اختصاصی از
حامی فایل دانلود مقاله مدرس و جمهوری رضاخانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
چکیده: مخالفت مدرس با مساله جمهوریت اذهان بسیاری را به این سوال واداشته که بهراستی علت مخالفت او با مسالهای به این مهمی که باعث ایجاد تحولی بزرگ در کشور میشد چه بود؟
قیامی را که مدرس علیه جمهوری رضاخانی ایجاد و رهبری کرد، به یکی از نقطههای عطف تاریخ مبدل شد و در زمره مبارزات این قهرمان عرصه دیانت و سیاست، جایگاه ویژهای احراز نمود.
گرچه برخی بر این باورند که مبارزه با جمهوریخواهی شاید تنها اشتباه مدرس بوده و جای انتقاد را در تاریخ پرافتخار مبارزات آزادیخواهانه او باز نموده است، اما با دقت در شرایط سیاسی ـ اجتماعی ایران آن روزگار و نیز با اتخاذ یک رویکرد تحلیلی به مساله جمهوریخواهی، احتمالا مدرس و همفکران او در این ماجرا در جایگاه بس والایی قرار خواهند گرفت.
منتقدان مرحوم مدرس بر این باورند که گرچه جمهوری به دست شخصی چون رضاخان تحقق مییافت و دستهای پیدا و پنهان استعمار در آن پیدا بود، اما بالاخره تحمل یک جمهوری ولو چندساله بهتر از دیکتاتوری پنجاهساله پهلویها بهنظر میرسید! از طرف دیگر، آنان استدلال میکنند که دست نیروهای ملی و مذهبی در یک حکومت جمهوری بازتر از سلطنتی است و آنها میتوانستند در اصلاح و هدایت جمهوری ایران نقش ایفا کنند.
جواب این ایراد چیزی نیست که در طی چند صفحه ادا شود و نیازمند پژوهشهای کاملا پخته و جاندار در حیطه تاریخ و علوم سیاسی میباشد ولیکن باید دانست که مخالفت مدرس با مساله جمهوری که بهزودی به یک قیام یکپارچه تبدیل شد، بدون این پیشفرض بوده که بهقدرترسیدن رضاشاه چه از راه جمهوری و چه از راه سلطنت یک امر حتمی بوده باشد. اتفاقا بخش عمده هدف مخالفت با جمهوریت، مبارزه با شخص رضاخان بود که از طریق حمایتهای خارجی روزبهروز قدرت بیشتری مییافت و مرحوم شهید مدرس نیز هم صراحتا گفته بود که «اگر کاندیدای جمهوری شخص دیگری جز رضاخان بود، از آن حمایت و پشتیبانی میکردم.»
تاسیس حکومت جمهوری در نظام مشروطه سلطنتی، اساس مشروطیت را به هم میریخت و صرفنظر از آنکه نمیدانیم آیا امکان برقراری صحیح چنین رژیمی در آن دوران پر فتنه و آشوب ممکن بوده یا نه، باید گفت جمهوری برای ایران، آن هم به دست یک فرد نظامی و مستبد، تمامی مجاهدات مشروطه را بر باد میداد و ای بسا که مجلس شورای ملی را هم بهتدریج فاسد و ناکارآمد میساخت و این اتفاق چیزی بود که در آن شرایط احساس میشد؛ چنانکه عاقبت همین نیز شد و استعمارگران که بههرحال میبایست روح قرارداد 1919 را بهنحوی در ایران و سایر مستعمرات پیاده میکردند، پس از شکست طرح جمهوری با انجام دسیسهای مزورانه از احمدشاه قاجار و رجال آزادیخواه ایران بهیکباره انتقام گرفته و با تاسیس سلطنت پهلوی نیات چندینساله خود را برآورده ساختند.
مخالفت مدرس با مساله جمهوریت اذهان بسیاری را به این سوال واداشته که بهراستی علت مخالفت او با مسالهای به این مهمی که باعث ایجاد تحولی بزرگ در کشور میشد چه بود؟
ماجرای جمهوریت به دنبال قدرتطلبی رضاخان و انتقامجویی دولت بریتانیا از احمدشاه ـ بهخاطر رد صریح قرارداد 1919 ـ مطرح شد. رضاخان نیز به عنوان عامل انگلستان همواره در این فکر بود که بهنحوی نظام سلطنت را به جمهوری تغییر دهد. از جمله اقداماتی که در راستای برپایی نظام جمهوری صورت گرفت تا این نظام، قانونی و مشروع جلوه کند و هم مقبولیت مردمی داشته باشد، این بود که حتما مجلس پنجم تشکیل شود تا پایان سلسله قاجاریه و ایجاد نظام جمهوری را اعلام کند؛ لذا سردارسپه طی تلگرافی، کلیه حکام ایالات و ولایات را به تسریع در امر انتخابات واداشت و حتی به این منظور، ماموران خاصی را به بخشهایی از کشور اعزام نمود. به تبع ترتیباتی که رضاخان اتخاذ کرد، سرانجام پنجمین دوره مجلس شورای ملی در تاریخ بیستودوم بهمنماه سال 1302. ش افتتاح شد.
مجلس برای آنکه هرچه زودتر به صلاحیت طرح مساله جمهوری دست یابد، پس از انتخاب شعب، فورا به بررسی اعتبارنامهها پرداخت تا با تصویب سریع آنها مجلس را به حدنصاب برساند. بااینوجود، کسانیکه نمایندگان حقیقی و وجیهالمله بودند، از جریان خطرناک پسپرده و نقشههای سردارسپه کاملا آگاهی داشتند و لذا برای خنثیکردن این نقشه خطرناک در مقابل طرفداران جمهوری صفآرایی کرده و با آن به مخالفت برخاستند. افرادی نظیر میرزاهاشم آشتیانی، حایریزاده، ملکالشعراء بهار، سیدحسن زعیم، سیدمحیالدین مزارعی و در راس آنها سیدحسن مدرس تصمیم به مقاومت و مخالفت با سردارسپه گرفته و سعی کردند از تصویب اعتبارنامه برخی وکلا که به دستور سردارسپه انتخاب شده بودند و یا با او تبانی داشتند ممانعت به عمل آورند تا بتوانند این عناصر را از مجلس خارج کنند. آنها همچنین با به راهانداختن مباحث طولانی به هنگام تصویب اعتبارنامههای نمایندگان طیف خودی، بهاصطلاح وقتکشی میکردند تا مجلس نتواند قبل از عید به حد نصاب رسیده و صورت رسمی و قانونی پیدا کند و درواقع از این طریق میخواستند به وقت بیشتری برای توجیه مردم و تغییر نظر نمایندگان دست پیدا کنند. علاوهبراین، آنان فراکسیون اقلیت را تشکیل دادند و بهقدری فعالیت از خود نشان دادند که حتی تصمیمات اکثریت مجلس را عقیم میگذاشتند.
در هفتمین جلسه مجلس، نمایندگان طرفدار جمهوریت طرحی را، مشتمل بر سه ماده، به شرح زیر به مجلس ارائه کردند:
«مقام رفیع مجلس شورای ملی، نظر به تلگرافات عدیده که از تمام ایالات و ولایات و تمام طبقات مملکت در مخالفت با سلسله سلاطین قاجاریه و رای به انقراض سلطنت خاندان مذکور رسیده و نظر به اینکه تقریبا در تمام تلگرافات واصله اظهار تمایل به جمهوریت شده و صراحتا اختیار تغییر رژیم را به مجلس شورا دادهاند و چون قانونا این تلگرافات کافی برای تغییر رژیم نیست، ما امضاءکنندگان، سه ماده ذیل را به مجلس شورای ملی با قید فوریت پیشنهاد مینماییم که به معرض آراء عامه گذاشته شود:
ماده اول: تبدیل رژیم مشروطیت به جمهوریت.
ماده دوم: اعتباردادن به وکلاء دوره پنجم که در مواد قانون اساسی، موافق مصالح حکومت و رژیم تجدیدنظر نمایند.
ماده سوم: پس از معلومشدن نتیجه آراء عمومی، تغییر رژیم به وسیله مجلس شورای ملی اعلام گردد.»
اکثریت نمایندگان مجلس، از جمله فراکسیون تجدد به ریاست سیدمحمد تدین و فراکسیون سوسیالیست به ریاست سلیمانمیرزا و سیدمحمدصادق طباطبایی، طرفدار این طرح و از موافقان جمهوری رضاخان بودند. هرکدام از این فراکسیونها چهل نفر عضو داشت. آنها نیز برایاینکه به مدرس نشان دهند چنانچه وی با جمهوریت مخالفت کند با او مقابله به مثل خواهد شد، اعتبارنامه برخی از دوستان مدرس و تیپ مخالف جمهوری را عقب انداختند تا هنگام طرح مساله جمهوری، اعتبارنامه موافقان را تصویب و در عوض اعتبارنامه مخالفان را رد کنند.
بعد از اتمام جلسه پنجم مجلس در بیستوهفتم اسفند 1302. ش، بین نمایندگان نزاع و مشاجره درگرفت. در این میان، حسین بهرامی، به تحریک تدین، سیلی محکمی به صورت مدرس زد که این موضوع بهسرعت در تهران و در تمام محافل و مجالس پیچید و ابراز انزجار همگانی را برانگیخت و همین امر زمینه را برای مخالفت با جمهوری و حمایت از مدرس آماده ساخت.
عدهای از طرفداران سردارسپه بنا به درخواست او، در دفاع از جمهوری به تظاهرات پرداختند، اما در مقابل مردمی که از این اوضاع و از جمهوری تحمیلی، عاریتی و ساختگی تنفر داشتند نیز برای برهمزدن اساس و موسس آن به منزل علمای تهران رفته و بنای مخالفت را گذاشتند و عصرها در مسجدشاه تهران تجمع نموده و بیپروا خطابههای مهیج علیه سردارسپه، جمهوری، تدین و سایر طرفداران جمهوری ایراد میکردند.
پیش از ظهر بیستوهشتم اسفند 1302. ش، حاجمعینالدوله، حاجمخبرالسلطنه و احتشامالسلطنه از طرف سردارسپه مامور شدند که به دربار و به نزد ولیعهد محمدحسنمیرزا رفته، او را هرطورشده به استعفاء از ولیعهدی راضی کنند؛ اما وی با امتناع از این خواسته آنان، گفت: سلطنت، امری موهبتی است و این مقام را ملت و قانون به من اهدا کرده، لذا تا ملت و مجلس شورای ملی ـ علیرغم آنکه حق صدور چنین رایی را ندارد ـ تصویب نکنند، من از ایران خارج نخواهم شد و ابدا استعفا نمیدهم. این افراد بدون اخذ نتیجه به نزد سردارسپه برگشتند ولی سردارسپه بازهم آنها را برای مذاکره با ولیعهد به دربار برگرداند، اما ولیعهد تهدیدات آنها را با خونسردی رد کرده و زیر بار استعفا نرفت. در روز بیستونهم اسفند، سردارسپه این افراد را به منزل یمینالدوله (پسر ناصرالدینشاه) ـ که از خواص ولیعهد بود ـ فرستاد تا از قول سردارسپه به او بگوید که چون وی (شاهزاده یمینالدوله) مورد اعتماد ولیعهد محمدحسن میرزا میباشد، از طرف سردارسپه به مشارالیه پیشنهاد و اطمینان دهد که اگر ـ بیتوجه به احمدشاه ـ به مجلس رفته و استعفای خود را تقدیم کند، ماهیانه حقوق مکفی به وی پرداخت خواهد شد و نیز یکی از قصرهای سلطنتی اطراف شهر با گارد مخصوص در اختیار او قرار خواهد گرفت. اما یمینالدوله از این که این کار را خود او انجام دهد سر باز زد و گفت که بهتر است دکتر صحتالسلطنه (طبیب مخصوص دربار) این پیشنهاد را به ولیعهد ابلاغ دهد. روز بعد، همین که ولیعهد، شاهزاده یمینالدوله را دید، به او گفت به سردارسپه بگویید مگر از روی نعش من بگذرد تا به تخت سلطنت بنشیند. افراد رضاخان، بعدازظهر همان روز (بیستونهم اسفند) در قصر گلستان به ولیعهد گفتند که به دستور سردارسپه وی باید قصر را واگذار کند. ولیعهد نیز موتمنالملک را به همراه هیاتی به قصر احضار کرده و جریان را به آنها بازگو کرد. این افراد فورا به مجلس رفتند و طی تشکیل جلسهای موضوع را مطرح نمودند، اما نمایندگان طرفدار جمهوری با طرح مباحث دیگر، مجلس را از هدف اصلی منحرف کرده و اجازه ندادند که این مساله به نتیجه برسد.
از سوی دیگر سیلیخوردن مدرس در ترکیب مجلس تغییرات اساسی ایجاد کرده بود. بههرحال او مرجع عالیقدر و مورد احترام مردم و علما بود و پیش از آن چندین بار ریاست مجلس و همچنین رهبری اکثریت و حزب اصلاحطلب را برعهده داشت. پس از این واقعه، برخی از نمایندگان طرفدار اکثریت، یا به همکاری با مدرس آوردند و یا جزو منفردین قرار گرفتند. ملکالشعراء بهار نیز به نشانه اعتراض به فشار رضاخان و بیحرمتی به مدرس، کتبا استعفای خود را به رئیس مجلس تقدیم کرد. بعد از این تاریخ بود که عدهای از نمایندگان از جمهوریخواهان و سردارسپه فاصله گرفتند و فراکسیون اقلیت به رهبری مدرس را تشکیل دادند.
سیلی که به صورت مدرس خورد، درواقع باعث شکست سیاسی حزب اکثریت و جمهوریخواهان شد. در عصر روز بیستوهشتم اسفند 1302، جمعی از مردم و اطرافیان سردارسپه و نیز عدهای از نظامیان به طرف مجلس راهپیمایی کردند و برخی از آنان در آنجا با اظهار تنفر از سلطنت قاجار، از نمایندگان خواستند که هرچهزودتر مواد قانون اساسی را تغییر داده و رژیم جمهوری را مستقر کنند. همچنین همزمان با این مساله، همه روسای ادارات و وزارتخانهها را به منظور نشاندادن هماهنگی با سردارسپه، نزد وی بردند.
جمهوریخواهان میخواستند هرطورشده بازار را تعطیل کنند، اما خالصیزاده با اقامه نماز و اقتداء مردم و بازاریان به وی و سپس حرکت به سمت مجلس، طرح آنها را نقش بر آب کرد. مخالفان جمهوری احتمال دادند که احزاب طرفدار جمهوری مباحثی را درخصوص مساله جمهوری در مجلس مطرح کنند و لذا به بهانه تحویل سال و زیارت حرم حضرت معصومه(س) از تهران به قم رفتند تا تعداد نمایندگان به حدنصاب نرسد و مجلس از اکثریت بیفتد و عملا امکان طرح چنین مسائلی از آنها گرفته شود و لذا جلسه بعد به دوم فروردین 1303 موکول شد.
جمعیت زیادی از محلات دور و نزدیک به جلسه مجلس در دوم فروردین آمدند؛ بهگونهای که فضای داخلی مجلس مملو از جمعیت شد و چون جا نبود دستور داده شد در مجلس را ببندند، اما مردم فشار آورده در را باز کردند. کمکم میدان بهارستان نیز پر شد. عدهای از علما علیه جمهوری سخنرانی میکردند. نمایندگان موافق جمهوری از ترس مردم موضوع را تلفنی به سردارسپه اطلاع داده و از او تقاضای کمک کردند. رضاخان که از قبل پیشبینی این وضع را میکرد، عدهای از نظامیان ارمنی و سربازانی را که به زبان فارسی آشنایی نداشتند، به مجلس فرستاد و به آنها دستور داد که فقط از فرامین و دستورات اطاعت کنند. قزاقها اطراف مجلس را محاصره کردند. سردارسپه به همراه تعدادی از افسران به میدان بهارستان آمد و بر روی پلههای مجلس، با شلاقی که در دست داشت، به شیخ مهدیسلطان واعظ که مشغول سخنرانی علیه جمهوری بود، حملهور شد و دستور داد او را پایین آورند. در همان هنگام، شخصی از میان جمعیت برخاست و یک پاره آجر به سوی سردارسپه پرتاپ کرد. رضاخان دستور داد با سرنیزه به مردم حمله کرده و آنها را متفرق سازند. نظامیان به مردم بیگناه و بیسلاح حملهور شده و تعداد زیادی را مجروح کردند که برخی از آنها بر اثر شدت جراحات کشته شدند. وقتی سردارسپه وارد مجلس شد، موتمنالملک شدیدا به او اعتراض کرد. رضاخان گفت: من رئیس دولتم و حفظ انتظامات و جلوگیری از اغتشاشات وظیفه من است. اما وقتی رئیس مجلس ـ مؤتمنالملک ـ تهدید کرد که همان موقع در مورد او تصمیمگیری خواهد شد، رضاخان ترسید و برخی نمایندگان از جمله مشیرالدوله را واسطه عذرخواهی از نمایندگان و علماء حاضر در مجلس قرار داد و مظلومنمایی کرد حال که ملت ایران جمهوری نمیخواهد من هم از آن صرفنظر میکنم، ولی آقایان باید تکلیف مرا با احمدشاه معین کنند چون من دیگر نمیتوانم با او کار کنم.
همچنین سردارسپه در دوازدهم فروردین اطلاعیهای صادرکرد مبنی بر اینکه دیگر از جمهوریت منصرف شده و بعد از بازگشت از سفر قم، به نمایندگان و مجلس بیاعتنایی کرد. نمایندگان هم که نسبت به وی مظنون شده بودند، درصدد برآمدند تا او را از مقام نخستوزیری عزل نمایند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 28 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود با لینک مستقیم
دانلود مقاله مدرس و جمهوری رضاخانی