لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
علم سکولار و علم دینی
/
/
در سالهای اخیر ، مساله اسلامی کردن دانشگاه ها و موضوع تحقق دانشگاه اسلامی در داخل کشور مطرح و ابهام های زیادی را موجب شده است.
عده ای ایده های اسلامی کردن دانشگاه اسلامی و اسلامی کردن علم را از مصنوعات و بدعت های جمهوری اسلامی ایران دانسته اند و علم را فراتر از اسلامی و غیراسلامی تلقی کرده اند.
واقعیت مطلب این است که مساله اسلامی کردن علم یا دانشگاه اسلامی سابقه ای بس دراز دارد و از ساخته های روحانیت و حکومت جمهوری اسلامی ایران نیست. در این مقاله نویسنده به تبیین چیستی دانشگاه اسلامی و ریشه های آن پرداخته است.
قریب ۶۰ سال پیش (دهه ۱۹۳۰) مرحوم ابوالاعلی مودودی به هنگام طرح ایراداتش بر دانشگاه علیگره هند هم مساله تاسیس دانشگاه اسلامی را مطرح کرد و ایشان مساله اسلامی کردن دانشها را هم طرح نمود. در بهار ۱۳۵۶ (آوریل ۱۹۷۷) اولین کنفرانس بین المللی آموزش و پرورش اسلامی در مکه معظمه با شرکت ۳۱۳ نفر از اندیشمندان جهان اسلام تشکیل شد و در آن اسلامی کردن رشته های مختلف دانش مطرح شد. در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲ م) سمینار بین المللی کردن دانش در اسلام آباد پاکستان برگزار شد. در ایران پس از انقلاب اسلامی ، در خصوص انتقال به آموزش و پرورش اسلامی ، نخستین بار سمیناری در اسفند ۱۳۵۷ در شیراز برگزار شد که ظرف ۶ماه تکرار شد و حاصل این دو سمینار محلی ، ارائه طرحی با عنوان «طرح کلی درباره اصول و ضوابط حاکم بر دانشگاه های اسلامی» بود سپس در شهریور ۱۳۵۹ سمیناری در سطح ملی با عنوان «اولین سمینار انتقال به تعلیم و تربیت اسلامی» در تهران برگزار شد. هدف این مقاله تبیین مساله اسلامی کردن دانشها و پاسخگویی به پرسشها ، ابهامات و شبهاتی است که در این زمینه مطرح شده است.
● دلایل مطرح شدن مساله اسلامی کردن علم یا دانشگاه اسلامی
در جهان اسلام تا پیش از تکوین علم جدید ، علوم طبیعت بخشی از فلسفه را تشکیل می داد و همراه با الهیات و ریاضیات یک جا عرضه می شد و همگی در یک چارچوب متافیزیکی قرار می گرفتند. متفکران مسلمان برای علم مراتبی قائل بودند که از معرفت حسی آغاز می شد و علم استدلالی و علم کشفی را در برمی گرفت و وحی در منتهی الیه آن قرار داشت.
با پیدایش علوم جدید و توفیقاتی که این علوم در زمینه توصیف پدیده ها و در حوزه عمل کسب کردند ، علوم از فلسفه جدا شد و راه خود را پیش گرفت.
در قرن نوزدهم مکتب پوزیتیویسم و دیگر مکاتب تجربه گرا رشد کردند و بر حوزه های آکادمیک حاکم گشتند و این وضعیتی است که هنوز هم ادامه دارد. متاسفانه درست در همان دوران رونق پوزیتیویسم بود که علم جدید به جهان اسلام راه یافت و با آن فلسفه های تجربه گرا را به جوامع اسلامی منتقل کرد ، بینشی که علوم را از متافیزیک خدا باور جدا می کرد. به این دلیل در جوامع اسلامی علم سکولار رایج شد و پرورش یافتگان دانشگاه ها عمدتا فارغ از تعلیم و تزکیه و بینش اسلامی بار آمدند و در محیطهای علمی آنها این ایده رواج یافت که علم در تعارض با دین است و یا این که علم کاملا از دین مستقل است و مطالب علمی را باید کلا از مطالب دینی جدا کرد. در حال حاضر، دین در دانشگاه های ما صرف نظر از بعضی ظواهر نقش جدی ندارد و در آموزش دانشگاهی ما به صورت ظاهر فقط بعد علمی قضایا منتقل می شود اما در واقع جریان های نهان فلسفی همراه با آموزش های آکادمیک منتقل می شوند و اینها هستند که در شکل گیری تفکر سکولاریستی نقش عمده داشته اند و دارند. بعضی علمای جوامع اسلامی فکر می کنند که چون غرب این همه آثار علمی و فنی را پدید آورده است ، پس ما هم اگر عینا به دنبال آنها برویم ، نجات پیدا می کنیم.
در حالی که اگر ما خط مشی آنها را به جد دنبال کنیم ، تازه مثل جهان غرب می شویم که با وجود تصویری که در ذهن بسیاری از هموطنان روشنفکر ماست ، جهان مطلوبی نیست.
بسیاری از افرادی که در غرب زندگی می کنند ، از وضعیت آن جوامع راضی نیستند، چنان که بسیاری از اندیشمندان غربی نیز نگرانی خود را از وضعیت آن دیار کتمان نکرده اند. ضمنا مساله جالب این است که در حالی که محیط جوامع اسلامی و از جمله جامعه ما بسیار علم
علم سکولار و علم دینی