مشخصات این فایل
عنوان: عفت، فضیلت بزرگ اخلاقی
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 18
این مقاله درمورد عفت، فضیلت بزرگ اخلاقی می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله عفت، فضیلت بزرگ اخلاقی می خوانید :
نیازمندان آبرومند
در آیه نخست، درباره بهترین مورد انفاق،میفرماید:انفاق شما(مخصوصا)بایدبرای نیازمندانی باشد که در راه خدا محصور شده(و از خانه و کاشانه خود آوارهگشتهاند و شرکت در میدان جهاد به آنها اجازه نمیدهد برای تامین زندگی خود تلاشکنند)و نمیتوانند سفری کنند(و سرمایهای به دست آورند)، «للفقراء الذین احصروافی سبیل الله لا یستطیعون ضربا فی الارض...» (1)
سپس به ویژگی مهم دیگری از آنها اشاره میکند:«از شدت خویشتنداری و عفاف،افراد بیاطلاع،آنها را غنی میپندارند، در حالی که آنها را از چهرههایشان میشناسی، ...یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم... » (2)
آری!آنها رنجهای درونی خود را کاملا حفظ میکنند و زبان به شکوه نمیگشایندو در عین نیازمندی شدید،همچون بینیازان گام بر میدارند،ولی برای آگاهان رنگرخساره آنها از سر درونشان خبر میدهد.
باز به بیان ویژگی دیگری پرداخته،میافزاید:«هرگز با اصرار چیزی را از مردمنمیخواهند، ...لا یسئلون الناس الحافا... » (3)
تا حد امکان،از کسی تقاضا نمیکنند و اگر کارد به استخوانشان رسد و ناچار شوندوامی از کسی بگیرند یا کمکی بخواهند،هیچ گونه اصرار به فرد مقابل نمیکنند.
در پایان آیه میفرماید:«و هر چیزی خوبی در راه خدا انفاق کنید،خداوند به آن آگاهاست، ...و ما تنفقوا من خیر فان الله به علیم ». (4) آری!انفاق بسیار خوب است،خصوصابرای کسانی که عزت نفس و طبع بلند دارند و خویشتندار و عفیفند.
بدیهی است که«عفت»در این آیه به معنی خویشتنداری در مسایل مالی است،نهامور جنسی.جمعی از مفسران،شان نزول آن را«اصحاب صفه»دانستهاند.آنها یکگروه چهار صد نفری از مسلمانان مکه و اطراف مدینه بودند که نه خانهای در مدینهداشتند و نه خویشاوندانی که به منزل آنها بروند و نه کسب و کار،ولی در عین حال،در نهایت تعفف در محلی که به صورت سکوی بزرگ (5) در کنار مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله بود،زندگی میکردند.آنها مجاهدانی بودند که به فرمان رسول الله صلی الله علیه و اله به میدانهای جنگحرکت میکردند و در عین گرسنگی و نیازمندی شدید،عزت نفس و خویشتنداری وعفتخویش را حفظ میکردند.
به هر حال،قرآن مجید این گروه از عفیفان را در آیه فوق با تعبیرات مختلف ستودهاست و آنها را به عنوان الگو برای سایر مسلمانان معرفی نموده است.
در آیه دوم و سوم،سخن از«عفت»و پاکدامنی یوسف علیه السلام است که در سختترینشرایطی که تمام اسباب گناه در آن آماده بود،خود را حفظ کرد.به خداوند خویشپناهنده شد و از کوره یک امتحان بزرگ الهی،آبرومندانه بیرون آمد.
طبق بیان قرآن کریم:«آن زن که یوسف علیه السلام در خانه او بود،از وی تمنای کامجویی کرد وتمام درها را بست و گفت: بشتاب به سوی آنچه که برای تو مهیاست.
یوسف علیه السلام گفت:به خدا پناه میبرم،او(عزیز مصر)صاحب نعمت من است،مقام مراگرامی داشته(آیا ممکن استبه او ظلم و خیانت کنم؟)،به یقین ظالمان(و خائنان)رستگارنمیشوند، و روادته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هیت لک،قالمعاذ الله انه ربی احسن مثوای انه لا یفلح الظالمون » (6)
چهره زیبا و ملکوتی حضرت یوسف علیه السلام،نه تنها عزیز مصر را مجذوب کرده بود،بلکه همسر عزیز مصر نیز به او علاقهمند شده بود.این عشق و علاقه همسر عزیز مصر،پنجه در اعماق جانش داشت که با گذشت زمان داغتر و سوزانتر میشد،اما حضرتیوسف علیه السلام عفیف و پاکدامن و پرهیزکار،قلبش تنها در گرو عشق به خدا بود.
همسر فریبای جوان و زیبای عزیز مصر،از تمام وسایل و روشها،برای رسیدن بهمقصد خود استفاده کرد،وسایلی که تنها بخشی از آنها برای تحریک یک جوان مجردهم سن و سال حضرت یوسف علیه السلام کافی بود،ولی حضرت یوسف علیه السلام در برابر امواجشدید شهوت ایستادگی نمود و خود را به کشتی لطف پروردگار سپرد که اگر نمیسپرد،غرق شده بود،همان گونه که آیه بعد میفرماید:«آن زن قصد کامجویی را از او(حضرت یوسف علیه السلام)کرد و او نیز-اگر برهان پروردگار را نمیدید-قصد وی مینمود،این چنین کردیم.
و یوسف را در برابر این طوفان شدید تنها نگذاشتیم)تا بدی و فحشاء را از او دور سازیم،زیرااو از بندگان مخلص ما بود، و لقد همتبه و هم بها لو لا ان رءا برهان ربه کذلک لنصرفعنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین ». (7)
«من عبادنا»(از بندگان ما)و«مخلصین»(خالص شدگان)،تعبیرات بسیار پرمعناییاست که در این آیه به عنوان نشان افتخار بر سینه حضرت یوسف علیه السلام نصب شده است.
گر چه حضرت یوسف علیه السلام با وجود عفت و پاکدامنی از سوی همسر عزیز مصر متهمبه خیانتی شد که ممکن بود به قیمت جان او تمام شود،ولی خداوندی که وعده حمایتاز مؤمنان پاکدامن را داده است توسط گواهی کودک شیرخواری که در گهواره بود،بهصورت معجزه آسایی،او را نجات داد.
آنچه بعضی از افراد نادان و بیخبر،در شرح این آیات نوشتهاند که منظور از «هم بها» این است که حضرت یوسف علیه السلام نیز آماده کامجویی از زلیخا شد،نه با مقامعصمت انبیاء سازگار است و نه با لحن آیات فوق،بلکه قرآن میگوید: «برهان پروردگاربه یاری حضرت یوسف علیه السلام آمد که اگر نیامده بود،آماده میشد،ولی چون به سراغش امد،قصد گناه نکرد.»
فخر رازی در تفسیر این آیه،تعبیر جالبی دارد.او مینویسد:«همه،حتی شیطانشهادت به پاکی حضرت یوسف علیه السلام دادند،زیرا شیطان در همان زمانی که رانده درگاه خداشد،گفت:من برای گمراه ساختن همه فرزندان آدم تلاش میکنم،جز بندگان مخلص تو، قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین×الا عبادک منهم المخلصین » (8)
سپس فخر رازی میافزاید:«اگر گویندگان این سخنان بی اساس و خرافی،تابع خداوندهستند،خداوند شهادت به پاکی حضرت یوسف علیه السلام داد و اگر پیرو شیطانند،شیطان نیزشهادت به پاکی او داده است. (9)
در چهارمین آیه که ادامه شرح زندگی پرماجرای حضرت یوسف علیه السلام و بیان مقام والای عفت و پارسایی اوست، ضمن اشاره به آزمون دیگری که مانند طوفانی سخت دربرابر او پدیدار شده بود،میفرماید:«هنگامی که آوازه عشق سوزان عزیز مصر به غلامکنعانیش حضرت یوسف علیه السلام،در شهر پیچید و زنان مصر،زبان به ملامت و سرزنش اوگشودند،او برای اثبات بیگناهی خود،مجلس میهمانی عظیمی ترتیب داد و از زنانسرشناس مصر دعوت کرد و در یک لحظه حساس،حضرت یوسف علیه السلام را وادار کرد که واردآن مجلس شود.
هنگامی که آنها چشمشان به جمال دل آرای حضرت یوسف علیه السلام افتاد،زمام اختیار را ازدست دادند و با کاردهایی که برای خوردن میوه در دست داشتند،بیاختیار دستهایشان رابریدند و همگی گفتند:این جوان،یک انسان نیست که یک فرشته زیبا و عجیب است!»
در آن هنگام که همسر عزیز مصر خودش را پیروز میدید،رو به آنها کرد و گفت:
«این همان کسی است که مرا به خاطر(عشق)به او سرزنش کردید.(آری!)من او را بهخویشتن دعوت کردم و او خودداری کرد.اگر آنچه را که من دستور میدهم،انجام ندهد،بهزندان خواهد افتاد و به یقین خوار و ذلیل خواهد شد، قالت فذالکن الذی لمتننی فیه و لقدراودته عن نفسه فاستعصم و لئن لم یفعل ما آمره لیسجنن و لیکونا من الصاغرین
بخشی از فهرست مطالب مقاله عفت، فضیلت بزرگ اخلاقی
عشق و عفت
عفت، فضیلت بزرگ اخلاقی
اشاره
نیازمندان آبرومند
پینوشتها:
دانلود تحقیق عفت، فضیلت بزرگ اخلاقی