انسان چه بالضروره و چه بالفطره یک موجود اجتماعی است و در کنار دیگران زندگی می کند و این نحوة زندگی کردن خواه ناخواه تضاد منافع را به همراه خواهد داشت. خصوصاً اینکه گروه زیادی از مردم به حقوق خود قانع نبوده و به وفور حقوق دیگران را مورد دستبرد قرار می دهند و متعاقباً رسیدگیها در محاکم دادگستری آغاز می شود و شخصی به نام قاضی در بینشان به داوری می نشیند. شخص یاد شده چون قاعدتاً از واقع بیخبر است، حق را به کسی می دهد که ادلهی به اصطلاح محکمه پسندی را ارائه کند. در نهایت این دلیل یا دلایل محکمه پسند است که تعیین کننده است. از این رو دلایل در فرآیند قضائی نقش اساسی را بازی می کند و از جایگاه بس والایی برخوردار است. لذا از رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: « لَوْ یُعْطَى النَّاسُ بِدَعْوَاهُمْ ، لَادَّعَى رِجَالٌ أَمْوَالَ قَوْمٍ وَدِمَاءَهُمْ ؛ لَکِنَّ الْبَیِّنَةُ عَلَى الْمُدَّعِی ، وَالْیَمِینُ عَلَى مَنْ أَنْکَرَ» اگر دعاوی مردم بدون دلیل پذیرفته می شد مردم خون و مال دیگران را ادعا می کردند از این رو [ادعای محض پذیرفته نیست] بلکه بر عهده مدعی است که اقامه بیّنه کند و یمین بر عهده کسی است که انکار می کند. بدین وسیله اسلام به این مهم پرداخته و راههایی را به عنوان ادله قابل ارائه به محکمه بیان کرده است که عبارتند از یمین، بیّنه، اقرار و علم قاضی.