حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد بخشهای کاتالوگ و اطلاعات قطعات (چگونه PCN را تفسیر کنیم)

اختصاصی از حامی فایل تحقیق در مورد بخشهای کاتالوگ و اطلاعات قطعات (چگونه PCN را تفسیر کنیم) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد بخشهای کاتالوگ و اطلاعات قطعات (چگونه PCN را تفسیر کنیم)


تحقیق در مورد بخشهای کاتالوگ و اطلاعات قطعات  (چگونه PCN را تفسیر کنیم)

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 49

 

A)  شماره کاتالوگ

شماره قطعه‌ای از بخشهای کاتالوگ که به PCN ارجاع شد.

B) شماره شکل

شماره مرجع تصویر در بخشهای کاتالوگ ذکر شده در بالا نشان داده شده

C) شماره کلید

شماره کلید در تصویر و متن که به وسیله PCN ارجاع شده نشان داده شده.

D        طبقه بندی کردن توصیه و پیشنهاد

دسته بندی کردن تعمیر قطعات مبنی بر قطعات فروش در موتورهای ISUZU هست. این اطلاعات می تواند به عنوان دستورالعمل فراهم کردن قطعات اولیه سفارشی شده استفاده بشود. جدول طبقه بندی کردن یا پیشنهادی در ذیل نشان داده شده

جدول طبقه بندی پیشنهاد و توصیه

کاتالوگ    طبقه بندی کردن پیشنهاد

قطعات دارای حرکت سریع جایگزین شدن قطعات در ؟ دارای حرکت سریع     

در فواصل یعنی ؟ بازدید کردن قطعات از جمله کفشک ترمز بالایی گذاشتن ایمنی بر زمان بندی نگهداری و تعمیر وسیله نقلیه     

برخورد قطعات

قطعات بدنه از جمله(پنل) یا تخته کوبیدن تابلو، پنجره بلندگو، (لامپ، آینه)      


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد بخشهای کاتالوگ و اطلاعات قطعات (چگونه PCN را تفسیر کنیم)

مقاله درباره تفسیر آیه ۸۹ سوره نسا

اختصاصی از حامی فایل مقاله درباره تفسیر آیه ۸۹ سوره نسا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره تفسیر آیه ۸۹ سوره نسا


مقاله درباره تفسیر آیه ۸۹ سوره نسا

 لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

 تعداد صفحات:32

 

تفسیر آیه ۸۹

سوره نسا

کتاب تفسیرنمونه مکارم شیرازی-جلد ۴- صفحه ٥۱،٥٢،٥۳

وَدُوا لَوْ تَکْفرُون کَمَا کَفرُوافتکُو نونَ...

     آنان دوست دارند که شما هم مانند آنها کافر شوید و مساوی یکدیگر گردید، بنابراین از آنها دوستانی انتخاب نکنید مگر اینکه(توبه کنند و) و مهاجرت در راه خدا نمایند، اما آنها که از کار سرباز زنند(و به اقدامات بر ضد شما ادامه دهند) آنها را هر کجا بیابید اسیر کنید و(یا در صورت لزوم) به قتل برسانید و از میان آنها دوست و یار و یاوری اختیار نکنید. 

تفسیر:

     در تعقیب آیه قبل درباره منافقانی که بعضی از مسلمانان ساده دل به حمایت از آنها برخاسته و از آنها شفاعت می کردند و قرآن بیگانگی آنها را از اسلام بیان داشت در این آیه می فرماید :  تاریکی درون آنها به قدری است  که نه تنها خودشان کافرند بلکه « دوست  می دارند که شما هم همانند آنان کافر شوید و مساوی یکدیگر گردید».

(و دوا لو تکفرون کما کفرو فتکونون سواء)

     بنابراین آنها از کافران عادی نیز بدترند، زیرا کفار معمولی دزد و غارتگر عقاید دیگران نیستند،اما اینها هستند، فعالیتهای پی گیری برای تخریب عقاید دیگران دارند.

     اکنون که آنها چنین هستند هرگز نباید شما مسلمانان دوستانی از میان آنها انتخاب کنید(فلا تتخذوا منهم اولیاء).

     مگر اینکه در کار خود تجدید نظر کنند و دست از نفاق و تخریب بردارند و نشانه آن این است که از مرکز کفر و نفاق به مرکز اسلام (از مکه به مدینه) مهاجرت نمایند.

(حتی یهاجروا فی سبیل الله)

     « اما اگر آنها حاضر به مهاجرت نشدند بدانید که دست از کفر و نفاق خود برنداشتند و اظهار اسلام آنها فقط به خاطراغراض جاسوسی و تخریبی است ودر این صورت می توانید هر جا بر آنها دست یافتید،آنها را اسیر کنید و یا در صورت لزوم به قتل برسانید».

(فان تولوا فخذوهم و اقتلوهم حیث وجد تموهم)

     و در پایان آیه بار دیگر تاکید می کند که هیچگاه دوست و یار ویاوری از میان آنها انتخاب نکنید.

(و لا تتخذوا منهم ولیا و لا نصیرا)

     این شدت عمل که در آیه فوق نسبت به این دسته از منافقان نشان داده شده به خاطر آن است که نجات یک جامعه زنده که در مسیر یک انقلاب اصلاحی گام برمی دارد،از چنگال دشمنان دوست نما و جاسوسانی خطرناک ،راهی جز این ندارد.

     قابل توجه اینکه در حالی که اسلام افراد غیر مسلمانی همانند یهود و نصاری را با شرایطی تحت حمایت خود قرار داده، و اجازه هیچگونه مزاحمت نسبت به آنها نمی دهد در مورد این دسته از منافقان این چنین شدت عمل به خرج داده است،و با اینکه آنان تظاهر به اسلام می نمودند دستور اسرت و حتی اعدام آنان را در صورت لزوم صادر کرده است ، و این نیست مگر به خاطر آنکه این گونه افراد زیر پوشش اسلام می توانند ضربه هایی بزنند و هیچ دشمنی قادر بر آن نیست.

سوال:

      ممکن است گفته شود سیره پیامبر درباره منافقان این بوده که هیچگاه دستور قتل آنها را صادر نمی کرد مبادا دشمنان او را متهم به کشتن یارانش کنند و یا بعضی از این مسئله سوء استفاده کرده، با افرادی که خرده حساب داشتند به عنوان منافق بودن در آویزند و آنها را به قتل برسانند.

پاسخ:

     باید توجه داشت که سیره پیامبر تنها در مورد منافقان مدینه و مانند آنها بوده است که به ظواهر اسلام عمل می کردند و مبارزه صریحی با اسلام و مسلمین نداشتند اما کسانی که مانند منافقان مکه همکاری روشنی با دشمنان اسلام داشتند مشمول این حکم نبودند.

تفسیر سوره نسا آیه ۸۹

کتاب تفسیر المیزان طباطبایی-جلد ۵ صفحه۴۵،۵۴، ۵۵ - جزء پنجم

وَدُوا لَوْ تَکْفرُون کَمَا کَفرُوافتکُو نونَ...

     این آیه شریفه به منزله بیان است برای جمله «و الله ارکسهم بما کسبوا اتریدون ان تهدوا من اضل الله»و معنای آن این است که چگونه می خواهید آنان را که خدای تعالی گمراهشان کرده،هدایت کنید؟ و حال آنکه علاوه بر اینکه خدا گمراهشان کرده و شما نمی توانید آنان را هدایت کنید، آنها می خواهند شما را به طرف خود بکشند، دوست دارند شما و ایشان در کفر مساوی باشید پس مسلمانان را نهی می کند از اینکه با کفار دوستی کنند، مگر آنکه آن کفار دست از کفر برداشته به سوی اسلام هجرت کنند،پس اگر از این کار روی گرداندند دیگر وظیفه ای جز این ندارید که آنان را هر جا یافتید دستگیر نموده و به قتل برسانید، و دیگر از ولایت و نصرت آنها اجتناب کنند و اینکه فرمود:« وا گر روی گردانند...»دلالت دارد بر اینکه مومنین موظف شده بودند دوستان مشترک خود را وادار به مهاجرت نمایند، اگر اجابت کردند به دوستی خود با آنان ادامه دهند و اگر اجابت نکردند به قتلشان برسانند.

 

 

 

بحث روایتی

      در تفسیر فقی در ذیل آیه شریفه :«و دوا لو تکفرون...» آمده است که این آیه در شان قبیله اشجع و بنی ضمره نازل شده و یکی از اخبار این دو قبیله این است که وقتی رسول خدا (ص)به قصد جنگ حدیبیه از مدینه خارج شد، از نزدیکی سرزمین این دو قبیله عبور کرد و قبلا آن جناب با قبیله بنی ضمره صلاح کرده ، قراردادی رد وبدل کرده بود، اصحاب رسول خدا (ص) عرضه داشتند: اینجا نزدیکی های  سرزمین بنی ضمره است وما بیم آن داریم که وقتی بفهمند ما از مدینه بیرون شده ایم به مدینه حمله کنند و یا قریش را علیه ما کمک نمایند،چه صلاح می دانی که اول به سرکوبی آنان بپردازیم؟ رسول خدا (ص) فرمود: ابدا و هرگز،چون بنی ضمره از هر قبیله دیگر عرب احترام و احسان به پدر و مادر را بیشتر رعایت می کنند و بیشتر به صله رحم می پردازند بیشتر پای بند به عهد وپیمانند.

     قبیله اشجع نیز در نزدیکی های  بنی ضمره زندگی می کردند و این قبیله شاخه ای از دودمان کنانه بودند بین آنان و بنی ضمره نیز پیمان صلح برقرار بود،سوگند خورده بودند که امنیت وحال یکدیگر را رعایت کنند، اگر یکی از آن دو گرفتار خشکسالی شد حیوانات خود را در سرزمین دیگری بچراند و اتفاقا در همان ایام سرزمین اشجع دچار خشکی و قحطی شده بود و سرزمین بنی ضمره از فراوانی نعمت و سرسبزی بیابانها برخوردار بود ،و در نتیجه قبیله اشجع داشتند به سرزمین آنان کوچ می کردند ،مسلمانها از پیمان این دو قبیله    بی خبر بودند و پنداشتند که اشجع قصد دارد به بنی ضمره حمله کند،وقتی به رسول خدا (ص) خبر دادند که اشجع دارد به طرف بنی ضمره می رود، آماده شد تا به خاطر پیمانی که با بنی ضمره بسته بود، با قبیله اشجع جنگ کند، در چنین حالی آیه شریفه زیر نازل شد:« و دو لو تکفرون کما کفروا... و لا نصیرا» سپس قبیله اشجع را استثناء کرده، فرمود:« الا الذین یصلون الی قوم بینکم... علیهم سبیلا».

     و قبیله اشجع در چند نقطه فرود آمده بودند،یکی بیضاءو یکی حلّ و دیگری مستباح، و چون این سه محل نزدیک به لشکر رسول خدا (ص) بود دچار وحشت شدند،که مبادا آن جناب کسانی را به جنگ با آنان روانه کند، از سوی دیگررسول خدا (ص) نیز بیم آن داشت که اشجع از اطراف حمله ای بیفکند و دستبردی بزنند،تصمیم گرفت مستقیما به طرف اشجع برود، در همین بین بود که قبیله اشجع که هفتصد نفر بودند به ریاست مسعود بن رجیله از راه رسید و در دره سلع اطراق کرد، و این جریان در ماه ربیع الاول سال ششم ازهجرت بود،پس رسول خدا (ص)اسیدبن حصین را خواست و به او فرمود:با چند نفر از یارانت به طرف اشجع برو و ببین چرا به طرف ما آمده اند.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره تفسیر آیه ۸۹ سوره نسا

مقاله درباره تفسیر سوره فتح

اختصاصی از حامی فایل مقاله درباره تفسیر سوره فتح دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره تفسیر سوره فتح


مقاله درباره تفسیر سوره فتح

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:16

تفسیر سوره فتح

بسم الله الرحمن الرحیم

انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا (8) لتؤمنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکرة و اصیلا (9) ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث على نفسه و من اوفى بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجرا عظیما (10) سیقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا اموالنا و اهلونا فاستغفر لنا یقولون بالسنتهم ما لیس فى قلوبهم قل فمن یملک لکم من الله شیئا ان اراد بکم ضرا او اراد بکم نفعا بل کان الله بما تعملون خبیرا (11)

انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا: این آیه در سوره احزاب هم با همین عبارت اضافه‏اى وجود دارد.آنجا مى‏فرماید: یا ایها النبى انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا: اى پیامبر، ما تو را فرستاده‏ایم گواه بر مردم و گواه بر امت.«شاهد»و«شهید»معنى حضور را مى‏دهد.در زبان عربى به‏«گواه‏»از آن جهت‏«شاهد»مى‏گویند که کسى حق دارد در مورد واقعه‏اى گواهى بدهد که در آن واقعه حاضر باشد،یعنى انسان در مورد واقعه‏اى که در آن حضور دارد و احساس مى‏کند و بالعیان آن را مى‏بیند حق دارد شهادت بدهد.این مساله‏اى است در باب‏«قضاء»(قضاوت)،مى‏گویند شهادت به علم جایز نیست،شهادت به عین و به حس جایز است،یعنى اگر شما چیزى را یقین دارید و شک ندارید ولى ندیده‏اید،مثلا یقین دارید العیاذ بالله زید همسایه شما شراب مى‏خورد،از صد احتمال یک احتمال هم نمى‏دهید که شراب نخورد،یعنى هیچ احتمال اینکه بتوانید توجیه هم بکنید نمى‏دهید،یقین دارید شراب مى‏خورد،اما به چشم خودتان ندیده‏اید،یقین دارید که فلان مرد و زن زنا کرده‏اند ولى به چشم خود ندیده‏اید،حق ندارید که این را شهادت بدهید بگویید فلانى زنا کرده یا فلانى شراب خورده است،و اگر شهادت بدهید و قاضى از شما بپرسد که این را که تو شهادت مى‏دهى دیده‏اى یا ندیده‏اى،و شما بگویید من ندیده‏ام ولى یقین دارم،اگر شما عادلترین عادلهاى عالم هم باشید، اعدل عدول هم باشید، سلمان فارسى هم باشید قاضى حق ندارد بر این گونه شهادت ترتیب اثر بدهد. حدیثى هست، حضرت صادق علیه السلام فرمودند(با دستشان اشاره کردند):«على مثل ضوء الشمس‏»مثل اینکه نور خورشید را مى‏بینى،فقط اگر این طور باشد شهادت بده،غیر از این نه.به همین جهت براى آنچه که ما در فارسى مى‏گوییم‏«گواه‏»در زبان عربى کلمه‏«شاهد»به کار مى‏برند،یعنى حاضر،یعنى آن کسى که حاضر واقعه بوده نه آن کسى که عالم به واقعه است،چون غایب از واقعه هم گاهى عالم به واقعه مى‏شود،ولى کافى نیست.علم به واقعه ولى عن غیاب کافى نیست،حضور آن واقعه و شهود آن لازم است.

یکى از نکات مهم و معارف بزرگ قرآن این مساله است که پیغمبر اکرم و به تعبیر قرآن گروهى از مؤمنین-که آن گروهى از مؤمنین این گونه جز اینکه در مقام عصمت باشند کس دیگر نمى‏تواند باشد-[شاهد امت هستند].خدا پیغمبر را«شاهد امت‏»نامیده است،شاهدى که در دنیا تحمل شهادت مى‏کند و در آخرت اداى شهادت،یعنى او حاضر و ناظر به افعال و اعمال امت است.همین طور که ما مى‏گوییم ملکین رقیب و عتید ناظر و شاهد اعمال ما هستند،همیشه پیغمبر یک امت‏شاهد و ناظر بر اعمال امت است،و این است که در مساله امامت گفته مى‏شود که شان اصلى امام این نیست که در میان مردم ظاهر باشد و حکومت در دست داشته باشد که اگر این شان را از او گرفته باشند دیگر امام نباشد و از امامت‏خلع شده باشد،نه،شان اصلى که از آن این شان نتیجه مى‏شود[این است که امام شاهد امت است]یعنى با وجود کسى که در باطن و از نظر باطن شاهد بر همه امت است دیگر نوبت به کسى که مثل همه افراد امت است و مثل افراد دیگر امت‏خطا کار است نمى‏رسد که او خلافت و حکومت را در دست بگیرد.

این است که قرآن در آن آیه مى‏فرماید: یا ایها النبى انا ارسلناک شاهدا ما شما را فرستاده‏ایم به عنوان شاهد و به عنوان گواه امت.این مساله عرض اعمال-که خودش مساله‏اى است که بر پیغمبر یا امام عرض اعمال مى‏شود-همان مفهوم‏«شهادت‏»را مى‏رساند،که در آن آیه مى‏فرماید: و قل اعملوا فسیرى الله عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون الى عالم الغیب و الشهادة. این که بعد مى‏فرماید: و ستردون الى عالم الغیب و الشهادة یعنى خیال نکنید این شهادت براى این است که العیاذ بالله خدا نمى‏داند،شاهدها باید بیایند به اطلاع او برسانند[و او]قاضى این گونه است،این روى آن نظام نیست،این شاهدها هستند و تازه بازگردانده مى‏شوید به کسى که خودش عالم بر غیب و بر شهادت و بر همه چیز است و اعلم است از خود شما و از خود شاهدها بر این مطلب.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره تفسیر سوره فتح

مقاله درباره تفسیر سوره یوسف

اختصاصی از حامی فایل مقاله درباره تفسیر سوره یوسف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره تفسیر سوره یوسف


مقاله درباره تفسیر سوره یوسف

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:19

تفسیر سوره یوسف

نخستین مطلبى که در این سوره بیان شده، اشاره به روشنگرى آیات قرآنى است و اینکه قرآن به زبان عربى نازل شده است. مى فرماید: این، آیاتِ کتاب روشنگر است. این جمله یا اشاره به آیات همین سوره است که در آن قصه یوسف آمده و یا اشاره به مجموع قرآن است و در هر دو صورت خاصیت روشنگرى قرآن را بیان مى کند.

   صفت دیگرى که در اینجا براى قرآن ذکر شده، عربى بودن است، مى فرماید: ما قرآن را به زبان عربى فرستادیم تا شما بیندیشید; چون مردم مکه عرب زبان بودند و اگر قرآن به زبانهاى دیگرى مانند عبرى یا سریانى نازل مى شد، آنان به درستى آن را نمى فهمیدند ولذا به زبان عربى نازل شد تا براى آنان قابل فهم باشد. البته اسلام یک دین جهانى است و اختصاص به عربها ندارد ولى به هر حال باید قرآن به یکى از زبانهاى دنیا نازل مى شد وبهتر و کارآمدتر این بود که به زبان همان قومى نازل شود که پیامبر اسلام(ص) از آنها بود و باید دعوت خود را از آنان شروع مى کرد، از این رو قرآن به زبان عربى نازل شد تا مخاطبان آن بتوانند در آن اندیشه کنند و لذا در این آیه مى فرماید: قرآن را به زبان عربى نازل کردیم باشد که شما در آن بیندیشید. ضمناً زبان عربى زبان گسترده و پرواژه اى است و قابلیت آن را دارد که هرگونه مفهومى را برساند و به طورى که زبان شناسان اظهار مى دارند کمتر زبانى از چنین قابلیتى برخوردار است.

   در عین حال که قرآن به زبان عربى نازل شده است، در برخى از آیات قرآنى واژه هاى غیر عربى که از زبانهاى دیگر مانند فارسى و عبرى و یونانى و قبطى وارد عربى شده،نیز دیده مى شود مانند:

استبرق،سجّیل، اباریق، ارائک، تنّور، حوب، رسّ، سجّین، سرادق، سکر، سینا، فردوس، قراطیس، قسوره، قنطار، کافور، مرجان، مشکاة، و مانند آنها. کسانى در این باره کتابهاى مستقلى نوشته اند مانند سیوطى که کتابى تحت عنوان «المهذب فیما وقع فى القرآن من معرب» نوشته و تاج الدین سبکى که قصیده اى در این باره دارد.

   بدون شک اشتمال قرآن بر واژه هاى غیر عربى، در عربى بودن قرآن اشکالى به وجود نمى آورد چون نوع کلمات قرآن و شیوه آن عربى است و این مقدار در عربى بودن یک سخن کافى است.

 مطلب دیگر اینکه، در این آیات از قصه یوسف و یعقوب که دو تن از پیامبران الهى بودند، به عنوان «احسن القصص» یاد کرده وآن را زیباترین داستان معرفى نموده است و این اشاره به قصه هاى دیگرى است که در قرآن آمده است. توجه کنیم که قصه هاى قرآن که نوعا مربوط به پیامبران خدا و شرح مبارزات و روشنگریهاى آنان است، همگى زیبا ومفید و عبرت آموز است ولى داستان یوسف زیباتر و شیرین تر است.

 قرآن کریم قصه هاى پیامبران را نه براى سرگرمى بلکه به خاطر هدفهاى تربیتى مطرح مى کند تا روحیه پیامبر اسلام ومؤمنان را بالا ببرد وآنها مطمئن باشند که جبهه حق همیشه پیروزاست و اساسا نام و یاد پیامران مایه دلگرمى و نشاط است.

اِذْ قالَ یُوسُفُ لِأَبیهِ یآ أَبَتِ اِنّى رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لى ساجِدینَ قالَ یا بُنَىَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلى اِخْوَتِکَ فَیَکیدُوا لَکَ کَیْدًا اِنَّ الشَّیْطانَ لِلاْنِْسانِ عَدُوٌّ مُبینٌ وَ کَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ عَلى آلِ یَعْقُوبَ کَمآ أَتَمَّها عَلى أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ اِبْراهیمَ وَ اِسْحاقَ اِنَّ رَبَّکَ عَلیمٌ حَکیمٌ

هنگامى که یوسف به پدرش گفت: اى پدر من، من در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در حال سجده کردن بر من هستند گفت: اى پسرک من! خواب خود را بر برادرانت بازگو مکن که به تو حیله اى مى کنند، همانا شیطان بر انسان دشمنى آشکار استو این چنین پروردگارت تو را برمى گزیند و از تعبیر خوابها به تو مى آموزد و نعمت خود را بر تو و بر خاندان یعقوب به پایان مى برد،همانگونه که آن را پیشتر بر پدرانت ابراهیم و اسحاق به پایان برده است. همانا پروردگار تو داناى فرزانه است

1 ـ «یوسف» نام یکى از فرزندان یعقوب. این کلمه عبرى است و نباید براى آن اشتقاق عربى درست کرد همانگونه که بعضى ها آن را مشتق از اسف دانسته اند اساسا وزن یُفْعُل در عربى وجود ندارد. بنابراین، این کلمه بخاطر علمیت و عجمیت غیر منصرف است.

   2 ـ «ابت» در اصل «ابى» با یاء متکلم بوده، یاء آن تبدیل به تاء شد و کسره یاء به آن انتقال یافت. شاید علت این تبدیل، ایجاد مشابهت میان کلمه ابى با کلماتى مانند اخت، بنت، عمه و خالة است که همگى در خویشاوندان به کار مى رود و در آخر آنها تاء وجود دارد. به گفته زمخشرى این تاء براى تانیث لفظ اب است هر چند که اب مذکر است و این کار در کلام عربى نظایرى دارد مانند شاة و حمامة.

   3 ـ «رایت» از رؤیا به معناى خواب دیدن است و اینکه این فعل دو بار آمده براى تأکید است و یا دومى جواب سؤال مقدر است به این بیان که یوسف مى گوید: من یازده ستاره و خورشید و ماه را درخواب دیدم، گویا از او سؤال مى شود که آنها را چگونه دیدى و او مى گوید: دیدم که در حال سجده بر من بودند.

   4 ـ «ساجدین» جمع براى اولى العقل است; چون کار ستارگان و خورشید و ماه از کارهایى بود که از عقلا سر مى زند.

   5 ـ «فیکیدوا لک» بر تو حیله مى کنند، بر تو بداندیشى مى کنند. واژه کید به خودى خود متعدى مى شود و اینکه در اینجا با لام متعدى شده

آغاز قصه یوسف و خواب دیدن او

   * آیات (4 ـ 5) اذ قال یوسف لابیه یا ابت انى رأیت ... : با این آیات قصه یوسف آغاز مى شود، شروع قصه از آنجاست که یوسف به پدرش یعقوب گفت: اى پدر در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابر من سجده مى کنند. البته منظور از سجده در اینجا همان تعظیم کردن است. یعقوب که از تعبیر خواب آگاهى داشت، این خواب را به عنوان یک رؤیاى صادقه دلیلى بر آینده درخشان یوسف یافت و از آنجا که مى دانست برادران یوسف نیز از تعبیر خواب آگاهى دارند، به یوسف سفارش کرد که خواب خود را به برادرانش تعریف نکند; چون آنها از آینده درخشان یوسف باخبر مى شوند و از روى حسد و بداندیشى، درباره یوسف توطئه چینى مى کنند و زندگى او را به خطر مى اندازند. البته برادران یوسف افراد با ایمان و موحدى بودند اگر چه دچار وسوسه شیطانى شدند و لغزیدند و اینکه برخى آنها را همان اسباط مى دانند، درست به نظر نمى رسد چون اسباط معروف، پس از موسى بودند.

یعقوب که این سفارش را کرد، اضافه نمود که شیطان براى انسان دشمنى آشکار است، یعنى در مواردى که زمینه حسد فراهم باشد، شیطان انسان را وسوسه مى کند و او را به انجام کارهاى ناشایست وادار مى سازد چون شیطان دشمن دیرینه انسان است و از هر طریقى که بتواند انسان را به ارتکاب گناه وامى دارد و سعى مى کند که میان فرزندان آدم فتنه و آشوب برپا نماید.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره تفسیر سوره یوسف