فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات223
به همراه گسترش وسایل ارتباط جمعی و گسترش سوادآموزی، نیروی تازهای پای به صحنه گذاشته است که بدان افکار عمومی می گویند. این نیروی تازه که تجلی اراده و خواست مردم است، در تمام جهان به ویژه در کشورهای دارای نظامهای پارلمانی و مردمی نقش مهمی در شکل دادن به حوادث و رخدادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دارد و کمترل دولتی است که بتواند از رای سرپیچی کند و یا آن را به حساب نیاورد، این واقعیتی است که همراه با تحولات عظیمی که در جوامع بشری از جهت ارتباطی و تکنولوژیک، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در قرن بیستم رخ داده است.
افکار عمومی می تواند بر رفتار فردی، گروهی وسیاست دولت تاثیر بگذارد. بنابراین نقش افکار عمومی در عرصه های مختلف (علمی) پذیرفته شده است.
دانشمندان علوم سیاسی و تاریخ نویسان بیشتر به آن بخش از افکار عمومی علاقمند بوده اند که در زندگی سیاسی نقشی را ایفا کرده و یا می کند، براین مبنا آنها اساسا به افکار عمومی به عنوان تجلی افکار از جانب عموم مردم نگریسته اند که به دولت می رسد و دولت شرط عقل را در توجه به آنها می بیند.
ژان ژاک روسو، براین باور بود که همه قوانین در نهایت به افکار عمومی مبنی بوده است. و بیان آزادانه آن را سد اصلی در برابر حکومت استبدادی می دانست:
«جرمی بنتام» تاکید می کرد که قانونگذاران نمی توانند وجود افکار عمومی را نادیده بگیرند. از این جهت شناخت افکار عمومی و ارزیابی آن و راههای نفوذ و تاثیر گذاری بر آن یکی از نیازهای اساسی تمام دولتها و سازمانهایی است که با مردم و افکار عمومی سروکار دارند، دولتها به شناخت افکار عمومی نیازمندند تا بتوانند میزان حمایت مردم را از برنامه و سیاستهای خود ارزیابی کنند و تا حد ممکن مشارکت آنها را در کارها جلب کنند.
سازمانها و ارگانهائی که با افکار عمومی سروکار دارند (مانند، رادیو، تلویزیون، و مطبوعات) به این شناخت نیازمندند، زیرا بدون این شناخت نمی توانند با مردم ارتباط برقرار کنند و تاثیر لازم را بر افکار عمومی بگذارند و برد آن نفوذ کنند، می گویند ارزش یک جامعه به کیفیت افکار عمومی آن جامعه بستگی دارد، یا به عبارت دیگر هر جامعه شایسته همان افکار عمومی است که داراست. ارزش افکار عمومی در یک جامعه ارزش تمامی آن جامعه است. لذا هر تاثیری نفوذی بر این افکار بایستی مدنظر داشتن ارزشهای حاکم انجام شود، گسترش افکار عمومی در جامعه های قدیمی بسیار کند بوده است. و به همین نسبت از حدت و شدت و بالنتیجه تاثیرگذاری بی بهره مانده است. در جامعه های جدید با ورود وسایل ارتباط جمعی به عرصه زندگی و اشاعه سریع اخبار و انعکاس بلامانع و منازع رخدادهای اجتماعی، افکار عمومی نیز به ویژه از طریق مطبوعات و ادبیات و رادیو و تلویزیون گسترش می یابد.
از آنجا که مطبوعات افقها را وسیع می سازند، دیدگاهها و جهان نگریها را وسعت میبخشند، استعدادها را شکوفا می نمایند مردم را سرگرم می کنند، و فزون خواهی را در میان مردم رواج می دهند، بنابراین همکاری و مشارکت را در پیش مردم ایجاد می کنند، لذا از طریق این مشارکت می توان به اهمیت و نقش مطبوعات در شکل دهی و نفوذ بر افکار و عقاید مردم پی برد. مطبوعات را در مقایسه با سایر وسایل ارتباط جمعی باید بهترین و نافذترین وسیله تاثیر بر افکار عمومی و اقناع خواسته های گروههای مختلف اجتماعی دانست. مطبوعات می توانند افکار عمومی را در قالبهای دلخواه خود درآورد.و به آن شکل دهد. دولت را واژگون سازد. (ماجرای واترکیت که توسط روزنامه واشنگتن پست، افشا شد و به برکناری ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا منجر شد). و برروی کارآورد و بالاخره سازنده هر جامعه نو باشد.
این وسیله به قدرتمندترین وسیله ایجاد تفکر عمومی در قرون اخیر نیز هست. و چنانچه بتواند به رسالت حقیقی خود در تنویر افکار عمومی و آگاه ساختن آنها و قرار دادن اطلاعات صحیح به آنها عمل کند. می تواند بهترین نقش را در ساختن افکار عمومی سالم در جامعه ایفا کند، وقتی که وضع نامطلوب و یا یک کار غیرقانونی و خلاف از طریق مطبوات بر ملاء و افشا میشود، افکار عمومی علیه آن تهییج می گردد. و خواهان رسیدگی و پیگیری آن مورد و وضع خاصی می شود. و چونکه مطبوعات بازار انعکاس افکار سیاسی هستند، از طریق آنها عملکردها و خط مشی ها و هدفهای دولتها در معرض قضاوت و ارزیابی مردم قرار می گیرد و مفسران، موافقان، مخالفان و همچنین توده مردم، هر یک به رغم و سهم خود به اظهار نظر می پردازند، و از جمع بندی و یا تضارب افکار یک نظر کلی و واحد حاصل می شود. و حتی گاهی می بینم که مطالعه را روزنامه نگاران از واقعی نقل می کنند. و یا به ریشه یابی مساله ای می پردازند، در اماکن عمومی و یا تریبونهای مختلف و باشگاهها و کلاسهای درس نیز مردم به بحث درباره آن موضوع می پردازند و همه اینها تاثیر و نقشی است که مطبوعات در جهت دهی به افکار عمومی دارند.
پایان نامه تحلیل محتوای مقالات سیاسی دو روزنامه کیهان و سلام