حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایان نامه مقایسه سلامت روانی خانواده در بین افراد دارای شغل های دولتی و آزاد مردان

اختصاصی از حامی فایل پایان نامه مقایسه سلامت روانی خانواده در بین افراد دارای شغل های دولتی و آزاد مردان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه مقایسه سلامت روانی خانواده در بین افراد دارای شغل های دولتی و آزاد مردان


پایان نامه مقایسه سلامت روانی خانواده در بین افراد دارای شغل های دولتی و آزاد مردان

 

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 80 صفحه می باشد.

 

پایان نامه جهت اخذ مدرک کارشناسی رشته مشاوره

 

 

فهرست

 چکیده : ۱

فصل اول : ۲

کلیات تحقیق.. ۲

مقدمه. ۳

بیان مساله : ۴

سوال مساله. ۴

اهداف تحقیق.. ۵

اهمیت و ضرورت تحقیق : ۵

متغییرهای تحقیق : ۵

تعاریف عملیاتی و نظری و اثرهاو مفاهیم : ۶

فرضیه تحقیق : ۶

فصل دوم : ۷

ادبیات و پیشینه ی تحقیق.. ۷

تعریف: ۸

مشکل تعریف : ۸

تاریخچه : ۱۱

مختصری درباره تاریخچة بهداشت روانی در ایران.. ۲۱

اهمیت ،دامنه ، حدود و زیانبخشی بیمارایهای روانی در جامعه : ۲۷

علل افزایش و شیوع بیماریهای روانی : ۳۰

تفاوتهای فردی در کار : ۳۷

جنبه های تفاوتهای فردی : ۳۸

تفاوتهای فردی در عملکرد شغلی : ۳۸

روشهای سنجش تفاوتهای فردی : ۳۹

شیوه های سنتی انتخاب کارکنان : ۴۱

کاربرد روانشناسی و روشهای علمی در گزینش : ۴۲

فرضیه های  مربوط به فرد و شغل : ۴۳

آزمونهای استخدامی : ۴۴

مراحل برنامه  آزمونهای استخدام داوطلبان شغل : ۴۴

تجزیه و تحلیل شغل : ۴۵

موارد بررسی در تجزیه و تحلیل شغل: ۴۵

ایجاد فرضیه : ۴۷

تعیین معیارها : ۴۷

تهیه تست ها و آزمونها : ۴۸

اجرای آزمون : ۴۹

بررسی نتایج آزمون و تصمیم گیری : ۴۹

تحقیقات انجام شده در خارج و داخل کشور : ۴۹

فصل سوم : ۵۱

جامعه مورد مطالعه. ۵۱

جامعه مورد مطالعه : ۵۲

حجم نمونه : ۵۲

روش نمونه گیری : ۵۲

ابزار اندازه گیری تحقیق حاضر : ۵۲

معرفی آزمون گلد نبرگ : ۵۳

دستور اجراء پرسش نامه سلامت  روانی : ۵۳

روش تحقیق: ۵۴

روش آماری مربوط به فرضیه : ۵۴

فصل چهارم: ۵۵

یافته ها و تجزیه و تحلیل داده ها ۵۵

مقدمه فصل چهارم : ۵۶

یافته ها و تجزیه و تحلیل آنها ۵۹

فصل پنجم: ۶۱

بحث و نتیجه گیری.. ۶۱

پیشنهادات : ۶۳

محدودیت ها : ۶۴

پرسشنامه سلامت عمومی گلدنبرگ… ۶۵

منابع و مآخذ…۷۰

 منابع و مآخذ :

- آزاد – موسی – ۱۳۸۰ روان شناسی شغلی – انتشارات بهار – تهران

- دادستان – پریرخ – ۱۳۷۸- تنیدگی روانی – انتشارات قوس – تهران

- دلاور – علی ۱۳۷۸- آمار استنباطی – انتشارات رشد – تهران

- دلاور – علی ۱۳۷۸- روش تحقیق در علوم تربیتی – انتشارات رشد – تهران

- شاملو – سعید – ۱۳۸۰- سلامت روانی و بهداشت روانی – انتشارات نور – تهران

-شریفی – مسعود – ۱۳۷۹- بهداشت کارکنان از لحاظ روحی– انتشارات تارا – تهران

 - مقدمی پور – مرتضی ۱۳۸۲- روان شناسی کار – انتشارات مهربان – تهران

- موسی – مهران -۱۳۸۰ – شغل و سلامت روانی – انتشارات راهرو – تهران

- میلانی فر – بهروز -۱۳۷۹- بهداشت روانی – انتشارات نی – تهران

- نیازی – رویا – ۱۳۷۹- سلامت روانی – انتشارات فرهنگ – تهران

تعریف:

بهداشت روانی ،روان پزشکی پیشگیر ،بهداشت روانی اجتماعی ،و یا روانپزشکی اجتماعی به کلیه ی رو شها و تدابیری اطلاق می شود که برای جلو گیری از ابتلا و درمان بیماریها ی  روانی و توان بخشی بیماران روانی موجود به کار می رود . دو واژه  اخیر بعد از سومین انقلاب در روانپزشکی از سال ۱۹۶۳ که باعث ایجاد مراکز جامع روانپزشکی در مناطق جغرافیایی و یا جمعیتی معین گردیده  به کار رود .

مشکل تعریف :

مشکل تعریف بهداشت روانی از آنجا سر چشمه می گیرد که هنوز تعریف صحیح و قابل قبولی برای بهنجاری نداریم . البته تعاریف و نقطه  نظر های زیادی با توجه به شرایط و موقعیتهای اجتماعی ،سنن و فرهنگ برای بهنجاری شده است . پزشکان و  افرادی که با دید پزشکی به مسئله نگاه می کنند  بهنجاری شده است . پزشکان و افرادی که با دید پزشکی به مسئله نگاه می کنند بهنجاری یا سالم بودن را نداشتن علایم بیماری تلقی می کنند و به عبارت دیگر سلامتی و بیماری را درد و قطب مخالف یکدیگر قرار می دهند و برای اینکه فردی  سالم بیمار شود بایستی  از قطب سالم به قطب  مخالف برود . این امر در بعضی از بیماریها از جمله بیماریها ی عفونی ممکن است صادق باشد ولی در بیماریها ی روانی صادق نیست . عدم وجود علایم بیماری روانی و یا ازبین رفتن علایم بیماری در اثر درمان ،به این معنی نیست که فرد از سلامت روانی کامل بر خوردار و به اصطلاح سالم است . بیماران مبتلا به صرع،جنون ادواری و انواع افسردگی ها و نظایر آن از این قبیلند  البته این موضوع منحصر به بیماریهای روانی نیست ودر اکثر بیماریهای جسمانی نیز صدق می کند بیماران مبتلا به فشار خون ویا بیماری قند و غیره اگر به علت استفاده از دارو فشار خون عادی ویا قند خون در حد طبیعی دارند دلیلی بر سلامتی انها نیست چون قطع درمان باعث پیدایش و بر گشت علایم بیماری خواهد شد . پزشکان و روان پزشکان بهداشتی که در سازمانهای بهداشتی با طب پیشگیری و برنامه های اجرایی سرو کار دارند ماند اپیدمیوژیست ها برای تعریف بهنجاری از نرمال میانگین یا زنگو له ی معروف منحنی توزیع استفاده می کنند و افراد را با خصوصیات افراد میانگین مقایسه می کنند .

این روش جنبه ی بالینی و درمانی نداشته و جنبه آماری دارد . به علاوه تعیین خصوصیات افراد میانگین که از طریق آماری به دست می آید ، خود مسئله ی قابل بحثی است . روانپزشکان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که تعادلی بین رفتار ها و کنترل او در مواجه با مشکلات اجتماعی وجود داشته باشد . از این دید گاه انسان و رفتار های او در مجموع یک سیستم در نظر گرفته می شود که بر اساس کیفیات تأثیر و تأثر متفابل عمل می کنند . با این دید سیستمیک ملاحظه می شود که چگونه عوامل متنوع زیستی انسان بر عوامل روانی اجتماعی او اثر گذاشته و بالعکس از آن اثر می پذیرد . به عبارت دیگر در بهداشت وتعادل  روانی ،انسان به تنهایی مطرح نیست بلکه آنچه مورد بحث قرار میگیرد پدیده هایی است که در اطراف او وجود دارند و بر جمع سیستم  ونظام او تأثیر می گذارند و از آن متأثر می شوند . پس از دید روانپزشکان سلامتی عبارتست از تعادل در فعالیت های زیستنی ،روانی و اجتماعی افراد که انسان از این تعادل سیستمیک و ساختار های سالم خود برای سر کوب کردن و تحت کنترل در آوردن بیماری استفاده می کند . روانکاوان و طرفداران فرضیه های روانکاوی (روان تحلیلی ) از شخصیت ایده  آل صحبت می کنند و من  را میانجی بینئ خواسته های نهاد و کنترل و مؤاخذه فوق  من می دانند و بهنجاری را میانجیگری صحیح و منطقی بین دو قدرت نهاد و ابر من می دانند . روانکاران به مراحل مختلف رشد روانی و عملکرد صحیح و خالی از تعارض ایگو ،استفاده از مکانیسم دفاعی سازنده در ضربه ها و فشارهای شدید را دلیل بر سلامت و تعادل روان می دانند . کار های اریکسون [۱]و هارتمن[۲] نیز به منظور تأیئد این نظریه است . کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را این طور تعریف می کنند :سلامت فکر  عبارتند از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران ،تعببر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی ،عادلانه رضاسب . لونیسون [۳] و همکارانش در سال ۱۹۶۲ سلامتی روان  را این طور تعریف کر ده اند : سلامتی روان عبارتند از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود ،دنیای اطراف ،محل زندگی ،اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد ، چگونگی سازش وی با درآمد خمود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن. کارل مننجر[۴] می گوید : سلامت روانی عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر  به طور کامل شود . طبق تعریف واتسون[۵] مؤسس مکتب رفتار گرایی “رفتار عادی نمودار شخصیت انسان سالم است که موجب سازگاری او با محیط و با لنتیجه رفع نیازهای اصلی  و ضروری او می شود .

تعریف  گنیز برگ[۶] در مورد بهداشت روانی عبارت است از :تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط بخصوص در سه فضای مهم زندگی عشق ،کار ،تفریح این شخص و همکارانش برای تو ضیح بیشتر می گویند : استعداد یافتن و ادامه ی کار ، داشتن خانواده ، ایجاد محیط خانوادگی خرسند فرار از مسائلی که با قانون در گیری دارد ،لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصت ها ملاک تعادل و سلامت روان است .با توجه به تعریف بهنجاری ،از دیدگاههای مختلف و پیچیدگی علوم رفتاری در پزشکی و عدم تعیین مرز و حد رفتار عادی ، ارتباط جسم و روان ، رابطه علوم رفتاری با فیزیولوژی و پزشکی از یک طرف و روانشناسی ، فلسفه ،علوم انسانی و جامعه شناسی از طرف دیگر ، کمبود تحقیقات و مطالعات در بیماری های روانی و نحوه اجرای انواع پیشگیری هاکه پایه و اساس بهداشت را در پزشکی تشکیل می دهند همگی تقطه ضعفی است که تعریف ، هدف و برنامه های بهداشت روانی را دچار اشکال می کند .

مشکلات تعریف بهداشت روانی به قدری آشکار است که احتیاج به ارائه مدارک و دلیل ندارد و تعاریف فوق نشان دهنده ی وسعت مسئله و خط مشیی است برای آنان که علاقه مند به بهداشت در بیماریهای روانی هستند .همان طور که گذشت اکثریت روانپزشکان توانایی سازش با محیط ، انعطاف پذیری قضاوت عادلانه و منطقی در مواجه با محرومیتها و فشارهای روانی را ملاک سلامت و تعادل روان می دانند و هدف اصلی از درمان بیماران روانی نیز قادر کردن آنها به زندگی خانوادگی ، اجتماعی و به اصطلاح سازش با محیط است . تعاریف فوق برای روانپزشک بهداشتی

که در وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی مجری طرح و برنامه ریزی بهداشت روانی کشور است و با مسائلی مانند سیاست روز ، امکانات بودجه ، مسائل ارتباط جمعی،کمبود پرسنل و نیروی انسانی متخصص و فعال ، مسائل اداری ، مالی ، قضایی،آمار و اقلام ،جمعیت ، تعداد مبتلایان جهت پیاده کردن و گسترش برنامه های بهداشت روانی و خلاصه مسائل همه گیر شناسی سرو کار دارد مفید و مفهوم نیست و با نوع کار او نیز توافقی ندارد . از تعاریف فوق چنین استنباط می شود که بهداشت روانی ، علمی است برای بهزیستی و رفاه اجتماعی که تمام زوایای زندگی از محیط خانه گرفته تا مدرسه و دانشگاه ، محیط کار و نظایر آن را در بر می گیرد و در بهداشت روانی آنچه بیش از همه مورد نظر است ” احترام به شخصیت و حیثیت انسانی است ” و تا هنگامیکه حیثیت و شخصیت فرد بر قرار نشود سلامت فکر و تعادل روان و بهبود روابط انسانی معنی و مفهومی نخواهد داشت . روی این اصل بهداشت روانی را دانش یا هنری می دانند که به افراد کمک می کند که با ایجاد روشهای صحیح روانی و عاطفی بتواند با محیط خود سازگاری کند و برای حل مشکلات از راههای مطلوب استفاده نماید . مجدداً به این واعیت تأکید می شود که در بهداشت روانی تنها نداشتن علائم بیماری کافی نیست . بهداشت مناسب باید افراد را قادر سازد تا تواناییهای جسمی و روحی خود را به حد اکثر رسانده از استرسهای ناشی از عوامل بین افراد جلوگیری کرده ، زندگی اجتماعی ، اقتصادی بارور و هماهنگ با محیط داشته باشد .

تاریخچه :

تاریخچه ی بهداشت روانی با توجه به وجود بیماریهای روانی از زمانی که بشر وجود داشته و مخصوصاً زندگی اجتماعی را شروع کرده همراه بوده است . پیدا کردن شروع و آغاز هر نهضتی به خصوص نهضتهای اصلاحی و علمی به علت داشتن منابع گوناگون و چند جاذبه مسئله مشکلی است . در حقیقت روانپزشکی را می توان قدیمی ترین حرفه و تازه ترین علم به شمار آورد . قدیمی ترین ف چون بیماریهای روانی از قدیم وجود داشته و بقراط در ۳۷۷ تا ۴۶۰ سال قبل از میلاد عقیده داشته که بیماران روانی را مانند بیماران جسمی باید درمان کرد ، علل سرشتی و فرضیه مزاجها از همان زمان بقراط و جالینوس وجود داشته و اهمیت تاریخی دارد . تازه ترین علم برای این که تقریباًً از ۱۹۳۰ بعد از تشکیل اولین کنگره بین المللی بهداشت روانی بود که روانپزشکی به صورت جزئی  از علوم پزشکی شد و سازمانهای روانپزشکی و مراکز پیشگیری در کشور های مترقی یکی بعد از دیگری فعالیت خود را شرع کردند .

از فعالیت این سازمان ها در جریان جنگ جهانی دوم عملاً کاسته شد و به این ترتیب می توان روانپزشکی را به صورت تازه ترین علم بعد از جنگ جهانی دوم به حساب آورد . از اسناد و مدارک موجود چنین استنباط می شود که تا آخر قرن هیجدهم و همزمان با انقلاب کبیر فرانسه از تاریخچه ی بهداشت روانی اطلاعات کافی در دست نیست . به علت جهل و بیسوادی از بروز بیماریهای روانی ،اختلالات رفتاری و بیماریهای روانی را به دخالت ارواح خبیثه و شیاطین ،قدرتهای ماورای انسانی و نفوذ عوامل طبیعی مانند خورشید ، ماه ، رعد و برق در بدن می دانستند و عقیده داشتند که باید این بیماری ها با نیروهای ماوراءالطبیعه ، وساطت افراد مقدس در نزد خدا بهبودی یابند و این شفاعت موقعی اتفاق می افتد که بیمار در خواب باشد . اولین بار بقراط فیلسوف مشهور یونانی بود که خرافات را در مورد بیماریهای روانی کنار گذاشت و اختلالات روانی را به طرف پزشکی کشانید . درباره مالیخولیا و جنون زایمانی تعریف و توصیف کرد و مغز را مرکز اصلی روان دانست . جالینوس علت بیماریهای روانی را اختلال عمل مغز و عدم تعادل اخلاط بدن می دانست . در اوایل قرن سینزدهم و اوایل رنسانس ارتباط جسم و روان و یکپارچگی و واکنش آنها مورد بحث قرار گرفت و بعلاوه فرضیه ی ابو علی سینا مسئله ی این ارتباط را به اسپانیا و کشورهای دیگر کشاند و این زمینه ای برای فرضیه جدید برای بیماریهای روان تنی شد . این قرن باید قرن سحر وجادو ، دخالت شیاطین و ارواح در ایجاد بیماریهای روانی دانست . اولین روانپزشک به نام جان وی یر[۷]که در سال ۱۵۱۵ در دهکده ای در مرز آلمان و هلند به دنیا آمده بود پس از اتمام دوران پزشکی در پاریس علاقمند به مطالعه در بارهی رفتار انسانی و بیماریهای روانی شد و در سال ۱۵۶۳ کتابی در سوئیس نوشت که امروز، اهمیت زیادی دربارهی تاریخچه روانپزشکی دارد . به علت علاقمندی در نوشتن رساله هایی در مورد تشخیص بیماری ها ی روانی ، پیسکوزهای سمی ،صرع ، وحشت شبانه ، پسیکوزهای پیران ، هیستری ، پارانوئیا ، توهمات ، افسردگی و سایر پدیده های روانی مرد قرن ۱۶ نام گرفت . گر چه نوشته های او با مخالفت و طرد او از طرف گروه زیادی از اطباء و نویسندگان آن زمان روبرو شد ولی تا قرن اخیر ارزش و اهمیت نوشته های او معلوم نبود ولی با رشد روانشناسی پویا مجدداً نوشته های تاریخی “وی یر “ارزش خود را در روانپزشکی پیدا کرد . اولین روانپزشک در کشور انگلستان ویلیام بتی[۸] در سال ۱۷۵۳ بود . اطلاعات جسته گریخته وجود دارد که تا قرن چهاردهم مکانهایی برای مواظبت  نگهداری بیماران روانی در مونت کاسینو ایتالیا و بیمارستانی در لیون فرانسه و در پاریس و همچنین بنا شدن بیمارستان بتلم در لندن در سال ۱۲۴۷ (اولین بیمارستان تقریباًرسمی و دولتی )و در سال ۱۳۸۵ بیمارستان سنت بارتولو مو در لندن در نزدیک کلیسای سنت بارتولو وجود داشته است . در اسپانیا اولین بیمارستان روانی  در سال ۱۴۰۹ در شهر والنسیا به وسیله ی یک کشیش اسپانیایی ایجاد شد و علت آن رفتار استهزا آمیز و آزار دهنده یافراد نسبت به بیماران روانی در ملاء عام و خیابانهای آن زمان بوده است . در اثر اقدام و پیشنهاد این کشیش از سال ۱۴۱۲ تا ۱۴۸۹ پنج بیمارستان دیگر در نقاط مختلف اسپانیا ساخته شد و در سال ۱۵۶۷ به علت نفوذ اسپانیا ییها اولین بیمارستان روانی در شهر مکزیکو بنا نهاده شد . روی این اصل نقش اسپانیا ییها در بنا نهادن بیمارستان روانی و مواظبت از بیماران روانی هم در قدیم و هم امروزه از اهمیت فابل توجهی بر خودار بوده  و هست از اینکه نحوهی درمان در بیمارستان های آن زمان چه بوده و به سر بیماران جه می آمده آیا بیماران بهبود می یافتند یا نه ؟ اطلاعات درستی نداریم ولی آنچه مسلم است این است که اگر بیماران در منازل یا خانواده های می ماندند به طناب و زنجیر بسته می شدند  به طوری که بعضی از آنها زنجیر ها را پاره می کردند و از خانواده فرار ،در غار ،جنگلها زندگی  می کردند  واز پوست و برگ درختان تغذیه می کردند ، به صورت دیو ،اجنه مزاحم رهگذاران می شدند و هر کس آنها را می کشت مسئولیتی نداشت مسئولیتی نداشت . بیماران روانی خفیف به صورت فقراءولگردان در کوچه و بازار وسیله خنده ی مردم و تمسخر بچه ها و آلت دست بزرگتران می شدند . در بیمارستان بتلم لندن تا قرن ۱۹ خوراک ،پوشاک ،و جای کافی برای بیماران وجود نداشت و بیماران را در روزهای یکشنبه در معرض دید و تماشای مردم در مقابل دریافت مختصر پول قرار می دادند و از این راه سالیانه ۴۰۰ پوند انگلیسی عاید بیمارستان میشد تا کمبود بودجه را جبران نمائند در قرن ۱۷ ارتباط جسم و روان و محل این ارتباط در سلسه اعصاب مورد بحث قرار گرفت و دکارت [۹] ومالپکی ویلیس[۱۰] و سایر ین مراکزی برای این ارتباط تعیین کرده اند . در همین قرن در سال ۱۶۰۲ اولین کتاب پزشکی درباره ی بیماری های روانی به نام پراکسیس مدیا توسط پزشک سوئیسی [۱۱]  نوشته شد که در آن طبقه بندی بیماریها ی روانی مورد توجه قرار گرفته و برای بیماریها ی روانی علل ارگانیک قائل شدند . دو نفر از روانپزشکان معروف آن زمان یکی زاکیا [۱۲] که پدرپزشکی قانونی لقب گرفته و سالها نیز پزشک پاپ بوده است کتابی درباره ی روانپزشکی قضایی نوشته و در گزارشات او مطالب زیادی وجود دارد از جمله اینکه فقط پزشک است که می تواند درباره یناراحتی و شرایط روانی افراد اظهار نظر نماید ،با بیمار روانی به مصاحبه بنشیند و درباره ی رفتار و اعمال بیمار قضاوت نماید . دیگری به نام توماس سید نهام [۱۳] که خاطر نشان کرد واکنشهای هیستریک فقط مخصوص خانمها نبوده بلکه نزد آقایان و کودکان نیز دیده می شود و به صورت همه نوع علائم مانند :تهوع ،استفراغ ،سرفه ، تشنج دردهای معده ی و روده ای و درد های مختلف بدن ممکن است تظاهر نماید . نکته ی قابل ارزش این بود که در آن تاریخ که همه درگیر علایم روانی شدید و جنون مالیخولیایی بودند سید نهام به ناراحتی های نورتیک اشاره کرد ولی بعد از او مسئله به فراموشی سپرده شد تا اینکه مجدداً در قرن بیستم توسط فروید به سر زبانها افتاد . در قرن هجدهم مسئله به همان طریق هفدهم ادامه یافت و مؤسسات خیریه در کشور های کاتولیک بنا به پیشنهاد کشیش ها تأسیس شد . در این مؤسسات نظرات مردم درباره ی نحوه ی نگهداری و نظریه ی پزشکان در مورد درمان متفاوت بود . در بیمارستان تبلم اختلاف بین پزشکان طوری بود که عده ای بیماران روانی را غیر قابل علاج می دانستند و بعضی نیز روشهای مختلف درمانی به آنها توصیه و عقیده داشتند که این بیماران بایستی درمان پزشکی شوند . در همین قرن ژرژ سوم پادشاه انگلستان که دچار حملات مانیاک شده بود توجه پزشکان و اطرافیان را به خود معطوف داشت و توجه نه تنها به درمان ژرژ سوم بلکه به مسائل پزشکی و روانپزشکی و پرستاری بیماران روانی بیشتر شد . در اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن نوزدهم نام سه نفر باید در سر لوحه ی پیشتازان و رهبران درمان اخلاقی و انسانی که عبارتند از فلیپ پینل [۱۴]از فرانسه،ویلیام تیوک [۱۵] از انگلستان و ون سنتر و کیاروگی [۱۶] از ایتالیا قرار گیرد .کیاروگی در سال ۱۷۹۴- ۱۷۹۳ سه جلد کتاب درباره ی بیماری های روانی نوشت و افتتاح بیمارستان روانی به نام بونی فازیو و گذارندن قانون برای بیماران روانی در سال ۱۷۷۴ از کار های او بود مورگانی [۱۷] نیز در ایتالیا از افرادی بود که در پیشرفت و ادامه ی درمان با روش اخلاقی سهم مهمی داشت  تیوک(۱۸۱۹- ۱۷۳۲ ) به علت داشتن اعتقادات مذهبی و اینکه اگر بیمار روانی از محیط فشار آورد دور باشد بهبود می یابد در یورگ انگلستان در سال ۱۷۹۶ بیمارستانی برای ۳۰ نفر افتتاح کرد و به درمان پزشکی با آزاد گذاشتن بیماران افدام کرد و چون نتایج رضایت بخشی داشت بعد از او نیز پسرش به نام ساموئل تیوک [۱۸] روش پدر را ادامه داد و روش او الگویی برای افتتاح بیمارستان و مزاکز روانی در ایالات متحده امریکا گردید .پینل (۱۸۲۶-۱۷۴۵ ) متولد جنوب فرانسه و پزشک معروف در سال ۱۷۹۴ به پاریس رفت و به ریاست بیمارستان بیستر که مربو ط به بیماران روانی مرد و حدود ۲۰۰ بیمار خطرناک و غیر قابل کنترل داشت منصوب شد . پنیل از سالها قبل در باره یدرمان و نگهداری بیماران روانی به طریق انسانی نظریه های داشت . پس از منصوب شدن به این سمت اولین اقدامش آزاد گذاشتن بیماران و کنار گذاشتن تنبیه و شکنجه بود که با استقبال اکثریت مردم آن زمان روبرو شد و در نتیجه این امر در بیمارستان سالی پتریر که مخصوص بیماران زن بود و توسط اسکیرول [۱۹]اداره می شد به احراز در آمد . پینل در کتابی به نام رساله ی پزشکی فلسفی در باره ی مانی با زبانی بسیار ساده و روشن و مطابق سبک پزشکی  علایم بیماری های روانی را شرح داده و به چهار گروه بیماری های روانی اشاره کرد . که عبارت  بو دند از : ملاکونی یا اختلال عملی فکری و ذهنی ، مانی یا هیجان عصبی بیش از حد بدون هذیان ویا توام با هذیان ،دمانس یا جنون پیری و اختلال پدیده های فکری و بالاخره عقب ماندگی ذهنی یا محدودیت فعالیت قوای ذهنی پینل اعتقاد داشت که این بیماریها بایستی بات دارو درمان شوند و در رساله ی خود هیجان را عادلی مستعد کننده و یا تسریع کننده در بیماریهای روانی دانسته است . به نظرمی رسد وجود این عقیده در پینل به این علت بوده است که در مکتب روان شناسی عملی ارسطویی (یکی از مکاتب روان شناسی یونان در سالهای ۳۲۲ تا ۳۸۴ قبل از میلاد ) هیحان در سر لوحه ی علایم بیماری های روانی قرار داده شده بود و به عبارت دیگر ارسطو بیماری های روانی را در اثر به هم خوردن تعادل و هیجان و سلامت روان را به علت تعادل کامل هیحان می دانست .

اهمیت ،دامنه ، حدود و زیانبخشی بیمارایهای روانی در جامعه :

اعتقاد کامل داریم که تندرستی یکی از نعمتهای بزرگ در زندگی انسان است و نمی توان منکر شد که سلامتی روانی در زمرة بالاترین نعمتهاست . افرادی که بنحوی از انی با بیماران روانی ، عقب ماندگان ذهنی و معتادین به مواد مخدر و الکل سروکار دارند به این امر اعتقاد کامل دارند . بدیهی است بیماریهای روانی مخصوص به یک قشر و یا طبقة خاصی نبوده و تمام طبقات جامعه را شامل می گردد . بیماری روانی ، کارگر ، کارمند ، محصل ، پزشک ، مهندس ، تاجر ، استاد دانشگاه و یا افسر ارتش نمی شناسد و به عبارت دیگر امکان ابتلا به ناراحتیهای روانی برای همة افراد جامعه وجود دارد و هیچ انسانی از فشارهای روانی و اجتماعی مصون نیست و به عبارت دیگر در برابر بیماری روانی  مصونیت نداشته و ندارد و این خطری است که مرتباً نسل فعلی و آینده را شدیداً  تهدید می کند . با توجه به نکات فوق حدود و زیانبخشی بیماریهای روانی را می توان بطور زیر خلاصه کرد.

۱- زیانهای فرهنگی

۲- زیانهای عاطفی

۳- زیانهای سیاسی

۴- زیانهای اقتصادی

۵- زیانهای فردی و اجتماعی

۶- زیانهای خانوادگی و انسانی

به طور کلی باید گفت وجود یک بیمار روانی به کار عادی و اقتصاد خانواده لطمه شدید وارد می کند ، در آمد سالانه را کاهش می دهد .از لحاظ روابط انسانی سایر افراد خانواده ها را در وضع ناراحت و تأسف آوری قرار می دهد و خانواده ها باید صرف نظر از مخارج  هنگفت و صرف وقت ، فشار روانی شدیدی را برای نگهداری بیمار خود تحمل کنند . مراقبت و نگداری بیمار روانی زندگی خانواده ها را مختل،

نشاط و رفاه فردی را از اعضای خانواده سلب می کند . برای سازمانهای درمانی ، آموزشی ، سیاسی ، اقتصادی و انتظامی مسئله بزرگ و پیچیده ای را ایجاد می کند . در تخریب و ضایع کردن نیروی انسانی ، در اقتصاد اجتماع تأثیر عمیق می گذارد و به پیشرفت کشاورزی، صنعتی ، آموزش و پرورش لطمة سنگینی می زند . به همین دلیل بهداشت روانی در بعضی از کشورها در رأس برنامه های ملی و بهداشت همگانی قرار داده شده است . بیماران روانی که از طریق مراکز دادگستری ، پزشکی قانونی ،پلیس و یا مراکز بهداشتی و درمانی دیگر جهت بستری شدن معرفی می شوند معرف آن است که این افراد برای افراد خانواده ، اجتماع و حتی خودشان خطرناک هستند و این امر نشان دهندة اهمیت موضوع و احتیاج به پذیرش ، درمان و نگهداری این افراد است و هیچ سازمانی نمی تواند به علت نداشتن نیروی انسانی کافی و یا متخصصین از پذیرش و تحت نظر گرفتن آنها خودداری نماید . چاره اندیشی ، ایجاد قوانین و مقررات معین برای بستری ، درمان ، ترخیص و حمایت از بیماران در جامعه بایستی در سر لوحة برنامه های بهداشتی قرار گیرد و تا مادامی که قوانین و مقررات خاصی برای نظارت بر درمان و توانبخشی و یا نگهداری بیماران روانی به مورد اجرا گذاشته نشده است . بهداشت روانی به مفهوم اصلی و اساسی انجام نگردیده است . متأسفانه قانون گذاران و مجریان امر بع علت نداشتن اطلاعات کاف دربارة بیماریهای روانی و یاد گیری با مسائل متعدد از اقدام در برنامه ریزی در بارة بهداشت روانی به نحوی از انجام طفره می روند ویا حتی وجود مشکل را انکار می کنند این مسئله نه تنها در سازمان های اجرایی کشور به چشم می خورد بلکه از تعصبات بیجای خانوادة بیمار نیز می باشد.

با عقیده به این که بیماریهای روانی درمانی ندارند ، سرو صدای این نوع بیماران به کسالت و ناراحتی آنها بستگی دارد حقیقت امر را کتمان می نمایند . باید دانست که اولاً اکثر بیماریهای عصبی روانی قابل علاج و پیشگیری هستند و در ثانی هزاران بیماری جسمانی وجود دارد که قابل علاج نیستند . بسیاری از بیماریهای قلبی و عروقی، سرطانها ، بیماریهای روماتیسمی و تغذیه ای ،بیماریهای پوستی ، بیماریهای کلیوی ، کبدی و غیره درمان اختصاصی ندارد ، مرتباً عود می کنند ، مزمن می شوند و گاهی تا آخر عمر بیمار با آنها دست به گریبان است . مسلم است که بیماریهای عصبی روانی نیز نمی توانند از این قانون مستثنی باشند . نکتة جالب اینکه بشر مرتباً سعی و کوشش می کنند راهی برای درمان بیماریهای جسمانی پیدا کند و یا لا اقل با بیمار رفتاری معقول و انسانی داشته باشد ولی متأسفانه در مورد بیماریهای روانی این طور نبوده و این بیماران اکثر با طرد سازمانهای درمانی مواجه بوده اگر هم برنامه ای برای آنان تنظیم و به مورد اجرا گذاشته می شود جنبة رحم و دلسوزی و احسان را داشته و دارد. در مطالعه ای در انگلستان ۳۰ در صد مردم آن کشور داروهای ضد افسردگی را بی اثر و ۷۸ در صدد مردم داروهای ضد افسردگی را اعتیاد آور دانسته و همین تعداد نیز اقرار کرده اند که از عنوان کردن بیماری خود شرم داشته و مراجعه به روانپزشک را عیب می دانستند . تعصب نسبت به بیماریهای روانی به قدری است که هنوز نه تنها در کشور ما بلکه در بیشتر کشورهای جهان آمار دقیق و منظمی مربوط به بیماریهای روانی در دسترس نیست . در ایران فقط ۱۰% تخت های بیمارستانی متعلق به بیماران روانی و حدود ۱۲% بورجه بهداشتی کشور صرف بیماران روانی می گردد . در صورتی که در کشورهای مترقی نصف تخت های بیمارستانی برای بیماران روانی اختصاص داده شده است . مسئله افزایش بیماریهای روانی موضوع روز بوده و رابطه مستقیم با سیر صعودی رشد جمعیت و افزایش فشارهای عاطفی و هیجانی دارد .( طبق اظهار مدیر کل سازمان جهانی بهداشت در دانمارک در اردیبهشت ۱۳۵۷ در حدود ۴۵ میلیون نفر مبتلا به بیماریهای روانی شدید بوده و در حدود همین تعداد نیز به علت اختلالات ناشی از مواد مخدر ، الکل ، عقب ماندگی ذهنی ، بیماریهای سبک عصبی روانی جداً ناتوان شده اند .) این پزشک اظهار کرده است که در کشور های در حال توسعه بیمارانی که به مؤسسات بهداشتی درمانی مراجعه می کنند از نوعی اختلالات روانی رنج می برند و سالیانه بیش از ۱۰۰ میلیون بیمار افسرده جدید تشخیص به کلینک ها و روانپزشکان مراجعه و تحت مداوا قرار می گیرند . در مجله روانپزشکی آمریکا ذکر شده است که ۲۵ تا ۳۰ در صد افراد آمریکا از نظر نشانه های روانی غیر عادی هستند . طبق گزاش مجله درباره مطالعه اثر داروهای ضد اضطراب و مُسکن ۱۷% مردم بلژیک و ۱۰% مردم فرانسه از داروهای ضد افسردگی و آرام بخش سبک استفاده می کنند و تعداد زنان در بین مصرف کنندگان این دارو دو برابر مردها بوده و تعداد زیادی از این افراد بیش از ۴۵ سال دارند . مطالعة فوق برای اثر داروهای آرام بخش و ضد افسردگی سه حلقه ای در روی قلب به علت گزارش مرگ های ناگهانی انجام شده است . افزایش بیماران روانی واحتیاج به سرویس دهی از یک طرف و کمبود نیروی انسانی که لازمه اجرای برنامه های صحیح درمان اجتماعی و بهداشتی است از طرف دیگر مغایرت پیدا می کند . در جوامع پیشرفته که افزایش بیماران روانی نارساییهای نیروی انسانی را بشدت خود می رساند حتی مجبور می شوند از بیماران روانی که بهبودی نسبی یا کلی یافته اند به عنوان نیروی انسانی مفید استفاده کرده ، ازتجربیات آنها در راه درمان بیماران روانی و حتی روان درمانی بیماران دیگر بهره برداری کنند . در مطالعات متعدد میزان از کار افتادگی در بیماران افسرده را در طول عمر بین ۳ تا ۵ سال گزارش کرده اند و با توجه به اینکه افسردگی به مراتب خوش خیم تر از بیماری اسکیزوفرنی است لذا میزان از کار افتادگی در بیماری اخیر بسیار زیاد و در بعضی از بیماران از شروع بیماری تا آخر عمر خواهد بود.


دانلود با لینک مستقیم