان استفاده نموده است. یکی دیگر از مباحثی که در این فصل به آن پرداخته ام، احادیث نقل شده از زراره و مطالب مربوط به آن است. سؤالی که می بایست به آن پاسخ می گفتم این بود که آیا از زراره آثاری مستقلی باقی مانده است و یا خیر؟ بررسی توان علمی زراره در مناظره ها و مباحثه ها و گزارشی از شاگردان زراره، آخرین مطلبی است، که در این فصل بیان کرده‌ام. در بخش دوم به بررسی مهمترین آراء و اندیشه‌های کلامی زراره در قالب پنج فصل، پرداخته‌ام. از آنجا که روایاتی که دلالت بر مذمت زراره می‌کند، شبهاتی را درباره ایشان به وجود آورد، بخش سوم را به بررسی و نقد شبهات پیرامون زراره اختصاص داده‌ام. در بخش چهارم و آخرین  بخش از این پایان نامه به بررسی و نقد شبهات، پیرامون جناب زراره از دیدگاه مؤلف کتاب تاریخ آل زراره پرداخته‌ام.

واژگان کلیدی: زراره، زندگی، آثار، اندیشه‌ های کلامی ، نقد و بررسی شبهات


دانلود با لینک مستقیم


زندگی، آثار و اندیشه‌ های کلامی زرارة بن اعین