حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق کامل درمورد پدیدار شناسی علم تفسیری

اختصاصی از حامی فایل دانلود تحقیق کامل درمورد پدیدار شناسی علم تفسیری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد پدیدار شناسی علم تفسیری


دانلود تحقیق کامل درمورد پدیدار شناسی علم تفسیری

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 127

 

پدیدار شناسی علم تفسیری

Hermenuties نظریه دریافت Reception theory

پدیدار شناسی، علم پدیده های ناب است. اما هدف پدیدارشناسی درواقع مقابله با تجریه بود.این مکتب چنان که از شعار آن، یعنی« بازگشت به خود چیزها!» برمی آید، بازگشتی به  عینینات و واقعیات مجسم بود(1).  این مکتب مدعی شناخت ساختار طی خودآگاهی و شناخت از خود پدیده ها از رهگذر آن بود(2)  پدیدارشناسی با ادعای این که آنچه درک ناب میدهد همان ماهیت چیزهاست امیدوار بود بر این شک گرایی فائق آید(3). پدیدارشناسی در قلمرو نقد ادبی تأثیراتی بر فرمالیست های روسی به جای گذاشت. همانطور که هوسرل عین واقعی را در پرانتز قرار می دهد تا توجه خویش را به عمل معرف بر آن معطوف کند، شعر نیز از نظر فرمالیست ها عین واقعی را در پرانتز قرار می داد، و در عوض برچگونگی درک شعرتأکید می دهد.  اما مکتب اعتقادی ژنو که در دهه های 1940 و 1950 شکوفا شد و چهره های درخشانی از قبیل ژرژپولت Georges Poulet بلژیکی، ژا ن استاروبینسکی Jean starobineki و ژان روسوی Jean Rousset سوئیسی، ژان پیرریشار فرانسوی Jean- Pierre Richard از اعضای آن بودند. بیش از همه به پدیدارشناسی مدیون است. از جمله معاشران دیگر این مکتب می توان امیل اشتایگر Emil Staiger استاد آلمانی دانشگاه زوریخ و منتقد امریکایی ج. هالیس میلر J. Hallis Miller را نام برد(4). نقد پدیدارشناختی کوشش برای بکاربستن روش پدیدارشناختی در نقد آثار ادبی است. همانطور که هوسرل عینی واقعی را در پرانتز می گذارد، در اینجا نیز بافت تاریخی واقعی اثر ادبی، شرایط تولید، و نویسنده و خواننده آن نادیده گرفته می شود و بجای آن مطالعه کاملاً« درونی» متن و برکنار از هرگونه تأثیر خارجی مورد توجه قرار می گیرد. خود متن به تجسم نابی از آگاهی خواننده تقلیل می پذیرد، همه جنبه های سبکی و معنای اثر قسمت های زنده ای از یک محل پیچیده تلقی می شود که جوهر وحدت بخش آن ذهن نویسنده است. بمنظور وقوف بر این ذهن نباید به آنچه دربارة نویسنده می دانیم رجوع کنیم- نقد زندگی نامه ممنوع است  بلکه صرفاً باید به جنبه هائی از آگاهی او بپردازد که در کارش منعکس شده است. بعلاوه ما با« ژرفساخت های» این ذهن سروکار داریم که می توان آن را در مضامین و انگاره های مکرر صور چنان جستجو کرد. در پرتو چنین درکی است که می توانیم دریابیم نویسنده جهان خود را چگونه زیسته یعنی میان خود به مثابه یک ذهن و جهان به مثابه یک معین چگونه مناسبت پدیدارشناختی برقرار کرده است.«دنیای» یک اثر ادبی یک واقعیت  عینی نیست بلکه آن چیزی است که در آلمانی آنرا« لبنزولت» lebenswelt می نامند، یعنی واقعیت در آنگونه که بوسیله یک ذهن منفرد سازمان یافته و تجربه شده است. فقر پدیدارشناختی مشخصاً برچگونگی تجارب نویسنده از زمان یا قضا بر رابطه میان خود او و دیگران با درک او از عینیات مادی تأکید می کند . بعبارت دیگری برای نقد پدیدارشناختی، غالباً ملاحظات روشن شناختی فلسفه هوسرل به« محتوای» ادبیات تبدیل می شود(5). نقد پدیدارشناختی بمنظور درک این ساختهای استعلایی ونفوذ به درون آگاه و با نوعی همدلی خود را در«دنیای» اثر غرق می کند و با کمال دقت و نهایت بی بعضی هرآنچه را که می بیند بازسازی می کند. ای بعبارت دیگر این شیوه تحلیل کاملاً غیرانتقادی و برکناراز هر گونه ارزشگری است(6). فرض بر این است که اثر ادبی، و حتی بیشتر از آن یعنی محل آثار یک نویسنده یک محل زندگی است،لذا نقدپدیدارشناختی می تواند در جستجوی مصممانة خود برای رسیدن به یگانگی ها با اطمینان متونی را که به لحاظ تاریخی و موضوعی با یکدیگر متفاوتند بکاود. این نوع از نقد، ایده آلیستی، ماهیت گرا، ضدتاریخی، فرمالیستی و ارگانیکی است. از دیدگاه نقد پدیدارشناختی زبان، نژاد چیزی بیش از«بیان» معانی درونی آن نیست.این طرز تلقی از زبان از خود هوسرل به عاریت گرفته شده است. زیرا در پدیدارشناختی هوسرل، زبان حقیقتاً چندان جایی ندارد. از دیدگاه هوسرل آنچه تجربه مرا با معنا می کند، زبان نیست بلکه عمل درک پدیده هائی خاص است که جهانیها نامیده می شوند. عملی که بنا به فرض مستقل از خود زبان است. بعبارت دیگر از نظر هوسرل معنا مقدم بر زبان است، زبان  صرفاً فعالیت ثانویه ای است که معنایی از پیش داشته را نامگذاری می کند. این که چگونه می توان بدون داشتن زبانی از پیش به معنایی رسید پرسشی است که هوسرل پاسخی برایش ندارد(7). پدیداشناخختی به رغم تأکیدش برواقعیت، بدانگونه که عملاً تجربه  می شود،  به مثابه واقعیتی پویا و نه راکد و در قبال جهان موضعی غیرتاریخی و مبتنی بر تأمل دارد. درک این نکته که معنا واقعیتی تاریخی است باعث شدکه مشهورترین شاگرد هوسرل، فیلسوف آلمانی، مارتین هایدگر، از نظام فکری او فاصله بگیرد. هوسرل با«  ذهن استعلایی» آغاز میند و هادیگر این آغاز را نفی می کند و بجای آن اندیشه« ماهیت» غیر قابل تغییر وجود انسانی یا بعبارت خود او «دازاین» Dasein ( هستی انسان ) را می گذارد . به همین دلیل است که اثر او در مقابل ماهیت گرایی انعطاف ناپذیر مربی خود، غالباً با عنوان« اصالت وجود» مشخص می شود. حرکت از هوسرل به هایدگر، حرکت از قلمرو ذهن ناب به فلسفه ای ایست که دربارة آنچه احساس می کند زنده است به تأمل می پرازد(8). معرفت بشر همواره از آنچه هایدگر آنرا« پیش ادراک» Pre-understanding می نامد منشاء می گیرد و در آن حرکت می کند. اصولاً پیش از آنکه به هرگونه تفکر منظمی بپردازیم، اسیر مجموعه فرضیاتی هستیم که حاصل پیوندهای عملی ما با جهان است(9).

 وجود من چیزی نیست که بتوانم آنرا به مثابه چیزی تمام شده دریابم، بلکه همواره مسئله امکانات تازه و غامض مطرح است. و این معادل آن است که بگوئیم انسان ساخته تاریخ یا زمان است.زمان محیطی نیست که حرکت ما بر آن همانند حرکت یک بطری بر رودخانه باشد، بلکه خود ساختار زندگی انسان است یا پیش از آنکه چیزی قابل سنجش باشد، چیزی است که من از آن ساخته شده ام . پس ادراک، پیش از آنکه معطوف به ادراک چیز بخصوص باشد، یکی از ابعاد« دازاین» یا پوشش درونی و فرا  روی  ثابت من است، ادراک عمیقاً تاریخی است و همواره مقید به شرایطی است که من در آن هستم و سعی می کنم از آن فراتر روم. از دیدگاه هایدگر زبان صرفاً ابزاری برای ارتباط یا وسیلة ثانویه ای برای بیان اندیشه ها نیست، بلکه بعدی است که زندگی انسان در آن حرکت می کند؛ چیزی که در وهله اول جهان را در معرض دید قرار می دهد، در مفهومی انحصاراً انسانی، فقط در صورتی که زبان وجود داشته باشد، جهان هم وجود دارد. زبان موجودیتی خاص خود  دارد که انسانها در آن مشارکت می جویند و از رهگذر   همین مشارکت است که هویت انسانی پیدا می کنند. زبان همواره مقدم بر مدرک فردی و به مثابه قلمرویی که وی خود را در آن آشکار می سازد وجود دارد . زبان به مفهوم حامل« حقیقت» است که واقعیت در آن خود را آشکار می سازد، و در معرض  اندیشة ما قرار می گیرد، ونه در مفهوم ابزاری برای مبادلة اطلاعات دقیق. در این مفهوم از زبان به مثابه رخدادی نیمه عینی و مقدم بر کلیه افراد خاص، اندیشه هایدگر به نظریه های ساخت گرایی کاملاً نزدیک می شود. بنابراین آنچه در اندیشه هایدگر محوری است نه مدرک فردی، بلکه خود هستی است(10). هایدگر با بازگشت به اندیشه قبل از سقراط و پیش از آنکه ثنویت میان عقل و ذهن پدید آید هستی را به نوعی محیط بر هردو در نظر می گیرد.  

یکی از چیزهای ارزشمندی که در این فلسفه وجود دارد تأکید بر این نکته است که معرفت نظری همواره از متن علائق اجتماعی عمل سرچشمه می گیرد(11).

 هایدگر در این باور که هنر یک آشنایی زدایی است با فرمالیست ها اشتراک نظر دارد. از دیدگاه هایدگر، تفسیر ادبی مبتنی بر فعالیت انسان نیست، این تفسیردر درجه اول، چیزی نیست که ما انجام می دهیم، بلکه آن چیزی است که ما باید اجازه دهیم اتفاق بیفتد. ما باید خود را منفعلانه در اختیار متن قرار دهیم، خود را تسلیم هستی پر رمز و راز و پایان ناپذیر آن سازیم، و خود را در معرض استنطاق آن قرار دهیم( 12). بلکه بدان معنی است که یکی این فلسفه در پاسخ به بحران تاریخ  جدید یک راه حل عرضه کرد وفاشیسم راه حل دیگری، و این دو راه حل ویژگیهای مشترکی داشتند. هایگر ادقام فلسفی خطیر خود را  نوعی« هرمنوتیک هستی» Hermeneutic  توصیف می کند؛ و واژه هرمنوتیک به  معنی علم یافتن تفسیر است. در اشاره به شکل فلسفه هایدگر عموماً عبارت« پدیدارشناسی تفسیری» به کار گرفته می شود تا آن را از« پدیداشناسی استعلایی» هوسرل و پیروان او متمایز کند. انتخاب این نام به این دلیل است که وی بیش از آنکه به« آگاهی استعلایی» بپردازد، مسائل مربوط به تفسیر تاریخ را مورد توجه قرار میدهد(13).

 برای هوسرل ، معنا یک« عین قصدی»  international object  بود منظور او از این عبارت این بود که معنا نه به اعمال روانشناختی یک گوینده یا شنونده قابل تقلیل است و نه از این قبیل فرآیند های ذهنی استقلال کامل دارد.  نوعی« عین مثالی» بود، بدین معنی که در همان حال که یک معنا را حفظ می کرد توصیف آن به طریقی مختلف امکان پذیر می شد. براساس این دیدگاه، معنای یک اثر ادبی یکبار و برای همیشه تثبیت شده است. این معنا همانا« عینیت ذهنی» mental object است که مؤلف به هنگام نوشتن اثر در ذهن داشته یا« قصدکرده» است(14).

تفسیرشناختی آمریکایی، ا.د. هیرش بزرگ E.D .Hirsch  jr  که اثر عمده اش به نام«اعتبار تفسیر» (1967) تا حدود زیادی ملهم از پدیدارشناسی هوسرلی است، همین موضع را اتخاذ می کند. ا زدیدگاه هیرشن چنین نیست که چون معنی یک اثر ادبی همان است که مؤلف به هنگام نوشتن داشته است، فقط یک تفسیر از متن میسر می باشد.  می توان چندین تفسیر معتبر و متفاوت داشت، مشروط بر آنکه همه آنها در چارچوب« نظام انتظارات و احتمالات بارزی» که معنای مؤلف اجازه میدهد قرار داشته باشد همچنین هیرش انکار نمی کند که یک اثر ادبی می تواند در زمانهای مختلف و برای مردمانی متفاوتی معانی مختلفی داشته باشد اما به ادعای او این مسئله بیشتر به « تعبیر» اثر مربوط می شود تا« معنایی» آن.

هیرش اساساً به این دلیل می تواند این موضوع را حفظ کندکه نظریه معنایی او مانند نظریه هوسرل مقدم بر زبانشناسی است. معنا آن چیزی است که مؤلف اراده می کند، عمل ذهنی بی کلام و غیرجسمانی ای که در هنگام تألیف در مجموعه مشخصی از نشانه های مادی« تثبیت» شده است با معنی موضوعی است مربوط می شود و نه مربوط به کلمات. تلاش به منظور تعیین این موضوع که در ذهن فلان شخص چه می گذرد و سپس مدعی شدن، که این همان معنی یک قطعه نوشتار است، آشکارا مشکلاتی به همراه دارد، از جمله یکی آنکه بهنگام تحریر یک نوشته مسائل بیشماری می تواند در ذهن نویسنده جریان داشته باشد. هیرش این موضوع را می پذیرد، اما قائل به خلط این معانی با ( معنای  کلامی) Verbal meaning نیست. منتقد باید در پی بازسازی آن چیزی باشد که هیرش آن را«طرزنهادی» in trinsicgenere  یک متن می نامد، و منظورش از این عبارت آن قرار دادها و شیوه های کلی دیدی است که بر معانی مولف به هنگام تالیف اثر حاکم بوده است . بمنظور حفظ معنای یک اثر برای همیشه، نقد باید به جزئیات بالقوه آشوبگرای خود را تحت کنترل درآورد و آنها را با آمیزة معنای « نوعی» هماهنگ سازد، موضوع فقط نسبت به متن اقتدار گرایانه و قضایی است ، هر چیزی که نتواند در محدوده« معنای احتمالی مؤلف» گردآید، با خشونت کنارزد ه می شود، و هر آنچه که در این محدوده باقی می ماند دقیقاً تابع این قصد منحصربفرد غالب است. بدین ترتیب معنای غیرقابل تغییر متن مقدس حفظ شده است، و این که شخص باید با آن چه کند یا چگونه از آن استفاده کند، صرفاً در درجه دوم« اهمیت» قرار دارد. هدف از همه این پایداریها حفظ مالکیت است. از نظر هیرش معنای مؤلف متعلق به خود اوست و خواننده نباید آنرا بدزدد یا به آن تجاوز کند،. معنای متن نباید اجمتاعی شده و به دارایی عمومی خوانندگان متعدد آن تبدیل شود.(3) می توان گفت نظریه باصطلاح هیرش مانند اغلب رژیمهای اقتدارگرا از توجیه معقول ارزشهای حاکم بر خود کاملاً ناتوان است. در اصل هیچ دلیلی وجود ندارد که به موجب آن معنای مؤلف بر تعبیری که منتقد عرضه می دارد به کم یا به زیاد ترجیح داده شود.(4) درک این مطلب که داشتن یک قصد« ناب» یا توصیف یک معنای« ناب» چیست دشوار است. تنها دلیل این که هیرش می تواند به این قبیل خیالات واهی اطمینان کند آن است که معنا را از زبان جدا می کند(5).

 او نیز مانند هوسرل شکلی از معرفت را پیشنهاد می کند که بی زمان و کاملاً بیطرفانه است(6).

 ازنظر گارامر معنای یک اثر ادبی به هیچ وجه به مقاصد مؤلف آن محدود نمی شود. با رفتن اثر از یک بافت فرهنگی و تاریخی به بافتی دیگر ممکن است معانی جدیدی از آن استنباط شود که نویسنده یامخاطبان معاصر هرگز آن را پیش بینی نکرده اند.

 از دیدگاه گارامر این ناپایداری بخشی از خصلت خود اثر است. هر تفسیری مشروط است و بر اثر معیارهای سنتی و تاریخی هر فرهنگ خاص محدود می شود و شکل می گیرد. هیچ امکانی برای شناخت یک متن ادبی« آنچنان که هست» وجود ندارد.

از دیدگاه گارامر هر تفسیری یک اثر متعلق به گذشته، شامل گفتگویی بین گذشته و حال است(8).

  گادامر می گوید، سنت« از مشروعیتی برخوردار است که در قالب منطق نمی گنجد.»(9)  گادامر زمانی تاریخ را«  گفت وشنودی که ما هستیم»  تعریف کرده است، تفسیرشناسی، تاریخ را گفتگویی ایده میان گذشته، حال و آینده می داند و صبورانه در پی از میان بردن موانع فراراه این ارتباط متقابلی است، و فکر ناکافی در امر ارتباط را تحمل نمی کند، روش  تفسیرشناختی – در پی آن است که هر یک از اجزاء یک متن را در فرآیندی که عموماً« دور تفسیر شناختی» her meneatical circle نامیده می شود. بر کلی کامل منطبق سازد و ویژگیهای فردی  در مقابل کل متن قابل فهم است و کل متن در پرتو ویژگی های فردی قابل فهم شود(10). تازه ترین تحول تفسیرشناختی در آلمان« زیبا شناسی دریافت» یا reception aesthoetics « نظریه دریافت» نامیده می شود که به خلاف گادامر منحصراً بر آثار گذشته تأکید نمی کند. نطریه دریافت به بررسی نقش خواننده در ادبیات می پردازد و از این نظر تحولی کاملاً تازه است. در حقیقت تاریخ نظریه ادبی جدید را می توان بطور تقریبی به سه مرحله تقسیم کرد:

 پرداختن به مؤلف( رمانتیسم و قرن نوزدهم)؛ توجه  انحصاری به متن( نقد جدید)؛ و چرخش بارز کانون توجه به سوی خواننده در سالهای خیر(11). در اصطلاح اصحاب نظریه دریافت خواننده اثر ادبی را، که چیزی بیش از زنجیرة علائم سیاه سازمان یافته بر صفحه نیست،« عینیت» می بخشد، بدون این مشارکت فعال و مداوم خواننده هیچگونه اثر ادبی در کار نخواهد بود. از دیدگاه نظریه دریافت هر اثر ادبی با هر درجه انسجام از گسلهائی چند ساخته شده است؛ در نظریه دریافت فرآیند خواندن همواره فرآیندی پویا و جنبشی بغرنج و افشاکننده در طول زمان است(12). برای انجام این کار، خواننده«  پیش دانسته های» معینی را وارد اثر خواهد کرد، بافت مبهم عقاید و انتظاراتی را که جنبه های گوناگون اثر در آن ارزیابی خواهد شد. با پیشرفت فرآیند خواندن، خود این انتظارات در نتیجه آنچه که ما می آموزیم  تعدیل خواهد شد و دور تفسیری در حرکت از جزء  به عمل وبالعکس به گردش درخواهند آمد(13). بعلاوه، همه این فعالیت های پیچیده به یکباره درچند سطح صورت می گیرد، زیرا متن دارای« سابقه» و« پیشینه» دیدگاه های روایتی مختلف، و لایه های مختلفی از معناست که ما دائماً در میان آنها حرکت می کنیم(14).

بیست و دو : ساخت گرائی و نشانه شناسی

ساختگرایی چنان که از نامش برمی آید به ساختارها می پردازد، و به ویژه آن دسته قوانین محلی را بررسی می کند که بر ساختارها حاکمند(15). آنچه در این نوع از تحلیل قابل توجه است ین است که محتوای واقعی داستان را در پرانتز می گذارد و توجه خود را بطور کامل بر فرم متمرکز  می کند(16). مناسبات میان عناصر گوناگون داستان می تواند از انواع توازی، تقابل قلب، تعادل و نظایر ن باشد، و تا جایی که ساختار این مناسبات درونی دست نخورده باقی بماند، واحدهای منفرد را می توان به جای یکدیگر نشاند.( سه نکته) اول، از دیدگاه ساختگرایی  اهمیتی ندارد که این داستان نمونه ای از ادبیات طراز اول نیست. این روش در مقابل ارزش فرهنگی موضوع موردبررسی خودکاملاً بی تفاوت است. هر چیزی از« جنگ و صلح» war and peace گرفته تا« هلهلة جنگ» war cry قابل بررسی است با روش آن تحلیلی است نه ارزیابی کننده. دومی ساختارگرایی مواجهه ای حساب شده با شعور متعارف است. ساختگرایی، معنای آشکار داستان را رد می کند و به جای آن در پی جداکردن برخی « ژرف» ساختهای درونی آن که در سطح به چشم نمی خورد برمی آید. متن را با ارزش ظاهری آن در نظر نمی گیرد بلکه آنرا با چیزی از نوعی کاملاً متفاوت جایگزین می کند سوم اگر محتوای خاص متن قابل جایگزین کردن باشد پی به تعبیری می توان گفت که محتوای روایات همان ساختار آن است . این گفته معادل به این ادعاست که بگوئیم روایت به طریقی درباره خودش صحبت می کند« موضوع» آن مناسبات درونی و شیوه های مفهوم سازی خودش است(17). ساختگرایی ادبی در دهه 1960 شکوفا شد و در آغاز کوششی بود به منظور بکاربستن روشها و دریافت های فردینان دوسوسور بنیانگذار زبانشناسی ساختاری نوین در عرصه ادبیات(18). سوسور زبان را نظامی از نشانه ها می دانست که باید به روش« همزمانی» مطالعه شوند و نه« درزمانی» یا به عبارت دیگر زبان باید به مثابه نظامی کامل در مقطع معین از زمان مورد بررسی قرار گیرد و نه در جریان تحول تاریخی آن، هر نشانه ای را متشکل از یک« دال» Signifier ( تصویرآوایی یا معادل نوشتنی آن) و یک« مدلول: Signified ( مفهوم یا معنی) می دانست. بنابراین رابطه میان کلی نشانه و آنچه نشانه به آن ارجاع می شود( چیزی که سوسور آن را« مصداق» Refrent درون نظام فقط به دلیل تفاوتی که با نشانه های دیگر دارد معنی دار است(19). سوسور می گوید، در نظام زبانی فقط تفاوت ها وجود دارند معنا پدیده ای رازآمیز نیست که در ذات یک نشانه وجود داشته باشد بلکه صرفاً نقش نشانه است که حاصل تفاوت داشتن آن نشانه با سایر  نشانه هاست. سرانجام سوسور بر این عقیده بود که چنانچه زبان شناسی خود را به گفتار عملی یا به گفته خود او« پارل» Parole مشغول دارد، به آشفتگی مأیوسانه ای خواهد رسید. سوسور به بررسی آنچه که مردم عملاً می گفتند علاقه ای نداشت بلکه در پی دستیابی به ساختار عینی نشانه هایی بود که در وهله اول محصول گفتار بود و این ساختار« لانگ» langue می نامید. سوسور همچنین به اشیاء واقعی که مردم دربارة آنها صحبت می کردند نمی پرداخت. برای مطالعة مؤثر زبان مصداقهای نشانه ها، یعنی چیزهایی که نشانه ها عملاً به آنها اشارت داشتند باید در پرانتز قرار می گرفت. ساختگرایی بطورکلی کوششی است در جهت بکاربستن این نظریة زبانی در زمینة موضوعات و فعالیت های غیرزبانی. تحلیل ساختگرایانه بر آن است تا مجموعه قوانین شالوده ای ناظر بر ترکیب این نشانه ها و رسیدن به یک معنا را استخراح کند. چنین تحلیلی تا حدود زیادی به آنچه که نشانه ها واقعاً می گویند کاری ندارد و بجای آن بر روابط درونی آنها با یکدیگر تأکید می ورزد.این مکتب گویای این واقعیت ات که زبان همراه با مسائل، رازها، و پیامدهای آن به نمونه اعلاو نیز وسواس حیات روشنفکری قرن بیستم تبدیل شده است(20). دیدگاههای زبانشناختی سوسور فرمالیست ها را تحت تأثیر قرارداد، گرچه فرمالیسم خود دقیقاً نوعی ساختگرایی نیست. فرمالیسم متون ادبی را از دیدگاه های« ساختاری» می نگرد و با رها کردن مصداق، بررسی خود نشانه را مورد توجه قرار می دهد، اما به ویژه معنا را بعنوان پدیده ای افتراقی در نظر نمی گیرد، یا، در بیشتر آثارش، قوانین ژرف و ساختارهای شالوده ای متون ادبی را بررسی نمی کند(21).

 یکی از فرمالیست های روسی، یعنی رومن یاکوسن ربانشناس بود که پیوند اصلی میان فرمالیسم و ساختگرایی امروزین را برقرار کرد. یاکوسن در مهاجرت بعدی خود به  امریکا رفت و در آنجا در سالهای جنگ جهانی دوم با مردم شناس فرانسوی، کلودلوی استراوس آشنا شد، و بخش اعظم تکامل ساخت گرایی نوین مرهو ن این ارتباط تفکری بود(22).

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد پدیدار شناسی علم تفسیری

پاورپوینت درباره تفسیری بر نهج البلاغه

اختصاصی از حامی فایل پاورپوینت درباره تفسیری بر نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت درباره تفسیری بر نهج البلاغه


پاورپوینت درباره تفسیری بر نهج البلاغه

فرمت فایل : power point  (لینک دانلود پایین صفحه) تعداد اسلاید  : 36 اسلاید

 

 

 

 

üالف) مفهوم شناسی حق

حق در نهج البلاغه در پنج معنا به کار رفته است که دو معنای آن حقیقی و سه معنای آن اعتباری است که عبارتند از :

حق به معنای واقعیت و امر واقعی ، یعنی به واقعیت عینی و خارجی، حق گفته می شود. مثلا مرگ امری واقعی است، از این رو حق است.

فَإِنَّهُ وَاللهِ الْجِدُّ لاَ اللَّعِبُ، وَالْحَقُّ لاَ الْکَذِبُ، وَمَا هُوَ إِلاَّ الْمَوْتُ أَسْمَعَ دَاعِیهِ، وَأَعْجَلَ حَادِیهِ

سوگند به خدا!امر مهمی است، واقعیت است و شوخی نیست! حق است و دروغ پردازی نیست، و این امر واقعی، مرگ است که منادی آن  دعوتش را شنواند و سرود خوان آن همه را شتابان خواند!

همچنین است کروی بودن زمین و سیال بودن مایعات و سوزان بودن آتش.

 

سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 132 .

 

حَقُّ الْوَالِی عَلَى الرَّعِیَّةِ، وَحَقُّ الرَّعِیَّةِ، عَلَى الْوَالِی،

حق زمامدار بر مردم، و حق مردم بر زمامدار.

آنچه در حقیق شناسی مطرح است، شناخت حقوق اعتباری و لحاظ کردن رعایت آنهاست که در ایم صورت مناسبات و روابط انسانی جایگاه درست خود را می یابد.

همچنین است حق دو همسر نسبت به همه، حق پدر و مادر به فرزندان، و حق فرزندان به پدر و مادر.


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت درباره تفسیری بر نهج البلاغه

تحلیل روش شناختی دیدگاه های تفسیری علامه شعرانی با تکیه برحاشیه منهج الصادقین

اختصاصی از حامی فایل تحلیل روش شناختی دیدگاه های تفسیری علامه شعرانی با تکیه برحاشیه منهج الصادقین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحلیل روش شناختی دیدگاه های تفسیری علامه شعرانی با تکیه برحاشیه منهج الصادقین


تحلیل روش شناختی دیدگاه های تفسیری علامه شعرانی با تکیه برحاشیه منهج الصادقین

پایان نامه کارشناسی ارشد الهیات

گرایش علوم قرآن و حدیث

140 صفحه

چکیده:

روش شناختی به عنوان مقدمه مطالعات علوم، با استناد به منابع و بهره گیری از ابزارهای متعدد، به بررسی و تحلیل هدف موضوع تحقیق، می پردازد. در حیطه علوم دینی،  روش شناختی دانش های متأثر از قرآن، به خصوص علم تفسیر دارای اهمیت است.

با نظر به گستره دانش و آرای تفسیری، علوم قرآنی و حدیثی میرزا ابو الحسن شعرانی(1352ش) ، که در حواشی ایشان برتفاسیر مجمع البیان، روض الجنان و منهج الصادقین نمود یافته است، روش شناختی تفسیری ایشان، با هدف رسیدن به مبانی و نظام اندیشه ایشان در حوزه تفسیر ضروری می نماید. و با ملاحظه حواشی فراوان و گسترده ایشان برتفسیر منهج الصادقین، این رویکرد با محوریت این حواشی پی گرفته شده است.

بررسی حواشی تفسیر منهج الصادقین و مطالعه سایر آثار تفسیری و علوم قرآنی علامه شعرانی، بیانگر  نگاه جامع تفسیری ایشان می باشد. تنوع روش ها و گرایش های تفسیری، اعم از اجتهادی و روایی در حوزه های گوناگونی چون: اهتمام به مباحث لغوی، تأکید بر مباحث کلامی، کاربردی کردن مباحث فقهی، تأیید مباحث عرفانی درعین عدم التزام به این رویکرد تفسیری، رهیافتهای قرآنی در حل مسائل اجتماعی، نگاه مشروط به تفسیر علمی و ... بیانگر این مهم می باشد.

محوریت آیات قرآن و تفسیر اهل بیت در کنار تفسیر مفهومی و مصداقی و اهتمام به علوم قرآنی و توجه به منابع تفسیری اهل سنت و نقد و بررسی روایات تفسیری به ویژه اسرائیلیات، عمده ترین شاخصه های تفکر تفسیری ایشان می باشد.

کلمات کلیدی:

میرزا ابو الحسن شعرانی، منهج الصادقین، ملا فتح الله کاشانی، روش های تفسیری، روش شناسی، گرایش های تفسیری، علوم قرآنی، اصول، مبانی


دانلود با لینک مستقیم


تحلیل روش شناختی دیدگاه های تفسیری علامه شعرانی با تکیه برحاشیه منهج الصادقین

ISM ( پاورپوینت آموزش تکنیک آی اس ام،ISM) ، مدل ساز ی ساختاری تفسیری

اختصاصی از حامی فایل ISM ( پاورپوینت آموزش تکنیک آی اس ام،ISM) ، مدل ساز ی ساختاری تفسیری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

ISM ( پاورپوینت آموزش تکنیک آی اس ام،ISM) ، مدل ساز ی ساختاری تفسیری


ISM ( پاورپوینت آموزش تکنیک آی اس ام،ISM) ، مدل ساز ی ساختاری تفسیری

مدل سازی ساختاری تفسیری یا Interpretive Structural Modelling توسط اندرو سیج به سال 1977 ارائه شد. روش ISM یک روش ساختار تفسیری است که در سال 2006 توسط آگاروال مطرح گردید و در سال 2007 توسط کانان در مقاله‌ای ارائه شد. در این روش ابتدا به شناسایی عوامل موثر و اساسی پرداخته و سپس با استفاده از روشی که ارائه شده است، روابط بین این عوامل و راه دستیابی به پیشرفت توسط این عوامل ارائه شده است. روش ISM با تجزیه معیارها در چند سطح مختلف به تحلیل ارتباط بین شاخص‌ها می‌پردازد. مدل ساختار تفسیری قادر است ارتباط بین شاخص که به صورت تکی یا گروهی به یکدیگر وابسته‌اند، را تعیین نماید. روش ISM با تجزیه معیارها در چند سطح مختلف به تحلیل ارتباط بین شاخص‌ها می‌پردازد. روش ISM می‌تواند برای تجزیه وتحلیل ارتباط بین ویژگی‌های چند متغیر که برای یک مساله تعریف شده‌اند، استفاده شود روش ISM می‌تواند برای تجزیه وتحلیل ارتباط بین ویژگی‌های چند متغیر که برای یک مساله تعریف شده‌اند، استفاده شود.

طراحی مدل ساختاری تفسیری (ISM) روشی است برای بررسی‌ اثر هر یک از متغیرها بر روی متغیرهای دیگر؛ این طراحی رویکردی فراگیر برای سنجش ارتباط است و این طراحی برای توسعة چارچوب مدل به‌کار می‌رود تا اهداف کلی تحقیق امکان‌پذیر شود.

 

در این فایل به صورت کامل، تکنیک های ISM توضیح داده شده است. این فایل پاور پوینت حاوی 19 اسلاید می باشد که مدل ساز ی ساختاری تفسیری یا آی اس ام را بشکل گام به گام، همراه با یک مثال عددی توضیح می دهد.

 

الگوریتم تکنیک ISM

-تعیین متغیرهای تامین کننده

-تشکیل ماتریس خودتعاملی ساختاریSSIM

-تشکیل ماتریس دستیابی اولیه(RM)

-تشکیل ماتریس دستیابی اصلاح شده(ماتریس دستیابی نهایی)

-تعیین سطح شاخص ها

-ترسیم مدل نهایی ساختاری تفسیری

-تحلیل جدول نفوذ - وابستگی


دانلود با لینک مستقیم


ISM ( پاورپوینت آموزش تکنیک آی اس ام،ISM) ، مدل ساز ی ساختاری تفسیری

دانلود مقاله مبانی و روش های تفسیری علامه طباطبایی

اختصاصی از حامی فایل دانلود مقاله مبانی و روش های تفسیری علامه طباطبایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مبانی و روش های تفسیری علامه طباطبایی

 

چکیده :
مرحوم علامه زندگی و سرمایه عمر خود را در راه حقیقت طلبی صرف کرد.
در تفسیر احیای روش تفسیری قرآن با قرآن اهمیت دادن به تفسیر و احیای سنت تفسیر قرآن در حوزه ها، عنایت به گفت و گو و بحث قرآن با مسائل جدید فردی و اجتماعی و یافتن پاسخ قرآن در باب این مسائل،عنایت به سازگاری دین با عقل و علم در فعالیت تفسیری خود، پیرایش پیش فرضها در هنگام تفسیرفعالیت داشتند.
در المیزان در خصوص مسائل امروز جهان و‌ آرا و افکار و مکاتب و ایده‌های گوناگون بحث‌های کافی و مفیدی شده و این مباحث با قوانین اسلام تطبیق و مواقع جرح و تصویب و رد و ایراد و یا نفی اثبات مشخص شده است‌.
وی در مقدمه تفسیر المیزان پس از اشاره به روش‌های مفسران اظهار می‌دارد: شما اگر در تمام روش‌ها و مسلک‌هایی که درباره تفسیر قرآن بر شمرده‌ایم دقت کنید؛ مشاهده خواهید کرد همه آنها در یک نقص که نقص بسیار بزرگی است، شریک هستند و آن این که نتایج حاصل از بحث‌های علمی و فلسفی را بر قرآن کریم تحمیل کرده‌اند بی‌آن‌که آیات دلالتی بر این معانی داشته باشند‌.
علامه طباطبایی در جایی دیگر با اشاره به روش اهل‌بیت(ع) در تفسیر قرآن می‌گوید: پیامبر اکرم(ص) و اهل‌بیت‌(ع) گرچه بر طبق نصوص قرآن ، شارح و مفسر و مبین معانی و مقاصد قرآن هستند، ولی اساس بیانات و روش تعلیم و تفسیر ایشان، همان طریق و روش تفسیر قرآن به قرآن بوده که قرآن آن‌را به ما ‌آموخته است
علامه طباطبایی بر‌خلاف تصور برخی مبنای روش تفسیری خود را روایات اهل‌بیت(ع) در کنار آیات قرآن قرار داده و این روش تفسیر آیه به آیه را همان روش تفسیر پیامبر و اهل‌بیت(ع) می‌داند

 

مقدمه :
مرحوم علامه زندگی و سرمایه عمر خود را در راه حقیقت طلبی صرف کرد..
ایشان بیش از آنکه به دنبال منویات و یا جریانهای رایج باشد به دنبال حقیقت بود. هرگاه حقیقت را می یافت و با تامل و تحقیق چیزی را کشف می کرد در بیان و اظهار آن تردید روا نمی داشت چنانکه از آرای ایشان در تفسیر شریف المیزان یا تعلیقات ایشان بر بحارالانوار علامه مجلسی آشکار است.

 


ویژگی های اخلاق علمی علامه :
اخلاق علمی علامه طباطبایی از ویژگیهای خاصی برخوردار است که به برخی از آنها اشاره می شود :
۱) حقیقت طلبی :
---مرحوم علامه زندگی و سرمایه عمر خود را در راه حقیقت طلبی صرف کرد . ایشان بیش از آنکه به دنبال منویات و یا جریانهای رایج باشد به دنبال حقیقت بود. هرگاه حقیقت را می یافت و با تامل و تحقیق چیزی را کشف می کرد در بیان و اظهار آن تردید روا نمی داشت چنانکه از آرای ایشان در تفسیر شریف المیزان یا تعلیقات ایشان بر بحارالانوار علامه مجلسی آشکار است .--- این نکته را نیز باید در مورد علامه تذکر داد که ایشان در بیان حقیقت اهل هیاهو و جوسازی و نبود و از راه تدریس و گفتار و نوشتار متعارف آرا و نظرات خود را مطرح می ساخت .
۲) کنجکاوی و حساسیت نسبت به مسائل :
علامه فردی کنجکاو بود و از کنار مسائل براحتی نمی گذشت . مسائل مهم و قابل توجه مورد تامل و تدقیق ایشان قرار می گرفت و عملا به این موضوعات حساسیت و توجه نشان می دادند: مسائلی از قبیل مسائل هستی شناسی انسان شناسی عرفانی
۳) توجه و استفاده از منابع و اندیشه های متفکران غیرمسلمان :
علامه طباطبایی در عین تسلط بر فلسفه و عرفان و متون اسلامی هرگز خود را در این محدوده محصور نساخت بلکه مرزهای معرفت و تحقیق خود را تا منابع غیراسلامی نیز گسترش داد
آشنایی استاد علامه با معارف دیگر مکاتب و حوزه های فکری دیگر سطحی نبوده و از عمق و غنای قابل توجهی برخوردار بود چنانکه ایشان جلسات پژوهش تطبیقی مذاهب جهان را تشکیل داده و در آن عهده دار تفسیر و بررسی متون دینی مختلف بودند.
۴) انصاف علمی :
علامه در بیان و طرح آرای مخالفان کمال انصاف و امانت را مراعات می نمودند و عقاید و نظرات ایشان را همانگونه که صاحبان آرا در نظر داشتند مطرح و آنگاه نقد و بررسی می کردند حتی اگر این آرا مربوط به مخالفان رسمی دین مانند مارکسیستها می بود، چنانکه حتی پس از انتشار نخستین جز از کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم که در نقد و بررسی آرای فلاسفه غربی و بویژه مارکسیستها نوشته شده بود مارکسیستهای ایران با تشکیل جلساتی تصدیق کردند که مولف در نقل مطالب آنان کمال امانت را رعایت کرده و کوچکترین تحریفی رخ نداده است .
نوآوری های اساسی و پرثمر در حوزه های معرفتی:
علامه دارای برخی از نوآوری ها در حوزه های مختلف معرفتی است که پیامدهای پر بار و اساسی برای آن حوزه ها در برداشته و یا با به کار بردن آنها به دنبال خواهد داشت . برخی از نوآوری های اساسی ایشان از این قرارند :
در فلسفه عنایت به نگارش مباحث فلسفی به زبان فارسی و توام با ساده نویسی و پرهیز از دشوارنویسی، طرح مباحث معرفت شناسی و مقدم داشتن آن بر مباحث هستی شناسی، نشان دادن امکان گفت و گو و بحث فلسفی با دستگاههای فلسفی غربی و شرقی، احیای سنت فلسفی با تقریر و تحلیل جدید از سنت فلسفی، طرح و تالیف فلسفه در قالب اصل موضوعی یا آکسیوماتیک، احیا روش مشائی در طرح و تالیف مباحث فلسفی و پیرایش فلسفه از دخالت دادن گزاره های غیرفلسفی شعری، خطابی، دینی، عرفانی و تلاش برای تفکیک حقایق از اعتباریات در مباحث فلسفی. در علم کلام نیز می توان به مواردی از قبیل : آشکار ساختن خلط حقایق و اعتباریات در تاریخ کلام و مباحث کلامی، پرداختن به مسائل جدید کلامی از قبیل حقوق زن، برده داری در اسلام، تکامل انسان، نظام اجتماعی و سیاسی اسلام و طرح موضوعات جدید کلامی اشاره داشت .
در تفسیر احیای روش تفسیری قرآن با قرآن اهمیت دادن به تفسیر و احیای سنت تفسیر قرآن در حوزه ها، عنایت به گفت و گو و بحث قرآن با مسائل جدید فردی و اجتماعی و یافتن پاسخ قرآن در باب این مسائل،عنایت به سازگاری دین با عقل و علم در فعالیت تفسیری خود، پیرایش پیش فرضها در هنگام تفسیرفعالیت داشتند.
در فقه نیز می توان برای مثال به طرح نظریه اساسی وجود قوانین ثابت و متغیر در دین طرح مسئله دخالت زمان و مکان در تغییر احکام و نیز مسئله مصلحت و دخالت آن در قوانین اشاره کرد.
در اخلاق نیز علامه با طرح ایده مکتب خاص اخلاقی قرآن و تمایز آن از مکاتب اخلاقی عقلی و دینی عام اخلاق را از قالب سنتی و بی روح آن درآورده است . موتور محرک این نوع اخلاق حب و عشق است و غایت آن ذات مقدس الهی است.
نظری به زندگی و برخی آرای علامه طباطبایی:
((علامه طباطبایی در بیان حقیقت اهل هیاهو و جوسازی نبود و از راه تدریس و گفتار و نوشتار متعارف آرا و نظرات خود را مطرح می ساخت .
علامه طباطبایی در علم تفسیر روش تفسیری قرآن با قرآن را احیا نمود و سنت تفسیر در حوزه های علمیه را ارزش و اهمیت بخشید .
علامه طباطبایی فردی کنجکاو بود و از کنار مسائل به راحتی نمی گذشت و در آنها تامل و تدقیق روا می داشت.))
علامه طباطبایی هنگامی که در تبریز بود، تفسیری بر قرآن کریم از اول قرآن تا سوره اعراف تدوین کرد که البته به صورت مختصر بوده است و بر اساس همان تدریس می‌کرد؛ اما پس از آن تصمیم گرفت تفسیری به طور مفصل که شامل نیازهای روز بوده و جهات تاریخ و فلسفی و اخلاقی و بحث‌های اجتماعی و روایی در آن رعایت شود، به سبکی نوین تدوین کند که همان تفسیر «المیزان فی تفسیر القرآن» است‌.
تفسیر المیزان بر اساس روش تفسیری مرحوم آیت‌الله سیدعلی قاضی استاد علامه طباطبایی یعنی تفسیر آیات به آیات تدوین شده است؛ به گونه‌ای که مرحوم قاضی به این سبک، تفسیری را از ابتدای قرآن تا سوره انعام نگاشت و علامه طباطبایی نیز تأکید داشت که این روش تفسیری از مرحوم قاضی به ارث رسیده است‌. در این مقاله‌ای که هم اکنون میخوانید نویسنده برخی از خصایص این روش تفسیری را بررسی کرده است.
روشها و خصایص تفسیری علامه :
نخستین مزیت المیزان همان تفسیر آیات به آیات است، به این معنی که قرآن را با خود قرآن تفسیر کنند. همان‌گونه که در روایاتی از امام معصوم(ع) داریم، «ان القرآن یفسر بعضه بعضاً» آیات قرآن به وسیله برخی آیات دیگر تفسیر می‌شود‌. آیات قرآن همه از یک مبدا نازل شده وکلام واحدی است که سبقت و لحوق بعضی آیات بر بعضی دیگر، دخالت در معنای کلی مستفاد از آیه ندارد، بر این اساس، تمام قرآن به مثابه کلام و خطابه‌ای است که از متکلم واحدی ایراد شده و هر جمله آن می‌تواند قرینه و مفسر هر یک از جملات دیگر آن باشد و بر همین مبنا، اگر در معانی آیات، خفائی به نظر برسد، با ملاحظه و تطبیق و تقارن با آیات دیگر که در این موضوع یا مشابه آن وارد است، این خفاء از بین می‌رود‌.
در تفسیر المیزان آیات قرآن با آیات دیگر این کتاب الهی تفسیر و معنای آیات از خود همین آیات برداشت می‌شود و بر این اساس، معانی استفاده شده از خارج بررسی و موافقت یا مخالفتش با قرآن مشاهده می‌شود‌. نه این‌که ابتدا آن معانی را که در ذهن است اصل و محور قرار دهیم و سعی کنیم آن معانی انتزاعی را با آیات قرآن مطابقت دهیم. همچنان‌که بسیاری از تفاسیر به این روش انجام شده و در حقیقت تفسیر نیستند، بلکه تطبیق معانی ذهنی و مدرکات خارجیه یا علوم فلسفی، اجتماعی، تاریخ و روایات وارده با قرآن است‌. همچنان‌که مشهود است با روش تطبیق به کلی آیات مفهوم و محتوا و اعتبار خود را از دست می‌دهند؛ زیرا هر یک از علما و دانشمندان اعم از نحویون، فلاسفه و دانشمندان علوم تجربی تلاش می‌کنند دانش و علم خود را بر قرآن تطبیق دهند و از قرآن سند و شاهدی برای علم خود دریافت کنند‌. این روش در حقیقت قرآن را مسخ و تفسیر را فاقد ارزش و اعتبار می‌کند، در حالی‌که معنای قرآن را باید از خود قرآن گرفت و این مسأله در المیزان به نحو احسن رعایت شده است‌.
از دیگر ویژگی‌های المیزان، رعایت کردن معانی کلی برای الفاظ موضوعه است، نه در خصوص معانی جزئیه طبیعه و مادیه مأنوس با ذهن انسان‌. همچنین می‌توان گفت ورود به بحث‌های مختلف روایی، اجتماعی، تاریخی، فلسفی و علمی علاوه بر مباحث قرآنی از مهمترین خصوصیات تفسیر المیزان است که در آن هر یک از مباحث به طور جداگانه بدون آن‌که مطالب در هم آمیخته و موضوعات با یکدیگر خلط شوند، مورد نظر قرار گرفته است‌.
در المیزان در خصوص مسائل امروز جهان و‌ آرا و افکار و مکاتب و ایده‌های گوناگون بحث‌های کافی و مفیدی شده و این مباحث با قوانین اسلام تطبیق و مواقع جرح و تصویب و رد و ایراد و یا نفی اثبات مشخص شده است‌.
ضمن این‌که به اشکالات و ایراد‌های وارده بر موضوعات اسلامی که از ناحیه مکتب‌های شرقی و غربی مطرح شده، پاسخ‌های کاملی ارائه شده است و مواضع ضعف و نقاط ابهام و مغلطه تبیین شده است و به طور کلی، قرآن در المیزان محور حقیقت و اصالت و واقعیت قرار گرفته و آرا و اندیشه‌های گوناگون با آن سنجیده می‌شود و در پایان موارد خطا و اشتباه و مغالطه‌های مکتبی و ایده‌های آنان مشخص می‌شود‌.
پاسداری از مکتب تشیع یکی دیگر از ویژگی‌های تفسیر المیزان است که با بحث دقیق، عمیق و نشان‌دادن مواضع آیات، این مهم مورد توجه قرار گرفته است و با بیانی رسا و بلیغ، بدون آن‌که حمیّت‌های جاهلی برانگیخته شود، از روی نفس آیات قرآن و تفسیری که قابل رد و انکار نباشد و نیز به وسیله روایاتی که ازخود عامه نقل شده، مانند تفسیر«الدرالمنثور» سیوطی در هر موضوعی از موضوعات ولایی، مطلب روشن شده است‌.
تفسیر المیزان در مسائل اخلاقی به طور مبسوط و در مسائل عرفانی به طور دقیق و لطیف با اختصار بحث می‌کند و با عباراتی کوتاه و جذاب انسان را به لقاءالله دعوت می‌کند‌. این تفسیر معانی ظاهری و باطنی قرآن و عقل و نقل را بخوبی پیوند داده است و هر یک از آنها در المیزان نقش خاصی دارند‌. المیزان از لحاظ قواعد ادبیات عرب بسیار قوی و استوار بوده و به قدری در حفظ قواعد ادبی و انشاء مسلسل مطالب رسا و محکم است که حتی تشخیص آن در نزد علما و محققان عرب که اهل ادبیات هستند، مشکل است که بتوانند تشخیص بدهند نویسنده آن غیر‌عرب است‌.
این تفسیر در نشان دادن نکات دقیق و حساس و جلوگیری از مغالطه کلمات معاندان و نیز در جامعیت منحصر به فرد است‌.
مرحوم علامه طباطبایی با وجود این‌که روش تفسیر قرآن به قرآن را به عنوان مبنای اساسی و پایه اصلی تفسیر خود معرفی کرده است اما در عین حال ارزش تفسیری سنت (احادیث و روایات) را نیز نادیده نگرفته است و رجوع به روایات را در پاره‌ای موارد لازم و از مقدمات ضروری تفسیر صحیح قرآن می‌داند‌.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 15   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مبانی و روش های تفسیری علامه طباطبایی