دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
معماران و مهندسین معمولاً سه بعدی فکرمی کنند و ایده ها رادرقالب تعابیرعینی ومحسوس درک می کنند.تفکرات انتزاعی و یا برخورد باایده های تعمیم یافته ازموارد خاص،برای عده ای ازآنها بسیارغامض و پیچیده است،بویژه اگربرای کاربرد راه حل های بصری آموزش دیده باشند.
برنامه ریزی نیازمند تفکرانتزاعی است؛یعنی باید بتوانداجزا راانعطاف پذیروقابل تغییرنگه دارد،این کارتازمانی ادامه می یابد که طرح راه حل فیزیکی راارائه نکرده است.
ایده های انتزاعی امکان قضاوت قطعی رانا ممکن ساخته وتا قبل ازجمع آوری وپردازش همه ی اطلاعات،مانع ازایجادپیش داوری می شود.وجود این پیچیدگی ها،آزادی عمل لازم برای دستیابی به گزینه های مختلف راه حل طراحی رابه دست می دهد.بسیاری ازمفاهیم طراحی رامی توان ازمفهوم برنامه ریزی بدست آورد.
برنامه ریزی به معنای آینده نگری وحرکت به جلو می باشد.برنامه ریزی،لازمه ی طراحی است،ولی بدست آوردن یک طرح خوب را تضمین نمی کند.ارزیابی به عنوان بازخورد برای اصلاح طرح یا بهترکردن برنامه ی بعدی به شمارمی رود.بدون شک،بازخورد،ابزاری ارزشمند برای تصحیح یک طرح جدید یابرنامه ی بعدی است.
کار بست هردو روش بازخوردوپیشبرد،کمال مطلوب است،برنامه ی ساختمان به مثابه ی پیشبرد اطلاعات،مبنای طراحی را شکل می دهدوارزیابی هم به عنوان بازخورد اطلاعات،اصطلاحات لازم درطرح راپیشنهاد می کند.
معماران معمولاً پیش بینانه می اندیشند،یعنی چگونگی وضعیت دراینده راپیش رو می آورند.از این رو بایدهمیشه به جلو بنگرند،ولی گاهی لازم است که به پشت سرخود هم نگاه کنند.اگراین موضوع راباحرفه ی پزشکی مقایسه کنیم،برنامه ریزی معادل تشخیص بیماری وارزیابی درحین استفاده معادل باکالبد شکافی است!ماهم بایدازهردوی آنها درس بگیریم.
لازمه ی برنامه ریزی عینیت وواقع گرایی است.ولی می دانیم امکان واقع گرایی صرف،وجوددارد.ازطرف دیگربایستی باواقعیت هاصادقانه روبرو شدوآنچه راهم نیازی به گوش دادن به آن نیست،بشنویم.تفکرعینی بادیدی واقع گرایانه نسبت به واقعیت های بدون تحریف وتغییرارتباط ندارد،درعین حال عینیت به معنای بی تفاوتی وعدم حساسیت به شرایط اجتماعی نیست.
بااین حال به برنامه ریزی هم بایدمانندطراحی به صورت ذهنی دست یافت.
ذهنیت باپیش داوری فردی که واردروندمی شود،ارتباط رارد.
زمانی که درجستجوی گزاره ی واضح ومعقولی ازمسأله هستیم،ذهن مابایدمانندبرنامه ریزان همراه باواقعیت حرکت کند.
امروزه می شنویم که معماری،هنری است حاصل استعداد وسلیقه که درقالب اصول زیبایی شناختی خاصی به کارگرفته می شود.علاوه براین،گفته می شودکه معماری،دانشی است منتج ازاطلاعاتی که تجربه واصلاح شده است.
فعالیت های هنری برتفکرشهودی وذهنی تکیه می کند وفعالیت های علمی تفکر منطقی وعینی را موردتأکید قرار می دهد.معماری اما،باهردوی آنهاارتباط می یابد.
این موضوع باعث سردرگمی بسیاری شده است.برای درک این تضاد،باید معماران رادرساحلی تجسم کنیم که محل تلاقی دودنیای متفاوت است،یعنی دنیای هنرودانش. معماران معمولا دراین ساحل به قدم زدن پرداخته وشنارافراموش می کنند ویادردریاتافواصل دورشناکرده وقدم زدن درساحل راازیاد می برند.با این حال،این سواحل- محل ترقی هنر ودانش -برای مااهمیت دارد.طبیعتاباید طراحی معماری برای هردو دنیا قابل اعمال باشد.
درطراحی چهارملاحظه ی عمده مطرح می شود.عملکرد،فرم،اقتصاد وزمان،تمام این ملاحظات بایددر یک روند طراحی معقول مدنظرقرار گیرد وگاهی لازم است که به طور هم زمان به آن توجه شود.
عده ای ازافرادهنگام کار بر روی یک مورد،بازدهی خوبی دارند وبر روی یک بعدازطراحی تمرکزمی کنند.تعدادی ازاستفاده کنندگان فقط برعملکردفکرمی کنند،بعضی معماران تحت تأثیرفرم هستند ومدیران نیزبیشتر بر اقتصادوزمان تأکید می کنند.از آنجاکه افراد افکارشان را در تخصص هایشان محدود می کنند،بهتراست گروهی جامع وکارآمد ازافرادمختلف با دیدگاه های متفاوت تشکیل شود.
نیل به موفقیت دریک کارگروهی،طیف وسیعی ازافکاروعقایدرا می طلبد،ولی با این حال هرعضو گروه می تواندتفکرات مربوط به تخصص خودراادامه دهد.هرعضوگروه تازمانی که باتفکرات ودیدگاههای سایر اعضا هم سو نباشد،نمی تواند عضو خوبی برای گروه تلقی شود،بنابراین نه برنامه ریزی خوبی خواهد بودونه طراح قابلی.
بعضی افراد مایلند مسأله ی طراحی رابا دیدکلی (کل گرایانه)ببینند؛یعنی جنگل را به جای درخت می بینند.عده ا ی دیگردرختان را می بینندوجزئیات تشکیل دهنده ی کل راموردتوجه قرارمی دهند؛این روش یک روش جزءگراست.
برخی افراد به مسائل کلان ترفکرمی کنند.عده ای دیگربه جزئیات علاقه دارندومایلند درمرحله ی شکل گیری طرح یا طراحی داخلی فعالیت کنند.این دو حالت،دوروش متضادتفکررا بیان می کند.برنامه ریزی وتفکرنیازمندهردوطرزتفکراست.
گروه،استعدادونبوغ جدیدی به شمارمی آید.دریک گروه به دیدهای مختلف نیازمنداست؛برخی برای دیدن جنگل وبرخی برای دیدن درختان.اگرچه دیدن جنگل درابتدا ضرورت ندارد،ولی درادامه ازمزایایی نیزبرخورداراست.
برنامه ریزان وطراحان،معمولاً مسأله ی طراحی رافراترازحلقه ی تأثیرات مستقیم بسط می دهند.آنها می خواهند سایرامکان هارابررسی کرده وهمه ی ابعادرادرنظربگیرند.برونینگ می گوید:((یافته های هرانسان بایدفراترازجستاراو باشددرغیراین صورت، بهشت بهانه ی چیست؟))
افرادی نیزسعی می کننددنیارا بیش ازجاذبه ی زمین به سوی خود بکشند،این امربه یک مسأله ی جهانی تبدیل شده که کسی قادربه تعریف آن نیست وپیدا کردن راه حل هم بسیارمشکل می نماید.یک ضرب المثل اسپانیایی می گوید))آنکه بیشترمی داند،کمترتنگدست می شود.))
عده ای ازافرادهم گمان می کنندبایدبه قلب موضوع توجه کردواطلاعات را تا حدی تقطیرکردکه جوهره ی آن بدست آید.بااین حال این کار،خطرساده شدن بیش ازحد موضوع را هم دربردارد.
درجستجوی مسأله(برنامه ریزی)ویافتن راه حل(طراحی)،هردونوع تفکراهمیت دارد.زیرکی دراین است که بدانیم درچه زمانی،کدام یک بردیگری اولویت دارد.
پیچیدگی دریرنامه ریزی،به معنای مراحل پرپیچ وخمفتوجه پیش ازموعدبه جزئیات،ازدحام مقوله های متعدد،مسالئل گیج کننده،زبان دست و پاشکسته ،کارفرما هایی با عقایدمختلف وواژه های ابهام آمیزاست.
برخی افراد ازتنش،ابهام و پیچیدگی لذت می برندودیگرانی ازتلاش برای نظم بخشیدن،ساده ترکردن ورسیدن به جوهره ی موضوع.ماروش دوم را ترجیح می دهیم.درطول روندطراحی،کاررا با پیچیدگی آغازمی کنیم وبه طرف سادگی پیش می رویم.درصورت توجه به جنبه های خاصی ازموضوع وکنارگذاشتن مسائل پیچیده وسردرگم کننده،سادگی بیش ازحدبه وجودمی آید.اگراین امررخ دهد،برنامه حالت ساده گرایانه ای پیدا می کند وکیفیت طراحی به خطرمی افتد.
بااین حال سعی دررسیدن به نوعی سادگی کارآمد که باعث افزایش وضوح وشفافیت شود،نیزامکان پذیراست.رسیدن به سادگی بنیادین،کمی مشکل به نظرمی رسدومستلزم مهارت های تحلیلی آموزش دیده ای است تا بتوان حجم پیچیده ی اطلاعات راازهم تمیزداد.
گروه برنامه ریزی
برنامه ریزی فعالیتی است گروهی.گروه پروژه باید توسط دوگروه سرپرست مسؤول هدایت شود-یک کروه ازجانب کارفرما وگروه دیگرازطرف معمار.این دوگروه باید باهم همکاری ورزندتا پروژه به نتیجه برسد.سرپرست هریک ازاین گروهها باید به این ملاحظات توجه کند:
-هماهنگ کردن تلاشهای جداگانه ی هریک ازاعضای گروه.
-انجام تصمیم گیری ها یا کمک به تصمیم گیری ها.
-ایجادو حفظ ارتباط بین اعضای گروه ومیان دوگروه.
گروه پروژه بایدازمدیریت خوبی برخوردارباشد.
دربرنامه ریزی یک پروژه،افرادزیادی دخالت دارند.حضضورسنتی کارفرما/مالک وکارفرما/مدیرنیزاهمیت دارد.امروزه حضورکارفرما/استفاده کنندگان و کارفرما/تماشاگران(افراد جامعه)هم بیش ازپیش دربرنامه ریزی اهمیت پیدا کرده است.این تدان معناست که برنامه ریزی باید کاملاً منطقی باشد تادربرابربررسی های دقیق عموم افرادمقاومت کندوکاملاًتحلیلی باشدتا بتواند شناختی دوطرفه ازاموربه دست دهد.
تصمیم گیری
ویژگی مهم یک برنامه ریزی خوب،تصمیم گیری منطقی،دقیق،قاطع وبه موقع ازطرف کارفرما-ونه برنامه ریز-می باشد.درطول برنامه ریزی،کارفرما ها تصمیم می گیرند که چه کاری را و چگونه انجام دهند.برنامه ریزان برای تحریک تصمیم گیری،باید نقاط مثبت و منفی راارزیابی کنند؛علاوه براین،بایدتصمیمات اخذشده پیش ازطراحی رابرای کارفرما مشخص کنند.
اگرچه واقع بینی کامل ضرورتی ندارد،ولی برنامه ریزان بایدبیشتربرتصمیمات کارفرما تأکید ورزندتا تصمیمات خودشان.سؤالات آنهانیزنبایدبراساس راه حلهای ازپیش تعیین شده باشد.گاهی ممکن است برنامه ریزان برتصمیمات کارفرما با ارائه ی گزینه ها یا مفاهیم خاصی،تأثیرگذارباشند.
به طورمثال،ممکن است بپرسند که))آیا آشپزخانه ای با طرح مرکزگرا را بردیگرطرح های آشپزخانه ترجیح نمی دهید؟))اهداف و مفاهیم باید مشخص و واضح باشدتا افراد تصمیم گیرنده بتوانند گزینه های مختلف مفاهیم را بشناسند و اثرات و اهداف آن را مورد بررسی قرار دهند.
برنامه ریزباید توان تصمیم گیری کارفرما را برانگیزد.با این کار،دیگرنیازی به برنامه ریزی مجدد پس ازشروع طراحی نیست.زمانی که تصمیم گیری های کارفرما به بیانی صریح ازمسأله انجامید،هرگونه بازگشت مجدد ازطراحی به برنامه ریزی،عملی جزئی خواهد بود و تأثیری درراه حل های طراحی نخواهد داشت.
زمانی که کارفرما تصمیم گیری را به تعویق می اندازد،راه حل های طراحی نا کافی وغیرکارآمد به نظرمی رسد.ولی اگرکارفرما نمی تواند درمورد تعیین میزان بودجه تصمیمی بگیردتا طرح را به صورت عینی مشاهده کند،آنچه نبایدانجام پذیرد،رخ خواهد داد و آن ارائه ی راه حل طراحی قبل ازتعیین میزان بودجه ی موجود خواهد بود.
تصمیم گیری درطی روند برنامه ریزی،باعث حذف هزینه های اضافی مربوط به چند گزینه ی طراحی می شود.اگربه ازای هر عدم تصمیم