حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایان نامه بررسی رابطه بین پرخاشگری والدین وافسردگی کودکان قطع پنجم ابتدایی

اختصاصی از حامی فایل پایان نامه بررسی رابطه بین پرخاشگری والدین وافسردگی کودکان قطع پنجم ابتدایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه بررسی رابطه بین پرخاشگری والدین وافسردگی کودکان قطع پنجم ابتدایی


پایان نامه بررسی رابطه بین پرخاشگری والدین وافسردگی کودکان قطع پنجم ابتدایی

دانلود متن کامل این پایان نامه با فرمت ورد word

 

  دانشگاه آزاد اسلامی واحدابهر

موضوع پایان نامه  :
بررسی رابطه بین پرخاشگری والدین وافسردگی کودکان قطع پنجم ابتدایی شهرستان ابهر

استاد مربوطه:
جناب آقای فتحی اقدم

تهیه کننده:
شهین حیدری

چکیده:

هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین پرخاشگری و افسردگی در بین دانش آموزان مقطع پنجم ابتدایی شهرستان ابهر که فرضیه عنوان شده عبارتند از اینکه بین پرخاشگری و افسردگی رابطه معنی داری وجود دارد که جامعه مورد مطالعه   دانش آموزان مقطع پنجم ابتدایی شهرستان ابهر است که از بین 1350 نفر، 70نفر بصورت روش نمونه گیری طبقه ای و به عنوان حجم نمونه انتخاب گردیده که پرسشنامه های افسرگی و پرخاشگری بر روی آنها اجرا گردیده است که بعد از اجرای پرسشنامه در بین آزمودنیها و بدست آوردن نمرات خام از طریق روش آماری ضریب هم بستگی آمار را بدست آورده که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین افسردگی و پرخاشگری رابطه معنی داری وجود دارد و سطح معنی داری آن برابر     05/0p> است.

مقدمه :

پرخاشگری یکی از پدیده های مهم روانی ـاجتماعی است که قسمت اعظم تاریخ مدون انسان پیرامون آن رقم خورده است. برخی سپیده دم تاریخ را با بیان قتل هابیل بدست قابیل آلوده به پرخاشگری و خشونت می دانند. کوالسکی بر اساس پژوهشهای انجام شده خود می نویسد: از 5600 سال پیش تا امروز بشر فقط 292 سال در صلح و صفا گذارنیده و بقیه را در جنگ و ستیز بوده است اگر تاریخ انسان را ورق بزنیم پر از خونخواری و قتل و غارت و کشتار و بزرگترین افتخار قهرمانان تاریخ این بوده است که توده های گسترده تری از انسانها را کشته یا به کشتن داده اند. از آن سردار رومی می توان نام برد که چهل هزار غلام را در روم به صلیب کشیده است. که تمام این موارد نمونه هایی بارز از پرخاشگری در ایران و جهان بوده است که به طور گسترده خود را نشان می دهد ولی پرخاشگری امروزه در مدارس و حتی در خانواده و خانه ها در بین زنان و مردان خود را نشان می دهد که به صورت زنی که از شوهر خود انتقاد می کند یا مردی که حضور همسرش را در یک مهمانی نادیده می گیرد و تمام این موارد که می تواند در زندگی زناشویی باعث پرخاشگری شود و بدون در نظر گرفتن فرزندان که چه ضربه ای به روحیات آنها خواهد خورد و تمام این نوجوانان و جوانان سرخورده می تواند حاصل این زندگی های بدون برنامه باعث پرخاشگری به دلیل خشم یا برای هیجان ایجاد نمی شود. بلکه هدف به دست آوردن پاداشهای مطلوب مثل پول یا کالای با ارزش است و تمام این موارد ممکن است که در نظر فرد دیگر امری نامطلوب جلوه کند که تمام مشکلات را بوجود آورد و پرخاشگری ناشی از خشم که این نوع پرخاشگری عموماَ با علائم برانگیختگی هیجانی و اغلب ناشی از ناکامی است که در زندگی زوجین دیده می شود که تمام موارد را می تواند در گوشه گیری و انزواطلبی فرزندان و به گونه ای افسردگی تاثیر بگذارد که این مسأله باعث می شود کودک بعدها دچار ناراحتیها می شود که عامل اصلی ناراحتی خود را در والدین خود می دانند.

بیان مسئله:

پرخاشگری را رفتاری تعریف کرده اند که هدف آن صدمه زدن به خود یا دیگری باشد و آنچه در این تعریف حائز اهمیت است، قصد و نیت رفتار کننده است یعنی آسیب رسانیدن تصادفی به شخص دیگر، پرخاشگری نیست در عمل بسیاری از پژوهشگران ترکیبی از این دو تعریف را به کار می برند رفتاری که به دیگران آسیب می رساند به خصوص وقتی که کودک بداند رفتارش به دیگری آسیب می رساند همه مسأله ای مثلاَ در زندگی زناشویی یا محل کار و … دیگر می تواند باعث پرخاشگری فرد شود ولی در محیط خانواده و پرخاشگری در بین زنان و مردان باید در نظر داشته باشیم که ضربه نهایی به فرزند خانواده وارد نشود زیرا گاهی بعضی از رفتارها باعث اختلال رفتاری و روانی کودکان می شود مانند افسردگی، بیش فعالی، گوشه گیری، شب ادراری و… که اینها در وهله اول وظیفه والدین کودک است که زندگی و محیط خانه را محیطی امن و آرام برای فرزند بوجود آورند تا مشکلات روحی و روانی به سراغ آنها نیاید.

   اهداف تحقیق:

هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین پرخاشگری والدین و حالت پرخاشجویانه مادران و پدران با یکدیگر می تواند باعث افسردگی کودکان شود رفتاری مثل گوشه گیری و انزوا و تنهایی را در کودکان گسترش می دهد یا نه و آیا بین کودکان افسرده و کودکان عاری از لحاظ پرخاشگری تفاوت وجود دارد یا نه و آیا کودکان پرخاشگر بیشتر دچار افسردگی می شوند یا نه؟

اهمیت و ضرورت تحقیق:

زیست شناسان بر این باورند بیشترین تغییراتی که هنگام پرخاشگری در بدن و اعمال آن روی می دهد همانهایی است که هنگام به کار افتادن امیال جنسی به وقوع     می پیوندد پرخاشگری در زندگی زناشویی می تواند مشکلاتی را به همراه آورد که این مشکلات می تواند بیشتر گریبانگیر فرزند خانواده شود به این صورت که عدم برخورد صحیح همسران نسبت به یکدیگر و مشاجره در نزد کودک می تواند تاثیر منفی بر روی فرزند داشته باشد که امید است با تحقیقات انجام شده بتوان در ایجاد رابطه صمیمانه والدین راه حلهایی را بوجود آورد تا باعث رشد و شکوفایی فرزند خانواده در جهت مثبت باشیم. همواره ناکامی در خانواده و محیط خانواده می تواند در پرخاشگری زوجین نقش داشته باشد که تصور نابجا و نادرست از ناکامی و نرسیدن به آرزوهایی از زندگی که تمام این مسائل با نگرش درست و عاقلانه می تواند از بین برود.

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است

 

 


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه بررسی رابطه بین پرخاشگری والدین وافسردگی کودکان قطع پنجم ابتدایی

دانلود مقاله حق ارتقا نسبت به والدین

اختصاصی از حامی فایل دانلود مقاله حق ارتقا نسبت به والدین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

براى همه ما بدیهى است که نژاد موجودات جاندار، در عالم طبیعت، از راه توالد و تناسل، در روى زمین حفظ مى شود.
مولودى که ادامه وجود والدین و وسیله استمرار نژاد خویش است، دوره اى به نام کودکى و در حقیقت، آمادگى را پشت سر مى گذارد تا بتواند مستقلاً زندگى خود را اداره کند و مسؤولیت هایى که بر عهده اوست، انجام دهد.
دوره کودکى و آمادگى در موجوداتِ مختلف متفاوت است. بعضى از آنها داراى دوره کودکى بسیار کوتاه و بعضى از آنها داراى دوره کودکى بسیار طولانى هستند.
کوتاهى و درازى دوره کودکى بستگى دارد به این که موجود از نظر خلقت و آفرینش و بزرگ بودن مغز و پیچیدگى ارگانیسم در چه مرحله از مراحل کمال باشد.
در این میان، انسان گوى سبقت را از همه موجودات ربوده و طولانى ترین دوره را از لحاظ کودکى و آمادگى به خود اختصاص داده است. چرا!.
علت آن را باید در سنگینى بار امانتى جستجو کرد که بر دوش این انسان است. انسانى که مى تواند پا بر قله بلند (مطلق گونگى) بگذارد و در نظام بیکرانه آفرینش، واسطه میان خدا و خلق گردد و در این مرتبه، مبدأ و منتها و آغاز و پایان و حاکم مطلق بر همه ممکنات گردد.
انسان، مانند همه موجودات مادى حرکت طبیعى و جوهرى دارد و باید همواره از قوه و استعدادى به فعلیتى درآید؛ یعنى هر قوه اى، مقدمه و زمینه یک فعلیت و هر فعلیتى ضمن این که فعلیّت مرحله قبل است، قوه و استعداد مرحله بعد است و این حرکت، تا آن جا مى تواند ادامه پیدا کند که انسان به مرتبه عبودیت مطلق و وارستگى کامل برسد که در کنه (عبودیت مطلق) ربوبیت است و فلاسفه ما گفته اند:.
العُبُودِیَّةُ جَوهَرَة کُنْهُهَا الرُبُوبِیَّةُ؛.
بندگى خدا گوهرى است که کنه و حقیقت آن، مقام ربوبیت است.
بنابراین، انسان هر چه از لحاظ عبودیت کامل تر بشود، از نظر درجه و مقام ربوبیت نیز کامل تر مى شود و عبودیت مطلق انسان، همان مقام (مطلق گونگى) و وساطت او میان خدا و خلق است.
چنین انسانى در زیر این چرخ کبود، از هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است و همه عاشقان کمال را غلام همت خود مى سازد.
والدین، بر حسب نظام طبیعت، عامل مؤثر به فعلیت رسیدن قوه ها و استعدادها در نطفه، جنین و وجود طفلند.
نطفه ها حامل کروموزوم ها و کروموزوم ها حامل ژن ها هستند و ژن ها دنیاى پیچیده اى از استعدادهاى ارثى اند که با پیمان مقدس ازدواج و آمیزش دو انسان در مسیر فعلیت قرار مى گیرند.
در این میان، نقش مادر به مراتب مهم تر از نقش پدر است. او ماه ها طفل را در رحم با شیره جانش و بعد از تولد، ماه ها از مجراى سینه اش که کانون عواطف پاک و جایگاه قلب پرمهر اوست پرورش مى دهد و از آن پس نیز همواره هستى اش را براى هستى فرزند دلبند خود مى خواهد.
زانکه هر کره پى مادر رود
تا بدان جنسیتش پیدا شود.
آدمى را شیر از سینه رسد
شیرخر از نیم زیرینه رسد.
در تمام این مدت، هم مادر و هم فرزند تحت سرپرستى پدر زندگى مى کنند و این پدر است که وظیفه دارد نیازمندى هاى مادى آنها را از نظر لباس و خوراک و مسکن، فراهم سازد.
پدر و مادر وظیفه دارند که با رعایت قوانین بهداشتى، جسم و محیط زندگى خود را سالم نگاه دارند، زیرا اگر آنها سلامت جسمى خود را به خطر اندازند و محیط زندگى را از آلودگى ها حفظ نکنند و مراقبت هاى لازم بهداشتى نداشته باشند، طفل را گرفتار خطرات و مهالکى خواهند کرد که به هیچ وجه قابل اغماض نیست و نه تنها براى آنها غم و اندوه و افسردگى و مصیبت به بار مى آورد، بلکه اگر ناشى از تقصیر باشد، مجازات و مؤاخذه الهى نیز دامنگیر آنها مى شود.
آنها با آمیزش خود و با تلاش ها و کوشش هایى که متحمل مى شوند و با رعایت همه جنبه هاى بهداشتى مى توانند زمینه ساز سلامت و تندرستى کودک خود باشند و سلامت و تندرستى کودک، زمینه ساز به فعلیت رسیدن قوه ها و استعداد هاى گوناگونى است که در وجود او به ودیعت نهاده شده است.
بگذارید با صراحت هر چه بیشتر این مطلب را بگویم که فرزندان تنها از لحاظ جسمى مولود و محصول آمیزش والدین و ژن هایى که از آنها به ارث مى برند نیستند و نیز تنها اموال و اندوخته هاى والدین را پس از مرگ آنها به ارث نمى برند و نیز تنها از خلق و خوى و روش تربیتى صحیح یا غلط آنها برخوردار نمى شوند، بلکه از عکس العمل کردارها و رفتارهاى نیک و بد آنها نیز بى بهره نمى مانند!.
اگر با یک دید ظاهرى و ماتریالیستى به مسأله بنگریم، تنها پنج مطلب است که مورد قبول واقع مى شوند:.
1. قانون وراثت از لحاظ ژنتیک.
2. آثار و عوارضى که ژنتیک نیست، بلکه جنبه مادرزادى دارد؛ مانند عوارض اعتیاد و بیمارى هاى جنسى و آنچه نتیجه عدم رعایت بهداشت و این گونه امور است.
3. تأثیراتى که والدین از نظر اخلاقى و تربیتى بر فرزندان خود دارند و حتى اقداماتى که آنها از لحاظ فراهم کردن امکانات تحصیلى و غیره، انجام مى دهند، در همین قسم قرار مى گیرند.
4. ارث بردن فرزندان از اندوخته هاى مالى والدین.
5. بهره مند شدن فرزندان از عناوین و اعتبارات خانوادگى که ما نیز در بحث گذشته پذیرفتیم که اصالت و شرافت خانوادگى مى تواند یکى از معیارها باشد.
هرگاه با دید باطنى و متافیزیکى نیز مسأله را مطالعه کنیم، مطالب بالا مورد قبول واقع مى شود، لیکن یک مطلب دیگر هم باید اضافه کنیم و آن عبارت است از:.
6. برخوردارى و بهره مندى فرزندان از عکس العمل کردارها و رفتارهاى والدین.
این جاست که انسان متوجه مى شود که پدر و مادر شدن، تنها یک جنبه فیزیکى و آمیزش تن به تن نیست و فرزند فقط وارث جسمى و مالى والدین نیست، بلکه وارث همه جنبه هاى دیگر نیز هست و اینهاست که وظایف والدین را هر چه بیشتر سنگین و دشوار مى سازد.
درباره مطلب ششم، باید قدرى توضیح بدهیم:.
ما نمى خواهیم بگوییم که فرزند به کیفر یا پاداش اعمال و رفتار پدر و مادر مى رسد. اقتضاى عدالت این است که هر کسى خودش پاداش یا کیفر اعمال نیک یا بد خود را ببیند؛ اما در عین حال مى خواهیم بگوییم: فرزند از واکنش هاى طبیعى و تکوینى اعمال والدین بى بهره نمى ماند. پدر یا مادرى که مشروبات الکلى مصرف مى کند یا به واسطه بعضى از قصورها یا تقصیرها گرفتار عوارض مزمن جسمى مى شود. فرزند هم از این گونه عوارض و واکنش هایى که براى جسم والدین مطرح است، مصونیت ندارد.
اینها چیزهایى است که مطابق سنت آفرینش است و به رابطه علت و معلول و قانون دترمینیسم بستگى دارد. این ماییم که باید رفتار خود را با سنت هاى آفرینش و رابطه غیرقابل تخلّف علت ها و معلول ها هماهنگ کنیم. نه ما مى توانیم سنت هاى آفرینش و رابطه هاى على و معلولى را در هم بریزیم و نه عاقلانه است که چنین توقعى داشته باشیم.
تمام کودکانى که ناقص العضو یا علیل و رنجور به دنیا مى آیند، نتیجه تخلف انسان ها از سنت هاى آفرینش و پیروى نکردن آنها از جریان طبیعى و تکوینى آفرینش است که البته آنهایى که ندانسته و ناآگاهانه است قابل اغماض است و آنهایى که دانسته و آگاهانه است، جرم و جنایت است و به هیچ وجه قابل اغماض نیست.
امام صادق(ع) فرمود:.
هر زنى شوهر شرابخوار خود را اطاعت کند و با او هم بستر شود، گناهانش به اندازه ستارگان آسمان است و هر فرزندى که از او بزاید، پلید است و خدا هیچ توبه و فدیه اى از او قبول نمى کند، مگر شوهرش بمیرد یا از او جدا شود.
متأسفانه، بسیارند افرادى که بدون توجه به مسؤولیت هاى والدین و قصورها و تقصیرهاى آنها سؤال مى کنند که چرا کودکى ناقص العضو یا بیمار و مفلوک به دنیا مى آید آیا با عدل خدا سازگار است که انسانى را این طور خلق کند.
این گونه به دستگاه آفرینش نگریستن و از تأثیراتى که واسطه ها در پدید آمدن یک انسان دارند چشم پوشیدن، گناهش کمتر از تخلفات والدین و اجداد و دهن کجى آنها در برابر سنت هاى آفرینش نیست، زیرا این گونه نگرش ها و بینش هاست که موجب آن گونه اهمال ها و لاابالیگرى ها و بدبختى و فلاکت کودکان مى شوند.
اما دید عالمانه این طور نمى گوید، دکتر کارل مى گوید:.
مستى زن یا شوهر در لحظه آمیزش، جنایت واقعى است، زیرا کودکانى که در این شرایط به وجود مى آیند، اغلب از عوارض عصبى یا روانى درمان ناپذیر رنج مى برند.
دید عالمانه، انسان را بدون چون و چرا در برابر مسؤولیت ها به خضوع و تواضع وامى دارد و دید جاهلانه، انسان را به چون و چرا و گردنکشى و سقوط مى کشاند.
تا این جا مطلب روشن است، اما سخن ما این است که حتى اعمالى که جنبه اخلاقى دارد و ارتباطى به جسم و قوانین فیزیکى و پزشکى و...ندارد، در وضعیت و سرنوشت کودکان بى تأثیر نیست و این همان است که گفتیم: جنبه ماتریالیستى ندارد، بلکه جنبه ماوراى ماده دارد و نتیجه ارتباط دقیق و عمیق ماده و ماوراى ماده است.
در اول سوره نساء - که وجود این سوره در قرآن نشانگر اهمیتى است که اسلام براى زنان و حقوق آنها قایل است - آیاتى درباره یتیمان و تکالیفى که جامعه نسبت به آنها دارد آمده است و سپس مى فرماید:.
وَلْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولوُا قَوْلاً سَدیداً؛(4).
آنهایى که اگر فرزندان ضعیفى از خود به جا گذارند، بر آنها بیمناکند، باید بترسند و در برابر خدا تقوا پیشه کنند و سخن صواب بگویند.
در این سخن الهى، تکیه بر یک اصلِ مسلم شده و آن این که انسان بر فرزندان ضعیف خود بیمناک است و به همین جهت مى خواهد کارى کند که اسباب پریشانى و گرفتارى و بدبختى آنها فراهم نیاید.
با توجه به این اصل مسلم، انسان باید رعایت حال یتیمان را بکند و از تجاوز به حقوق آنها خوددارى نماید، زیرا همان طورى که او به یتیمان مردم ظلم مى کند، باید انتظار داشته باشد که روزى یتیمان خود یا فرزندها و فرزندزادگانش نیز گرفتار شوند.
عکس این مطلب را هم در قرآن داریم: در سوره کهف - که داستان خضر و موسى آمده است - خضر به موسى مى گوید:.
وَأمّا الجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتیمَیْنِ فِى المَدینَةِ وَکانَ تَحْتَهُ کَنْز لَهُما وَکانَ أبُوهُما صِالِحاً فَاَرادَ رَبُّکَ أنْ یَبْلُغا اَشُدَّهُمِا وَیَسْتَخْرِجا کَنْزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ؛(5).
آن دیوار مال دو بچه یتیم در شهر بود و زیر آن گنجى براى آن دو بود و پدرشان مرد صالحى بود. خدا مى خواست که آنها بزرگ شوند و گنج خود را استخراج کنند و این رحمتى بود از پروردگار تو.
در این جا صالح بودن پدر یتیمان سبب مى شود که حضرت خضر و موسى بیایند و روزى بدون مزد کار کنند و دیوارى را تعمیر نمایند تا گنج در زیر آن محفوظ بماند و بچه ها هنگامى که بزرگ شدند، از آن بهره گیرند.
این جاست که باید تأیید کنیم که نتیجه اخلاق و رفتار انسان، تنها متوجه خود او نمى شود، بلکه به ذریه او نیز مى رسد؛ البته اگر در حال حاضر هیچ گونه پاسخى براى این چرا نداشته باشیم، چیزى از اعتبار اصل مطلب کاسته نمى شود، زیرا آنچه قرآن مى گوید، حق است و اهل ایمان با اعتقاد محکم، آن را مى پذیرند؛ در عین حال اگر بتوانیم به این (چرا) پاسخى بدهیم، به عظمت قرآن بهتر و بیشتر پى مى بریم.
انسان، هنگامى که ظلمش به ضعیفى مى رسد، گامى در راه آشفته کردن روابط انسان ها برداشته و به اصل و حقیقت انسانیت لطمه وارد کرده است! همچنان که اگر احسانى کند، گامى در راه بهبود بخشیدن به روابط انسان ها و تقویت اصل انسانیت برداشته است.
آن که ظلمش به ضعیفى مى رسد، به انسانیت لطمه زده و بدون این که خودش توجه کند، به خود و بستگانش نیز لطمه زده است و آن که احسان مى کند، به انسانیت خدمت کرده و چه بداند و چه نداند، به خود و بستگانش نیز خدمت کرده است و در حقیقت، آنچه انجام مى دهد، با عمل خویش روى آن صحه گذاشته و مى خواهد و مى پسندد و حتى به زبان حال سؤال کننده آن است و خداوند هم سؤال انسان را بى جواب نمى گذارد.
آیا آن که آدم مى کشد، خواسته اش جز رواج بازار آدمکشى چیز دیگرى است مگرنه همین آدم کش وقتى نمى تواند آدمکشى کند، به دعا و نیایش مى پردازد و چون قدرت بر آدمکشى پیدا کند، خود دست به کار مى شود به همین جهت، در بعضى از روایات اسلامى آمده است که: (نفرین ناحق نباید کرد!).
در حقیقت، خواست باطنى یکى است. اگر قدرت ندارد، طرف خود را نشان تیر دعا مى کند و اگر قدرت دارد، نشان تیر ژ3 و کِلاشینکف و....
بنابراین، با توجه به خواست باطنى، یا سؤال عملى است یا قلبى و به همین لحاظ هیچ کس نیست که در برابر خداى خود بى سؤال باشد، که قرآن مى فرماید:.
یَسْاَلُهُ مَنْ فِى السَّمواتِ وَالأَرْضِ؛(6).
همه آنهایى که در آسمان ها و زمینند از او سؤال مى کنند.
و هیچ سؤالى هم نیست که بى جواب بماند، چنان که باز قرآن مى فرماید:.
وءاتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَألْتُمُوهُ؛(7).
هرچه از خداوند سؤال کرده اید، به شما داده است.
پس کسى که روابط ظالمانه با مردم ضعیف و مستضعف دارد، خود چنین چیزى را مى پسندد و براى خود و بستگانش هم مى خواهد و به طور عملى سؤال مى کند و این سؤال، جواب دارد و جواب آن به خود یا بستگانش مى رسد.
و آنگهى مگر نه این است که ما خانواده را وحدت جسم ها و روح ها و افکار و عقاید دانستیم و فرزند را امتداد وجود والدین و میوه آن درخت وحدت یافته، شناختیم! چگونه ممکن است که آفتى که به ریشه و تنه درخت مى خورد به میوه آن نخورد و کرمى که تنه درختى را مى خورد به امتداد آن تنه لطمه و صدمه وارد نسازد!.
چقدر در اشتباهند پدران و مادرانى که فکر نمى کنند که ممکن است نتیجه تهمت ها و غیبت ها و جوسازى ها و آزار و اذیت ها و بدنام کردن ها و لکه دار نمودن ها نیز روزى دامنگیر جگر گوشه هاى آنها بشود و آنها را نیز به همین عواقب، گرفتار و مبتلا سازد!.
چقدر کوتاه بینند آنهایى که فقط به فکر جسم و غذاى جسمانى و لباس و مسکن فرزندان خود هستند و غافلند از این که از جهتى آنها را کامروا مى کنند و از جهاتى ناکام و پریشان!.
چقدر ظاهر بینند والدینى که ظاهر چهره فرزندان خود را مى خواهند گلگون و پرنشاط بنگرند، اما نمى خواهند به رنگ پریده و غمزده چهره باطنى آنها توجهى کنند!.
بیایید از این سوى چهره ها به آن سوى چهره ها برسید و ببینید که از برخوردهاى نامطلوب و انحصارگرى ها وحق کشى ها و انحراف ها و اعوجاج هاى باطنى آن جا را چه ماتم زده و افسرده و پریشان کرده اید! و تا دیر نشده، چاره اى بیندیشید.
گربه خارى خسته اى خود کشته اى
ور حریر و قزدرى خود رشته ای.
تو گناهى کرده اى شکل دیگر
دانه کشتى دانه کى ماند به بر.
آب صبرت جوى آب خلد شد
جوى شیر خلد مهر تست و ود.
آب آتش را کشد آتش به خو
مى بسوزد نسل و فرزندان او.
باز در این مقوله با خواننده گرامى گفتگو دارم، باشد که جامعه انقلابى ما همان طورى که براى صادر کردن معیارهاى انقلابش به دنیا عزم را جزم کرده، به عمق بسیارى از خانواده ها نیز معیارهاى اسلام انقلابى و انقلاب اسلامى را صادر کند.
خودسازى والدین.
یقیناً همه جوانانى که پیمان مقدس زناشویى را امضا مى کنند، از همان آغاز توجه دارند که دیر یا زود به عنوان پرافتخار مادرى و پدرى سرفراز مى شوند.
در حقیقت، در عمق عشق به همسر، عشق به فرزند نهفته است و دو انسانى که براى تشکیل کانون گرم خانواده، یکدیگر را جذب مى کنند موجود سومى مى جویند که مظهر آمیزش جسم و روح آنهاست و آن چنان به آنها یگانگى و هماهنگى مى بخشد که به شادى اش هر دو شاد و به اندوهش هر دو اندوهگینند و به طراوتش نشاط پیدا مى کنند و به رنگ پریده اش هر دو افسرده مى شوند.
آنها در ضمیر و باطنشان خواهان این هستند که براى فرزندان خود بهترین پدر و مادر باشند و در راه تربیت و ساختن انسانى نمونه و ایدآل هرچه بیشتر موفق شوند.
اینها آرزوهاى آنهاست؛ آرزوهایى مقدس که اگر برآورده نشود، چه تلخى ها و دشوارى ها که به دنبال خواهد داشت!.
بدیهى است که بر آورده شدن آرزوها نیازمند تلاش ها و کوشش هاى آگاهانه است و بنابراین، قبل از هر چیز، والدین باید خود را براى رسیدن به ایده ها و آرزوها آمادگى بخشند و در این رابطه، هر چه در توان دارند، به کار اندازند.
این جاست که مسأله خودسازى والدین مطرح مى شود. شاید این مطلب، کمى براى خواننده تعجب انگیز باشد که چرا براى داشتن بهترین فرزند، خودسازى رإ؛ه‏ه‏3! اساس و مبدأ قرار مى دهیم!.
اما با توجه به مطالبى که درگفتار پیش آوردیم و توضیحاتى که اکنون مى دهیم، نه تنها جاى تعجبى باقى نمى ماند، بلکه هر چه بهتر پى مى بریم که جز از راه خودسازى نمى توان به این گونه خواسته ها و آرزوها دسترسى پیدا کرد.
امیدوارم خواننده گرامى تحمل این را داشته باشد که براى پى بردن به مفهوم صحیح (خود) از یک بحث فلسفى الهام بگیریم.
خویشتن ما چیز مستقلى از مبدأ آفرینش نیست، بلکه حقیقت آن ارتباط و تعلق و وابستگى محض است و اگر توجه به این حقیقت داشته باشیم، هم خود را خوب شناخته ایم و هم خدا را، در حالى که اگر از این حقیقت غافل بمانیم، نه خود را مى شناسیم و نه خدا را و نتیجه آن (از خدا بیگانگى) و (از خود بیگانگى) است.
این که انسان خویشتن را موجود مستقلى در برابر خدا بشناسد که گاه گاه مانند گرسنه اى که متوجه نان مى شود، به او توجه پیدا کند، بینش نادرست و بى پایه اى است، زیرا خویشتن انسان، این نیست. انسان، شی‏ء مستقلى در برابر هستى و نظام اسرار آمیز آن نیست. اصولاً رابطه ممکنات با مبدأ هستى همچون رابطه خورشید و اشعه آن است که هرگاه رابطه اشعه را از خورشید قطع کنى، اشعه اى باقى نمى ماند و هرگز اشعه نمى تواند در برابر خورشید مدعى استقلال و شیئیت باشد.
بنابراین، از دیدگاه فلسفه ما، خویشتن انسان؛ یعنى: ربط و تعلق و اضافه او به مبدأ هستى و عالى ترین درجه خودشناسى همین است و مى تواند منشأ آثار و فواید بى شمار گردد.
به همین جهت است که: (من) فلسفى و عرفانى، یعنى آن چیزى که جز وابستگى و تعلق به مبدأ، حقیقتى ندارد و تأکید مى کنم که مفهوم وابستگى غیر از مفهوم وابسته است، زیرا در دومى، در عین وابستگى توجهى به استقلال هم هست و در اولى به هیچ وجه، استقلال مطرح نیست درخانواده و اجتماع نیز (من) مطرح است و ما شب و روز با این واژه سروکار داریم و حتماً باید بفهمیم (من) خانوادگى و اجتماعى یعنى چه.
شناخت (من) خانوادگى و اجتماعى جنبه ایدئولوژیک دارد. همچنان که شناخت (من) فلسفى و عرفانى جنبه جهان بینى دارد و تو خوب مى دانى که: هر ایدئولوژى تکیه بر جهان بینى دارد.
وقتى (من) فلسفى و عرفانى، خود را در رابطه با مبدأ، وابستگى و تعلق محض مى داند و با صراحت مى گوید: نامى است ز من بر من و باقى همه اوست! من خانوادگى و اجتماعى نیز باید خود را در کادر خانواده و در کادر اجتماع، فانى و همچون ستاره، در پرتو نور خورشید محو و ناپیدا و در عین حال منشأ اثر و فایده بشناسد.
(من) خانوادگى چیست.
فرزند خانواده است. شاخه نورسته ولطیف و سرسبزى است که از آن اصل، تغذیه مى کند و به آن تکیه دارد و نمى تواند و نباید خویشتن را منهاى این اصل بنگرد و این پیوند را از یاد ببرد که بیگانگى از خانواده، یعنى بیگانگى از خود!.
کم کم جوان مى شود و با عضوى از یک خانواده دیگر پیمان همسرى مى بندد و با پیوند دوشاخه از دو خانواده، نه تنها آن دو خانواده اصل، با یکدیگر به هم مى آمیزند، بلکه با تشکیل خانواده جدید، من خانوادگى، همسر و شریک زندگى و غم و شادى دیگرى مى شود.
دیرى نمى پاید که من خانوادگى با تولد نوزاد، پدر یا مادر مى شود و همچون سه ضلع یک مثلث - که نه مثلث بى آنها تحقق مى یابد و نه هر یک آنها بى دیگرى مثلث مى شود - در یک وحدت عینى متجلى مى شوند.
روى این حساب، همان طورى که در نظام هستى (من) هرگز ظهور استقلالى ندارد و همواره ظهور آن در کادر تعلق و وابستگى امکان پذیر است و اگر خوب بیندیشى، مى بینى (من) مستقل، یعنى هیچ! در نظام خانوادگى و اجتماعى نیز (من) هرگز نمى تواند ظهور استقلالى داشته باشد و (من) مستقل از خانواده و اجتماع، یعنى هیچ!.
در نظام هستى (من) و (ما) را مولوى این گونه تفسیر مى کند:.
ما عدم هائیم و هستى هاتما
(تو) وجود مطلق و هستىّ (ما).

 

در نظام اجتماعى نیز (من) و (ما) را یک جامعه شناس این گونه مى نگرد:.
اگر یک روز، نانوا بگوید: من دیگر نان نمى پزم، خودت نان تهیه کن و خیاط بگوید: من لباس نمى دوزم، خودت لباس بدوز و کفاش بگوید: من کفش نمى دوزم، خودت کفش بدوز و کشاورز بگوید: من کشاورزى نمى کنم، خودت کشاورزى بکن و پلیس بگوید: من امنیت شهر و کشور و اجتماع تو را بر عهده نمى گیرم، خودت بر عهده بگیر و... چه کارى مى توانم بکنم! هیچ! چاره اى جز مردن و از عرصه طبیعت و زندگى طبیعى محو شدن، ندارم.
به همین ترتیب، تو مى توانى در نظام خانوادگى تکلیف (من) و(ما) را روشن کنى.
(من) بدون وابستگى به خانواده، یعنى هیچ، تجلى (من) فرزند، همسر، پدر و مادر است.
فرد، اگر بخواهد مجرد از جامه زیباى فرزندى و همسرى و پدرى و مادرى و عریان از پوشش افتخارآمیز عضویت اجتماع و ملت و امت، خودنمایى بکند، وحشى است! و به قول آن جامعه شناس: مردنى و رفتنى است!.
ظهور استقلالى (من) در نظام هستى، مستلزم کفر و شرک است و در حقیقت (خود فراموشى) و (از خود بیگانگى) است و ظهور استقلالى (من) در نظام خانوادگى و اجتماعى نیز کافرانه و مشرکانه است و در این حالت، نه خشت هاى بناى مقدس خانواده، روى هم بند مى آید و نه خشت هاى بناى عظیم اجتماع و ملت و امت و باید بپذیریم: همان طورى که اولى (از خود بیگانگى) است، دومى نیز ( از خود بیگانگى) است. با این تفاوت که اولى از لحاظ جهان بینى است و دومى از لحاظ ایدئولوژیک!.
بدبختانه، مکاتبى که دم از ترقى و تعالى مى زنند، ناخواسته و ناآگاهانه، ضربه هاى مهلکى بر پیکر (من) اجتماعى و خانوادگى وارد کرده و با بریدن او از پیکر خانواده و اجتماع به پوچى و بیهودگى اش سوق داده اند.
کمونیسم، خانواده را مولود اقتصاد سرمایه دارى مى داند و مى گوید: با زوال نظام سرمایه دارى، خانواده نیز از بین مى رود و نتیجه آن از بین رفتن همسرى و پدرى و مادرى و فرزندى است. در حالى که اینها تجلیگاه و مظاهر مقدس (من) هستند و اگر اینها از بین بروند، (من) نیز واله و سرگردان و هیچ و پوچ است.
جالب این است که این مکتب خشک مادى، (من) اجتماعى را نیز از بین مى برد و فقط جامعه را به عنوان یک کل مى نگرد و بدون هیچ گونه توجهى به ارزش هاى (من) براى جامعه تصمیم گیرى مى کند.
نظام سرمایه دارى نیز - که خود را متعالى و مترقى مى داند - بدبختى دیگرى دارد. این نظام، با طرح دموکراسى - در مفهوم غربى آن - (من) خانوادگى و اجتماعى را سخت جریحه دار کرده است. در این نظام، هم تشکیل خانواده به عنوان امرى مقدس و ضرورى تلقى نمى شود و هم فرو ریختن کاخ مقدس خانواده امرى عادى و اجتناب ناپذیر است و هم فردگرایى افراطى فرد، او را از وظایف اخلاقى و اجتماعى اش باز داشته است.
در این نظام، روابط جنسى نامشروع آزاد است و همین امر سبب شده که افراد، کمتر به فکر تشکیل خانواده باشند و نیز سبب شده است که زن و شوهرها به یکدیگر خیانت کنند و در نتیجه، نه اینها در محیط خانواده احساس خوشبختى مى کنند و نه فرزندان آنها که احیاناً اصل و نسب آنها نیز به درستى معلوم نیست و به همین جهت، به آسانى از اصل خود مى برند و در دام مهالک گرفتار مى شوند.
روابط جنسى آزاد، هم مانع تشکیل خانواده است و هم وسیله انهدام بنیان خانواده و هم وسیله جا نیفتادن (من) خانوادگى و ناکام ماندن کودکان از نظر محبت و مهر و عاطفه پدرى و مادرى!.
به همین جهت، اسلام براى زناى محصنه - زناى کسى که داراى همسر است - کیفرى به نام رجم یا سنگسار کردن مقرر داشته و براى زناى غیر محصنه - زناى کسى که داراى همسر نیست - کیفرى در حد صد ضربه شلاق در نظر گرفته است؛ زیرا این گونه اعمال، ضربه اى مهلک و کوبنده بر پیکر (منِ) خانوادگى است که باید با آنها مبارزه جدى بشود.
هیچ مکتبى به اندازه اسلام، در تقویت (من) خانوادگىِ پیروان خود کوشش نکرده است.
اسلام جشن عروسى را - که جشن تشکیل خانواده است - مى پسندد و اعلام مى دارد که:.
إنَّ مِنْ سُنَنِ المُرْسَلِینَ الإطْعامُ عِنْدَ التَزْویجِ؛(8).
مهمانى دادن در موقع عروسى از سنّت هاى پیامبران است.
تشکیل خانه و تشکیل خانواده و ولادت نوزاد و ختنه طفل، همه از زیبایى هاى زندگى است و همچون نوروز ما ایرانیان - که نشانگر بهار طبیعت است - نشانگر لطف و صفا و طراوت زندگى است.
از این رو اسلام توصیه مى کند که:.
لاولیمَةَ إى فى خَمْسٍ: فى عرسٍ أوْ خُرْسٍ أوْ عِذارٍ أوْوِکارٍ أوْ رِکازٍ؛(9).
ولیمه فقط در پنج مورد است: عروسى و تولد و ختنه و خریدن خانه و بازگشتن از مکه.
به استثناى پنجمى که به مفهوم تقویت (من) اجتماعى است، بقیه، همه و همه به مفهوم تقویت (من) خانوادگى است.
کسى که براى عروسى و تولد و ختنه و خریدن خانه، جشن مى گیرد و دوستان و بستگان را مهمان مى کند، در حقیقت گام هایى استوار در راه تقویت (من) خانوادگى بر مى دارد.
در اسلام، کارها و اعمالى که (من) خانوادگى را تضییع مى کند محکوم است و هرگونه عملى که (من) خانوادگى را تقویت کند، داراى ارزش و قداست است.
بچه یتیم، بزرگ ترین صدمه اى که متحمل مى شود، تضییع (من) خانوادگى اوست. او پدر و مادرى ندارد که در دامان پرمهر آنها رشد یابد و خود را در پناه دژ مقدس خانواده، آرام و آسوده دل بیابد.
از نظر اسلام، بهترین خانواده ها آن خانواده اى است که این گونه اطفال را پناه بدهد و براى آنها این احساس را به وجود آورد که اگر پناهگاه اصلى خود را از دست داده، پناهگاه دیگرى هست که سرفرازانه آماده است تا او را پناه بدهد و (من) خانوادگى او را تقویت و پاسدارى کند.

 

پیامبر گرامى اسلامْ فرمود:.
خَیْرُ بُیُوتِکُمْ بَیْت فیهِ یَتیم یُحْسَنُ إلَیْهِ، وَشَرُّ بُیُوتِکُمْ بَیْت یُساءُ إلَیْهِ؛(10).
بهترین خانه هاى شما خانه اى است که در آن یتیمى باشد و به او نیکى شود و بدترین خانه هاى شما خانه اى است که در آن یتیمى باشد و به او بدى شود.
اکنون با توجه به این مطالب، مى توانیم دریابیم که خودسازى والدین یعنى چه و این خودسازى از کى آغاز مى شود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   19 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حق ارتقا نسبت به والدین

نقش والدین در تحصیل فرزندان

اختصاصی از حامی فایل نقش والدین در تحصیل فرزندان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله    صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 

نقش والدین در تحصیل فرزندان

 

مقدمه:

 

   منظور از اختلالات شخصیت، الگوهایی از رفتار غیر انطباقی است. به طوری که هنگامی ویژگیهای شخصیت چنان انعطاف ناپذیر و غیر انطباقی شوند که کارکرد فرد را به میزان چشمگیری مختل کنند، در این صورت به اختلالهای شخصیت تبدل می شوند.

 

اختلالات شخصیت در واقع شیوه های نامناسب برای حل مسئله و کنار آمدن با فشار روانی هستند که اغلب در اوایل نوجوانی بروز می کنند و در سراسر بزرگسالی ادامه می یابند.

 

 افراد مبتلا به اختلالات شخصیت معمولا ناراحتی یا اضطرابی احساس نمی کنند، انگیزشی برای تغییر رفتار خود نشان نمی دهند و برخلاف افراد اسکیزوفرنیایی تماس خود را با واقعیت از دست نمی دهند و نابسامانی چشمگیری در رفتارشان مشاهده نمی شود.

 

در III DSM از 12 نوع اختلالات شخصیت یاد شده است که یکی ازآنها اختلال شخصیت ضد اجتماعی است که در این پژوهش مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 

افرادی که به اختلال شخصیت ضد اجتماعی مبتلا هستند فاقد حس مسئولیت و درک اخلاقی هستند و توجهی به دیگران ندارند. رفتار آنها کم و بیش زیر سلطه نیازهای خود آنان است و به عبارت دیگر آنها فاقد وجدان هستند.

 

اختلال شخصیت ضد اجتماعی الگوی رفتاری خاصی است مشخص با شرارت، اعمال ضد اجتماعی، جنایی که در کودکی و اوایل نوجوانی شروع می شود و منجر به اختلالات شدید در خیلی از زمینه های زندگی مثل روابط خانوادگی، تحصیل، شغل، خدمت سربازی و ازدواج می گردد.

 

علام اساسی این اختلال عبارتند از: بی قراری، میدان توجه کوچک، نزاعهای مکرر که اغلب منجر به درگیری با افراد دیگر می شود، سابقه تحصیلی خراب، فرار از منزل، سابقه شغلی ناموفق، درگیری با پلیس، دروغگویی، هرزگی، بی مبالاتی در رفتار جنسی، همجنس خواهی، عدم احساس گناه، فقدان محبت، اضطراب، عدم وجود شرم و حیا و غیره.

 

شیوع اختلال شخصیت ضد اجتماعی میان نوجوانان بسیار دیده می شود. زیرا دوره نوجوانی مرحله حساسی از رشد یک انسان است و دوره نوجوانی در میان دوران رشد انسان، یکی از حقایق قطعی و غیر قابل سوال می باشد.

 

   همانطور که در هر دوره جبر تاریخ جوی بوجود می آورد که باعث ظهور بعضی افراد می گردد، حوادث فرهنگی و اجتماعی نیز نوجوانی را به عنوان یک مرحله قطعی و مشخص در رشد انسان بوجود آورده است که زمینه ای است برای مطالعات وسیع.

 

 

 

 


 اهداف تحقیق:

 

هدف از این تحقیق این است که بدانیم آیا از نظر زمینه های رفتاری و روانی وشخصیتی میان نوجوانان والد دار و بدون والد تفاوتی وجود دارد یا خیر؟

 

هدف دیگر این است که میزان شیوع اختلال شخصیت ضد اجتماعی را میان نوجوانان والد دار و بدون والد تعیین کنیم.

 

هدف دیگر این است که در صورت مشخص شدن تفاوتها، نتایج در اختیار موسسات و کسانی که در کار تعلیم و تربیت و آموزش نوجوانان هستند، قرار بگیرد تا گامی موثر باشد در تدوین برنامه های منظم برای رفع مسائل و مشکلاتی که ممکن است در میان نوجوانان وجود داشته باشد.


تعریف اصطلاحات عمومی:

 

  • شخصیت: این اصطلاح را می توان تمامی سیستم تمایلات نسبتاً پایدار روانی و جسمی هر فرد تعریف نمود. تمایلاتی که نحوه تطابق وی را نسبت به محیط روانی- اجتماعی و مادی معین می سازد. (پورافکاری، 1321، ص 1106)
  • اختلالات شخصیت: این اختلالات به صورت الگوهای ناسازگارانه، انعطاف ناپذیر بسیار عمیق و با ثبات در درک و برخورد با محیط و خود فرد تظاهر می کنند. (همان منبع، ص 1107)
  • اختلال شخصیت ضد اجتماعی: این اختلال با اعمال جامعه ستیزانه و جنایی مستمر مشخص است اما معادل جنایتکاری نیست بلکه ناتوانی برای تطابق با موازین اجتماعی است که شامل بسیاری از وجوه رشد نوجوانی و جوانی بیمار می گردد. (همان منبع، ص 91)

 

 


 

 

چکیده پژوهش:

 

موضوع این پژوهش بررسی اختلال شخصیت ضد اجتماعی میان نوجوانان والد دار و بدون والد است. همانطور که می دانیم نوجوانی یکی از مراحل حساس دوران زندگی هر فرد محسوب می شود که مهمترین و اثرگذارترین جریانات در این دوره حساس اتفاق می افتد که ممکن است زندگی یک فرد را تحت شعاع قرار دهد. در این پژوهش ابتدا به بررسی دوره حساس نوجوانی پرداخته شده است و رابطه میان نوجوان و خانواده بررسی شده و مشکلات دوره نوجوانی نیز بررسی شده است.

 

بعد از بررسی دوره نوجوانی، بزهکاری، علل آن و دیدگاه هایی در مورد بزهکاری بررسی شده است و عواملی که می تواند نوجوان را به سوی بزهکاری بکشاند.

 

اختلال شخصیت ضد اجتماعی، یکی از اساسی ترین مشکلاتی است که ممکن است یک نوجوان به آن مبتلا شود. اختلال شخصیت ضد اجتماعی، علائمی نظیر، بی احساسی مزمن، دروغگویی، دزدی، کلاهبرداری، انحرافات جنسی و غیره مشخص می شود که در این پژوهش به طور مفصل به آن پرداخته شده است.


در این پژوهش دو فرضیه مطرح شده است که میزان اختلل شخصیت ضد اجتماعی را میان نوجوانان تعیین می کند. برای اثبات فرضیه ها از پرسشنامه 71 سوالی mmpi یا مینه سوتا استفاده شده است که سوالات مربوطه به آیتم اختلاف شخصیت ضد اجتماعی (pd) که شامل 19 سوال بوده است، انتخاب شده و در اختیار نوجوان دختر پایه اول دبیرستان گذاشته شده است که نیمی از آنها دارای والد و سرپرست و نیمی دیگر بدون والد و سرپرست بوده اند. داده های به دست آمده از پرسشنامه با روش t استیودنت محاسبه شده اند و با t جدول در سطح 05/0 و با درجه آزادی بی نهایت مقایسه شده است و نتیجه اینکه t به دست آمده از t جدول کوچکتر شده یعنی فرضیه ما در این پژوهش رد شده است یعنی تفاوت معنی داری میان میانگین های دو گروه وجود ندارد.


تاریخچة نوجوانی:

 

برای قرن ها این تفکر وجود داشت که به محض اینکه کودکان به سنین 6 یا 7 سالگی می رسند می توانند مسئولیت های بزرگسالان را تقبل کنند و وارد بازار کار شوند. به غیر از قشر محدود ثروتمند، کودکان همراه بزرگسالان در مزارع و معادن کار می کردند و در میان جنگ حاضر می شدند. با صنعتی شدن جوامع از سپیده صبح تا شام در کارخانجات کار می کردند. تقریباً از 150 سال قبل دوران کودکی به رسمیت شناخته شد که توجه به حقوق کودک، روانشناسی کودک و اجباری شدن تحصیلات از نتایج آن است. شرایط اجتماعی و اقتصادی، پیشرفت تکنولوژی، پیدایش رشته های تعدد تحصیلی و تخصصهای جدید و طولانی شدن دوران تحصیلات در ابتدای قرن بیستم زمینه ای را ایجاد کرد که باعث شد به دوره نوجوانی توجه خاصی شود.

در اوایل قرن بیستم استانلی هال، به سبب تخصص و خصوصیات شخصی خود نخستین تئوریسین دوره نوجوانی گردید. استانلی هال (1924-1848) اولین دکترای روانشناسی را در امریکا کسب کرد و اولین روانشناسی است که روانشناسی بلوغ و نوجوانی را مطرح کرده است و دوره نوجوانی را به عنوان یک مرحله مشخص از رشد انسان تلقی کرده است و در مطالعات خود از روش های علمی استفاده کرده است وی اولین فردی بود که از روش پرسشنامه برای کسب اطلاعات عینی استفاده کرده است. به عقیده هال نوجوانی مرحله ای است که شخص تمام مراحل قبلی رشد را برای بار دوم در سطح پیچیده تری تجربه

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله    صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


نقش والدین در تحصیل فرزندان

دانلود پایان نامه بررسی والدین ومسئولین مدارس در جهت کاهش مشکلات تربیتی واخلاقی

اختصاصی از حامی فایل دانلود پایان نامه بررسی والدین ومسئولین مدارس در جهت کاهش مشکلات تربیتی واخلاقی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه بررسی والدین ومسئولین مدارس در جهت کاهش مشکلات تربیتی واخلاقی


دانلود پایان نامه بررسی والدین ومسئولین مدارس در جهت کاهش مشکلات تربیتی واخلاقی

تحقیق حاضر بدین علت صورت گرفته است تا یکی از مشکلات عمده مدارس را که همچنان حل ناشده باقی مانده است بررسی نموده ودر صورت امکان روزنه ای را در راه گشایش آن پیدا نماید.تعداد صفحات:111

عنوان این پژوهش عبارتست از : « بررسی نظر مدیران مدارس شهر کرج «ناحیه 3» در مورد میزان همکاری والدین با مدارس در حل مشکلات تربیتی یا اخلاقی دانش آموزان » . وهمانطور که از عنوان این تحقیق استنباط می شود درصدد آنیم که علاوه بر انجام یک تکلیف دانشگاهی حداقل در دوران خدمت خود در نهاد مقدس آموزش وپرورش از نتایج آن در چگونگی راه حل مشکلات دانش‌آموزان سود جسته ودرنتیجه آنچنانکه شایسته فرزندان این مرزوبوم باشد اداء وظیفه نمائیم زیرا جامعه کنونی ما بدلیل خصومتهای غربی ونادانیهای عده زیادی از مسلمانان در خارج وداخل کشور ونیز مشکلات اقتصادی دچار مسائل ومشکلات زیادی از جنبه های تربیتی واخلاقی شده است. که اگر بزدوی در این مورد راه چاره ای را نجوئیم متحمل بهای گزافی خواهیم شد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه بررسی والدین ومسئولین مدارس در جهت کاهش مشکلات تربیتی واخلاقی

رساله دکتری دندانپزشکی - بررسی پذیرش تکنیکهای کنترل رفتاری از سوی والدین مراجعه کننده به بخش کودکان با فرمت WORD

اختصاصی از حامی فایل رساله دکتری دندانپزشکی - بررسی پذیرش تکنیکهای کنترل رفتاری از سوی والدین مراجعه کننده به بخش کودکان با فرمت WORD دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

رساله دکتری دندانپزشکی - بررسی پذیرش تکنیکهای کنترل رفتاری از سوی والدین مراجعه کننده به بخش کودکان با فرمت WORD


 رساله دکتری دندانپزشکی - بررسی پذیرش تکنیکهای کنترل رفتاری از سوی والدین مراجعه کننده به بخش کودکان با فرمت WORD

 

 

 

چکیده:

زمینه: جهت درمان دندانپزشکی کودکانی که با دندانپزشک همکاری نمی کنند،استفاده از تکنیک های کنترل رفتاری اجتناب ناپذیر می باشد.روشهایی هستند که گروه دندانپزشکی با آن به طور موءثر و کارامد کودک را درمان می کند و همزمان نگرش مثبتی نسبت به دندانپزشکی به او القا می کند.

هدف: هدف این مطالعه تعیین کردن پذیرش تکنیکهای کنترل رفتاری از سوی والدین مراجعه کننده به بخش کودکان دانشکده دندانپزشکی قزوین بود.

روش ها: جهت انجام این مطالعه توصیفی-مقطعی،فیلمی حاوی 4 روش کنترل رفتاری جدا کردن کودک از والد،کنترل صدا،گذاشتن دست روی دهان کودک و بیهوشی عمومی ساخته شد.قبل از نمایش هر تکنیک،در فیلم توضیحی مختصر توسط متخصص دندانپزشکی اطفال راجع به ویژگی،روش و هدف هر تکنیک داده شده 50 نفر از مادران مراجعه کننده به بخش کودکان دانشکده دندانپزشکی قزوین این فیلم را مشاهده کردند و پس از مشاهده هر تکنیک ، پرسشنامه ای که در اختیارشان قرار گرفته بود پر کردند.

نتایج: روش جدا کردن کودک از والدین بیشترین تکنیک پذیرفته شده بود.بعد از آن ترتیب پذیرش تکنیکها به صورت (2) کنترل صدا(3)  گذاشتن دست روی دهان کودک و (4) بیهوشی عمومی بود. در این مطالعه بین پذیرش تکنیک کنترل صدا و رتبه فرزند ، سن کودک و تعداد فرزندان خانواده همچنین بین پذیرش تکنیک بیهوشی عمومی از سوی مادران و تحصیلات مادر و رتبه فرزند ارتباط آماری معنی داری وجود داشت. (p<0.05)

نتیجه گیری: با توجه به مطالعه حاضر روش جدا کردن کودک از والدین بیشترین تکنیک پذیرفته شده و تکنیک بیهوشی عمومی کمترین تکنیک پذیرفته شده می باشد.

مقدمه

هدف رشته دندانپزشکی اطفال پیشگیری ویابرطرف نمودن مشکلات دندانی ودهانی کودکان میباشد.(1) همانطورکه می دانیم گروهی از مردم از درمان های دندانپزشکی برای خودیاکودکانشان به دلیل ترس آنها از اینکه ملاقات های دندانپزشکی به طور معمول دردناک است دوری می گزینند،بنابراین متخصصان دندانپزشکی از هر فرصتی باید استفاده کنند تابه بیماران یاوالدینشان کمک کنند تا بر این مانع غلبه کرده وبسوی مسیر اصلی مراقبت های دندانپزشکی موءثر هدایت شوند.(2)

خوشبختانه،بیشتر کودکان خیلی راحت و به طور خوشایندی ملاقاتهای دندانپزشکی شان را پیش می برند بدون اینکه هیچگونه فشار ناخواسته ای به خودشان یا گروه دندانپزشکی وارد آورند.این موفقیت ها می تواند به چند عامل نسبت داده شود مانند اعتماد به نفس کودک،آماده سازی مناسب کودک توسط والدین برای ملاقات یا مهارتهای عالی ارتباطی گروه دندانپزشکی.(3)اما درصدی از کودکان غیر همکار هستند و به گونه ای رفتار می کنند که انجام درمان دندانپزشکی آنها بدون استفاده از تکنیک های کنترل رفتاری کودک حین درمان دندانپزشکی امکانپذیر نمی باشد.(1)از این رو جهت درمان دندانپزشکی کودکانی که با دندانپزشک همکاری نمی کنند استفاده از تکنیک های کنترل رفتاری اجتناب ناپذیر می باشد. روشهای کنترل رفتاری روشهایی هستند که گروه دندانپزشکی با آن به طور موءثر و کارامد  کودک را درمان می کند و همزمان نگرش مثبتی نسبت به دندانپزشکی به او القا می کند. این روشها پایه و اساس بر قراری ارتباط خوب بین گروه دندانپزشکی و بیمار خردسال است. روشهای کنترل رفتاری یا در جهت برقراری ارتباط مناسب دندانپزشک با کودک است یا در جهت حذف رفتار نامناسب کودک.(3)


دانلود با لینک مستقیم


رساله دکتری دندانپزشکی - بررسی پذیرش تکنیکهای کنترل رفتاری از سوی والدین مراجعه کننده به بخش کودکان با فرمت WORD