حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره رابطه اخلاق و آزادی

اختصاصی از حامی فایل تحقیق درباره رابطه اخلاق و آزادی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره رابطه اخلاق و آزادی


تحقیق درباره رابطه اخلاق و آزادی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 41

 

رابطه اخلاق و آزادی

مقدمه: طرح مسأله

پرسش از نسبت اخلاق و آزادی را می توان از منظرهای مختلف معرفت‌شناختی مطرح ساخت. از این رو پرسش‌های متنوع و متکثری پیش روی پژوهشگر نهاده و از هر زاویه‌ بحثی گشوده می شود. از جمله می توان به طور کلی این پرسش را مطرح کرد که اساساً چه نوع رابطه‌ای میان اخلاق و آزادی وجود دارد؟ آیا اخلاق و ارزش‌های اخلاقی در دست‌یابی به آزادی و پایداری و استمرار آن تأثیرگذار است یا در از دست دادن و مقید شدن آزادی؟ آیا آزادی می‌تواند برای رسیدن به یک جامعه اخلاقی به انسان‌ها مساعدت نماید یا اینکه رسیدن به جامعه ضد اخلاقی را تسریع می‌کند؟ مبانی و معیارهای  مفهوم اخلاق و آزادی کدام است؟ آیا آزادی می‌تواند و یا باید بر مبانی اخلاقی استوار باشد یا تحقق اخلاق در جامعه به تحقق آزادی در آن جامعه بستگی دارد؟در نسبتی دیگر و از منظری دیگر می‌توان پرسش‌های مذکور را به گونه‌ای دیگر نیز طرح کرد. از جمله اینکه: آیا نهال اخلاق در فضا و بذر آزاد به بار می‌نشیند و یا برعکس، این آزادی است که خود را با قامت اخلاق متناسب می‌نماید؟ آیا بدون آزادی و آزاداندیشی می‌توان معرفت اخلاقی کسب نمود و یا اینکه اعتبار آزادی نیز بر پیش‌دانسته‌ها و مبانی اخلاقی مبتنی است؟ آیا اساساً آزادی می‌تواند ارزش‌های اخلاقی را تقویت نماید یا اینکه وجود فضای آزاد باعث کاهش تأثیر ارزش‌های اخلاقی در جامعه می‌شود و چه بسا اخلاق را از میان می‌برد؟

این مقاله با این هدف نگارش شده است تا به تبیین رابطه و سنجش دو مفهوم آزادی و اخلاق، با تأکید بر اندیشة آیت‌الله مرتضی مطهری، بپردازد و تأثیر هر یک بر دیگری را بکاود. به عبارت روشن‌تر تقدم و یا تأخر آزادی یا اخلاق را بر دیگری تبیین نماید. در این رابطه نگارنده بر این باور است که برخلاف آنچه در رابطه اخلاق و سیاست در نزد اندیشمندان مسلمان معروف شده است ـ که همانا تقدم اخلاق بر سیاست است و به همین نسبت این بحث به رابطه اخلاق و آزادی نیز کشیده می‌شود و اخلاق مقدم بر آزادی فرض می‌شود ـ  نوشته حاضر این فرضیه را طرح می‌نماید که در اندیشة آیت‌الله مطهری، آزادی، به لحاظ رتبی و زمانی، مقدم بر اخلاق است. از این رو می‌بایست برای چیدن میوه‌های اخلاقی و سر برآوردن و رشد نمودن اخلاق در جامعه از آزادی عبور نمود و تحقق اخلاق در جامعه منوط به تحقق حد اقلی از آزادی در حوزه جمعی است. البته هم اخلاق و هم آزادی از ضروریات زندگی فردی و به ویژه زیست جمعی و برای رسیدن به هدف‌های خاصی مورد نیاز آدمی است، گرچه این هدف‌ها از منظرهای مختلف که به آنها نگاه شود ناهمگون جلوه ‌نماید.

در جامعه‌ای که استبداد در آن حاکم است و شیوه‌های استبدادی و توتالیتری در آن مقدم بر اخلاق و آزادی است، هم آزادی غایب و هم اخلاق جامعه منحط و فاسد است. اخلاق مناسب و درخور یک جامعه که مبتنی بر مبانی معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی و هستی‌شناختی معتبر باشد تنها در جامعه‌ای رخ می‌نماید که بهره‌ای از آزادی داشته باشد و تملق و چاپلوسی و... در آن راه به جایی نبرد و اخلاق و ارزش‌های اخلاقی حاکم باشد. هنگامی که تملق و چاپلوسی در سطح جامعه رواج داشته باشد و کارها بر مبنای آن پیش رفته و حل و فصل شود و حاکمان از انتقاد و اعتراض و صداقت و صراحت استقبال نکنند چگونه می‌توان از اخلاق و ارزش‌های اخلاقی سخنی به میان آورد و ارزش‌های اخلاقی را ستود؟ و چگونه می‌توان از آزادی سخن گفت و برای تحقق و نهادینه شدن آن تلاش نمود؟

مباحثی که در پی می‌آید به تقدم آزادی بر اخلاق اشاره دارد و در طی مباحثی همچون مفهوم آزادی، دلایل ضرورت آزادی، آزادی چونان روش و ارزش و موانع و محدودیت‌ها به اثبات این مسأله با تأکید بر اندیشه‌ و آرای آیت الله مرتضی مطهری می‌پردازد. لازم به یادآوری است که در بحث حاضر، اخلاق و آزادی در مقابل و ضد یکدیگر نیستند، بلکه اساساً آزادی یک فضیلت اخلاقی و بلکه مهم‌ترین و اساسی‌ترین فضیلت اخلاقی شمرده می‌شود. از این رو از پژوهش فرا روی و پرسش‌های طرح شده، نمی‌توان این گونه تلقی کرد که آزادی و اخلاق از یکدیگر جدا بوده و در مقابل یکدیگر صف‌آرایی کرده‌اند، که در این صورت دیگر نمی‌توان از رابطه و نسبت آنان با یکدیگر گفت‌وگو نمود؛ زیرا حکم به تقابل آنان و در نتیجه فقدان رابطه میان آنان صادر شده است. همین طور می توان گفت که آزادی در مقابل عدالت نیز صف‌آرایی نمی‌کند، که آزادی خود در شمار مصادیق عدالت است.

نکته دیگر قابل اشاره این است که نقطه تمرکز مباحث بیش از آنکه بر اخلاق مبتنی باشد، بر آزادی مبتنی است. از این رو مباحث بیش از آنکه به اخلاق بپردازد ـ بجز مفهوم اخلاق ـ به بحث آزادی می‌پردازد و مباحث مربوط به آزادی در مقاله حاضر بر مباحث اخلاقی می‌چربد. به دیگر سخن، پاره‌ای از مباحث اخلاقی همانند مشروعیت اخلاق و معیار بودن اخلاق در زندگی و مباحثی از این دست، که عمدتاً در فلسفه اخلاق از آنها گفت‌وگو می‌شود، مفروض گرفته شده است و از آنها بحثی به میان نخواهد آمد.

مفهوم اخلاق

اخلاق معادل دو اصطلاح شمرده شده است. نخست اینکه این واژه ریشه یونانی دارد و از اصطلاح Ethic گرفته شده است، و دیگر اینکه این واژه ریشة لاتینی دارد و ازMoral  اخذ شده است. به گفتة محمد عابد الجابری، پاره‌ای از نویسندگان عرب واژة اخلاق را در معنایMoral  و اخلاقیات را در معنای Ethic به کار برده‌اند. از سوی دیگر و در تفکیکی که میان این دو انجام شده است می‌توان گفت Moral اشاره به رفتار فردی دارد. در این معنا اخلاق، فضای فضیلت فردی را سامان می‌بخشد. از دیگر سوی Ethic اشاره به ارزش‌های خاص جامعه دارد و در این معنا اخلاقیات، فضای ارزش‌های اجتماعی را سامان می‌دهد.[1] طبیعی است که در مقالة حاضر هر دو معنا مراد مراد و منظور است و از این رو اخلاق هم در حوزة فردی و هم در حوزة جمعی دارای تأثیر و تأثّر خواهد بود.در یک برداشت دیگر، به طور کلی دو گونه از اخلاق را می‌توان مورد اشاره قرار داد: نخست، اخلاق مطلق و استعلایی و معطوف به نفس عمل و دیگری، حفظ و صیانت ذات و تأمین حداکثر شادی و خرسندی حداکثر مردم. اخلاق، در برداشت نخست به معنای «تفحص درباره کردار و رفتار درست و نادرست و ملاک‌های تشخیص عمل نیک و کردار


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره رابطه اخلاق و آزادی

رابطه باستانشناسی باسایرعلوم

اختصاصی از حامی فایل رابطه باستانشناسی باسایرعلوم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

رابطه باستانشناسی باسایرعلوم

رویا ارجمندی

کارشناس ارشدباستانشناسی

درآغازبایدپرسشی مطرح کردوآن اینکه باستانشناسی چیست؟البته منظوربدست آوردن تعریفی ازباستانشناسی نیست بلکه منظور این است که آیا باستانشناسی نوعی "فن"است؟ویا"هنر"ویا یک نوع "فلسفه"ویا گونه ای از"علم"و"حکمت"آیاباستانشناسی یک نوع خاصی ازشناخت است؟ویا هیچکدام از اینها؟پس براستی باستانشناسی چیست؟باستانشناسی ریشه درفرهنگ مغرب زمین داردودراین موضوع شکی نیست بنابراین باید توجه داشت که باستانشناسی ازبدوتولد دردامن فلسفه وعلم وفن غرب رشدکرده است واز همان آغازباعلوم هم عصرخویش قرابت ورابطه ای مستحکم داشته است.باستانشناسی درطول یک قرن ونیم که از تولدوتکوین آن میگذردنزدیکترین نسبت وقرابت رادردرجه اول باعلوم انسانی وسپس بابرخی ازشاخه های علوم طبیعی داشته است.باستانشناسی رابه حکم ماهیت موضوعاتش بایدجزوعلوم انسانی واجتماعی محسوب نمود.

این پرسش رانیزبایدمطرح کرد که رابطه ونسبت باستانشناسی بادیگرمعارف وعلوم وجایگاهش درمیان آنهاچیست؟درجواب بایدگفت:رابطه باستانشناسی باسایرعلوم باستانشناسی باطیف وسیعی ازمعارف وعلوم گوناگون سنخیت وارتباط دارد.سنخیت

باستانشناسی با برخی ازشاخه های علوم تا حدی است که برخی باستانشناسی راجزئی ازعلوم مزبورمی پندارند.

درمیان شاخه های مختلف علوم باستانشناسی بدون شک نزدیکترین ارتباط راباشاخه های مختلف علم انسانشناسی وازسوی دیگرباعلم تاریخ دارد.انسانشناسی به معنای وسیعش به شاخه های مختلفی ازقبیل انسانشناسی فرهنگی-انسانشناسی جسمانی-انسانشناسی اجتماعی تقسیم می شودودراین میان انسانشناسی فرهنگی چنان سنخیتی با باستانشناسی دارد که بسیاری را به این پندار واداشته که باستانشناسی درحقیقت بخشی از انسانشناسی فرهنگی است این عده معتقدندکه باستانشناسی یک نوع خاصی ازانسانشناسی است وباستانشناسان انسانشناسانی هستندکه به مطالعه وکنکاش بقایای فرهنگهای گذشته بشرباتوجه به مدارک باستانی می پردازندوتلاش میکنند تاریخ گذشته انسان را با توجه به ویژگیهای فرهنگی در زمانهاومکانهای مختلف باز آفرینی کنند.بعضی هم باستانشناسی رانوعی تاریخ غیر مکتوب دانسته اند.عده ای هم باستانشناسی راجزئی ازتاریخ میدانند(باستانشناسی مطالعه احوال گذشتگان براساس آثارمادی که ازدل خاک بیرون می آوردرا برعهده داردومورخ براساس آنچه که باستانشناس به دست می آورد تاریخ رامی نویسد پس باستانشناسی زیرمجموعه تاریخ نیست)برخی نیز براین باورندکه باستانشناسی نه تاریخ است ونه انسانشناسی بلکه شیوه مستقل میباشدکه دارای روشها وفنون تخصصی خاص خود جهت گردآوری وتهیه اطلاعات فرهنگی است.پس آیاباتوجه به نظرات مختلفی که وجود داردمی توان جایگاه واقعی باستانشناسی رادرمیان سایر علوم ومعارف انسانی مشخص ومعین کرد؟درپاسخ باید گفت:موضوعات ومتدها وپرسشهای باستانشناسی قرابت وخویشاوندی نزدیکی باسایرمعارف انسانی وعلوم اجتماعی دارندواقعیتی است غیر قابل انکار.اینکه پژوهشها ومطالعات باستانشناسانه همواره وجهی ازمطالعات تاریخی وکاوش وکنکاش انسانشناسانه وپژوهشهای جامعه شناسانه راهمواره درخودداشته نیزبرکسی پوشیده نیست.اینکه باستانشناسی با تاریخ هنر همانندی هایی داردنیزمسئله ای است انکارناپذیراما واقعیت این است که باستانشناسی هیچ یک ازاین علوم ومعارف نیست.

ما سه معیاربرای تشخیص وتمییزعلوم ومعارف ازیکدیگرداریم 1)موضوع 2)متد 3)پرسش.باستانشناس موضوعات خاص خود راداردواین موضوعات علیرغم شباهتها وقرابتهایی که با موضوعات سایرعلوم ومعارف دارندولی باآنها یکی نیستند.پرسشهایی که یک باستانشناس با آنهاروبروست ومتدها وروشهایی که اوبرای یافتن پاسخ آن پرسشها برمی گزیند همگی علیرغم تشابهاتی که باپرسشهاومتدهای سایر علوم ومعارف دارندولی هرگزباآنها یکی نیستند.

باستانشناسی به حکم خصلت موضوعاتش پرسشها ومسائل وانگیزه هاواهدافی را دنبال نموده است که باپرسشها وانگیزه ها ومسائل علوم اجتماعی وانسانی در بسیاری مواردیکی نبوده است.شیوه های پژوهش ونوع مطالعات باستانشناسانه نیزتفاوتهای عمیقی دربعضی مواردبامعارف انسانی وعلوم اجتماعی داشته است. پیگردی وکنکاش درجوامع وفرهنگهایی که گاه دهها هزارسال ازما دورندودرسکوت زمان نهان گشته اند باستانشناس رابا موضوعات ومسائلی روبرو می کند که برای یک مورخ یا جامعه شناس و...ممکن است جذابیت ومفهوم چندانی نداسته باشد چند دانه گندم فرسوده –چند قطعه تیغه سنگی –چند تکه استخوان-قطعه سفالهای شکسته یاخشت های خام چه معنایی برای یک مورخ می تواند داشته باشد؟چه حساسیتی یک جامعه شناس میتواند ازپی های فروریخته خانه های یک دهکده هزاره ششم ق.م از خود نشان دهد؟اساسا" چه اندازه آنها می توانند بفهمندکه درون این اشیاءوآثار فرسوده چه دنیای پرمعنایی نهفته وچه اطلاعات گرانقدری نهان است؟پس این تصور که میتوان باستانشناسانه تاریخ نوشت کاملا"درست است اما صحیح نیست که باستانشناسی را همان جامعه شناسی ویا تاریخ بدانیم.باستانشناسی بویژه بخش پیش ازتاریخ آن جهت شناختن هرچه بهتر ومطمئن ترفرهنگها وجوامع کهن گذشته ناگزیر است تا شاخه های معارف تخصصی دیگری رادردرون خودبیافریند.همچنانکه دردهه های اخیر با مفاهیمی از این نوع برخورد میکنیم مانند:باستانشناسی دین –باستانشناسی زیر آب-باستان جانور شناسی-باستانشناسی روشمندوهدفمند-باستان گیاه شناسی.بنابر آنچه بیان شده می توان اذعان داشت که باستانشناسی یکی از انواع معارف انسانی وعلوم اجتماعی میباشد که علیرغم ارتباط تنگاتنگ موضوعات-پرسشها ومتدهایش دارای هویت مستقلی میباشد وعلیرغم اینکه جزو معارف انسانی محسوب می شوددربسیاری از عرصه هایش بخصوص باستانشناسی پیش ازتاریخ پیوندهای عمیقی با علوم از قبیل زمین شناسی ودیرینه شناسی وکهن گیاه شناسی موجب گردیده است که باستانشناسی ارتباط خود رابا آنها روزبروز محکم تر نماید واز اطلاعات وامکانات آن علوم بهره فراوان جوید. البته باستانشناسی نیز از یک سو در تدوین تاریخچه وپیشینه آن علوم آنها را یاری میدهد واز سوی دیگر متقابلا" حاصل کشفیات خود را بویژه آن بخش از بقایایی را که مربوط به نمونه های گیاهی وحیوانی(بقایای آلی)دراختیارآن علوم قرارمی هد.

در مورد معارف انسانی وعلوم اجتماعی نیزکه باستانشناسی رابطه ای نزدیکتروعمیق ترباآنهاداردهمین امرصادق است.بعنوان مثال امروزه باستانشناسی دربسیاری از مواردبرای بازسازی ذهنی فرهنگ اقوام وملل دوران باستان از تجارب و دستاوردهای جامعه شناسان وانسانشناسانی استفاده می کنند که به تحقیق درمورد اقوام وقبایل وگروههای انسانی بدوی ای می پردازند که زندگی کمابیش شبیه اجدادشان درقرون وهزاره های قبل دارند ومتقابلا"محققین جامعه شناس وانسان شناس نیزدرخیلی از مواردازالگوهای رفتاری فردی واجتماعی مردم دوران باستان برای تاویل وتفسیروتعبیروتبیین بهره ها می برند.

نتیجه گیری:

1)باستانشناسی نگرشی است با موضوعات-پرسشها ومتدهای خاص خودونبایدآنرا درمقام دیگر معارف وعلوم گذاشت.

2)باستانشناسی میتواند دردرون خودشاخه ای ارمعارف تخصصی دیگرمثل باستان جامعه شناسی یا باستانشناسی دین ایجادکند.

3)باستانشناسی با معارف انسانی وعلوم اجتماعی پیوندی سترگ وازهم ناگسستنی

داردوهرچه این ارتباط وپیونداستوارتروگسترده تر گردد باستانشناسی به نتایج مطلوبتری دست خواهد یافت.داد وستد بین باستانشناسی ومعارف وعلوم دیگر موجب بارورترشدن باستانشناسی گردیده وضریب اطمینان صحت استخراج واستنباط واستنتاج باستانشناسانه راافزایش خواهد دادوموجب خواهدگردیدکه باستان شناس راحتتروسریعتربه سر منزل مقصود نائل گردد.

علوم ازنقطه نظرمیزان ارتباطی که با باستانشناسی دارندمی توان به دو گروه تقسیم کرد:

گروه اول علوم ومعارفی هستند که بیشتر رابطه یک طرف با باستانشناسی دارند

یعنی اینکه جهت تدوین تاریخچه شان نیازمند باستانشناسی اندودستاوردهاوتجاربشان معمولا"بطورغیرمستقیم مورداستنادواستفاده باستانشناسی قرارمی گیرد مانندریاضی-فلسفه-نجوم-گروه دوم علوم ومعارفی هستند که با باستانشناسی رابطه متقابل دارند یعنی ضمن اینکه ازامکانات باستانشناسی جهت تدوین تاریخچه شان ویااحتمالا"موارددیگربهره میگیرند متقابلا"باستانشناسی نیزازامکانات ودستاوردهای آن علوم جهت پیشبرد مقاصد خوداستفاده میکند.مهمترین این علوم عبارتند از:

1-انسانشناسی2-شیمی3-تاریخ هنر4-عکاسی5-معماری6-تاریخ7-جغرافیا8-زمین شناسی9-زبانشناسی و.......

منابع 

1)مبانی باستانشناسی-دکترحمیدخطیب شهیدی

2)تئوری وعمل درباستانشناسی-دکترعباس علیزاده


دانلود با لینک مستقیم


رابطه باستانشناسی باسایرعلوم

دانلود رابطه حسابداری تعهدی و حسابداری نقدی 32 ص

اختصاصی از حامی فایل دانلود رابطه حسابداری تعهدی و حسابداری نقدی 32 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 32

 

رابطه حسابداری تعهدی و حسابداری نقدی

منبع: راسخون

مقدمه

اغلب استانداردهای حسابداری بخش دولتی، با این فرض تدوین می شود که دولت درگیر فعالیتهای بیطرفانه وغیر انتفاعی است و وظیفه حسابداری دولتی، به گزارش فراغت دولت از بودجه، شرح تامین و مصرف وجوه محدود می-شود و نیازی به محاسبه دقیق نتایج عملکرد و وضعیت مالی دولت نیست. اما اخیراً در بعضی از کشورها، از جمله بریتانیا، زلا‌ند نو و استرالیا، رویکردی به سوی استفاده از مبنای تعهدی کامل در حسابداری بخش عمومی ایجاد شده است.

به منظور تحلیل هزینه و منفعت سیستم حسابداری تعهدی کامل، لا‌زم است نخست آن را بشناسیم و سپس تفاوتهای آن با سیستم حسابداری نقدی و دلا‌یل موافقان و مخالفان هر یک از دو سیستم را مورد توجه قرار دهیم. به منظور شناخت سیستم حسابداری تعهدی کامل، معرفی نمونه ای عملی سودمند به نظر می رسد. از این رو، در ابتدا با الگوی حسابداری تعهدی کامل مورد استفاده در استرالیا آشنا می شویم و سپس به شرح نظر موافقان و مخالفان و نتیجه گیری از مباحث ارائه شده می پردازیم.

مبانی حسابداری

مبانی حسابداری، انتخاب زمان شناسایی و ثبت درامدها و هزینه ها در دفاتر حسابداری است.

انتخاب هر یک از روشهای شناسایی و ثبت درامدها و هزینه ها، نوعی مبنای حسابداری محسوب می شود که حسب مورد در حسابداری موسسات بازرگانی و موسسات غیرانتفاعی مورد استفاده قرار می گیرد. (‌باباجانی،1385‌)

باباجانی در کتاب حسابداری کنترل های دولتی، انواع مبانی حسابداری را به شرح زیر معرفی می کند:

مبنای نقدی (کامل)

حسابداری نقدی، روش حسابداری است که اساس آن بر دریافت و پرداخت وجه نقد استوار است. در این سیستم هرگونه تغییر در وضعیت مالی موسسه، مستلزم مبادله وجه نقد است و درامدها زمانی شناسایی و در دفاتر ثبت می شوند که وجه نقد آنها دریافت شود و هزینه ها زمانی شناسایی و در دفاتر ثبت می شوند که وجه آنها به صورت نقد پرداخت گردد.

مبنای تعهدی (کامل)

در مبنای تعهدی کامل، درامدها زمانی، شناسایی و در دفاتر حسابداری منعکس می گردند که تحصیل می شوند یا تحقق می یابند. در این مبنا، زمان تحصیل یا تحقق درامد، هنگامی است که درامد به صورت قطعی مشخص می شود یا بر اثر ادامه خدمات حاصل می گردد. لذا زمان وصول وجه در این روش مورد توجه قرار نمی گیرد بلکه زمان تحصیل یا تحقق درامد در شناسایی و ثبت درامد اهمیت دارد. همچنین در این مبنا، زمان شناسایی و ثبت هزینه ها، زمان ایجاد و یا تحقق هزینه هاست و زمانی که کالایی تحویل می گردد یا خدمتی انجام می شود، معادل بهای تمام شده کالا‌ی تحویلی و یا خدمت انجام یافته، بدهی قابل پرداخت ایجاد می شود.

مبنای نیمه تعهدی

مبنای نیمه تعهدی درحسابداری به سیستمی گفته می شود که در آن، هزینه ها بر مبنای تعهدی و درامدها بر مبنای نقدی، شناسایی و در دفاتر ثبت می-شوند. مبنای نیمه تعهدی، ترکیبی از دو مبنای تعهدی و نقدی است و به لحاظ سهولت و قابلیت اجرا، مورد پذیرش تعدادی از کشورها قرار گرفته است. به عبارت دیگر، چون در ثبت و شناسایی هزینه ها،امکان استفاده از مبنای تعهدی وجود دارد، بنابراین هزینه ها به محض ایجاد، بدون توجه به زمان پرداخت وجه آنها، در دفاتر ثبت می شوند. به این ترتیب، یکی از مزایای مبنای تعهدی یعنی انعکاس واقعی هزینه های دوره مالی، در این سیستم مورد استفاده قرار می گیرد.

مبنای تعهدی تعدیل شده

مبنای تعهدی تعدیل شده، روش حسابداری است که در آن هزینه ها هنگام ایجاد یا تحمل، شناسایی و در دفاتر ثبت می شوند، به همان ترتیبی که در مبنای تعهدی کامل و مبنای نیمه تعهدی عمل میشوند.ولی درامدها در این مبنا برحسب طبع و ماهیت آنها به دو دسته تقسیم می شوند:

دسته ای از درامدها، آنهایی هستند که قابل اندازه گیری بوده و در عین حال در دسترس می باشند، لذا در زمان کوتاهی پس از تشخیص قابل وصول خواهند بود.

دسته دیگر درامدها، درامدهایی هستند که فاقد ویژگیهای پیشگفته بوده و لذا اندازه گیری و تشخیص آنها مشکل و معمولا‌ً ناممکن است و یا وصول آنها پس از تشخیص، در طول دوره مالی یا مدت کوتاهی بعد از دوره مالی امکانپذیر نیست. این درامدها با استفاده از حسابداری نقدی شناسایی و در دفاتر ثبت می شوند.

در حسابداری تعهدی تعدیل شده ‌هزینه‌ها منحصراً در مبنای تعهدی (در زمان ایجاد یا تحمل) شناسایی و در دفاتر منعکس می شوند، در حالی که برخی از درامدها با استفاده از مبنای تعهدی (هنگام تحقق درامد) شناسایی و ثبت و برخی دیگر از درامدها براساس مبنای نقدی (هنگام وصول وجه درامد) شناسایی و ثبت می شوند.

مبنای نقدی تعدیل شده

مبنای نقدی تعدیل شده، روش حسابداری است که به روش حسابداری نقدی کامل شباهت زیادی دارد. تفاوت مبنای نقدی کامل با مبنای نقدی تعدیل شده در نحوه شناسایی و ثبت هزینه هاست. درامدها هم در مبنای نقدی کامل و هم در مبنای نقدی تعدیل شده فقط در زمان وصول وجه شناسایی و در دفاتر ثبت می شوند، لذا این دو مبنا در مورد درامدها مشابه هم عمل می-کنند و تفاوتی با هم ندارند (باباجانی، 1385).

مزایای مبنای تعهدی

• دستیابی سریع به اطلاعات جامع، کامل و دقیق از وضع موجود سازمان .

• امـکـان تشخیـص لــزوم خـرج کـرد، بـراسـاس اطلاعـات صحیـح از منابـع و نیازهـا .

• مشخص شدن میـزان درآمدهـای وصـول نشده هر دوره مالی و امکان برنامه‌ریزی برای وصول آنها .


دانلود با لینک مستقیم


دانلود رابطه حسابداری تعهدی و حسابداری نقدی 32 ص

تحقیق درباره رابطه جنسی دهانی و بیماری های مقاربتی

اختصاصی از حامی فایل تحقیق درباره رابطه جنسی دهانی و بیماری های مقاربتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

رابطه جنسی دهانی و بیماری های مقاربتی

آیا بیماری های مقاربتی از طریق رابطه جنسی دهانی هم منتقل می شوند؟

چون اکثر افرادی که رابطه جنسی دهانی برقرار می کنند انواع رابطه جنسی دیگر را هم انجام می دهند، برای محققین خیلی سخت است که دریابند بیماری های مقاربتی تا چه میزان فقط از طریق رابطه جنسی دهانی منتقل می شوند. در عین حال، همه ما می دانیم که بسیاری از بیماری های مقاربتی متداول از طریق رابطه جنسی دهانی هم منتقل می شوند. اینها عبارتند از:

· کلامیدیا

· سوزاک

· زونا

· HIV

· ویروس انسانی ورم پوستی (HPV)

· التهاب غیرسوزاکی (NGU)

· سفلیس

· عفونت مخمر

کلامیدیا و رابطه جنسی دهانی

رابطه جنسی دهانی نمی تواند دلیل اصلی بروز کلامیدیا تلقی شود اما احتمال آن وجود دارد. اگر واژن، گردنه رحم، مفعد، آلت تناسلی یا دهان با ترشحات یا مایعات عفونی تماس پیدا کند، احتمال انتقال وجود دارد.

سوزاک و رابطه جنسی دهانی

سوزاک می تواند حین رابطه جنسی دهانی منتقل شود. برای انتقال سوزاک لازم نیست حتماً انزال صورت گیرد. سوزاک خیلی خوب در گلو باقی می ماند و عفونت های سوازکی گلو یکی از متداولترین عوارض رابطه جنسی دهانی است.

زونا و رابطه جنسی دهانی

زونا می تواند با تماس پوست با پوست منتقل شود درنتیجه احتمال انتقال آن در رابطه جنسی دهانی کاملاً آشکار است. شایان ذکر است که حتی اگر هیچ زخم مشخصی روی پوست وجود نداشته باشد هم انتقال ممکن است چون ممکن است شما یا شریک جنسیتان مبتلا به زونا باشید و خود ندانید. خیلی ها نمی دانند که تاولهای تبخالی نوعی زونا هستند.

HIV و رابطه جنسی دهانی

بااینکه احتمال انتقال کم است اما نمونه هایی از انتقال این ویروس با رابطه جنسی دهانی از طریق مایع منی، ترشحات واژن یا خون وجود دارد. HIV از طریق بزاق منتقل نمی شود و بوسیدن های عمیق یک رفتار جنسی قابل قبول در این مورد است.

HPV و رابطه جنسی دهانی

رابطه جنسی دهانی یک علت نادر برای انتقال HPV تلقی می شود اما نمونه هایی از آن دیده شده است. ویروس HPV از سطح زگیل ها افتاده و هرگونه تماس مستقیم می تواند موجب انتقال شود.

NGU و رابطه جنسی دهانی

اکثر میکروب هایی که موجب NGU می شوند می توانند از طریق رابطه جنسی دهانی منتقل شوند حتی اگر آلت تناسلی یا زبان کاملاً وارد واژن، دهان یا مفعد نشود و مایعات بدن جابه جا نشود. یک تحقیق استرالیایی رابطه جنسی دهانی را عامل مهمی در انتقال NGU معرفی کرده است.

سفلیس و رابطه جنسی دهانی

رابطه جنسی دهانی راه خوبی برای انتقال سفلیس به شمار می رود. درتحقیق مشخص شد که بیش از 13 درصد از موارد سفلیس از طریق رابطه جنسی دهانی منتقل شده اند. انتقال معمولاً با تماس زخم های سفلیسی با پوست یا غشای مخاطی صورت می گیرد.

عفونت مخمر و رابطه جنسی دهانی

شواهد نشان می دهد که زنانی که بطور مداوم به عفونت مخمر مبتلا می شوند ممکن است آنرا از طریق رابطه جنسی دهانی دریافت کرده باشند. در یک تحقیق مشخص شد که رابطه جنسی دهانی با بالا رفتن احتمال عفونت مخمر در ارتباط است. رابطه جنسی دهانی با کسی که مبتلا به عفونت مخم است موجب برفک شده که نوعی عفونت مخمر در گلو می باشد. تماس دهانی با مخمر موجب بروز عفونت مخمر در واژن نمی شود چون مخمر در دستگاه گوارش از بین می رود.

نکات مهم برای رابطه جنسی دهانی ایمن

استفاده از روش های مانعی مثل کاندوم بهترین راه برای ایمن کردن رابطه جنسی دهانی است. افراد بسیاری که از ترشحات بدن خوششان نمی آید رابطه جنسی دهانی با کاندوم های طعم دار را بهتر می بینند.

وقتی مردی طی رابطه جنسی دهانی انزال می کند، اگر مایع خارح شده در کناره های دهان یا چشم های طرف مقابل بریزد، درصورتیکه مبتلا به بیماری های مقاربتی باشد، احتمال انتقال آن را شدیداً افزایش می دهد.

در بسیاری از موارد، بیماری های مقاربتی می توانند حتی باوجود اینکه آلت تناسلی یا زبان کاملاً وارد واژن، دهان یا مقعد نشده است نیز انتقال یابند.

برخی محققان پیشنهاد می کنند که از مسواک زدن قبل از رابطه جنسی دهانی خودداری کنید چن باعث می شود زخم ها و خراش های کوچک احتمال انتقال بیماری های مقاربتی را افزایش دهند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره رابطه جنسی دهانی و بیماری های مقاربتی

تأملی در جایگاه و رابطه دانشگاه و صنعت 6 ص

اختصاصی از حامی فایل تأملی در جایگاه و رابطه دانشگاه و صنعت 6 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

تأملی در جایگاه و رابطه دانشگاه و صنعت

نتیجه و حاصل یک بررسی درمورد نیروهای فکری جامعه و مشخصاً دانش آموختگان دوره های عالی در حوزه مدیریت، گویای آن است که:به طورعمده علاقمندند به عنوان عضو هیئت علمی و مدرس در دانشگاهها و مراکز علمی کشور به تدریس بپردازند.جملگی براین باورند که حضور در دانشگاه مفید است ، ولیکن بخشی از آنها معتقدند که فرصت کافی برای فعالیت در مراکز دیگر را نیز دارند.بخش محدودی تمایل به استخدام تمام وقت در سازمانها را دارند و این درحالی است که بیشتر علاقمند به کارهای پروژه ای یا همکـــــاری پاره وقت با موسسه های مختلف هستند.گروه قابل توجهی از این افراد اندیشمند ، با بنگاههای صنعتی و موسسات اجرایی همکاری داشته و به کار تدریس و تحقیق و مشاوره انفرادی برای آنها مشغول می باشند.بخش قابل توجهی از این قشر در حالی که بعضاً هنوز دوره تحصیلی خود را به پایان نبرده اند، بجز دانشگاه در یک،دو و بعضاً چند مکان دیگر به ارائه خدمت اشتغال دارند.مستقل از مناسب بودن ویا نبودن این شرایط، این سوال عمده مطرح می شود که آیا نیاز و تقاضا برای آموزش و تحقیق ازسوی اشخاص حقوقی و حقیقی، بیش از ظرفیت نیروها و امکانات کشور است و درواقع نبودن توازن عرضه و تقاضا چنین شرایطی را موجب گشته است؟به نظر نمی رسد صرفاً مسئله عرضه و تقاضا در نحوه اشتغال نیروهای فکری دخیل باشد که اگر نیست پس مشکــــــل در چیست؟ و چــه مواردی را باید موردبررسی قرار داد. درواقع آنچه مهم است و تحلیل آن ضروری می نماید، مبانی و زیرساختهای اساسی است که بروز چنین شرایطی را موجب شده است.چنین پیداست که:1 - اساساً تعریف دانشگاه و مرکز علمی باید بازخوانی شود. از قرنها پیش که در اروپا بحث و نقش دانشگاه مطرح شده است، همه بر آن بودند که مسئولیت دانشگاه صرف علم آموزی نیست (که البته این بخش هم جایگاه مهمی دارد) و از دانشگاه انتظاری فراتر توقع می شود. با تعریفی متناسب و نسبتاً جامع، دانشگاه مرکزی است که دانشجو با درک محیط، به شخصیتی علمی، ممتاز و فرهیخته تبدیل می شود. اگر این تعریف درست باشد، این مهم به دست چه کسانی و در چه زمانهایی باید تحقق یابد؟ آیا می توان انتظار داشت که با وجود استادان و مدرسانی که تعهدات چندگانه ای داشته و به ناچار متعهد حضور در مکانهای دیگری نیز هستند، دانشگاه بتواند به رسالت خود جامه عمل بپوشاند؟ آیا نباید استاد و دانشجو در مکانی مطلوب و در شأن و منزلت محیط علمی در کنار هم رشد کنند و دانشجو حتی رفتار و فرهنگ شغلی و کاری و برخورد با زندگی را از استاد بیاموزد.2 - به هر حال تصور نمی رود که جامعه علمی با اصل آنچه گفته شد مخالف باشد، ولی مشکلاتی نیز وجود دارد، ازجمله اینکه اگر قرار است صنعت نیازهای خود را در ابعاد آموزش و مشاوره وتحقیق، مستقل از مراکز علمی دانشگاهی و حرفه ای تامین کند و یا در ارتباط با نیروهای علمی، با ایجاد مراکز آموزشی تحقیقاتی خاص خود، به جذب افراد پرداخته و با مراکز دانشگاهی و علمی آموزشی و مشاوره ای حـــــرفه ای رقابت کند حاصل کار چه می شود؟ مگر نباید مراکز صنعتی و تولیدی که امید فارغ التحصیلان برای حضور در این مکانها هستند با کمک به دانشگاه و یا سفارش به مراکز علمی و حرفه ای و مشاوره ای و آموزشی نیاز خود را مرتفع سازند؟ این عملکردهای مستقل که به طور عمده به لحاظ تفکر خاص مدیریتی و امکانات مالی است ممکن است در کوتاه مدت برخی مسائل و مشکلات صنعت را رفع و رجوع نماید، لیکن در مجموع پیامدهایی داردکه مهمترین آن کاستن از نقش مراکز حرفه ای علمی و دانشگاهی است.3 - در برخی حوزه ها خصوصاً علوم انسانی و مشخصاً مدیریت، وضع قدری پیچیده تر است؛ چرا که تصور می رود با پرداختن به آموزش و بعضاً تحقیق در این زمینه ها، بخش عمده ای از مشکلات مـــوسسه ها و افراد حل و مرتفع می شود. با تاکید بر اینکه توجه به مدیریت به عنوان یک مؤلفه تعیین کننده، از سوی بنگاههای صنعتی و غیرصنعتی را بـــاید به فال نیک گرفت، معهذا رسیدن به شرایط مطلوب و بالابردن ظرفیت مدیریت این مراکز تنها ازطریق برنامه ریزی صحیح و منطقی و بهـره گیری از ظرفیت و توان مراکز علمی، حرفه ای و دانشگاهی میسر است. درواقع عزم به تحقق این رشد و ارتقا، با برنامه ریزی و انتقال به مراکز اهل فن راهکار درست و معقول خواهدبود.با این وصف، ارتباط مستقیم با چهره ها و نیروهای علمی ازسوی موسسه های صنعتی و خدماتی و اجرایی برای اجرای طرحهای تحقیقاتی و مشاوره - آموزشی، موجب کمرنگ شدن ارتباط صنعت و دانشگاه و مراکز علمی و حرفه ای شده و از تمامی ظرفیتهایی که می توانند در تشخیص درست


دانلود با لینک مستقیم


تأملی در جایگاه و رابطه دانشگاه و صنعت 6 ص