این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 110 صفحه می باشد.
فهرست
چکیده ۱
مقدمه ۲
کلیات ۳
۱- بیان مسئله و علل انتخاب موضوع پژوهش ۳
۲- اهمیت پژوهش ۴
۳- اهداف پژوهش ۵
۴- روش پژوهش ۵
۵- پیشینه پژوهش ۵
۶- محدودیت های پژوهش ۶
فصل اول : جغرافیایی تاریخی منطقه کرمانشاهان ۷
فصل دوم : بررسی اوضاع سیاسی اجتماعی پادشاهان صفویه ۱۲
شاه اسماعیل اول ۱۲
شاه طهماسب ۲۷
شاه اسماعیل دوم ۳۷
شاه محمد خدابنده ۳۹
شاه عباس اول ۴۲
فصل سوم : حکمرانان کرد دوره صفویه ۴۵
فصل چهارم : بررسی نظام اداری دوره صفویه ۹۰
نظام اداری کرمانشاهان در دوره صفویه ۹۰
وضعیت کلهر در دوره صفویه ۹۵
فصل پنجم : نتیجه گیری ۹۹
منابع ۱۰۳
منابع اصلی
۱ - انصاف پور ، غلام رضا ، تاریخ سیاسی و جغرافیایی مردم کرد .
۲ – افشار ، ایرج ، کرمانشاه و تمدن دیرینه آن ، جلد دوم .
۳ – امینی هروی ، امیر صدرالدین ، فتوحات شاهی ( تاریخ صفوی از آغاز تا سال ۹۲۰ ه ق ) ، تصحیح محمدرضا نصیری ، ( دانشگاه تهران ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ) .
۴ – افوشته ای نطنزی ، محمودبن هدایت الله ، نقاوۀ الاثار ، به اهتمام احسان اشراقی ، سال چاپ ۱۳۵۰ ( شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، ۱۳۷۳ ) .
۵ - آیینه وند ، صادق ، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی ، ( پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ) جلد ۱ .
۶ – استنفور ، مایکل ، فلسفه تاریخ : رابطه تاریخ ، فلسفه و علوم اجتماعی ، مترجم حسینعلی نوذری ، انتشارات طرح نو .
۷- اوجلان ، عبدالله ، از دولت کاهنی سومر به سوی تمدن دمکراتیک ، ترجمه رحیم بیگ زاده (پیام نور ، تهران ۱۳۸۳) ، جلد یک
۸– بدلیسی ، شمس الدین ، شرفنامه ، تصحیح ولاد یمیرو لییا مینوف زرنوف ، ( انتشارات اساطیر ، اول ایرانشهر ، ۱۳۷۷ ) .
۹ – بیات ، عزیزالله ، کلیات جغرافیایی تاریخی ایران ، ( امیر کبیر ، ۱۳۷۳ ) .
۱۰ – بیگدلی ، هرمز ، گذری بر تاریخ باختران (کرمانشاه) از آغاز تا اوایل قاجاریه ، جلد اول .
۱۱ – پارسا دوست ، منوچهر ، شاه اسماعیل اول ، شرکت سهامی انتشار .
۱۲ – تاورنیه ، سفرنامه ، مترجم ، ابوتراب نوذری ، تصحیح دکتر فریدون شیرازی ( سنایی ، ۱۳۶۹ ) .
۱۳ – تاج بخش ، احمد ، تاریخ صفویه ، انتشارات نوید شیراز .
۱۴ – ترکمان ، اسکندر بیگ ، تاریخ عالم آرای عباس ، ( امیر کبیر ۱۳۵۰ ) جلد : دوم .
۱۵ – ثروت ، منصور ، القاص میرزا ، ادبیات بهشتی شماره ۲۰ ( ۱۳۷۵ ) .
۱۶ – جلادت ، بدر خان ، القضیه الکردیه تاریخ کرد و کردستان .
۱۷ – حقی ، اوزون چارشلی ، تاریخ شاه اسماعیل ، تاریخ عثمانی ، ترجمه دکتر وهاب ولی . دفتر مطالعات و تحقیقات فرهنگی .
۱۸ – خواند میر ، امیر محمود ، تاریخ شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی ، دکتر محمد علی جراحی ( تهران ۱۳۷۰ ) .
۱۹ – خواند میر ، غیاث ، الدین بن همام الدین الحسینی ، تصحیح دکتر محمد دبیر سیاقی ( کتابفروشی خیام ۱۳۶۲ ) جلد چهارم .
۲۰ – دبیر سیاقی ، سید محمد ، تذکره الملوک ( سازمان اداری حکومت صفوی با تعلیقات مینور سکی بر تذکره الملوک ) ترجمه مسعود رجب نیا ، ( چایخانه سپهر ، تهران ، ۱۳۶۸ ).
۲۱ –دلابی آر ، آلفرد ، سلیمان خان قانونی و شاه طهماسب ، ترجمه ذبیح الله منصوری ( انتشارات تهران ۱۳۷۶ ) جلد اول
۲۲ – روملو ، حسن بیگ ، احسن التواریخ ، تصحیح ، عبدالحسین نوایی ، ( تهران ، اساطیر ) جلد دوم .
۲۳ – زکی بیگ ، محمد امین ، زبده تاریخ کرد و کردستان (ترجمه یدالله روشن اردلان ، (توس ۱۳۸۱) جلد دوم .
۲۴ – روحانی شیوا ( بابا مردوخ ، تاریخ مشاهیر کرد ، به کوشش محمد ماجد مردوخ ، جلد سوم ) .
۲۵ – سعیدیان ، عبدالحسین ، دایرۀ المعارف سرزمین و مردم ایران ، انتشارات کلمه .
۲۶ – سلطانی محمد علی ، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاه ، ( سها ۱۳۷۳ ) جلد اول .
۲۷ – سلطانی محمد علی ، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاه ( ایلات و طوایف ) مولف ، جلد دوم و سوم .
۲۸ – شیرازی ، عبدی بیگ ، تکلمه الاخبار ، تاریخ صفویه از آغاز تا ۹۸۷ ه ق . تصحیح دکتر عبدالحسین نوایی ( نشر مانی ۱۳۶۹ )
۲۹ – صفوی ، شاه طهماسب ، تذکره شاه طهماسب ، تصحیح ، کریم فیضی ( قدس ، قم ، ۱۳۸۳ ) .
۳۰ – سیوری ، راجر ، ایران در دوره صفوی.
۳۱ – ظریف الاعظیمی ، علی تاریخ الدول الغریبه العراق ، ( چاپ نهم ۱۳۴۶ ه ق ) .
۳۲ – عماد زاده اصفهانی ، حسین ، تاریخ مفصل اسلام و تاریخ بعد از اسلام ، ( انتشارات اسلام ۱۳۷۰ ) .۳۳ – شکری ، ید الله ، عالم آرای صفوی ( اطلاعات ، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ۱۳۶۳ ) .
۳۴ – قمی ، قاضی احمد ، خلاصه التواریخ ، به اهتمام احسان اشراقی ، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ، جلد یک .
۳۵ – قزوینی محمودبن محمود ، آثار البلاد و الاخبار العباد ، مترجم جهانگیر میرزا ( امیر کبیر ۱۳۷۳ ) .
۳۶ – قزوینی ، وحید ، جهان آرای عباسی ، تصحیح سید سعید میر محمد صادق ( پژوهشکده علوم انسانی و مطاعات فرهنگی ۱۳۸۳ ) .
۳۷ – کیهان ، مسعود ، جغرافیای مفصل ایران ( مطعبه مجلس ۱۳۱۱ ) جلد دوم .
۳۸ – لمبتون ، آن . ک . س . ، سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام ، ترجمه یعقوب آژند ( امیر کبیر ۱۳۶۳ ) .
۳۹ – منشی قزوینی ، بوداق ، جواهر الاخبار ، مقدمه ، تصحیح و تعلیقات دکتر محسن بهرام نژاد ، ( وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ۱۳۷۸ ) .
۴۰ – میر احمدی ، مریم ، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر صفوی ، ( امیر کبیر ۱۳۷۱ ) .
۴۱ – جهانگشای خاقان ، تصحیح الله دتا مضطر ، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان ( اسلام آباد ۱۴۰۶ ) .
۴۲ – میشروی کرد و کردستان ، ترجمه بخش هایی از آن توسط دکتر رحمت الله علایی ، چاپ بغداد .
۴۳ – مردوخ ، آیت الله ، تاریخ کرد و کردستان ، ۱۲۲۴ ه ش ، جلد دوم .
۴۴ – مینورسکی ، ولادیمیر ، سازمان اداری حکومت صفوی ، ترجمه مسعود رجب نیا ، ( انتشارات زوار تهران ۱۳۳۴ ) .
۴۵ – نوایی عبدالحسین ، غفاری فرد ، عباسقلی ، تاریخ تحولات سیاسی ، چاپ سوم ( ۱۳۸۳ ) .
۴۶ – هدایت ، رضا قلی خان ، تاریخ روضه الصفای ناصری ، ( اساطیر ۱۳۸۰ ) جلد هشتم .
۴۷ – ورهرام ، غلامرضا ، نظام حکومت ایران در دوران اسلامی ، ( تهران ، مطالعات و تحقیقات فرهنگی ۱۳۶۸ ) .
۴۸ – یاسمی ، رشید ، آیین نگارش تاریخ ، ( سلسله انتشارات موسسه وعظ و خطابه ، ۱۳۱۶ ) .
پایان نامه ها
۱- صفر نژاد ، اکبر ، بررسی ریشه و عوامل ظهور صفویه ، استاد راهنما عباسقلی غفاری فرد ، استاد مشاور عزیزالله ، بیات ، شماره بازیابی ۱۳۷۱۸ – ۵۱ ، ۱۳۷۹ .
۲ – فتحی مقدم ، اردلان ، استاد راهنما عباسقلی غفاری فرد – استاد مشاور صالح پرکاری تهران ۱۳۸۳ ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی شماره بازیابی ۹۰۷۰ - ۵۱ .
۳- کریمی ، علیرضا ، پژوهش بر وزارت شیخ علی خان زنگنه در عصر صفویه .
۴ – وزارت به روزگار صفویه ، استاد راهنما مهدی طبیعی ، استاد مشاور حسین الهی ، مشهد ۱۳۷۸ دانشگاه آزاد اسلامی ، واحد مشهد شماره بازیابی۱۷۳۲۷ – ۵۱ .
۵ – ئه حمدی ، قادر ، کورد و میشرو ، چاپی یه که م : سلیمانی ۲۰۰۵ م .
مقالات
۱ – ابریشمی ، عبدالله ، مقاله نقش شاه اسماعیل در شکل گیری تاریخ غرب کشور ، مجله ایران فردا ، شماره ۳۳
۲ – ثروت ، منصور – القاص میرزا . ادبیات بهشتی شماره ۲۰ ( ۱۳۷۵ ) :۵۳ – ۵۹ .
۳ – رحمانی ، تقی ، چگونه باید صفویه را نقد کرد ، ایران فردا ، ش ۳۰ ، ۱۳۷۵ ، ص ۳۱ – ۳۰ .
۴ – نوائی ، عبدالحسین ، رازی در دل تاریخ گوهر . ۱
۵ – نگاهی به نظام اداری ایالتی در اوایل حکومت صفوی ، ترجمه محمد علی رنجبر ، فرهنگ ، شماره ۱۹ ، ( ۱۳۷۵ ) ص ۲۲۳ – ۲۴۶ .
بررسی اوضاع سیاسی اجتماعی پادشاهان صفویه
اوضاع سیاسی ایران قبل از صفویه که نشان میدهند نیمهشرقی ایران در دست بازماندگان خاندان تیموری قرار داشت و نیمه غربی تحت تسلط آققویونلوها بود. در این شرایط چالشهای مداوم بین نیروهای دولتی و قبایل خواهان استقلال نسبی (منظور نیروهای تمرکزگرا و تمرکزگریز) وجود داشت. هر چند بنیان خواهان و شالوده ساختار اجتماعی ایران بر اساس سیستم قبیلهای و عشیرهای استوارو در اداره مالکیت اراضی نیز مناسبات سیورغال حکم فرما بود غالب اوقات غلبه با نیروهای تمرگزگرا بود که از سوی نظام قبیلهای و عشیرهای به شدت حمایت میشد.
شاه اسماعیل اول موسس دولت سلسله صفویه
شاه اسماعیل اول موسس دولت صفویه در سن ۱۳ سالگی با هفت هزار نفر از صوفیان و مریدان پدرش شیخ حیدر از لاهیجان که مدت ۵ سال پناهگاه .وی بود به اردبیل رفت تا از ارواح اجداد خود استمداد کرده زمام کشور را از دست فرمانروایان عصر خود بگیرد.
شاه اسماعیل اول در مدت کوتاهی به فاصله ۲ سال به حمایت و کمک مریدان پدرش و نیاکان دائیش توانست از آذربایجان قیام کند قراباغ ولایت روم«آسیای صغیر» را بگیرد و از آنجا شیروان و ارمنستان و آذربایجان همه بر او مسلم گردید و در تبریز پس از غلبه بر پسر دائی خود الوند بیک آققویونلو به سلطنت نشست.
شاه اسماعیل در سال ۸۹۲ هـ ق متولد شد هنگامی که پدرش در جنگ با شیروانشاه و آق قویونلوها بود بیش از یک سال نداشت و چون او و برادرانش گرفتار زندان یعقوب شدند. چون خواهر یعقوب مادر اسماعیل میرزا و برادرانش بود از کشتن آنها صرف نظر کردو به استخر فارس آنها را زندانی نمود و بعد هم آنها را آزاد ساخت.
شاه اسماعیل اول که خود را سادات و اولاد حضرت علی (ع) میدانست بدین سبب مفاخره میکرد و چون از نواده اوزون حسن بیک ترکمان آق قویونلو بود به سبب خویشی با آنها خود را وارث و جانشین به حق و قانونی آن خاندان میشمرد. سیادت وی و نسبتش با امرای ایرانی نژاد و متهور را بر آن داشت که دست به یک کشور گشایی بزند و بسط قدرت و نفوذ دهد سیادت و خون ایرانیت محرک این پادشاه عظیم الشان گردید و موجبات کار بر او از طرف خاندان پدری و خاندان مادری فراهم بود. به اضافه که آشفتگی اوضاع محیط در ملوک الطوایفی هم ایجاب میکرد که یک پادشاه مقتدری ظهور کند و یک وحدت سیاسی به وجود آورد که شاه اسماعیل با کمک قزلباشان شیروان و ارمنستان و آذربایجان در کمال سهولت و آسانتر از آنچه خود میپنداشت گرفت و در تبریز به سلطنت نشست و این تاجگذاری برای شاه اسماعیل اول با این عوامل و با توجه به اوضاع و احوال گذشته چنین می نماید که غیر از علل و عواملی عادی ظاهر یک صفا و وفای باطنی بود که از ارواح قدسه الهام و حمایت میگرفته است. و از این تاریخ از روی جد و پدرش که میخواستند سلطنت ظاهری را هم به سلطنت باطنی خود بیفزایند صورت عمل به خود گرفت و در مدت کمتر از ده سال بر سرتاسر ایران سلطه یافت و در سن ۲۳ سالگی بود که سلطان کشور پهناوری به عرض و طول زمان ساسانیان بلکه افزونتر گردید زیرا عراق امروز و قسمتی از پاکستان امروز هم با تمام سواحل خلیخ فارس به ایران متعلق و در زیر سلطه و نفوذ شاه اسماعیل اول در آمد.
شاه اسماعیل تصمیم گرفت که مذهب شیعه را در ایران رسمیت بخشیده و اعتقاد به سایر خلفا را از افکار ایرانی براندازد علمای شیعه تبریز از این اقدام به سبب قرب جوار با سنیها بیمناک شدند و شاه اسماعیل را از کثرت اهل سنت آنجا ترساندند تا شاه خطبه نخواند ولی پادشاه صفوی چنین جواب داد:[۱] که مرا به این کار مامور کردهاند و خدای عالم با حضرت همراه منند و من از هیچ کس بیم ندارم به لطف خدا پیشرفت میکنم اگر رعیت هم حرفی بگویند شمشیر از غلاف میکشم و به کمک خدا یک کس را زنده نمیگذارم روز جمعه خود میروم و خطبه اثنی عشر می خوانم.
اما شاه در فکر بود، که میدانست قزلباش راست میگویند. چون به خواب رفت، دید که از برابرش نور پاک، حضرت امیر نمودار گردید و گفت: ای فرزند دغه دغه به خاطرمرسان.
روز جمعه خطبه میفرمای که قزلباش تمام یراق پوش میآیند و در میان دو کس از رعیت قرار میگیرند و در وقت خطبه اگر رعیت حرکت کنند ایشان را قزلباش گرفته، میکشند و به این طریق بگو خطبه بخوانند. شاه اسماعیل از خواب بیدار شده خوشحال گردید. دستور داد که حسین بیگ ﻟﻟﻪ و ابدال بیگ سران قزلباش آمدند. شرح خواب را بیان کرد. ایشان گفتند: حقا بدون این تعلیم نمیشود.
روز جمعه شاه رفت و به مسجد جامع تبریز و فرمود مولانا احمد اردبیلی که یکی از اکابر شیعه بود، بر سر منبر رفت و شاه خود بر فراز منبر رفت و شمشیر جهانگیری برهنه کرد. چون آفتاب تابان کشیده، چون شهریار عالم بر پادشاهی قرار گرفت و خزینه الوند پادشاه را به قزلباش قسمت نمود و سکه علی ولیالله زدند و خطبه خواندند، اما قزلباش گفتند: ای شهریار فکری میباید کرد در خواندن خطبه اثنی عشری چرا که دویست سیصد هزار کس در تبریز و از زمان حضرت تا حال این خطبه را کسی بر مدار نخوانده و میترسیم که مردم بگویند که ما پادشاه شیعه را نمیخواهیم.
نعوذ بالله که رعیت برگردند. پس میباید که در این باب فکر میکرده شاه فرمود که که مرا به این کار وا داشتهاند و خدای عالم با حضرت همراه منند و من از هیچ کس باک ندارم به توفیق الله تعالی اگر رعیت هم حرفی بگویند، شمشیر از غلاف میکشم و به عون خدا یک کس را زنده نمیگذارم روز جمعه خود میروم و خطبه اثنی عشری میخوانم.
آن دو دانگ به آواز بلند بیش باد وکم مبادا گفتند و آن چهار دانگ دیدند که چون آنان قزلباش خنجرها و شمشیرها در دست، گفتند هر کدام که نمیگوئید کشته میشوید.
تمام از ترس خود گفتند بیش باد و کم مباد که شاه فرمود همین تبرائی تبریز بزرگ در پس و در پیش جلو شاه میرفت و تبرا میکرد
آنچه که سبب شد بعضی خوانین کرد به شاه اسماعیل جذب نشوند سیاست ضد ملوک الطوایفی آن پادشاه با سیستم خان خانی بود. سیستمی که با حکومتهای خود کامه محلیاش در هر جای کشور اعتنایی به فرهنگ و معنویات و ارزشهای مشترک تاریخ ایران نمی توانست امین زکی مینویسد شاه اسماعیل موسس سلسله صفویه قصد داشت تا خان خانی و ملکوک الطوایفی را از کردستان براندازد پس به جانب کردستان راند در این حرکت تمامی سرزمینهای میان بغداد و مرعش اطاعت او را گردن نهادند و این علتی بود برای تضعیف قدرت و یکپارچکی ملی و جلب تسلط خارجی به ویژه که در آن زمان علت دیگری هم پیدا شده بود و آن وجود یک امپراطوری توسعه طلب مسلمان بود که خود را خلیفه می نامید و شاه اسماعیل برای آنکه بتواند در این نواحی به مقابله عثمانیها بپردازد حکومت ولایت کردستان را به امرای قزلباش سپرد.
متأسفانه سیاست شاه اسماعیل درست درنیامد و در بند کشیدن امرای کرد و همچنین دیگر تعصب بیجای امرای قزلباش به ویژه در مورد مذهب تا به آنجا ادامه یافت. که نظر کردان متوجه دربار عثمانی گردید.[۲]
دکتر مسعود گلزاری مینویسد: «پس از خودداری آن کردان از همدستی با شاه اسماعیل درجنگ چالدران که منجر به شکست شد به خود آمدند و اختلاف مذهبی را کنار گذاشتند و. بار دیگر متوجه سرزمین اصلی خود شدند.[۳] »
رشید یاسمی مینویسد: « شاه اسماعیل سیاست بسیار دقیق و به جایی را درکردستان پیاده کرد. وی هر قدر به یاغیان کرد سختگیری میکرد ولی نسبت به سایر امرای کرد آنجا محبت مینمود.»
رشید یاسمی به شرفنامه بدلیسی استناد کرده و هر چند مورد از روی آوردن امرای کرد را به شاه اسماعیل و مورد مرحمت قرار دادن آنان را یکایک دنبال هم میآورد رشید یاسمی باز در ادامه از قول امیر شرفخان بدلیسی مینویسد: «…و د رهر فرصتی که امرای کردستان به اتفاق امیر شرف بن امیر بدری اراده ملازمت شاه اسماعیل نموده روانه خوی وتبریز شدند و شاه علی بیگ از دیگر امرای کرد هم ایذا و امانتی که از طایفه بختی به قزلباش رسیده بود به طاق نیسان نهاده به همراهی دوازده نفر از امرا و حکام کردستان متوجه خدمت شاه اسماعیل شدند. اما شاه اسماعیل ذخیره خاطری که از امیر شرف بدر داشت نمیتوانست او را همراه امرا و حکام کردستان در قید حبس و زنجیر کشد که بعد از مدتی از قید خلاص شدند اظهار اطاعت به درگاه سلطان سلیم خان نمودند سیاست سلطان سلیم آن بود که کردان را که نه از خود بلکه ایرانی تبار میدانست با جلب به سوی خود با حفظ حکومت ملکوک الطوایفیشان در مرزهای ایران وسیله هرج و مرج و خود کامگی قرار دهد. سلطان سلیم کردان را پس از شکست جنگ چالدران تحت اطاعت خود کشید.[۴]
بلافاصله جنگ چالدران درسال ۹۲۰ اتفاق افتاد عموم مورخان قدیم و جدید سلطان سلیم و پسرش سلطان سلیمان و دیگر سلاطین عثمانی تا آخر هر یک در هر زمان به نوبه خود دست به سرکو.ب و غارت و کشتار کردان گشودند.
بسیاری از کردان هم بودند که هیچگاه تصور جدا شدن از ایران وزیر بال دشمن رفتن را به ذهن خود راه نمیداند و از همان آغاز خود را وابسته به شاهان ایرانی میدانستند.[۵]
همه کردان ایران به سه گروه تقسیم میشوند سیاه منصور، چگنی، زنگنه. اینان از قبیله گوران یا اردلاناند. اینان از اول برای خدمت به شهریاران ایران رفتند[۶]
نصرالله فلسفی در کتاب خود که لشکریان شاه اسماعیل را حدود بیست هزار جنگاور و جانباز نوشته ضمناً در میان آن لشکریان، از قبایل کرد هم نام میبرد مینویسد جنگاوران قبایل کرد نیز در سپاه شاه اسماعیل خدمت میکردند.[۷]
در کتاب خودشرفنامه که در اوایل قرن دهم هجری تألیف شده ضمناً نوشته که بسیاری از سران کرد که در آغاز سلطنت شاه اسماعیل را شنیدند به خدمت او روی نهادند و قلعههای خود را واگذار کردند. شاه اسماعیل ریاست چشمکزک را به او ارزانی داشت و او در رکاب شاه اسماعیل بود به تیمورخان حاکم اردلان با اینکه سلطان مراد عثمانی به او عنوان پاشایی داده بود ولی او هیچ گاه از ارادت به شاه اسماعیل دست بر نداشت[۸]
«زاهد بیگ عزالدین شیر» از حکام مکاری اطاعت شاه اسماعیل نمود و منظور نظر شاهانه گشت امیر حسین از حکام عمادیه نیز به خدمت شاه اسماعیل سربرزد امرا و حکام به عزم آستان بوس متوجه تبریز گشتند.
ایل زنگنه در عصر شاه اسماعیل صفوی
همین که حکومت مرکزی ایران در روزگار شاه اسماعیل صفوی صاحب قدرت و عظمت گردید. اقوام کرد از جمله عشایر زنگنه که از دیرباز انتظار چنین موقعی را داشتند به همدردی با دولت ایران قد علم کردند و در برابر تجاوزات همسایه غربی همه جا مردانه از حقوق خود و ایران دفاع کردند.[۹]
ضمن ذکر امرای زنگنه درباره ایل زنگنه مینویسد: این طایفه در زمان شاه اسماعیل صفوی به مراتب عالی رسید محسود اقران بودند. چون از امراء ایشان کسی نماند، فرقه به فرقه خدمت امراء قزلباشیه مبادرت نموده و در عراق و خراسان استخدام گردیدند و بعضی در زمره قورچیان عظام منخرط۴ گشتند.۵
در سراسر سدة ۱۰ هـ . ق و اوایل سدة ۱۱ هـ. ق. کرمانشاه به علت قرب جوار با کشور عثمانی و دست اندازی عثمانیها و ضعف امرای محلی، با همه استعدادی که در تمام طول تاریخ برای آبادی داشته نتوانست آباد گردد تا آنجا که به صورت مزرعه در کتاب زینه المجالس معرفی گردیده است در اولین مآخذی که از عمران کرمانشاه در نیمه یازدهم (۱۱) هـ.ق. سخن به میان آمده است، تاریخ روزگار شاه عباس دوم میباشد.
علت عمران آبادی کرمانشاهان دورة صفویه، گذشته از دارا بودن مرز مشترک با امپراطوری عثمانی خود را به عقب سپاه سلطان مراد زد و پس از وارد آوردن تلفات زیاد به حریف قوای نظامی او را درهم شکست.[۱۰]
در دوره صفویه کردستان و کرمانشاه از ایالتهای بزرگ ایران بوده است، هرچند دو دولت عثمانی و ایران بخشهایی از آن را در قرن دهم هجری را بین خود تقسیم کرده بودند، اما بدلیل داشتن مشترکات فرهنگی و زبانی بیشتر تمایل به حاکمیت ایران داشتند. در این رابطه کردها مبارزه سرسختانهای با این دو دولت (عثمانی و صفویه) آغاز کردند آن دو دولت بیکار ننشسته، از یک سو دولت عثمانی با حربه دین کردهای شمالی و جنوبی را که دارای دو مذهب جداگانه بودند (سنی و شیعه) به جان هم انداختند و دولت صفویه نیز به بهانه تضاد مذهبی بسیاری از آنها را از دم تیغ گذراند و تعداد زیادی را به ایالتهای آن زمان کوچانید(اشاره به کوچ اجباری کردان شمال خراسان). با این وصف هرچه اغتشاش و نا امنی در کردستان و کرمانشاهان بین قبایل و طوایف صورت میگرفت بوسیله خود کردها انجام می شد. انجام این دستورات به دلیل فقر آگاهی و نداشتن شم سیاسی قوی از جانب دو دولت بوده و این کرد بوده که برادر خود را کشته است اگرچه تعداد حملات سپاه دولتی به اکراد آن زمان کم نبوده است. نکته قابل توجه اینست که همه این فرمانروایان به نام ایل و تبار حکمرانی کردهاند. در ثانی این حکمرانان هر چقدر از دو قدرت مرکزی عثمانی و ایرانی فاصله مکانی نزدیکتری داشتهاند میزان اطاعت و فرمانبرداری آنها به یکی از آن دو قدرت بیشتر بوده است.
جنگ شاه اسماعیل اول با شیر صارم کرد در سال ۹۱۳ هـ ق
شاه اسماعیل پس از فتح قلعه یزد به اصفهان رفت و مدتی به تفریح و شکار مشغول بود. به او خبر رسید که شیرصارم کرد در ساروقوغان مشغول دزدی و غارت اموال مردم است. شاه اسماعیل به قصد دفع آنها به سوی آذربایجان حرکت کرد و چند بار جنگ بین آنها اتفاق افتاد که هر بار پیروزی با شیرصارم کرد بود تا در شهریور سال ۹۱۳ شاه اسماعیل طایفه شاملو را به سرداری عبدی بیگ والد دور میش خان و صاروعلی مهردار به جنگ صارم فرستاد. هر دو سردار با لشکر انبوه به جنگ صارم رفتند.
در طی یک جنگ خونین سران شاملو از جمله عبدی بیگ و صاروعلی مهردار کشته شدند و شیرصارم پیروز شد و به اتفاق امرا و حکام کردستان اطاعت سلطان سلیم حاکم عثمانی را پذیرفتند و از سلطه قزلباشها خلاصی یافتند.
سرداران نامی شاه اسماعیل با سپاهیان خود به جنگ مخالفان رفتند چون خبر آمدن سپاه قزلباش به شیرصارم رسید در پناه کوهها به کمین نشستند. که سپاهیان با روبنه آنها را غارت کردند و جمعی از دم تیغ گذراندند. سپاهیان متوجه شدند که کردان از کمین بیرون آمدند. به آنها حمله کردند و پسر و بردار صارو را اسیر کردند و اموال کردها را غارت کردند و به حضور شاه اسماعیل رسیدند و به الطاف شهر یاری سرافراز گردیدند و اسیران را به جنگجویان سپرد که به وسیله آنها به قتل رسیدند[۱۱].
روایات تاریخ کرد از دوره صفوی
شاه اسماعیل صفوی،در سال ۹۰۸ هجری،در نزدیکی همدان با سلطان مراد آققویونلو نبردی سخت نمود و در عراق عجم،خوزستان،فارستان را یکی از دیگری ضبط و تصرف کرد.در سال ۹۰۹ هجری لشکری علیه صارمبیگ روانه کرد و نواحی اورمیه و شنو[۱۲] را غارت نمود و کشتاری فراوان کرد.بعد از آن به کردستان مرکزی روی نهاد و در نزدیکی البستان[۱۳]، علاءالدوله ذوالقدریه[۱۴] را شکست داد سپس از آنجا به مقصد دیار بکر مراجعت نمود و دیار بکر را تصرف کرد.
از تاریخ تدوین شده اکراد چنین استیفاد میشود که رفتار شاه اسماعیل در ارتباط با کرد مانند رفتار آققویونلوها بسیار ظالمانه بود،و از آنجا که کرد سنی مذهب بود هیچوقت به او اطمینان نداشت و تنها به ترکمنها که رافضی[۱۵] مفرط بودند اعتماد و اطمینان داشت.در هر فرصتی سعی بر اذیت و آزار و نابودی کرد داشت.از آن جمله وقتی که به خوی ، آمده بود ، یازده نفر از امرای کرد به نزد وی رفتند و عرض اطاعت کردند،لیکن بر خلاف امید و انتظار آنان،آنها را دستگیر و حبس کرد و به جای آنان والیهای قزلباش را تعیین و منصوب کرد.یکی از این امراء مظلوم، ملک خلیل حاکم حصن کیف بود که شوهر خواهر شاه اسماعیل بود،سه سال در زندان تبریز محبوس گردید و پس از شکست شاه اسماعیل در چالدران،نجات پیدا کرد.
شکست شاه اسماعیل درچالدران(۹۲۰ هجری قمری)قدرت و شوکت حکومت صفویه را بسیار تضعیف نمود و بعضی موفقیتهای نوادگان او به درجهای نبود که شوکت و عظمت گذشته را بازیابد و تا غرب کوهستانهای زاگرس قدرت و نفوذ خود را توسعه بخشد.
سیاست شاه اسماعیل اول در کردستان به مانند حکومتهای قبلی عبارت بود از:
۱-نابودی حکومتها و امارات کُرد
۲-تأسیس و تقویت نفوذ والیان قزلباش به جای آنان این سیاست دقیقاً عکس سیاست عثمانی و رفتار آن حکومت با کرد بود که به وسیله مولانا ادریس بتلسی در کردستان اجرا گردید،و هدف آن ایجاد و تعمیم اصولی متناسب با وضعیت محلی بود،و حکومتهای عثمانی به جهت تأسیس و تشکیل بعضی حکومتهای محلی،قوم کرد را کاملاًاز خود خشنود و راضی نمود.
یاور سلطان سلیم در سفر چالدران،از اردوگاه آماسیه،چند بار مولانا ادریس بتلیسی را به کردستان فرستاد،که عشایر ورؤسای کرد را علیه شیعیان و شاه اسماعیل صفوی تشویق و ترغیب کند،البته ارشاد و راهنمایی و تحریکات مولانا ادریس در این زمینه تأثیر بسزا داشت،تا آنجا که پس از جنگ چالدران در داخل کردستان،سرپیچی و عصیان و نافرمانی از هر طرف شروع شد[۱۶].
«ایل کلهر پیش از روی کار آمدن صفویان تا ابتدای حکومت شاه تهماسب اول(۹۸۴-۹۳۰ه.ق)دارای موقعیت تقریباًمستقل یا خود مختاربوده است.بعدها با دربار صفوی ارتباط پیدا کرده و ۵۰۰ نفر افراد «یا ساقی»[۱۷] را آماده خدمت در ارتش صفوی کرده است.
«ایل کلهر از سال (۹۹۸ه.ق)تحت حکومت عثمانی قرار داشت تا اینکه در سال(۱۰۱۲هـ.ق)شاه عباسالله وردی خان حاکم فارس را مأمور اخراج عثمانیها از خاک کلهر و تصرف بغداد کرد.[۱۸]
شاه اسماعیل اولدر ایام سلطنت خود پنج جنگ عظیمکرد که سومی آن با سلطان مراد در آلمه کولاغی نزدیک همدان (عراق عجم آن زمان) روی داد، )سلطان مراد آخرین شخص سلسله آققوینلو بود.[۱۹]
فتوحات شاه اسماعیل اول صفوی در بلاد غرب ایران (۹۳۱-۹۲۷ هجری): «شاه اسماعیل اول اغلب در روایات غربی ایران سرگرم (جنگ) بود. اول به همدان وارد شد و به زیارت امام زاده سهل علی شتافت اما شورش کردهای یزیدی از امراء بار دیگر او را متوجه ساخت. رئیس آنها صارم کرد در معرکهای که جمعیاز امراء معروف شاه اسماعیل اول در آن بقتل رسیدند مغلوب و اسیر گشت اسرای کرد را به ورثه امرای مقتول تسلیم کردند که محض انتقام یعقوبت هر چه تمامتر به سیاست رسانند.
سلطان مراد سیزدهمین و آخرین پادشاه سلسله آق قویونلو و علاء الدین ذوالقدر با یکدیگر اتحاد کردند این شخص اخیر دعوت شاه اسماعیل را رد کر ده و زبان را به کلمه طیبه علی ولیالله و لعناعدای دین یعنی خلفای سهگانه نگردانید و به مخالفت برخاسته از سلطان عثمانی استمداد کرد.[۲۰]
گفتار در ذکر محاربه نواب فردوس بارگاه با پادشاه روم در موضع چالدران در سنه ۹۲۰ و مواضع و مغلوب شدن سپاه قزلباش ملک به شبیه و نظیر «الذی بیده الملک هو علی کلشی قدیر» نفس نفیس بعضی از افراد انسان را بهازدیاد علایق دنیوی انیس ابداع فرموده، هر چند فضای عیش را بر ایشان سمت و سعت داده ایشان را بر بدایع جلال و مناهج اقبال ارتقاء و اعتلا اهدا نماید. پس از وصول بدین مراتب علیا وفوز بر این عطیه عظما، این مقام را حقیر دانسته خود را در طلب زواید بدین فواید در عقبه تعب میاندازند، و عالمی را در استدعای لذات نفسانی سوخته، جهانی رادر بوته هوای نفس مشتهیات جسمانی می گذارند ، و از آنجاست که حضرت شاه انیبا و سلطان ممالک اصطفا علیه صلوات الله تعالی میفرماید که «لو کان لابن آدم و ادیان من مال را بتغی الیهما ثالثاً ولایملا و جوفه الاتراب»داعی برتبین این مقدمات و ساعی بر تحقیق این مرقومات، آن که چون پادشاه ممالک روم، فرمانروای آن مرزو بوم، سلطان سلیم، با وجود وفور جمعیت و ظهور عظمت که او را در آن مملکت وسیع دست داده بود، طمع در دیار و امصار و ولایت عراق و آذربایجان کرده، بنابر اظهار اقتدار و استحظار حشر بیشمار، ایلچی نزد پادشاه رستم شعار سکندر آثار فرستاده نواب شاهی را از توجه خویش و داعیه تحصیل بیش از پیش آگاهی داده پس از اطلاع نواب کامیاب بر داعیه وی، ایلچی را به خلعت فاخره نقود وافره مسرور ساخته، به سلطان سلیم پیغام فرستاد که ما نیز متوجه اخذ و تصرف ممالک تو هستیم؛ لایق آن که تو نیز از مقر خود بیرون آمده در محلی تلاقی فریقین دست دهد،به تأیید یکدیگر مقابل گشته به مراسم محاربه قیام نماییم تا بمقتضی وقت عمل کرد آید، وایلچی مرخص گشته آن پیغامها بیقصور وکسور به سلطان سلیم رسانید. آنگاه موکب ظفرنشان از ولایت همدان بجانب تبریز جلو ریز رفتهها، چون بلده مذکور معسکر لشکر ظفر اثر گشت، بوضوح پیوست که سپاه روم بر سبیل اسراع متوجه معرکه کارزارند از غایت شجاعت وجرأت بیآنکه بعضی از ولات و حکام بنواب کامیاب ملحق شوند، بسوی دشمن ایلغار کرده در اوایل رجب سنه عشرین و تسمعائه در موضع چالدران در بیست فرسخی تبریز است، آن دو گروه کوه شکوه به یکدیگر رسیدند. از هر دو جانب باستعداد آلات حرب مشغول گشته بترتیب صفوف قیام نمودند، و قاعده سلاطین روم آن است که در وقت محاربه به حدود جنود خود را به زنجیر و غیره استحکام داده،حضی بغایت حصین از برای حفظ خود ساخته و تفنگچیان در درون آن بفراغ بال به انداختن تفنگ و مراسم جدال و جنگ اشتغال نمایند، و دلاوران روم همواره همین رسم و قاعده مسلوک می دارند. بعضی از دولتخواهان نواب کامیاب از این کیفیت عرض نمودند که اگر قبل از آنکه مخالفان خود را بدین صورت حراست کنند خود را بدیشان زنیم، انهزام ایشان بسهولت تأثیر پذیر گردد.
دورمیش خان که اقرب سرداران سپاه شاه بود این تدبیر را رد کرده، معروض داشت که ما توقف میکنیم تا وقتی که آنچه مقدور است ایشان در محافظت خود بفعل آورند، پس از آن قدم در میدان کارزا نهاده دمار از روزگار ایشان برآریم، غافل از آن که «مصراع»:
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد از آنجا که غرور و موفور بر مزاج پادشاه با انتهاج و غالب بود سخن دورمیش خان قبول فرموده، لشکر قزلباش آن مقدار مکث و توقف نمودند که حریفان روم و سپاهیان موهوم در استحکام حدود جنود خود اهتمام کرده، اطراف و جوانب خود را به اسباب معهود مسدود ساخته. نواب کامیاب نیز به ترتیب صفوف سپاه پرداخته، در میمنه محمد خان استاجلو را با شلیغ ساخت و دورمیش خان در میسره رایت مقاتله بر افراشت، چون بر پادشاه اقبال پناه ظاهر شده بود که توپچیان رومی در وقت محاربه به قصد ایشان احراق خرمن حیات جمعیت است که در پایی توق اقامت کنند ، بنا علی هذا حکم عالی به نفاد پیوست که امیر عبدالباقی که از نبایر نعمتالله ولی بود، در آن وقت منصب وکالت نواب کامیاب بوی متعلق بود، با امیر سید شریف صدرو امیر سید محمد کمونه دریای توق شاهی مقیم گردند، و ایشان امتثال امر عالی نموده، نواب کامیاب خود با فوجی از قورچیان عظام طرح شده مترصد آن بود که از طوایف مذکور هر طایفه را که احتیاج امداد او شود خود را بدیشان رساند. بعد از اتمام سرانجام فریقین و ظهور بواعث فتنه وشین، محبان خاندان حیدر صفدر، و خروش رومیان دلاور، عرصة آن میدان از حادثه «اذا لزلت الارض زلزالها» اخبار نموده و کثرت دلیران معرکه مرد آزمای و بسیاری از سرا سیمگان میدان قیامت نمای بسوی مأوای «و اخرجت الارض اثقالها» اشارت فرموده آنگاه فارسان مضمار کارزا به تازیانه خصمانه مهمیز شبدیز جهان گرد را برانگیخت وسنان مرگ بیان برافراخته در فسحت میدان محاربه راندند القصه غایت مردی و جلادتی که در فطرت جوانان با غیرت مأخوذ بود، در آن روز فرقت اندوز بظهور رسید. نخستین احسنت از رجال الغیب بیشک و ریب مسموع حاضران معرکه گیرودار گردید. بسا دوستان که در آن معرکه آسان از یکدیگر جدا گردیدند، و بسا دشمنان که در آن میدان از هم انتقام کشیدند، و چون لشکر روم از خیل نجوم افزون و از دایره احصا بیرون بودند، و دوازده هزار تفنگ انداز از مخالف گذار که پیوسته ملازم رکاب پادشاه روم بودند، در آن روز به قصد سپاه شاه عالم افروز بکار خود مبادرت مینمودند، از آن سبب اندک فتوری در عساکر منصور پدید آمد.
پادشاه با تهور و شجاع بهادر ، در جبه توکل، بی تأمل بار گیر جهانگرد در فسحت میدان نبرد بجولان در آورده، صمام انتقام از نیام کشیده زمرهای از رومیه را از لباس حیات عدی ساخته رومی از استماع افتاد که در آن وقت یکی از دلیران شجاعت آیین رومی موسوم به (مالقوج) اغلی، به آن منتسب سلسله علی ولی مجاهد شده قصد آن حضرت نمود. در آن حال پادشاه مرتضوی خصال حمله او را رد ساخته، تیغی بر فرق آن نا بکار فرود آورد که تا قرب حلقومش منشق گردید. اما چون مخالفان روم، چنانکه سبق ذکر یافت. مانند قطرات باران بیپایان بودند، غازیان خجسته مال مجال توقف ندیده موکب سلامت قرین از مقاتله اهل کین انعطاف داده بجانب ولایت در گزین نهضت فرمودند بعد از وصول در آن مقام، خسرو با احترام مسرعی باقوام تابع فرستاد از ایشان امداد طلب نمود.
اما سلطان سلیم با سپاه عظیم به دارالملک تبریز آمده برمسند فرمانفرمایی تمکن کرده؛ بعد از انقضای اندک زمانی، ازمملکت آذربایجان رومی توجه بصوب مملکت خویش آورده. چون نواب کامیاب دانست که بلاد آذربایجان از مخالفان خالی گشت، از مقام معهود به جانب تبریز در حرکت آمد به تجدید در آن بر سر یر سلطنت قرار گرفت، و بار دیگر لوای محبان شاه ولایت از سپهر بلند در گذشت، و چون در مقاتله رومیه بعضی از مقربان سد سنیه مانند عبدالباقی و امیر سید شریف و غیر ها به تیغ اعدا از این دارفنا بمنزل بقاء رحلت نمودند، سالک کفایت و کاردانی میرزا شاه حسین اصفهانی به منصب وکالت نواب خاقان اشرف اختصاص یافت، و جناب سیادت پناهی امیر جمال الدین [محمد] استر آبادی که با افاده علمی معروف و مشهور بود و در افاضه علمی درالسنه و افواه مذکور منصب جلیل القدر صدرات بجناب مشارالیه مفوض و مرجوع شد.[۲۱]
بررسی چنگ چالدران
از لابلای مطالعه کتب تاریخی، جنگ چالدران را میتوان یک جنگ تاریخی و سرنوشت ساز برای ملت ایران بحساب آورد اگر چه گاه داستانسرایی و حتی دروغپردازی حقایق را تحریف و وارونه جلوه دادهاند ما از لابلای این اوراق تاریخی سعی نمودهایم تا آنجا که در توان داریم بدون تعصب و صرفاً بمنظور روشن شدن آن رویداد علل شکست سپاهیان ایران را در زمینههای سیاسی و اجتماعی به شیوه علمی تحلیل کنیم. جنگ چالدران یک جنگ ملی بود که در آن حتی کردهای سنی کردستان ا زجمله «ساره و سارو بیزه بانهای » یکی از قهرمانان این جنگ شرکت کرده بود و ما از مطالعه دقیق اسناد معتبر تاریخی از جمله کتاب جنگ چالدران میتوان پیبرد که انگیزه جنگ چالدران نامههای سلطان سلیم به شاه اسماعیل اول و پاسخ آن، مقایسه نیروهای طرفین و تسلیحات آنها و… بوده است. در جنگ چالدران، عنصر قاطع در پیروزی سپاه عثمانی، برتری تعداد سربازان و توپخانه نبود بلکه کارشناسان نظامی و مورخین انتخاب میدان جنگ را از عوامل مهم و تعیین کننده و سرنوشت ساز میدانند.
در صفحه ۴۲۴ کتاب شاه اسماعیل[۲۲] آمده است….. در آن جنگ سپاهیان عثمانی باطی مسافتی بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر در مدت ۱۵۵ روز به مرز ایران رسیده بودند شاه اسماعیل و فرماندهان سپاهیان ایران، با آگاهی از برتری کمی و کیفی نیروهای دشمن و داشتن توپ و سلاح آتشین و نیز مسیر حرکت سپاهیان مهاجم دشت چالدارن را برای میدان نبرد انتخاب کردند سلطان سلیم پادشاه عثمانی نیز دو روز قبل از آغاز جنگ (بامداد چهارشنبه ۲ رجب ۹۲۰ هجری) سپاهیانش رادر دشت چالدران آرایش جنگی داد….
این نشان میدهد که همه چیز به سود دشمن بود یعنی فزونی تعداد سپاهیان عثمانی استفاده از آتش توپخانه در یک دشت هموار تاریخ بر این امر صحه گذاشته است که «شاه اسماعیل اول در شبی که فردای آن نبرد شروع میشد با سرداران خود به میگساری پرداخت. سرداران شاه اسماعیل در روز جنگ مثل شاهشان مست و به تأثیر این مستی، هر یک مشابه یک پهلوان شده بودند . پرده مستی بصر بصیرت آنها را طوری گرفته بود که نه راه میدانستد نه چاه دراین رابطه اگر لشکر قزلباش توپ و مقدار کافی پیاده نظام داشتند و از روی عقل و تدبیر حرکت میکردند این شکست فاحش راه متحمل نمیشدند و شکست چالدران میتوانست یک شکست مصیبت بار، سادهاندیشی، شکست پیروزی از احساس و نادیده گرفتن اصول و واقعیتها بود. ما معتقدیم تحلیل دقیقتر این جنگ میتواند به غنای واقعیتها و در نهایت به ارتقای آگاهی ملت ایران کمک کند[۲۳].
تحلیل پادشاهی شاه اسماعیل
برای ارزیابی و شناخت درست از کار یک تحقیق باید نظریههای زمینه تحقیق را در یک سابقه اجتماعی و تاریخی به درستی درک کنیم زیرا تاریخ امتداد و ادامه گذشته در زمان حال و آینده ماست و ما در میان این جریان قرار دادیم. در تحلیل تاریخی این دوره با توجه به مطالعات و بررسی های تاریخی آن چنین برداشت میکنیم که:
شاه اسماعیل اول، نوجوان ۱۵ ساله، در سال ۹۰۷ هجری در تبریز تاجگذاری کرد وی در نخستین روز پادشاهی، مذهب شیعه را، مذهب رسمی کشور اعلام کرد. از آن پس در مدتی کمتر از دو سال به دستیاری مریدان پدر و نیاکان خویش که از آذربایجان، قراباغ و ولایات روم (آسیای صغیر) به او پیوستند، شروان آن با ارمنستان و آذربایجان را گرفت. شاه اسماعیل اول طی ده سال بعد، بقیه ایران، از کرمان و فارس و خراسان تا خوزستان و عراق عرب را فتح کرد و با برانداختن ملوک الطوایفی، دولت وا