حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد معاد شناسی

اختصاصی از حامی فایل تحقیق در مورد معاد شناسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد معاد شناسی


تحقیق در مورد معاد شناسی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه23

 

فهرست مطالب

2-بحث در حقیقت روح از نظر دیگر

-مرگ از نظر اسلام

- برزخ

- روز قیامت - رستاخیز

- بیان دیگر

5-روز قیامت - رستاخیز

6- بیانى دیگر

7- استمرار و توالى آفرینش .

1-انسان از روح و بدن مرکب است .

کسانیکه بمعارف اسلامى تا اندازه اى آشنائى دارند میدانند که در خلال بیانات کتاب و سنت سخن روح و جسم یا نفس و بدن بسیار بمیان میآید و یا اینکه تصور جسم و بدن که بکمک حس درک میشود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس خالى از ابهام و پیچیدگى نیست. اهل بحث از متکلمین و فلاسفه شیعه و سنى در حقیقت روح نظریات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است که روح و بدن در نظر اسلام دو واقعیت مخالف همدیگر میباشند .

بدن بواسطه مرگ خواص حیات را از دست میدهد و تدریجا متلاشى میشود ولى روح نه اینگونه است بلکه حیات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است بدن نیز از وى کسب حیات میکند و هنگامیکه روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را برید ( مرگ ) بدن از کار میافتد و روح همچنان بحیات خود ادامه میدهد .
آنچه با تدبر در آیات قرآن کریم و بیانات ائمه اهل بیت (ع ) بدست میآید اینست که روح انسانى پدیده ایست غیر عادى که با پدیده بدن یک نوع همبستگى و یگانگى دارد .

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد معاد شناسی

تحقیق در مورد معاد شناسی در آمووزه های پیامبران

اختصاصی از حامی فایل تحقیق در مورد معاد شناسی در آمووزه های پیامبران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد معاد شناسی در آمووزه های پیامبران


تحقیق در مورد معاد شناسی در آمووزه های پیامبران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه18

 

فهرست مطالب

ظهور و سقوط فرهنگ و تمدن اسلامی اندلس

¤ بهروز دانشور
تاریخ آموزه های بسیاری دارد. به تعبیر حضرت امام خمینی تاریخ معلم انسانهاست از این رو خداوند در قرآن مجید به دفعات از شرح احوال گذشتگان به منظور عبرت آموزی و هدایت انسانها سخن به میان آورده است. از جمله در سوره آل عمران آیه 137 آمده است: «قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذبین» پیش از شما سنت هایی وجود داشت که هر قوم طبق اعمال خود سرنوشت هایی داشتند که شما نیز همانند آن را دارید پس در روی زمین گردش کنید و مشاهده کنید عاقبت تکذیب کنندگان آیات خداوند چگونه بود.
بر مسلمانان است که از تاریخ گذشته خود پند بگیرند و از آن عبرت بیاموزند تا دوباره به سرنوشت گذشتگان دچار نشوند. از این جهت تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی اندلس بسیار خواندنی ومفید است. در نوشتار حاضر ضمن بررسی ابعاد گوناگون فرهنگ وتمدن اسلامی اندلس آسیب شناسی و علل افول خورشید تابناک آن تمدن نیز مطرح خواهدشد.
موقعیت جغرافیایی اسپانیا
اسپانیا یکی از مراکز مهم انتقال تمدن اسلامی به اروپا و همچنین پل ارتباطی میان شرق و غرب در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در طول مدت 800 سال بوده است. این کشور در جنوب غرب اروپا با کشور دیگر یعنی پرتغال شبه جزیره ایبری را تشکیل می دهند.
ورود مسلمانان به اندلس
درسال 89 هـ.ق ولیدابن عبدالملک خلیفه اموی موسی ابن نصیر را به حکومت آفریقیه (شمال آفریقا) منصوب کرد.
در ادامه فتوحات مسلمانان در قرن هفتم و هشتم میلادی در شمال آفریقا با توجه به زمینه های سیاسی اجتماعی و اقتصادی و از جمله کاهش بارندگی و خشکسالی و نیز اختلافات داخلی بربرهای تازه مسلمان شده آن منطقه در صدد برآمدند با کشف مناطق جدید و تصرف آن مشکلات خود را تا حدودی حل نمایند. درهمین ایام اطلاعات و گزارشاتی از ثروت و اقتصاد اسپانیا و خاک حاصلخیز آن به دست مسلمانان رسید و آنان وادار به تسخیر اسپانیا شدند.
اوضاع داخلی اسپانیا از جمله بی عدالتی های اجتماعی و فاصله طبقاتی که در یک طبقه عده ای از ویزیگوتها و اشراف محلی و کشیشان کلیسا در رفاه و آسایش کامل بوده و طبقه دیگر یعنی کشاورزان وابسته به زمین و غلامان و بردگان در رنج و مشقت بودند زمینه را برای دخالت یک نیروی خارجی فراهم ساخت. با توجه به زمینه های یادشده درسال 92هـ.ق در زمان خلافت ولید اول سپاهی مرکب از عربها و بربرها به قصد فتح اسپانیا اعزام شدند. طارق سپاهیان خود را که از تنگه میان مراکش و اسپانیا عبور داد و از آن تاریخ به بعد این تنگه به نام جبل الطارق نامیده شد.
طارق هنگامی که وارد اسپانیا شد که «رودریک» یا «آذرنیوگ» پادشاه آن سرزمین مشغول فرونشاندن شورش های داخلی کشور خود بود. رودریک با شنیدن خبر حمله مسلمانان به پایتخت بازگشت و به جنگ با مسلمانان پرداخت اما لشکر رودریک شکست خورد و خود نیز به روایتی کشته شد.
تاریخ اسپانیای اسلامی در این زمان یعنی از ورود طارق ابن زیاد به اندلس درسال92هـ.ق تا 897هـ.ق که آخرین بازمانده های مسلمانان از اسپانیا اخراج شدند به طور خلاصه به چند دوره به شرح زیر تقسیم می شود.
1-ازسال 92 تا 138هـ.ق فتح اسپانیا توسط طارق ابن زیاد تا روی کارآمدن امویان اندلس
2- ازسال 138 تا 422هـ.ق حکومت امویان اندلس
3- ازسال 422تا 479 دوره ملوک الطوایفی
4- ازسال 479تا 543دوره حکومت مرابطون
5- ازسال 543 تا 632 دوره حکومت موحدون
6- از سال 632 تا 897 حکومت خاندان بنی نصر یعنی ازسقوط موحدون تا حاکمیت مسیحیان بر کل اسپانیا
شکوه تمدن اسلامی اندلس
اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور آن تمدن اروپا را نورانی ساخته بوده علم و ادب و صنعت فقط در همین سرزمین اروپای رونق داشت و از همین رهگذر بود که علوم ریاضی- فلکی- گیاه شناسی - تاریخ- فلسفه و قانونگذاری در اسپانیای اسلامی تکمیل شد و به بار نشست.
جالب است بدانیم که این تحول وپیشرفت زمانی بود که اروپا گرفتار دوره رکود علمی قرون وسطی بود و از نادانی و جهالت رنج می برد.
دراین هشت قرن با برنامه ریزی و ساماندهی در زمینه های مختلف مسلمین به پیشرفتهایی عظیم دست یافتند. از جمله با ایجاد مدارس رایگان، همگانی کردن آموزش و ترویج فرهنگ و علم دوستی و دانش پژوهی در اندلس بزرگانی در میدان علم و اختراع قدم نهادند و تازه هایی را به جهان بشریت عرضه کردند.
در پزشکی با ظهور افرادی مانند علی ابن عباس، زهراوی، باهلی، ابن زهره بدان پایه از تخصص علمی رسیدند که جراحیهای دقیق چشم را انجام می دادند.
معماری و شهرسازی
در زمینه معماری و شهرسازی مطابق با اصول فنی و مهندسی، مهندسان مسلمان در معماری به قله های رفیع این دانش دست یافتند و چنان آثار ماندگاری از خود به جای گذاشتند که امروزه بیش از 45میلیون نفر جهانگرد سالانه از این آثار بازدید می کنند.(1)
از جمله آثار معماری اندلس که می توان به آن اشاره کرد مسجد جامع شهر قرطبه است که از شاهکارهای معماری جهان است. مسجدی با 4868مترمربع فضای سرپوشیده و باز با 1293عدد ستون که ارتفاع آنها گاهی به 9متر می رسد و در همان حال قطر ستونها حدود 25سانتیمتر است. در حالیکه در همان زمان ماهرترین مهندسان برای پیشگیری از سقوط احتمالی چنین سقف های بلندی، قطر پایه های سنگی ساختمان را کمتر از چهارمتر قرارنمی دادند.(2)
این موضوع حکایت از توانمندیهای فنی و مهندسی معماران وقت دارد.
در توصیف شهر قرطبه سیاحان و جهانگردان مطالب متنوعی مطرح نمودند از جمله جان دراپر در توصیف شهرسازی و زیباسازی شهر قرطبه پایتخت اندلس می نویسد هفتصد سال بعد از این تاریخ یعنی بعد از شکوه اندلس حتی یک چراغ در راههای عمومی لندن و پاریس وجود نداشت و قرنها بعد از آن تاریخ افراد پیاده در شهرهای لندن و پاریس تا قوزک پا در گل فرومی رفتند.(3)
تألیفات در زمینه کشاورزی
در نهضت ترجمه تعداد رسالاتی از دیوکریتوس، ارسطو و... در زمینه کشاورزی به عربی ترجمه شد. نخستین تألیفات کشاورزی جهان اسلام توسط یوحنا ابن ماسویه- حنین ابن اسحاق و جابرابن حیان صورت گرفت. در اوایل قرن چهارم هجری کتاب الفلاحه النبظیه توسط ابن وحشیه تألیف شد.
در قرن چهارم و پنجم رسالات زیادی توسط علما و دانشمندان اندلس تألیف شد:
از جمله کتاب الانوارء تألیف ابواسحاق قرطبی- کتاب الفلاحه نوشته ابوالقاسم زهرای جراح و پزشک معروف- کتاب المقنع از ابوبکر عمرابن حجاج اشبیلی- دیوان الفلاحه و کتاب القصد و البیان از عبداله ابن بصال
کتاب دیگر المغنی فی الادویه المفرده و الجامع لمفردات الادویه والاغذیه نوشته ابوعبداله احمد ابن بیطار متولد شهر مالقه اندلس، لازم به یادآوری است شهرت ابوعبداله احمد ابن بیطار بیشتر به داروشناسی می باشد.(4)
به طور کلی توجه و عنایت امویان اندلس به کشاورزی آن چنان زیاد بود که تقویم خاصی برای آن ترتیب داده بودند و به تقویم قرطبی معروف شد. این تقویم طریقه و موسم کشت گیاهان مختلف را شرح داده بود به نظر برخی از محققین، ملتهای دیگر نیز تقویم زراعی را به تقلید از امویان اندلس فراهم کردند.(5) موضوعی که در دنیای امروز با عنوان سال زراعی از آن یاد می شود.
مسلمانان اسپانیا علاوه بر تجارب شخصی خویش در باب کشاورزی مانند سایر علوم از تجربیات علمی و عملی چند صدساله مالک شرقی بهره فراوانی بردند آنها فن و روش آبیاری مرسوم در سرزمین های خلاف شرقی را در سیستم آبیاری خود به کار گرفتند. حفر قنوات، ایجاد ناعور و استفاده از دولاب از جمله روش های معمول در مصر و شام و ایران برای بیرون آوردن آبهای نهفته در زیر زمین بود که مورد استفاده مسلمین اندلس در آبیاری زمین های کشاورزی و مصارف شهری قرارگرفت.(6)
استفاده از روشهای فوق زمانی بود که کشاورزی در اندلس قبل از ورود مسلمانان به آن ناحیه به صورت ابتدایی و دیمی انجام می گرفت. نظام حاکم بر زراعت آن سرزمین هم نظام فئودالی بود و کشاورز کمتر از آن دسترنج خود استفاده می کرد.
اما با آمدن مسلمانان سیستم فئودالی که خاص جوامع غربی بود برداشته شد و شیوه زمین داری شرقی رایج شد و در زمینه کشت گیاهان و آبیاری زمین ها تغییر و تحول عمیقی صورت گرفت.
مهار آبها و سدسازی
سدسازی که از جمله روش های تهیه آب برای مصارف خانگی و کشاورزی در ممالک شرقی بود به وسیله مسلمانان اسپانیا در شبه جزیره ایبریا اقتباس شد.
بهترین سندی که می توان درمرد تاثیر روشهای آبیاری مسلمانان مشرق زمین درنوع آبیاری اسپانیا ارائه داد تعداد زیادی از لغات اسپانیایی در فن آبیاری است که مشتق از زبان عربی است.(7)
صنایع
قبل از ورود مسلمانان به اسپانیا تا دوره امویان اندلس این کشور از رشد چندانی برخوردار نبود. تثبیت حکومت امویان اندلس و حمایت آنها از صنعتگران و هنرمندان مسلمان از یک سو و داد وستد مردم آن کشور با مسلمانان شمال آفریقا از سوی دیگر تحولی عظیم در صنعت اندلس ایجاد کرد و باعث شکوفایی اقتصاد اندلس شد. به نحوی که اثرات آن از مرز اسپانیا گذشت و به دیگر مناطق اروپا راه یافت.
دراینجا برخی صنایع مسلمان اندلس را معرفی می نماییم.
الف: صنعت شیشه:
دراکثر شهرهای اندلس شیشه تولید می شد، اما این صنعت درشهر بالغه به مراتب از رشد بیشتری برخوردار بود، از دانشمندان معروف آن عصر عباس ابن فرناس بود که اختراعات بسیار زیادی را به ویژه در زمینه شیشه سازی به وی نسبت می دهند. می گویند وی نخستین کسی بود که ساخت شیشه را از سنگ اختراع کرد. (8)
ب: سفال گری و کاشیکاری:
ازدیگر صنایع که در اندلس اسلامی رایج بود صنعت سفالگری و کاشیکاری است. این صنعت در اسپانیای اسلامی از چنان اهمیتی برخوردار بود که توجه ابن بطوطه را به خود جلب کرد.
ابن بطوطه که قرن هشتم هجری مصادف با چهاردهم میلادی صنایع مسلمانان اندلس را دیده است می گوید: درشهر مالقه ظرفهای چینی، مذهب« زرنگاری» بسیار عالی می سازند و آنها را به کشورهای دور دست صادر می نمایند.(9)
پ:نساجی و پارچه بافی:
مسلمانان اندلس در امر صنعت نساجی و پارچه بافی به پیشرفتهای زیادی نائل آمدند به طوری که فیلیپ حتی به ستایش و تمجید آنها در صنعت نساجی می پردازد و می گوید:
مسلمان اندلس در قرون وسطی علمداران صنعت پارچه و حریرجهان به شمار می آمدند. (10)
دو مسئله عمده سبب رونق نساجی و پارچه بافی در اندلس شد: 1-بالا رفتن رفاه و آسایش عمومی مردم اندلس 2- گسترش تجارت و بازرگانی این کشور با اقصی نقاط عالم، این دو موضوع باعث گردید تا کمیت و کیفیت محصولات نساجی پیشرفت کند.
از مراکز مهم پارچه بافی اندلس شهر قرطبه پایتخت آن کشور بود که حدود 1300 بافنده داشت و در اواسط قرن چهارم هجری بیش از دویست کارگاه ریسندگی و بافندگی دراطراف این شهر مشغول فعالیت بودند.
ت: صنعت کاغذ
با عنایت به اهمیت تاریخی صنعت کاغذ و به دلیل ارتباط نزدیک آن با هرنوع تحقیق و پژوهش نگاهی گذرا به جایگاه این صنعت درتمدن اسلامی و سیر مراحل تاریخی آن می اندازیم:
درحقیقت باید گفت اختراع کاغذ یکی از پدیده های مهم جهان بشریت بود که تحول و جهش عظیمی در مسیر تاریخ انسان ایجاد کرد و موجبات پیشرفت جامعه را فراهم نمود. نقش کاغذ درتکامل فرهنگ یک جامعه امری مسلم و روشن است.
ویل دورانت اختراع کاغذ را یکی از ارکان تمدن دانسته است. (11)
ظاهراً نخستین قومی که کاغذ را اختراع کردند چینی ها بودند و درسال 134هجری قمری جنگ سختی بین چینی ها و مسلمانان خراسان روی داد که مسلمانان پیروز شدند بعد از این پیروزی مسلمانان را طریق صنعتگران چینی با این صنعت آشنا شدند.
ابن ندیم در این باره می نویسد:«گویند کارگران چینی کاغذ را درخراسان همانند کاغذ چینی می ساختند.»
او همچنین از شش نوع کاغذ که در قرن چهارم هجری که در اقصی نقاط امپراطوری اسلامی تولید می شد سخن می گوید و اسامی آنها را چنین ذکر می کند:
کاغذ خراسانی، دیلمانی، طحی، نوحی، جعفری، فرعونی و طاهری (12)
مسلمانان اندلس درفن کاغذ سازی نیز همچون صنایع دیگر مهارت خوبی پیدا کردند.
آنها از اسلاف خود درسرزمین مشرق فنون تهیه و تکثیر انواع کاغذها را آموخته و در منطقه خویش رایج کردند.
منابع اسلامی معروف ترین مرکز کاغذ سازی اندلس را در شهر شاطبه دانسته اند.
ادریس درباره نوع کاغذ این شهر گفته است که: درشهر شاطبه اندلس بهترین کاغذ عالم را می ساختند و به شرق و غرب برده می شد. (13)
بعد از اینکه این صنعت دراندلس رونق گرفت از طریق همین کشور به اروپا نیز سرایت کرد و در آنجا هم به تقلید از مسلمانان اندلس کارخانه های کاغذ سازی تاسیس شد.
فیلیپ حتی در مورد نقش مسلمانان مالک اسلامی بویژه مسلمین اندلس در توسعه و تکامل صنعت کاغذ و نتایج آن در اروپا می گوید:
«اگر کاغذسازی یعنی سودمندترین چیزی که مسلمانان به اروپا داده اند در اندلس نبود جمع آوری کتاب میسر نمی شد، اگر کاغذ نبود چاپ با حروف جدا میسر نمی شد و اگر کاغذ و چاپ نبود تعلیمات عمومی چنانچه امروز هست در اروپا رواج نمی یافت.(14)
آسیب شناسی تمدن اسلامی اندلس
هر مسلمان بیداردلی با نگاهی به تمدن باشکوه اندلس از خود می پرسد. چرا اندلس از اوج قدرت، عظمت و شکوه به ذلت و خواری کشیده شد. علت انحطاط تمدن اسلامی اندلس چه بود. دلایل آنرا درکجا باید جستجو کرد. آیا گردش روزگار چنین است یا نتیجه اعمال؟
از جستجو و تفحص در متون تاریخی می توان دو عامل را به عنوان آسیب های جدی و اساسی فرهنگ و تمدن اسلامی اندلس برشمرد که عبارتند از:
الف: اختلاف و تفرقه:
یکی از ارکان مهم ثبات، امنیت و پیشرفت هر جامعه وحدت است. در طول تاریخ مردمی بر مشکلات و گرفتاریها فائق آمدند که بر محور اتحاد گرد آمدند. اگر مسلمانان موفق شدند که سریع و برق آسا شبه جزیره ایبری را فتح نمایند در سایه وحدت بوده است. از این رو خداوند متعال در قرآن مجید به این نکته اساسی در حیات جامعه اشاره نموده است: واعتصمو بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا(15)
همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید. همانطور که وحدت مایه ثبات است اختلاف و تفرقه سبب ناامنی و عقب ماندگی است.
مهمترین علت شکست حکومت اسلامی اندلس اختلاف و دشمنی دیرینه میان دو گروه اعراب مضری و قحطانی بود که هیچگاه به پایان نرسید و هرگاه قدرت به دست یکی از این دو می افتاد بر دیگری ستم می کرد و گروه مقابل به کارشکنی می پرداخت.
از دیگر کارهای نادرست اعراب پس از ورود به اندلس این بود که خود را از بربرهای شمال آفریقا (که سهم بزرگی در فتح شبه جزیره ایبریا) داشتند برتر می دانستند و نسبت به آنها به دیده حقارت می نگریستند.
این نوع برخورد نیز اختلاف پردامنه ای را در اندلس سبب شد که در تمام مدت کم و بیش ادامه داشت.
شدت این دوگونه اختلافات به گونه ای بود که اگر کسی گامی برای صلح و آشتی بر می داشت در آتش اختلاف و دشمنی خاکستر می شد.
در یکی از این آشوبها روزی دانشمند بزرگی در مسجد جامع شهر قرطبه همین که اشاره به اینگونه اختلافات گفت خدایا میان ما صلح برقرار کن، بی درنگ کشته شد و دیگری در همان مسجد به محض اینکه گفت خدا صلح را دوست دارد و به آن امر کرده است در دم کشته شد. (16)
از نتایج شوم این درگیریها روی آوردن دو گروه: مخالف به سوی دشمن مسیحی بود که برای چنین روزهایی لحظه شماری می کرد. و در نهایت به دلیل اختلافات داخلی مسیحیان توانستند دولتهای کوچک اسلامی در اندلس را یکی پس از دیگری از میان بردارند و در سال 897 هجری قمری به عمر آخرین حکومت اسلامی در اندلس یعنی حکومت بنی نصر پایان دادند.
ب: فساد اخلاقی:
دومین عامل شکست مسلمین اندلس را می توان روی آوردن حکام و بسیاری از مردم را به بی تقوایی و بی بندو باری دانست.
فراگیر شدن فساد در سطح حاکمیت و جامعه آنان را از توجه به صلاح و سلامت و پیشرفت جامعه بازداشت و حمیت و غیرت دینی را در آنها از بین برد و آنچه برای آنها اهمیت داشت قدرت طلبی و خوشگذرانی بوده.
در نتیجه ترویج فساد شهرهای اسلامی یکی پس از دیگری ازتحت حکومت آنها خارج گردید و به تصرف دشمن درآمد.
فساد در بین حکمرانان تا آنجا پیش رفت که یکی از حکام منطقه المریه عاشق دختری مسیحی شد و به زور او را از پدرش گرفت و بر سر همین موضوع به جنگ و خونریزی در میان مسلمانان دست زد.
آنگاه که حاکمان به عیش و عشرت آشکار پرداختند مردم بسیاری از پی آنها روانه گشتند و دشمن مسیحی با طرحی شیطانی ضربه ای سخت بر پیکر جامعه اسلامی اندلس وارد ساخت.
مسیحیان شمال قراردادهایی را با حاکم مسلمان بستند و مطابق آن آزادانه به ایجاد تفریحگاه و مدرسه و انجام تجارت میان مسلمانان پرداختند. در مدارس خود به فرزندان مسلمانان افکار مسیحیت را القاء می کردند. و به ترویج و خرید و فروش مشروبات الکلی میان مسلمانان پرداخته آنها را از اعتقادات دینی خود دور می ساختند.
به این ترتیب فساد و تباهی را در تمام پیکره جامعه اسلامی رسوخ دادند و جامعه اسلامی را از درون تهی و توان مقاومت را از آنها گرفتند.
بر این اساس اختلاف و فساد مهمترین عامل اضمحلال فرهنگ و تمدن اسلامی در اندلس ارزیابی می گردد.
به تعبیر قرآن مجید ان الله لایغیروابقوم حتی یغیرواما بانفسهم. (سوره رعد - آیه 31)
همانا خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه آنان آنچه را که در خودشان است تغییر دهند.
پی نوشت ها در سرویس معارف موجود است.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد معاد شناسی در آمووزه های پیامبران

تحقیق آثار سازنده عقیده به معاد

اختصاصی از حامی فایل تحقیق آثار سازنده عقیده به معاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق آثار سازنده عقیده به معاد


تحقیق آثار سازنده عقیده به معاد

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:22

فهرست: آثار سازنده عقیده به معاد

آثار اجتماعى عقیده به معاد

 

1 ـ تعدیل و رهبرى غرائز

 

2 ـ پرورش فضائل اخلاقى

 

3 ـ تأمین عدالت اجتماعى

 

آثار سازنده معاد در قرآن

 

آثار سازنده عقیده به معاد

کتاب: الهیات و معارف اسلامى، ص 437

نویسنده: آیت الله جعفر سبحانى

عقیده به زندگى پس از مرگ و اعتقاد به کیفر و پاداش اعمال، نقش بزرگى در آرامش روانى و امنیت اجتماعى ما دارد که آرامش روانى، اثر فردى و امنیت اثر اجتماعى آن است، اینک پیرامون آرامش روانى و آثار فردى عقیده به معاد بحث میکنیم.

بشر هر چند در پرتو قدرت صنعت و تکنیک، درهاى فضا را به روى خود گشوده و انسانهائى را به ماه فرستاده و بازگردانیده است و از قلب و کلیه‏هاى مصنوعى به جاى طبیعى آن استفاده کرده است، ولى در برابر این پیروزى چشمگیر علمى، به سکونت خاطر و آرامش روانى که زیر بناى یک زندگى سعادتمندانه را تشکیل میدهد، نه تنها دست نیافته است، بلکه به موازات پیشرفت صنعت و دانشهاى مادى، مشکلات روانى وى افزایش یافته است.

عوامل و مشکلات روانى و ناراحتى‏هاى روحى او یکى و دو تا نیست، ولى موضوعات زیر از علل چشمگیر اضطراب است:

1 ـ مادیگرى بى حد و حساب.

2 ـ شدائد و مصائب.

3 ـ اندیشه مرگ.

اینک هر یک از این سه عامل را به گونه‏اى توضیح میدهیم.

جهان سرمایه‏دارى براى فزونى کالاهاى خود، وسایل ارتباط جمعى را در تمام نقاط جهان، به استخدام خود درآورده است و در اکثر طبقات نسبت به مظاهر مادى، از ویلا و ماشین و تجملات زندگى، اشتهاى کاذبى پدید آورده است که بهیچوجه اشباع نمیگردند، اکثریت مردم روى زمین را گروهى تشکیل میدهند که فضاى روح و روان آنان را اندیشه مادیگرى پر کرده و هدفى جز ثروت اندوزى و بهره‏گیرى مادى و لذائذ جسمانى ندارند.ناگفته پیداست که بسیارى از آرزوهاى انسان جامه عمل نمیپوشد و در نتیجه یکنوع ناراحتى و تشویش روانى بر انسان مسلط میگردد، چه بسا در صورت شدت به صورت یک خوره خطرناک که خورنده اعصاب و آرامش روحى است در میآید.

این یک عامل براى بروز ناراحتى‏ها.

عامل دوم براى ناراحتى‏ها موضوع مصائب و شدائد است.هر فردى در طول زندگى خود، با محرومیتها و شکستها و فقدان عزیزان و بلاهاى زمینى و آسمانى و...روبرو میگردد و فشار هر یک از این عوامل بر روح و روان انسان به اندازه‏اى است که گاهى انسان را به فکر خودکشى و در هم شکستن قفس زندگى میاندازد.

بالاتر از آن، اندیشه فنا و مرگ است که خود عامل سومى براى بروز ناراحتیها میباشد، زیرا هر فردى میداند که پس از اندى، رشته زندگى او گسسته خواهد شد و شربت تلخ و جانکاه مرگ را خواهد نوشید.

اعتقاد به معاد، اثرات نامطلوب این عوامل سه گانه و عوامل دیگرى را که فعلا مجال بازگوئى آنها نیست کاملا خنثى میسازد.زیرا:

اولا در مکتب اعتقاد به خدا و معاد، دنیا و تمام وسائل زندگى آن، ارزش وسیله‏اى دارند، نه هدفى آنها براى انسانها ساخته شده‏اند نه انسان براى آنها، بنابر این دلیل ندارد که انسان در خود چنین اشتهاى کاذبى را پدید آورد و حرص و آز خود را روزافزون سازد سپس گرفتار اثرهاى نامطلوب و واکنش‏هاى روحى آن گردد.

به عبارت دیگر انسان با ایمان، زندگى جهان را معبر و گذرگاهى بیش نمیداند، اگر در این گذرگاه وسیله لذت بیشتر تأمین نگردد، هرگز ناراحت نمیشود و پیوسته به زندگى جاودانى میاندیشد، نه زندگى موقت.

ثانیا مذهب در تعالیم خود، کیفرهاى سخت براى گروه متجاوز و اسراف‏گر و حد و مرزنشناس، تعیین کرده است و اندیشه جزاهاى اخروى، ریشه هر نوع آرزوهاى باطل و گرایشهاى بیحد و حساب را در دماغ انسان میسوزاند و دست انسان را در آلودگى بدنیا در محدوده خاصى آزاد میگذارد و در قلمرو زندگى یک چنین انسان معتقد به معاد، عوامل آزار دهنده کمتر پیدا میشود.

اعتقاد به معاد مشکل مصائب و شدائد را به گونه‏اى روشن حل کرده است زیرا گذشته از اینکه حوادث جهان، نتیجه تقدیر خداوند حکیم است هر نوع صبر و بردبارى در برابر مصائب داراى پاداش بزرگ نیز مى‏باشد و همین پاداش بزرگ مصیبتها را در نظر انسان کوچک و سبک جلوه میدهد.

در مکتب اعتقاد به معاد، عامل سومى، به نام (اندیشه فنا) وجود ندارد و در نظر پیرو این مکتب رشته زندگى پس از مرگ گسسته نمى‏شود، و مرگ دروازه ابدیت و فرشته‏اى که مأمور گرفتن جانها است پاسدار آن میباشد، چیزى که هست انسان باید براى زندگى پس از مرگ، توشه‏اى بیندوزد و از عواملى که مایه ناراحتى در سراى دیگر است بپرهیزد.

آثار اجتماعى عقیده به معاد

اعتقاد به معاد، نه تنها مشکلات روحى و روانى انسانها را میتواند بگشاید، بلکه این عقیده در تعدیل و رهبرى غرائز انسانى، پرورش فضائل اخلاقى، و تأمین عدالت اجتماعى نقش مؤثرى ایفاء میکند.

این سه مطلب از آثار اجتماعى اعتقاد به زندگى پس از مرگ است و هر کدام را به گونه‏اى تشریح میکنیم.

1 ـ تعدیل و رهبرى غرائز

مسئله تعدیل غرائز، مهمترین مسئله در فصول زندگى انسانها، بالاخص طبقه جوان میباشد.مثلا تمایلات جنسى در دختر و پسر در فصل بلوغ، تجلى میکند و در آغاز جوانى، به اوج قدرت میرسد .

درست است که بقاء انسان در گرو اعمال این غریزه است، ولى موضوع قابل توجه این است که غریزه جنسى در برخى از فصول زندگى انسانها، براى خود حد و مرزى نمى‏شناسد.

در این موقع، اعتقاد به معاد و کیفرهاى الهى این غریزه را مهار کرده و دارنده آنرا به صورت انسان وظیفه‏شناس تحویل اجتماع میدهد، و انسانى را پرورش مى‏دهد که در اطاق خلوت، در برابر زن جوان و بسیار زیبا که به او فرمان آماده باش میدهد و میگوید: «هیت لک» آماده باش سرسختانه مقاومت میکند و زن متجاوز را، پند واندرز میدهد و مى‏گوید «معاذالله» بخدا پناه مى‏برم...! (1)

در تاریخ زندگى انسانهاى با ایمان، سرگذشتهاى آموزنده‏اى وجود دارد، که ما را به اهمیت اعتقاد به معاد رهنمون مى‏باشد.

حس غضب و خشم، از نظر قدرت، کمتر از غریزه جنسى نیست، گاهى حس انتقام به اوج خود مى‏رسد و میخواهد هر نوع مانع و رادع را، از پیش پاى خود بردارد.

در این مواقع جز ترس از انتقام الهى، و خوف از دوزخ، چیزى نمیتواند آتش خشم انسانها را خاموش سازد، و همچنین است دیگر غرائز اصیل انسانى.

2 ـ پرورش فضائل اخلاقى

در نهاد ما یک سلسله فضائل اخلاقى وجود دارد که تحت شرایطى پرورش یافته و بارور مى‏گردند .ارشاد و راهنمائى علماء اخلاق، هر چند در پرورش فضائل اخلاقى مؤثر است ولى راهنمائى آنان، از دایره سخن گفتن و مذاکره دوستانه، گام فراتر نمى‏گذارد.

ولى مذهب و اعتقاد به پاداش‏ها و کیفرها، فضیلتهاى اخلاقى را مانند انسان دوستى، ضعیف نوازى، مهربانى به یتیمان، دستگیرى از درماندگان و...در انسان زنده مى‏سازد و از اینجهت دانشمندان، مذهب را پشتوانه اخلاق مى‏دانند.

قرآن مجید با روش خاصى به این نکته اشاره میکند و انکار مبدأ و معاد را مایه کشته شدن عواطف انسانى میداند، تا آنجا که دل او سخت و پرقساوت مى‏گردد و مهربانى و ترحمى نسبت به یتیم و مستمند و بى‏نوا ندارد، چنانکه میفرماید:

ارأیت الذى یکذب بالدین، فذلک الذى یدع الیتیم و لا یحض على طعام المسکین (سوره ماعون آیه 1 ـ 3)

«آیا دیدى کسى را که روز جزا را انکار مى‏کند، او همان کسى است که (با کمال بى‏رحمى)، یتیم را طرد مى‏نماید، و افراد را به اطعام مستمندان دعوت و ترغیب نمى‏نماید.»

3 ـ تأمین عدالت اجتماعى

تزاحم و اصطکاک در منافع، از لوازم اجتماع انسانى است که در آن افراد نیرومندو ناتوان، مستعد و عقب مانده، زندگى میکنند و افراد نیرومند و مستعد پیوسته مى‏خواهند همه چیز را به خود اختصاص دهند، براى ترمیم این قسمت چاره‏اى جز این نیست که قوانینى وضع گردد که حافظ حقوق تمام طبقات باشد، ولى باید توجه داشت که اگر وضع قانون مهم است، اجراء آن از اصل تشریع آن اهمیت بیشترى دارد.

در جامعه‏هاى کنونى، قوه مقننه، قوه قضائیه و قوه مجریه، تا حدودى توانسته‏اند به جامعه نظم و آرامش نسبى، بخشند و در مواقع فوق العاده با تأسیس حکومتهاى پلیسى و نظامى، جلو بسیارى از بى نظمى‏ها را بگیرند.

ولى جان سخن اینجاست که اینگونه نظامات مادى فقط میتوانند به خلافکاریهاى عیان، پایان بخشند ولى از تعدى‏هاى پنهانى که از دید دستگاه قدرت‏هاى قضائى و انتظامى دور است نمى‏توانند جلوگیرى کنند.

گذشته بر این هر گاه خود قدرتهاى سه گانه (مقننه، مجریه، قضائیه) بخواهند از مقام و موقعیت خود سوء استفاده کنند، چه عاملى مى‏تواند جلو تصمیمات آنان را بگیرد، اینجا است که حکومتهاى مادى در گسترش عدالت اجتماعى، کاملا در بن بست قرار گرفته و جز یک موفقیت نسبى چیزى عایدشان نمى‏شود.

ولى در اجتماعى که زیر بناى نظامات آن را، ایمان و ترس از خدا تشکیل دهد این مشکل خود به خود حل است و کیفرهاى جانکاه آن، بهترین ضامن اجراء قوانین است.

نگارنده در سفرى که از ایالات متحده دیدنى به عمل آورد، در مجالس دوستان، از صنایع گسترده و تکنولوژى وسیع و دانشگاههاى بى حد و حساب و امنیت فرد و اجتماعى آمریکا توصیفهاى زیادى مى‏شنید، دوستان غالبا از نقطه نظر خاصى سخن میگفتند، و هدف آنان انتقاد از شرق و شرقى بود که فرسنگها از تمدن درخشان غرب عقب مانده است، نه تمدنى دارند و نه فرهنگ، نه آسایشى دارند و نه امنیت و...

نگارنده در مواقع مناسب از شیوه زندگى غربى انتقاد مى‏کرد و تمدن آنان را یک تمدن ماشینى، نه انسانى میخواند هر چند انتقاد او در ذائقه دوستان تلخ بود.

روزى که ما نیویورک را به عزم قاهره ترک گفتیم فرداى آن روز (چهارشنبه 27 تیر ماه سال 56) حادثه‏اى رخ داد که آب پاکى روى دست آن لاف زنان و گزاف گویان ریخت، و آنان را که پیوسته از امنیت و آسایش و ادب و اخلاق و رعایت حقوق ملت مغرب زمین، سخن میگفتند، رسوا کرد.جرائد جهان و ایران نوشتند:

در خاموشى برق نیویورک که بدون سابقه رخ داد مردم عادى کوچه و بازار این شهر، به مغازه‏ها حمله کردند و در مدت کوتاهى سرمایه‏هاى مغازه‏داران را به غارت بردند و پلیس سه هزار نفر از آنها را دستگیر و بازداشت کرد و موضوع تا چند روز مورد بحث محافل بود.

آیا ملتى پیشرفته‏تر، و صنعتى‏تر از ملت آمریکا داریم؟ آیا این مردم به ظاهر مؤدب و ثروتمند چگونه در فرصت خاصى تمام اصول انسانى و اخلاقى را زیر پا گذاردند و به غارتگرى و تاراج اموال یکدیگر پرداختند؟ !

در آمریکا، صاحبان هتلها و دوستان کرارا به ما اخطار مى‏کردند که در اطاق را از پشت ببندیم و تا افراد را نشناسیم، درب را به روى آنان باز نکنیم.

آیا در مشرق زمین، که معتقدات مذهبى تا حدى به قوت خود باقى است و مردم این سامان، به کیفرها و جزاهاى اخروى معتقد هستند، در خاموشى برق شهر را تاراج میکنند؟ !

متأسفانه هنوز رهبران جهان به ارزش مبانى مذهبى و نقش آن در تأمین عدالت و گسترش امنیت اجتماعى پى نبرده‏اند و تأسف آور آنکه رهبران شرق با داشتن چنین سرمایه عظیم به دنبال روشهاى غربى هستند و هر روز براى رسیدن به امنیت و عدالت اجتماعى نظامات مادى را گسترش داده و به تشکیلات پلیسى خود توسعه میدهند، در صورتیکه هزینه‏هائى را که در این مورد مصرف مینمایند اگر در مورد تحکیم مبانى دینى و گسترش فضائل اخلاقى و ریشه‏کن کردن برنامه‏هاى ضد انسانى مصرف کنند به اهداف انسانى خود زودتر نائل میگردند.

آثار سازنده معاد در قرآن

قرآن در یک آیه، نظریه دو گروه (مادى و الهى) را درباره معاد منعکس میکند، شما در مفاد این دو نظر، دقت کنید، سپس به سؤالى که خواهیم کرد پاسخ بفرمائید

1 ـ قال الذین کفروا لا تاتینا الساعة

.2 قل بلى و ربى لتأتینکم عالم الغیب لا یعزب عنه مثقال ذرة فى السموات و لا فى الارض و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الا فى کتاب مبین. (سباء ـ آیه 4)

«گروه کفار گفتند که قیامتى نخواهد آمد.»«بگو، سوگند به خدایم رستاخیز خواهد آمد، اوست آگاه از غیب حتى اندازه سنگینى ذره‏اى در آسمانها و زمین و نه از آن کوچکتر و نه از آن بزرگتر نزد او پنهان نیست و همگى در کتاب روشنى مضبوط مى‏باشد.»

من از شما سؤال میکنم کدام یک از این دو مکتب مى‏تواند، به اجراء قوانین و تحکیم عدالت اجتماعى و حفظ حقوق همنوعان کمک کند؟ آیا آن مکتبى که مى‏گوید:

جهان، صاحبى و خدائى دانا، توانا، عادل و دادگر ندارد و پس از مرگ، براى اعمال او حساب و کتابى در کار نیست، با مکتبى که میگوید هر عملى هر چند کوچک باشد، در روز بازپسین، حساب و کتابى خواهد داشت؟

پى‏نوشت‏ها:

.1 سوره انعام آیه 29، و نیز به سوره مومنون آیه 37 مراجعه شود.

.2 سوره یوسف، آیه .22

استدلالهاى قرآن بر امکان معاد

گرچه از آن نظر که ایمان و اعتقاد ما به قیامت از ایمان به قرآن‏و گفتار پیامبران سرچشمه مى‏گیرد لزومى ندارد که درباره قیامت به ذکر برهان و استدلال بپردازیم و یا شواهد و قرائن‏علمى بیاوریم، ولى نظر به اینکه خود قرآن کریم - لااقل براى نزدیک کردن مطلب به اذهان - به ذکر یک سلسله‏استدلالها پرداخته است و خواسته است افکار ما از راه استدلال و به طور مستقیم هم باجریان قیامت آشنا شود، ما به طور اختصار آن استدلالها را ذکر مى‏کنیم.

استدلالهاى قرآن یک سلسله جوابهاست به منکران‏قیامت.این جوابها برخى در مقام بیان این است که مانعى در راه قیامت نیست و در حقیقت پاسخى است به کسانى که‏قیامت را امر ناشدنى فرض مى‏کردند، برخى آیات دیگر یک درجه جلوتر رفته و مى‏گوید در همین جهان چیزهایى شبیه به قیامت‏وجود داشته و دارد و با دیدن چنین چیزها جاى انکار و استبعاد نیست، برخى آیات از این هم یک درجه جلوتر رفته و وجودقیامت را یک امر ضرورى و لازم و نتیجه قطعى خلقت‏حکیمانه جهان دانسته است.بنابر این مجموع آیاتى که در آنها درباره قیامت استدلال شده است‏سه گروه

صفحه : 526

است و به ترتیب ذکر مى‏کنیم.

  1. در سوره یس آیه 78 مى‏گوید: و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من یحیى العظام‏و هى رمیم قل یحییها الذى انشاها اول مرة و هو بکل خلق علیم.

براى ما مثلى آورد و خلقت‏خود را فراموش کرد، گفت این استخوانهاى‏پوسیده را کى زنده مى‏کند؟بگو همان کس که اولین بار آن را ابداع کرد و او به هر مخلوقى آگاه است.

این آیه پاسخ به مردى از کافران است که استخوان‏پوسیده‏اى را در دست گرفته، آمد و آن استخوان را با دست‏خود نرم کرد و به صورت پودر در آورد و سپس آن را در هوامتفرق ساخت، آنگاه گفت چه کسى مى‏تواند این ذرات پراکنده را زنده کند؟ قرآن جواب مى‏دهد همان کس که اولین بار او را آفرید.

انسان گاهى با مقیاس قدرت و توانایى خود، امور را به شدنى وناشدنى تقسیم مى‏کند، وقتى چیزى را ماوراء قدرت و تصور خود دید گمان مى‏برد آن چیز در ذات خود ناشدنى‏است.قرآن مى‏گوید با قیاس به توانایى بشر البته این امر ناشدنى است، ولى با مقایسه با قدرتى که اولین بار حیات‏را در جسم مرده آفرید چطور؟با قیاس به آن قدرت امرى است ممکن و قابل انجام.

آیات زیادى در قرآن کریم آمده که در همه آنها با تکیه به قدرت الهى‏درباره قیامت بحث مى‏کند.مفاد همه این آیات این است که مشیت‏خداى عادل حکیم چنین اقتضا داردکه قیامت وجود داشته باشد و هیچ مانعى در راه این مشیت نیست.همان طور که اولین بار معجزه حیات و خلقت از این مشیت‏سرزد و جهان را و انسان را و حیات را آفرید، بار دیگر در قیامت انسان را زنده مى‏کند.

  1. گروه دوم آیاتى است که به‏ذکر نمونه مى‏پردازد.این گروه به نوبه خود به دو دسته تقسیم مى‏شود: الف.آیاتى که جریان خاصى را در گذشته شرح‏مى‏دهد که مرده‏اى از نو زنده شده است، مانند آیاتى که در داستان حضرت ابراهیم آمده است که به خداوند گفت:

صفحه : 527

پروردگارا!به من چگونگى زنده کردن مردگان را بنمایان.درپاسخ او گفته شد: مگر به آن ایمان ندارى؟او گفت: چرا، این تقاضا براى این است که قلبم مطمئن گردد.به او گفته‏شد: چهار مرغ را بگیر و سرهاى آنها را ببر و بدنهاى اینها را تکه تکه بکن و هر قسمتى را بر کوهى قرار بده و سپس آن‏مرغها را بخوان، خواهى دید به امر خدا آن مرغها زنده خواهند شد و به سوى تو خواهند آمد.

ب.آیاتى که به یک امر خارق العاده و استثنائى مانندداستان ابراهیم استناد نکرده است، بلکه نظام موجود و مشهود را که همواره زمین و گیاهان در فصل پاییز و زمستان‏مى‏میرند و سپس در بهار زنده مى‏گردند مورد استناد قرار مى‏دهد، مى‏گوید همان طور که مکرر در طول عمر خود مشاهده‏مى‏کنید که زمین پس از طراوت و حیات و شادابى به سوى مردگى و افسردگى مى‏رود و بار دیگر با تغییر فصل شرایط‏عوض مى‏شود و زمین و درختان و گیاهان حیات خود را از سر مى‏گیرند، در نظام کل جهان، جهان رو به خاموشى و سردى‏و افسردگى خواهد رفت، خورشید و ستارگان همه متلاشى و پراکنده خواهند شد، تمام جهان یکسره مى‏میرد، اما این مردن همیشگى‏نیست، بار دیگر همه موجودات جهان زندگى را در وضعى دیگر و با کیفیتى دیگر از سر مى‏گیرند.

توضیح آنکه ما انسانها اکنون در روى زمینى‏زندگى مى‏کنیم که در ظرف سیصد و شصت و پنج روز یک دوره موت و حیات را طى مى‏کند و چون عمر ما معمولا پنجاه و شصت واحیانا تا صد سال و یا بیشتر ادامه مى‏یابد، دهها بار این نظام موت و حیات را مشاهده مى‏کنیم و از این رو از اینکه زمین‏مى‏میرد و حیات خویش را از سر مى‏گیرد تعجب نمى‏کنیم، اما اگر فرض کنیم که عمر ما انسانها برابر بود فقط با چند ماه -آنچنانکه بعضى حشرات چنین‏اند - و فرض کنیم که سواد و خواندن هم نمى‏دانستیم و از طریق نوشته به تاریخ زمین‏و گردشهاى سالانه‏اش آگاه نبودیم، در آن صورت چون خود ما شاهد و ناظر موت زمین و تجدید حیات آن نبودیم هرگز باور نمى‏کردیم‏که زمین مرده بار دیگر زنده شود.مسلما براى یک پشه که در بهار پدید مى‏آید ودر پاییز و زمستان مى‏میرد تصور تجدید حیات یک باغ غیر قابل تصور است.

آیا کرمى که در یک درخت و پشه‏اى که در یک باغ زندگى مى‏کندکه همه دنیاى او همان درخت و همان باغ است، مى‏تواند تصور کند که این درخت و یا این باغ جزء وتابع یک نظام عظیم‏تر است به نام مزرعه و سرنوشتش بسته به سرنوشت آن مزرعه

صفحه : 528

است و باز آن مزرعه به نوبه خود تابع یک نظام دیگراست به نام شهرستان و آن، جزء و تابع نظامى دیگر به نام استان و نظام استان تابع نظام کشور ونظام کشور تابع نظام کلى زمین و نظام زمین تابع نظام خورشیدى؟ ما چه مى‏دانیم، شاید همه منظومه خورشیدى‏ما و همه ستارگان و کهکشانها و هر چه ما آن را به نام نظام طبیعت مى‏شناسیم تابع یک نظام کلى‏تر باشد و همه میلیونهاو میلیاردها سالى که از جریان طبیعت‏سراغ داریم به منزله قسمتى از یک فصل و یا به منزله یک روز از یک فصل از یک‏گردش کلى‏تر باشد و این فصل که فعلا فصل حیات و زندگى است تبدیل به فصلى دیگر خواهد شد که فصل خاموشى و افسردگى‏است و باز آن نظام کلى‏تر که همه منظومه شمسى ما و ستارگان و کهکشانهاجزئى از آن است‏حیات و زندگى را به شکلى دیگر از سر خواهد گرفت.

صفحه : 529

در بهاران سرها پیدا شود هر چه خورده است این زمین رسوا شود بر دمد آن از دهان و از لبش تا پدید آید ضمیر و مذهبش رازها را مى‏کند حق آشکار چون بخواهد رست تخم بد مکار.

و هم او در دیوان شمس مى‏گوید: فرو شدن چو بدیدى بر آمدن بنگر غروب، شمس و قمر را چرا زیان باشد کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست چرا به دانه انسانت این گمان باشد.

آیاتى که به نظام موجودو مشهود موت و حیات استناد کرده زیاد است، از آن جمله: و الله الذى ارسل الریاح فتثیر سحابا فسقناه‏الى بلد میت فاحیینا به الارض بعد موتها کذلک النشور (1) .

خداست آنکه بادها را فرستاد، پس ابرى را پراکنده و دگرگون کرد،سپس آن ابر را به سوى سرزمین مرده‏اى را ندیم، و آنگاه زمین را که مرده بود زنده کردیم، زنده شدن در قیامت نیز چنین است.

و نیز در سوره حج آیات 5 - 7 مى‏فرماید: و ترى الارض هامدة فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت و ربت وانبتت من کل زوج بهیج.ذلک بان الله هو الحق و انه یحیى الموتى و انه على کل شی‏ءقدیر.و ان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فى القبور.

زمین را مى‏بینیم در حالى که افسرده و مرده و ساکن‏است، اما همینکه باران بر آن فرود آوردیم، به جنبش آید و بر آید و از هر نوع گیاه بهجت افزا برویاند.آن بدان جهت‏است که منحصرا ذات خدا حق است و او مرده‏ها را زنده مى‏کند و او بر همه چیز تواناست و قیامت آمدنى‏است بدون شک، و خداوند آنان را که در قبرها خوابیده‏اند بر مى‏انگیزاند.

.............................................................. 1.فاطر/9.

صفحه : 530

آیات دیگر از این قبیل که قیامت را خارج از نظام موت و حیات‏عالم هستى که نمونه کوچکش را در زمین مى‏بینیم، نمى‏داند فراوان است و ما به همین دو آیه قناعت مى‏کنیم.

تفاوت‏این گروه آیات با گروه اول در این است که تنها به قادر بودن خداوندتکیه نمى‏کند، بلکه نمونه مشابه مى‏آورد که در جهان محسوس، قدرت خداوند به همین صورت تجلى کرده و عمل نموده است.

 

آثار تربیتی اعتقاد به معاد در داستان‌های قرآن(1)

س

همه عقاید دینی در رفتار انسان مؤثر است؛ هر چند تأثیر آنها یکسان نیست. از میان عقاید دینی، اعتقاد به رستاخیز و معاد یکی از نافذترین و مؤثرترین باورها در جهت دادن به رفتار آدمی و تربیت و اصلاح اوست. چنین عقیده‏ای نقش شایانی در پرورش روح انسان دارد و آثار تربیتی شگرفی در زندگی فردی و اجتماعی او به ارمغان می‏آورد، که در اینجا به برخی از این آثار ـ و آن هم تنها از منظر داستان‌های قرآن ـ اشاره می‏کنیم.

 

الف- اصلاح نگرش انسان به دنیا

اعتقاد به معاد، نگرش انسان را به دنیا تغییر داده، دنیا را برای انسان به عنوان ابزاری در جهت نیل به اهداف والای انسانی و رسیدن به یک زندگی جاوید و همیشگی قرار می‏دهد.

بر اساس جهان‏بینی توحیدی، دنیا برای انسان آفریده شده و نه انسان برای دنیا، و شخصیت انسانی بسیار والاتر و گرانبهاتر از آن است که بخواهد خود را به متاع دنیا و جلوه‏های فریبنده آن بفروشد.

یاد قیامت سبب می‏گردد تا نوح علیه‏السلام تسلیم خواسته‏های اشراف و بهانه‏جویانی که خواهان طرد فقرا از اطراف وی بودند، نشود و با قاطعیت در برابر آنها ایستاده بگوید: «من هرگز کسانی را که ایمان آورده‏اند طرد نمی‏کنم؛ چرا که آنها با پروردگار خویش ملاقات خواهند کرد

اعتقاد به معاد، بینش انسان را به عالم هستی وسعت می‏بخشد و او را از تنگنای دنیا به فراخنای جهان باقی پیوند می‏دهد، و همّت او را بلندمرتبه‏تر از آن می‏گرداند که بخواهد به تعلّقات دنیوی و مادّی خشنود شود و بدان رضایت دهد.

آری مؤمنان راستین، این حقیقت را به خوبی دریافته‏اند که کتاب زندگانی بشر سرفصل‌های بی‏شماری دارد، که چند بخش از آن در حیات دنیا حاصل گردیده، امّا فصل‌های مهم و تماشایی آن پس از مرگ و ظهور قیامت آغاز می‏شود.

ژان ژاک روسو در یکی از پندهای حکیمانه خود به فرزندش امیل می‏گوید:

«من که می‏دانم فناپذیر هستم چرا در این جهان برای خود بستگی‌هایی ایجاد کنم؟ در این جهان که همه چیز تغییر می‏کند، همه چیز می‏گذرد و خود من هم به زودی نابود می‏شوم، دلبستگی به چه دردم می‏خورد؟... پس اگر می‏خواهی خوشبخت و عاقل زندگی کنی قلب خود را فقط به زیبایی‌های فناناپذیر وابسته نما، سعی کن خواسته‏هایت محدود و وظیفه‏ات مقدّم بر همه چیز باشد، فقط چیزهایی را طلب کن که با قانون اخلاق مغایر نباشد، به خودت عادت بده که همه چیز را بدون ناراحتی از دست بدهی و بدون اجازه وجدان هیچ چیز را قبول ننما، در این صورت حتما خوشبخت خواهی شد و به هیچ یک از چیزهای زمینی دلبستگی شدید پیدا نخواهی کرد.»(1)

قرآن کریم در قالب داستان‌های خود تابلوهایی زیبا ترسیم نموده که در آنها عظمت انسان‌های بلندهمّتی را به تصویر کشیده که هیچ گاه در برابر تمنیات و تعلّقات دنیوی زانو نزدند، و فریفته جلوه‏های فریبای دنیا نشدند؛ از جمله:

1ـ ساحران فرعون، همانان که پاداش‌های مادی فرعون و سکنا گزیدن در جوار او تمام آمال و آرزوهای آنان را تشکیل می‏داد، به ناگاه ایمان به خدا چنان تحوّلی در روح و جان آنها ایجاد کرد که تمام دنیا و جلوه‏های زودگذر آن در پیش چشمشان خوار و خفیف به نظر می‏رسید و از این‏رو در برابر تهدیدهای فرعون به قتل، قاطعانه می‏گویند:

«هیچ مانعی ندارد و هیچ‏گونه زیانی از این کار به ما نخواهد رسید، هر کار می‏خواهی بکن، ما به سوی پروردگارمان باز می‏گردیم.» «قَالُوا لاَ ضَیرَ اِنَّـآ اِلی رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ.»(2)

حضرت شعیب علیه‏السلام در برابر قوم خود که در سنگلاخ شرک و بت‏پرستی سرگردان بودند و نه تنها بت که درهم و دینار و مال و ثروت خویش را هم می‏پرستیدند، و برای کسب و تجارت پر رونقشان به تقلّب و کم‏فروشی و خلافکاری‌های دیگری آلوده شده بودند، یاد قیامت را به آنها گوشزد می‏نماید و ایشان را از عذاب فراگیر الهی بیم می‏دهد، تا شاید به‏ خود آیند و از مفاسد اقتصادی خود دست شویند .

تو با این کار نه تنها چیزی از ما کم نمی‏کنی، بلکه ما را به لقای معشوق حقیقی و معبود واقعی می‏رسانی. آن روز این تهدیدها در ما اثر می‏گذاشت که ما خویشتن را نمی‏شناختیم، با خدای خود آشنا نبودیم و راه حق را گم کرده و در بیابان زندگی سرگردان بودیم، اما امروز گم شده خود را یافته‏ایم، هر کار می‏توانی بکن!(3)

آری، ایمان به خدا و اعتقاد به حیات جاودان و اندیشه رجوع به پیشگاه حق، آنان را چنان منقلب ساخته بود، که دیگر مرگ در نظر آنان فنا نبود، بلکه وسیله‏ای بود برای حضور یافتن نزد محبوب.

ایمان به معاد، چهره وحشت‏انگیز مرگ را که همیشه به صورت کابوسی بر افکار انسان‌ها سنگینی داشته و آرامش را از آنها سلب کرده دگرگون می‏سازد و آن را از مفهوم فنا و نیستی به دریچه‏ای به سوی جهان بقا تغییر می‏دهد.(4)

گفت حمزه چون که من بودم جوان                     مرگ می‏دیدم وداع این جهان

سوی مردن کس به رغبت کی رود                     پیش اژدها برهنه کی شود

لیک از نور محمّد من کنون                                نیستم این شهر فانی را زبون

آن که مردن پیش چشمش تَهلُکه‏ست                امر «لا تُلقوا» بگیرد او به دست

و آن که مردن پیش او شد فتح باب                    «سارعوا» آید مر او را در خطاب(5)

2ـ همسر فرعون نیز با آن که غرق در یک زندگی مرفّه و تجمّلاتی بود، امّا زرق و برق دستگاه فرعونی او را نفریفت و او که دلش به نور ایمان روشن بود، از تمام تعلّقات دنیوی دست شست و از تنگنای آن قصرها به فراخنای بهشت چشم گشود و چنین دعا کرد و گفت:

«پروردگار من، خانه‏ای برایم در جوارت در بهشت بنا کن و مرا از فرعون و کارهایش رهایی بخش

«... رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ...»(6)

آری «همسر فرعون جوار رحمت پروردگارش را خواسته، خواسته است تا با خدا نزدیک باشد و این نزدیکی با خدا را بر نزدیکی با فرعون ترجیح داده، با این که نزدیکی به فرعون همه لذّات را در پی داشته، در دربار او آنچه را که دل آرزو می‏کرده یافت می‏شده و حتی آنچه که آرزوی یک انسان بدان نمی‏رسیده، در آنجا یافت می‏شده، پس معلوم می‏شود همسر فرعون چشم از تمامی لذّات زندگی دنیا دوخته بود، آن هم نه به خاطر این که دستش به آنها نمی‏رسیده، بلکه در عین این که همه لذّات برایش فراهم بوده، مع ذلک از آنها چشم پوشیده و به کراماتی که نزد خداست و به قرب خدا دل بسته بود و به غیب ایمان آورده و در برابر ایمان خود استقامت ورزیده تا از دنیا رفته است.»(7)

 

ب ـ کنترل غرایز و شهوات

تا زمانی که انسان در این دنیا استقرار دارد دلش از تمنّا و خواهش‌ها باز نمی‏ایستد، امّا وقتی در پرتو ایمان به غیب و اعتقاد به سرای باقی دریافت که فرصت دنیا بسیار محدود و بهره آن نیز بسی ناچیز است، و حتی در قلمرویی که به دست می‏آید نمی‏توان آن را برای همیشه حفظ کرد و خوشی‌ها و لذایذ واقعی نیز در همین ایام کوتاه خلاصه نمی‏شود، دیگر نه هر دم امواج خواسته‏های بی‏پایان بر دلش استیلا می‏یابد که خود را به همه چیز وابسته کند و موجب انهدام خویشتن گردد و نه از این که بیش از حد از نعمت‌ها و ثروت‌های دنیا برخوردار نشده، آزرده خاطر می‏شود.

«در زندگی دنیا هم آرزوهای بلند و هم یأس‌های عمیق در کمین انسان نشسته‏اند و هر دو کشنده‏اند و هر دو تهدیدکننده زندگی‏اند، و آنچه هر دو را در بند می‏کند، یاد مرگ است. یاد مرگ هم بر «آمال» و هم بر «آلام» که هر دو بی‏حد جلوه می‏کنند، حد می‏زند و آنها را آن‏چنان که هستند کوچک نشان می‏دهد و تاب و طاقت آدمی را افزایش می‏دهد و او را بر ادامه زندگی قادر می‏سازد.»(8)

ژان ژاک روسو در یکی از پندهای حکیمانه خود به فرزندش امیل می‏گوید: «من که می‏دانم فناپذیر هستم چرا در این جهان برای خود بستگی‌هایی ایجاد کنم؟ در این جهان که همه چیز تغییر می‏کند، همه چیز می‏گذرد و خود من هم به زودی نابود می‏شوم، دلبستگی به چه دردم می‏خورد؟... پس اگر می‏خواهی خوشبخت و عاقل زندگی کنی قلب خود را فقط به زیبایی‌های فناناپذیر وابسته نما.

امیرمؤمنان علی علیه‏السلام یاد مرگ را اصلاحگر انسان و تربیت‏کننده روح بشر می‏خواند و می‏فرماید:

«الا فاذکروا هادم اللَّذات و منغِّص الشهوات و قاطع الأُمنیات عند المساوَرةِ لِلاَْعمالِ القبیحة»(9)؛ به هنگام تصمیم بر کارهای زشت، مرگ را که نابودکننده لذت‌ها و مکدرکننده شهوت و قطع ‏کننده آرزوهاست به یاد آورید.

داستان‌های قرآن نیز از این تأثیر نافذ و مؤثر ایمان به معاد حکایت دارند؛ از جمله:

1ـ مؤمن آل فرعون قوم خود را که سخت فریفته دنیا بودند و همین امر آنها را به انواع ستم‌ها و بیدادگری‌ها آلوده ساخته بود، نصیحت کرده آنها را به ناپایداری زندگی دنیا و ابدی بودن سرای آخرت متوجّه می‏سازد و می‏گوید:

«ای قوم من! (به این دنیا دل نبندید که) این زندگی دنیا متاع زودگذری است و آخرت سرای همیشگی و ابدی است.» «یا قَوْمِ اِنَّمَا هذِهِ الْحَیوةُ الدُّنْیا مَتَاعٌ وَ اِنَّ الاْخِرَةَ هِی دَارُ الْقَرَارِ.»(10)

یعنی گیرم که با هزار مکر و فسون ما پیروز شویم و حقّ را پشت سر اندازیم، دست به انواع ظلم و ستم دراز کنیم، و دامان ما به خون‌های بی‏گناهان آغشته شود، مگر عمر ما در این جهان چه اندازه خواهد بود؟ این چند روز عمر به سرعت می‏گذرد و چنگال مرگ گریبان همه را می‏گیرد و از فراز قصرهای با شکوه به زیر خاک می‏کشاند. قرارگاه زندگی ما جای دیگر است.(11)

آری، آنجا که آدمی می‏بیند به نسیمی دفتر ایامش بر هم می‏خورد و تمام اموالش در کمتر از ساعتی نابود می‏شود و یا سیل، زلزله و صاعقه‏ای همه چیز را بر باد می‏دهد و سلامتی او نیز با گلوگیر شدن یک جرعه آب چنان به خطر می‏افتد که مرگ را با چشم خود می‏بیند، چه جای آن است که بخواهد به جلوه‏های فریبای دنیا و جاه و جلال آن مغرور شود، و سوار بر مرکب سرکش غرور صحنه اجتماع را جولانگاه خود قرار دهد.

2ـ قرآن کریم از گروهی افراد با ایمان یاد می‏کند که در برابر انسان‌های فریفته ثروت و آنان که جاه و جلال و زرق و برق زندگی قارون چشمانشان را خیره کرده بود و آرزوی لحظه‏ای زندگی همچون وی را در دل می‏پروراندند، می‏گفتند:

«وای بر شما! چه می‏گویید، ثواب و پاداش الهی برای کسانی که ایمان آورده‏اند و عمل صالح انجام می‏دهند بهتر است.» «... وَیلَکُمْ ثَوَابُ الله‏ِ خَیرٌ لِمَنْ امَنَ وَ عَمِلَ صَالِحا ...»(12)

آری ایمان به معاد چنان افق فکری آنها را وسعت بخشیده بود که به ثروت سرشار قارون و حشمت و جلال او به چشم تحقیر می‏نگریستند و این جلوه‏های فریبنده و زودگذر را در برابر ثواب و پاداش الهی هیچ می‏انگاشتند.

3ـ حضرت شعیب علیه‏السلام در برابر قوم خود که در سنگلاخ شرک و بت‏پرستی سرگردان بودند و نه تنها بت که درهم و دینار و مال و ثروت خویش را هم می‏پرستیدند، و برای کسب و تجارت پر رونقشان به تقلّب و کم‏فروشی و خلافکاری‌های دیگری آلوده شده بودند، یاد قیامت را به آنها گوشزد می‏نماید و ایشان را از عذاب فراگیر الهی بیم می‏دهد، تا شاید به‏ خود آیند و از مفاسد اقتصادی خود دست شویند:

«... وَ لاَ تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمیزَانَ اِنِّی اَریکُمْ بِخَیرٍ وَ اِنِّی اَخَافُ عَلَیکُمْ عَذَابَ یوْمٍ مُّحیطٍ»(13)؛ «ای قوم من! ... پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم فروشی نزنید). من شما را در خیر و خوبی می‏بینم و از عذاب روز فراگیر بر شما بیمناکم

 

ج ـ شهامت و شجاعت

اعتقاد و باور به معاد چنان تحوّل عظیمی در روح و اندیشه انسان ایجاد می‏کند که نه تنها از فشارهایی که در طریق انجام مسئولیت‌ها بر او وارد می‏آید رنجی نمی‏برد، بلکه از آن استقبال می‏کند و همچون کوه در برابر حوادث می‏ایستد و در برابر بی‏عدالتی‌ها تسلیم نمی‏شود و مطمئن است کوچک‏ترین

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق آثار سازنده عقیده به معاد