لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
قرض الحسنه
اشاره
یکی از کارهای خداپسندانهای که میتوان با آن، گرهای را گشود، غبار غمی را از چهره گرفتهای سِتُرد، دلی را شاد کرد و اسباب خرسندی خداوند سبحان را به ارمغان آورد، قرض دادن است. اهتمام بدین مهم به گونهای است که خداوند، وام دادن به غیر را قرض دادن به خود به حساب آورده است، چنان که میفرماید: کیست که به خدا قرض دهد تا خدا بر او چندین برابر بیفزاید؟!(1)
در این مقاله به ابعاد مختلف موضوع قرضالحسنه میپردازیم.
مفهوم قرض
واژه «قرض» در لغت به معنی بریدن با دندان است و در اصطلاح فقهی یکی از عقدهای شرعی است که به واسطه آن کسی مدیون و وامدار دیگری میشود. تحقق شرعی قرض دادن به دیگری منوط به ایجاب و قبول است، البته به شرطی که دهنده وام شرط زیاده در بازپرداخت مال نداشته و گیرنده مال قصد بازپرداخت وام را داشته باشد.
در این صورت به محض واگذاری مال به گیرنده وام، وی حق تصرف در آن مال را دارد، و مال مفروض در زمره دیون وی قرار میگیرد که در صورت شرط زمان در بازپرداخت وام، وی ملزم به بازپرداخت آن در زمان مشخص است وگرنه به محض طلب قرض دهنده، ملزم به بازپرداخت مال است.
فقیهان آیات زیر را بیانگر مشروعیت قرض دانستهاند:
«مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرةً واللّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْسُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونْ»(2)
«کیست که خدا را وام (یعنی قرض الحسنه) دهد تا خدا بر او به چندین برابر بیفزاید؟ و خداست که گیرد و میدهد و خلق همه به سوی او بازمیگردند.»
«مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضَعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ اَجْرٌ کَریمٌ»(3)
«آن کیست که به خدا قرض نیکو دهد (یعنی قرض الحسنه و صدقه و احسان به فقیران کند) تا خدا بر او چندین برابر گرداند و پاداشی با لطف و کرامت (نامتناهی) اورا عطا نماید.»
«إِنْ تُقِْرضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْلَکُمْ وَ اللّهُ شَکُورٌ حَلیمٌ»(4)
«اگر به خدا (یعنی بندگان محتاج خدا) قرض نیکو (یعنی قرضالحسنه یا صدقه) دهید خدا برای شما چندین برابر گرداند و هم از گناه شما درگذرد و خدا بر شکر واحسان خلق، نیکو پاداش دهنده است و بر گناهشان بسیار بردبار است.»
«... وَ أَقْرِضُوا اللّهَ قَرْضَاً حَسَناً ...»(5)
«... و به خدا قرض نیکو دهید (یعنی برای خدا به محتاجان احسان کنید وقرضالحسنه دهید).»
در تعریف دَیْن گفتهاند که عبارت از هر حق مالی یا غیرمالی است که در عهده کسی برای دیگری باشد.(6) از این رو اقسام گوناگونی از معاملات همچون بیع نسیه، بیع سلم و سلف، قرض، رهن و ضمان موجب دین میگردند.
در قرآن کریم دو آیه به بررسی مطلق دین پرداخته است:
آیه اول
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَمَّیً فَاکْتُبُوهُ ...»(7)
در این آیه مفصل احکام زیر مورد توجه قرار گرفته است:
1ـ دین یا مؤجّل است ـ یعنی دارای مهلت معینی برای بازپرداخت است ـ یا غیرمؤجل که در صورت اخیر با درخواست داین، مدیون ملزم به پرداخت است، و در صورت اول تاریخ دقیق پرداخت دین باید مشخص شود؛ زیرا در آیه آمده است:
«إِلی أجلٍ مسمّیً»
2ـ به جهت حرمت حفظ مال مؤمن، حکم به نوشتن دین شده است:
«فَاکْتُبُوهُ»
3ـ نویسنده دین باید شخص عادلی باشد:
«وَلْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ»
4ـ نویسنده دین، نباید از نوشتن خودداری کند:
«وَلا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ»
از این رو، اگر کاتب منحصر به فرد باشد بنا به نظر برخی از فقیهان نوشتن بر او واجب عینی است.
5ـ نویسنده دین باید دیننامه را بر میزان شرع بنویسد:
«کَما عَلَّمَهُ اللّهُ»
بنابراین که عبارت اخیر متعلق به «لا یأب» باشد نویسنده نباید در ازای نوشتن عوضی مطالبه کند؛ چه نوشتن بیعوض ادای شکر الهی بر او خواهد بود.
6ـ شخص مدیون باید متن دیننامه را املا کند؛ چه بیان اثبات حقی در ذمه او و شهادتی علیه اوست، ودر این راستا نباید از مطلبی فروگذاری شود؛ چه ممکن است بستانکار، واقف بر اصول اهل قلم نباشد:
«وَلْیُمْلِلِ الَّذی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَقِّ اللّهَ رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً»
7ـ اگر شخص مدیون، سفیه یا ضعیف العقل و یا ناتوان از املا باشد، ولیّ او با رعایت عدل املا کند:
«فَإِنْ کَانَ الَّذی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفیهاً أَوْ ضَعیفاً أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلیُّهُ بِالْعَدْلِ»
8ـ برای دیننامه دو شاهد مرد یا یک مرد و دو زن گرفته شود، تا اگر یکی از زنان مسأله را فراموش کرد دیگری یادآوری کند و این شاهدان باید عادل و مورد اطمینان باشند:
«وَ اسْتَشْهِدُوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحداهُما فَتُذَکِّرَ إِحَداهُما الأُخْری»
9ـ نباید شاهدان به هنگام درخواست شهادت از آن سرباز زنند:
«وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا»
10ـ نباید از نوشتن دَیْن کوچک و بزرگ مقید به مدت دلتنگ شد، زیرا دیننامه مکتوب نزد خدا عادلانهتر است و جهت شهادت استوارتر و جهت عدم بدگمانی و شک نزدیکترین راه است:
«وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغیراً أَوْ کَبیراً اِلی أَجَلِه ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَاللّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنی أَلاّ تَرْتابُوا»
11ـ اگر معامله نقدی باشد؛ میتوان آن را ننوشت، اگرچه نوشتن آن نیز جایز است:
«إِلاّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدیرونَها بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلاّ تَکْتُبُوها»
12ـ هرگاه معامله نقدی شود میتوان بر آن شاهد گرفت:
«وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبَایَعْتُمْ»
13ـ نباید بر نویسنده و شاهد دیننامه ضرری وارد آورد، زیرا این عمل فسق است:
«وَ لا یُضارُّ کاتِبٌ وَ لا شَهیدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ»
بنابر آن که «لایضار» فعل معلوم باشد نویسنده و شاهد نباید ضرری وارد آورند.
آیه دوم
«وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»(8)
این آیه ناظر به عدم تعهد مدیون است در صورتی که تنگدست باشد، از این رو باید به او تا زمان گشادهدستی مهلت داد و حتی در صورت توان نیز به او کمک کرد.
در این باره ـ یعنی مهلت دادن به بدهکار و مدارا با او و ارزش و پاداش این کارِ کریمانه ـ به روایاتی گرانسنگ از ائمه معصومان علیهمالسلام تمسک میجوییم:
از بُرَیده نقل است که گفت:
«از رسول خدا شنیدم که میفرمود: کسی که به تنگدست مهلت دهد قبل از رسیدن موعد پرداخت، در مقابل هر روز به اندازه آن مال برای او صدقه محسوب میشود و وقتی که موعد پرداخت رسید در قبال هر روز مهلت، دو چندان صدقه برایش به حساب میآید.»(9)
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
«کسی که میخواهد در (قیامت) روزی که هیچ سایهای جز سایه عرش الهی نیست خداوند او را در سایه چتر حمایت خود قرار دهد باید به بدهکار تنگدست مهلت دهد یا این که به نفع او از حق خود بگذرد.»(10)
«کسی که با انسان مؤمن تهیدستی مدارا کند، خداوند نیازهای دنیا و آخرت او را به آسانی برآورده کند.»(11)
«کسی که به بدهکارش مهلت دهد یا از طلب خود صرفنظر کند، در قیامت در سایه عرش (رحمت الهی) قرار گیرد.»(12)
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«خداوند عز و جل، مهلت دادن به تنگدست را دوست دارد، و کسی که بدهکارش تهیدست است باید به او مهلت دهد تا راه چارهای یابد.»(13)
پاداش وام دهنده
در روایاتی که از امامان پاک علیهمالسلام بر جای مانده، قرض دادن، کار بسیار مثبتی ارزیابی شده است؛ هر چند که از قرض گرفتن ـ حتیالامکان ـ منع شده است.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
«کسی که به برادر مسلمان خود قرض دهد در برابر هر درهمی که قرض داده به اندازه کوههای احد، رضوان و سینا پاداش خواهد داشت و اگر برای وصول طلب خود با بدهکار مدارا کند از پل صراط همانند برق جهنده، بدون حساب و عذاب عبور خواهد کرد.»(14)
امام علی علیهالسلام در وصیتی به امام حسن علیهالسلام فرمودند:
«غنیمت بدان کسی را که در زمان توانگریت از تو قرض میخواهد تا در روز تنگدستیات آن را به تو بازپس دهد.»(15)
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«هیچ مسلمانی نیست که به مسلمان دیگری به خاطر خدا قرض دهد جز آن که هر روز خداوند ثواب صدقه را به حساب او به شمار آورد، تا زمانی که بدهکار، مالی را که از او قرض گرفته بازپس دهد.»(16)
از این روایت میتوان استفاده کرد که قرضدهنده بدون این که مالی را از کف دهد از تمام آثار و برکات صدقه بهرهمند میگردد و تا زمانی که مدیون دینش را به او ادا نکرده هر روز معادل مالی که قرض داده گویا صدقه میدهد!
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
«هر کس به مؤمنی وام دهد و منتظر بماند تا وامگیرنده از عهده پرداختن وام برآید مالش در زمره زکات است و درود فرشتگان ـ تا زمانی که وامگیرنده قرضش را ادا کند ـ نثار اوست.»(17)
«کسی که برادر مسلمان و نیازمندش از او درخواست قرض کند و با این که توانایی دارد به او قرض ندهد خداوند او را از شمیم بهشت محروم گرداند.»(18)
برتری قرض
از آن جا که اسلام مخالف هرگونه گداپروری است و پیامبر رحمتش صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر دست کارگری که با کد یمین و عرق جبین به تأمین معیشت خویش میپردازد، بوسه میزند، با مرور روایاتی که درباره قرض و صدقه آمده است برتری قرض از صدقه کاملاً آشکار میشود. مضمون برخی از آن روایات را مرور میکنیم.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
«شبی که به معراج رفتم بر در بهشت دیدم که نوشته شده بود: صدقه ده برابر و قرض، هیجده برابر پاداش دارد! به جبرئیل گفتم چرا قرضالحسنه برتر از صدقه است؟ گفت: چون قرض گیرنده همیشه به خاطر نیازش قرض میکند ولی سائل درخواست کمک میکند هر چند بینیاز باشد.»(19)
در فقهالرضا به نقل از امام رضا علیهالسلام نقل شده است که حضرت فرمود:
«پاداش وام دادن هیجده برابر بیش از صدقه است؛ زیرا با فراهم شدن شرایط استقراض، شخص ناگزیر به گرفتن صدقه نمیشود.»(20)
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
«اگر هزار درهم را دو بار قرض دهم بیشتر دوست دارم تا این که آن را یک بار تصدق دهم.»(21)
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«اگر مالی را قرض دهم پیش من محبوبتر است تا همانند آن را صله دهم.»(22)
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
«هیچ مسلمانی نیست که به مسلمانی یک بار قرض دهد جز این که گویی آن مال را دو بار صدقه داده است.»(23)
تحقیق درباره قرض الحسنه