حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحلیل جایگاه نظریه های جغرافیای سیاسی در تحولات حکومت در ایران

اختصاصی از حامی فایل تحلیل جایگاه نظریه های جغرافیای سیاسی در تحولات حکومت در ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحلیل جایگاه نظریه های جغرافیای سیاسی در تحولات حکومت در ایران


تحلیل جایگاه نظریه های جغرافیای سیاسی در تحولات حکومت در ایران

پایان نامه کارشناسی ارشد جغرافیا

گرایش جغرافیای سیاسی

141 صفحه

چکیده:

دراین پژوهش سعی شده که با بررسی نظریه های جغرافیای سیاسی و تحولات آتی که در روند این نظریه‎ها گذشته است یک بررسی اجمالی صورت گیرد. آلفرد ماهان بر نقش مناطق دریایی و هالفورد مکیندر بر نقش مناطق خشکی تاکید می کند. سایر نظریه ها ملهم از این دو نفراست. هالفورد مکیندر بر نقش مناطق خشکی تاکید می کند هالفرد مکیندر، نظریه «هارتلند» یا قلب زمین را مطرح کرد. به نظر وی منطقه اروپا شرقی، هارتلند محسوب می شد. در نظریه مکیندر: خاور میانه جزء مناطق هلالی شکل محسوب می شد و به همین دلیل همواره جز مناطق کلیدی کشمکش بین شوروی و امریکا بود. دکتری معروف رواسای جمهوری امریکا مانند دکترن ترومن و آیزنهاور در همین جهت بود. در سالهای بعد یکی دیگر از نظریه پردازان ژئوپولیتیک به نام ان. جی. اسپایکمن با ایجاد تغیراتی در نظریه هارتلند نظریه ریمیلند (مناطق حاشیه ای) را ارائه کرد. وی بر این باور که هر دولتی مناطق ریمیلند را کنترل کند بر جهان حکومت خواهد کرد. اس. بی کوهن نظریه« کمربندهای شکننده» را مطرح کرد.

این پژوهش از نوع مطالعات توصیفی، تحلیلی می باشد و مبتنی بر روش کتابخانه ای انجام می پذیرد. اطلاعات اسنادی و کتابخانه ای از طریق مراجعه به کتب ، مجلات علمی و پژوهشی ، مقالات و سایت های اینترنتی گردآوری شده است. مطالعات کتابخانه ای ، بعنوان محور اصلی و اساسی در زمینه دسترسی به اطلاعات و منابع مورد نظر قرار گرفته است و سعی گردیده با فیش برداری از منابع مختلف و تاکید بر منابع مهم کتابخانه ای زمینه قوام یابی اطلاعات تحقیق بیشتر گردد. اطلاعات به دست آمده بعد از طبقه بندی، مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار گرفته و در این رابطه از جداول و نقشه های مربوط به موضوع نیز استفاده گردیده است. به طور کلی محتوا، قلمرو و موضوعات مورد بحث را می توان در چند مورد زیر بیان داشت:

الف. نظرات و اندیشه های جغرافیای سیاسی (از جمله مباحث پیرامون تأثیر جغرافیا بر سیاست) و ژئوپلتیک.

ب. چون هدف بررسی جغرافیای سیاسی یک واحد سیاسی خاص می باشد، باید حداقل به چند زمینه و عامل توجه نمود که عبارتند از:1. علت وجودی. 2. جغرافیای سیاسی سرزمین و ویژگی های طبیعی آن شامل مباحثی مانند موقعیت و انواع آن، وسعت، شکل، ناهمواری ها، آب و هوا، منابع معدنی، و غیره. 3. جغرافیای سیاسی مرزهای بین المللی. 4. اهمیت مراکز سیاسی یا پایتخت کشور. 5. انواع، میزان و شکل کنترل سرزمینی. 6. جمعیت و ترکیب اجتماعی و نحوة توزیع سرزمینی آن. 7. شبکة راه های ارتباطی.

واژگان کلیدی: نظریه های جغرافیای سیاسی، حکومت، ایران


دانلود با لینک مستقیم


تحلیل جایگاه نظریه های جغرافیای سیاسی در تحولات حکومت در ایران

دانلود مقاله 16 سال حکومت استبدادی رضاخان

اختصاصی از حامی فایل دانلود مقاله 16 سال حکومت استبدادی رضاخان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقدمه
22 بهمن سال 1357، روز خاتمه بیش از دو قرن حکومت پادشاهان در ایران بود. در طول تاریخ کشور ما، اکثر پادشاهان در مقابل منافع ملی، فرهنگ و ارزشهای مردم قرار داشتند اما خاطره تلخ پادشاهان قاجار و فجایع سیاه رژیم پهلوی فراموش نشدنی است در دوران قاجار سرآغاز بیداری مردم و ایجاد شکاف عمیق میان پادشاهان با خواست مردم بود که تبلور این مبارزه را در نهضت تنباکو و انقلاب مشروطه می توان دید و انحراف مشروطه از مشروعه و تبدیل فاصله پادشاهان با مردم به مقابله با خواست و اراده آنان در وقوع انقلاب اسلامی به رهبری قائده اعظم حضرت امام خمینی «ره» بررسی حکومت سیاه و استبداد 16 ساله پهلوی اول می تواند فاصله گیری حکومت از امت مسلمان ایرانی و زمینه های ایجاد ناامیدی از حکومت پهلوی را نمایان ساخت که ما در این مجموعه بصورت اجمالی سعی کردیم به صورت ویژه به حکومت 16 ساله استبدادی رضاخان می پردازیم.

معرفی رضاخان میرپنج
رضاخان در 24 اسفند 1256/ ربیع الاول 1295 هـ . ش در آلاشت از بلوک سواد کوه پا به عرصه حیات گذاشت آخرین فرزند یک درجه دار جزء فوج سوادکوه موسوم به عباسعلی خان فرزند مراد علی خان بوده است.
پدر او را داداش بیگ هم می خواندند. نوش آفرین مادر رضاخان با شنیدن خبر فوت شوهرش در تهران به علت اینکه شوهرش همسر و فرزندان دیگری داشت از آلاشت راهی تهران شد. اما در امام زاده هاشم طفل شیرخوار او که چهل روزه بود بر اثر سردی هوا بی حس شده و کاروانیان تصور کردند او جان سپرده است. طفل را از مادرش جدا کردند و قرار شد او را در همان جا یعنی امام زاده هاشم به خاک بسپارند. اما طفل بر اثر گرمای اسطبل و شاید نفس گرم اسبان از حالت مدهوشی که آنرا مرگ پنداشته بودند به در آمد و مادر او را با خوشحالی فرزندش را به تهران آورد.
نوش آفرین مادررضا شاه برادری بنام نصرا... خان داشت که در تهران به عنوان خیاط در قزاقخانه خدمت میکرد، نصر ا... خان، نوش آفرین و فرزند او را تحت تکفل گرفت. در چهارده سالگی رضاخان وارد فوج سواد کوه شد. در آخرین سالهای سلطنت ناصرالدین شاه وی درجه دار فوج شد و سال بعد به قزاقخانه انتقال یافت. رضاخان به علت داشتن قد بلند و جثه قوی در قزاقخانه ترقی کرد و بتدریج از درجه داری به معین نایبی و نایبی دوم و نایبی اول و سلطانی و یاوری رسید.
در روزگار درجه داری، محافظت سفارتخانه های هلند و آلمان به او محول شد و دیپلمات های سفارت آلمان که این موضوع را در نظر داشتند در دوران سلطنت او، اتاقک محلی پاسداری وی را به نحوة زیبایی تزئین کردند. رضاخان با عده زیادی دوست شده بود و یکی از کسانی که نسبت باو حسن نظر یافت اردشیر ریپورتر، گزارشکر خبرگذاری رویتر و جرالندن و از پارسیان (زردتشتیان) هند مقیم ایران بود. که در حوادث مشروطه دست داشت و در سالهای بعد نام او در اغلب وقایع به میان می آمد.
در سال های پس از انقلاب آشکار شده است که اردشیر ریپورتر وسیله معرفی رضاخان به افسران انگلیسی نظیر کلنل اسمیت و ژنرال آیرون ساید بوده است.
رضاخان در طول دوران سربازی، درجه داری و افسری در مناطق مختلف ایران انجام وظیفه کرده و آشنائی کامل به اوضاع و احوال ایران یافته بود او که در اوان عمر بی سواد بود بتدریج نزد آشنایان مختصر سوادی آموخت. اما انشاء او بسیار اولیه بود. و چند نامه ای که مربوط به دوران صاحب منصبی اوست و باقی مانده است. کم سوای او را نشان میدهد. رضاخان پس از اینکه سلاح های جدیدی خریداری شدن در سفرهای مظفر الدین شاه از اروپاء به ایران رسید. یکی از درجه داران معدود قزاقخانه بود که با طرز کار مسلسل شصت تیر معروف به ماکسیم آشنائی پیدا کرد و از این رو معروف به رضاخان ماکسیم یا رضاخان شصت تیری شد در جوانی او با قزاق دیگری بنام علیشاه (امیر رحمی) از قزاقان سرشناس به شرارت می پرداختند که به این خاطر شوشکه کشی (یک نوع شمشیر کج) شهرت داشتند و در محلات جنوب شهر تهران از جمله محل فجر غائله می آفریدند.
رضاخان مدتی در تهران و مدتی در کرمانشاه و مدتی در تبریز انجام وظیفه کرد. مدتی در خدمت عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود و در همین ایام یکی از محققان تصویری از او را در کنار وزیر مختار هلند در حالی که دیپلمات هلندی سوار بر اسب است یافته و به چاپ رسانده است. قدر مسلم در جریان جنگ های محمد علی شاه یا مشروطه خواهان تبریز، او در صف سپاه استبداد بود و با شصت تیر معروف خود به سوی مشروطه خواهان شلیک میکرده است.
صفات سرشتی و اکتسابی رضاخان آمیزه ای بود از گستاخی و تهور، سوء ظن، بیرحمی و شقاوت، علاقه مند به نظم و دیسپیلین ظاهری، بی توجهی به وضعیت رفاهی مردم، بر این اندیشه پا فشردن که دیگران تا توانسته اند دزدیده و خورده اند و اکنون حق اوست که برای خود و خانواده اش به رفاه و ثروت دست یابد بود
نسبت به اوضاع جهان بسیار ناآگاه در مسایل سیاست بین المللی کم اطلاع و به قول تقی زاده، نسبت به قدرت انگلستان بسیار خاضع و خاشع بود به شوروی و امکان براندازی رژیمش از سوی آن دولت، بسیار بدبین و هراسان و نگران دایم بود و نسبت به آلمان بسیار خوش بین و نسبت به دیگر کشورهای اروپا دوستدار جذب سرمایه و انتقال فرهنگ و آداب و رسوم آنها بود.

 


تقسیم بندی دوران حکومت رضاخان


دوران فرمانفرایی رضاخانه به سه دوره تقسیم میشود.
اول از کودتا تا سلطنت : که به علت برقرار کردن امنیت در نقاط دور افتاده و تشکیل ارتش متحد الشکل اقداماتش تا حدودی مورد تأیید عموم بود گرچه در این دوره جنایات و حوادث ناخوشایندی نیز روی داد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  26  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله 16 سال حکومت استبدادی رضاخان

تحقیق در مورد عدالت اجتماعى در حکومت علوى

اختصاصی از حامی فایل تحقیق در مورد عدالت اجتماعى در حکومت علوى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد عدالت اجتماعى در حکومت علوى


تحقیق در مورد عدالت اجتماعى در حکومت علوى

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه93

 

فهرست مطالب

  مفهوم عدل در بیان علوى نگاهى به معناى لغوى عدل مفهوم اصطلاحى عدل جایگاه عدل در بیان علوى عوامل تحقق عدالت موانع اجراى عدالت

عدالت اجتماعى در حکومت علوى

بحث عدل از مباحث گسترده و پردامنه در فرهنگ اسلام است، و چرا چنین نباشد که هر چه «هست» وامدار عدل «هستى بخش» است و فراخناى آسمان و محدوده زمین بر پایه عدل قرار گرفته است. «در قرآن از توحید گرفته تا معاد و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت و از آرمانهاى فردى گرفته تا هدفهاى اجتماعى، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل قرآن همدوش توحید، رکن معاد، هدف تشریع نبوت، فلسفه زعامت و امامت، معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع است».[1] در یک سخن: تنها واژه اى که بیانگر نوع ربوبیت و حاکمیت و خالقیت و ولایت خداى هستى بر مجموعه هستى مى باشد عدل است. یعنى شیوه ربوبیت و ولایت حق بر اساس عدل و طرز خالقیت و حاکمیت او بر مبناى عدالت است.

اینکه اصل عدل در مجموعه اصول اعتقادى شیعه جاى گرفته


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد عدالت اجتماعى در حکومت علوى

پایان نامه ی بررسی دلایل انقراض حکومت ساسانی توسط مسلمانان. doc

اختصاصی از حامی فایل پایان نامه ی بررسی دلایل انقراض حکومت ساسانی توسط مسلمانان. doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه ی بررسی دلایل انقراض حکومت ساسانی توسط مسلمانان. doc


پایان نامه ی بررسی دلایل انقراض حکومت ساسانی توسط مسلمانان. doc

 

 

 

 

 

 

 

نوع فایل: word

قابل ویرایش 135 صفحه

 

پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد «M.A»

گرایش: تاریخ ایران اسلامی

 

چکیده:

اگرچه امپراتوری ساسانی در زمان حکومت یزدگرد سوم سقوط کرد، اما انحطاط این حکومت از چندین دهه قبل آغاز شده بود. انحطاط مزبور تنها به قلمرو سیاسی مربوط نمی شد بلکه در همه زمینه ها گسترش می یافت. اتفاقاً انحطاط سیاسی اندکی دیرتر از زمینه های دیگر شدت گرفت. مهم ترین جنبه های انحطاط جامعه ایرانی در سال های پایانی فرمانروایی ساسانیان عبارتند از:

الف- انحطاط اعتقادی ب- افزایش فقر مالی مردم ج- فشار ناشی از جنگ های شاهان د- افزایش مالیات‌ها.

دلایل انقراض حکومت ساسانی توسط مسلمانان عبارتند از: 1- ناخشنودی مردم ایران از حکومت ساسانی در پایان کار این خاندان 2- امتیازهای طبقاتی و برخورداری دسته ای خاص از این امتیاز و محروم ماندن اکثریت مردم در دوره ساسانی 3- انحطاط عقیدتی حکومت ساسانی بر اثر اقدامات و رفتارهای نسنجیده موبدان زرتشتی 4- اختلافات داخلی بین شاهزادگان ساسانی به خاطر رسیدن به سلطنت 5- انتشار آیین اسلام در واقع منادی اصلاحات اجتماعی و برابری انسانها بدون توجه به قومیت ها، نژادها و موقعیت های اجتماعی بود.

 

پیشگفتار:

اینجانب برای پی بردن به علل اصلی سقوط ساسانیان و شناسایی ریشه های نابسامانی و انحطاط امپراتوری ساسانی، موضوع پایان نامه خود را انتخاب کردم.

بحران های داخلی، ضعف و فساد دستگاه حاکمه، نفوذ ایدئولوژی اسلام در مرزنشینان ایران و ... باعث گردید تا حکومت ساسانی که روزگاری می توانست در سطح جهانی تهاجمات وسیع امپراتوری قدرتمند روم را دفع کند، به سرعت از پای درآید و شهرهای مرزی ایران یکی بعد از دیگری سقوط کند و تیسفون به دست اعراب مسلمان بیفتد.

در پایان از استاد راهنمایم، دانشمند فرزانه جناب آقای دکتر داود اصفهانیان و استاد مشاورم سرکار خانم دکتر لیلی خبازی، که در تهیه و گردآوری منابع تاریخی و نگارش پایان نامه، بنده را راهنمایی نموده اند، سپاسگزاری می نمایم.

                                                                                                    

مقدمه

تاریخ ایران بعد از اسلام، از فتح مداین بدست اعراب مسلمان آغاز می شود که به دنبال آن امپراتوری کهنسال ساسانی انقراض یافت و سراسر ایران به دست اعراب مسلمان افتاد. این حادثه بزرگ سرفصل تاریخ جدید ایران و پایان عهد باستان آن به شمار می رود. و هر کسی به تاریخ ایران می نگرد می خواهد سرّ این نکته را کشف کند و معلوم بدارد که امپراتوری ساسانی به چه سبب با سرعتی چنان شگفت انگیز سقوط کرد. تحقیق این نکته، مستلزم غور در تاریخ اواخر دوره ساسانی و مطالعه وقایع و احوالی است که منجر به ضعف و انحطاط قطعی حکومت ساسانی گشت.

می توان گفت که مقارن هجوم اعراب مسلمان، ایران خود از پای درآمده بود و شقاق و نفاق بین طبقات و اختلافات و رقابتهای میان نجبا، آن را به کنار ورطه نیستی کشانیده بود. حرص و تجمل تمام مبانی حکومت ساسانی را سست و ضعیف کرده بود موبدان در دوره سلطه ساسانیان بر ایران در حقیقت ابزار سلطه سیاسی شاهان و توجیه کننده سیاست های آنان به شمار می رفتند. و با همه قدرتی که در دستگاه شاهی داشتند هرگز قدمی به نفع مردم محروم برنمی داشتند و از حقوق آنان دفاع نمی کردند. در شرایطی که قوه قضایی کشور، در انحصار موبدان بود و آنان در امور کشور نقشی اساسی داشتند، هرگز به هنگامی که مردم دچار شدیدترین مشکلات اقتصادی بودند و گاه با قحطی و بیماری دست و پنجه نرم می کردند کاری به نفع آنان نمی کردند.

پیوستگی دین و دولت که اساس سیاست دولت ساسانی به شمار می آمد موبدان را مداخله جوی و قدرت طلب نموده بود. جامعه ساسانی آماده پریشانی و پاشیدگی بود و در این جامعه بین طبقه اشراف و نجبا با طبقه عامه جدایی بسیار بود. به تعبیر نویسنده نامه تنسر این اشراف و نجبا از عامه مردم به، (لباس و مرکب و سرای و بستان وزن و خدمتکار) ممتاز بودند. در جامعه ساسانی، هر فرد و هر خانواده جا و مقامی داشتند و هیچ کس نمی توانست خواهان درجه یی باشد برتر از آنکه به مقتضای نسب به او تعلق دارد. خون و نژاد، عامل عمده یی در امتیاز طبقاتی به شمار می‌آمد و عامل دیگر مالکیت بود.

از مرگ خسروپرویز تا به تخت نشستن یزدگرد سوم بیش از چهار سال نمی گذشت که در این چهار سال اگر پادشاهی شهر براز، را به حساب نیاوریم، یازده نفر به تخت پادشاهی این کشور نشسته اند. این سلطنتهای لرزان نشان می دهد که اوضاع سیاسی در آن سال ها تا چه اندازه بی ثبات بود و چگونه این امپراتوری گسترده از داشتن قدرتی که حافظ نظم دربار شاهنشاهی باشد محروم بوده است. جنگ های طولانی ایران و روم در مدتی بیش از بیست سال، که جز در سال های نخست به زیان ایران بود، فشار زیادی بر مردم وارد می کرد. در این جنگ ها چه نیروهای انسانی فراوانی که از پا درآمد و چه شهرها و روستاها که بیهوده ویران شد و چه مالیاتهای سنگین که برای تامین هزینه این جنگ های طولانی بر ملت تحمیل گردید. ناامنی شهرها و راه ها که پی آمد چنین وضعی است، بحران وضع بازرگانی و خرابی اقتصاد، عواملی بودند که هر یک، برای ناخشنود کردن مردم و ایجاد گلایه و شِکوه و مقاومت در برابر دولت، کافی بود، چه رسد بدانکه همه یکباره فراهم آید. می‌توان گفت از نیمه دوم پادشاهی خسروپرویز تا جلوس یزدگرد سوم، مردم ایران از دو دسته اقلیت و اکثریت تشکیل می شد. اقلیتی از درباریان و وابستگان به آن، از لشکریان و موبدان گرفته تا دهقانان (مالکان) که همه چیز برای آنان آماده بود، و اکثریتی که هرچه می خواست، نداشت. و نیز طبقه اشراف یا بزرگان امتیازات ویژه ای مانند حق درس خواندن و رسیدن به شغل های مهم را در انحصار خود گرفته بودند و طبقه عامه مردم که شامل کشاورزان و پیشه وران بود از این امتیازات محروم بودند. موبدان که از بانفوذترین و قدرتمندترین طبقات جامعه ساسانی محسوب می شدند با رفتارها و کارهایی که انجام دادند آسیب های جدی به آیین زرتشت وارد کردند و نه تنها در مواقع سختی پشتیبان مردم نبودند بلکه بیشتر توجیه کننده کارهای ظالمانه شاهان ساسانی بر مردم بودند. بدون تردید مردم از موبدان زرتشتی به شدت ناخرسند بودند. علاوه بر این احکام و مراسم مذهبی در آیین زرتشت بسیار سخت و طاقت فرسا بود و در حالی که احکام دین اسلام بسیار معقول و منطقی و آسان بود و نیز دین اسلام بر مساوات و عدالت و برابری انسانها بدون توجه به قومیت و نژاد و موقعیت اجتماعی، تأکید داشت.

 

فهرست مطالب:

چکیده    

پیشگفتار 

مقدمه    

شناخت منابع و نقد و بررسی آنها        

فصل اول: کلیات   

1- 1. هدف

1-2. پیشینه تحقیق

1-3. روش کار و تحقیق

قلمرو جغرافیایی ساسانیان                                                                           

فصل دوم: اوضاع سیاسی و تشکیلات اداری و اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران در دوره ساسانی  

2- 1. اوضاع سیاسی ایران در دوره ساسانی      

2-2. تشکیلات اداری حکومت ساسانی

2- 3. اوضاع اجتماعی ایران در دوره ساسانی    

2- 4. اوضاع اقتصادی ایران در دوره ساسانی    

فصل سوم: مذاهب دوره ساسانی         

3-1. آئین زرتشت

3- 2. آئین مانی    

3- 3. آئین مزدک  

فصل چهارم: جنگ های ساسانیان با اعراب مسلمان و دلایل انقراض حکومت ساسانی      

مقدمه فصل چهارم                                                                                     

4-1. جنگ یُل یا (واقعه جسر)

4- 2. واقعه بویب یا (واقعه نُخیله)      

4- 3. جنگ قادسیه

4- 4. فتح مداین   

4- 5. جنگ جلولاء

4- 6. جنگ شهر شوشتر     

4- 7. جنگ نهاوند

4- 8. دلایل انقراض حکومت ساسانی  

فصل پنجم: نتیجه گیری      

نتیجه‌گیری          

پیوست ها

منابع و مآخذ        

فهرست منابع       

چکیده انگلیسی      

 

منابع و مأخذ:

1- ابن اثیر، عزالدین علی، 1370، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، مترجم عباس خلیلی، انتشارات علمی، تهران، جلد دوم.

2- ابن ندیم، 1346، الفهرست، مترجم رضا تجدد، انتشارات ابن سینا، تهران.

3- اصفهانی، حمزه، 1346، سنی ملوک الارض و الانبیاء، مترجم دکتر جعفر شعار، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران.

4- امستد، 1334، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، مترجم دکتر مقدم، انتشارات ابن سینا، تهران.

5- اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه، انتشارات کتابخانه خیام، تهران.

6- آلیاری، حسین، 1385، جزوه نقد و بررسی تاریخ ایران از سقوط ساسانیان تا آغاز خلافت عباسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شبستر.

7- بلاذری، احمدبن یحیی، 1346، فتوح البلدان، مترجم آذرنوش آذرتاش، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران.

8- بلعمی، ابوعلی، 1372، گزیده تاریخ بلعمی، انتخاب و شرح دکتر جعفر شعار، دکتر محمود طباطبایی، نشر قطره، تهران، چاپ اول.

9- بیرونی، ابوریحان، 1363، آثار الباقیه، مترجم اکبر داناسرشت، انتشارات امیرکبیر، تهران.

10- بویل، جی. آ، 1368، تاریخ ایران کمبریج (از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان)، مترجم حسن انوشه، انتشارات امیرکبیر، تهران، جلد سوم(قسمت اول)، چاپ اول.

11- بهمنش، احمد، 1332، تاریخ ملل قدیم آسیای غربی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.

12- پلوتارک، 1346، حیات مردان نامی، مترجم رضا مشایخی، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، جلد چهارم.

13- پیرنیا، حسن، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان، انتشارات کتابخانه خیام، تهران.

14- پیرنیا، حسن، ایران باستان، انتشارات دنیای کتاب، تهران، 3 جلد.

15- تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران (قبل از اسلام)، 1370، شرکت چاپ و نشر ایران، تهیه شده در گروه تاریخ دفتر برنامه ریزی و تألیف کتب درسی.

16- جوان، موسی، 1340، تاریخ اجتماعی ایران، انتشارات بی تا، تهران.

17- خواجه نظام الملک طوسی، سیاست نامه، به اهتمام هیوبرت دارک، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.

18- دینوری، احمدبن داود، 1371، اخبار الطوال، مترجم دکتر محمود مهدوی دامغانی، نشر نی، تهران.

19- دورانت، ویل، 1337، تاریخ تمدن، مشرق زمین گاهواره تمدن، مترجم احمد آرام، انتشارات اقبال، تهران، جلد اول.

20- دیاکونف، 1354، تاریخ ماد، مترجم کریم کشاورز، انتشارات پیام، تهران.

21- دیاکونف، 1354، اشکانیان، مترجم کریم کشاورز، انتشارات پیام، تهران.

22- داندامایف، 1354، تاریخ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هخامنشیان، مترجم میرکمال نبی پور، نشر گستره، تهران.

23- دوبوار، نیلسون، 1342، تاریخ سیاسی پارت، مترجم علی اصغر حکمت، انتشارات ابن سینا، تهران.

24- دریایی، تورج، 1384، شاهنشاهی ساسانی، مترجم مرتضی ثاقب فر،انتشارات ققنوس، تهران، چاپ دوم.

25- راوندی، مرتضی، 1354، تاریخ اجتماعی ایران، انتشارات امیرکبیر، تهران، جلد اول.

26- زرین کوب، عبدالحسین، 1373، تاریخ مردم ایران (1) (ایران قبل از اسلام)، انتشارات امیر کبیر، تهران، جلد اول، چاپ چهارم.

27- زرین کوب، عبدالحسین، 1371، تاریخ مردم ایران، انتشارات امیرکبیر، تهران، جلد دوم، چاپ سوم.

28- زرین کوب، عبدالحسین، 1373، تاریخ ایران (بعد از اسلام)، انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ هفتم.

29- زرین کوب، عبدالحسین، 1380، بامداد اسلام، انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ دهم.

30- زرین کوب، عبدالحسین، 1386، کارنامه اسلام، انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ دوازدهم.

31- زرین کوب، عبدالحسین، 1386، آشنایی با تاریخ ایران، انتشارات سخن، تهران، چاپ اول.

32- زیدان، جرجی، 1373، تاریخ تمدن اسلام، مترجم علی جواهرکلام، انتشارات امیرکبیر، تهران، جلد اول، چاپ هشتم.

33- سایکس، سرپرسی، 1363، تاریخ ایران، مترجم فخر داعی گیلانی، انتشارات دنیای کتاب، تهران، جلد اول.

34- شهیدی، سیدجعفر، 1370، تاریخ تحلیلی اسلام، شرکت چاپ و نشر ایران، تهران.

35- ضیاءپور، جلیل، مادها و بنیانگذاری نخستین شاهنشاهی در غرب فلات ایران، انتشارات انجمن آثار ملی، تهران.

36- طبری، محمدبن جریر، 1352، تاریخ طبری، مترجم ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران، جلد پنجم.

37- فیاض، علی اکبر، 1374، تاریخ اسلام، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ هفتم.

38- فرای، ر.ن، 1363، تاریخ ایران کمبریج (از اسلام تا سلاجقه)، مترجم حسن انوشه، انتشارات امیرکبیر، تهران، جلد چهارم، چاپ اول.

39- فرای، ریچارد، 1344، میراث باستانی ایران، مترجم مسعود رجب نیا، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.

40- کریستین سن، آرتور، 1375، ایران در زمان ساسانیان، مترجم رشید یاسمی، انتشارات دنیای کتاب، تهران، چاپ هشتم.

41- گیرشمن، رومن، 1383، ایران از آغاز تا اسلام، مترجم دکتر محمد معین، انتشارت معین، تهران، چاپ اول.

42- گوتشمید، آلفردفن، 1356، تاریخ ایران و ممالک همجوار آن از زمان اسکندر تا انقراض ساسانیان، مترجم کیکاوس جهانداری، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.

43- گیبون، 1353، انحطاط و سقوط امپراطوری روم، مترجم فرنگیس شادمان، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، جلد اول.

44- لوکونین، 1350، تمدن ایران ساسانی، مترجم عنایت الله رضا، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.

45- مستوفی، حمدالله بن ابی بکر، 1364، تاریخ گزیده، به اهتمام عبدالحسین نوایی، انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ سوم.

46- مسعودی، علی بن الحسین، 1382، مروج الذهب، مترجم ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، جلد اول، چاپ هفتم.

47- مسعودی، علی بن الحسین، 1349، التنبیه والاشراف، مترجم ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.

48- نولدکه، تئودور، 1356، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، مترجم عباس زریاب خوئی، انتشارات انجمن آثار ملی، تهران.

49- هرودوت، 1338، تاریخ هرودوت، مترجم دکتر هادی هدایتی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، جلد اول.

50- هوار، کلمان، 1363، ایران و تمدن ایرانی، مترجم حسن انوشه، انتشارات امیرکبیر، تهران.

51- یعقوبی، ابن واضح، 1355، تاریخ یعقوبی، مترجم دکتر محمد ابراهیم آیتی، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، جلد اول.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ی بررسی دلایل انقراض حکومت ساسانی توسط مسلمانان. doc

دانلودمقاله موانع و مشکلات حکومت علی(ع)

اختصاصی از حامی فایل دانلودمقاله موانع و مشکلات حکومت علی(ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


علی بن ابی‌طالب (۱۳ رجب سال سی‌ام عام‏‌الفیل – ۲۱ رمضان سال ۴۰ هـ.ق)، امام اول تمامی فرقه‌هایشیعه - که آن ها از وی با عنوان امام علی یاد می کنند - و خلیفهٔ چهارم از خلفای راشدین، پسرعمو و داماد محمدپیامبر اسلام است. وی همسر فاطمه و پدر حسن، حسین و زینب است.
مسالهٔ حق وی در خلافت پس از محمد، منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد. محمد در بازگشت از حجةالوداع عبارت «هر که من ولی او هستم، این علی ولی او است.» را به زبان آورد؛ اما مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب امامت وخلافت در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر می‌کنند.
پس از مرگ محمد و در ماجرای انتخاب جانشین او، جمعی از انصار در سقیفهٔ بنی‌ساعده گرد هم آمدند و بعد از مشورت با یکدیگر سرانجام تصمیم بر خلافت ابوبکر گرفتند. علی بن ابی‌طالب در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد؛ ولی سرانجام پس از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد.
علی در دوران خلافت سه خلیفهٔ اول در جنگ‌ها شرکت نمی‌کرد و جز در انتخاب خلیفهٔ سوم فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سه گانه می‌خواستند، در امور دینی، قضایی و سیاسی به آنها مشورت می‌داد.
پس از کشته شدن عثمان، او به عنوان چهارمین خلیفهٔ مسلمانان برگزیده شد. دوران خلافت وی با جنگ‌های داخلی میان مسلمانان و شورش ایرانیان هم زمان بود. او سرانجام در مسجد کوفه به ضرب شمشیر یکی از خوارجبه نام ابن ملجم مرادی کشته شد.
بر طبق منابع تاریخی قدیمی تر، علی در روز سیزدهم رجب و حدود سال ۶۰۰ میلادی در مکه متولد گردید. پدر وی ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد است. منابع زیادی، خصوصا منابع شیعه نوشته‌اند که وی تنها کسی است که در خانه کعبه به دنیا آمد. علی از طرف پدر و مادر با محمد خویشاوند است. وقتی پدر محمد درگذشت، ابوطالب که عموی محمد بود، قیم وی گردید. وقتی که مادر محمد درگذشت، فاطمه بنت اسد نقش مادر را برایش داشت. زمانی که علی ۶ ساله بود، پدر او ابوطالب، رئیس بنی‌هاشم، دچار مشکل مالی گردید. محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود و در این زمان سنش از ۳۰ سال گذشته بود، برای سبک کردن بار عایلهٔ وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و علی از کودکی در خانه محمد و تحت نظر او قرار گرفت.
حدیثی که پس از شجاعت و جنگ‌آوری علی در جنگ احد به محمد نسبت داده می‌شود، با این مضمون: «هیچ جوانمردی هم‌چون علی و هیچ شمشیری هم‌چون ذوالفقار نیست.»
هنگامی که محمد اعلام دریافت وحی الهی نمود، علی، که در آن زمان ۱۰ ساله بود، به او ایمان آورد و مسلمان شد.
وقتی علی اسلام آورد، ابوطالب گرچه از پرستش خدایان دست نکشید، اما تصمیم علی را پذیرفت و به وی گفت چون محمد تو را به راهی جز درست کاری هدایت نمی‌کند، از محمد پیروی کن و به وی نزدیک باش.

 

سرانجام هنگامی که علی(ع) پس از ربع قرن خانه نشینی، با اصرار شدید مردم به خلافت ظاهر رسید فرمود: به خدایی که دانه را شکافت وجان را آفرید، اگر این بیعت کنندگان نبودند، و یاران حجّت بر من تمام نمینمودند،و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را بر نتابند و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشتۀ این کار را از دست میگذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم و چون گذشته خود را به کناری میداشتم.
در طول ربع قرن خانه نشینی وصیّ پیامبر اسلام(ص) انبوهی از دشواریها در جامعۀ اسلامی پدید آمده بود و آثار منفی اجتماعی و حتی سیاسیِ توسعۀ فتوحات و قتل عثمان، آینده را تاریک تصویر می کرد:
عدالت اقتصادی
خلیفۀ دوم، دیوان را بر اساس سوابق افراد و ترکیب قبیله ای قرار داده بود. قریش بر غیر قریش، مهاجر بر انصار، عرب بر غیرعرب و موالی ترجیح داشتند، در حالی که در زمان پیامبر(ص) این گونه نبود. این وضعیت در کنار بخششهای عثمان، فاصلۀ غنی و فقیر را غیر قابل تحمل کرد. خمس غنائم، مالیات و جزیۀ سرزمین‌های فتح شده که به همۀ مردم تعلق داشت، تنها در اختیار افراد و گروههای خاص قرار می‌گرفت.امام علی(ع) در سخنرانی نخست خود، سیاست مالی برگرفته از سیرۀ پیامبر(ص) را مطرح کرد؛ برتری مهاجر و انصار بر دیگران را معنوی خواند و فرمود:«...آن گروهی که دنیا آنها را در خود غرق ساخته، برای خویش املاک و نهرها و اسبان عالی و کنیزکان تهیه کرده اند، فردا وقتی همۀ اینها را از آنان می گیرم و به بیتالمال بر میگردانم و به اندازۀ حقّشان به آنان می دهم، نگویند علی ما را فریفت؛ اول چیزی میگفت و اکنون گونه ای دیگر عمل میکند. من از همین اکنون برنامۀ روشن خود را اعلام میکنم . . . من منکر فضیلت صحابی بودن و سابقۀ خدمت افراد نیستم، اما اینها چیزهایی است که خداوند خود پاداش آن را خواهد داد. این امور نباید ملاک تبعیض واقع شود.
یکی از اولویت‌های اصلی حضرت امیرالمؤمنین(ع) در طول دورۀ کوتاه خلافت ایشان مبارزه با اختلاف طبقاتی بود. بسیاری از مورّخان نوشته‌اند: علت جدا شدن برخی اعراب از امیرالمؤمنین(ع) و پیوستن به صف مخالفان این بود که می‌گفتند: علی در تقسیم اموال ملاحظۀ اشراف را نمی‌کند و عرب را بر عجم و موالیِ آنها برتری نمی‌دهد.
عدالت اجتماعی
یکی از آثار فتوحات، اختلاط نژادهای مختلف بود. موالی(اسیران آزادشده) در قیاس با اعراب، از حرمت اجتماعی و حقوق مدنی کمتری برخوردار بودند. جامعه، برتری عرب بر موالی را اصلی مسلّم می‌پنداشت. این امر برای روحیۀ عدالت طلبانۀ امام(ع) مشکلی مهم بود. وی هنگام تقسیم اموال می فرمود:«حضرت آدم نه غلام به دنیا آورد و نه کنیز، بندگان خدا همه آزادند... اکنون مالی نزد من است و من میان سفید و سیاه فرقی نخواهم گذاشت».ایشان در پاسخ به اعتراض گروهی از اعراب فرمود:«من در قرآن، برتریِ عرب بر عجم را ندیده ام».
انحراف ها و بدعت ها
انحرافات دینی و بدعتها، مهم ترین مشکل حکومت علی(ع) بود. بسیاری از سخنان پیامبر(ص) متروک شده‌بود. بنیان این انحرافها در کنار بستر بیماری پیامبر خدا(ص) با شعارِ «کتاب خدا ما را بس است» گذاشته شد و با سخن خلیفۀ اول در توجیه اشتباهاتش که: «پیامبر خدا با وحی یاری می شد، ولی دست من از وحی کوتاه است و به مصلحت اندیشی و اجتهادم عمل می کنم» به طور ضمنی مورد تأیید قرار گرفت. بدین سبب امام در برابر پافشاری مردم بر بیعت با وی، فرمود:«ما با مسائلی چندچهره مواجهیم؛ به طوری که دلها بر آن آرام نمی گیرد و عقلها بر آن ثابت نمیماند. افق ها مه آلود و تاریک شده و صراط مستقیم و راه و روش سلوک زمان پیامبر(ص) تغییر یافته است. و بدانید که اگر دعوتتان را بپذیرم، بر طبق آنچه خود می دانم با شما رفتار می کنم و به سخن این و آن و نکوهش سرزنش کنندگان گوش فرا نخواهم داد».و نیزفرمود:« خلفای پیش از من اعمالی انجام دادند که در آن با رسول خدا (ص) از روی عمد مخالفت کردند، پیمان او را شکسته و سنّت او را تغییر دادند، و اگر مردم را بر ترک آنها وادار نمایم و آنها را به جایگاه خود و به آنچه در زمان رسول خدا(ص) بود بازگردانم، لشگر از گِردم پراکنده شده و تنها باقی می‌مانم و یا با عدۀ کمی از شیعیانم که برتری من و وجوب امامت من از کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) را می‌دانند... قسم به خدا که مردم را دستور دادم که در ماه رمضان غیر از نماز واجب را به جماعت نخوانند و ایشان را آگاه نمودم که خواندن نماز مستحبی به جماعت، بدعت است. پس عده‌ای از لشگریان که همراه من جنگیده بودند ندا دادند: ای اهل اسلام، سنت عمر تغییر کرد! ما را از نماز مستحبی در ماه رمضان باز می‌دارند! و از شورانیدن لشگر بر خویش حذر کردم، بدان سان که از این امّت تفرقه و اطاعت از امامان ضلالت و دعوتکنندگان به سوی آتش دیدم.
*قضاوت ها و احکام خلفاء به ویژه خلیفۀ ثانی، با دستورات قرآن و سنت نبوی مغایر بود. علمای شیعه صدها مورد از مخالفتهای اصحاب با نصّ های صریح را نقل کرده‌اند و در این زمینه تنها به صحاح و مسندهای علمای اهل سنت استدلال نموده‌اند. سیدعبدالحسین شرف‌الدین در کتاب «النّص والاجتهاد» بسیاری از این موارد را (با ذکر منابع مورد قبول تمام گروهها و فرقه‌های اسلامی) ذکر کرده که وی و دو خلیفۀ دیگر در برابر نصّ صریح، اجتهاد نموده‌اند.
رفاه گرایی و تضعیف ارزشهای دینی
به طوری که اشاره شد، پیدایش شکاف‌های اجتماعی از دوران خلیفۀ دوم آغاز شد. هم او بود که تبعیض در توزیع بیت المال را بدعت نهاد و گرایشهای قومی را که پیامبر(ص) شدیداً مخالف آن بود و با آن مبارزه می‌کرد، احیا کرد. برتری جویی قومی به صورت فراگیر و جدی از آغاز خلافت وی دوباره پدیدار گشت. در این میان، به ویژه ملل غیر عرب مانند ایرانیان و رومیان بیش از سایر گروهها تحقیر شدند تا آنجا که شخص خلیفه از ورود آنان به مدینه جلوگیری کرد. بعد از این که علی(ع) در روز دوم بیعت، برنامۀ فعالیت خود را اعلام نمود، فردای آن روز مردم حاضر شدند و امام به کاتبش عبداللّه بن ابی رافع فرمود:«از مهاجران آغاز کن و به هر یک سه دینار بده و سپس در رتبۀ بعد با انصار همین گونه رفتار کن و نیز به هر کس از مردم که حاضر است از سپید و سیاه همین سهم را بده».سهل بن حنیف گفت: ای امیرالمؤمنین، این شخص تا دیروز غلام من بوده و امروز آزاد شده است. آیا به او نیز همین را می دهی که سهم من است؟! علی(ع) فرمود:«سهم او با تو برابر است».در این روز طلحه، زبیر، عبداللّه بن عمر، سعیدبن عاص و مروان بن حکم و بعضی دیگر از مردان قریش حاضر نشدند. فردای آن روز که مردم در مسجد جمع شدند طلحه و زبیر به مسجد آمدند و در گوشه ای دور از علی(ع) نشستند. سپس جمعی از مردان قریش به آنان پیوستند و مدتی با یکدیگر آهسته سخن گفتند. سپس ولیدبن عقبه به نمایندگی از جانب آنان نزد علی(ع) آمد و گفت: ای اباالحسن، تو خود میدانی که از هر یک از ما فردی را(در جنگ ها) کشته ای و پدر خود من در بدر به دست تو کشته شد و دیروز برادرم عثمان را نیز یاری ندادی تا کشته شد و پدر سعیدبن عاص را نیز در جنگ بدر کشتی و پدر مروان را هنگامی که عثمان او را پذیرفت خوار ساختی، در حالی که ما با تو از نظر افتخارات قومی برابریم و همۀ ما همانند تو فرزندان عبدمناف هستیم. از این رو تنها به شرطی با تو بیعت می کنیم که با ثروت ما که در دوران عثمان به دست آورده ایم کاری نداشته باشی و کشندگان عثمان را هم قصاص نمایی، والّا اگر از ناحیۀ تو امنیت نداشته باشیم تو را رها ساخته و به شام می گریزیم. علی(ع) در پاسخ فرمود:«اما این که افرادی از شما در گذشته کشته شده اند، مسئولیت آن با من نیست، چرا که خداوند حکم جهاد داده است. اما این که با ثروت شما کاری نداشته باشم؛ من حق ندارم که نه از شما و نه از غیر شما، حقِّ حق دار را باز نستانم».
هنگامی که خلیفۀ سوم به بهای تضییع بیت‌المال مسلمانان به رفاه گراییِ شدید روی آورد، بسیاری از کارگزاران و صاحب منصبان نیز چنین روحیه‌ای یافتند و به تدریج این روحیه به فرهنگ تبدیل شد، فرهنگی که در حقیقت قابل قیاس با فرهنگ جامعۀ جاهلی بود. امام در یکی از خطبه‌های خود، جامعۀ عصر خلافت خویش را چون جامعۀ جاهلی معرفی می‌کند و یادآور می‌شود که این جامعه باید غربال شود. آنان که پیش افتاده‌اند، بازگردانده شوند و کسانی که واپس مانده‌اند، پیش برده شوند.
امیرالمؤمنین(ع)پس از فراغت از امر بیعت، عاملان خود را روانۀ ایالات اسلامی ساخت. . . هیچ یک از این عاملان در کار خود چنان که باید توفیقی نیافتند. زیرا در شهرها دو دستگی پدید آمده بود. . . کسانی که از روش عثمان ناخرسند بودند، عامل علی(ع) را می‌پذیرفتند و آنان که طرفدار اردوی اُمویان و بالاخره وابسته به قریش بودند با عامل امام از سر ستیز در می‌آمدند، و بعضی از آنان را نیز مأموران معاویه از پای در می‌آوردند.
معضل کارگزاران خائن، مشکل نومسلمانان نا آشنا با الفبای اسلام، مشکل منافقان که پیکار با آنان از پیکار با کفر و شرک مشکل‌تر بوده و حتی گاه ناممکن می‌نماید، ابعاد دیگری از دشواریهای حکومت امام علی(ع) است که در تحمیل جنگهای داخلی بر آن حضرت نقش اساسی داشت.
امیرالمؤمنین(ع) در طول چهار سال و هفت ماه حکومت خویش، یک نمونه از نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی به بشریت نشان دادند که تا امروز در دنیا بی سابقه است. خلافت ظاهری آن حضرت، نمونۀ کشورداریِ آل محمد(ص) را برای جهانیان به تصویر کشید.
جنـگ جمـل
طلحه و زبیر که از سابقین در اسلام بوده و در شورش بر ضد عثمان و قتل وی نیز نقش مستقیم داشتند، هنگامی که از اعطای هرگونه پُست و مقام از سوی علی(ع) ناامید شدند تصمیم گرفتند که بیعت خود را شکسته و با همراهی اُم المؤمنین عایشه دختر ابوبکر که با امیرالمؤمنین(ع) خصومتی عمیق و دیرینه داشت، به جنگ با آن حضرت برخیزند.
معاویه بن ابی سفیان که حکم عزل خود را از امیرالمؤمنین(ع) دریافت کرده بود و برای جنگ با حضرت آماده می شد، در تحریک زبیر و طلحه بر ضد امام(ع) نقش داشت. معاویه برای زبیر نامه ای ارسال کرد که در آن وی را امیرالمؤمنین خطاب کرده و به دروغ مدعی شده بود که بیعت اهل شام را برایش گرفته است و از او خواسته بود که به اتفاق طلحه، مردم را به خونخواهی عثمان خوانده و بصره و کوفه را تصرف کند. عایشه، طلحه و زبیر را به مکه فرا خواند تا از آنجا(که به کانون مخالفان امیرالمؤمنین تبدیل شده بود)به اتفاق عازم بصره شوند. طلحه و زبیر نزد علی(ع) آمدند و با اصرار اجازه خواستند تا برای ادای عمره به مکه بروند. امیرالمؤمنین(ع) به ایشان فرمود:«می دانم که شما قصد عمره ندارید، اما اگر می خواهید بروید، بروید.
طلحه و زبیر به مکه رفتند و همراه با عایشه لشگری فراهم آورده و به سوی بصره حرکت کردند.کاروان توطئه گران در حالی که عایشه در یک هودج بر پشت شتر نشسته بود در سر راه خود به بصره به یک آبادی رسید. در این هنگام تعدادی سگ، عوعوکنان دور شتر عایشه را گرفتند. عایشه پرسید: این آبادی چه نام دارد؟ پاسخ دادند: حوأب. گفت: انّا لله و انّا الیه راجعون. من باید به مدینه بازگردم... از پیامبر خدا شنیدم که روزی به ما همسرانش فرمود:«یکی از شما را سگان حوأب پارس کنان دنبال خواهند کرد»و سپس به من نگریست و فرمود:«ای حمیراء، مبادا که تو آن زن باشی».چون عایشه بر بازگشت اصرار می نمود، همراهان، گروهی از اعراب را نزد او آوردند تا شهادت دهند که آنجا حوأب نیست و عبدالله بن زبیر نیز به دروغ سوگند خورد که آنان از حوأب عبور کرده اند.
ابن قتیبه می نویسد: ایشان پس از رسیدن به نزدیکی بصره، با عثمان بن حنیف،عامل امیرالمؤمنین(ع) در آن شهر توافق کردند که دارالعماره و مسجد و بیت المال در دست ابن حنیف باقی بماند و ایشان به شهر وارد شوند و همگی منتظر بمانند تا امیرالمؤمنین(ع) به شهر برسد. اما طلحه و زبیر پس از ورود به شهر به این توافق پایبند نمانده و در تاریکی شب به منزل والی حمله کردند و نگهبانان و عده ای دیگر را که جمعاً بالغ بر چهل تن می شدند، کشتند. مروان بن حکم نیز والی را اسیر کرده و موهای سر و صورت او را کند. مهاجمان موجودی بیت المال را نیز تصرف نمودند. در تاریخ یعقوبی آمده است که هنگام نماز صبح، طلحه و زبیر بر سر امامت نماز مجادله آغاز کردند که با وساطت عایشه قرار شد که یک روز پسر طلحه و روز دیگر پسر زبیر به امامت نماز بایستند.
امیرالمؤمنین(ع) با لشگری از سران مهاجرین و انصار و بدریون به سوی بصره شتافت. حضرت در نزدیکی بصره توقف کرده و فرستادگانی به سوی توطئه گران فرستاد و از ایشان خواست که دست از تمرّد بردارند چرا که ممکن است آتش این فتنه به سراسر قلمروی اسلامی سرایت نماید. عمار یاسر نیز به مردم گفت: «...خدای تعالی می خواهد شما را بیازماید که آیا علی را اطاعت می کنید یا او (عایشه )را؟
هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) از متقاعد نمودن ایشان ناامید گردید، پس از صف آرایی دو لشگر خطاب به لشگریان فرمود:«تا دشمن جنگ را آغاز نکرده، مبادرت به حمله نکنید...اگر آنان را شکست دادید و کسی از ایشان به شما پشت کرد و گریخت، او را نکشید. مجروحین را نکشید و کشته ها را مُثله نکنید. به خیمۀ کسی جز با اجازۀ من وارد نشوید و چیزی از آنان بر ندارید مگر آنچه که در میدان نبرد به دست آوردهاید...».سپس از افرادش خواست تا یکی از ایشان داوطلب شده و قرآن به دست به سوی ایشان رود و ایشان را به بازگشت به کتاب خدا فرا خواند. جوانی پیش آمد. به وی گفته شد که ممکن است هدف تیر لشگریان دشمن قرار گیرد اما وی تردیدی به خود راه نداد و به سوی دشمن رفت و آنان را به حکمیت کتاب خدا خواند، اما پاسخی جز باران تیر دریافت ننمود و به شهادت رسید. پس از شهادت برادر عبدالله بن بدیل(از سرداران امیرالمؤمنین) و یک تن دیگر در اثر نیزه باران لشگریان جمل، امام(ع) در آخرین تلاش برای ممانعت از خونریزی از صف لشگریان خویش خارج شد و طلحه و زبیر را فرا خواند. چون ایشان نزدیک آمدند، به ایشان فرمود:«آیا شما با من بیعت نکردید؟».گفتند: «بیعت ما تحت فشار صورت گرفت، حال آن که از تو به خلافت سزاوارتر بودیم». امام(ع) رو به طلحه کرد و فرمود:« همسرت را در منزل نگاه داشتهای و با عروس پیامبر(ص) بیرون آمد ای...؟».سپس به زبیر فرمود:«تو جزو بنی عبدالمطلب به شمار می آمدی تا این که فرزند شومت بزرگ شد و میان ما اختلاف افکند . . . آیا به یاد می آوری که پیامبر خدا(ص) به تو فرمود: روزی به ستم به جنگ با او(علی) بر می خیزی؟».زبیر گفت: اکنون به یاد آوردم، و اگر پیش از این به یاد آورده بودم بر ضد تو بر نمی‌خاستم.
گفته می شود که زبیر از جنگ کناره گرفت اما با آغاز نبرد کشته شد امیرالمؤمنین(ع) به قاتل زبیر فرمود: تو را به آتش بشارت می دهم. وی سرانجام از لشگر خوارج سر درآورد. طلحه نیز مجروح شد و هنگامی که بر زمین افتاد، مروان بن حکم فرصت مناسبی به دست آورد تا با قتل وی، انتقام عثمان را از او بگیرد این در حالی است که این مدعیان، همصدا با معاویه، امیرالمؤمنین(ع) را به توطئه برای قتل عثمان متهم می کردند. در حالی که آن حضرت بنا بر روایتی، حسنین(علیهماالسلام) را برای دفاع از عثمان در برابر مهاجمان ناراضی، به کاخ وی فرستاده بود که متحمل فشار شدیدی گشتند . در همین حال، معاویه درخواست عثمان مبنی بر ارائۀ کمک نظامی برای نجاتش را نادیده گرفته و منتظر کشته شدن وی بود تا یک گام دیگر به تصرف کرسی خلافت اسلامی نزدیک گردد. عثمان پیش از کشته شدن، در دیدار با معاویه صریحاً این نکته را به وی متذکر گشته بود. لشگریان امیرالمؤمنین(ع) به پیروزی در نبرد نزدیک می شدند، اما عایشه سوار بر شتر خود در حالی که کیسۀ پول در دست داشت، لشگریان جمل را به شدت تحریک می‌کرد و آنان را به قتل امیرالمؤمنین(ع) فرا می‌خواند و این امر سبب شده بود که نبرد شدت یافته و به درازا کشد (بخاری در صحیح خود جریاناتی شگفت انگیز از اسائۀ ادب او نسبت به پیغمبر(ص) ذکر کرده‌است تا آنجا که پدرش او را به قدری کتک زد که بدنش خون افتاد. و قرآن جاویدان نیز او را به سبب جسارتهایش تهدید به طلاق نمود). علی(ع) خطاب به یارانش فرمود:«شتر را از پای در آورید که بقای آن، فنای اعراب را در پی دارد».با پی شدن شتر، لشگریان جمل پراکنده شده* و سوار هودج تنها ماند. امیرالمؤمنین(ع) به محمدبن ابی بکر گفت:«خواهرت را دریاب تا آسیبی نبیند».آنگاه امیرالمؤمنین(ع) خود نیز به سوی او رفت و پای هودج ایستاد و با ترکه ای که در دست داشت ضربه ای بر آن نواخت و گفت :«ای حمیرا، آیا پیامبر(ص) به تو فرمان نداده بود که در خانه ات بنشینی...». برخی از یاران امام(ع) می خواستند عایشه را بکشند ولی او ایشان را از این کار بر حذر داشت و وی را تحت حراست قرار داد تا مورد آسیب و هتک حرمت قرار نگیرد، و سپس وی را به همراه چهل تن با احترام به سوی مدینه روانه نمود. عایشه علیرغم این بزرگواریها، در هر منزلی در طول راه، نسبت به امیرالمؤمنین(ع) اسائۀ ادب نموده و سخنان زشت بر زبان می‌راند.
و بدین‌سان، فتنۀ جمل با بیش از دوازده هزار قربانی پایان یافت. امیرالمؤمنین(ع) به لشگریانش اجازه نداد که اموال بر جای مانده از فراریان را به غنیمت گیرند، مگر سلاحها را و فرمود: در این جنگ، غنیمتی وجود ندارد.
*امیرالمؤمنین(ع) ابتدا به فرزندش محمد حنفیه فرمان کشتن شتر را داد اما وی با همۀ قدرت و شجاعتش قادر بر این کار نشد. امیرالمؤمنین(ع) سپس امام حسن(ع) را برای انجام این کار فرستاد و آن حضرت موفق به پی کردن شتر گردید. هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) آثار تأثر را در چهرۀ محمد حنفیه مشاهده کرد، به وی فرمود: ناراحت نباش، زیرا تو پسر من هستی و او پسر رسول خدا(ص) است.
جنگ سرنوشت ساز صِفّین؛ نبرد تشیع و نظام جاهلیت احیا شده عربی
جنگ جمل فرصت مناسبی برای معاویه بن ابی سفیان فراهم آورد تا علاوه بر تحریک مردم شام بر ضد علی(ع) به خونخواهی عثمان، فرستادگانی به عراق اعزام کرده و با تطمیع سران آن منطقه، عده ای از ایشان را به سوی خود جلب نماید. امیرالمؤمنین(ع) بنا بر موقعیت نظامیِ کوفه و نزدیکی اش به مرز شام، این شهر را به عنوان پایتخت خویش انتخاب کرده و به سوی عراق حرکت نمود.
معاویه از دیرباز در شام پایۀ زمامداری خود را استوار ساخته بود و با آن که عثمان را در روزهای سخت تنها گذاشت و کمکی برای وی نفرستاد، همین که به قتل رسید او را خلیفۀ مظلوم خوانده و به بهانۀ خونخواهی او از فرمان امیرالمؤمنین(ع) سر باز زد. ( معاویه با تبلیغات گسترده و طولانی در شام، به مردم چنین القاء کرده بود که مراد از اهل بیت و وارثین پیامبر(ص)، او و قبیله اش بنی امیّه هستند!) وی پس از دریافت حکم عزل خویش از امیرالمؤمنین(ع) با نگرانی تمام، ابتدا با قیصر روم پیمان آشتی بست و سپس عمرو بن عاص را که چون خود او مظهر خدعه و نیرنگ بود نزد خود خواند و بدو وعدۀ حکومت مصر را داد.
* هنگامی که به امیرالمؤمنین(ع) توصیه کردند که معاویه را دو ماه در حکومت شام ابقا نماید تا برای آن حضرت از اهل شام بیعت گیرد و سپس وی را عزل نماید. فرمود: من برای نصرت حق از باطل استفاده نمی کنم. اگر من یک لحظه بر ابقای معاویه صبر کنم، در فساد و ظلمی که معاویه در آن لحظه انجام خواهد داد با او شریک خواهم بود و من چنین مسئولیتی را بر عهده نمی گیرم.
اولین خدمت عمرو عاص به معاویه، راهنمایی وی به این نکته بود که برای همراه ساختن مردم شام با خود، علی(ع)را مسئول قتل عثمان معرفی کند. معاویه لشگری بزرگ فراهم آورده و با شعار خونخواهی خلیفۀ سوم روی به عراق نهاد.
نیرنگ دوم عمرو عاص، ایجاد اختلاف در لشگر امیرالمؤمنین(ع) بود. وی آگاه شده بود که بخشی از لشگر علی(مردم قبیلۀ کِنده)از رئیس سابق خود اشعث بن قیس حمایت می کنند و به امیرالمؤمنین(ع) به سبب عزل وی از حکومت آذربایجان معترض اند. وی از طریق واسطه هایی به صورت غیر مستقیم شروع به تحریک وی نمود. طلایه داران دو لشگر به هم نزدیک می شدند و در دشت صفین به هم رسیدند و این در حالی بود که طلایه داران سپاه شام زودتر به نهر آب رسیده و آن را در تصرّف داشتند و به طلایۀ سپاه عراق اجازۀ استفاده از آن را نمی دادند . . . امام(ع) به معاویه پیغام داد که: ما جنگ با شما را آغاز نکردیم و از آن اکراه داشتیم . . . نظر ما این است که از جنگ خودداری کنیم تا تو را دعوت به حق نموده، اتمام حجّت کرده باشیم. اینک آب در تصرف شماست و به سپاه ما اجازۀ برداشت آن را نمی دهید. پس این مانع از میان بردار تا دربارۀ تصمیم بعدی بیاندیشیم.
با ردّ درخواست امیرالمؤمنین(ع) از سوی معاویه، امام(ع) به سپاهیانش اجازۀ حمله داد. با حملۀ رعدآسای سپاهیان عراق در طی یک درگیری شدید کنترل نهر آب از دست سپاه شام خارج گردید. معاویه و سپاه شام از این که امیرالمؤمنین(ع) تلافی کرده و آب را بر روی ایشان ببندد در نگرانی و هراس به سر می بردند. اما امام(ع) از بستن آب بر روی سپاه شام خودداری نمود. این اقدام جوانمردانه کافی بود تا لشگریان شام را متوجه نماید که به جنگ با چه کسی آمده اند. امام(ع) به مدت دو ماه سفیران فراوانی به سوی معاویه فرستاد و وی را به سوی حق دعوت نمود.
دشت صفین پس از سیزده ماه جنگ و گریز پراکنده، هنوز در انتظار آغاز نبردی بزرگ به سر می برد. علی(ع) تا آخرین لحظه به امید صلح صبر کرده بود و هر روز سفیران خود را نزد معاویه می فرستاد و او را به پیروی از کتاب خدا و دست برداشتن از تفرقه و خونریزی دعوت می کرد، و آن روز(آخرین روز محرم سال 38 هجری) تصمیم نهایی خود را گرفته بود. او می اندیشید که اگر جنگ به این صورت ادامه یابد به زودی روحیۀ سپاهیان تضعیف می شود. وی می دانست که معاویه عمداً جنگ را طول می دهد تا در میان سپاه او شکاف بیشتری ایجاد نماید. آخرین سفیر از سوی امام(ع) به سوی سپاه شام رفت و برای آخرین بار با ایشان اتمام حجت نمود و به سوی اردوگاه بازگشت. سربازان عراق آرایش نظامی گرفته بودند. پیدا بود که علی(ع) پس از فرستادن سفیر، فرماندهان جناح های گوناگون سپاه را تعیین نموده است. اشعث بن قیس و عبداللّه بن عباس در سمت راست و چپ سواره نظام بودند. پیشاپیش همه، فرماندهی گروه طلایه داران را مالک اشتر نخعی داشت. با طلوع خورشید جنگ بزرگ آغاز شد و پس از پنج روز نبرد سنگین، آثار ضعف و شکست در لشگر شام پدیدار شد. روز هشتم نبرد امام(ع) خود برای پایان کار سپاه معاویه وارد صحنۀ کارزار گردید. عبداللّه بن بدیل فرماندۀ جناح راست لشگر عراق، سپاه خود را به سوی جناح چپ سپاه شام کشید و با حمله ای ناگهانی و سخت آن را در هم کوبید و عقب راند. حبیب بن مسلم، فرماندۀ جناح چپ سپاه شام در حالی که خیمۀ معاویه پشت سرش قرار داشت، سعی می کرد از پیشروی عبداللّه بن بدیل جلوگیری کند. عبداللّه و گروهی از یارانش با حمله ای بسیار شدید راه خود را به سوی خیمۀ معاویه که در حلقۀ پنج صف از نگهبانان فدایی قرار داشت گشودند. معاویه و عمروعاص وحشت زده از خیمه بیرون دویده و سوار بر اسب شدند. عبداللّه در حالی که می کوشید راهی از میان دیوار محکم نگهبانان به سوی معاویه باز کند، معاویه را دید که به همراه عمروعاص از آنجا فرار کرد و به تپه ای که در پشت خیمه‌اش بود رفت. معاویه بالای تپه ایستاد و به سربازانش گفت: « وای بر شما، اگر در به کارگیری سلاح ناتوان هستید از سنگ استفاده کنید!». ناگهان باران سنگ بر سر عبداللّه بن بدیل و یارانش باریدن گرفت. تکه سنگی که بر سر عبداللّه اصابت کرد وی را از اسب پائین افکند. معاویه از تپه پائین آمد و خودش را به عبداللّه که بیهوش بر زمین افتاده بود رساند. اما پیش از وی، یکی از سربازان معاویه او را با ضربت نیزه ای به شهادت رساند.
* یکی دیگر از فرماندهان لشگر امیرالمؤمنین(ع) که خالدبن معمّر نام داشت نیز به خیمۀ معاویه رسید تا جایی که دستگیری و قتل معاویه برایش بسیار آسان بود اما معاویه به او پیام داد که اگر عقب نشینی کند، حکومت خراسان را به وی خواهد داد و آن بدبخت نیز از روی طمع به دنیا پیشنهاد معاویه را پذیرفت، اما به فاصلۀ کوتاهی از دنیا رفت.
یاران عبداللّه در محاصرۀ شمشیرهای شامیان یکی پس از دیگری از پای در آمدند و باقیماندۀ جناح راست عقب نشینی کرده و از میدان به در رفتند. اگر جناح چپ سپاه عراق عقب نشینی آنان را می دید، آن جناح نیز عقب می نشست. علی(ع) خود را به مالک اشتر رسانیده و از او خواست تا خود را به جناح راست رسانده و مانع عقب نشینی آنان گردد، و خود نیز به سوی جناح چپ رفت و برای تقویت روحیۀ ایشان به نبرد با شامیان پرداخت. علی(ع) خود در میان باران تیر و صدها شمشیر پیش می رفت. اطراف او فرزندانش مانند سپری در برابر تیرها و شمشیرها از وی دفاع می کردند. علی، سپاه شام را یک تنه عقب می راند تا جرأت و شجاعت دوباره ای به سپاهیانش دهد. علی(ع) چون شیر بر مهاجمان حمله می برد اما هر بار عدۀ بیشتری به او حمله می کردند گویی تمام سپاه شام قصد کشتن وی را داشتند. در این حال دو تن از فرماندهان و قهرمانان سپاه شام کشته شدند و سپاه شام وحشت زده عقب نشست. در پایان روز علی سوار بر اسب به سوی خیمۀ معاویه تاخت و برای معاف داشتن سپاهیان دو طرف از قتل عام، وی را به نبردی تن به تن دعوت نمود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 32   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله موانع و مشکلات حکومت علی(ع)