دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
چکیده
در پژوهش حاضر که به بررسی رابطه بین موسیقی و دقت در دانشجویان دختر دوره کارشناسی دانشگاه تهران مرکز رشته روان شناسی شهر تهران در سال تحصیلی 1387 پرداخته شد ، جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانشجویان دختر مقطع کارشناسی روان شناسی دانشگاه تهران مرکزی در سال تحصیلی 88 – 1387 می باشد که از این گروه تعداد 50 نفر بعنوان نمونه آماری با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند که برای 25 نفر از این گروه موسیقی اجرا شده و برای 25 نفر اجرا نشده است و روش تحقیق در پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی است .
ابزار مورد استفاده آزمون تولوز پیه رون می باشد که با استفاده از روشهای آماری به بررسی داده ها پرداخته ، در نهایت نتایج ذیل استخراج شده است :
بین دو گروه آزمودنی آزمایش و گواه از نظر میزان دقت تفاوت معناداری وجود ندارد بنابراین می توان نتیجه گرفت شنیدن موسیقی آرام بخش بدلیل عدم کنترل عوامل مزاحم و .......... نتوانسته بر افزایش دقت آزمودنی تأثیر داشته باشد .
مقدمه
برای مواجهه شدن با سوالات بی شمار این جهان درهایی از رنج های بی شمارش راهی جز رشد هوشیارانه ای برای پیمودن نیست . این هوشیاری ، آن نوع هوشیاری است که از خلال رویا شدن حس زیبا شناسی و ادراک آن حاصل می شود و تداوم می یابد .
این هوشیاری روح شناخت زیبائی های این جهان را در زبان موسیقی ، زبان رقص ( ریتم حرکت) و زبان شعر که به بیانی مهربان ترین و شاید عاشقانه ترین پیام های خلقت می باشند ، بازشناسی می کند و آنها را بعنوان فرزندان هنر به قالب هویت می کشاند و پیام آنها را به زبان رنگ – شکل – طراحی – نقاشی و نور و .......... تفسیر نموده و با نهادو درون انسان و هستی پیوند می دهد و معنا می کند ( کنگره هنر درمانی ، 1385 )
هنر این چشمه زاینده که آب حیات از آن می جوشد ، دارای ارزش جاودانگی و بخشیدن حیات ابدی است . هر کس بخواهد حیات جاودانه بیابد باید در آن وارد شود و شستشو کند . تمام کائنات و عالم خلقت غرق در دریای هنرند و با صدا و رقص و حرکت ، سجود خود را در برابر سازندة خود بجا آورده و نماز می گذارند .
موسیقی
موسیقی نیازی فیزیولوژیک ، ذهنی ، احساسی ، اجتماعی ، فرهنگی در زندگی انسان است و از این طریق نیازهای ریشه ای گسترده در تار و پود زندگی بشر پیدا کرده است .
موسیقی رابطه زیستی و فیزیولوژیک با مغز آدمی دارد . ریتم ، محرک بیولوژیک و ملودی لذّت خوشی و خیال انگیزی است . به این دلیل کوچکترین کنش ریتمیک و نوای موزون روح و جسم را بر می انگیزد .
از آغاز نوزادی بدون آن که آموزشی در کار باشد توجه به ریتم وملودی وجود و مغز به هماهنگی ، نظم و سازماندهی اصرار و گرایش دارد و موسیقی جلوه و تشابهی از این هماهنگی است .
موسیقی نیازی شناختی است . با توجه به موسیقی دنیایی از زیبائی ها ، رمز و راز صوت ها ، هماهنگی ها و وحدت اجزا و ارضای خیال انگیزی ها گشوده می شود و ذهن از ورود به تصورهای تازه ،الهام و خلق افکار جدید لذّت می برد . اندیشه ها و افکاری که در ذات دانش موسیقی وجود دارد وبا کنجکاوی بشر اندکی از آن کشف شده و دانش گسترده موسیقی امروزی را بوجود آورده است .
از سوی دیگر موسیقی با عناصر ذهنی مانند تخیّل ، حافظه ، تداعی ، الهام و ........ درآمیخته که در نتیجة آن مقوله ای شناختی بوجود آورده است.
امّا موسیقی بیش از هر چیزی نیازی عاطفی و احساسی است . موسیقی سیستم عواطف مغز را به سرعت تحریک می کند و به تحریک احساسی و فرافکنی حالت های درونی و هم حسی منجر می شود و از همه مهم تر احساس ها را وسعت می بخشد .
هم چنین موسیقی نیازی اجتماعی است و همبستگی در ذات مطبوع آن وجود دارد . هر جا موسیقی جاری است گروهی در کنار هم جمع اند زیرا موسیقی به راحتی می تواند احساس ها و بیان مشترکی را در جمع بوجود آورد و نیروی عمومی را بر انگیزد . موسیقی نیروی همدلی است ، از آن می توان در تفاهم اجتماعی و سلیقة ملّی بهره جست .
هم چنین موسیقی زبان احساسی تاریخ و فرهنگ ، آیین ها و مراسم بشری است به خصوص آن گاه که کلام و نوشتار ناتوان بوده اند . در طول تاریخ موسیقی وسیله ارتباط و بیان نیاز و القای خواست ها بوده است . موسیقی از احساس برخاسته و با آن شکل و تحول یافته است . موسیقی هر ملتی معرف روحسه و سیر عاطفی و حالت روحی آن است . از این رو با شناخت موسیقی اقوام به روش ها و نگرشهای عاطفی و رفتاری آنها پی برد و رفتارهای احساسی آنها را پیش بینی کرد .
ریتم ها ، ملودی ها ، فواصل فیزیکی و گردشهای آهنگین موسیقی هر منطقه ای بر اساس طبیعت ، گنجایش ظرفیت عاطفی و نگرشهای حسی و حرکتی مردم آن شکل گرفته است .« زاده محمدی ، 1380 »
زمانی موسیقی در دست طبیبان نخستین برای تسخیر امراض و اشباح مزاحم و خروج آنها در هیجان ضرباهنگ و حرکات و آواهای موزون شفابخش بود و روزگاری دیگر در اندیشه یونانیان برای تنظیم هارمونی عناصر بدن به کار رفت و امروز در برداشتی علمی و کاربردی برای ایجاد نیروی زندگی ، سلامت و توانایی در مراکز گوناگون پزشکی ، روان پزشکی و زندگی روزمره مردم حضور یافته است .
امروز دیگر همه افراد از کوچک تا بزرگ ، آرام و بی قرار ، بیمار و سالم ، از فرد رنجور و مضطرب تا افسرده و ...... از قوای آرام بخش و دلنشین موسیقی بهره می برند . (اشمیت تپرز ، ترجم زاده محمدی ، 1380 )
تم های آرام بخش ملایم یکنواخت و ریتم آن آرام است . این تم حالت عاطفی خاصی ندارد بعبارت دیگر شور و حالی بوجود نمی آورد و یا کسی را تحریک نمی کند و در خود فرو نمی برد ممکن است یک ملودی حالت دار مانند ملودی خرین ، فرد افسرده ای را آرامش دهد امّا این آرامش ناشی از ساختار ملودی نیست بلکه ناشی از شرایط زمان و احساس شنونده است . در واقع این ملودی آرام بخش مقطعی و مشروط است .
مهم ترین خصیصه ملودی آرام بخش این است که هیچ احساس و هیجان خاصی را القا نمی کند . ریتم وگردش های ملودیک آرام و یکنواخت آن در فواصل بزرگ کمک می کند تا از سرعت و فشار خیالات و هیجان ها و خستگی ها بکاهد و با آهسته کردن احساس و هیجان در گردشها و فواصل مطبوع وبزرگ حالتی آرام و خوشایند و بدون هیجان و غلبه احساسی ایجاد کند ( زاده محمدی ، 1381 )
بیان مسئله
موسیقی یکی از ابزارهای تربیتی اثر گذار زندگی معاصر است و هر کس ناگزیر به شکلی از آن استفاده می کند . پس فهم آن نیز جزء آموزش فکری مردم و از جمله وظایف آموزش و پرورش هر کشوری است . بی شک موسیقی موهبت و پرتویی الهی است و ضرورت وجود و استفاده از آن در تقدیر بشر و برنامه ریزی یزدانی قرار دارد و نیازی زیستی و سرشتی قوی پیشتوانه آن است که این گونه در زوایای گوناگون زندگی بشر از آموزش و تربیت و یادگیری تا نیایش و درمان و سرگرمی او نفوذ پیدا کرده است . موسیقی هم چون امواج دریا سراسر انرژی ، کشش وعلاقه ، دوستی ، محبت و جذابیت است . این انرژی و کشش وقتی از حد خود بگذرد امواج خروشان و طوفانی می شود که پریشان کننده است وانسان بدون قایق اندیشه در این دریای مواج ادوار خود گسسته ، خواهد شد .
موسیقی مانند یک زبان مطالعه و به دلیل همگانی بودن و نیاز عمومی به آن در واقع نوعی زبان مادری و درونی بشر است . زبانی که هر روز به صورت های مختلف ، کلمه ها ، و مفاهیم آن را می شنویم و حس می کنیم . شایسته آن است که قواعد ، اجزاء ، ترکیب و ارکان این زبان رایج را بشناسیم و با فهم و درایت به دنیای زیبا ، تصور و الهام های آن وارد شویم و زیبایی ، تجربه های عرفانی و الهامی وسیر روحی آن ها را احساس کنیم به همین دلیل فراگیری ارکان و اصول موسیقی جزء اهداف و برنامه های عالی آموزش و پرورش در تمامی مقاطع کشورهای پیشرفته جهان است و از نیازهای انسانی به شمار می رود .
موسیقی درمانی به مفهوم عالی و تجربی آن با گذر از تاریخ کهن و افسانه ای ، سرانجام با کوله باری از دانش و تجربه بعنوان رشته ای علمی و دانشگاهی به ثمر نشست و نیروی سیال و سحر انگیز موسیقی همگام با دانش پزشکی و روان شناسی به زندگی بشر نشاط ، سلامت و انرژی بیشتری بخشید .
موسیقی درمانی راه و روش استفاده از موسیقی برای ایجاد آرامش ، خوشی ، سلامت و توانایی فردی و اجتماعی است .
جامعه ایرانی علاقه مند و نیازمند موسیقی است . موسیقی بخشی از فضا ، مکان ، تاریخ و احساس اوست . در طول تاریخ ، روحیه ایرانی به هنر سرزنده و سازگار بوده است . تاریخ ایران بیش از هر صنعت دیگری با جلوه های هنر نمایان است . روحیه عاطفی حالت های شیدائی و ظرافت های احساسی و الهامی خمیر مایه خلاقیت های تاریخی هنر است . هنری که عشق ورزیدن ، وحدت و دلدادگی های متعالی اساس آن است .« زاده محمدی ، 1380 »
به عبارت دیگر جامعه ایران نیازمند ارتقای درک علمی از موسیقی و ترمیم فرهنگ شنوایی موسیقایی است تا از گردونه محدود احساسی خارج و بر فضای گسترده و فکورانه آن نظر پیدا کند و موسیقی را بفهمد و بخوبی در اختیار گیرد .
موسیقی درمانی یکی از جلوه های کاربردی موسیقی در زندگی عموم است . آشنایی با این رشته نیز می تواند استنبا و انتظار عموم از موسیقی را ارتقا بخشد و ذهن را بسوی کاربرد گسترده آن وارد سازد . « زاده محمدی ، 1380 »
پژوهش های متعددی تأثیر موسیقی را بر علایم حیاتی و هورمونهای بیماران جسمی از جمله جراحی ارتوپدی ، بی هوشی و دندان پزشکی نشان می دهد .
در تحقیقی جامع ، اسپینتج و دورو ( 1985 ) اثر موسیقی ضد اضطرابی ( آرام بخش ) بر ضربان نبض ، فشار سرخرگی خون ، سطح ترشح هورمون رشد ( GH ) ،سطح ترشح ACTH و سطح ترشح پرولاکتین در پلاسمای خون بررسی شد . 50 بیمار جراحی دندان ، با عنوان گروه آزمایش در هنگام درمان، موسیقی آرام بخشی شنیدند و در مقابل گروه موسیقی دریافت نکردند .
این اختلال ( ADD ) و هم چنین اختلال فقدان توجه در افراد بیقرار و ناآرام و بیش فعال ( ADHD ) در حدود 10 تا 15 درصد مردان جوان آمریکایی را مبتلا ساخته است و ویژگی های آن بیقراری و عدم توانایی در تمرکز ، تغییر ناگهانی خلقیات و مشکل ایجاد ارتباط است . در مطالعه نوزده کودک هفت تا هفده ساله ، که مبتلا به اختلالات فوق بوده اند ، محققین موسیقی موزارت را سه بار در هفته پخش می کردند .
موسیقی مورد مطالعه ، Disk بود که 100 نفر شاهکار موسیقی نامیده می شد و شامل مولف کنگ ، آمادئوس موزرات ،کنسرت پیانوی شماره 21 ، عروسی نیگارو ، کنسرت فلوت شمارة 3 از دون جیروانی و سایر کنسرتوها و سوناتها بودند . محققان گزارش دادند که افرادی که به این مجموعه گوش می کردند ، از میزان امواج تتای مغزی آنان کاسته شد واین امواج با آهنگ موسیقی کاملاً انطباق یافتند و از کنترل خلقیات و تمرکز بیشتری بهره مند شده . مهارتهای اجتماعی آنان رشد یافت . در میان افراد مورد آزمایش این توانایی را تا شش ماه پس از آزمایش حفظ کنند . بدون آن که تحت آموزش جدیدی قرار گیرند . « کمپ بل ، ترجمه شیخ جوادی ، 1380 »
تحقیقاتی که توسط کولن در سال 1992 در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان سنت جرج لندن صورت گرفته نشان می دهد که موسیقی به میزان قابل توجهی در تسکین و تقلیل وضعیت بحرانی بیماران که در بخش آی – سی – یو بستری بوده اند تأثیر داشته است زیرا ثابت شده که سیستم اعصاب انسان به محرک های موزیکال پاسخ مثبت می دهد و عملاً موسیقی در تغییر حالت بیماران مؤثر می باشد .« تد ، اندروز ، ترجمه عمرانی ، 1380 »
پژوهش هایی که روی دو گروه بیمار که مورد عمل جراحی قرار گرفته بودند انجام شده ، تأثیر موسیقی را نشان می دهد ، روی دسته اول بیماران از موسیقی استفاده نشد ولی برای گروه دیگر اقدام به پخش موسیقی گردید . کاهش فشار خون و ضربان قلب برای گروهی که از موسیقی استفاده کرده بودند کاملاً مشهود بود ؛ آزمایش ها نشان داده که موسیقی بیشترین اثر را در ایجاد رابطه مثبت و مؤثر بین بیمار و پزشک و پرستار و اطرافیان بیمار دارد .
در چند دهه اخیر موسیقی درمانی جزو رشته های دانشگاهی شده و عامل اصلی این امر رشد مستمر حجم پژوهش در زمینة موسیقی و کاربردش در پزشکی و روان پزشکی است . صرف کمی وقت در کتابخانه عمومی منتج به یافتن حجم عظیمی از اطلاعات ارزشمند خواهد شد .
از دهه 1950 چندین مؤسسه شروع به گردآوری ، سازماندهی و معرفی انبوهی از پژوهشهای مربوط به موسیقی درمانی کرده اند . دو مؤسسه ملی موسیقی درمانی و انجمن آمریکایی موسیقی درمانی از معروفترین آنها می باشند .
بگی ( 1996 ) در تحقیقی نشان داد که موسیقی سبب نوسازی سیرهای عصبی و تقویت چرخه های نوروتراسیمتری بین نورونی می گردد . حتی گوش دادن به موسیقی نیز می تواند تمرینی برای مغز در زمینة افزایش تمرکز و قدرت تفکر است . « به نقل از حسینی تنکابنی ، 1382 »
سوس ( 2001 ) می گوید که دانش آموزان با ناتوانی یادگیری به سختی می توانند برای مدت طولانی تمرکز داشته باشند . هم چنین احتمال بیشتری وجود دارد که حقایق یادگیری را به عنوان کوشش موقتی برای خوشایند معلم یا جهت گذراندن امتحان یاد می گیرند . تحقیقات اخیر نشان می دهد که ناتوانی یادگیری بعلت واحدی بوجود نمی آید بلکه مشکل در یکپارچگی اطلاعات از مناطق مختلف مغز با یکدیگر است .
از آنجایی که بیشتر حافظة فعال در لب فرونتال جای دارد ، منطقه ای است که تمرکز اتفاق می افتد . لب فرونتال به آرامی تا بزرگسالی رشد می کند وقتی سیناپس ها تغییرات شیمیایی و فیزیکی داشته باشند یادگیری صورت می گیرد. زیرا اثر یک نورون دیگر اتفاق می افتد مثلاً یک مجموعه نورون یادگیری را به سوی هم شلیک می کنند . تکرار شلیک ها موفقیت آن را سهل تر می نماید و بالاخره به صورت اتوماتیک و خودکار تحت شرایط معین در می آید و بنابراین حافظه شکل می گیرد . یادگیری فرآیندی است که در آن دانش جدید و مهارتها کسب می شود در حافظه فرآیندی است که فرد مکانیزم عصبی با انواع مختلف یادگیری در زمنیة ارتباط بین یادگیری اطلاعات جدید ، حافظه و تغییرات مغزی در ساختار مغز خبر می دهد و همانطور که ماهیچه با تمرین قوی تر می شود و مغز نیز با استفاده تقویت می شود .
در تحقیق دیگر اثر موسیقی ضد اضطرابی ( آرام بخش ) بر میزان کورتیزول ، نوروآدرنالین در پلاسمای خون بیماران عمل جراحی ( با نوع بی هوشی نخاعی ) اندازه گیری شد .
در این آزمایش 30 بیمار در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل شدند . گروه آزمایش موسیقی آرام بخش شنیدند و گروه کنترل موسیقی دریافت نکردند و در نتیجه تأثیر موسیقی آرام بخش را در کاهش ترشح کورتیزول و نورآدرنالین گروه آزمایش در یک ساعت بعد از عمل و در طول دوران بهبودی ( بعد از عمل ) نشان می دهد .
در تحقیقی دیگر ، مربوط به تأثیر موسیقی ضد اضطرابی بر سطح ترشح ACTH ، آندورفین پی پلاسمای بیماران زایمان در طول 24 ساعت بود . آزمایش با دو گروه 100 نفری از زنان ( گروه آزمایش و کنترل ) انجام گرفت . گروهی موسیقی شنیدند و گروهی کنترل موسیقی دریافت نکردند . موسیقی درد زایمان بیماران را به طور بارزی کاهش داد .
وی پل و گلین ( 1992 ) در مطالعه ای تأثیر موسیقی آرام بخش و محرک را روی آستانه های درد ، پوست ، ضربان قلب و فشار خون 10 زن داوطلب بررسی کردند . در نتیجه موسیقی آرام بخش بر افزایش آستانه درد و پوست اثر نداشت ولی موسیقی محرک هر دو آستانه درد و پوستی را افزایش داد .
« به نقل از زاده محمدی ، 1385 )
در پژوهشی تأثیر موسیقی آرام بخش و محرک را بر واکنش های الکتریکی پوست ، اتساع مردمک چشم و تنویس ماهیچه های افراد معمولی و بیماران روانی بررسی کرده اند . نتیجة این تحقیق نشان داد که موسیقی محرک اتساع مردمک چشم و واکنش های الکتریکی پوست را افزایش می دهد و در عوض موسیقی آرام بخش مردمک چشم را منقبض و تنوس ماهیچه ها را کم می کند .
استیل من ( 1991 ) تأثیر تن آرامی توأم با ضرب آهنگ را قبل و بعد از عمل جراحی بررسی کرد . نتیجه گرفت که موسیقی درمانی بعنوان روشی حمایتی می تواند اضطراب قبل و ناراحتی بعد از عمل جراحی را کاهش دهد .
بنابراین شنیدن موسیقی ضد اضطرابی ( آرام بخش ) می تواند در رسیدن به تمرکز مناسب باشد در صورتی که تم مناسبی را انتخاب کرده باشیم .
موسیقی بیش از هر چیزی نیازی عاطفی و احساسی است و موسیقی سیستم عواطف ( لیمبیک ) مغز را به سرعت تحریک می کند و به تحریک احساس و فرافکنی حالت های درونی و هم حسی را منجر می شود و در بسیاری از مواقع که کلام و بیان پاسخگو نیست ، می تواند موجب همدردی و هم حسی شود و از همه مهم تر احساس ها را وسعت می بخشد . البته موسیقی تنها عاطفه را به توجه وخلسه نمی برد ، بلکه فکر را نیز به تمرکز می رساند .
موسیقی برای رسیدن به تمرکز بسیار مناسب است ، زیرا که دارای انرژی است و جریان دارد ، البته لازمه اش این است که تم های مناسب موسیقی را بدانیم و مناسب ترین آنرا انتخاب کنیم .
مانند موسیقی آرام بخش ، مهم ترین خصیصة ملودی آرام بخش این است که هیچ احساس و هیجان خاصی را القا نمی کند . ریتم و گردش های ملودیک آرام و یکنواخت آن در فواصل بزرگ کمک می کند تا از سرعت و فشار خیالات و هیجانها و خستگی ها بکاهد و با آهسته کردن احساس و هیجان در گردش ها و فواصل مطبوع و بزرگ حالتی آرام و خوشایند و بدون هیجان و غلبه احساس ایجاد کند .
هم چنین موسیقی آرام بخش تغییرات فیزیولوژیک آنچنانی ایجاد نمی کند و خاطره ای را تداعی نمی کند ، ضد اضطراب است و برای تمرکز مناسب است.
تمرکز می تواند به کلمه ، شیء ، صوت و یا سکوت و یا تکرار کلمه باشد . این تکرار سبب تمرکز می شود و مغز به حالت بی حسی می رسد . تمرکز بر شی ممکن است یک شمع ، نقطه ای نورانی یا رنگی ، چشم و بدن ......... باشد . تمرکز به صوت که می تواند یک ریتم ، یک موسیقی یا صوتی بی معنا باشد . سکوت مهم ترین اینهاست . اگر از سکوت به سکوت برسیم ، اگر چه دشوارترین مسیر است امّا واقعی ترین آنهاست .
در تمرکز می خواهیم به یگانگی برسیم ولی چون خاطرات نمی گذارد بهتر است که با ابزار به تمرکز برسیم . در واقع موسیقی برای رسیدن به تمرکز ابزار مناسبی است .
حال سؤال پژوهش در این جا این است « آیا بین موسیقی آرام بخش و میزان تمرکز همبستگی معنادار وجود دارد ؟
هر موسیقی آرام بخش نیست و ذهن را آرام نمی کند . آهنگ های بسیاری وجود دارند که ذهن را پریشان و روح را خموده و یا هیجان زده و بیقرار می کنند . موسیقی آرام بخش دارای خیال انگیز مثبت ، ضرباهنگی ملایم و ارکستراسیون شفاف در فواصل مطبوع است که احساس را در فضایی یکنواخت قرار می دهد .
ملودی های کلاسیک و پاپ انتخاب شده با ایجاد فضایی مطبوع و خیال انگیز ، ذهن شنونده ، را در جریانی ملایم و زیبا متوجه سیر آهنگ خود می کند و بدون آنکه هیجانی بوجود آورد از فشار و تنش های روحی می کاهد .
قطعات کلاسیک انتخاب شده مانند کنسرتو موتسارت و باله چایکوفسکی ذهن را در گردش ملایم و زیبای ملودی ها محصور و دل را یکپارچه و اضطراب و استرس را در سطح گسترده ای رها می کند و از فشار آن می کاهد.
معمولاً انکار پراکنده متعددی به ذهن می آید که طبیعی است . بدون ناراحتی ، فکر خود را بپذیرد و آن را یکبار مرور کنید و مجدداً به ملودی آرام بخش گوش کنید و سیر روحی را دنبال کنید . با شنیدن متمرکز و حفظ ملودی های موسیقی ، ذهن مطبوعی بوجود می آید . وقتی ذهن با احساسات زیبای ملودی ها خو می گرفت افکار منفی کم می شود .
گاستن ( 1968 ) یکی از پایه گذاران اولیه موسیقی درمانی به این واقعیت تأکید می کند که موسیقی یک رفتار انسانی است : « نه فقط برای اینکه انسان آن را خلق می کند بلکه برای این که بستگی و ارتباط خود را با آن می آفریند ........ موسیقی رفتاری ضروری و ذاتی انسان است . تأثیر آن بر حالات و رفتار انسان از هزاران سال پیش مطرح بوده است » . توماس ( 1974 ) محقق و پزشک معاصر که همانند گاستن می اندیشد و می نویسد : « نیاز به ساختن موسیقی و گوش دادن به آن اظهار همگانی افراد بشر است .......... مانند صحبت کردن یا وجه غالبی از بیولوژی انسان » مردم شناسان و موزیک شناسان اقوام اظهار داشتند که موسیقی در همة فرهنگ ها ، هم قبایل ابتدایی و هم اجتماعات متمدن وجود دارد .
موسیقی تأثیر معین جسمی و خصوصیات قابل تعریف علمی دارد که به عنوان روش درمانی فواید مشخصی دارد . دو ویژگی از این خاصیتها که دو رکن اصلی موسیقی به حساب می آیند ریتم و صدا هستند .
اهمیت و ضرورت پژوهش
موسیقی واقعیتی سازمان یافته است . رویدادی واقعی که در زمان اتفاق می افتد و توجه به لحظة فرد را طلب می کند . در موسیقی خصوصیات ذاتی معینی وجود دارد که موجب طلب ، اجاره ، تحریک و برانگیختن رفتارهای خاصی می شود . حتی گوش دادن به موسیقی می تواند تمرینی برای مغز در زمینة افزایش تمرکز و قدرت تفکر باشد . نظم و ساختار موجود در موسیقی ، خصوصاً در ریتم آن می تواند در تشکل درک شخصی از جهان کمک کند .
موسیقی نوعی محرک احساسی قوی و تجربه ای چند حسی است . موسیقی شامل اصواتی است که شنیده می شود ( تحریک شنوایی ) و ارتعاشاتی که می تواند احساس شود ( محرک لمسی ) و اجراهای زندة آن تحریک بینایی را به وجود می آورد . ریتم ها و ملودیهای انتخابی می تواند با ایجاد تأثیرات مطبوع به حفظ توجه اشخاص کمک کند و از طریق تجربیات سازمان یافتة موزیکال تقویت آن را سهل تر کند .
هدف تحقیق
هدف از این پژوهش این است که آیا موسیقی آرام بخش می تواند در تمرکز دانشجویان تأثیر گذار باشد و با توجه به این که تم های آرام بخش موسیقی است و خیز زیادی ندارد و هیجانی ایجاد نمی کند و ریتمی ملایم و پیوسته دارد ، می توان به تأثیر آن بر روی تمرکز دانشجویان پی برد . از آنجا که آرام بخش بودن یا نبودن موسیقی می تواند تأثیر متفاوتی در تمرکز دانشجویان بگذارد ، با پی بردن به آن می توان به دانشجویان خدمات ویژه ای ارائه داد .
سؤال پژوهش
آیا گوش دادن به موسیقی می تواند بر میزان دقت دانشجویان مؤثر باشد؟
فرضیه پژوهش
گوش دادن به موسیقی بر میزان دقت دانشجویان اثر می گذارد .
تعاریف مفهومی :
1 – موسیقی :
نیازی فیزیولوژیک ، ذهنی ، احساسی ، اجتماعی و فرهنگی در زندگی انسان است و از طریق این نیازها ریشه ای گسترده در تار و پود زندگی بشر پیدا کرده است . موسیقی رابطه زیستی و فیزیولوژیک با مغز آدمی دارد . ( زاده محمدی ، 1380 )
2 – دقت و تمرکز :
باریکی و نازکی – باریک بینی و نازک اندیشی – توجه کامل – تمرکز فکر به یک موضوع
تعاریف عملیاتی
موسیقی :
در این تحقیق از قطعه رقص گلها از باله دریاچه توچایکوفسکی استفاده شده است .
2 – دقت :
با استفاده از آزمون دقت تولوز – پیه رون می توان میزان دقت آزمودنی ها را سنجید .
هنر درمانی
رنگ ها بینی به جــز ایــن رنـــگ ها گوهران بینی بــــه جــــای سنگ ها
گر هر چه بلکــه دریــــایــــی شوی آفتــاب چــــرخ پیمائــــی شـــویی
نقش اگر غمگیـــن نـــــگاری بر ورق او نــــدارد از غـــم و شادی سبــق
صورتـش غمگیــن و او فـــارغ از آن صورتش خندان و او زان بـی نشان
وین غم و شـادی که اندر دل خفیست پیش آن شادی و غم جز نقش نیست
نقش بـــا نقـــاش چــته اسگالد دگـر چون سگالش اولین بخشیــد و نظـر
روز اول نقش باشد پیش نقاش و قلم عاجز و بسته چو کودک در شکــــم
« دفتر اول مثنوی مولانا »
برای مواجهه شدن با سوالات بی شمار این جهان درهایی از رنج های بی شمارش راهی جز رشد هوشیارانه ای برای پیمودن نیست . این هوشیاری ، آن نوع هوشیاری است که از خلال رویا شدن حس زیبا شناسی و ادراک آن حاصل می شود و تداوم می یابد . ( کنگره هنر درمانی ، 1385 )
این هوشیاری روح شناخت زیبائی های این جهان را در زبان موسیقی ، زبان رقص ( ریتم حرکت) و زبان شعر که به بیانی مهربان ترین و شاید عاشقانه ترین پیام های خلقت می باشند ، بازشناسی می کند و آنها را بعنوان فرزندان هنر به قالب هویت می کشاند و پیام آنها را به زبان رنگ – شکل – طراحی – نقاشی و نور و .......... تفسیر نموده و با نهادو درون انسان و هستی پیوند می دهد و معنا می کند ( کنگره هنر درمانی ، 1385 )
هنر این چشمه زاینده که آب حیات از آن می جوشد ، دارای ارزش جاودانگی و بخشیدن حیات ابدی است . هر کس بخواهد حیات جاودانه بیابد باید در آن وارد شود و شستشو کند . تمام کائنات و عالم خلقت غرق در دریای هنرند و با صدا و رقص و حرکت ، سجود خود را در برابر سازندة خود بجا آورده و نماز می گذارند . ( کنگره هنر درمانی ، 1385 )
جملـــــه هستــی در ایـن افلاک پیر در سماعند هم چو من در ذات خویش
تعریف هنر
مقدمه
هنر ، مفهوم وسیع و پر راز و رمزی دارد . جنبه ای از تعریف هنر ، آسمانی و ذهنی است مانند احساسات و افکار خوب داشتن ، عاشق بودن ، مهر ورزیدن به زیبائی ها ، لذت بردن از خدمت به دیگران ، نوع دوستی و بخشیدن دیگران و ............
اما جنبه ای از آن نیز عینی و قابل لمس است . مانند یک انجام خوب ؛ مثلاً مهارت در ساختن چیزی ، خلاقیت یافتن در امری ، شعر خوبی نوشتن ، صدای دلنوازی داشتن ، نگاه زیبا کردن ، حرکت لطیف کردن ، خوب راه رفتن ، دلنشین بودن و توانائی در برقراری ارتباط ، اما مهم تر آن که از طریق زبان هنر می توان دیگران را درک کرد ؛ البته دامنه هنر بسیار گسترده و شامل انواع فعالیتهای تخصصی می باشد که افراد می توانند از طریق آن با جهان رابطه برقرار سازند . ( کنگره هنر درمانی ، 1385 )
تعریف کنونی هنر درمانی
هنر دارای ارزش تشخیص و شفا بخشی چند جانبه می باشد که بسیار جالب توجه است . اگر هنر در این قالب به کار رود ، هنر درمانی خوانده می شود و ابزاری می گردد که می توان با استفاده از آن انسان ها را از مشکلاتشان نجات داد . مسلماً کسانی که دارای مشکلات سازشی هستند می توانند با تصویر سازی ذهنی و پیاده کردن آن به حل مسائل خود نائل آیند . این امر قاعدتاً با کمک یک هنر درمانگر قابل و حرفه ای زودتر به هدف می رسد. هنر درمانگر توانا و ورزیده برای رسیدن به هدف در اجرای طرح های درمانی ، باید قادر به درک ماهیت مشکل فرد مبتلا به بیماری باشد و بتواند با فضای روانی بیمار ارتباط برقرار کند و فرصت های درونی او را بشناسد تا موفق شود . طبعاً در این گونه درمان ها شیوه کار دارای نقش اساسی است . به عنوان مثال می توان از هنر نقاشی یا سایر اشکال هنر درمانی همچون موسیقی ، آواز ، فنون روان نمایشی ، کاردرمانی و .......... بحث به میان آورد . کیفیت درمان در هر یک از این عوامل تابع حساسیت درمانگر و ماهیت مشکل مراجع / بیمار خواهد بود .
هنر درمانی همچون یک نظام معین به سرعت در طی 30 سال گذشته رشد کرده است . فینک ، گلدمن ، لویک ( 1967 ) ، هنر درمانی را این گونه تعریف می کنند : " هنر درمانی عبارت است از نظامی است که عناصر درمانی را با منابع ثبت نشده خلاقیت و احساس در بیمار پیوند می دهد " . منظور از منابع ثبت نشده خلاقیت ، فعالیت های مربوط به ایجاد کردن و ساختن است که می توان آنها را جایگزین علائم روان نژندی نمود ، بدین صورت که با تقویت دفاع های موفقیت آمیز بیمار او را به حالت قبل از بیماریش سوق داد . این امر باعث ایجاد ارتباط مشخص بیمار با درمانگر می شود . در این مورد انجمن هنر درمانی آمریکا بیان می کند که هنر درمانی موقعیتی را برای بیان غیر کلامی و برقراری تماس فراهم می سازد ، یعنی کاربرد اصول درمان برآن است که فرآیند خلاق می تواند به معنای سازگاری با تعارضات هیجانی و پرورش خودآگاهی و رشد فردی تلقی شود .
هنر درمانی به عنوان ابزاری برای روان درمانی ، در واقع تلاشی سازمان یافته جهت کمک به فرد است تا ارتباط سازگارانه بهتری بین درون خود و جهان بیرون ، پیدا کند . ( همان منبع )
بیانیه ارسالی انجمن هنر درمانی آمریکا ( AATA )
انجمن هنر درمانی آمریکا سازمانی شکل یافته از فعالیت های تخصصی است و بر این باور است که در فرآیند خلاقیت ، پدیدة هنر متولد می گردد . هنری که خود شفادهنده و تعالی بخش زندگی است . هدف این انجمن فراهم آوردن زمینه ای است که بتواند به طرفداران خود و تمام مردم در زمینه هنر درمانی اعطاء صلاحیت کند و از این طریق خدمتی را ارائه دهد (همان منبع).
هنر درمانی به عنوان یک تخصص
هنر درمانی یک خدمت تخصصی انسانی است که در برگیرنده هنر واسطه ای ، هنر تصویر گری و فرایند هنر خلقی است که در طی آنها بیمار / مراجع به فرآورده هایی همچون رشد فردی ، توانمندی ها ، شخصیت ، علائق ، وابستگی ها و تعارضات مختلف پاسخ می دهد . هنر درمانی بر پایه دانش رشد انسان و تئوریهای روان شناختی قرار دارد و در برگیرنده طیف کاملی از مدل های ارزیابی و درمان ، همچون مفاهیم آموزشی روان پویائی ،شناختی ، مسائل بین فردی و سایر امور درمانی مانند سازگاری با تعارضات هیجانی ، پرورش خودآگاهی ، رشد مهارتهای اجتماعی ، هدایت رفتاری ، حل مشکلات موجود ، کاهش دادن اضطراب ، کمک به جهت گیری مناسب و افزایش عزت نفس است .
هنر درمانی ، شیوه درمانی مؤثری برای آسیب های رشدی ، طبی ، آموزش امور اجتماعی یا روانی و همچنین بازتوانی و بهداشت روانی است و در مراکز پزشکی ، آموزشی و مراکز قانونی به کار می رود . هنر درمانی به تمام افراد در سنین مختلف و همه نژادها از طریق هنر درمانگران فردی ، زناشویی ، خانواده ، طرح های گروه درمانی ،خدمات ارائه می کند .
هنجارها و دستورالعمل های هماهنگ شدن سبک کار از طریق انجمن هنر درمانی آمریکا برای همه هنر درمانگران در امور آموزشی ، شغلی و نژادی تعیین می گردد . امور مربوط به نحوه ادامه تحصیل و اخذ مدرک تخصصی نیز به عهده هیأت امنا است .
هیئت امناء یا هیئت تشخیص صلاحیت هنر درمانی ( ATCB ) در واقع هیئت یا سازمان مستقلی است که مجوز ثبت نام برای دوره فوق لیسانس (ATR ) را بعد از بررسی مدارک آموزشی دوره لیسانس داوطلب و دارا بودن تجربه مورد نظر وی صادر می کند . هنر درمانگری که موفق شود از عهده امتحان کتبی این هیأت برآید ، صلاحیت دریافت اعتبار نامه را به عنوان کارشناس پیدا می کند . ( سامر ، 1999 ) . ( کنگره هنر درمانی ، 1385 )
تاریخچه :
پیشتازان هنر درمانی همچون ارنست هارمز بنیان گذار و سردبیر مجله " هنر روان درمانگری " ، اثرات شفادهندگی هنری مختلف ( به عنوان مثال موسیقی ) را با توجه به منابع کتاب مقدس بیان می دارند . این که چگونه حضرت داود تلاش نمود ، بیماری مالیخولیا سلطان شائول را از طریق نواختن چنگ معالجه کند ( هارمز ، 1975 )
امیل کراپلین در سال 1912 یوجین بولر در سال 1918 پیشنهاد کردند که نقاشی بیماران روانی باید در تشخیص بیماری آنها مورد توجه قرار گیرد . هانس پرنتژورن در اوایل 1970 میلادی روان شناسان مشهور را برای استفاده از تأثیرات هنر در بیمارانشان به منظور تشخیص شرایط آسیب شناختی آنها ترغیب نمود . امانوئل هامر اظهار می دارد که از آغاز بکارگیری هنر درمانی ، روش های تشخیص سیستمی به نحو چشمگیری توسعه یافته که امروزه آنها را به نام تستهای تشخیص می شناسیم . این تست ها به عنوان تکنیک های فرافکن طراحی گردیده است .
در سال 1935 نولن . دی . سی . لویس ، نقاشی آزاد را در مورد روان نژندهای بزرگسال به کار برد . منظور از نقاشی آزاد اجراهائی است که به صورت دلخواه و از روی اراده و بدون هیچ اجباری سرخود به وسیله فرد انجام می شود و هیچگونه اجباری در ترسیم و زمان اجرای آن وجود ندارد .
در این مورد می توان به مطالعات وسیع تری نیز اشاره نمود ( ر . ک . نامبرگ ، 1947 ) ماکس استم نیز نقاشی آزاد را در تحلیل روان نژندهای بزرگسال مورد استفاده قرار داد و بیان داشت که یکی از دلایلی که این امر مورد قبول عامه واقع نشده شاید مربوط به عدم درک کاربرد این تکنیک و نتایج حاصل از آن باشد ( به نقل از فینک گلدمن و لویک ، 1967 ) .
هنر درمانی به هر صورت از تئوریهای فروید ، یونگ و سایرین نشأت یافته و به خصوص تحت تأثیر تکنیک روان تحلیل گری است . در مفهوم ناهوشیاری ( ناخودآگاه ) همان گونه که از طریق فروید ارائه گریده است ، افراد یادمانده ها و افکار خویش را خلال سمبل ها یا نمادها بیان می دارند ، که نهایتاً به عنوان اساس نظری هنر درمانی به کار می رود .
علاوه بر آن ، یونگ این دیدگاه را هنگامی که معانی روانی " ماندالا " را جهت شکل گیری اصول فعالیت هنری بیان می داشت به گونه مؤثری گسترش داد . ماندالا سمبل اساطیری تفکر هندوئی یا بودایی است که یونگ برای توصیف حلقه اسرار آمیزی که نماد وحدت کلی « من » شمرده می شود ، به کار برده است . از سوی دیگر این حلقه اسرار آمیز تصویرگر مرگ و تولد مجدد است . یعنی انسان در هر حرکت کار یکی از ضعف ها و عیوب خود را می پوشاند و آنقدر این عمل تکرار می گردد تا مقام تکاملی انسان فراهم گردد .
در اواخر قرن نوزدهم فعالیت ژان پیاژه ، ماریا مونته سوری و جان دیوئی تأثیرات جالبی را در روان شناسی رشد به جا گذاشت که منجر به شناخت و مطالعه در نقاشی کودکان و ارتباط آموزش دهندگان هنر همچون ویکتور لانفلد ، فلورنس کان و دیگران با این جریان شد . این حرکت در نهایت گسترش و توسعه تکنیک های مبتنی بر درک تازه در تعاریف نظری – مقدماتی هنر درمانی را به دنبال داشت . ( کنگره هنر درمانی ، 1385 )
سرآغازها
هنر درمانی به عنوان یک تخصص ابتدا در آمریکا در یادداشت های مارگارت نامبرگ تعریف گردید ( لویک ، 1973 ) .
نامبرگ اطلاعات خود را که از ارتباط بین نقاشی کودکان و روان درمانی اخذ می شد به سالهای اولیه تجربه اندوزیش به عنوان گرداننده و معلم هنر مدرسه والدن ( 1915 ) مربوط می داند . نامبرگ قانع شده بود که بیان آزاد هنر به وسیله کودکان ، شکلی از گفتار را ارائه می کرد که بر اساس شیوه های آموزش و پرورش بود . او پس از گذشت سالها نتیجه گرفت که این نوع از بیان خودجوش یا خودانگیخته هنری یعنی نقاشی آزاد یک مرحله اساسی در درمان محسوب می شود . با توجه به این مسئله ، تحت نظارت نولن دی سی لوین ، برنامه پژوهشی – آزمایشی خود را کاربرد هنر خودجوش یا خودانگیز در درمان کودکان مبتلا به اختلال رفتاری در واحد روان پزشکی نیویورک آغاز شد . نتایج این بررسی درسال 1947 منتشر گردید .در سال 1958 یک دوره لیسانس بر مبنای روش های مفهومی این اصل در هنر درمانی به گونه ای فعال در دانشگاه نیویورک تشکیل شد . نوشته ها ، سخنرانی ها و سمینارهائی که در کشور جریان یافت تمایل به اصل مذکور را افزایش داده و متخصصین بهداشت روانی را نیز به تحرک واداشت . مربیان آموزشی نیز با رویکرد به کشف امکانات به سمت شبکه ای از مفاهیم هنر به عنوان ابزار تشخیص و درمان سوق داده شدند . در ادامه تعدادی از هنر درمانگران آموزش دیده از طریق نامبرگ قدم های مهمی را به منظور رشد این جریان برداشتند . النورالمن در دهه 1970 به گونه ای بدیع ، حرفه اش را به عنوان معلم هنر تعریف نمود . او تعلیمات و آموزش خود را از خلال سخنرانی ها وسمینارهائی که نامبرگ در مدرسه روانپزشکی واشنگتن اجرا نموده بود ، کسب کرد .
در اوایل 1950 او موقعیتی در یک کلینیک روان پزشکی به دست آورد . بعدها در بیمارستان عمومی کلمبیا جائی که برناردلوی روان شناس ، اصول هنر درمانی خود را در زمینه تشخیص آموزش می داد ، رسماً کار خود را آغاز نمود .
در این دوره شخص دیگری نیز به نام بن پلاگر ، هم به عنوان پروفسور و رئیس بخش هنرهای زیبا در کالج دگلادوی نیواورلئان در لوئیزیانا انتخاب گردید . در اوایل سال 1960 بنا به دعوت یک روان پرستار برای آموزش هنر به راهبه های مبتلا به مشکلات روانی که در واحد مذهبی بیمارستان دوپل مستقر بودند ، رهسپار گردید . پلاگر با انجام فعالیتهای بیمارستانی و تجارب ارزشمندی که از این طریق بدست آورد ، توانست روشهائی را تدوین نموده و به عنوان ملاکی برای راهنمائی در امور روان درمانی بکار ببرد .
در سال 1950 ادیت کرامر اجرای یک برنامه هنر درمانی را آغاز و به مدت 9 سال آن را در مؤسسه پسرانه ویلتوویک شهر نیویورک ادامه داد . اولین کتابش به نام « هنر درمانی در جمعیت کودکان » بود که در سال 1958 نوشته شد . کرامر به عنوان یک سخنران و آموزگار در این زمینه شهرت یافته و مورد رجوع اهل فن قرار گرفت . در طی جنگ جهانی دوم دون جونز ، فردی که به جریان های ناهوشیار اعتراض داشت ، داوطلب خدمت در « بیمارستان ایالتی مارلبروی نیوجرسی » شد . وی در نامه ای به میرالویک که خود از پشروان هنر درمانی و به نوعی یکی از صاحبان فکری این مکتب بود نوشت : « وجود یک زمینه هنری ، همچون تولیدات ترسیمی و نقاشی های فرافکنی که بیماران به وضوح روی دیوارهای بعضی از اتاق ها و راهروهای ساختمان های بیمارستان کشیده اند ، مرا سخت فریفته است . » در این اثنا یعنی سال 1950 بنا به مقتضیات زمان و توجه عموم به هنر درمانی ، تعدادی از روان پزشکان و مددکاران کلینیک کارل منینگر شروع به آموختن نقاشی کردند و به عنوان دانشجویان این رشته در کلاس های دانشگاه کانزاس ثبت نام نمودند . جونز نیز که قبلاً به منینگر معرفی شده بود و با او نوشته ای را در مورد نقاشی رد و بدل کرده بود ، قرار شد که به عنوان یک هنر درمانگر در بنیاد منینگر استخدام شده و این آغاز برنامه هنر درمانی در بنیاد مذکور بود . جونز تا سال 1996 یعنی تا زمانی که به مقام معاونت برنامه هنر درمانی در بخش بیمارستانی هاردینگ و رتینگتون اوهایو منصوب شد در آنجا باقی ماند. او رئیس سابق انجمن هنر درمانی بود . ( کنگره هنر درمانی ، 1385 )
وضعیت موجود
انجمن هنر درمانی آمریکا ( AATA ) برای ورود به دوره فوق لیسانس ، واحد های آموزشی در مؤسسه یا فعالیت در برنامه های کلینیکی را طراحی کرده است . آموزش دوره لیسانس باید شامل تجارب آموزشی و عملی باشد اما این تأکید ممکن است تا حدودی با آنچه پیش بینی شده متفاوت شود . مدرک فوق لیسانس از هر مرکز دانشگاهی یا گواهینامه های صادره از مؤسسات یا کلینیک ها باید از طریق انجمن هنر درمانی آمریکا مبنی بر دارا بودن صلاحیت حرفه ای برای ورود به این حوزه حتماً مورد تأیید قرار گیرد . به هر حال برنامه های درسی دانشجوی دوره لیسانس که شامل دروس پایه هنرهای زیبا و علوم رفتاری و اجتماعی است و به منظور آماده سازی و تربیت دانشجو برنامه ریزی می شود ، کاملاً مورد تأیید انجمن می باشد .
این دروس آموزشی ، شروط لازم برای تربیت تخصصی در این زمینه است که به تنهائی شامل اطلاعات تاریخی ، تئوری و کارورزی در هنر درمانی است . خطوط راهنما و معیارهای آموزشی بالینی از طریق انجمن هنر درمانی آمریکا در اختیار قرار می گیرد . تعدادی از مؤسسات دانشگاهی ، کلینیک ها و نهادها ، هنر درمانگران را به طور مداوم آموزش می دهند و سایر مؤسسات ، تمرین عملی را برای آمادگی دانشجویان دوره لیسانس تا زمان فارغ التحصیلی تدارک می بینند . انجمن هنر درمانی آمریکا توسط فهرستی اطلاعات لازم را در اختیار متقاضیان قرار می دهد .
تمام هنر درمانگرانی که استانداردهای آموزشی مبتنی بر معیارهای انجمن هنر درمانی آمریکا را طی نمایند ، به اخذ مدرک از انجمن نائل می آیند . به هر حال بدنه ادبیات هنر درمانی به نحو قابل ملاحظه ای در 25 سال گذشته رشد کرده است ، اما در ابتدا شرایط به صورت دیگری بود . بدین منوال که در هنر درمانی اعضاء 3 نوع طبقه بندی داشتند : 1 – بخش عضو فعال ، که درب آن روی تمام افراد باز بود . اینها اعضائی بودند که فعالانه در فرآیند هنر درمانی درگیر شدند . 2 – بخش عضو پیوسته ، که شامل داوطلبان یا اعضائی بود که به طور محتمل درگیر فرآیند هنر درمانی می شدند و تمایل به حمایت از هنر درمانی داشتند و 3 – بخش عضو دانشجو ؛ البته عضو دانشجو در اصل برای امور کارشناسی در هنر درمانی در نظر گرفته می شدند ، ناگفته نماند که این تقسیم بندی هنوز هم در جایگاه خود تا حدودی معتبر می باشد .
اکنون چهار نشریه معتبر در زمینه هنر درمانی وجود دارد : " مجله انجمن هنر درمانی آمریکا " ، " خبرنامه " ، " مجله آمریکائی هنر درمانی " ( قبلاً مجله هنر درمانی بود ، " هنر در روان درمانی " . ( کنگره هنر درمانی ، 1385 )
جایگاه تئوری در هنر درمانی
البته همه هنر درمانگران کارورز ، به رفتار بشری به عنوان ماحصل احساسات و افکار ناخودآگاه نگاه نمی کنند . آموزش فعلی در این زمینه شامل پذیرش جنبه های زیادی است ، به خصوص پذیرش این نکته که فلسفه هنر درمانگری نشأت یافته از شبکه های نظری مختلفی همچون فرآیند تغییرات رفتاری ، دیدگاه گشتالتی ، مراجع محوری ، و انسان گرائی از این قبیل است .
اکثر ترسیمات که مربوط به اختلالات هیجانی است ، موضوعاتی را نمایان می کنند که شامل درگیری های مربوط به مسائل دو قطبی است مانند زندگی – مرگ ، مؤنث – مذکر ، پدر – مادر ، عشق – نفرت ، فعالیت در برابر انفعال ریتم فضا – رنگ ، اختصاصی بودن و عمومیت داشتن ، ( نامبرگ ، 1947 )
همچنین نامبرگ تأکید می کند که در رویکرد روان تحلیل گری ، مکانیزم های دفاعی " خود " اساس روش های درمانی در هنر درمانی بوده و بیان خود انگیخته باعث رها شدن موضوع ناهوشیاری می گردد . نکته دیگر این که ارتباط پدیده انتقال نیز بیمار و درمانگر نقش مهمی در فرایند درمان بازی می کند . علاوه بر آن ، در هنر درمانی پویا بیمار / مراجع به تداعی آزاد در ترسیم تابلوها و تصاویر با توجه به مبانی روانی تحلیل گری تشویق می شود ( المن ، 1961 )
اما استدلال های اخیر نامبرگ ، عمدتاً بر این مبنا است که سایر جنبه های تولید هنری بیمار ، مانند رؤیا بایستی به میدان تحلیل آورده شود و حتماً با تداعی بیمار تفسیر شود . توجه به تراکم ، جانشینی ، نماد گرائی و کاربرد استدلال در عناصر و اجزاء رؤیا ، به وسیله ابزارهای ترسیمی به همراه تداعی های بیمار ، قادر است اطلاعات ارزشمندی از مسائل بالینی که غالباً قابل مشاهده می باشد ، فراهم نماید .
در سال 1958 دومین تئوری هنر درمانی بوسیله ادیت کرامر فرمول بندی شد . کرامر معتقد است آن زمان که ناهوشیار را به عنوان تعیین کننده ای برای رفتار بشر بازشناسی می کنیم در حقیقت عمل شفا دادن را تحقق می بخشیم ، بدین صورت که عملکرد هنر در درمان ، دامنه ای از معانی پنهان تجربه انسانی را از طریق ایجاد معادل های رفتاری به ظهور می رساند ( المن ، 1961 )
کرامر تأکید زیادی در فرآیند " والایش " یا " تصعید " دارد و معتقد است که اثر هنر در درمان فرآیندهای روانی بیماران بسیار پر ارزش و مهم می باشد او نقش خود را در ارتباط با بیماران با اندکی تفاوت ، همانند معلمان هنر می داند که آن را به منظور تولیدی مؤثر و هدفدار آموزش می دهند ( المن ، 1961 ، همان منبع )
هنر درمانگرانی که ادبیات هنر درمانی را دنبال می کنند ممکن است طرفدار اعتقادات کرامر یا نامبرگ باشند . آن ها که عقیده کرامر را پذیرفته اند ، تأکید می کنند که معلم هنرند و اعتقاد به کیفیت شفا دهندگی از طریق فرآیند ایجاد کنندگی بیمار دارند . بر طبق دیدگاه کرامر تجارب می توانند انتخاب شوند ، تنوع یابند و از روی اراده تکرار گردند و موقعیتی را برای تجربه کردن مجدد تعارض و حل جدید آن و یکپارچه سازی این راه حل ها فراهم نمایند .
اما در دیدگاه نامبرگ شخص بیمار به طور خودجوش اقدام به نقاشی و ترسیم می کند و در تفسیر کارهای خود با کمک تداعی هایش سیستم ناهوشیار را فعال نموده و با کمک مکانیزم های دفاعی و پدیده انتقال ، تحلیل ویژه ای در شناسائی درونش ارائه می نماید . با این وجود مدت مدیدی نیست که هر دو دیدگاه به وجود آمده اند و اگر چه نگرش ها تفسیر متفاوتی از هم دارند ، ولی هر دو دارای چارچوب های تعبیری هستند که اصل اندیشه خود را از خلال تداعی های بیماران و بینش آن ها که برخواسته از طراحی ها و نقاشی های خودانگیخته شان در سطوح تعارض روانی آنهاست ، اخذ می کنند .
در هنر درمانی ، کلامی ساختن چیزی که غیر کلامی است یا هوشیار سازی آن چه ناهوشیار بوده است یکی از جالب ترین و بدیع ترین فعالیت های هنر درمانگر محسوب می شود . اوست که تلاشی را با کمک بیمار / مراجع برای تفسیر تصاویر ، طراحی ها و نقاشی های نمادین ایجاد شده ، انجام می دهد و سعی می کند که این نمادها را به جهان واقعی متصل ساخته و وسیله شفا دهندگی را در بیمار فراهم سازد . ( همان منبع )
در بررسی های بعدی روشن شده است که مادامی که ساختارهای نظری ، قابل انتقاد باشد ، مراحل رشد قابل فهمی اتفاق می افتد . با توجه به این امر