5 نمونه پرمیت ( دستور کار) ایمنی
EXCAVATION خاکبرداری
PERMIT TO WORK پرمیت انجام کار
RADIOGARAPHY رادیوگرافی
ROAD CIOSE بستن جاده
SCAFFOLDING داربست بندی
5 نمونه پرمیت ( دستور کار) ایمنی
5 نمونه پرمیت ( دستور کار) ایمنی
EXCAVATION خاکبرداری
PERMIT TO WORK پرمیت انجام کار
RADIOGARAPHY رادیوگرافی
ROAD CIOSE بستن جاده
SCAFFOLDING داربست بندی
چگونه سلامتی خود را هنگام کار با رایانه حفظ کنیم؟
1- منابع روشنایی را در محل مناسب نصب کنید، حتی الامکان سیستم روشنایی باید در طرفین رایانه باشد و نور باید با روش های سیمی شکل، بخصوص به اطراف پراکنده شود. برای مطالعه و یا نوشتن از روشنایی موضعی قابل تنظیم (چراغ رومیزی) استفاده نمائید.
2 - سیستم روشنایی نباید روی صفحه نمایش درخشندگی ایجاد نماید.
3 - میز کا رخود را طوری قرار دهید که پنجره در کنار شما باشد و صفحه نمایش و پنجره زاویه ° 90 بسازد.
4 - صفحه نمایش را با استفاده از فیلترهای مناسب محافظ پوشانده و آنها را مرتباً تمیز کنید. فیلتر، محافظ خوبی برای پوست های حساس است و می تواند تشعشعات را دفع کرده، میدان الکترواستاتیک را از بین ببرد و مانع جابجایی ذرات منتشر شده از مانیتور به طرف صورت اپراتور شود.
5 - تماشای صفحه نمایش حدوداً بیش از 2 ساعت در روز، باید با رعایت مسائل ایمنی صورت پذیرد. اکثر کارخانجات سازنده در حال حاضر از استاندارد سخت MPRll تبعیت می نمایند که مستلزم وجود یک سطح انتشار به مراتب پائین تر از حد زیان آور است. سرعت نوسازی نیز از عوامل مهم در انتخاب صفحه نمایش مناسب است، استانداردVGA 60 هرتز، می تواند نوسان های قابل احساس ایجاد نماید. حداقل باید یک سرعت نوسازی 70 هرتزی را در نظر گرفت، دستیابی به تصویری مستقل و نیز نوسانی مناسب با یک مانیتور غیر بافتی بهتر ممکن است. در حالی که در یک مانیتور بافتی تفنگ الکترونی، صفحه نمایش را با دو گذر طی می کند. ابتدا اشعه خطوط فرد را پویش می کند و سپس برگشته و خطوط زوج را پویش می کند. این مکانیزم ارزان تر ولی سطح نوسان بالاتری ایجاد کرده که عامل مهمی در ایجاد خستگی چشم و میگرن است.
مراقب پوست خود باشید و از کرمهای محافظ و ضد آفتاب برای پوست صورت و گردن استفاده نمایید.
6 - خیرگی چشم و باز تابش های صفحه نمایش را به حداقل برسانید.رنگ دیوار بهتر است خیلی روشن نباشد. هنگام کار پشت به پنجره ننشینید. پنجره ها بهتر است پرده داشته باشند.
7 - صفحه نمایش را طوری تنظیم کنید که در زیر خط افقی که از چشمانتان میگذرد قرار گیرد. (در میدان دید یک فرد عادی). فاصله چشم تا بالاترین قسمت یا سطح بالائی صفحه نمایش cm76-38 ، فاصله چشم تا صفحه نمایش cm 76-38 باشد.
8 - ارتفاع صفحه نمایش و فاصله آن باید تا زمینcm 106 – 84 باشد.
9 - مراقب پوست خود باشید و از کرمهای محافظ و ضد آفتاب برای پوست صورت و گردن استفاده نمایید.
10- خانمهای باردار چهار ماهه اول حاملگی از نشستن مقابل مانیتور خودداری نمایند و در ماههای بعد نیز حتی الامکان از کار با کامپیوتر بر حذر باشند،یک مورد سقط جنین در تحقیقاتی که بر روی اپراتورها انجام شده گزارش گردیده است.
11- میز کار باید بزرگ بوده و حداقلcm 80 × 120 باشد. صفحه میز محکم بوده و براق نباشد. پایه ها باید قابل تنظیم بوده و به گونه ای طراحی شود که مجبور به خم شدن نباشید. مشخصات میز باید با توجه به مشخصات صندلی معین شود.
12- ارتفاع میز باید متناسب بوده و زاویه و ارتفاع پشتی صندلی، باید قابل تنظیم باشد. اثراتِ بدنشستن، به صورت تغییر شکل اسکلت بدن، ایجاد ناراحتی ماهیچه ای استخوانی، درد گردن، ستون فقرات، درد پشت، فشار روی معده و فشار روی زانوهاست.
13- راست بنشینید و از خم کردن بدن به جلو خودداری کرده و از فشار وارده به مهره های گردن و شانه بکاهید. اصول کلی صحیح نشستن عبارتند از : ران ها موازی، دست و پا عمود و سطح زیر پا یا روی زمین یا روی زیر پایی قرار گیرد. در هر حال زاویه بین ران و ساق باید قائمه باشد.
14- درهنگام تایپ مچ دست خود راصاف نگه دارید و اگر هنگام کار مجبورید دستتان را بالا نگه دارید باید از یک تکیه گاه در زیر مچ استفاده نماییدکه این تکیه گاه باید نرم باشد.
15- صندلی باید چرخان باشد و بتواند °360 به دور محور خود بچرخد، قابل تنظیم باشد. زاویه پشتی صندلی بیش از °110 فشار وارد بر ستون فقرات را کاهش میدهد. پشتی صندلی به عنوان تکیه گاهی برای کمر باید مورد استفاده قرارگیرد.
شامل 42 صفحه فایل word قابل ویرایش
فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت) تعداد صفحه:59
دانلود مقاله مدیریت بازاریابی (کسب و کار) صنعتی
چکیده:
از دههی ۱۹۹۶، مسائل تئوریک و عملی مرتبط با قابلیتهای سازمانی، تمرکز اصلی تحقیق در مورد بازاریابی بوده است. بعلاوه، به طور همزمان توجه چندانی به محیط صنعتی و توسعهی داخلی قابلیت رقابتی شده است. درک مدیر در مورد محیط صنعتیای که در آن قرار گرفته است، این امکان را برایش فراهم میکند. تا از طریق واکنشهای استراتژیکش نسبت به ادراکش از محیط، بر توسعه، قابلیت مربوط به بازاریابی شرکت اثر بگذارد. این مقاله از این مسئله حمایت میکند که آن مدیرانی که (به عبارت دیگر شرکتها) متوجه میشوند، محیط صنعتیشان آشفته است، دانش بهتر بازار و قابلیتهای بازاریابی را توسعه میدهند. دانش بازار در فرآیند طرحریزی قابلیتهای بهتر بازاریابی مشارکت دارد. هر دو قابلیت موجب عملکرد عالیتر نام تجاری میشوند. برای بررسی این مسائل، پژوهشی برای ارزیابی شدت رقابتی مشاهده شده در صنعت، دانش بازار و قابلیتهای بازاریابی طراحی شد. اطلاعات این تحقیق، از مدیران ارشد شرکتهای تجاری جمعآوری شد نتایج عمدتاً ارتباط تئوریکی فرضیهسازی شدهای را دنبال میکنند که بر فعالیت دانش بازار و توسعه قابلیت بازاریابی اثر میگذارد. جالب اینکه، یافتههای این پژوهش نشان میدهند که دانش بازار از طریق قابلیت بازاریابی بر عملکرد تجاری اثر میگذارد. این یافتهها به طور قابل ملاحظهای در مباحثهی اثر محیط رقابتی بر توسعهی قابلیت داخلی شرکت، مشارکت دارند که این مسئله نشان دهندهی آن است که جهت بررسی شدت رقابت صنعت، قابلیتهای داخلی و ارتباط عملکرد شرکت، تحقیقات بیشتری نیاز است.
نقش محیط بر توسعهی قابلیت رقابتی شرکت، حوزهی مهم در نوشتههای بازاریابی استراتژیک است. برخی از متون بازاریابی که بیشتر مورد استفاده قرار میگیرند، ثابت میکنند که نیاز به بررسی دقیق محیط خارجی در طراحی استراتژیهای مؤثر بازاریابی وجود دارد (مثلاً کوتلر، چانلدر، براون و آدام، ۲۰۰۳) در همین راستا نوشتههای استراتژیک بازاریابی اهمیت رو به رشد نقش محیط در تشکیل استراتژی بازاریابی را منعکس میکنند. برای مثال گروسا و سادهارشان (۱۹۹۵) چهارچوبی را برای محیط رقابتی و انتخاب استراتژیهای داخلی بازار پیشنهاد کردند. در همین راستا، مک کی، و ارادارجان و پراید (۱۹۸۴)، تأثیر دینامیکهای بازار را بر روی جهتیابی استراتژیک شرکت و اسلاترو نارود (۱۹۹۴)، تأثیر تعدیل کنندهی محیط رقابتی را بر روی ارتباط عملکرد جهتیابی بازار، بررسی کردند. در راستای این تلاشها، یک مباحثهی اصولی در نوشتههای مدیریت استراتژیک در مورد نقش محیط رقابتی روی عملکرد شرکت وجود دارد که تا چندین دهه ادامه یافته است. نظام صنعتی (IO) و دیدگاههای مبتنی بر منابع (RBV) که در طول چندین دهه بر نوشتههای استراتژی رقابتی حاکم بود، به طور سنتی، توضیحات رقابتی را برای سودهای نامساوی ارائه دادهاند (پاول، ۱۹۹۶) و با یکدیگر متفاوت بودند. در حقیقت ثابت شده است که دو رویکرد جایگزین ممکن است در توضیح عملکرد شرکت، مکمل یکدیگر باشند. بعلاوه، پژوهشهای عملی که این مکملها را بررسی میکنند، محدود شده بودند (موری و مایکلر، ۱۹۹۸) و تعدادی از محققان اثبات کردهاند که این بیکفایتی با تأکید بیش از حد بر عوامل سطح شرکت ایجاد شدهاند.
از یک نظر ضعیف شدن و جریان داشتن تحقیق استراتژی ممکن است به طور افراطی به سمت تحمیلهای شرکت محور تغییر جهت دهد و از شدت رقابتی صنعت چشمپوشی نماید (لونیتال، ۱۹۹۵).
مهم آنکه، چهارچوب ساختار صنعتی پورتر (۱۹۸۵)، که ویژگی اصلی مدل محیطی بوده است، توجه چندانی را به خود جلب نکرده است (پاول، ۱۹۹۶). بعلاوه مدافعان RBV، ابراز میکنند که اکثر نوشتههای عملی که توسط چهارچوب پورتر (۱۹۸۵) تشکیل شده است، برای تمرکز بر تحلیل ارتباط عملکرد محیطی، تأکید جزیی بر تأثیر ویژگیهای غیر متعارف شرکت بر عملکرد شرکت انتخاب شدهاند (بارنی، ۱۹۱۱). با توجه به این بیکفایتی، تلاشهای اخیر در جهت بررسی نقش ساختارهای مختلف انجام شده است که ممکن است در درک بهتر ارتباط عملکرد (شدت رقابتی مشاهده شده در صنعت) ساختار صنعت به ما کمک کند. مثلاً، ویراواردنا، اناکس و جولیان (۲۰۰۶)، نقش ساختار صنعت را بر روی قابلیتها، ابداع، و عملکرد دانش بررسی کردند. آنها دریافتند که محیط صنعت عمدتاً بر دانش تمرکز یافته بر بازار اثر میگذارد. بعلاوه، اوکاس و اِِن گو (۲۰۰۷) شدت رقابتی را به عنوان تأثیرگذاری بر نوع و خصیصههای استراتژیک شرکت که عملکرد بهتر نام تجاری را پدید میآورد، شناسایی کردند. آنها اظهار میکنند که عدم تجانس ویژگیهای شرکت را نه تنها توسط شدت رقابتی، بلکه با نوع استراتژیک برگزیده توسط شرکت که تناسب ویژگی های استراتژی شرکت را نشان میدهد، میتوان توضیح داد (اُکاس، اِن گو، a2007). در کل، تحقیقی که این مسیر را دنبال میکند، محدود شده است، به خصوص از این لحاظ که تحقیق گذشته، در بررسی چگونگی تأثیر محیط رقابتی بر تواناییهای شرکت برای توسعهی درک بهتر مشتریان و رقبایش و اینکه چطور چنین دانشی آنها را قادر میسازد تا بهتر به مشتریانشان خدمت کنند، ناکام مانده است. به عبارت دیگر، تلاش چندانی جهت درک چگونگی تأثیر محیط رقابتی صنعت بر قابلیت دانش بازار شرکت و توسعهی قابلیت بازاریابی و به نوبهی خود عملکرد نام تجاری، انجام نشده است.
با توجه به وقفه در نوشتهها، این مقاله نقش محیط رقابتی را بر روی دانش بازار شرکت، قابلیتهای بازاریابی و علمکرد نام تجاری بررسی میکند. دانش بازار، دانش را از تغییرات اولویت مشتری و رفتار رقیب میگیرد در حالیکه قابلیت بازاریابی، ظرفیت شرکت را برای ادغام عناصر ترکیب بازاریابی برای رسیدن به بازار هدف به طور کارآمد جذب میکند با نتیجهگیری از تئوری دانش سازمانی و دیدگاه قابلیت استراتژی رقابتی میتوان گفت که شرکتهایی که محیطشان را آشفته میبینند، تمایل به توسعهی دانش بهتر بازار و قابلیتهای بازاریابی دارند تا برای آنها این امکان را فراهم کنند که به عملکرد بهتر علامت تجاری دست پیدا کنند.
برای بررسی مسائل بالا، این مقاله در ابتدا بر مکملهای بین مدل محیطی وRBV به عنوان پیشینهی ذهنی تمرکز میکند با این منظور که چهارچوب ذهنیای را توسعه دهد که نقش شدت رقابتی صنعت را در توسعهی قابلیت مربوط به بازاریابی شرکت را بررسی نماید، دوماً چهارچوب ذهنی و فرضیات ارائه شدهاند. سوماً، روشهایی که برای آزمایش کردن فرضیات مورد استفاده قرار گرفتهاند، با یافتههای پژوهش دنبال شدهاند. این مقاله با بررسی مفاهیم ضمنی تئوری و عملکرد بازاریابی و شناسایی محدودیتهای پژوهش و فراهم آوردن مسیرهای تحقیق بعدی، به پایان میرسد.
۱- شدت رقابتی صنعت در مقابل منابع شرکت: عوامل تعیین کنندهی قابلیت
دانشمندان سازمانی صنعتی سنتی، عمدتاً فرض کردهاند که مدیریت شرکت نه بر شرایط صنعت و نه بر عملکرد خودش تأثیرگذار نیست (اسپانوس و لیوکاس، ۲۰۰۱). این دیدگاه قطعی، که مدل محیطی نیز نام دارد، ثابت میکند که استراتژی شرکت با فشارهای ساختار صنعت محدود شده است و برای تصمیمگیرندگان اصلی شرکت، نقش محدودی را تعیین میکند (باین، ۱۹۵۶). بعلاوه، چهارچوب اصلاح شده که توسط پورتر ارتقاء یافته بود (۱۹۹۰، ۱۹۹۱).
بوضوح از نوشتههای سازمانی صنعتی سنتی با چندین شیوهی مهم جدا میشود (اسپانوس و لیوکاس، ۲۰۰۱). یکی از مهمترین تفاوتها، آن است که پورتر (۱۹۹۱) محیط بازار را به صورت نسبتاً مستقل و در معرض تأثیرات اعمال شرکت تلقی میکند. پورتر (۱۹۹۱) بر نقش فعالیتهای شرکت در موقعیتیابی به صورت یک راه مفید برای توسعهی دینامیک استراتژی تمرکز میکند. از نظر پورتر (۱۹۹۱)، یک شرکت موفق، شرکتی با موقعیت نسبتاً جذاب است، که میتواند از انتخاب اساس هزینهی پایینتر از رقابت یا از توانایی شرکت برای متمایز کردن پیشنهاداتش و در ا ختیار داشتن یک قیمت فوقالعاده که بیشتر از جمعآوری هزینههای اضافی است، ایجاد شده باشد. (اسپانوس و لیوکاس، ۲۰۰۱). این دیدگاه ترک اقتصاد سازمانی صنعتی سنتی را انعکاس میدهد و دیدگاه انتخاب استراتژیک را که توسط هربینیاک و جویس (۱۹۸۵) و چایلد (۱۹۷۲) توسعه یافته را در خود جای میدهد.
پیدایش دیدگاه مبتنی بر منبع (RBV)، تغییری را در تأکید بر استراتژی سطح تجاری از استراتژیهای «پدید آمده از صنعت» تا استراتژیهای «داخلی مبتنی بر ارزش پول» مشخص کرد. RBV اظهار میکند که منبع استراتژیکی که شرکت در اختیار دارد، مزیت رقابتیاش را ارزیابی مینماید.