دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
رابطه فکر و قلب با فهم قرآن
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لایَزیدُ الظّالِمینَ اِلاّخَساراً.» (اسراء: 82); و ما از قرآن چیزهایى را فرو مى فرستیم که شفا و رحمتى (الهى) براى اهل ایمان است و ستمگران را جز زیان نمى افزاید.
اى مسلمان تو اگر دارى بصر در ضمیر خویش و در قرآن نگر
صد جهان تازه در آیات اوست عصرها پیچیده در آنات اوست
بنده مؤمن ز آیات خداست هر جهان اندر بر او چون قباست
چون کهن گردد جهانى بر برش مى دهد قرآن جهان دیگرش1
رابطه فکر و قلب با فهم قرآن
خداوند استعداد فراگرفتن علوم را با وسایل لازم و با تنوع و به صورت هاى مختلف تا بى نهایت به انسان عنایت کرده است و در این راستا انسان هاى شایسته اى همچون انبیاء را نیز پیشگام در همه علوم وپیشه ها فرستاده است و بشر در توسعه و تکمیل آن به تکاپو پرداخته و در کسب فهمودست یابى به شناخت،که ضرورى ترین نیاز حیات اوست، با ابزار حس و تجربه; اندیشه و حتى روح و قلب پیش مى رود و براى درک واقعیت ها از دو روش کلى اکتسابى و الهامى بهره مى گیرد.
1ـ فهم اکتسابى
در این نوع فهم و درک، محدودیت در زمان و مکان، تغییر و حرکت تا سرحد فرسودگى، مشروط و مقیّد بودن واقعیات اطراف خویش به چیزهایى همچون احساسات، محیط اجتماعى، شرایط اقتصادى، مصالح فردى و گروهى، سبب مى شود که انسان تا سرحدّ نیازمندى در میدان معرفت و شناخت گام بردارد.
سرّ تعالى و ارتقاء انسان در بُعد بینش و آگاهى اکتسابى وابسته به قدرت تفکر و نتیجه گیرى، استدلال و رفع مجهولات از معلومات است که به همان اندازه باعث گسترش آگاهى هاى تازه و ابتکارات نو مى شود و این همان فکر است.
فکر براى انسان ارزش حیاتى دارد تا آن حدّ که دیگرِ توانایى هاى آدمى با کنترل فکر سیر کمال را طى مى کنند.4 با آن که بهره همه مردم از فکر یکسان نیست و هیچ کس را نمى توان به جهت این که از مراتب عالى فکر برخوردار نیست مورد انتقاد و سرزنش قرار داد ولى هر صاحب فکرى که از همان مقدار بهره فکرى خویش استفاده نکند و آن را براى یافتن طریق حق به کار نگیرد، مسلماً فکر خود را به تباهى و ضلالت مى کشاند. چنین انسانى به هر اندازه هم از فکر برخوردار باشد قابل سرزنش است و خداوند این گونه افراد را توبیخ کرده و آن ها را پست تر از چهارپایان و دیگر موجودات فاقد فکر و شعور معرفى مى کند: «ایشان جز به مانند چهارپایان نیستند حتى گمراه تر از آنان هستند»
1ـ1ـ ویژگى هاى فهم قرآن از طریق فکر و اندیشه
فهم قرآن از طریق فکر داراى ویژگى هاى زیر است:
1ـ بسیارى از استدلال ها و تبیین هاى فکرى درباره آیات به دلیل پیوند با مباحث پیچیده فلسفى براى همگان مفید نیست.
2ـ مى توان از این راه در مصاف علمى با شبهات ملحدان سود جُست و در مقام مناظره ضعف و سستى دلایل منکران را آشکار ساخت و به چالش متفکرانى که جز به استدلال هاى منطقى و فکرى محض گردن نمى نهند پاسخ گفت.
3ـ راه فکر وقتى مى تواند در تقویت ایمان دینى و فهم شایسته قرآن مؤثر باشد که در برابر حقیقت خاضع گردد. در این صورت است که با زدودن شک و تردید در سایه استدلالِ استوار نقش به سزایى در پیش گیرى از آسیب دیدن ایمان، به ویژه در ارتباط با فهم قرآن، ایفا مى کند.
4ـ با توجه به کارکرد ویژه راه فکر از یک سو، و با نظر به تمایل فطرى ذهن جست و جوگرِ انسان به بحث هاى عمیق فکرى و ذهنى از سوى دیگر، دانشمندان مسلمان، پژوهش هاى گسترده اى را در زمینه فهم و تفسیر قرآن با توضیحات عقلى و فکرى به انجام رسانده اند که بخشى از آن به پیدایش تفاسیر متعدد و شهیر انجامیده است.
کوتاه سخن آن که، راه فکر به ویژه براى آن کس که اشتیاق فهم دارد ولى از شهود باطنى در پرتو استکمال روحى و معنوى فاصله دارد، سودمند است.6 و مسلماً تلاش چنین انسان مشتاقى براى تصحیح و تکمیل مستمر فهم قرآن صرفاً به کوششى براى دست یابى به منظومه معرفتى متقن و سزاوارِ اعتنا خلاصه نمى شود، بلکه آثار عملى و محسوس و گاه سرنوشت سازى در حیات او خواهد داشت. و از همین رو است که قرآن توجّه ویژه اى به تفکر مبذول داشته و آموزه هاى بلندى در اوصاف متفکران شایسته عرضه نموده است.
2ـ1ـ کاربرد صحیح فکر از نظر قرآن و اهل بیت:
کاربرد فکر و اندیشه در قرآن و احادیث با عبرت گرفتن و بینش پیدا کردن ملازم گشته است و معمولاً عبرت و بصیرت در پرتو وقایع تاریخى و پدیده هاى هستى حاصل مى شود، به عنوان نمونه در آیه 176 سوره اعراف آمده است: «... داستان ها و حکایت ها را بازگو کن شاید که اندیشه کنند» و یا در آیه 191 سوره آل عمران مى خوانیم «آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند...»8 و به همین خاطر است که سرتاسر قرآن آکنده از داستان هاى تاریخى و پدیده هاى طبیعى و شگفت انگیز است تا فرد روى آورنده به قرآن با خواندن و اندیشیدن درآن هاعبرت گرفته وصاحب بصیرت گردد.
حضرت على(ع) مى فرماید: «شخص بینا تنها آن کسى است که چون سخن قرآن را بشنود، بیندیشد و چون نگاه کند بینش پیدا کند و از عبرت ها سود ببرد.»
پس در مسیر تفکر، طریق فهم قرآن و آیات پربار آن شایسته ترین و پرسودترین راهى است که به کار گرفتن فکر و اندیشه در آن ضرورى است: «و ما سوى تو «ذکر» ـ یعنى قرآن ـ را نازل کردیم تا براى مردم هر آنچه را سویشان فرو فرستاده شده بیان کنى و شاید مردم بیندیشند.» و یا در جایى دیگر مى فرماید «و این مثال ها را براى مردم مى زنیم تا شاید اندیشه کنند.»
با مرورى به کاربرد واژه فکر در قرآن مى توان نتیجه گرفت که گویى زمانى فکر به کار مى افتد و نام اندیشه به خود مى گیرد که فقط در جهت تأمل آیات الهى باشد زیرا واژه «فکر» در قرآن تنها به صورت «فعل» و آن هم یک مرتبه درباب تفعیل و شانزده مرتبه در باب تفعّل به کار رفته است و در اکثر این کاربردها «تفکر» ملازم با آیات الهى آمده است. به عبارت دیگر، رکن اساسى فکر ارتباط با فهم آیات الهى است و با تکیه به تفصیل آیات و تذکرات قرآنى و تبیین شرایع دینى و علمى است که معنا پیدا مى کند. سخن امام صادق(ع) در این جا گره گشاست:
«به راستى این قرآن مشعل هدایت و چراغ روشنگر تاریکى هاست. باشد که شخص تیزبین در آن دقت کند و چشم