حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق و بررسی در مورد داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى

اختصاصی از حامی فایل تحقیق و بررسی در مورد داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

 

داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى

محمد رحمانى

 

 از مباحث درخور توجه در فقه، دیدگاه فقها نسبت به کودکان و نوجوانان است، گرچه احکام مربوط به انسان نابالغ، از دیر هنگام در فقه مورد توجه و دقت بوده است، لکن زوایاى زیادى از احکام، بویژه مسائل: عبادى، اقتصادى و کیفرى آنان، هم اکنون نیز در هاله اى از ابهام است.

از مسائلى که در این ارتباط، اهمیت زیادى دارد، دیدگاه شرع نسبت به داد و ستد خردسالان است، زیرا از یک سوى، هر روز ما با خرید و فروش و دست یازیهاى آنان در مالها رو به روییم، از این روى، جهت روشن شدن حکم فقهى آن، ضرورى است این مساله مورد بحث و تحقیق بیشترى قرار بگیرد.

و از سویى، این مطلب، در غرب، بویژه از سوى طرفداران حقوق کودکان، مورد توجه قرار گرفته و از دیگر سو، طرح این مساله در حقوق مدنى، به گونه اى است که با پاره اى از دیدگاههاى فقها ناسازگار است، شاهد بر این سخن، دگرگونى است که در قانون مدنى ایران، پیش از انقلاب و پس از انقلاب، به چشم مى خورد.

در ماده 1209 قانون مدنى پیش از انقلاب اسلامى آمده است: «هر کس که داراى هجده سال تمام نباشد، در حکم غیر رشید است، مع ذلک، در صورتى که بعد از پانزده سال تمام، رشد کسى در محکمه ثابت شود از تحت قیمومت خارج مى شود.»

و در ماده 1210 آمده است: «هیچ کس را نمى توان بعد از رسیدن به هجده سال تمام، به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود.» در اصلاحیه قانون مدنى در سال 1361 ماده 1209، چون افراد کم تر از هجده سال را محجور مى داند حذف مى شود و ماده 1210، که ملاک محجور نبودن را سن هجده مى دانست، بدین صورت اصلاح کرد:

«هیچ کس را نمى توان بعد از رسیدن به سن بلوغ، به عنوان جنون و یا عدم رشد محجور نمود.» و دو تبصره به ماده 1210 افزوده شد که عبارت یکى از آنها چنین است:

«سن بلوغ در پسر، پانزده سال تمام قمرى و در دختر، نه سال تمام قمرى است.» و عبارت دیگرى چنین است:

«اموال صغیرى که بالغ شده است در صورتى مى توان به او داد که رشد او ثابت شده باشد.»

مى بینید که مساله شرط بودن بلوغ سنى در درستى ست یازیدنها و داد و ستدهاى خردسالان، چگونه سبب دگرگونى مى گردد. به دنبال این دگرگونى، این پرسش مطرح مى شود که آیا بلوغ سنى، نشانه رشد است و کم تر از آن غیر رشید به شمار مى آید؟ این پرسش در شوراى نگهبان نیز مطرح مى شود و اختلافهایى را به دنبال مى آورد. سرانجام، یکى از فقهاى آن نهاد، خدمت حضرت امام مرقوم مى دارد:

«در قوانین سابق آمده است که افرادى که سن آنها کم تر از 18 سال باشد، در حکم غیر رشید مى باشند، مگر آن که رشد آنها در دادگاه ثابت شود. در اصلاحیه، آمده اند، 18 سال را به 15 سال تمام ، تبدیل کرده اند. با توجه به این که در غیر مورد یتیمان، لزوم احراز رشد در معاملات لازم نیست و بناى عقلا هم در معاملات، بر اصالت رشد است؛ یعنى اصل را بر رشد قرار مى دهند، مگر آن که خلاف آن ثابت شود، آیا محکوم کردن افراد بالغ کم تر از 15 سال، به عدم رشد، صحیح است یا نه؟ البته خاطر شریف مستحضر است که در انتخابات و امثال آن، بنا بر 15 سال تمام شده است. علاوه در مسائل اجتماعى و معاملات و ثبت اسناد و امثال آن، تعیین مرز، فوائدى دارد و صرف بلوغ، ممکن است تبعاتى ناگوار داشته باشد، بخصوص براى دخترها.»

حضرت امام خمینى، در پاسخ مى نویسد: «تا عدم رشد ثابت نباشد، صحیح نیست، مگر این که دلیل داشته باشد که احراز لازم است.» تاثیر این مساله در داد و ستدها و دست یازیدنهاى خردسالان و مسائل اجتماعى سیاسى، همانند: انتخابات و دیگر امور حقوقى و جزائى، فراوان است.

از این روى، بایسته است که فقه، با دقت بیشترى به نقد و بررسى آن بپردازند. از جمله فقیهان واقع بینى که این مساله را مورد نقد و بررسى قرار داده، محقق اردبیلى است که بر خلاف دیدگاه بسیارى از فقیهان پیشین، بر این باور است که معیار در درستى داد و ستد خردسالان و برداشتن قانون جلوگیرى از در اختیار گرفتن مالها از سوى آنان، تنها رشد آنان است، نه بلوغ سنى.

پیشینه بحث

از آن جا که بررسى تاریخ مساله در روشن شدن حکم آن نقش بسیار دارد، پیش از ورود به اصل بحث، به خلاصه اى از دیدگاههاى فقهاى پیشین که سخنان آنان، برگرفته از سخنان امامان(ع) بوده است، اشاره مى کنیم:

شیخ مفید مى نویسد:

«و لاتجوز وصیة الصبى و المحجور علیه فیما یخرج عن وجوه البر.» وصیت نابالغ و پرهیز داده شده از داد و ستد و در اختیار گرفتن مال، به جز در موارد کار نیک جایز نیست.

شیخ طوسى مى نویسد:

«و لایدفع المال الى الصبى و لایفد حجره حتى یبلغ.» مال به نابالغ داده نمى شود و بازداشتن از دست یازى به مال، از خردسال جدا نمى گردد، تا این که بالغ گردد.

ابن حمزه مى نویسد:

«فاما الموصى فانما تصح وصیته باجتماع اربعة اشیاء... البلوغ.» وصیت وصیت کننده، با چهار شرط اثر دارد، از جمله آن شرایط بلوغ است.

ابن ادریس مى نویسد: «الصبى لایجوز ان یکون وصی؛ لقوله علیه السلام رفع القلم عن ثلاث... الى ان قال: و ان کان کذلک لم یکن لکلامه حکم.» نابالغ نمى تواند وصى قرار گیرد، چون امام فرموده: تکلیف از عهده برداشته شد و چون نابالغ چنین است، گفتار او اثر ندارد.

ابن زهره مى نویسد:

«و لایرتفع الحجر عن الصبى الا بامرین البلوغ و الرشد.» قانون بازداشتن از تصرف در اموال، از خردسال برداشته نمى شود، مگر با دو چیز:1. رسیدن به حد بلوغ 2. رسیدن به حد رشد.

محقق حلى مى نویسد:

«و اما الصغیر فمحجور علیه، ما لم یحصل له وصفان: البلوغ و الرشد... و اذا لم یجتمع الوصفان کان الحجر باقیا و کذا لو لم یحصل الرشد.» اما کودکان از دست یازیدن و در اختیار گرفتن ماله، بازداشته اند، تا هنگامى که دو ویژگى در آنها پیدا نشود: 1.

بلوغ 2. رشد و مادامى که این ویژگى در آنها جمع نگردد، قانون بازداشتن آنان از در اختیار گرفتن اموال، در آنان باقى است و نیز اگر رشد در آنها پیدا نگردد.

همو، در جاى دیگر مى نویسد:

«و لایزول حجر الصغیر الا بوصفین: الاول البلوغ... الثانى الرشد.» بازداشتن خردسالان از تصرف، برطرف نمى گردد، مگر با دو ویژگى: 1. بلوغ 2. رشد.

شیخ ابى زکریا مى نویسد:

«و ینفد الحجر ببلوغ الصبى رشیدا و هو المصلح لماله و یدفع الیه.» با رسیدن نابالغان به حد رشد، قانون بازداشتن آنان از تصرف برداشته مى شود و همین رشد، سبب اصلاح در اموال مى گردد و اموال به او داده مى شود.

علامه مى نویسد:

«انما یزال الحجر عنه بامرین: البلوغ و الرشد.» بازداشتن خردسالان از دست یازیدن به ماله، با دو ویژگى از آنان، برطرف مى گردد: 1. بلوغ 2. رشد.

از این عبارته، چند مطلب روشن مى گردد: 1. فقها در اصل بازداشتن خردسالان ، از دست یازى به ماله، اتفاق نظر دارند، گرچه در ویژگیهاى آن، با یکدیگر اختلاف دارند.

2. بیشتر فقه، جهت برطرف شدن، باز داشتن خردسالان از در اختیار گرفتن ماله، ویژگى رشد را همانند بلوغ عنوان کرده اند.

3. عنوان بلوغ، در کلام فقها مطلق است که در خور تفسیر به بلوغ سنى و بلوغ عقلى و فکرى است.

دیدگاه فقیهان

در این مساله دیدگاههاى گوناگونى وجود دارد و در میان آنه، چند دیدگاه، از اهمیت زیادترى برخوردارند، از جمله:

1. باطل بودن داد و ستد خردسالان، گرچه وسیله خواندن صیغه عقد و ایقاع باشند.

2. فرق گذاردن میان عقد و ایقاع خردسالان، به گونه مستقل و خواندن صیغه عقد و ایقاع، اولى باطل و دومى صحیح است.

3. فرق گذاردن میان داد و ستد خردسالان به گونه مستقل، که باطل است و داد و ستد آنان با اجازه که صحیح است.

4. درستى داد و ستد خردسالان رشید، مطلق، گرچه بى اجازه ولى باشد.

محقق اردبیلى، بر خلاف بسیارى از فقیهان پیشین، دیدگاه چهارم را پذیرفته است و ضمن رد دلیلهایى که مى تواند بر سه دیدگاه نخست اقامه گردد، چند دلیل براى ثابت کردن دیدگاه خویش مى آورد.

این نوشته در پى آن است، تا دلیلهاى دیدگاه محقق را بنمایاند، از این روى، در آغاز چکیده دیدگاه ایشان ارائه مى شود، سپس دلیلهایى که در ثابت کردن دیدگاههاى دیگر اقامه شده، یا امکان دارد اقامه شود، آورده مى شود و به بوته نقد و بررسى گذارده مى شود و پس از آن، آنچه که مى تواند دیدگاه چهارم را که دیدگاه اردبیلى است، ثابت کند مطرح خواهد شد و در پایان، دیدگاه قانون مدنى نسبت به داد و ستدهاى خردسالان عرضه مى شود.

دیدگاه محقق اردبیلى

در کتاب، حَجْر، پس از بحث از گونه هاى حَجْر و این که اسباب حَجْر گوناگون است، مى نویسد:

«دلیل بر این که بالغ نبودن از اسباب باز داشتن از در اختیار گرفتن مال است، آیه «و ابتلوا الیتامى»، سنت و اجماع است.

این دلیلها دلالت دارند بر پرهیز دادن خردسالان از برخى دست یازیها به ماله، نه در تمامى آنه، زیرا دلیلى نداریم بر این که خردسالان در همه گونه دست یازیدن به ماله، پرهیز داده شده اند و افزون بر آن قائلى هم نداریم.» در کتاب متاجر، پس از نقل روایات و اجماع و آیه «و ابتلوا الیتامى» به عنوان دلیلهاى باطل کننده داد و ستدهاى خردسالان، به نقد آنها مى پردازد که به گونه خلاصه یادآور مى شویم:


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى

دانلود پروژه روش تدریس حروف ناخوانا برای خردسالان

اختصاصی از حامی فایل دانلود پروژه روش تدریس حروف ناخوانا برای خردسالان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

روش تدریس حروف ناخوانا برای خردسالان

هدف: همان هدفی است که از تدریس حروف ناخوانا برای بزرگسالان داشتیم و انتظارات می‌باشد. مقدّمه: در بررسی موارد حروف ناخوانا در قرآن و سهولت آموزش آن‌ها برای خردسالان به این نتیجه رسیدیم که پنج مورد از هفت مورد را تحت عنوان حروف ناخوانای «والی» در قرآن (که نشانه آن‌ها نداشتن علامت بود) و دو مورد دیگر را تحت عنوان تبدیل صداهای کشیده به کوتاه مطرح می‌کنیم. در این تقسیم‌بندی جدید، موارد حروف ناخوانا را به ترتیب «و، ا، ل، ی» می‌آوریم، برای این مقصود پنج مورد را بر این اساس مورد بررسی دوباره قرار می‌دهیم. حرف «واو»: حرف واو در دو مورد اوّل «پایه و کرسی همزه» و دوّم «پایه و کرسی الف مدّی» موجود بود. حرف «الف»: حرف الف در سه مورد اوّل «پایه و کرسی همزه» و سوّم «الف جمع» و پنجم «همزه وصل» موجود بود. حرف «لام»: حرف لام تنها در مورد ششم «لام «ال» تعریف نزد حروف شمسی» موجود است. حرف «یاء»: حرف یاء در دو مورد اوّل «پایه و کرسی همزه» و دوّم «پایه و کرسی الف مدّی» موجود بود. مراحل تدریس 1 ـ از کلمات فارسی که دارای حرف ناخوانا باشند برای طبیعی جلوه دادن این امر کمک می‌گیریم. 2 ـ حروف ناخوانا در قرآن را تحت عنوان «حروف والی» معرّفی می‌کنیم و مشخّصة آن‌ها را بیان می‌کنیم. 3 ـ موارد حروف ناخوانا به ترتیب حروف «و، ا، ل، ی» را معرّفی می‌کنیم. 4 ـ روی کلماتی که دارای آن مورد از حروف ناخوانا باشد تمرین می‌کنیم. 5 ـ روی آیاتی که دارای آن مورد از حروف ناخوانا باشد تمرین می‌کنیم. روش تدریس همانند روش بزرگسالان برای طبیعی جلوه دادن حروف ناخوانا در نگارش قرآن، از کلمات فارسی که دارای حرف ناخوانا باشد استفاده می‌کنیم و پس از آن، حروف ناخوانا در قرآن را معرّفی می‌کنیم. معلّم: در قرآن به چهار حرف «و، ا، ل، ی» برمی‌خوریم که هرگاه علامت نداشتند خوانده نمی‌شوند. هروقت بی علامتند زدست مردم راحتند هروقت با علامتند گرفتار قرائتند برای این که این چهار حرف، در ذهنتان بماند با آن‌ها کلمه «والی» ساخته‌اند. بَه بَه ببین چه عالیه چون از حروف والیه نوشته میشه خونده، نمیشه برای آشنایی کامل با آن‌ها در قرآن، موارد هر یک را به ترتیب می‌آوریم، اوّلین حرف کلمه «والی»، «واو» است، امروز می‌خواهیم با موارد «واو ناخوانا» در قرآن آشنا شویم (عنوان موارد واو ناخوانا را روی تابلو می‌نویسیم). موارد واو ناخوانا معلّم: هرگاه روی حرف «واو»، «همزه» قرار گیرد «ؤ» در این صورت و او خوانده نمی‌شود و در حکم پایه و کرسی برای حمزه خواهد بود و علامت موجود روی آن مربوط به خود همزه است، مانند: مُؤْمِنْ، تُؤْتی، باؤُو چند مثالِ اوّل را نخست بدون حرف واو می‌نویسیم و بعد از خواندن آن، واو را با توضیحات لازم اضافه می‌کنیم، به عنوان مثال: معلّم: این کلمه را «مُئـْ مِنْ» باهم بخوانید. دانش آموزان: مُئـْ مِنْ. معلّم: این واوی که به این کلمه اضافه می‌کنم «مُؤْمِنْ» هیچ علامتی ندارد، آیا خونده می‌شود؟ دانش آموزان: خونده نمی‌شود. معلّم: حالا باهم بخوانید. دانش آموزان: مُئـْ مِنْ. معلّم: در این کلمه چه حرفی خوانده نشد؟ دانش آموزان: واو. معلّم: چرا خوانده نشد؟ دانش آموزان: علامت ندارد. معلّم: بله، این «واو» چون علامت ندارد خوانده نمی‌شود و در این جا حکم پایه و کرسی برای همزه دارد واز حروف «والی» به حساب می‌آید. چند کلمه دیگر به همین روش مثال می‌زنیم، سپس برای آشنایی بیشتر، روی کلمات و آیاتی که دارای مورد فوق باشد تمرین می‌کنیم و پس از آن که مطئمن شدیم دانش آموزان یاد گرفته‌اند، مورد دیگر واو ناخوانا را معرّفی می‌کنیم. معلّم: یکی دیگر از موارد واو ناخوانا در قرآن وقتی است که بعد از صدای کشیدة فتحه «ـ»، حرف «واو» قرار گیرد و هیچ‌گونه علامتی هم نداشته باشد. در درس صدای کشیدة فتحه گفتیم که صدای کشیدة فتحه چند شکل دارد؟ دانش آموزان: دو شکل «ا،ـ». معلّم:بعضی وقت‌ها پس از شکل دوّم صدای کشیده فتحه «ـ» حرف واوی قرار می‌گیرد و هیچ‌گونه علامتی هم ندارند، در این صورت این واو خوانده نمی‌شود، مانند: صَلوةُ ، حَیوةُ ، زَکوةُ برای چند مثالِ اوّل همانند روش پایه همزه عمل می‌کنیم (نخست واو را نمی‌نویسیم و بعد از خواندن کلمه، واو را با توضیحات مذکور اضافه می‌کنیم) سپس برای آشنایی بیشتر روی کلمات و آیات قرآنی که دارای مورد فوق باشد تمرین می‌کنیم، و پس از آن که مطمئن شدیم دانش آموزان درس را یاد گرفته‌اند، تکلیف منزل را مشخّص می‌کنیم. موارد الف پیش از تدریس موارد الف، نخست از درس گذشته تمرین می‌کنیم و پس از آن که مطمئن شدیم دانش آموزان درس را یاد گرفته‌اند، درس جدید را آغاز می‌کنیم. معلّم: همه با موارد «واو» ناخوانا در قرآن آشنا شدیم، امروز می‌خواهیم با موارد الف ناخوانا آشنا شویم، یکی از موارد الف ناخوانا، الفی است که پایه و کرسی همزه قرار گیرد، در این صورت الف خوانده نمی‌شود، و علامت موجود روی آن مربوط به خود همزه است، مانند: سَأَلَ، أَخَذَ، أَنْشَأْنا مثال‌ها را مانند سابق، نخست بدون الف و سپس الف را با توضیحات مذکور اضافه می‌کنیم، پس از تمرین روی کلمات، آیات را تمرین می‌کنیم و بعد از آن که مطئمن شدیم دانش آموزان درس را یاد گرفته‌اند، مورد دیگر الف ناخوانا را بیان می‌کنیم. دو مورد دیگر برای الف باقی ماند. یکی «الف جمع» ودیگر «همزه وصل»، برای پرهیز از اصطلاحات عربی، آن دو را بر این گونه معرّفی می‌کنیم: هرگاه الف در وسط (تا شامل همزه وصل شود) و یا آخر کلمه (تا شامل الف جمع شود) قرار گیرد و علامتی هم نداشته باشد، خوانده نمی‌شود. (دیگر کاری به نحوة خواندن همزه وصل در ابتدای کلمات نداریم. بعد از یادگیری ساده خوانی در بحث روانخوانی قرآن، آن را آموزش می‌دهیم(. معلّم: اضافه بر مورد فوق که الف پایه و کرسی برای همزه بود، هرگاه الفی در وسط یا آخر کلمه قرار بگیرد و علامتی هم نداشته باشد خوانده نمی‌شود، مانند: وَاضْرِبْ، نَصَرُوا، وَاذْکُرِاسْمَ روی کلمات و سپس روی آیات تمرین می‌کنیم و پس از آن که مطئمن شدیم دانش آموزان درس را یاد گرفته‌اند، تکلیف منزل را مشخّص می‌کنیم. مورد لام برای لام یک مورد بیشتر نداریم و آن وقتی بود که بعد از «لام»، «حروف شمسی» باشد، با توجّه به این که خود «لام» در نگارش علامتی ندارد و در عوض «حروف شمسی» بعد از آن همه «مشدّد» می‌باشند، نیازی به معرّفی «الف و لام تعریف» و «حرف شمسی و قمری» نیست و می‌توانیم آن را این گونه ساده کنیم: هرگاه «لام» در نگارش علامتی نداشت خوانده نمی‌شود و در عوض حرف بعد از آن با علامت «تشدید» خوانده می‌شود و با آوردن چند مثال برای حروف شمسی و قمری تفاوت آن دو را در تلفّظ و علامت گذاری عملاً نشان می‌دهیم. موارد یاء فقط دو مورد دربارة «یاء» داشتیم یکی مربوط به پایه و کرسی برای همزه و دیگری پایه و کرسی الف مدّی، پس از تمرین از درس قبل و پس از آن که مطمئن شدیم دانش آموزان درس را یاد گرفته‌اند، این دو رابه ترتیب توضیح می‌دهیم و تمرین می‌کنیم. معلّم: امروز می‌خواهیم با موارد آخرین «حرف ناخوانا» که «یاء» باشد. آشنا شویم، در قرآن به دو مورد بر می‌خوریم که حرف «یاء» نوشته شده ولی خوانده نمی‌شود، یکی آن جاهایی که «پایه و کرسی برای


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پروژه روش تدریس حروف ناخوانا برای خردسالان

دانلود تحقیق روش تدریس حروف ناخوانا برای خردسالان

اختصاصی از حامی فایل دانلود تحقیق روش تدریس حروف ناخوانا برای خردسالان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

روش تدریس حروف ناخوانا برای خردسالان

هدف: همان هدفی است که از تدریس حروف ناخوانا برای بزرگسالان داشتیم و انتظارات می‌باشد. مقدّمه: در بررسی موارد حروف ناخوانا در قرآن و سهولت آموزش آن‌ها برای خردسالان به این نتیجه رسیدیم که پنج مورد از هفت مورد را تحت عنوان حروف ناخوانای «والی» در قرآن (که نشانه آن‌ها نداشتن علامت بود) و دو مورد دیگر را تحت عنوان تبدیل صداهای کشیده به کوتاه مطرح می‌کنیم. در این تقسیم‌بندی جدید، موارد حروف ناخوانا را به ترتیب «و، ا، ل، ی» می‌آوریم، برای این مقصود پنج مورد را بر این اساس مورد بررسی دوباره قرار می‌دهیم. حرف «واو»: حرف واو در دو مورد اوّل «پایه و کرسی همزه» و دوّم «پایه و کرسی الف مدّی» موجود بود. حرف «الف»: حرف الف در سه مورد اوّل «پایه و کرسی همزه» و سوّم «الف جمع» و پنجم «همزه وصل» موجود بود. حرف «لام»: حرف لام تنها در مورد ششم «لام «ال» تعریف نزد حروف شمسی» موجود است. حرف «یاء»: حرف یاء در دو مورد اوّل «پایه و کرسی همزه» و دوّم «پایه و کرسی الف مدّی» موجود بود. مراحل تدریس 1 ـ از کلمات فارسی که دارای حرف ناخوانا باشند برای طبیعی جلوه دادن این امر کمک می‌گیریم. 2 ـ حروف ناخوانا در قرآن را تحت عنوان «حروف والی» معرّفی می‌کنیم و مشخّصة آن‌ها را بیان می‌کنیم. 3 ـ موارد حروف ناخوانا به ترتیب حروف «و، ا، ل، ی» را معرّفی می‌کنیم. 4 ـ روی کلماتی که دارای آن مورد از حروف ناخوانا باشد تمرین می‌کنیم. 5 ـ روی آیاتی که دارای آن مورد از حروف ناخوانا باشد تمرین می‌کنیم. روش تدریس همانند روش بزرگسالان برای طبیعی جلوه دادن حروف ناخوانا در نگارش قرآن، از کلمات فارسی که دارای حرف ناخوانا باشد استفاده می‌کنیم و پس از آن، حروف ناخوانا در قرآن را معرّفی می‌کنیم. معلّم: در قرآن به چهار حرف «و، ا، ل، ی» برمی‌خوریم که هرگاه علامت نداشتند خوانده نمی‌شوند. هروقت بی علامتند زدست مردم راحتند هروقت با علامتند گرفتار قرائتند برای این که این چهار حرف، در ذهنتان بماند با آن‌ها کلمه «والی» ساخته‌اند. بَه بَه ببین چه عالیه چون از حروف والیه نوشته میشه خونده، نمیشه برای آشنایی کامل با آن‌ها در قرآن، موارد هر یک را به ترتیب می‌آوریم، اوّلین حرف کلمه «والی»، «واو» است، امروز می‌خواهیم با موارد «واو ناخوانا» در قرآن آشنا شویم (عنوان موارد واو ناخوانا را روی تابلو می‌نویسیم). موارد واو ناخوانا معلّم: هرگاه روی حرف «واو»، «همزه» قرار گیرد «ؤ» در این صورت و او خوانده نمی‌شود و در حکم پایه و کرسی برای حمزه خواهد بود و علامت موجود روی آن مربوط به خود همزه است، مانند: مُؤْمِنْ، تُؤْتی، باؤُو چند مثالِ اوّل را نخست بدون حرف واو می‌نویسیم و بعد از خواندن آن، واو را با توضیحات لازم اضافه می‌کنیم، به عنوان مثال: معلّم: این کلمه را «مُئـْ مِنْ» باهم بخوانید. دانش آموزان: مُئـْ مِنْ. معلّم: این واوی که به این کلمه اضافه می‌کنم «مُؤْمِنْ» هیچ علامتی ندارد، آیا خونده می‌شود؟ دانش آموزان: خونده نمی‌شود. معلّم: حالا باهم بخوانید. دانش آموزان: مُئـْ مِنْ. معلّم: در این کلمه چه حرفی خوانده نشد؟ دانش آموزان: واو. معلّم: چرا خوانده نشد؟ دانش آموزان: علامت ندارد. معلّم: بله، این «واو» چون علامت ندارد خوانده نمی‌شود و در این جا حکم پایه و کرسی برای همزه دارد واز حروف «والی» به حساب می‌آید. چند کلمه دیگر به همین روش مثال می‌زنیم، سپس برای آشنایی بیشتر، روی کلمات و آیاتی که دارای مورد فوق باشد تمرین می‌کنیم و پس از آن که مطئمن شدیم دانش آموزان یاد گرفته‌اند، مورد دیگر واو ناخوانا را معرّفی می‌کنیم. معلّم: یکی دیگر از موارد واو ناخوانا در قرآن وقتی است که بعد از صدای کشیدة فتحه «ـ»، حرف «واو» قرار گیرد و هیچ‌گونه علامتی هم نداشته باشد. در درس صدای کشیدة فتحه گفتیم که صدای کشیدة فتحه چند شکل دارد؟ دانش آموزان: دو شکل «ا،ـ». معلّم:بعضی وقت‌ها پس از شکل دوّم صدای کشیده فتحه «ـ» حرف واوی قرار می‌گیرد و هیچ‌گونه علامتی هم ندارند، در این صورت این واو خوانده نمی‌شود، مانند: صَلوةُ ، حَیوةُ ، زَکوةُ برای چند مثالِ اوّل همانند روش پایه همزه عمل می‌کنیم (نخست واو را نمی‌نویسیم و بعد از خواندن کلمه، واو را با توضیحات مذکور اضافه می‌کنیم) سپس برای آشنایی بیشتر روی کلمات و آیات قرآنی که دارای مورد فوق باشد تمرین می‌کنیم، و پس از آن که مطمئن شدیم دانش آموزان درس را یاد گرفته‌اند، تکلیف منزل را مشخّص می‌کنیم. موارد الف پیش از تدریس موارد الف، نخست از درس گذشته تمرین می‌کنیم و پس از آن که مطمئن شدیم دانش آموزان درس را یاد گرفته‌اند، درس جدید را آغاز می‌کنیم. معلّم: همه با موارد «واو» ناخوانا در قرآن آشنا شدیم، امروز می‌خواهیم با موارد الف ناخوانا آشنا شویم، یکی از موارد الف ناخوانا، الفی است که پایه و کرسی همزه قرار گیرد، در این صورت الف خوانده نمی‌شود، و علامت موجود روی آن مربوط به خود همزه است، مانند: سَأَلَ، أَخَذَ، أَنْشَأْنا مثال‌ها را مانند سابق، نخست بدون الف و سپس الف را با توضیحات مذکور اضافه می‌کنیم، پس از تمرین روی کلمات، آیات را تمرین می‌کنیم و بعد از آن که مطئمن شدیم دانش آموزان درس را یاد گرفته‌اند، مورد دیگر الف ناخوانا را بیان می‌کنیم. دو مورد دیگر برای الف باقی ماند. یکی «الف جمع» ودیگر «همزه وصل»، برای پرهیز از اصطلاحات عربی، آن دو را بر این گونه معرّفی می‌کنیم: هرگاه الف در وسط (تا شامل همزه وصل شود) و یا آخر کلمه (تا شامل الف جمع شود) قرار گیرد و علامتی هم نداشته باشد، خوانده نمی‌شود. (دیگر کاری به نحوة خواندن همزه وصل در ابتدای کلمات نداریم. بعد از یادگیری ساده خوانی در بحث روانخوانی قرآن، آن را آموزش می‌دهیم(. معلّم: اضافه بر مورد فوق که الف پایه و کرسی برای همزه بود، هرگاه الفی در وسط یا آخر کلمه قرار بگیرد و علامتی هم نداشته باشد خوانده نمی‌شود، مانند: وَاضْرِبْ، نَصَرُوا، وَاذْکُرِاسْمَ روی کلمات و سپس روی آیات تمرین می‌کنیم و پس از آن که مطئمن شدیم دانش آموزان درس را یاد گرفته‌اند، تکلیف منزل را مشخّص می‌کنیم. مورد لام برای لام یک مورد بیشتر نداریم و آن وقتی بود که بعد از «لام»، «حروف شمسی» باشد، با توجّه به این که خود «لام» در نگارش علامتی ندارد و در عوض «حروف شمسی» بعد از آن همه «مشدّد» می‌باشند، نیازی به معرّفی «الف و لام تعریف» و «حرف شمسی و قمری» نیست و می‌توانیم آن را این گونه ساده کنیم: هرگاه «لام» در نگارش علامتی نداشت خوانده نمی‌شود و در عوض حرف بعد از آن با علامت «تشدید» خوانده می‌شود و با آوردن چند مثال برای حروف شمسی و قمری تفاوت آن دو را در تلفّظ و علامت گذاری عملاً نشان می‌دهیم. موارد یاء


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق روش تدریس حروف ناخوانا برای خردسالان

تحقیق در مورد داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى

اختصاصی از حامی فایل تحقیق در مورد داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى


تحقیق در مورد داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه21

 از مباحث درخور توجه در فقه، دیدگاه فقها نسبت به کودکان و نوجوانان است، گرچه احکام مربوط به انسان نابالغ، از دیر هنگام در فقه مورد توجه و دقت بوده است، لکن زوایاى زیادى از احکام، بویژه مسائل: عبادى، اقتصادى و کیفرى آنان، هم اکنون نیز در هاله اى از ابهام است.

از مسائلى که در این ارتباط، اهمیت زیادى دارد، دیدگاه شرع نسبت به داد و ستد خردسالان است، زیرا از یک سوى، هر روز ما با خرید و فروش و دست یازیهاى آنان در مالها رو به روییم، از این روى، جهت روشن شدن حکم فقهى آن، ضرورى است این مساله مورد بحث و تحقیق بیشترى قرار بگیرد.

و از سویى، این مطلب، در غرب، بویژه از سوى طرفداران حقوق کودکان، مورد توجه قرار گرفته و از دیگر سو، طرح این مساله در حقوق مدنى، به گونه اى است که با پاره اى از دیدگاههاى فقها ناسازگار است، شاهد بر این سخن، دگرگونى است که در قانون مدنى ایران، پیش از انقلاب و پس از انقلاب، به چشم مى خورد.

در ماده 1209 قانون مدنى پیش از انقلاب اسلامى آمده است: «هر کس که داراى هجده سال تمام نباشد، در حکم غیر رشید است، مع ذلک، در صورتى که بعد از پانزده سال تمام، رشد کسى در محکمه ثابت شود از تحت قیمومت خارج مى شود.»

و در ماده 1210 آمده است: «هیچ کس را نمى توان بعد از رسیدن به هجده سال تمام، به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود.» در اصلاحیه قانون مدنى در سال 1361 ماده 1209، چون افراد کم تر از هجده سال را محجور مى داند حذف مى شود و ماده 1210، که ملاک محجور نبودن را سن هجده مى دانست، بدین صورت اصلاح کرد:

«هیچ کس را نمى توان بعد از رسیدن به سن بلوغ، به عنوان جنون و یا عدم رشد محجور نمود.» و دو تبصره به ماده 1210 افزوده شد که عبارت یکى از آنها چنین است:

«سن بلوغ در پسر، پانزده سال تمام قمرى و در دختر، نه سال تمام قمرى است.» و عبارت دیگرى چنین است:

«اموال صغیرى که بالغ شده است در صورتى مى توان به او داد که رشد او ثابت شده باشد.»

مى بینید که مساله شرط بودن بلوغ سنى در درستى ست یازیدنها و داد و ستدهاى خردسالان، چگونه سبب دگرگونى مى گردد. به دنبال این دگرگونى، این پرسش مطرح مى شود که آیا بلوغ سنى، نشانه رشد است و کم تر از آن غیر رشید به شمار مى آید؟ این پرسش در شوراى نگهبان نیز مطرح مى شود و اختلافهایى را به دنبال مى آورد. سرانجام، یکى از فقهاى آن نهاد، خدمت حضرت امام مرقوم مى دارد:

«در قوانین سابق آمده است که افرادى که سن آنها کم تر از 18 سال باشد، در حکم غیر رشید مى باشند، مگر آن که رشد آنها در دادگاه ثابت شود. در اصلاحیه، آمده اند، 18 سال را به 15 سال تمام ، تبدیل کرده اند. با توجه به این که در غیر مورد یتیمان، لزوم احراز رشد در معاملات لازم نیست و بناى عقلا هم در معاملات، بر اصالت رشد است؛ یعنى اصل را بر رشد قرار مى دهند، مگر آن که خلاف آن ثابت شود، آیا محکوم کردن افراد بالغ کم تر از 15 سال، به عدم رشد، صحیح است یا نه؟ البته خاطر شریف مستحضر است که در انتخابات و امثال آن، بنا بر 15 سال تمام شده است. علاوه در مسائل اجتماعى و معاملات و ثبت اسناد و امثال آن، تعیین مرز، فوائدى دارد و صرف بلوغ، ممکن است تبعاتى ناگوار داشته باشد، بخصوص براى دخترها.»

حضرت امام خمینى، در پاسخ مى نویسد: «تا عدم رشد ثابت نباشد، صحیح نیست، مگر این که دلیل داشته باشد که احراز لازم است.» تاثیر این مساله در داد و ستدها و دست یازیدنهاى خردسالان و مسائل اجتماعى سیاسى، همانند: انتخابات و دیگر امور حقوقى و جزائى، فراوان است.

از این روى، بایسته است که فقه، با دقت بیشترى به نقد و بررسى آن بپردازند. از جمله فقیهان واقع بینى که این مساله را مورد نقد و بررسى قرار داده، محقق اردبیلى است که بر خلاف دیدگاه بسیارى از فقیهان پیشین، بر این باور است که معیار در درستى داد و ستد خردسالان و برداشتن قانون جلوگیرى از در اختیار گرفتن مالها از سوى آنان، تنها رشد آنان است، نه بلوغ سنى.

پیشینه بحث

از آن جا که بررسى تاریخ مساله در روشن شدن حکم آن نقش بسیار دارد، پیش از ورود به اصل بحث، به خلاصه اى از دیدگاههاى فقهاى پیشین که سخنان آنان، برگرفته از سخنان امامان(ع) بوده است، اشاره مى کنیم:

شیخ مفید مى نویسد:

«و لاتجوز وصیة الصبى و المحجور علیه فیما یخرج عن وجوه البر.» وصیت نابالغ و پرهیز داده شده از داد و ستد و در اختیار گرفتن مال، به جز در موارد کار نیک جایز نیست.

شیخ طوسى مى نویسد:

«و لایدفع المال الى الصبى و لایفد حجره حتى یبلغ.» مال به نابالغ داده نمى شود و بازداشتن از دست یازى به مال، از خردسال جدا نمى گردد، تا این که بالغ گردد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى

مقاله در مورد داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى

اختصاصی از حامی فایل مقاله در مورد داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى


مقاله در مورد  داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:21

 

  

 فهرست مطالب

 

 

 

داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى

دیدگاه فقیهان

بلوغ در لغت و اصطلاح

بررسى دیدگاهها

الف. آیات

نقد

ج. اجماع

دلیلهاى دیدگاه محقق اردبیلى

 از مباحث درخور توجه در فقه، دیدگاه فقها نسبت به کودکان و نوجوانان است، گرچه احکام مربوط به انسان نابالغ، از دیر هنگام در فقه مورد توجه و دقت بوده است، لکن زوایاى زیادى از احکام، بویژه مسائل: عبادى، اقتصادى و کیفرى آنان، هم اکنون نیز در هاله اى از ابهام است.

از مسائلى که در این ارتباط، اهمیت زیادى دارد، دیدگاه شرع نسبت به داد و ستد خردسالان است، زیرا از یک سوى، هر روز ما با خرید و فروش و دست یازیهاى آنان در مالها رو به روییم، از این روى، جهت روشن شدن حکم فقهى آن، ضرورى است این مساله مورد بحث و تحقیق بیشترى قرار بگیرد.

و از سویى، این مطلب، در غرب، بویژه از سوى طرفداران حقوق کودکان، مورد توجه قرار گرفته و از دیگر سو، طرح این مساله در حقوق مدنى، به گونه اى است که با پاره اى از دیدگاههاى فقها ناسازگار است، شاهد بر این سخن، دگرگونى است که در قانون مدنى ایران، پیش از انقلاب و پس از انقلاب، به چشم مى خورد.

در ماده 1209 قانون مدنى پیش از انقلاب اسلامى آمده است: «هر کس که داراى هجده سال تمام نباشد، در حکم غیر رشید است، مع ذلک، در صورتى که بعد از پانزده سال تمام، رشد کسى در محکمه ثابت شود از تحت قیمومت خارج مى شود.»

و در ماده 1210 آمده است: «هیچ کس را نمى توان بعد از رسیدن به هجده سال تمام، به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود.» در اصلاحیه قانون مدنى در سال 1361 ماده 1209، چون افراد کم تر از هجده سال را محجور مى داند حذف مى شود و ماده 1210، که ملاک محجور نبودن را سن هجده مى دانست، بدین صورت اصلاح کرد:

«هیچ کس را نمى توان بعد از رسیدن به سن بلوغ، به عنوان جنون و یا عدم رشد محجور نمود.» و دو تبصره به ماده 1210 افزوده شد که عبارت یکى از آنها چنین است:

«سن بلوغ در پسر، پانزده سال تمام قمرى و در دختر، نه سال تمام قمرى است.» و عبارت دیگرى چنین است:

«اموال صغیرى که بالغ شده است در صورتى مى توان به او داد که رشد او ثابت شده باشد.»

مى بینید که مساله شرط بودن بلوغ سنى در درستى ست یازیدنها و داد و ستدهاى خردسالان، چگونه سبب دگرگونى مى گردد. به دنبال این دگرگونى، این پرسش مطرح مى شود که آیا بلوغ سنى، نشانه رشد است و کم تر از آن غیر رشید به شمار مى آید؟ این پرسش در شوراى نگهبان نیز مطرح مى شود و اختلافهایى را به دنبال مى آورد. سرانجام، یکى از فقهاى آن نهاد، خدمت حضرت امام مرقوم مى دارد:

«در قوانین سابق آمده است که افرادى که سن آنها کم تر از 18 سال باشد، در حکم غیر رشید مى باشند، مگر آن که رشد آنها در دادگاه ثابت شود. در اصلاحیه، آمده اند، 18 سال را به 15 سال تمام ، تبدیل کرده اند. با توجه به این که در غیر مورد یتیمان، لزوم احراز رشد در معاملات لازم نیست و بناى عقلا هم در معاملات، بر اصالت رشد است؛ یعنى اصل را بر رشد قرار مى دهند، مگر آن که خلاف آن ثابت شود، آیا محکوم کردن افراد بالغ کم تر از 15 سال، به عدم رشد، صحیح است یا نه؟ البته خاطر شریف مستحضر است که در انتخابات و امثال آن، بنا بر 15 سال تمام شده است. علاوه در مسائل اجتماعى و معاملات و ثبت اسناد و امثال آن، تعیین مرز، فوائدى دارد و صرف بلوغ، ممکن است تبعاتى ناگوار داشته باشد، بخصوص براى دخترها.»

حضرت امام خمینى، در پاسخ مى نویسد: «تا عدم رشد ثابت نباشد، صحیح نیست، مگر این که دلیل داشته باشد که احراز لازم است.» تاثیر این مساله در داد و ستدها و دست یازیدنهاى خردسالان و مسائل اجتماعى سیاسى، همانند: انتخابات و دیگر امور حقوقى و جزائى، فراوان است.

از این روى، بایسته است که فقه، با دقت بیشترى به نقد و بررسى آن بپردازند. از جمله فقیهان واقع بینى که این مساله را مورد نقد و بررسى قرار داده، محقق اردبیلى است که بر خلاف دیدگاه بسیارى از فقیهان پیشین، بر این باور است که معیار در درستى داد و ستد خردسالان و برداشتن قانون جلوگیرى از در اختیار گرفتن مالها از سوى آنان، تنها رشد آنان است، نه بلوغ سنى.

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد داد و ستد خردسالان درنگاه محقق اردبیلى