حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله جایگاه علم و دانش در تاریخ اسلام و ایران

اختصاصی از حامی فایل دانلود مقاله جایگاه علم و دانش در تاریخ اسلام و ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

جایگاه علم و دانش در تاریخ اسلام و ایران

 

 

 

«یرفع الله الذین امنوا منکم و الذین اوتوالعلم درجات»
«خدا آنهایی را که ایمان آورده‌اند و کسانی را که دانش یافته‌اند، به درجاتی برافرازد.»1
به جرئت می‌توان گفت که در هیچ یک ازادیان و مکاتب به اندازه اسلام، بر کسب معرفت و آگاهی یا دانش‌اندوزی و ژرف‌نگری در زندگی تأکید نشده است. با نگاهی گذرا به منابع تفکر اسلامی، یعنی قران کریم و احدادیث حضرت رسول (ص) و ائمه اطهار(ع) می‌توان در یافت که خداوند و اولیای او، پیوسته، نه فقط مؤمنان، بلکه کافران و مشرکان و حتی پیروان دیگر ادیان را بر خردمندی و به کارگیری عقل دعوت می‌کند؛ تا بدان جا که خداوند نه تنها از مؤمنان خواهان ایمان کورکورانه نیست، بلکه «توحید» یعنی بنیان ایمان را حاصل تعقل و علم‌ورزی می‌داند. کسانی که دین و علم را در طول تاریخ بشری در تعارض دیده‌اند، قطعاً در برابر مقام کسب علم و دانش در اسلام و تأکید فراوانی که برآن شده است، روش خاموشی و سکوت در پیش خواهند گرفت؛ زیرا چنان که پس از این ملاحظه خواهد شد، نه در منابع اندیشه و عمل اسلامی و نه در تاریخ ظهور این دین الهی نشانه‌ای از علم ستیزی یافت نخواهد شد. اگر آنچه را در آیات و اخبار درباره فضیلت علم و دانش و معرفت آمده، بدون هیچ تفسیر و توضیحی کنار هم قراردهند، خود کتاب یا کتاب‌های بزرگی را تشکیل خواهد داد.2 بی‌هیچ تردیدی، اگر این اندازه اولیای اسلام بر فضیلت دانش و دانشمند تأکید نکرده بودند، هرگز تمدن اسلامی بدین پایه از عظمت نمی‌رسید.
اصل کلمه «علم» هشتاد مرتبه در قرآن کریم در مواضع گوناگون تکرار شده و مشتقات آن مانند «یعلمون» و «یعلن» و غیره بارها به‌کاربرده شده است. واژگانی چون «حکمت» و «برهان» و مشتقات «عقل» و «فکر» و «فقه» بارها در قرآن به کار رفته است. بنابراین، خداوند از اینکه مؤمنان بر اساس تقلید و کورکورانه به او ایمان آوردند، آنان را نهی فرموده و حتی در یکی از آیات قران کریم، علم و ایمان را در کنار یکدیگر قرارداده است:
«و قال ‌الذین اوتوالعلم و الایمان لقد لبثتم فی کتاب ‌الله الی یوم البعث»(روم، 56)
[و آنان که دانش و ایمان داده شده‌اند،‌گویند: شما بر وفق کتاب خدا تا روز قیامت در گور آرمیده‌اید].
قرآن کریم در زمینه دانش‌اندوزی به کلیات اکتفا نکرده و بسیاری از آیات به طور خاص، بشر را به ژرف‌نگری در آثار خلقت و طبیعت می‌خواند:
«ان‌فی السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب»(آل عمران، 190)
[هر آینه در آفرینش آسمان‌ها و زمین و آمد و شد شب و روز، خردمندان را عبرت‌هاست].
حتی بعضی از آیات قرآن کریم در تشویق مسلمانان به فراگیری علوم خاص،‌مانند نجوم و ریاضیات نقش مهمی داشته‌اند:
«و هو الذی جعل لکم النجوم لتهتدوا بها فی ظلمات البر و البحر قد فصلنا الآیات لقوم یعلمون»(انعام،97)
[اوست خدایی که ستارگان را پدید آورد تا به آنها در تاریکی‌های خشکی و دریا راه خویش را بیابید، ‌آیات را برای آنان که می‌دانند به تفصیل بیان کرده‌ایم].
یا:
«هوالذی جعل الشمس ضیاء و القمر نورا و قدره منازل لتعلموا عدد السنین و الحساب ما خلق الله ذلک الا بالحق یفصل الایات لقوم یعلمون»(یونس،5)
[اوست که خورشید را فروغ بخشید و ماه را منور ساخت و برایش منازلی معین کرد تا از شمار سال‌ها و حساب آگاه شوید. خدا همه اینها را جز به حق نیافرید و آیات را برای مردمی که می‌دانند به تفصیل بیان می‌کند].
حتی در آن دسته از آیات قرآن کریم که به نقل سرگذشت انبیاء و اقوام پیشین اختصاص دارد و خداوند خود تأکید می‌فرمایدکه هدف از نقل مکرر آنها، عبرت‌آموزی است، می‌توان آشکارا ایجاد و بلکه تشویق به تاریخ‌نگاری و مشاهده آثار تاریخی و روحیه واقع‌نگری را دید:
«قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبه المکذبین»(انعام، 11).
راست است که خداوند در قرآن کریم به آثار خلقت برای درک عظمت خویش و استحکام ایمان مسلمانان و مؤمنان اشاره می‌فرماید،‌ولی نحوه خطاب به گونه‌ای است که گویا خداوند متعال ژرف‌نگری در پاره‌ای از آثار خلقت را بر مؤمنان محتوم و مسلم می‌داند:
«افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت و الی السماء کیف رفعت و الی الجبال کیف نصبت و الی الارض کیف سطحت»(الغاشیه، 20-17)
[آیا به شتر نمی‌نگرند که چگونه آفریده شده؟ و به آسمان که چسان بر افراشته و به کوه‌ها که چگونه برکشیده‌اند و به زمین که چسان گسترده شده].
و از این نمونه‌ها در قرآن کریم به اندازه‌ای است که می‌توان کتاب‌ها درباره آن نگاشت. همچنین در احادیث مأثور از اقوال حضرت رسول(ص) و ائمه(ع) نیز موارد بسیاری در تجلیل از علم و فضیلت علماء یافت می‌شود،‌که ذیلاً به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود:
1.«مردی از انصار ب خدمت پیامبر (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا! کدام یک از این دو نزد تو محبوب‌تر است: حضور در تشییع جنازه یا حضور در مجلس عالم؟ فرمود: اگر برای تشییع جنازه کسانی حاضر باشند تا متوفی را به خاک بسپارند، حضور در مجلس یک عالم برتر است از حضور در هزار مراسم تشییع جنازه،‌ عیادت هزار بیمار‌، هزار شب عبادت، هزار روز روزه، هزار درهم صدقه به فقرا و مساکین،‌هزار بار حج، هزار بار جنگ در راه خدا با مال و جان، باز هم اینها کجا و حضور در مجلس عالم کجا؟ آیا نمی‌دانی که خداوند را فقط با علم می‌توان اطاعت و عبادت کرد؟ خیر دنیا و آخرت در علم است و شر دنیا و آخرت در جهل».3
2. قال رسول‌الله(ص): طلب العام فریضه علی کل مسلم و مسلمه.4
پیامبر(ص): دانش‌اندوزی،‌بر هر زن و مرد مسلمان واجب و فریضه است.
3. عن‌النبی(ص): فکره ساعه خیر من عباده سنه.5
پیامبر(ص): ساعتی اندیشیدن از عبادت یک ساله نیکوتر است.
4. قال رسول‌الله(ص): العلم رأس الخیر کله و الجهل رأس الشر کله.6
پیامبر(ص): دانش سرآغاز هر نیکویی‌ست و جهل سرآغاز هر شری.
5. قال رسول الله(ص): من کتم علماً نافعهً، الجمه لله یوم القیامه بلجام من نار.7
پیامبر(ص): هرکس دانش‌سودمندی را نهان گرداند، خدای روز قیامت لگامی از آتش بر او بزند.
6. عن النبی(ص): انما یدرک الخیر کله بالعقل و لا دین لمن لا عقل له.8
پیامبر(ص): همه خیر و نیکویی جز از راه عقل به دست نمی‌آید، آن کس که عقل ندارد،‌بی‌دین است.
7.عن‌النبی(ص): ان‌الملائکه لتضع اجنحتها لطالب العلم.9
پیامبر(ص): فرشتگان برای دانش‌اندوزان بال می‌گسترند.
8. قال رسول‌الله(ص): ما قسم‌الله للعباد افضل من العقل فنوم العاقل افضل من سهر الجاهل و افطار العاقل افضل من صوم الجاهل و اقامه العاقل افضل من شخوص الجاهل.10
پیامبر(ص): خداوند چیزی را برتر از عقل به بندگان خود تقسیم نفرمود، ‌به همین سبب، خوابیدن خردمند برتر است از شب‌زند‌ه‌داری نادان و افطار خردمند برتر است از روزه‌داری نادان و ماندن خردمند برتر است از شب‌زنده‌داری برتر است از جنبیدن نادان.
9. عن‌النبی(ص): اربعه تلزمکل ذی حجی و عقل من امتی قیل: یا رسول‌الله، ما هن؟ قال: استماع العلم و حفظه و نشره و العمل به.11
پیامبر(ص): چهار چیز است که هر صاحب خردی از امت مرا همراهی می کند، گفتند: چه چیزهایی؟ فرمود: گوش سپاردن به دانش و حفظ و انتشار و عمل به آن.
10.قال رسول‌الله(ص): من نشره علما فله اجر من عمل به.12
پیامبر(ص): هرکس دانشی را انتشار دهد،‌اجرای مساوی با عمل‌کننده به آن خواهد داشت. همچنین ائمه اطهار نیز در جملات خود، بر علم و دانش‌اندوزی تأکید کرده و آن را از اصول اساسی اسلام برشمرده‌اند؛ تا بدان جا که علی(ع) در فرازی از سخنان خود خطاب به کمیل‌بن زیاد اساساً مردمان را به سه دسته تقسیم کرده‌اند:
«الناس الثلاثه: فعالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاه و همج رعاع اتباع کل ناعق یمیلون مع کل ریح، لم یستضیئوا بنور العلم و لم یلجاوا الی رکن وثیق.»13
مردم سه دسته‌اند: دانایی که شناسای خداست، آموزنده‌ای که در راه رستگاری کوشاست و فرومایگی رونده به چپ و راست که درهم آمیزد و پی هر بانگی را گیرند و با هر باد به سویی خیزند، نه از روشنی دانش فروغی یافتند و نه به سوی پناهگاهی استوار شتافتند.
در جای دیگر می‌فرمایند:
«اغد عالماً او متعلماً و لاتکن الثالث فتعطب».14
یا دانا باش یا جوینده دانایی و سومی باش که به دشواری و هلاکت می‌افتی.
آن حضرت خود در پاره‌ای از خطبه‌های نهج‌البلاغه، به مسائل و آثار خلقت، مانند مورچه و شب‌پره پرداخته‌اند که نشانه آشکاری است از پیروی از آیات قرآن کریم مبنی بر دقت در آفرینش.
در دوره حیات ائمه بزرگوار شیعه، به ویژه پس از حضرت صادق(ع)- که علم بر علم‌آموزی رونق تمام داشت- آن حضرات، یاران خویش را به اندوختن علم و دانش تحریض و تشویق می‌فرمودند. ما در زیر برای نمونه برخی از احادیث ائمه(ع) در این زمینه اشاره می‌کنیم:
1. الامام الصادق(ع): اذکان یوم القیامه، جمع‌الله عزوجل الناس فی معید و احد و وضعت الموازین فتوزن دماء الشهداء مع مداد العلماء فیرجح مداد العلماء علی دماء الشهداء.15
امام صادق (ع): چون روز قیامت فرا رسد، خداوند مردم را در یک‌جا گرد‌آورد، آن‌گاه ترازوها، خون شهیدان را بر مرکب دانشمندان وزن کند، آن‌گاه مرکب دانشمندان بر خون شهیدان سنگینی خواهد کرد.
2. الامام ‌الصادق(ع): اکثر الناس قیمه، اکثر‌هم علما.16
امام صادق(ع): با ارزش‌ترین مردم کسی است که دانش بیشتری داشته باشد.
3. الامام الصادق(ع): العاملعلی غیر بصیره کالسلئر علی غیر طریق فلا تزیده سرعه السیر الابعداً.17
امام صادق(ع): کسی که بدون آگاهی و بصیرت به کاری دست زند، مانند آن است که رونده راهی به جز راه اصلی باشد، بنابراین هرچه بیشتر پیش رود، بیشتر از مسیر منحرف خواهد شد.
4. الامام‌الباقر(ع): العالم کمن معه شمعه تضی الناس.18
امام باقر(ع): عالم چونان کسی است که با خود شمعی دارد و مردم از پرتو آن بهره می‌برند.
5. الامام‌الباقر(ع): لایقبل عمل الا بمعرفه.19
امام باقر(ع): هیچ ‌کاری بدون داشتن معرفت و آگاهی پذیرفته نیست.
همه این موارد که نمونه‌های بسیار دیگری از آنها در آثار حدیثی مسلمانان به دست‌می‌آید،20 نشان می‌دهد که نه تنها اسلام با دانش تضادی ندارد، بلکه به نحوی ملازم آن است و ائمه اسلام به طور مؤکد بارها تکرار کرده‌اند که هیچ عبادت و فریضه‌ای بدون کسب آگاهی و بصیرت از مؤمنان پذیرفته نیست. افزون بر اینها، کارنامه درخشان تمدن اسلامی نشان می‌دهد که عالمان مسلمان در هر رشته و موضوعی که به کار علمی می‌پرداخته‌اند،‌انسان‌هایی با ایمان بوده و گاه کار علمی را برخود فرض می‌دانسته‌اند.21
در واقع اگر هم در برخی ادیان و مکاتب دیگر، نزاعی میان علم ودین وجود داشته باشد، ربطی به اسلام ندارد و دلیل بزرگ آن بخش مهمی از آیات قرآن کریم و احادیث مأثور است که همگی مؤمنان را به دانش و آگاهی روزافزون دعوت می‌کند.
البته می‌باید این نکته را درنظرگرفت که دانش و دانش‌اموزی در اسلام شرایط خود را داراست؛ بدین معنی که اسلام میان علم و اخلاق فاصله‌ای نمی‌بیند و همواره بر پیوستگی این دو تأکید ورزید است. درواقع عالم در اسلام، صاحب مسئولیت است و عالم بی‌اخلاق جز به گمراهی هدایت نمی‌کند. این موضوع خود از امتیازات اسلام است که در زمینه تعلیم و تربیت مکتبی خاص دارد.22
مراکز علمی در قلمرو اسلامی از ارج و منزلت والایی برخوردارند. میراث عظیم فرهنگی مدون در طی اعصار و قرون مبین آن است که این نهاد فرهنگی، در ادوار درخشان تمدن اسلامی دارای فضیلت فراوانی بوده و از ارکان اساسی جامعه اسلامی به شمار می‌آمده است. اصولاً کتابخانه‌ها در ادوار باثبات شکوفا می‌شوند و نهادهایی چون مدرسه، ‌دانشگاه،‌دارالعلم، بیت‌الحکمه و کتابخانه در یک جامعه باثبات و مشحون از وحدت،‌صلح و صفا و پیشرفت و موفقیت، ایجاد می‌شوند. هر زمان چنین زمینه‌هایی در قلمرو تمدن اسلامی فراهم شده، ‌مدارس و کتابخانه‌های عظیمی در آن به‌وجود آمده،‌رشد کره و به کانون‌های فرهنگی روزگار خود بدل شده است. در این قلمرو منظور اصلی و هدف از به‌وجود آمدن این مدارس این بود که هرکسی بتواند دانسته به دین اسلام وارد شود و مسلمان واقعی گردد.
رسول اکرم(ص) برای رساندن پیام خدا به گوش مردم و هدایت آنان به صراط مستقیم از همان روزهای اول بعثت، افراد شایسته‌ای را برای تبلیغ و دعوت به اسلام به اطراف اعزام نمود. برای نمونه، طفیل‌بن عمر به محض ایمان آوردن،‌مأمور شد که به سوی قبیله خود بازگردد و به آنان تعلیم دهد. وی در روز حادثه خیبر با هشتاد مسلمان دیگر در حال تعلیم قرآن کشته شد و شمار بسیاری از مبلغان، ‌از جمله زید‌بن وثنه و حبیب‌بن‌عدی، به دست قبائل خودشان شهید شدند.23 کم‌کم دامنه دعوت عمومی پیامبر گسترش یافت و نخستنی مسجدی که در مدینه تأسیس گردید، مرکز آموزش، تبلیغ، قضاوت، امور سیاسی، نظامی و فرهنگی شد.
حضرت علی (ع) نیز در روش‌های تربیتی خود همچنان از رسول خدا(ص) پیروی می‌نمود و نظام آموزشی را بیشتر در همان مساجد قرار داده بود. حضرت در جلسات مشترک با خلفا، معارف اسلامی را مطرح می‌کرد و حتی در زمان جنگ به بحث و گفت‌وگوی علمی می‌پرداخت. و پس از شهادت ایشان این خط سیر به وسیله طرفداران اهل بیت (ع) ادامه یافت و در بغداد و اکناف جهان اسلام مدارس، بیت‌الحکمه‌ها و کتابخانه‌هایی تأسیس گردید.
در مکتب امام صادق(ع) در تمام رشته‌های علوم تتبع و بحث می‌شد و امام برای هر یک از شاگردان، تخصصی تعیین نموده بود، برای نمونه به ابان‌بن تغلب- که در فقه تبحر داشت- دستور دادند که در مسجد بنشیند و فتوا دهد و حمران‌بن اعین در زمینه علوم قرآن به پرسش‌ها پاسخ می‌داد و زراه‌بن اعین در زمینه فقه، مناظره و بحث می‌کرد و هشام‌بن حکم در مسائل رهبری و امامت و اصول عقائد مناظره می‌کرد.24 امام صادق (ع) به مسائل علمی و تجربی نیز اهتمام داشت و بنابر نقل‌های مختلف از علمای پیشین، جابربن حیان یکی از شاگردان امام در رشته‌های مختلف، در علم کیمیا مهارت داشت. امام صادق (ع) پایه‌گذار مکتب جعفری در مدینه است که هزاران تن در رشته‌های گوناگون در آن به فراگیری علوم اسلامی می‌‌پرداختند و در فقه و معارف اسلامی بیش از چهار هزار نفر در مساجد تحصیل علم می‌کردند. مجلس درس امام بیشتر در مسجد برگزار می‌شد و شاگردان آن حضرت هم بیشتر حلقه‌های درس را در مسجد تشکیل می‌دادند.25
مساجد نخستین مراکز اجتماعات دینی برای مسلمانان به‌شمار می‌آمد و حتی اگر از مدارس قدیم و اولیه‌کشورهای اسلامی کشورهای اسلامی سخن بگوییم باید مسجد را مورد توجه قرار دهیم. ساختمان مدرسه‌ها نیز که پس از مساجد معمول شد، مانند نقشه ساختمان مساجد بود. حتی پس از ایجاد و توسعه مدارس، مساجد جنبه تربیتی و آموزشی خود را حفظ کردند. مثلاً در سیستان، شخصی به نام عبدالرحمان‌‌بن سمره (در سده اول هجری) مسجد آدینه‌ای ساخت که حسن‌بصری یکی از علمای دینی مدت‌ها در آن‌جا سرگرم تدریس و تعلیم مسائل دینی بود و در بخارا- که معروف به قبه‌الاسلام شده بود- از چند مسجد برای تعلیم علوم شرعی استفاده می‌شد. در نیشابور که یکی از مراکز مهم سیاسی و علمی خراسان بود، مساجد بزرگی مانند: مسجد مطرزی، مسجد قدیم و مسجد عقیل، محل تعلیم و تعلم بود.26
مساجد معروفی که یا از همان آغاز تأسیس و یا چندی بعد کتابخانه نیز در آنها تشکیل یافته، در شهرهای مهم اسلامی فراوان بود‌اند که به برخی از این مساجد اشاره می‌شود: جامع‌البصره(12ق)، جامع فسطاط(21ق)، جامع‌الکبیر قیروان(50ق)، جامع اموی دمشق(88ق)، مسجدالاقصی(72ق)، جامع قرویین فاس(192ق)، مسجد میا فارقین دیاربکر(سده‌چهارم ‌هجری)، مسجد آمد دیاربکر(سده چهارم هجری)، مسجد عقیل نیشابور(شده چهارم هجری)، جامع‌الازهر قاهره(359 ق)، جامع‌الاعظم قیروان(سده پنجم هجری)، جامع الخطیب اصفهان(سده پنجم هجری)، جامع حلب(سده پنجم هجری)، مسجد زیدی بغداد(سده ششم هجری)، جامع کمالیه،‌جامع عزیزیه مرو(سده ششم هجری)، جامع الکبیرالجزایر(سده هفتم هجری)، جامع گواشیر کرمان، جامع گوهرشاد مشهد، جامع‌ ابوایوب انصاری، مسجدالفاتح استانبول، مسجد رکنیه یزد و مسجد عتیق اصفهان در قرون یاد شده دارای کتابخانه‌های معتبری بوده‌اند.
در بسیاری از مشاهد مقدسه نیز کتابخانه‌هایی وجود داشته که برخی از آنها عبارت‌اند از: حرم مکی(مسجد‌الحرام)، حرم نبوی مدینه، حرم امام علی(ع)،‌حرم موسی‌بن جعفر(ع) کاظمین، آستانه علی‌بن موسی‌الرضا(ع) مشهد، آستانه حضرت عبدالعظیم ری، آستانه شاهچراغ شیراز و آستانه حضرت معصومه در قم. همچنین در کنار آرامگاه‌ها و مزارهای بزرگان جهان اسلام،‌مانند: قبر ابوحنیفه در بغداد،‌قبه المنصوریه قاهره، مزار مولانا در قونیه، مقبره غازان خان در تبریز، آرامگاه شیخ جام ژنده‌پیل در جام، مقبره شیخ صفی در اردبیل و مانند اینها، کتابخانه‌هایی معتبر بوده است.
رباط‌ها و خانقاه‌ها و زوایه‌ها نیز کتابخانه‌هایی در خود جای داده بودند که از آن میان می‌توان به رباط‌المأمونیه، رباط شونیزی، رباط مرزبانیه، رباط حریم طاهری و رباط خاتونی سلجوقی در بغداد، رباط زوزنی در بصره، رباط و خانقاه ماردین، خانقاه ظاهر برقوق،‌خانقاه ضمیریه و خانقاه شمساطیه در دمشق،‌رباط صلاحیه، رباط الاثار، رباط بکتماری در قاهره و بسیاری از خانقاه‌های ایران اشاره کرد.
بیمارستان‌های جهان اسلام- که «مارستان» خوانده می‌شدند- نیز ضمن درمان بیماران- مراکز تحقیق و مطالعه پزشکان به شمار می‌رفته‌اند و کتابخانه‌های تخصصی داشته‌اند که برخی از آنها عبارت‌اند از: مارستان فسطاط مصر، مارستان‌الکبیر منصوری قاهره، مارستان، مقتدری بغداد، مارستان نوری بغداد،‌مارستان بلنسیه در اندلس و بیمارستان ری.27
مدارس به عنوان کانون‌های تعلیم و تربیت، یکی دیگر از پایگاه‌های تأسیس کتابخانه در جهان اسلام یوده است؛‌چنان که کمتر مدرسه‌ای در حوزه کشورهای اسلامی را می‌توان یافت که در آن کتابخانه‌ای تأسیس نشده باشد. شماری از این مدارس که شهرت تاریخی داشته‌اند،‌عبارت‌اند از: مدارس نظامیه،‌جلیلیه، فخریه، مجاهدیه، مستنصریه، فاخریه، مسعودیه و جوزیه در بغداد؛ مرادخانیه و قبهان در عمادیه؛ حسامیه در ماردین؛ صلاحیه، عادلیه، ‌ظاهریه، جوانیه،‌نوریه‌الکبری، عمریه، خیاطین، مرادیه، شمساطیع، یاغوشیه، خسرویه، بادرائیه و رواحیه در دمشق؛ سیفیه، حلاویه؛ خاتونیه، ضمیریه، نظامیه، عمیدیه و منصوری در مرو؛ شاهرخیه در هرات؛ نظامیه،‌صابونی، سعدیه، بیهقیه و عطا ملک جوینی در نیشابور؛ مظفریه در تبریز؛ تورانشاهی و قطبیه در کرمان؛ نظامیه در اصفهان و صدها مدرسه دیگر در سراسر شهرهای مهم و معتبر جهان اسلام.
شماری از کتابخانه‌ها به صورت مستقل،‌خارج از مساجد، مشاهد، بیمارستان‌ها و مدارس تشکیل یافته‌اند و به عناوینی مانند: دارالعلم،‌دارالکتب، دارالحدیث، بیت‌الکتب و خزانه‌الحکمه شهرت داشته‌اند. این نوع کتابخانه‌ها- که به حالت عمومی و نیمه عمومی اداره می‌شده‌اند- مراکز علمی و فرهنگی بوده‌اند که در آنها تدریس، تحقیق، تألیف و ترجمه نیز انجام می گرفته است. برخی از این کتابخانه‌ها عبارت‌اند از: خزانه‌الحکمه، متعلق به علی‌بن یحیی‌منجم، خزانه‌الحکمه، متعلق به فتح‌بن خاقان. همراه با نهضت ترجمه، کار تألیف علوم اسلامی نیز رونق بسیاری یافت؛ چنان که در مدت کوتاهی تألیفات فراوان و مهمی در تمامی زمینه‌های معارف اسلامی فراهم فراهم گردید. رشد روزافزون‌ترجمه و تألیف و انتقال مجموعه کتاب‌های به غنیمت گرفته شده از سرزمین فتح‌شده به جهان اسلام موجب افزایش کتاب در شهرهای اسلامی و سبب پیدایش کتابخانه‌های کوچک و بزرگ در جهان اسلام گردید.28

 

تأسیس بیت‌الحکمه و کتابخانه‌ها
با استقرار نظام نوبنیاد اسلامی و تکامل درونی این اجتماع، تدریجاً نهادهای آموزشی به وجود آمد که نقش برجسته‌ای در پرورش و گسترش علوم و فنون داشت. نخستین مرکز مهمی که به همین منظور تأسیس گردید و بیشتر به فلسفه و علوم ریاضی و طبیعی می‌پرداخت، بیت‌الحکمه نام داشت که در بغداد ساخته شد. این مرکز که به هزینه خزانه دولتی یا بیت‌المال اداره می‌شد، محل اجتماع دانشمندان و پژوهشگران و به ویژه مترجمان شایسته‌ای بود که کتاب علمی و فلسفی یونانی را به عربی ترجمه کردند.29
از جمله کتابخانه‌‌های مشهور مانند بیت‌الحکمه،«خزانه‌الحکمه» متعلق به علی‌بن یحیی منجم(م275ق) است. وی پسر یحیی‌بن منصور بود که در بیت‌الحکمه مأمون کار می‌کرد. در خزانه الحکمه دانشمندان می‌توانستند ساکن شوند و برای آنها مقرری نیز تعیین کرده بودند. بنابراین،‌ازاین دیدگاه کتابخانه مزبور به بیت‌الحکمه شبیه بود. خزانه‌الحکمه دیگری نیز توسط علی‌بن یحیی برای فتح ابن‌خاقان گردآوری شد. فتح، علی‌بن یحیی را مأمور کرد که کتابخانه‌ای از کتب نفیس برای او گردآورد و برای او خزانه‌الحکمه‌ای ترتیب داد و شماری از کتب شخصی خود را به آن‌جا منتقل ساخت.30
بیت‌الحکمه‌ها و مانند آن، تنها کتابخانه‌هایی نبودند که دانشمندان در آن‌جا رفت‌و‌آمد می‌کردند. در کنار آنها کتابخانه‌های خصوصی نیز وجود داشت،‌مانند: دارالقری31 که متعلق به محمره‌بن نوفل بود و سیوطی در تحقیقات خود به این محل اشاره می‌کند32؛ بیت‌الجمحی که متعلق به عبدالحکم‌بن عمروابن عبدالله‌بن صفوان بود33؛ بیت‌ابن ابی لیلا که عبدالرحمان‌بن‌ابی لیلا آن را ایجاد کرد. وی بیتی داشت که در آن مصحف‌ها قرار داده بود و در کنار آن‌جا قاریان قرآن حضور داشتند34؛ و دار عبدالله اندلسی که ساختمانی بود که در اواخر سده دوم هجری ابوعبدالرحمان عبدالله‌بن محمد‌بن هانی اندلسی از لغویون، برای کسانی که از راه‌‌های دور برای بهره‌گرفتن از دانش وی نزد او می‌آمدند،‌آماده کرده بود.35
در آغاز سده چهارم هجری کتابخانه‌های عمومی عربی ظاهر شدند. دارالعلم‌هایی که در این عصر پیدا شدند،‌نخستین کتابخانه‌های عمومی عربی بودند که بر اساس وقف به وجود آمدند. دارالعلم فاطمیان ادامه بیت‌الحکمه محسوب می‌شود. در این نهاد- که در 395 ق الحاکم بامرالله، خلیفه فاطمی مصر، آن را در قاهره بنا نهاد- ریاضیات و طبیعیات تدریس می‌شد و کتابخانه‌ای با بیش از یک میلیون جلد کتاب داشت.36
دارالعلم موصل را نیز ابوالقاسم جعفر‌بن محمد حمدان موصلی شهام برپا ساخت. این دارالعلم نخستین دارالعلمی بود که در آن کتبی از همه رشته‌های علمی گردآوری شده بود.37 در همسن شهر در سده چهارم هجری،‌ابوعلی‌بن سوار کاتب، کتابخانه‌ای ایجاد کرده بود که به کتابخانه ابن‌سوار معروف شد. دارالعلم شابور با 10 هزار تا 400، 10 جلد کتاب در بغداد از جمله مراکز مهم فرهنگی به‌شمار می‌آمد. شابور که چند بار وزارت بهاء‌الدوله از آل‌بویه را برعهده داشت،‌به عنوان کاتب، فرهنگی نسبتاً غنی داشت و دانشمندان را گرامی می‌داشت.38
طرابلس (در لبنان کنونی) نیز در اواخر سده پنجم هجری دارالعلمی با 6/1 میلیون جلد کتاب داشت. از همان دوره‌ای که ابوالعلاء معری در آن می‌زیست، یعنی از اوایل سده پنجم هجری، به تأیید ذهنی کتابخانه‌های زیادی برای استفاده عموم وقف شده بودند. دارالعلم طرابلس در سال 473ق، یعنی 24 سال پس از فوت ابوالعلاء،‌به دست ابوالحسن علی‌بن محمد‌بن احمد جلال‌الملک قاضی و حاکم طرابلس (م492ق) اسخته شد. دارالعلم طرابلس کتابخانه‌ای غنی بود که اعراب آن را در اختیار داشتند.39
همچنین دارالعلم بیت‌المقدس توسط الحاکم،‌دارالعلم نجف به دست محمد‌بن حسین شریف‌الرضی(406-395ق)40، دارالعلم الفسطاط به دست ابن‌دقماق(م793ق)41، دارالعلم ابن‌ابی البقاء توسط ابوالفرج‌بن ابن‌البقاء بصری و محمدبن عبیدالله‌‌بن الحسن‌(م499ق)42 و دارالعلم‌ابن‌المارستانیه توسط عبیدالله‌بن علی‌بن نصر(599-541ق)43 تأسیس شدند.
در پایان عصر دارالعلم‌ها، سه کتابخانه وجود داشت که همتای دارالعلم‌ها به شمار می‌آیند. دارالکتب کوی‌ابن‌ابی عوف در بغداد که در سال 452ق به همت ابوالحسن محمد‌بن هلال‌بن محسن‌بن ابراهیم صابی، معروف به غرس النعمه، ‌ایجاد شد.44 دارالکتب ارسطوی فیلسوف دراسکندریه و دارالکتب ابن‌شاه مردان نیز توسط ابومنصوربن شاه‌مردان وزیر در بصره ایجاد شد.45
شاپور‌بن اردشیر،‌وزیر بهاءالدوله دیلمی در کرخ بغداد کتابخانه‌ای شامل ده‌هزار جلد کتاب نفیس بنا کرد و آن را دارالعلم نامید و استفاده از آن برای همگان آزاد بود. در همین سال وزرای دیگری چون حسن‌بن موسی نوبختی و رشید و طواط،‌وزیر خوارزمشاه،‌دارای کتابخانه‌های نفیسی بودند. همچنین خاندان خجندی اصفهان کتابخانه بزرگی داشتند. عضدالدوله دیلمی در شیراز کتابخانه مفصلی داشته و مقدسی آن را دیده است و عماد‌الدوله دیلمی در شیراز و بهاءالدوله دیلمی و ابوالوفای همدانی نیز صاحب کتابخانه‌های ارزشمندی بودند. ابوالفداء، شاهزاده کرد سوری نیز کتابخانه‌ای با هفتاد‌ هزار جلد کتاب داشت و دویست دانشمند در آن‌جا مشغول پژوهش بودند. کتابخانه‌های سلطان محمود در غزنین و مجدالدوله دیلمی در ری و شاهرخ گورکانی و فرزندش، بایسنقر در هرات و الغ‌بیگ، فرزند دیگرش در سمرقندو پیرمحمدبن عر شیخ‌بن تیمور گورکانی در فارس و خلیل سلطان در تاشکند و شاه ‌عباس صفوی و شاه سلطان حسین صفوی از دیگر کتابخانه‌های ارزشمند بوده‌اند. در میان وزیران نیز افراد بسیاری اقدام به تأسیس کتابخانه کرده‌اند که برخی از آنها عبارت‌اند از : یحیی برمکی(م190ق) در بغداد، محمدبن عبدالملک زیات(م233ق) در سامرا که غیر از کتابخانه، دارالترجمه‌ای نیز داشته است، قاسم‌بن عبیدالله‌بن سلیمان(م291ق)، حبشی‌بن معز الدوله(م357ق) در بصره که پانزده هزار جلد کتاب داشته است،‌عضد‌الدوله دیلمی(م372ق) که به گفته مقدسی هیچ کتابی تا زمان وی تألیف و تصنیف نشده بود،‌مگر اینکه نسخه‌ای از آن در کتابخانه وی موجود بود، صاحب‌بن عباد(م385ق) در ری که 117 هزار و به گفته‌ای 120 هزار و به قولی 206 هزار جلد کتاب داشته است، چنان‌که فهرست کتابخانه او ده مجلد بوده و تا زمان ابوالحسن بیهقی نیز وجود داشته است،‌ابوالفضل ابن‌عمید در همین دوره بیش از صدبار کتاب در علوم گوناگون داشته و ابوعلی ابن‌مسکویه، خازن و کتابدار او بوده است، وزیر صلاح‌الدین ایوبی کتابخانه‌ای تشکیل داده بود که بیش از صدهزار جلد کتاب داشته، رشیدالدین فضل‌الله (م817ق) کتابخانه‌ای داشته که بیش از شصت‌هزار جلد کتاب در آن وجود داشته است.46

 

تأسیس نظامیه‌ها
در نیمه دوم سده پنجم هجری، دانشگاه‌هایی به عنوان سازمان‌های تعلیمات عالی توسط خواجه نظام‌الملک،‌ویزر آلب ارسلان سلجوقی، با تأسیس تعدادی از مدارس به نام نظامیه در بغداد و نیشابور و شهرهای دیگر به اوج کمال رسید. در نظامیه بغداد(تأسیس 459ق)- که یکی از معروفترین آنهاست- ابواسحاق شیرازی تدریس می‌کرد. پس از آن بزرگ‌ترین مقام تدریس در این‌مدرسه به غزالی رسید و از آن پس تأسیس مدارس در جهان اسلام گسترش یافت.
کتابخانه مدرسه نظامیه بغداد،‌نخستین کتابخانه دانشگاهی اسلامی بوده است که به لحاظ اشتهار و غنا، تاریخچه پرافتخاری داشته است. نظام‌الملک این کتابخانه را ساخت و خود به مراقبت و نظارت بر کارهای آن می‌پرداخت. حتی در نخستین‌بازدید از مدرسه در سال 479ق به تقیرر یک جزوه حدیث همت گماشت. خوشبختانه بخشی از تاریخچه مربوط به ادراه این کتابخانه تا کنون باقی و محفوظ مانده است.47
مدارس و مراکز علمی که به امر خواجه در قلمرو سلجوقیان تأسیس شد، به سبب انتساب به نظام‌الملک به نظامیه مشهور شدند. نظامیه بغداد فضای وسیع و ایوان‌های بزرگ، برای اقامت فقها و مدرسان،‌مسجد،‌کتابخانه و... داشته است. این مدارس به خاطر توجه ویژه به برنامه‌های مذهبی و مجالس پرشور وعظ و مناظره و مجادلات مذهبی مورد توجه علما و فقها در سراسر دنیای اسلام واقع شد. خواجه نظام‌الملک به خاطر تعصب شدید مذهبی و اعتقاد خاصی که به خلفای سنی مذهب عباسی داشت، تصمیم گرفت دارالخلافه بغداد را به مرکز تبادل آرا و عقائد مذهبی تبدیل کند؛ از این رو کوشید تا نظامیه بغداد را به صورت یکی از بزرگترین پایگاه‌های مذهبی و تبلیغاتی شرق اسلامی درآورد تا بدین وسیله با تبلیغات شدید و مؤثر اسماعیلیه از سوی جامع‌الازهر قاهره، مرکز خلفای فاطمی، به مبارزه برخیزد و تا حدودی در این راه کامیاب شد، زیرا نظامیه بغداد یکی از دارالعلم‌های بزرگ اشلامی شد تا بدان پایه که دیگر مدارس علمی که به وسیله خواجه در دیگر شهرهای خراسان و عراق تأسیس گشت،‌نتوانست از نظر شهرت و اعتبار علمی به پای آن برسد.48
در آغاز تأسیس نظامیه بغداد رشته‌های تحصیلی به فقه شافعی و حدیث و قرائت قرآن منحصر می‌شد،‌اما به تدریج فقه و اصول، حدیث، تفسیر و علوم قرآنی، کلام، ریاضی، طب و علوم ادبی نیز در آن تدریس گردید. درباره شمار مدرسان نظامیه بغداد از آغاز تأسیس تا واپسین ایام حیات آن مدرسه، نویسنده کتاب وصایای خواجه نظام‌الملک می‌نویسدکه ابوحنیفه که تاریخ مدرسان نظامیه را نوشته از آغاز آن مدرسه تا پایان نوبت مستعصم، هشتاد و پنج تن را ذکر نمود. از مدرسان نظامیه بغداد می‌توان از ابواسحاق شیرازی(م476ق)، ابوعبدالله طبری(م495ق)، ابوحامد غزالی(م505ق)، ابومحمد خوارزمی(م568ق) و ابن فضلان(م592ق) نام برد.49
توجه خاص نظام‌الملک و پادشاهان بزرگ سلجوقی به نیشابور سبب شد که این شهر شکوفا گردد. نوابغ ناموری مانند: امام موفق نیشابوری، ‌حکیم عمر خیام، حسن صباح، امام الحرمین جوینی،‌امام محمد غزالی و برادرش امام احمد، امام محمد یحیی نیشابوری و شیخ عطار در دامان نیشابور یافتند. مدرسه نظامیه‌ای در نیشابور تأسیس شده جایگاه آن از نظر تعداد مدرسان و فقهای مشهوری که به تعلیم در این مدرسه مشغول بودند و از نظر کیفی پس از نظامیه بغداد قرار گرفت.50
خواجه همچنین مدرسه نظامیه اصفهان را تأسیس کرد. این نظامیه با توجه به موقعیت ممتاز این شهر در دوره سلجوقی و علاقه فراوان خواجه به دانشمندان و فقها، از استادان و دانشمندان مشهوری- که بیشتر از آل خجند بودند- برخوردار بود. وجود این مدرسه اصفهان را می‌توان به عنوان یکی از مراکز مهم علمی و مذهبی مطرح نمود. از مدرسان این نظامیه می‌توان به ابوبکر محمدبن ثابت خجندی(م483ق)،‌ابوسعید احمدبن ثابت خجندی(م531ق) و فخر‌الدین ابوالمعالی ورکانی (م559ق) اشاره کرد.51
نظامیه بلخ نیز اساتید نامداری چون آدم‌ابن اسدالسهروردی و شاگردان بنامی چون رشید و طواط داشت. نظامیه بصره نیز به روایت مؤلف تجرب السلف- که از نظامیه بغداد وسیع‌تر و بزرگ‌تر بوده است. در اواخر خلافت المستعصم بالله ویران شد و از مصالح ساختمانی آن در شمال بصره، مدرسه دیگری به همین نام ساختند.52 در 585ق صلاح‌الدین ایوبی مدرسه‌ای در بیت‌المقدس ساخت و در شمال افریقا امرای سلسله موحدون در همین زمان مدارسی بنا نهادند و در 750ق مدرسه‌بزرگی در غرناطه ساخته شد. در بخش شرقی سرزمین‌های خلافت اسلامی،‌سنت مدرسه‌سازی ادامه یافت که از آن جمله مدرسه مستنصریه بغداد در کنار دجله53 و مدارس آسیای مرکزی به خصوص مدرسه سمرقند بنای تیمور گورکانی و اخلاف وی را می‌توان نام برد. همچنین مدارس مشهوری- که از سازمان‌های آموزشی شیعی هستند- توسط شاهان صفوی در اصفهان و مشهد و شیراز بنا شد،‌مانند: مدرسه چهارباغ اصفهان، مدرسه خان شیراز که حکیم برجسته ایرانی، ملاصدرا در آن تدریس می‌کرد.54
از اوایل قرون وسطی تاکنون، سازمان‌های تعلیمات عالی پیوسته شکوفا بوده است. مدرسه قرویین فاس در مراکش با یازده قرن قدمت، به گمان قوی کهن‌ترین دانشگاه جهان به شمار می‌رود و جامع‌الازهر قاهره55 که در آغاز دانشگاهی شیعی بود،‌نخستین هزاره خود را جشن گرفته است. همچنین مرکز علمی شیعه در سده پنجم هجری در نجف تأسیس شد که تا زمان حاضر نیز فعالیت آن ادامه دارد و حوزه علمیه این شهر یکی از بزرگ‌ترین مراکز دانشگاهی دینی در جهان اسلام به شمار می‌آید.

 

طبقه‌بندی علوم در تمدن اسلامی
یکی از مسائل مهم در تمدن اسلامی، موضوع طبقه‌بندی علوم است. این موضوع را می‌توان از دو جنبه مورد بررسی قرارداد: نخست اینکه، مسلمانان در مجامع آموزشی خویش، علوم را بر حسب اهمیت،‌چگونه تقسیم‌می‌کرده‌اند و در واقع سبب مقدم داشتن یک علم بر علم دیگر در آموزش،‌چه بوده و یک طالب علم، آموزش‌‌های خود را از چه دروسی آغاز می‌کرده است؟ این مسئله به تنهایی میزان اهمیت برخی علوم و ترجیح یکی را بر دیگری نشان می‌دهد.
دوم، وجه فلسفی قضیه است؛‌یعنی در آثار «چند دانشی» یا کتاب‌هایی که فقط علوم گوناگون را فهرست کرده و معرفی کوتاهی از آنها به دست داده‌اند، مانند احصاءالعلوم از ابونصرفارابی و مفاتیح‌العلوم از ابوعبدالله محمد خوارزمی،‌رویکرد این مؤلفان از حیث ارائه فهرستی از علوم رائج آن عهد و تقدیم و تأخیر هر یک از چه نظریه‌ای پیروی می‌کرده است؟ در واقع می‌توان این آثار را نخستین‌تجربه‌های مسلمانان در دایره‌المعارف نویسی به شمار آورد. به هر حال،‌هر دو وجه موضوع طبقه‌بندی علوم بسیار مهم است و در بررسی فراز و فرود تمدن‌اسلامی نقس اساسی دارد؛ البته در این‌جا به رئوس مطالب می‌پردازیم و از بین کتاب‌های گوناگون در این‌باب فقط به معرفی دو اثر مذکور در فوق خواهیم پرداخت و تفصیل را در این‌باره می‌باید در برخی آثار اختصاصی جست‌وجو کرد.56
چنان که گفته شد، یک وجه از طبقه‌بندی علوم به روش تدریس و آموزش در سرزمین‌های اسلامی مربوط می‌شود. بی‌تردید این موضوع در درجه نخست به جایگاه هر علمی در اوضاع و شرایط فرهنگی جامعه بستگی داشته است و سبب ترجیح علمی را بر علم دیگر در روش‌های آموزشی، می‌باید در باورهای جامعه مسلمین جست‌وجو کرد. شرافت و امتیاز هر علمی به موضوع آن بستگی دارد؛‌مثلاً «علم تفسیر» که به بحث در معانی قرآن کریم می‌پردازد، یعنی «کلام الهی» و این خود می‌تواند برترین دلیل برای امتیاز خاص این علم در برابر دیگر علوم باشد. همچنین علم کلام- که موضوع آن بحث در ذات احدیت و دیگر موضوعات اعتقادی است می‌تواند بر دیگر علوم برتری داشته باشد.
حاجی خلیفه، مؤلف کتاب کشف‌الظنون، ‌مجموعه‌ای از عواملی را که در ترجیح و مقدم داشتن یک علم بر علم دیگر دخالت دارند، بدین‌گونه برشمرده است:
دسته نخست: در این گروه،‌دانشی که به سبب اهمیت آن،‌بر دیگر دانش‌ها ترجیح داده می‌شود؛ مانند آن که در فقه«واجب عینی» بر «واجب کفایی» مقدم است. در واجب عینی داشتن اعتقاد یا انجام تکلیف بر هر شخصی لازم است و از عهده او ساقط نمی‌شود. برعکس،‌در واجب کفایی، اگر دیگران انجام کاری را برعهده بگیرند، آن کار از عهده دیگران ساقط است. مثلاً لازم نیست همه مردم دانش پزشکی یا علم ریاضیات بیاموزند و همان که عده خاصی از مردم به این‌گونه علوم بپردازند،‌ کافی است.57
دسته دوم: در این گروه،‌یک علم، واسطه‌ای است برای رسیدن به علم دیگر؛ مثلاً مباحثی که درباره لغات و الفاظ مطرح می‌شود، سرانجام به کار بحث و تحقیق در مسائل مهم‌تری ربط می‌یابد؛ ‌چنان که فراگیری صرف و نحو برای درک آیات و احادیث اهمیت درجه اول دارد. همچنین است نسبت علم منطق به فلسفه.58
دسته سوم: در این گروه نیز، بخشی از یک علم بر دیگر بخش‌ها مقدم داشته می‌شود؛ گاهی با نسبت جزئی از یک کل بزرگ‌تر،‌مانند آن که در ادبیات عرب، نخست صرف و سپس نحو خوانده می‌شود.59
دسته چهارم: گاه تنها، ‌علمی را برای تمرین در فهم مسائل و موضوعات برتر بر سایر علوم ترجیح می‌بخشند،‌60 مانند علم ریاضی و حساب که در عهد قدیم تنها تمرینی برای آغاز آموزش‌های فلسفی بود.
بنابراین، با توجه به این طبقه‌بندی می‌توان تا حدودی به شیوه آغاز آموزش‌های مدرسی در سرزمین‌های اسلامی پی‌برد: یک دانشجو- به معنای مطلق کلمه- در ادوار پیشین، برخی علوم را صرفاً برای آموختن علوم دیگر فرا می‌گرفت؛ مثلا صرف و نحو را برای درک معارف اسلامی از قرآن کرمی تا سنت نبوی و فقه و اصول و غیره یا منطق برای آغاز آموزش در حکمت نظری بوده است.
البته در نگارش آثار علمی، مسلمانان در طبقه‌بندی علوم و ترجیح یکی بر دیگری، راهی دیگر می‌پیمودند و می‌توان گفت که این موضوع به دیدگاه فلسفی هر مؤلف بستگی تمام داشته است. البته در این موارد نیز «هدف» از فراگیری هر علمی و تصنیف در آن‌باره، نمی‌توانسته موردنظر نباشد. به هر حال،‌هدف از طبقات پنج‌گانه‌ای که در ذیل به آنها خواهیم پرداخت،‌ بیرون نبوده است:

 

طبقه‌بندی نخست:
این طبقه‌بندی مشهور است و براساس آن، علوم به نظری و عملی تقسیم می‌شوند، بدون آن‌که کیفیت و چگونگی انجام علوم عملی مطرح باشد. در علوم نظری که می‌توان بر آن «حکمت نظری» نیز نام نهاد،‌تنها اصل شناخت و معرفت مطرح است و موضوع بحث، موجود و وضعیت تعلق آن به «ماده» است می‌توان این بخش از بحث را به سه قسمت تقسیم کرد:
نخست «علم الهی» است که در آن از امور مجرد از ماده بحث می‌شود(علم اعلی)؛ سپس علم حساب و ریاضی است که بحث در آن،‌مربوط به امور مجرد از ماده است و فقط ذهنی (علم اوسط)؛‌آن‌گاه «علم طبیعی» است که به امور متعلق به ماده، چه در صورت ذهن و چه خارج از آن، می‌پردازد(علم ادنی).
تقسیمات در علوم عملی نز به سودمندی و فایده عملی که بدان پرداخته می‌شود. بستگی دارد که به آن «حکمت عملی» گفته می‌شود.61 «عمل» در این‌جا همان «سلوک» است، فردی یا اجتماعی و مقصود از آن، رسیدن به سعادت دنیوی یا اخروی است.
علوم عملی نیز خود بر سته دسته‌اند: 1.علم اخلاق، مربوط به زندگی شخصی؛ 2.علم تدبیر منزل، مربوط به خانواده؛‌. علم سیاست، مربوط به مصالح جامعه یا گروهی از مردم که از برخی جهات با یکدیگر اشتراک و پیوند دارند و به هرحال در یک جامعه زندگی می‌کنند.
این‌گونه طبقه‌بندی، آشکارا تحت تأثیر فلسفه یونان است، به ویژه فلسفه ارسطو و در آثار عقلی حکمای مسلمان نیز می‌توان آن را پی گرفت.

 

طبقه‌بندی دوم:
در این‌گونه طبقه‌بندی، علوم بر حسب ارتباط مستقیمشان به هدف اصلی مورد توجه هستند؛ بدین معنی که در برخی موارد،‌مقصود از آغاز،‌رسیدن به هدفی معین است، ولی برای رسیدن به آن، از علم یا علوم دیگر استفاده می‌شود؛ مثلاً در حکمت نظری یا علوم شرعی،‌شناخت و معرفت اصل هستند و دیگر علوم مانند صرف و نحو و غیره برای فهم مطالب به یاری یک طالب علم می‌آیند. درواقع، ممکن است یک علم فی نفسه«وسیله» نباشد، بلکه برای رسیدن به علمی دیگر، همچون«وسیله» به کار گرفته شود، مانند ادبیات که برای فهم متون فقهی یا فلسفی آموزش آن لازم و واجب است، یا علم منطق که طلب علم را متوجه اهمیت نظم ذهنی و گفتاری می‌گرداند.62

 

طبقه‌بندی سوم:
در این طبقه‌بندی، دانش‌ها به علوم اسلامی و غیر اسلامی یا بیگانه تقسیم می‌شوند. مقصود از علوم اسلامی،‌علومی است که به طور خالص برخاسته از تفکر مسلمانان است و دیگران را در آن دخالتی نبوده است،‌مانند علم تفسیر. علوم بیگانه یا غیر اسلامی نیز آن دسته از علوم است که اصل تفکر از منطقه دیگری به جامعه مسلمانان وارد شده و ایشان بعدها در ساخته و پرداخته‌کردن آن نقش فعال داشته‌اند، مانند علم منطق و فلسفه. این‌گونه طبقه‌بندی را می‌توان در کتاب مفاتیح‌العلوم خوارزمی پی‌گرفت که در دنباله بحث بدان خواهیم پرداخت.

 

طبقه‌بندی چهارم:
در این طبقه‌بندی‌، دانش‌ها به علوم شرعی و غیرشرعی تقسیم می‌شوند: علوم شرعی، شامل هرآن چیزی است که از پیامبر اکرم(ص) و در میان شیعه از ائمه اطهار(ع) به ما رسیده است و خود به چهار قسمت دیگر تقسیم می‌شود: اصول و فروع و مقدمات و متممات. اصول، کتاب خداست و سنت رسول او و گفتار و کردار اصحاب پیامبر(ص) که در شیعه ائمه اطهار(ع) افزون بر پیامبر(ص) سرچشمه‌های دریافت آموزه‌های قرآن کریم و پیامبرند، ‌پس از آن، اجماع امت؛ مقصود از فروع، علم فقه است. در مقدمات نیز به علومی که برای فهم اصول مفید و لازم باشند، پرداخته خواهد شد؛ مانند صرف و نحو و مجموعه‌ای از علوم ادبی. در متممات،‌پاره‌ای از علوم مربوط به همان مقدمات مطرح هستند، مانند شیوه‌های قرائب و مخارج‌الحروف و از این قبیل یا در علم تفسیر،‌علم به ناسخ و منسوخ و در فقه اصول فقه یا اطلاع از اخبار و احادیث و منازل رجال.
علوم غیرشرعی نیز در این گونه طبقه‌بندی،‌علوم عقلی محض هستند یا آنچه با این‌گونه علوم در ارتباط است،‌مانند ریاضیات.

 

طبقه‌بندی پنجم:
در این طبقه‌بندی، علوم به عقلی و نقلی تقسیم می‌شوند؛ ‌مقصود از علوم عقلی، همان حکمت و فلسفه است و در علوم نقلی نیز به امور شرعی و فقهی و دیگر علوم مرتبط با آن پرداخته می‌شود.63
می‌توان گفت که مسلمانان در تصنیف آثار خویش،‌یکی از چند طبقه‌بندی پنج‌گانه را در نظر داشته‌اند و گاه ممکن است یکی دو مورد از طبقه‌بندی فوق را با یکدیگر آمیخته باشند.
ما در این‌جا آثار دو تن از دانشمندان اسلامی را – که در عصر خویش کوشیده‌اند، علوم روزگار خود را طبقه‌بندی کنند- مورد توجه قرار می‌دهیم و تفصیل را در این‌باره در کتاب‌های اختصاصی می‌باید جست‌وجو کرد.64

 

فارابی و کتاب احصاء‌العلوم
گویا ابونصر فارابی(م339ق) نخستین دانشمند اسلامی است که به طبقه‌بندی علوم توجه ویژه کرده است؛‌به همین سبب کتاب احصاء‌العلوم او، مورد توجه دانشمندان غربی و شرقی بوده است و تأثیر او را می‌توان بر آثاری که بعدها در همین زمینه پدیدآمد، پی‌گرفت.
فارابی، علوم را بر طبق دیدگاه‌های فلسفی خود طبقه‌بندی کرده و می‌توان این گونه طبقه‌بندی را بیش از هرموضوع دیگری، «فلسفی» محض دانست. فاراب

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله جایگاه علم و دانش در تاریخ اسلام و ایران
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد