دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی گروه درمانی فراشناختی با رویکرد ولز در کاهش بحران هویت نوجوانان بود. روش پژوهش: این پژوهش از نوع پژوهش های نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل همه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهرتان آشخانه بود. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، 180 نفر از دانش آموزان انتخاب شدند و به پرسشنامه سنجش هویت برزونسکی پاسخ دادند. سپس 60 نفر از افرادی که نمره بالا گرفته بودند، انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی (10 نفر سبک اطلاعاتی، 10 نفر سبک هنجاری، 10 نفر سبک سردرگم-اجتنابی) و گروه های کنترل قرار گرفتند. گروه درمانی فراشناختی طی 8 جلسه دو ساعته در طول 1 ماه در گروه های آزمایشی اجرا گردید؛ و طی این زمان گروه های کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند.پس از اتمام درمان، گروه های آزمایشی و کنترل مجددا به پرسشنامه پاسخ دادند. داده های حاصل با استفاده از روش های آمار توصیفی و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغییری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که میانگین سبک اطلاعاتی و هنجاری پس از مداخله گروه درمانی فراشناختی در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری بالاتر شدند و میانگین سبک سردرگم-اجتنابی پس از مداخله به طور معناداری کمتر شدند.
یافته های این پژوهش با سایر یافته ها در این حیطه همخوانی داشته و نشان دهنده اثربخش بودن گروه درمانی فراشناختی بر بحران هویت بود.
===========================================
نوع فایل: word
تعداد صفحات: 101 صفحه
حجم فایل: کمتر از 1 مگابایت
رشته تحصیلی: روانشناسی - گرایش بالینی
مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد « M.A. »
توضیحات: این فایل قابلیت ویرایش دارد و آماده چاپ می باشد
===========================================
1-1. مقدمه
هویت تصوری است که افراد از خودشان در نقش های اجتماعی گوناگونی که ایفا می کنند، دارند.جستجو برای هویت خود در نوجوانی به اوج خود می رسد، یعنی، زمانی که نوجوانان سعی می کنند بفهمند آنها کیستند و کی نیستند.با پیدایی بلوغ، نوجوانان به دنبال نقشهای تازه ای هستند که به آنها کمک می کنند هویت جنسی، ایدئولوژیکی، و شغلی خود را پیدا کنند.نوجوانان در این جستجو به انواع خودانگاره های قبلی که پذیرفته یا رد شده اند، رجوع می کنند.بنابراین بذرهای هویت درنوباوگی کاشته می شوند و در طول کودکی ، دوره ی بازی، و دوره ی مدرسه به رشد خود ادامه می دهند.بعدا در نوجوانی، زمانی که نوجوانان یاد می گیرند با تعارض روانی-اجتماعی هویت در برابر سردرگمی هویت مقابله کنند، هویت در قالب یک بحران، نیرومند می شود.کلمه"بحران" را نباید به صورت تهدید یا فاجعه در نظر گرفت، بلکه باید آن را به صورت"نقطه عطف، دوره ی مهم آسیب پذیری و افزایش استعداد" در نظر داشت(فیست و فیست،2002؛ ترجمه سید محمدی ،1392 به نقل از اریکسون، 1968، ص 96).
در واقع جامعه ای که نوجوانان در آن زندگی می کنند در شکل دهی هویتشان نقش مهمی ایفا می کند. زمانی که نوجوانان باید تصمیم بگیرند چه می خواهند بشوند و به چه چیزی معتقد باشند، در ضمن دریابند چه نمی خواهند باشند و به چه چیزی دوست دارند معتقد باشند، هویت به صورت مثبت و منفی تعریف می شود.آن ها اغلب باید یا با ارزش های والدین مخالفت کنند یا ارزش های گروه همسال را رد کنند، معظلی که می تواند سردرگمی هویت آن ها را تشدید کند. سردرگمی هویت نشانگان مشکلاتی است که خودانگاره ی تقسیم شده، ناتوانی در برقرار کردن روابط صمیمانه، درک فوریت زمان، فقدان تمرکز بر تکالیف لازم، و رد کردن معیارهای خانواده یا جامعه را شامل می شود(فیست وفیست،2002؛ ترجمه سیدمحمدی، 1392 به نقل از اریکسون، 1968، 1980). با اینکه سردرگمی هویت برای جستوی هویت افراد ضروری است، اما سردرگمی خیلی زیاد می تواند به سازگاری بیمارگون به شکل واپس روی به مراحل قبلی رشد منجر شود.امکان دارد کسی مسئولیت های بزرگسالی را به تعویق بیندازد، بی هدف از شغلی به شغل دیگر جا به جا شود یا از یک ایدئولوژی به ایدئولوژی دیگر تغییر عقیده دهد. برعکس اگر افراد نسبت مناسبی از هویت در برابر سردرگمی هویت را پرورش دهند، (1) به نوعی اصل ایدئولوژی پایبند می شوند، (2) توانایی تصمیم گیری آزادانه در مورد اینکه چگونه باید رفتار کنند، کسب می نمایند، (3) به همسالان و بزرگسالان که در رابطه با اهداف و آرزوها به آن ها رهنمود می دهند، اعتماد می کنند، (4) از انتخاب شغل نهایی شان اطمینان می یابند.( فیست وفیست،2002؛ ترجمه سیدمحمدی،1392)
پژوهشگران در زمینه هویت تحقیقات مختلفی انجام داده اند، نتایج بیانگر این است که بحران به عنوان دوره ای از رشد هویت تعریف می شود و افراد در طول آن در کاوش هویت های دیگر هستند. مارسیا افراد را بر پایه ی وجود یا میزان بحران یا تعهد، به چهار وضعیت ذیل تقسیم بندی می کند:
پراکندگی هویت: نوجوانانی که هنوز بحرانی را تجربه نکرده اند یا تعهدی ندارند.
بازستانی هویت: نوجوانانی که تعهد ایجاد کرده اند اما بحرانی تجربه نکرده اند.
مهلت هویت: نوجوانانی که در میان بحران قرار دارند اما هنوز تعهدات آنها تشکیل نشده است یا صرفا به شکل مبهمی تعریف شده اند.
تحقق هویت: نوجوانانی که بحرانی را پشت سر گذاشته اند و تعهدی ایجاد کرده اند.(جان سانتراک،2008؛ ترجمه شریفی درآمدی و شاهی، 1391، به نقل از مارسیا 1980، 1994).
اریکسون یکی دیگر از نظریه پردازانی بود که بر دوره ی حساس نوجوانی و تعارضهایی که پیرامون جستجوی فرد برای هویت قرار دارند، تاکید کرد. نوجوانان و جوانان اغلب می پرسند: من کیستم؟ به کجا می روم؟ چگونه می خواهم به آنجا بروم؟ اینکه آن ها چگونه به این سوالها پاسخ بدهند، در نوع روابطی که برقرار می کنند، فردی که با او ازدواج می کنند، و مسیر شغلی ای که دنبال می کنند، نقش مهمی دارد. از دیدگاه او نوجوانان و بزرگسالانی که احساس هویت در آنها قوی است، خود را افرادی متمایز و مستقل از دیگران می دانند.(فیست و فیست،2002؛ ترجمه سیدمحمدی، 1392)
شکل گیری هویت با ظهور دلبستگی، رشد درک از خود و پیدایش استقلال در کودکی آغاز می شود (جان سانتراک2008؛ ترجمه شریفی درآمدی و شاهی،1391) . پدر و مادر در رشد هویت نوجوان، افراد مهمی هستند(لوئیکس[1] و همکاران، 2006 ). محققان کشف کرده اند که جو خانواده ای که هم فردیت و هم ارتباط را ترویج می کند، درتحول رشد نوجوان مهم است(کوپر و گروتوانت، 1989).وقتی ارتباط ضعیف است نوجوانان اغلب سردرگمی هویت نشان می دهند(جان سانتراک2008؛ ترجمه شریفی در آمدی و شاهی،1391، به نقل از لوئیکس و همکاران،2006؛ کوپر و گروتوانت، 1989).
فرضیه اصلی این است که درمان فراشناخت با رویکرد ولز در کاهش بحران هویت نوجوانان موثر واقع می شود. برای پاسخ به این فرضیه نیازمند آزمون هستیم . آزمون سنجش هویت برزونسکی: برزونسکی (1992) پایایی درونی مقیاس اطلاعاتی را 0.62، مقیاس هنجاری را 0.66 و مقیاس سردرگم اجتنابی را 0.73 گزارش کرده است. همچنین غضنفری (1383) پژوهشی با هدف اعتبار و هنجاریابی پرسشنامه سبک هویت انجام داده است و برای ارزیابی و سنجش همسانی درونی پرسشنامه سبک هویت، ضریب آلفای کرونباخ بر روی داده های اصلی محاسبه شده است و نتایج ضرایب همسانی درونی پرسشنامه عبارتند از: سبک هویت اطلاعاتی 0.67، سبک هویت هنجاری0.52 و سبک هویت سردرگم- اجتنابی0.62 و این نتایج نشان می دهد که پرسشنامه سبک هویت از ضرایب پایایی و همسانی درونی مناسبی برخوردار است و می تواند ابزار مناسبی برای ارزیابی شکل گیری هویت از دیدگاه پردازش اطلاعات مربوط به خویشتن باشد و نتایج این پژوهش با نتایج بررسی های برزونسکی(1992) و وایت و همکارانش(1998) شباهت دارد. شکری و همکاران(1386) نیز در پژوهشی ضرایب آلفای کرونباخ برای سبک های هویت اطلاعاتی، هنجاری، و سردرگم- اجتنابی به ترتیب 0.71، 0.53 و 0.65 به دست آورده است.
از ان جا که نوجوانان نگران نقش های تازه ای هستند که به آن ها کمک کند هویت جنسی و شغلی خود را پیدا کنند، هویت در غالب یک بحران نیرومند می شود. در بحران هویت، نوجوان شدیدا دچار اضطراب و ناراحتی ذهنی است به صورتی که نمی تواند جنبه های مختلف شخصیت خویش را در یک خویشتن قابل قبول و هماهنگ، سازمان دهد. بنابراین می توان گفت عنصر مهم در شکل گیری هویت، اضطراب و نگرانی نوجوانان در مورد این است که چه می خواهند بشوند و به چه چیزی دوست دارند معتقد باشند. نوجوانان اغلب کنترل نگرانی را دشوار می یابند. با این حال، این بدان معنا نیست که نگرانی به آسانی قابل کنترل نیست. افراد باید ماهیت کنترل ممکن و غیر ممکن و راهبردهای مؤثر و غیر مؤثر در نگرانی را درک کنند.
نگرانی نوعی پردازش مفهومی کند است که شامل تفکر و تعمق درباره رویدادهای نسبتا جدید در آینده و راه های مقابله با آن ها است. نگرانی به آسانی بر اساس بازخوردی که از منابع درونی یا بیرونی دریافت می شود، تعدیل می شود. ماهیت راهبردی هشیارانه نگرانی نشان دهنده آن است که نگرانی نسبت به سطوح بالای کنترل ارادی حساس است، حتی اگر آگاهی از این نوع کنترل کم باشد یا وجود نداشته باشد. با این حال، بسیار مهم است که بین افکار مزاحم که بیشتر خودآیند و غیر ارادی هستند و به عنوان برانگیزاننده های نگرانی عمل می کنند و ماهیت مفهومی پایدار نگرانی که پاسخی به این نوع افکار مزاحم است، تمایز قایل شویم (ولز،2009؛ ترجمه محمدخانی، 1392).
یکی از اهداف درمان فراشناختی، کاهش یا متوقف کردن تفکر مفهومی (مبتنی بر نگرانی) در پاسخ به افکار مزاحم است. در درمان فراشناختی، درمانگر و افراد به دنبال این نوع کنترل هستند و نه کنترل یا سرکوب افکار مزاحمی که برانگیزاننده ی نگرانی می باشند. علاوه بر این، درمان فراشناختی، کنترل تفکر مداوم یا نگرانی به عنوان روشی برای چالش با باورهای فراشناختی به کار برده می شود (ولز،2009؛ ترجمه محمدخانی، 1392).
جامعه آماری این پژوهش شامل همه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول شهرستان آشخانه بود؛ که 180 نفر از دانش آموزان انتخاب شدند و به پرسشنامه ی سنجش هویت برزونسکی پاسخ دادند. سپس 60 نفر از افرادی که نمره بالا گرفته بودند، انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و گروه های کنترل قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد که میانگین مقیاس های هویت اطلاعاتی و هنجاری در گروه های آزمایشی، پس از مداخله گروه درمانی فراشناختی در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری افزایش پیدا کرده و مقیاس سردرگم اجتنابی به طور معناداری کاهش یافته است. یافته های این پژوهش با سایر یافته ها در این حیطه همخوانی داشته و نشان دهنده اثربخش بودن گروه درمانی فراشناختی بر بحران هویت بود
1-2. بیان مساله
آینده نیازمند انسانی با مسئولیت بیشتر است که توانایی انتخاب داشته باشد کسی که بتواند بر اساس احتیاج خود نه بر اساس طرح ریزی که شخص دیگر برای او کرده است برنامه ریزی کند(ستیر، 2004). تقریبا تمام متخصصین روان شناسی و علوم تربیتی بر این باورند که دوره نوجوانی، حساس ترین، بحرانی ترین و مهم ترین دوره رشد هر انسان می باشد. در این دوره فرد به بلوغ می رسد، در پی کشف هویت خود است و به دنبال جدایی از وابستگی های دوره کودکی است(بیابانگرد، 1383؛ به نقل از فرامرزی و همکاران،1390).
نوجوانی، مرحله ی گذار رشد فیزیکی و روانی انسان است که میان کودکی و نوجوانی روی می دهد.تغییر و تحول آدمی در این دوره، در جنبه های بدنی و شناختی پر اهمیت تلقی می شود(منصور و دادستان، 1376 برک، 1382).نوجوانی پایه و اساس رشد بزرگسالی است(اونولی و استین برگ،2001). اساس سلامت روان و یاآسیب شناسی روانی دوران بزرگسالی در این دوره بنا نهاده می شود(استین برگ،2003 ).پدیده نوجوانی با این پرسش اساسی همراه است که نوجوان از خود می پرسد: " من کیستم؟" این پرسش را که چند سال ادامه خواهد یافت، جستجوی هویت می نامند(لطف آبادی، 1378). به کمک هویت است که افراد به تعریفی از خویشتن می رسند که اگر این تعریف با واقعیت اجتماعی آنها در تعارض باشد، حالت هایی چون عدم پختگی، فشار روانی و مشکلات رفتاری را تجربه می کنند(شکر کن، امیدیان، نجاریان، حقیقی، 1381)
اگر فرایند هویت یابی نوجوان مختل شود، نوجوان دچار آشفتگی هویت یا آشفتگی نقش اجتماعی خود خواهد شد که می تواند سبب بزهکاری، ناسازگاری های اجتماعی، اختلال در هویت جنسی و علامت روان پریشانه گردد(رفیعی، 1382).هویت در نظریه روانی اجتماعی اریکسون یک مفهوم اساسی و در عین حال گسترده است.بحران مرحله ی نوجوانی که مرحله پنجم رشد روانی اجتماعی است، بحران هویت در برابر سردرگمی نقش است . به نظر اریکسون(1959) مسئله ی عمده ای که هر نوجوان با آن روبروست شکل گیری هویت است.اریکسون در نظریه روانی اجتماعی خود(1968)دوران نوجوانی را با عنوان بحران هویت معرفی می نماید.به اعتقاد اریکسون نوجوان در این سنین با سوالات متعددی در خصوص اینکه"او چه کسی است؟"و "از زندگیش چه می خواهد؟"روبروست.علت این مواجهه فراهم شدن فرصت های انتخاب و تصمیم گیری در خصوص موضوعاتی همانند شغل، تحصیل و ازدواج است.در واقع، از این پس نوجوان متوجه می شود آنچه او را از دیگران متمایز می سازد و به او اهمیت می بخشد تصمیم گیری در خصوص فرصت های فراهم شده است( فولاد چنگ و همکاران،1385)
در همین رابطه برزونسکی(1994) از "سبک های پردازش هویت" برای توصیف چگونگی پردازش اطلاعات مربوط به هویت استفاده کرده است. او بر این باور است که سبک های هویت، بازتابی از جهت گیری پردازش اطلاعات هستند و نوجوان هنگام ساختن هویت خود و متعهد شدن نسبت به ارزش ها و باورها از آنها استفاده می کند. برزونسکی از سه نوع سبک هویت نام می برد که عبارتند از "سبک اطلاعاتی"، "سبک هنجاری" و "سبک سردرگم-اجتنابی"
افراد باسبک پردازش اطلاعاتی افرادی فعال، جستجوگر و ارزیاب هستند و به طور دائم در پی کسب اطلاعات مناسب جهت شکل دهی هویت خود می باشند این افراد به طور عمده خوداندیش هستند، بدین معنا که به طور مستمر به بازبینی مجدد اعتقادات خود اقدام می کنند. این افراد در تصمیم گیری محتاط بوده و داری تفکری باز، وظیفه شناس و جدی می باشند(برزونسکی، تامی،کینی و نورمی، 1994).
افراد درای"سبک هنجاری"ارزش هایی را می پذیرند که مورد قبول افراد معتبر است، این افراد در قبال ارزش های پذیرفته شده احساس تعهد بالایی دارند و به طور معمول تمایلی به دریافت اطلاعات مغایر با ارزش های ذهنی خود ندارند(برزونسکی1994)این افراد نیاز زیادی به ساختارهای ذهنی و ارزشی آماده از خود نشان می دهند(برزونسکی و کینی،1995،به نقل از سامانی و فولاد چنگ،1385)
افرادی که از"سبک سردرگم- اجتنابی" برخوردارند از موقعیت هایی که مستلزم تصمیم گیری است، اجتناب می کنند و این افراد از رویارویی با مسائل و تصمیم های شخصی بیزارند. این نوع سبک با خوداندیشی، خودآگاهی و تلاش شناختی همبستگی منفی دارد(برزونسکی،1994.طبق طبقه بندی مارسیا(1966) این دسته از افراد دارای وضعیت سردرگمی هویت هستند.
اریکسون(1963)هویت را احساس نسبتا پایدار از یگانگی خود تعریف می کند.برزونسکی(2004)هویت را"خود ساخته شده می نامد".اریکسون(1963) نتیجه دستیابی افراد به هویت استوار را ایجاد تعهد نسبت به ارزش ها و اهداف می داند.برزونسکی(2003)نیز تعهد را چارچوب ارجاعی هدف دار در نظر می گیرد که رفتارها و بازخوردها در درون آن مورد بازبینی قرار می گیرند.این چارچوب به کنترل ،ارزیابی و نظم دهی رفتار می پردازد.تعهد موجب وضوح ملاک ها، اهداف،عقاید و ارزش هایی می شود که افراد به آن ها علاقه دارند و خواستار حفظ آنها هستند، به این ترتیب افراد احساس هدفمندی و جهت مندی می کنند.
تحقیق هامر و براچ (1994) مشخص کرد که کمرویی با پراکندگی هویت رابطه مثبت و با دستیابی به هویت رابطه ی منفی دارد، لارکین (1987) نیز در تحقیقی به نام "هویت و ترس از پیامد"نشان داد که تعهد به هویت با ترس از پیامد رابطه معکوس دارد.نتایج تحقیق پولکینن و رونکا (1994) در فنلاند نشان داد که رابطه ای قوی بین دستیابی به هویت و آسودگی روان شناختی وجود دارد.
تحقیقی که توسط آقامحمدیان و همکاران،1388) روی نمونه ای از دانشجویان کارشناسی(اواخر نوجوانی و بزرگسالی اولیه)انجام شده است، نشان دهنده ی آن است که اضطراب افراد فاقد تعهد به هویت بطور معنا داری بالاتر از اضطراب افرادی است که به هویت شخصی متعهد هستند بر همین اساس افراد دچار پراکندگی هویت و کسانی که دوره ای از بحران و پرسشگری را تجربه می کنند مبتلا به اضطراب بیشتری هستند.وجود اضطراب زیاد در افراد دچار پراکندگی هویت یک نتیجه قابل پیش بینی بوده است.از آن جا که فقدان اطمینان به هویت ایجاد شده و تردید در آن می تواند دلیل بسیاری از اضطراب ها باشد دستیابی به هویت، درمانی برای اینگونه اضطراب ها خواهد بود. برای مثال فردی که دچار هراس اجتماعی و کمرویی است، ارزیابی منفی دیگران را تهدیدی برای صلاحیت شخصی خود تلقی می کند و به واسطه ی این تهدید دچار تنش و اضطراب می شود.اما کسی که هویت ایجاد شده با ثبات و مطمئنی داشته باشد اینگونه ارزیابی ها برایش تهدید کننده نیست و اورا دچار آشفتگی و هراس نمی کند.
آدامز و دابسون(1984)نشان دادن که ترکیب صمیمیت عاطفی و پذیرش از طرف خانواده و دادن استقلال به نوجوان موجب ایجاد سبک هویتی موفق در نوجوان می شود یعنی نوجوانانی که از طرف والدین طرد می شوند و به لحاظ عاطفی با والدین خود فاصله دارند،دچار اغتشاش هویت می شوند(انرایت و همکاران، 1980،اشتاین برگ، 1996).
همان طور که اشاره شد، به دلیل بحرانی بودن دوره نوجوانی و با توجه به بروز مشکلات و اضطراب ناشی از آن ها در این دوره، آن چه که اهمیت پیدا می کند مداخله ای برای کاهش این اضطراب می باشد؛ و با توجه به آن که نوجوانان کم کم به توانایی فراشناخت دست پیدا می کنند به نظر می رسد درمان فراشناختی موثر باشد.
درمان فراشناختی به نظریه شناختی سنتی شباهت دارد. اما این روش به جای تمرکز بر محتوای شناخت به فرایند شناخت (سبک های پردازش و کنترل ناکارآمد تفکر) تاکید می ورزد(ولز، 2009؛ به نقل از میبدی و شاهنگیان، 1393).
مشخص شده است فراشناخت ها در پدیدآیی و تداوم اختلال های در برگیرنده تفکر عودکننده و تشویش برانگیز، نظیر اختلال اضطراب تعمیم یافته، اختلال وسواسی-جبری، اختلال استرس پس از سانحه، افسردگی و روان پریشی سهیم اند(مک اوی، ماهونی،پرینی و ینگسپ،2009)
اگر چه تعریف دقیق از فراشناخت، چالش برانگیز و دشوار به نظر می رسد اما عموم محققان در این نکته اتفاق نظر دارند که فراشناخت به شناختن شناخت یا دانستن درباره ی دانستن گفته می شود. به طور دقیق تر، فراشناخت، دانش فرد درباره ی چگونگی یادگیری خود است.فلاول(1979) فراشناخت را به عنوان آگاهی از شناخت و فرآیند های شناختی و کنترل، تنظیم و بازبینی فعالانه شناخت تعریف کرد. اصطلاح فراشناخت دانش فرد درباره ی فرآیندهای شناختی خود و چگونگی استفاده بهینه از آن ها برای رسیدن به اهداف یادگیری است(دکتر سیف،1386).متکالفه و شیمامورا)1994)، فراشناخت را وسیله دستکاری و نظم بخشی فرآیندهای شناختی می داند.
هدف اساسی آموزش فراشناختی، خودکنترلی و خودآموزی است تا فراگیران یادگیرندگان مستقلی شوند که بتوانند فرایندهای شناختی و یادگیریشان را در جهت اهداف تعیین شده خود، هدایت، نظارت و اصلاح کنند(فلاول و همکاران،1979)
آنچه در این تحقیق چالش برانگیز است این است که آیا درمان فراشناختی با رویکرد "ولز" بر روی کاهش گمگشتگی و بحران هویت تاثیر مثبت دارد یا نه؟
همانطور که اشاره شد از آنجایی که درمان فراشناختی نقش اساسی را در کاهش اضطراب تعمیم یافته- اضطراب امتحان- اختلال وسواسی،جبری- اختلال استرس پس از سانحه- افسردگی- روان پریشی- اختلال یادگیری و بسیاری از اختلالات دیگر ایفا می کند نتیجه می گیریم که رویکرد فراشناخت بتواند در بهبود گمگشتگی و بحران هویت نوجوانان تا حدود زیادی موثر واقع شود.
1-3. ضرورت واهمیت تحقیق
هویت چارچوبی است که افراد از آن استفاده می کنند تا تجارت زندگی خود را بر اساس آن تفسیر کرده، و معنا و نیز اهداف زندگی خود را تعیین کنند. ویژگی اصلی دوران نوجوانی، شکل گیری هویت و یا اتخاذ همین چارچوب است. هویت، باعث ایجاد یک وحدت درونی در عقاید و ارزش های شخصی و گروهی می شود. نوجوان در فرصتی که بین دوران کودکی و بزگ سالی دارد منطق های متعددی را آزمایش می کند. او ممکن است قبل از انتخاب یک شغل ثابت، اشتباهاتی را مرتکب شود، ممکن است ترک تحصیل کند و مجدداً ادامه تحصیل دهد، حتی ممکن است ارزش-های اخلاقی وی تغییر یابد، اما بالأخره با رشد هویت، یک سیستم اخلاقی و فکری هماهنگ در نوجوان به وجود می آید. بنابر این می توان گفت هویت، زمینه ای را برای پاسخ گویی به سؤالات مربوط به «اهداف» و «معانی» فراهم می کند. بر این اساس برخی محققان، هویت را به عنوان یک تئوری برای زندگی، که توسط هر فرد ساخته می شود، در نظر می گیرند. از این رو میزان مؤثر بودن هویت و یا تئوری که توسط فرد ساخته شده، وابسته به سودمندی عملی آن است. به طور مثال، آیا تئوری فرد، او را قادر می سازد که برخورد موفقیت آمیزی با موقعیت های استرس زا و یا مشکلات زندگی داشته باشد؟ در واقع میزان موفق بودن شخص در موقعیت های جدید و یا در حال تغییر، وابسته به روشی است که او بر اساس هویت یا تئوری خودساخته، به کار می گیرد.هویت و نحوه شکل گیری آن از موضوعاتی است که مورد علاقه بسیاری از حوزه های علمی همچون روانشناسی جامعه شناسی، علوم سیاسی و حتی ادبیات و هنر است. این موضوع از یک طرف نشان دهنده اهمیت موضوع و از طرف دیگر نشانه ای از وسیع بودن حوزه مورد بررسی می باشد (شکرکن، امیدیان، نجاریان، حقیقی، 1381).