حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله امیر ارسلان نامدار

اختصاصی از حامی فایل دانلودمقاله امیر ارسلان نامدار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار , چنین روایت کنند که در روزگار قدیم , بازرگان ثروتمندی زندگی می کرد که به او خواجه نعمان می گفتند . خواجه نعمان مردی زیرک و دانا بود و با آنکه بیش از چهل سال نداشت , در کار تجارت استاد بود و از علوم روزگار خود سر رشته داشت و علم نجوم را به خوبی می دانست .
روزی خواجه نعمان قصد سفر به هندوستان کرد . پس دستور داد غلامانش کالاهای مورد نظر را تهیه کردند و راهی سفر شد . کشتی ای اجاره کرد و بارها را داخل آن گذاشت . حدود ظهر بود که بادبانهای کشتی را بر افراشتند و کشتی به حرکت در آمد . کشتی چون قویی سبکبال , سینه آب را می شکافت و جلو می رفت . ده روزی در دریا بودند . همه جا تا چشم کار می کرد , آب بود و آب .
خواجه نعمان روزها به عرشه کشتی می آمد و به تماشا می نشست . روز یازدهم منظره جزیره ای از دور نمایان شد . خواجه نعمان از ناخدا پرسید :( آنجا کجاست ؟) ناخدا پاسخ داد : ( جزیره ای است بسیار زیبا و دیدنی که چشمه های آب شیرین فراوانی دارد .)
خواجه نعمان هوس کرد در جزیره پیاده شود و گشتی بزند تا خستگی ده روز روی آب ماندن را از تن بیرون کند .
کشتی به سوی جزیره رفت و لنگر انداخت . خواجه نعمان گفت : ((شما در کشتی بمانید .می خواهم کمی با خود خلوت کنم و تنها در جزیره قدم بزنم .))
آنگاه از کشتی پیاده شد و قدم در جزیره نهاد . هوای جزیره لطیف و روح بخش بود . کمی راه رفت. از چشمه ای آب گوارا نوشید . ناگاه صدای ناله ای شنید که دل سنگ را آب می کرد .زانو هایش سست شد . چند لحظه ای نتوانست حرکتی بکند . سرانجام به خود آمد و رد صدا را گرفت . رفت و رفت تا به دختری رسید که چشم می دید ،اما عقل نمیتوانست باور کند . دختری به زیبایی گل سرخ با لباسی پاره و مندرس روی زمین افتاده بود و اشک چون دانه های مروارید از چشمان درشت و زیبای او ، روی گونه هایش می چکید .
خواجه نعمان بیش از این طاقت نیاورد . پیش رفت و پرسید :(( ای دختر ،تو کیستی و اینجا چه می کنی ؟ ))
دختر بر آشفت . هراسان نگاهی بر او انداخت و پس رفت . خواجه نعمان گفت : (( نترس . من کاری با تو ندارم . ))
دختر آرام گرفت . خواجه نعمان گفت : (( من خواجه نعمان هستم . تاجری ایرانی ام . برای تجارت به هندوستان می رفتم که به این جزیره رسیدم . هوس کردم دمی در این جزیره بیاسایم که ناله تو مرا به این سو کشاند . ))
دختر وقتی دانست که خواجه راست می گوید خیالش آسوده گشت ، اما همچنان می گریست و چیزی نمی گفت . خواجه پرسید: ((چرا اینقد ر مویه می کنی؟ اگر چشمان تو زاینده رود هم بودند تا کنون خشک می شدند . آخر بگو بدانم سبب دلتنگی تو چیست ؟)).
دختر گفت: (( ای خواجه درد من بی درمان است و جز مرگ چاره ای برایم نمانده است.))
خواجه پرسید: (( آخر بگو بدانم ، تو کیستی ؟ فرشته ای یا آدمی زادی و تک وتنها اینجا چه می کنی ؟ ))
دختر در جواب گفت: (( من آدمی زاده هستم و از تبار بزرگان ))
من ماه بانو ،همسر ملک شاه رومی ام .چهار صد کنیز در خدمتم بود و زندگی آسوده ای داشتم . تا آنکه الماس خان فرنگی به کشور ما حمله کرد . غلامان خبر آوردند که او ملک شاه را کشته است و شهر را غارت کرده و به این سو می آید . از ترس جانم چنگ به صورتم انداختم ، لباس مندرسی بر تن نمودم و خود را در میان کنیزان پنهان کردم تا دشمن نداند کیستم . الماس خان وارد قصر شد و مرا همراه تمام کنیزان سوار کشتی کرد تا به دربار سام خان ، پادشاه فرنگ بفرستد . کشتی مدتی روی آب بود تا به این جزیره رسید . ما را پیاده کردند . کمی در جزیره ماندیم . من به گوشه ای پناه بردم و بر سرنوشت شوم خود اشک ریختم . چون به خود آمدم و به جستجوی دیگران پرداختم، دانستم کشتی جزیره را ترک کرده است و من تک و تنها در جزیره مانده ام . از این که از دست دشمن خلاص شده بودم ، خدا را شکر کردم . چهل روز است که در این جزیره تک و تنها سرگردانم . شب و روز را در اینجا به سر می برم . از میوه درختان می خورم و به سرنوشت شومی که دچارش شده ام ، می اندیشم و می گریم . ))
خواجه نعمان گفت:(( غم مخور که خدا بزرگ است . هر چند خانه من چون کاخ ملک شاه نیست . اما اگر دلت خواست ، می توانی به آنجا بیایی و پیش ما بمانی . ))
دختر لحظه ای اندیشید و گفت:
((باقضا کار زار نتوان کرد
گله از روزگار نتوان کرد.))
گله از بالا پوش خود را بر روی دختر انداخت و او را پنهانی با خود به کشتی برد و در قسمت بالایی کشتی پنهان کرد تا خدمه کشتی متوجه او نشوند . پس رمل و اسطرلاب انداخت و با تعجب دید که اگر ده قدم به سوی هند بروند ، جملگی هلاک خواهند شد و اگر به مداین باز گردند ، مشکلی در پیش رو نخواهند داشت . پس خواجه از ناخدا خواست راه رفته را باز گردند که سربازان الماس خان فرنگی ، در دریا پراکنده اند و رفتن به هند در آغوش کشیدن خطر است . نا خدا پذیرفت و کشتی تغییر مسیر داد و رو به مداین گذاشت .
آنها به سرعت تمام به مداین باز گشتند . مردم به پیش باز آمدند و علت باز گشت خواجه نعمان را جویا شدند . او نیز داستان حمله فرنگیان را به روم باز گفت .
مردم از شنیدن خبر کشته شدن ملک شاه اندوهگین شدند . خبر به گوش حاکم مداین رسید . حاکم خواجه را به دربار خواند و ماجرا را پرسید خواجه نعمان گفت :(( قربان ، سام خان سپاهی را به سر کردگی الماس روانه روم کرده است و آنان ملک شاه را به قتل رسانده اند . ))
حاکم گفت:(( باید چاره ای اندیشید که خطر نزدیک است . نکند که الماس خان قصد ما را بکند . ))
خواجه گفت :(( باید از هر حیث آماده بود تا چشم و گوش بسته در دام آنها گرفتار نشویم .))
حاکم گفت :((حرف پسندیده ای است .))
و دستور داد سربازان آماده و گوش به فرمان باشند .
مدتی گذشت . ماه بانو که سوگوار بود چهل روز و جهل شب در سوگ ملک شاه نشست و اشک ریخت . پس از آن ، جامه عزا را از تن به در آورد . خواجه نعمان که دلباخته او شده بود ، تا آن روز صبر کرد و آنگاه از او خواستگاری گرد .
ماه بانو که در این مدت بسیار رنجور شده بود در پاسخ او گفت : (( شما جان مرا نجات دادید و من این را مدیون شما هستم . لیک باید بدانید که من باردارم . اجازه دهید که فرزندم را به دنیا بیاورم ، آن گاه با جان و دل به همسری شما در خواهم آمد و کنیزی از کنیزان شما خواهم شد .))

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  14  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله امیر ارسلان نامدار

دانلود مقاله امیر کبیر در مقابله با باب و بهاء

اختصاصی از حامی فایل دانلود مقاله امیر کبیر در مقابله با باب و بهاء دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 یکی از طرق شناسائی ماهیت و مواضع سیاسی میرزا حسینعلی بهاء، موسس بهائیت، بررسی روابط و مناسباتش با رجال عصر خویش است .وضعیت فکری و سیاسی رجالی که با او در «پیوند» یا «ستیز زبوده اند ،نشان می دهد که بهاء در چه خطی سیر می کرده:خط دفاع از مصالح ایران یا خیانت به آن ؟خط ستیز با دشمنان استقلال ایران یا وابستگی به بیگانگان؟.
به عنوان نمونه ،مرحوم امیر کبیر با بهاء ، دشمن بلکه از سخت ترین دشمنان او و یارانش بود و متقابلا"میرزا آقا خان نوری (جانشین«انگلوفیل» امیر) از دوستان صمیمی بهاء بود و برای حفظ جان او تلاشها کرد .مقاله زیر ،روابط و مناسبات امیر و آقا خان با پیشوای بهائیت را (بر پایه اسناد و مدارک معتبر ) بررسی می کند :
نقش بی بدیل امیر در سرکوب بابیت
از نا بختیاری ها و بد شا نسی های بابیان و بها ئیان ،آن است که تاریخ،اعدام باب و سرکوب قیام پیروانش در دوران قاجار را عمدتا به پای شخصیتی می نویسد که تحلیلگران تاریخ (اعم از ایرانی و خارجی)نوعا" وی را شخصیتی وطنخواه، اصلاح طلب و ضد استعمار می شناسند: شادروان امیر کبیر !
مهدی بامداد ،یکی از اقدامات امیر کبیر در زمان صدارت را، در کنار«اصلاح امور مالیاتی –ارتش-تنظیم بودجه و تعدیل جمع و خروج مملکتی » ، «قلع و قمع فتنه» تجزیه طلبانه «حسن خان سالار در خراسان» ، «برافراشتن بیرق ایران در ممالک خارجه »، «تاسیس دار الفنون » و « ایجاد روزنامه وقایع اتفاقیه »،«فرو نشاندن انقلاب بابیان» می داند و با اشاره به «شورش ها و انقلاب خونین » پیروان باب در ابتدای سلطنت ناصر الدین شاه در کشور می نویسد "«اگر عرضه ، کفایت ،درایت ، لیاقت و مدیریت ... امیر کبیر در امور نبود غائله و دامنه شورش ها به این زودی ها خاموش نمی شد و در این صورت حتمی بود وضع دولت و ملت ایران دگرگون می گردید». دکتر ابوالحسیننوایی نیز نقش امیر در سر کوبی بابیه را بسیار تعیین کنند می داند : «میر زا تقی خان ... با قتل باب در تبریز و سرکوب کردن فتنه زنجان و نی ریز ، بساط باب در ایران را وازگون ساخت و نگذاشت که ریشه فساد بیش از این در این سر زمین جایگیر گردد».
نقش بی مانند امیر کبیر در سرکوب شورش بابیان ،مورد تأیید و تصریح مورخان بابی و بهائی نیز هست نورالدین چهاردهی،پزوهنده تاریخ باب و بهاء ، «از بزرگان ازلیها و بهائیان شنیده است که باب و افراد حروف حی[=یاران برجسته باب ] همگی درصد تغییر رزیم قاجار بودهو به جای آن، تمامی قوای خود را مصروف بر پا شدن حکومت بیان [کرده] بودند و اگر ... امیر کبیر نبود مسلما" به مقصود خود می رسیدند ».عبدالحمید اشراق خاوری (نویسنده و مبلغ مشهور بهائی) می نویسد :امیر«در مدت سه سال صدرات خود با تمام قوی کوشید تا... امر باب را از روی زمین محو و نابود سازد .برای نیل به این مقصود »فرمان «به قتل این سید باب» داد «ولی عاقبت جز خسران ثمری از رفتار نا هنجار خویش نگرفت».وی سپس به اقدام قاتع امیر در سالهای نخست صدارت به سرکوب آشور بابیان در نقاط مختلف کشور اشاره می کند که به گفته او:«سبب شد مردم در هر شهر و بلد اقتداد به وزیر شریر نموده به اذیت و آزار اهل ایمان » بپردازند. سنخ این مطلب را در آثار دیگر مورخان شاخص بهائی (محمد علی فیضی و فضل الله مازندرانی ) و حتی عباس افندی (پیشئای بهائیت)نیز مشاهده می کنیم . به قول ویلیام هاچر دوگلاس مارتین.مورخان بهائی معاصر می نویسد :«میرزا تقی خان صدر اعظم ایران... مقتدرترین دشمن امر بدیع[=بهائیت]شمرده می شود ».
امیر کبیر ،حسینعلی بهاء را نیز در 1267به کربلا تبعید کرد و دایی و سرپرست باب (حاجی سید علی تاجر شیرازی) را نیز در توطئه ترورامیر با بابیان همدست بود دستگیر و.به علت عدم اظهار توبه، به مجازات رساند.
بر این سیاهه باید نام قره العدین را نیز افزود.قره العیناز پیشگامان بابیت در زمان ناصرالدین شاه بود که عملیات کشف حجاب و رفتن وی با چهره ای بزک شده و عریان به میان مردان بابی و همخوابیش با سران بابیه(که در تاریخ از آن با عنوان رسوائی بدشت یاد می شود) "ثبت تاریخ است و حتی مورخین بابی و بهائی نیز بدان اشاره دارند. به قول کسروی خروج قره العین «از خانه شوهر و همراهیش با مردان و آن داستان بدشت که خود بهائیان پوشیده نداشته اند .دستاویز دشمنان بیشتر گردیده تا دستاویز دوستان این است در کتاب ها دیده می شود که خواهر عبدالبهاء که بهائیان او را همپای فاطمه زهرای شیعیان می شمارند در نامه خود به بهائیان تهران چنین نوشته: قره العین یک دفعه بی حکمتی کرد و هنوز از کله مردم نمی توانیم به در اوریم ».نورالدین چهاردهی «از افراد ثقه ازلیها »شنیده است که«طاهره درزمان زندانی بودن خود تقاضای ملاقات با ناصرالدین شاه نمود و شاه مایل به ازدواج با او بود.درباریان [بخوانید:امیر کبیر] از ملاقات طاهره بیمناک شده و وهم داشتندکه.... زیبایی او موجب شود که شاه مفتونش گردد.لذا مرگ او را جلو آوردند» بابیان درصدد ترور امیر کبیر نیز بر آمدند، که البته با هوشیاری و درایت وی. دستگیر و به جزای عمل خود رسیدند.جالب این است که ،حواریون و یاران با وفای امیر نیز نظیر آیت الله حاج شیخ عبد الحسین تهرانی(وصی امیر )، میرزا هاشم طباطبائی (منشی مخصوص امیر )، سردار مکری (داماد امیر) ، مؤتمن الملک انصاری(کاتب سر امیر) سخت با بابیه و بهائیه مخالف بودند و در قلع و قمع ریشه های آن در ایران و عراق اهتمام شایان داشتند.(ایام" در این باره در مقاله«یاران امیر...»بحث شده است).
بی جهت نیست که با عزل و قتل امیر کبیر ،راه برای تاخت و تاز مجدد بابیان باز شد و میدان را تا آنجا برای پیش برد اهداف خود فراهم دیدند که تا مرز ترور(نافرجام) شاه نیز پیش رفتند.
عباس امانت(مورخ بهائی تبار معاصر) می نویسند :«بابیان ،پس ازشکست های فجیع در مبارزات قلعه طبرسی و درشهر های نیریزو زنجان ،متعاقبا" اعدام باب در شعبان 1266در تبریز،سخت روحیه ﻯ خود را باخته بودند.
ولی پس از سقوط دولت امیر کبیر مجال یافتند تجدید سازمان یابند و بخش هایی از شبکه خود را باز سازی کنند ».سلیمان خان تبریزی (از عناصر اولیه و مهم بابیه که در جریان ترور نا فرجام ناصر الدین شاه دستگیر و به مجازات رسیدند)پس از عزل و تبعید امیر به کاشان د رنامه ای به سید جواد کربلایی (از وفحول بابیان ) نوشت:
«امیر نظام بحمد الله تمام شد، معزول ابدی گردید. الان در باغ فین کاشان محبوس است. میرزا آقا خان اعتماد الدوله وزیر و صدر اعظم گردید.ان شاءالله امورات بهتر نظم خواهد گرفت. البته جناب ایشان[حسین علی نوری] باید خیلی زود تشریف فرما شود که وجود مبارک ایشان مثمرثمر است »
باید گفت نه تنها با اخراج امیر از صحنه، میدان برای تنفس مجدد بابیان باز شد، اصولا" جانشین امیر ، میرزا آقا خان نوری (که«تحت الحمایه» انگلیسی ها بود) از دوستان صمیمی حسینعلی بهاء بود و از بهاء که توسط امیر کبیر به عراق تبعید شده بود رسما" دعوت کرد که به تهران برگردد و پس از باز گشت نیز او را توسط برادرش مورد پذیرائی گرم قرار داد و حتی پس از ترور نا فرجام شاه ،و بگیر وبگیر افراد ،در مقام مخفی کردن بهاء،(که متهم به همدستی با تروریست ها بود) بر آمد، که البته بهاء با احساس خطر شدید ،پیشنهاد میرزا آقا خان را نپذیرفت و خود را به خانه شوهر خواهرش میرزا مجید آهی (منشی سفارت روسیه) رساند و صفیر روسیه (پرنس دالگوروکی) نیز بهاء را تحت حمایت آشکار و پیگیر خویش قرار داد.
(ایام: شرح مطالب در مقاله «حسینعلی بهاء ؛پیوند دیر پا با روسیه» آمده است ).
امیر کبیر ،آماج کینه بهائیان
مرحوم امیر ،سرکوب قاطع فتنه بابیان و اعدام باب و تبعید بهاء،همراه با انجام برخی اصلاحات سباسی –اجتماعب در کشور در چند سال نخست سلطنت ناصرالدین شاه ،برای همیشه راه را برپیشرفت این گروه در تاریخ ایران سد کرد .این نقش بی بدیل ،چنان که دیدیم ،از چشم بابیان و بهائیان مخفی نمانده و اورا آماج کینه توزی و فحاشی آنان ساخته است .
به قول نور الدین چهاردهی :«بابیها وبهائیان سرسخت دشمن آشتی ناپذیرند ومیرزا تقی خان امیر کبیر وناصر الدین شاه را لعن فرستند و این دو تن را مانند یزید و شمر می نگرند».سخن دکتر فریدون آدمیت نیز مؤید اظهارات چهاردهی است :«امیر شورش بابیهرا بر انداخت .به قول شیل [وزیر مختار انگلیس در ایران در کزارش به پالمرستون وزیر خارجه لندن ،مورخ 14 مارس 1851]پس از قائله [بابیان در ]زنجان پیروان باب جرئت نکردند که صلح و امنیت عمومی را بر هم بزنند .اما بیکار ننشستند و پنهانی فعالیت داشتند ؛تا زمانی که اختلالی ایجاد نمی کردند ،کسی را با انان چندان کاری نبود ،البته کینه امیر را در دل داشتند ،کینه ای که در نوشته های همکیشان آنان ،و بهائی و بهائی زادگان در ایران و امریکا هنوز منعکس است .بابیان توطئه کشتن شاه و امیر و امام جمعه تهران را چیدند ، ولی امیر پرده از روی آن بر داشت» و ان توطئه را در نطفه خفه کرد ،که شرح آن در «المتنبئین»نوشته علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه آمده است .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله امیر کبیر در مقابله با باب و بهاء

مقاله نظام قضایی امیر مومنان

اختصاصی از حامی فایل مقاله نظام قضایی امیر مومنان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله نظام قضایی امیر مومنان


مقاله نظام قضایی امیر مومنان

بى تردید حضرت امیرالمؤمنین(ع) محور قضاوتهاى اسلامى و شیعى و مهمترین چهره نظام ساز براى قضاى اسلامى است. آن حضرت در دوران حکومت نبوى، قاضىِ مدینه و یمن بود.[1] قضاوت در مدینه، با حضور شخص رسول خدا(ص) افتخارى عظیم است. تأییدات مکرر رسول خدا نسبت به توانایى آن حضرت در قضاوتها، تأکیدى بر این محوریت است. پیامبر فرمود: «داناترین امت من نسبت به سنتها و قوانین قضایى على بن ابى طالب است»[2] و «داناترین شما به روش داورى، على است»[3] و «قضاوت آن گونه است که على حکم کند»[4] و نیز «اى على! به سوى یمن حرکت کن و با کتاب خدا میان مردم قضاوت و حکومت کن. خدا قلب تو را به سوى حق رهبرى کند و زبان تو را از خطا و اشتباه صیانت بخشد»[5] و همچنین «سپاس خدا را که در خاندان من کسانى را قرار داد که داورى آنها مانند داورى پیامبران است».[6]
در زمان خلفا، برکنارى آن حضرت از خلافت باعث کناره گیرى از امور حکومت، از جمله قضاوت نشد و ایشان دستگاه نوپاى قضایى اسلام را هدایت و رهبرى مى کرد. گاه خلفا مسایل لاینحل قضایى را به حضرت ارجاع مى دادند[7] و گاه خود مستقیماً دخالت مى کرد.[8] و در پایان هر قضاوت، تحسین آنان را برمى انگیخت و همگى مى گفتند: زنهاى جهان از زاییدن فرزندى مانند على عاجزند؛[9] قویترین قاضى در بین ما على است.[10] حضرت در این باره به مالک اشتر مى گوید:
«در آغاز، در کار خلفا دخالت نمى کردم بعد دیدم مردم از اسلام رویگردان مى شوند، که دخالت کردم. ترسیدم اگر به یارى اسلام و مسلمانان برنخیزم، ویرانى در بناى اسلام ببینم، که مصیبت آن براى من بزرگتر از دورى حکومتِ چند روزه است که همچون سراب زایل مى شود».[11]
داوریهاى آن حضرت، چه در زمان رسول و چه در هنگام خلافت و پیش از آن، نظر به پیچیدگى موضوع از یک طرف و ابتکار و دقت نظر در قضاوت از طرف دیگر، توجه صحابه پیامبر و علاقه مندان حضرت را جلب کرد و نظر به اهمیت آن، در قرون اولیه اسلام این قضاوتها در رسائل مخصوص تدوین شد. در قدیمى ترین فهرست کتابهاى شیعه، یعنى فهرست شیخ طوسى و فهرست نجاشى از این تألیفات نام برده شده است. در قرون بعد علما و محدثان شیعه و برخى از محدثان عامه تتبع کرده و این فروع را از موارد متعدد جمع آورى نموده، به صورت کتاب مخصوص درآورده اند.[12]
در دوران بعد از شهادت آن حضرت، ائمه هدى، به ویژه صادقین(ع) و حضرت رضا(ع) مکرراً به قضاوتهاى آن حضرت استناد مى کردند و جملاتى مانند «کان على یقول» و «قضى امیرالمؤمنین» و «اُتى امیرالمؤمنین» و «عن على» و «قضى على» و «اِنَّ امیرالمؤمنین قضى» و «اِنَّ علیاً کان یقول» و «اِنَّ امیرالمؤمنین کان یقضى» و «اِنَّ علیّاً کان یقول» در کلمات آن حضرات فراوان است. ایشان در دیات و قصاص و حدود و قضا و فتاواى قضایى یا قضاوتها به سیره قضایى امیرالمؤمنین مستدل و مستند مى کردند[13] و چنانکه از بعضى عبارات مذکور آشکار است، استناد، سیره عملى یا قولى ائمه بود و مخصوص واقعه اى خاص نبود.
در اسناد بسیارى از روایات قضایى که در سراسر کتب قضا و حدود و دیات و قصاص موجود است، به منابعى مانند کتاب ظریف،[14] جامعه، قضایاى امیرالمؤمنین، کتاب على(ع) برمى خوریم که تماماً حاوى قضاوتهاى امیرالمؤمنین مى باشد. و ائمه یا روایان برجسته به آنان استناد کرده اند.
قضاوتهاى آن حضرت شالوده و شاکله نظام قضایى اسلام را تشکیل مى دهد.
نظام قضایى حضرت مرکّب از نظام ساختارى و حقوقى است که مجموعاً به کمک هم، اهداف بلند قضاوت و حکومت اسلامى را تأمین مى کنند. قبل از ورود به بحث، به کلیاتى اشاره خواهد شد و در پایان به ابعاد کاربردى بحث پرداخته مى شود.

 

 

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 60صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید .


دانلود با لینک مستقیم


مقاله نظام قضایی امیر مومنان

دانلود پایان نامه رشته حقوق با موضوع نظام قضایى امیر مؤمنان(ع)

اختصاصی از حامی فایل دانلود پایان نامه رشته حقوق با موضوع نظام قضایى امیر مؤمنان(ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه رشته حقوق با موضوع نظام قضایى امیر مؤمنان(ع)


دانلود پایان نامه رشته حقوق با موضوع نظام قضایى امیر مؤمنان(ع)

 

 

 

 

 

 

 

 

در این پست می توانید متن کامل این پایان نامه را  با فرمت ورد word دانلود نمائید:

 

مقدمه

بى تردید حضرت امیرالمؤمنین(ع) محور قضاوتهاى اسلامى و شیعى و مهمترین چهره نظام ساز براى قضاى اسلامى است. آن حضرت در دوران حکومت نبوى، قاضىِ مدینه و یمن بود.[1] قضاوت در مدینه، با حضور شخص رسول خدا(ص) افتخارى عظیم است. تأییدات مکرر رسول خدا نسبت به توانایى آن حضرت در قضاوتها، تأکیدى بر این محوریت است. پیامبر فرمود: «داناترین امت من نسبت به سنتها و قوانین قضایى على بن ابى طالب است»[2] و «داناترین شما به روش داورى، على است»[3] و «قضاوت آن گونه است که على حکم کند»[4] و نیز «اى على! به سوى یمن حرکت کن و با کتاب خدا میان مردم قضاوت و حکومت کن. خدا قلب تو را به سوى حق رهبرى کند و زبان تو را از خطا و اشتباه صیانت بخشد»[5] و همچنین «سپاس خدا را که در خاندان من کسانى را قرار داد که داورى آنها مانند داورى پیامبران است».[6]

در زمان خلفا، برکنارى آن حضرت از خلافت باعث کناره گیرى از امور حکومت، از جمله قضاوت نشد و ایشان دستگاه نوپاى قضایى اسلام را هدایت و رهبرى مى کرد. گاه خلفا مسایل لاینحل قضایى را به حضرت ارجاع مى دادند[7] و گاه خود مستقیماً دخالت مى کرد.[8] و در پایان هر قضاوت، تحسین آنان را برمى انگیخت و همگى مى گفتند: زنهاى جهان از زاییدن فرزندى مانند على عاجزند؛[9] قویترین قاضى در بین ما على است.[10] حضرت در این باره به مالک اشتر مى گوید:

«در آغاز، در کار خلفا دخالت نمى کردم بعد دیدم مردم از اسلام رویگردان مى شوند، که دخالت کردم. ترسیدم اگر به یارى اسلام و مسلمانان برنخیزم، ویرانى در بناى اسلام ببینم، که مصیبت آن براى من بزرگتر از دورى حکومتِ چند روزه است که همچون سراب زایل مى شود».[11]

داوریهاى آن حضرت، چه در زمان رسول و چه در هنگام خلافت و پیش از آن، نظر به پیچیدگى موضوع از یک طرف و ابتکار و دقت نظر در قضاوت از طرف دیگر، توجه صحابه پیامبر و علاقه مندان حضرت را جلب کرد و نظر به اهمیت آن، در قرون اولیه اسلام این قضاوتها در رسائل مخصوص تدوین شد. در قدیمى ترین فهرست کتابهاى شیعه، یعنى فهرست شیخ طوسى و فهرست نجاشى از این تألیفات نام برده شده است. در قرون بعد علما و محدثان شیعه و برخى از محدثان عامه تتبع کرده و این فروع را از موارد متعدد جمع آورى نموده، به صورت کتاب مخصوص درآورده اند.[12]

در دوران بعد از شهادت آن حضرت، ائمه هدى، به ویژه صادقین(ع) و حضرت رضا(ع) مکرراً به قضاوتهاى آن حضرت استناد مى کردند و جملاتى مانند «کان على یقول» و «قضى امیرالمؤمنین» و «اُتى امیرالمؤمنین» و «عن على» و «قضى على» و «اِنَّ امیرالمؤمنین قضى» و «اِنَّ علیاً کان یقول» و «اِنَّ امیرالمؤمنین کان یقضى» و «اِنَّ علیّاً کان یقول» در کلمات آن حضرات فراوان است. ایشان در دیات و قصاص و حدود و قضا و فتاواى قضایى یا قضاوتها به سیره قضایى امیرالمؤمنین مستدل و مستند مى کردند[13] و چنانکه از بعضى عبارات مذکور آشکار است، استناد، سیره عملى یا قولى ائمه بود و مخصوص واقعه اى خاص نبود.

در اسناد بسیارى از روایات قضایى که در سراسر کتب قضا و حدود و دیات و قصاص موجود است، به منابعى مانند کتاب ظریف،[14] جامعه، قضایاى امیرالمؤمنین، کتاب على(ع) برمى خوریم که تماماً حاوى قضاوتهاى امیرالمؤمنین مى باشد. و ائمه یا روایان برجسته به آنان استناد کرده اند.

قضاوتهاى آن حضرت شالوده و شاکله نظام قضایى اسلام را تشکیل مى دهد.

نظام قضایى حضرت مرکّب از نظام ساختارى و حقوقى است که مجموعاً به کمک هم، اهداف بلند قضاوت و حکومت اسلامى را تأمین مى کنند. قبل از ورود به بحث، به کلیاتى اشاره خواهد شد و در پایان به ابعاد کاربردى بحث پرداخته مى شود.

الف) کلیات

1. اهداف نظام قضایى علوى آن حضرت در عهدنامه اى که از رسول خدا(ص) اخذ کرده و عیناً براى مالک اشتر ارسال کرده است مى گوید: «اُنظر فی القضاء بین الناس نظرَ عارفٍ بمنزله الحکم عند الله فاِنّ الحکم میزان قسط الله الذى وضع فى الارض لِأنصاف المظلوم من الظالم و الأخذ للضعیف من القوى و إقامه حدود الله على سنتها و منهاجها التى لایصلح العباد و البلاد الاّ علیها؛ به امر قضاوت بین مردم نظر کن، مانند کسى که به منزلت حکم و قضاوت نزد خدا عارف است. حکم و قضاوت، معیار و میزان عدالت خداوند است که در زمین به منظور احقاق حق منصفانه مظلوم از ظالم و گرفتن حق ضعیف از قوى و برپایى حدود خدا بر اساس سنت و روش الهى وضع شده است. امر مردم و بلاد جز با اقامه این حدود اصلاح نمى شود».[15] و به ابن عباس در ذى قار مى فرماید: «این حکومت را نمى خواهم مگر براى اینکه حقى را اقامه کنم یا باطلى را دفع کنم».[16] و در خطبه اى که علت حکومت خواهى خود را بیان مى کند مى گوید: «خدایا! تو مى دانى هدف ما از حکومت، قدرت و ثروت اندوزى نیست، بلکه مى خواهیم نشانه هاى دین تو احیا شود و بندگان مظلوم تو امنیت داشته باشند و سرزمینهاى تو اصلاح پذیرند و حدود تعطیل نشود و برپا گردد».[17] و به فرزندش مى فرماید: «رفع خصومت از اغلب نمازها و روزه ها بهتر است».[18] با جمع بندى عبارات فوق، اهداف قضاوت نظام علوى، عبارت است از: گسترش قسط و عدالت، احقاق حق و ابطال باطل، گرفتن حق ناتوانان از توانمندان، ایجاد مساوات و انصاف در جامعه، ایجاد امنیت براى بندگان مظلوم، اصلاح گرى در ابعاد مختلف کشور اسلامى، برپایى حدود الهى، تعظیم شعائر الهى و دفاع از ارزشهاى اسلامى. این اهداف هماهنگ با اهداف اعلام شده در قرآن است که هدف از قضاوت (حکومت) را برپایى قسط (مائده/42) و عدل و حق (ص/26) اعلام مى دارد. 2. اهمیت قضاوت على(ع) وقتى در عهدنامه یادشده مى فرماید: لا یصلح العباد و البلاد الاّ علیها؛ اصلاح عباد و بلاد (ملت و کشور) جز با اقامه حدود نیست، اهمیت قضاوت روشن مى شود. 3. جایگاه خطیر قاضى در جمله معروف حضرت به شریح قاضى «تو در جایگاهى قرار گرفته اى که نبى یا وصى و یا شقى جاى دارند»[19] حساسیت قضاوت نشان داده مى شود و مى فهماند قضات عادل و جامع الشرایط، در مکان نبى و وصى قرار دارند. در عهدنامه معروف مى فرماید: «قاضى را از نظر منزلت و مقام آن قدر بالا ببر که هیچ کدام از یاران نزدیکت، به نفوذ در او طمع نکند و از توطئه این گونه افراد نزد تو، در امان باشد و بداند موقعیتش از او بالاتر نیست که بخواهد از او شکایتى بکند».[20] شأن و عظمت قاضى، همسنگ منزلت والى و حاکم است و قضاوت از مناصب جلیله الهى است که از آنِ خداست که به رسول حق تفویض شده است و رسول(ص) به امیرالمؤمنین و ائمه اطهار و آنها هم به علماى جامع الشرایط واگذار کرده اند. شأنى است که جز با حکومت تجلى نمى یابد و از شؤون اصلى ولایت است و آن قدر با حکومت عجین است که گویا یکى هستند. در مقبوله عمر بن حنظله[21] و مشهوره ابى خدیجه،[22] حاکم و قاضى مترادف اند، لذا اهداف حاکم و قاضى و حکومت و قضاوت، یکى است. 4. مساوات همه در برابر قانون در نظام حکومتى و قضایى حضرت، تمام طبقات و افراد جامعه، فارغ از رنگ و نژاد و حرفه و قبیله، در مقابل قانون و محکمه مساوى بودند. حضرت خطاب به خلیفه دوم فرمود: «سه چیز است که اگر به آن عمل کنى، تو را کفایت مى کند و اگر ترک کنى، هیچ چیز تو را کفایت نمى کند: اقامه حدود بر قریب و بعید، قضاوت بر اساس کتاب خدا در حال رضا و سخط، و تقسیم عادلانه بین قرمز و سیاه».[23] در حدیثى آمده است که یکى از دختران حضرت، از خزانه دار بیت المال گردن بندى عاریه گرفته بود. حضرت ضمن توبیخ خزانه دار، به دخترش فرمان داد آن را فوراً برگرداند و فرمود: اگر به شکل عاریه نبود، تو اولین زن بنى هاشم بودى که به جرم سرقت دستش را قطع مى کردم.[24] به یکى از عمالش که به بیت المال دستبرد زده بود، گفت: اگر حسن و حسین چنین مى کردند، مجازات مى شدند و حق را از آنها مى گرفتم.[25] نجاشى را که از یاران برجسته حضرت بود و حتى معاویه را به خاطر حضرت هجو کرده بود، به جرم شرابخوارى، حد زد.[26] در یک محاکمه به عنوان مدعىِ زره در کنار یک یهودى که منکر مالکیت حضرت بود، نشست و هرچند حکم شریح خطا بود، ولى تسلیم شد، به گونه اى که یهودى گفت: این امیرالمؤمنین، حاکم مسلمانان است که به محکمه آمد و محکوم شد و حکم را پذیرفت. و بعد زره را تحویل داد و گفت: زره از آنِ توست که در صفین برداشته بودم.[27] همین واقعه با یک مسیحى تکرار شد. حضرت مدعى زره شد و چون بیّنه نداشت، قاضى به نفع مسیحى حکم کرد. مسیحى زره را برد، ولى وجدانش او را وادار به اسلام کرد و گفت: این طرز حکومت و رفتار، رفتار بشر نیست و از نوع حکومت انبیاست.[28] وقایع فوق نشان مى دهد رعایت مساوات، تأثیر شگفتى بر دوست و دشمن مى گذارد. 5. استقلال قاضى سلامت امر قضاوت، منوط به استقلال قاضى و استقلال وى، منوط به تأمین عوامل استقلال اوست. او باید از لحاظ معیشت و شأن و دیگر نیازهاى معمول بشرى سیر باشد. امیرالمؤمنین به مستقل بودن قاضى اهتمام بلیغ داشت و در این باره به مالک اشتر فرمود: «با جدیت هرچه بیشتر، قضاوتهاى قاضى خویش را بررسى کن و در بذل و بخشش به او، سفره سخاوت را بگستر، آنچنان که نیازمندى اش از بین برود و حاجت و نیازى به مردم پیدا نکند. از نظر منزلت و مقام آن قدر مقامش را نزد خود بالا ببر که هیچ کدام از یاران نزدیکت، به نفوذ بر او طمع نکند و از توطئه این گونه افراد نزد تو در امان باشد و بداند موقعیتش از او بالاتر نیست که بخواهد از او شکایتى بکند».[29] چه بسا حضور حضرت ـ به رغم داشتن خلافت و قدرت ـ در محکمه شریح قاضى، تأکیدى بر استقلال و تسلط قاضى، حتى بر خلیفه و قوه مجریّه است. ب) نظام ساختارى مراد از نظام ساختارى که در کنار نظام حقوقى، ارکان نظام قضایى امیرالمؤمنین(ع) را تشکیل مى دهد، عبارت است از: سازمان و تشکیلات قضایى، گزینش و عزل قضات، آداب قاضى، معیشت قاضى، دستور عملها و شرح وظایف قاضى و نحوه مدیریت قضات و کنترل آنان، که از طریق این ساختار، نظام حقوقى قضایى به منظور تأمین اهداف بلند آن، جریان مى یابد. اکنون با رعایت اختصار به شرح هر یک پرداخته مى شود: 1ـ شرایط قاضى «اى مالک! مردم از گروههاى مخالف تشکیل یافته اند که یکى از آنها قضات عادل هستند … تو از میان مردم برترین فرد را براى قضاوت برگزین، از کسانى که: ـ مراجعه فراوان آنها را در تنگنا قرار ندهد. ـ برخورد مخالفان با یکدیگر او را به خشم و کج خلقى وا ندارد. ـ در اشتباهاتش پافشارى نکند. ـ بازگشت به حق پس از آنکه برایش روشن شد، بر او سخت نباشد. ـ طمع را از دل بیرون کرده و در فهم مطالب، به اندک تحقیق اکتفا نکند. ـ در شبهات، از همه محتاطتر باشد. ـ در یافتن و تمسک به دلیل و حجت از همه مصرّتر باشد. ـ با مراجعه مکرر شکایت کنندگان کمتر خسته شود. ـ جامعترین افراد از حیث علم و حلم و ورع باشد. ـ تحت تأثیر اوضاع واقع نشود. ـ در کشف امور شکیبا باشد. ـ به هنگام آشکار شدن حق، در فصل خصومت از همه قاطعتر باشد. ـ ستایش فراوان او را فریب ندهد.»[30] شرایط فوق کاملاً تخصصى و دقیق است. البته در کتب فقهى متداول شیعه شرایط فوق تحت عناوین دیگرى مطرح است، مانند: عقل کامل، بلوغ، ایمان، عدالت، طهارت مولد، علم و اجتهاد، ذکوریت، حریت، بینایى و شنوایى.[31] بدون اینکه نیاز به تصریح امام(ع) در مورد این شرایط باشد، با تحلیل ساده مى توان آنها را جزء شرایط مورد نظر آن امام همام به حساب آورد، زیرا آن خصوصیات سنگین جز از انسانى با این شرایط توقع نمى رود. هر چند بعضى از شرایط مورد اختلاف فقهاست، مانند ذکوریت و اجتهاد[32] ولى در مجموع شرایط قاضى را در نظام علوى نشان مى دهد. شایسته است خصوصیات منفى یک قاضى را از نظر حضرت مطلع شویم: «کسى که مجهولاتى به هم بافته و به سرعت و حیله و تزویر در میان مردم نادان پیش مى رود و در تاریکیهاى فتنه و فساد به تندى قدم برمى دارد. منافع صلح و مسالمت را نمى بیند و انسان نماها وى را عالِم و دانشمند مى خوانند، ولى عالم نیست. از سپیده دم تا شب به جمع آورى چیزهایى مى پردازد که کم آن از زیادش بهتر است، تا آن جا که خود را از آب گندیده جهل ـ که نامش را علم مى گذارد ـ سیر مى کند و به خیال خویش، گنجى از دانش فراهم کرده است، در صورتى که فایده اى در آن یافت نمى شود. او در بین مردم بر مسند قضاوت تکیه زده و آن را بر عهده گرفته است، تا آنچه را بر دیگران مشتبه شده، روشن سازد و حق را به صاحبش برساند، ولى چنانچه با مشکلى روبه رو شود، حرفهاى پوچ و توخالى را جمع و جور و به نتیجه آن جزم پیدا مى کند. و در برابر شبهات فراوان، همچون تارهاى عنکبوت مى باشد و حتى خودش هم نمى داند درست حکم کرده است یا خطا! اگر صحیح گفته باشد، مى ترسد خطا رفته باشد و اگر اشتباه نموده باشد، امید دارد صحیح از آب در آید.

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه رشته حقوق با موضوع نظام قضایى امیر مؤمنان(ع)

جزوه زبان تخصصی معماری دکتر امیر سعید محمودی دانشگاه تهران

اختصاصی از حامی فایل جزوه زبان تخصصی معماری دکتر امیر سعید محمودی دانشگاه تهران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

جزوه زبان تخصصی معماری دکتر امیر سعید محمودی دانشگاه تهران


جزوه زبان تخصصی معماری دکتر امیر سعید محمودی دانشگاه تهران

این جزوه به صورت تایپ شده است.

این جزوه درس زبان تخصصی دکتر امیر سعید محمودی دانشگاه تهران می باشد که به تشریح مباحث مطرح در این واحد درسی پرداخته است.

این جزوه عالی در 28 صفحه با کیفیت عالی اسکن شده و امیدواریم در جهت کمک به شما عزیزان مورد استفاده قرار بگیرد.


دانلود با لینک مستقیم


جزوه زبان تخصصی معماری دکتر امیر سعید محمودی دانشگاه تهران