حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره تعریف اخلاق

اختصاصی از حامی فایل دانلود مقاله کامل درباره تعریف اخلاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

اخلاق ومعیشت ومعاشرت

تعریف اخلاق

علم اخلاق عبارت است از فنی که پیرامون ملکات انسانی بحث می‏کند، ملکاتی که مربوطبه قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست، به این غرض بحث میکند که فضائل آنها را از رذائلش‏جدا سازد و معلوم کند کدام یک از ملکات نفسانی انسان خوب و فضیلت و مایه کمال اوست، وکدامیک بو رذیله و مایه نقص اوست، تا آدمی بعد از شناسائی آنها خود را با فضائل بیاراید، واز رذائل دور کند و در نتیجه اعمال نیکی که مقتضای فضائل درونی است، انجام دهد تا دراجتماع انسانی ستایش عموم و ثنای جمیل جامعه را بخود جلب نموده، سعادت علمی و عملی‏خود را به کمال رساند.

ترجمه تفسیر المیزان جلد 1 صفحه 558 علامه سید محمد حسین طباطبائ

مفهوم اخلاق

اخلاق معادل دو اصطلاح شمرده شده است. نخست اینکه این واژه ریشه یونانی دارد و از اصطلاح Ethic گرفته شده است، و دیگر اینکه این واژه ریشة لاتینی دارد و ازMoral اخذ شده است. به گفتة محمد عابد الجابری، پارهای از نویسندگان عرب واژة اخلاق را در معنایMoral و اخلاقیات را در معنای Ethic به کار بردهاند. از سوی دیگر و در تفکیکی که میان این دو انجام شده است میتوان گفت Moral اشاره به رفتار فردی دارد. در این معنا اخلاق، فضای فضیلت فردی را سامان میبخشد. از دیگر سوی Ethic اشاره به ارزشهای خاص جامعه دارد و در این معنا اخلاقیات، فضای ارزشهای اجتماعی را سامان میدهد. طبیعی است که در مقالة حاضر هر دو معنا مراد مراد و منظور است و از این رو اخلاق هم در حوزة فردی و هم در حوزة جمعی دارای تأثیر و تأثّر خواهد بود.در یک برداشت دیگر، به طور کلی دو گونه از اخلاق را میتوان مورد اشاره قرار داد: نخست، اخلاق مطلق و استعلایی و معطوف به نفس عمل و دیگری، حفظ و صیانت ذات و تأمین حداکثر شادی و خرسندی حداکثر مردم. اخلاق، در برداشت نخست به معنای «تفحص درباره کردار و رفتار درست و نادرست و ملاکهای تشخیص عمل نیک و کردار درست از عمل بد و کردار نادرست»است. این تعریف در حوزة مباحث کانت جاری است. به این معنا که کانت معتقد بود عملی اخلاقی است که عامل آن دربارة نتایج عمل خود فکر نکند، یعنی سود و زیان آن عمل، مورد نظر کنشگر قرار نگیرد و در واقع معطوف به نفس عمل باشد. کانت همچنین معتقد بود عملی اخلاقی است که عمل کننده بتواند آن عمل را به عنوان یک اصل عام و بشری معرفی کند. سنت کانت در بحث اخلاق قویترین سنت است و آموزة مطلق بودن اخلاق، که از سوی وی مطرح شده است، از سوی پارهای از اندیشمندان مسلمان مورد نقادی قرار گرفته است.در باب گونة دوم، میتوان به مباحث هابز اشاره نمود که وی قائل است که تنها نقطة اتکای معرفت که دربارة آن نمیتوان تردید کرد، همانا حفظ و صیانت ذات و امنیت انسانها است. به نظر وی اخلاقیات ما نهایتاً اموری هستند که در جهت حفظ و بقای بشر مساعدت میکنند. امور غیر اخلاقی، چیزهایی است که به از بین بردن وجود و هستی انسان و جلوگیری از ادامه حیات او منجر میشوند یا به آن صدمه میزنند. هابز معتقد است انسانها در قرارداد اجتماعی، که مربوط به حفظ ذات آدمی و صیانت نفس او است، اخلاق را تأسیس میکنند و معتقدند که آنچه به زیان جامعه است غیر اخلاقی است و آنچه برای حفظ و بقای انسان لازم است اخلاقی است.همین دیدگاه دربارة ارتباط بین اخلاق و سیاست بر این باور است که اخلاق استعلایی مطلق و معطوف به نفس عمل، کاربردی در زندگی سیاسی به مفهوم متعارف ندارد، اما تعبیر دیگر از اخلاق که به معنای حفظ و صیانت ذات و تأمین حداکثر شادی و خرسندی حداکثر مردم است با سیاست ارتباط پیدا میکند و شاید بتوان گفت که در حوزه سیاست، عمل اخلاقی سیاسی، آن عملی است که صرفاً منفعت خود تصمیم گیرنده، گروه و جناح پیرامون و یا عصر و زمانه خاصی را در نظر نگیرد، بلکه آیندگان را نیز در نظر بگیرد و به نحوی باشد که بتواند مانند دایرهای متحدالمرکز هر چه بیشتر تشعشع پیدا کند و دربر گیرنده و مؤثر بر عموم مردم باشد. این میتواند حد اعلای اخلاق در حوزه سیاست باشد. البته در تلقی اخیر از اخلاق، که همانا حفظ و صیانت ذات آدمی باشد و در فوق به آن اشاره شد، پارهای موارد، برشمرده شده است که اخلاق را تا اندازهای به سمت استعلایی و مطلق بودن سوق میدهد. از این رو به نظر میرسد نتوان به جدایی کامل میان این دو دیدگاه حکم نمود.بحث اخلاق البته در نزد پارهای از اندیشمندان مسلمان وجوه گوناگونی مییابد. همان گونه که میتوان به جمع میان دو دیدگاه مذکور اشاره کرد و اخلاق را نه صرفاً استعلایی و مطلق و نه صرفاً حافظ ذات آدمی به شمار آورد، از سویی میتوان میان ارزشهای خادم و مخدوم تفکیک نمود. ارزشهای مخدوم ارزشهایی است که زندگی برای آنها است. این ارزشها فرامعیشتی، فراملی، فراتاریخی، ثابت و جاودانیاند. همانند نیکی عدالت، آزادی، شجاعت و ... . در مقابل ارزشهای خادم، ارزشهایی به شمار میروند که آنها برای زندگی آدمی هستند. همانند نیکی راستگویی، صله ارحام، رازپوشی، احترام به قانون، قناعت، انصاف و بدی دروغگویی، سرقت، قتل، زنا، غضب، خبرچینی، استبداد، افزونطلبی، کم فروشی و ... .به هر حال صرف نظر از انتقاداتی که به برداشت استعلایی و صیانت ذات بودن اخلاق وارد است میتوان دیدگاه پارهای از اندیشمندان مسلمان را نیز در این زمینه یادآور شد و رابطة اخلاق و سیاست را از منظر آنها نیز به پرسش گرفت. اهمیت بحث رابطة اخلاق و سیاست در این است که از منظری گسترده و وسیع به بحث مینگرد و چشماندازی کلی را فراروی پژوهشگر میگشاید. اما بحث رابطة اخلاق و آزادی در نسبتی محدود و عینی مسأله را مورد سنجش و بررسی قرار میدهد و زوایای موضوع را میشکافد. علامه محمد تقی جعفری مفهوم اخلاق را از زوایای مختلفی مورد بحث قرار داده است. این تعریفها دایرة گستردهای از «مقید شدن به عاملی درونی که انسان را به نیکیها سوق داده و از بدیها برکنار مینماید» و «شکوفایی همة ابعاد مثبت انسانی در مسیری که رو به هدف اعلای زندگی در پیش گرفته است» و نیز «آگاهی به بایستگیها و شایستگیهای سازندة انسان در مسیر جاذبة کمال و تطبیق عمل و قول و نیت و تفکرات وارده بر آن بایستگیها و شایستگیها» را دربر میگیرد.میتوان تعریف جعفری از اخلاق را در عبارتی کوتاه چون: «شکفتن شخصیت آدمی در مسیر حیات معقول››نیز خلاصه نمود.جعفری با توجه به تعریفی که از مفهوم اخلاق ارائه و نیز تعریفی که از سیاست مراد کرده به تقدم سیاست بر اخلاق حکم نموده است. ایشان معتقد است در باب نسبت اخلاق و سیاست از دومنظر میتوان سخن گفت: نخست از منظر جریان خارجی تاریخ بشری و آنچه واقع شده است؛ که در این حالت بین اخلاق و سیاست رابطة عمل و عکسالعمل دو طرفه برقرار است. دوم از منظر اسلام و سیاست، آن چنان که باید باشد؛ که در این حالت، اخلاق تابع سیاست و جزء آن است. در این صورت این سیاست مقدم است و برای اخلاق تدبیر میاندیشد و جامعه را به سمت اخلاق سوق میدهد. این سیاست، همان گونه که ذکر خواهد شد در کلام و اندیشة ایشان تعریف خاصی دارد و در غیر این صورت نمیتواند اخلاق را راهبری نماید.توضیح وی دربارة این گونهشناسی این است که, اخلاق و سیاست، آن گونه که در جریان خارجی تاریخ بشری دیده میشود با یکدیگر رابطة عمل و عکسالعمل داشتهاند. گاهی سیاست و سیاستمدار است که روش صحیح و منطقی و اخلاقی برای اجتماع ایجاد میکند و گاهی برعکس، اجتماع صحیح، سیاست و سیاستمدار را تابع خود قرار میدهد. و نیز گاهی رژیم سیاسی ظالمانه و سیاستمدار ستمکار اجتماع را فاسد میکند و گاهی برعکس، یعنی اجتماع فاسد برای خود سیاست و سیاستمدار پوچ و ضدارزش میتراشد. اما اگر مقصود از سیاست، اصول و قوانین عالیهای بوده باشد که در عین حال که مجموعة افراد اجتماع را رهبری میکند، وظیفة روشن خود افراد را هم از جنبة اخلاقی درونی مشخص میکند، چنان که در برنامههای مقررات اسلامی است، و یا به تعبیر دیگر، اگر مراد از سیاست عبارت از مدیریت حیات انسانها چه در حالت فردی و چه در حالت اجتماعی برای وصول به عالیترین هدفهای مادی و معنوی باشد، آن گاه باید گفت اخلاق تابع و جزء سیاست است.هنگامی که تعریف جعفری از اخلاق را در کنار تعریف ایشان از سیاست میگذاریم همبستگی و تکمیل کنندگی کامل این دو مفهوم را با یکدیگر درمییابیم. در واقع سیاست تقدم مییابد و برای شکفتگی شخصیت آدمی در مسیر حیات معقول برنامهریزی و آن را مدیریت


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره تعریف اخلاق