حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق بررسی شعر نو نیمایی.DOC

اختصاصی از حامی فایل دانلود تحقیق بررسی شعر نو نیمایی.DOC دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش ) 


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 27 صفحه

فهرست .
موضوع: بررسی شعر نو( نیمایی) عنوان زبان شعر نو( نیمایی) گذری بر ابهام در شعر نو ویژگی ها و سویه های مدرن نوآوری نحوی در شعر نو داستان پردازی اشعار شعر نو زبان شعر نو( نیمایی) پیدات زبان گفتار و زبان شعر دراجزاء با یکدیگر وجه اشتراک دارند.
در هر دو نحوه ی بیان« واژه» عنصر اساسی و بنیادین است.
اصولاً زبان از ترکیب و هم نشینی واژگان در یک ساختار منظم بوجود می آید.
لیکن آنچه مرز میان این دو نحوه ی بیان است شکل برخورد گوینده( یا شاعی با واژه برخورد واژه ها با یکدیگر در شعر و کارکرد خاص آنها می باشد.
گفته شد« برخورد واژه ها در شعر» زیرا« اگر میان واژه ها برخوردی نباشد، شعر بوجود نمی آید.
شعر از زبان فراتر رفته، قواد آن را در هم می ریزد میان واژگاه جابجایی پیش می آید این، یعنی برخورد واژه ها که موجد ساختاری به نام شعر است.
در زبان گفتار صرفاً یک نشانه ااست به اشیایی آنکه تصویر شوند گفته می شوند.
گوینده در زبان گفتار آنها را به نام می خواند بی آنکه نشانی نشان دهد.
لیکن در زبان شعر، واژه نام شیء نیست، خودشیء است و شاعر بی آنکه بگوید نشان می دهد و مخاطب بجای آنکه بشوند می بیند.
فرانسیس پونژ می گوید: « هرگز واژهای را از نزدیک دیده اید؟
واژه ای را بردارید ؟
خوب بچرخانید و به حالتهای مختلف درآورید تا عین مصداق خود شود.
» خود پونژ واژه ی « کروش»Croche (= کوزه) را مورد بررسی شاعرانه قرار داد و ادعا کرد که هر صرف این واژه بیانگر جایی از کوره ی گلی است.
بعقیده او هیچ واژه ی دیگری رنگ کوزه ندارد.
این است جایگاه واژه در شعر.
آنچه مسلم است این است که شعر هنری زبانی است مثل زبان از عناصری چون واژه و لحن در یک ساختار دقیق ساخته شده و از این نظر نیز از جهات صوری، کاملاً مطنبق با زبان گفتار است.
و اگر آن 2 سطح را بنگریم کاملاً یکی شان می یابیم، زیرا هر دو از ابزار و مصالح مشترکی شکل گرفته اند، فقط با نگریستن از دیگرسو، با چشمانی که طور دیگری ببیند، می توان شکاف عمیقی و فاصله میان آن دو نحوه بیان را دریافت.
واژه در زبان گفتار یک علامت است و در شعر معنا.
ساختار در زبان گفتار- اگر باشد- زائیده ی تصادف با مصالحی ا ز تسامح است؛ و ساختار در شعر، نتیجه ی هوشمندی ب ابزاری از ذوق و زیبایی است؛ و گاه چنان نظام مند که نتوان خشتی را جای خشتی نهاد بی آنکه به معماری زییاشناختی آن آسیبی وارد شود.
مختصر آنکه زبان شعر معانی خاص را ر هم می ریزد تا از مستقیم گویی بگریزد و انتقال دهنده ی معناهایی باشد که در ذهن شاعر به بلوغ رسیده است.
و از این نظر،نه تنها با زبان گفتار که با زبان علم نیز که بخاطر دقت و تأکید ناشی از روح علمی و تحقیقی، نافی رمزگویی و تعدد و تنوع معانی است، متفاوت است.
اساساً فرق علم و کشفیات علمی با تجربه های شعری در این است که تجربه های علمی در شعر ضدترین لحظه ها شکل می گیرند و حال آنکه شاعر در ناخودآگاه ترین لحظه های خود دست به تجربه و کشف می زند.
این حقیقت را مولوی به زیبایی گوشزد می کند: تو مپندار که من شعر به خود می گویم تا که هشیارم و بیدار یک دم نزنم بی شک زبان چنین فر

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده به صورت نمونه

ولی در فایل دانلودی بعد پرداخت متن کامل

همراه با تمام متن با فرمت ورد Word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق بررسی شعر نو نیمایی.DOC

تحقیق و بررسی در مورد زندگی نامعه فروغ فرخزاد 2

اختصاصی از حامی فایل تحقیق و بررسی در مورد زندگی نامعه فروغ فرخزاد 2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 91

 

در مسیر شعر نیمایی دهه چهل بلافاصله باید از تولدی دیگر فروغ فرخزاد سخن گفت ،که به فاصله چند سالی قبل از مرگ بی هنگام او در سانحه اتومبیل (بهمن 1345) نیز منتشر شد.

فروغ فرخزاد در پانزدهم دی ماه 1313 در تهران متولد شد. پدر او یک نظامی بود که با فرزندانش به گونه ای خشن رفتار می کرد. فروغ پس از پایان کلاس سوم دبیرستان ، به هنرستان بانوان رفت و خیاطی و نقاشی را فرا گرفت. این هنرها بعداً در شعر او تاثیر گذاشت. شانزده ساله بود که به یکی از بستگان مادرش ، پرویز شاپور که پانزده سال از وی بزرگتر بود ، علاقمند شد و آن دو به رغم مخالفت خانواده هایشان ، با هم ازدواج کردند . چندی بعد به ضرورت شغل همسرش به اهواز رفت. نه ماه بعد تنها فرزند آنان (کامیار) دیده به جهان گشود.از این سالها بود که به دنیای شعر روی آورد و برخی از سروده هایش در مجله خواندنیها به چاپ رسید. زندگی مشترک او بسیار کوتاه مدت بود و به دلیل اختلافی که با همسرش پیدا کرد بزودی به متارکه انجامید و از دیدار تنها فرزندش محروم ماند. نخستین مجموعه شعر او به نام اسیر به سال 1331 ، در حالی که هفده سال بیشتر نداشت ، از چاپ در آمد و سه سال بعد تجدید چاپ گردید. دومین مجموعه اش دیوار را در بیست و یک سالگی چاپ کرد و به دلیل پاره ای گستاخیها و سنت شکنیها مورد نقد وسرزنش قرار گرفت. بیست و دو سال بیشتر نداشت که به رغم آن ملالتها سومین مجموعه شعرش عصیان از چاپ در آمد. او در این کتاب به راهی بی بازگشت گام نهاده بود.

از سال 1337 به کارهای سینمایی پرداخت و هنر هفتم در زندگی او جایی پیدا کرد. در این ایام است که او را با ابراهیم گلستان ، نویسنده و هنرمند آن روزگار همگام می بینیم. آن دو با هم در (گلستان فیلم) کار میکردند.

در سال 1338 برای نخستین بار به انگلستان رفت تا در زمینه ی امور سینمایی و تهیه فیلم مطالعه کند. وقتی از این سفر بازگشت به فیلمبرداری روی آورد. و در تهیه چند فیلم کوتاه با گلستان همکاری نزدیک و موثر داشت. در بهار 1341 برای تهیه ی یک فیلم مستنداز زندگی جزامیان به تبریز رفت .فیلو (خانه سیاه است) که بر اساس زندگی جزامیان تهیه شده ، یادگار هنری سفرهای او به تبریز است. این فیلم در زمستان 1342 از فستیوال (اوبرها وزن) ایتالیا جایزه بهترین فیلم مستند را به دست آورد.

چهارمین مجموعه شعر فروغ تولّدی دیگر بود که در زمستان 1343 به چاپ رسید و براستی حیاتی دوباره را در مسیر شاعری اونشان می داد. تولّدی دیگر هم در زندگی فروغ و هم در ادبیات معاصر ایران ، نقطه ای روشن بود ، که ژرفای شعر و دنیای تفکرات شاعرانه را به گونه ای نوین و بی همانند نشان می داد. پس از چاپ این مجموعه ، فرخزاد از آثار پیشین خود ، اظهار تاسف کرد و اعلام داشت که در آنها بیان کننده ساده ای از جهان بیرون بیش نبوده و در آن زمان شعر در وی حلول نکرده بود.

فروغ پس از آنکه در تهیه چند فیلم ابراهیم گلستان را یاری کرده بود ، در تابستان سال 1343 به ایتالیا ، آلمان وفرانسه سفر کرد و زبان آلمانی و ایتالیایی را فرا گرفت. سال بعد سازمان فرهنگی یونسکو از زندگی او فیلمی نیمساعته تهیه کرد، زیرا شعر و هنر او در بیرون از مرزهای ایران هم بخوبی مطرح شده بود.

پیش از این دیدیم که فروغ فرخزاد در اواخر دوره پیش برای نوعی تحول روحی آماده میشد . این آشکارترین چرخشی است که در یک روشنفکر سرخورده ی عصر نیما روی می دهد. تحول از گرایش نفسانی به مرحله ای از درک فلسفی واجتماعی که تجربیات و تاثرات عام را از زندگی و محیط پر اضطراب و لرزان بیرون در دامن تصویر تازه ی شعری می ریزد.

او در جایی صریحاً اعتراف کرده که (شعرهای بد خیلی زیاد گفته) است. شاید منظور او از این (شعرهای بد و غریزی) ، برخی از اشعار همین مجموعه های آغازین وی بوده باشد.

در آثار فرخزاد شعر و زندگی به گونه ای تفکیک نا پذیر با هم در می آمیزد و به یگانگی میرسد. مایه ی اصلی زندگی و شعر در آغاز برای او لذت جسمانی و هوس های عریان بود که حاصلی جز ناکامی و شکست به بار نیاورد.

شکست در زندگی اجتماعی و زندگی خانوادگی روح وی را پس از یک دوره نا امیدی ، بی اعتمادی ، نا باوری و بی اعتقادی نسبت به همه چیز ، به طغیان وا داشت.

عصیان بر ضد سنت ها و اصول اخلاقی که در کارهای آغازین او پیداست ، از او فردی بی پروا و معترض به سنت ها ساخته بود که پس از تولّدی دیگر ، به مقدار زیادی تعدیل شد. با این حال جایگاه او در ادبیات زنانه ایران تا امروز روشن و مشخص مانده است.

شعر فروغ ، به ویژه در دو مجموعه اخیرش ، تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد (که این کتاب اخیر پس از مرگش منتشر شد) شعر مشخصی است با هویت و مخصوص به خود او. فروغ با آن که از شاعران معاصر یا پیش از خود کمتر اثر پذیرفته ، در مراحل کمال به سوی تغزلی پر مایه و سرشار از اندیشه های اجتماعی و فلسفی گراییده است:

زندگی شاید آن لحظه ی مسدودی است

که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد

و این حسی است

که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت

در اتاقی که به اندازه ی یک تنهایی است

دل من

که به اندازه ی یک عشق است

به بهانه های ساده ی خوشبختی خود می نگرد

به زوال زیبای گلها در گلدان

به نهالی که تو در باغچه ی خانه ی مان کاشته ای

و به آواز قناری ها

که به اندازه ی یک پنجره می خوانند

از این ویژگی که بگذریم گاه در توصیف زندگی به مرحله ی پرخاش نزدیک میشود و چون از این پرخاش درکی هنری و عمیق دارد زبان شعرش به طنزی تلخ گرایش پیدا می کند.این ویژگی به صورتی روشن و آشکار درشعر (ای مرز پر گهر) و به گونه ای هنری تر و ژرفتر در شعر (ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) دیده می شود:

و این منم

زنی تنها

در آستانه ی فصلی سرد

در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین

و یأس ساده و غمناک آسمان

و ناتوانی دست های سیمانی

زمان گذشت

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت

چهار بار نواخت

امروز اول دی ماه است

من راز فصلها را می دانمنجات دهنده در گور خفته ست

و خاک ، خاک پذیرنده

اشارتیست به آرامش...

من از کجا می آیم؟

به مادرم گفتم :((دیگر تمام شد))

گفتم : ((همیشه پیش از آن که فکر کنی اتفاق می افتد

باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم))

سلام! ای غرابت تنهایی

اتاق را به تو تسلیم می کنم

چرا که ابرهای تیره همیشه

پیغمبران آیه های تازه ی تطهیرند

و در شهادت یک شمع

راز منوّری است ، که آن را

آن آخرین و آن کشیده ترین شعله خوب می داند.

ایمان بیاوریم

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ های تخیّل

به داسهای واژگون شده ی بیکار

و دانه های زندانی

نگاه کن که چه برفی می بارد...

فروغ فرخزاد به قول خودش ((زنی تنها)) بود.وقتی از همسرش جدا شد ، تنها تر شد.شعر را همدم زندگی

هنری خود ساخت. فیلمسازی و بازی در فیلم را هم بر آن افزود و در این راه نیز به موفقیت هایی دست یافت.

بعد از ظهر روز دوشنبه 24 بهمن ماه 1345 که اتومبیلش به ستونی بر خورد کرد و طومار زندگی وی را در سی و دو سالگی به هم پیچید تازه ساعت چهار بار نواخته بود.

زندگی فروغ از دیدگاه نویسنده ای دیگر

خانم فروغ فرخزاد ، در سال 1314 هجری شمسی در تهران از مادر زاد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی ، دوره متوسطه را تا کلاس سوم در دبیرستان خسرو خاور ادامه داد. از آن پس وارد هنرستان شد و به فرا گرفتن نقاشی پرداخت و نزد استاد پتگر ، نقاش معروف به تعلیم نشست و فنون نقاشی را آموخت.

فروغ سیزده ساله بود که به نظم شعر پرداخت ، اما اشعار خود را نپسندید ، تا اینکه پس از دو سال مجدّداً شاعری را از سر گرفت و در این راه موفقیت فراوانی نصییش شد و شعرش توجه محافل ادبی را به خود معطوف داشت و نخستین مجموعه ی شعرش را در سال 1331 به نام اسیر ، طبع و نشر کرد . در بیست و سه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد زندگی نامعه فروغ فرخزاد 2

تحقیق و بررسی در مورد دانش های زبانی و ادبی نکته اولدیدید که شعر کلاس انشا از چند قسمت تشکیل شده بود

اختصاصی از حامی فایل تحقیق و بررسی در مورد دانش های زبانی و ادبی نکته اولدیدید که شعر کلاس انشا از چند قسمت تشکیل شده بود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

دانش های زبانی و ادبی

دانش های زبانی و ادبی نکته اولدیدید که شعر کلاس انشا از چند قسمت تشکیل شده بود . که هر قسمت چهار مصراع داشت . با کمی دقّت در مییابیم که مصراع های زوج هم قافیه هستند . مثلاً در قسمت اول « سال » و « خوشحال » هم قافیه بودند و در قسمت دوم « غوغا » و « انشا » هم قافیه و « بود » و « بود » ردیف هستند . به این نوع شعر « چارپاره » می گویند چون هر قسمت آن چهار پاره (مصراع ) دارد . نکته دومبه این قسمت توجّه کنید : « شبنم از روی برگ گل برخاست       گفت می خواهم آفتاب شوم . »می دانیم که برخاستن و سخن گفتن ، ویژگی انسان و برای شبنم امکان پذیر نیست . در این سروده شبنم به انسان تشبیه شده است که می تواند برخیزد و سخن بگوید . هر گاه ویژگی های انسان را به غیر انسان نسبت دهیم به آن « شخصیت بخشی » و یا « تشخیص » می گویند . که از زیبایی های ادبی شخصیت بخشی به اشیاست . دانش های زبانی و ادبینکته اولـ گل زیبا را خداوند آفریده است .ـ گل ، یک تابلوی نقّاشی قشنگ است که خداوند در برابر چشمان ما قرار داده است . ـ با اندکی دقّت در مییابیم که هر دو جمله پیام یکسانی دارند امّا جمله ی دوم زیباتر و دل پذیرتر است . دلیل زیبایی جمله دوم چیست ؟ـ هر گاه بخواهیم مقصود خود را بیان کنیم از « زبان » استفاده می کنیم امّا وقتی بخواهیم همان مقصود و منظور ، زیباتر و تأثیر گذار باشد از « ادبیات » بهره می گیریم . نکته ی دومـ نکته مانند مادری مهربان است . ـ در این جمله نسیم به چه چیزی تشبیه شده است ؟ آیا هر چیزی را به هر چیز دیگر می توان تشبیه کرد ؟ در هر تشبیه می شود و آن چه بدان تشبیه می کنیم شباهت ها و مشترکاتی وجود دارد . با توجه به درس حالا بگویید و ویژگی مشترک نسیم و ومادر مهربان چیست ؟ شما نسیم را به چه چیزهایی تشبیه می کنید ؟ از تشبیه برای زیبایی و تأثیرگذاری سخن و نوشته استفاده می شود .  

 دانش های زبانی و ادبینکته اولبه این جمله ها توجّه کنید :1ـ امیرالمؤمنین علی ّبن ابی طالب ، دست مرا گرفت .2ـ چرا گل زیباست .3ـ ای دوست ، درس را دوباره بخوان . 4ـ چه سخنان دلی نشینی !جمله ی اول ، خبری را به ما می دهد ، به این جمله ، « جمله ی خبری » می گویند . جمله ی دوم پرسشی را مطرح می کند ، به این جمله « جمله ی پرسشی » یا « سؤالی » می گویند . جمله ی سوم ، امر به انجام کاری ، یا درخواست انجام کاری را مطرح می کند ، به این جمله « جمله ی امری » می گویند . آخرین جمله ، احساس ما را نسبت به چیزییا کسی نشان می دهد ، به این جمله « جمله ی عاطفی » می گویند .نکته دومبه این جمله توجّه کنید :                     « مال با هزینه کردن کم آید و دانش با پراکنده شدن بیفزاید .»می بینید که نوسنده کلماتی هماهنگ مانند « آید » و « بیفزاید » را در نوشته ی خود آورده است که سخن او را زیباتر و دلنشین تر ساخته است درست مثل قافیه در شعر که آهنگ شعر را زیباتر می کند . وقتی در نثر کلمات هماهنگ بیاید به ان « سجع » می گویند و آن نوشته را « مسجّع » می خوانند . از سجع معمولاً در نوشته های ادبی استفاده می شود . دانش های زبانی و ادبینکته اولبه این واژه ها توجّه کنید :شاخ + ــَـ ک = شاخک !شاخه ی کوچک                         شهر + ــَـ ک = شهرک !  شهر کوچکبام + ــَـ ک = بامک   !بام کوچک                                      اتاق + ــَـ ک =  ............ ! ......................  + ــَـ ک =  ............  !   ..............افزودن « ــَـ ک » به پایان بعضی از کلمات معنی آن ها را تغییر می دهد . در نمونه های بالا کلمات معنای کوچکی وخُردی گرفته اند . نکته ی دومبه این بیت توجّه کنید :

( 2 )

« نمودش بس که دور آن راه نزدیک      شدش گیتی به پیش چشم تاریک » اگر شعر را به نثر برگردانید احتمالاً این گونه خواهید نوشت :آن راه نزدیک آن قدر دور به نظرش رسید که گیتی (دنیا) پیش چشم او تاریک شد .در برگرداندن به نثر چه اتفاقی می افتد ؟می بینید که قسمت های مختلف شعر وقتی به نثر تبدیل می گردند جابه جا می شوند . در جمله ی « گیتی (دنیا) پیش چشم او تاریک شد . » فعل در پایان جمله قار می گیرد امّا در شعر به اول بیت منتقل شده است . این جا به جایی در شعر و نثر ادبی بر زیبایی سخن می افزاید .آیا همه ی اجزای جمله را می توان به دل خواه (در شعر و نثر ) جا به جا کرد ؟ دانش های زبانی و ادبینکته اولـ اصل داستان چاره اندیشی از کلیله و دمنه است . کلیله و دمنه کتابی است که حدود نهصد سال پیش نوشته شده است در آن کتاب داستانها از زبان حیوانات بیان می شود .آن چه در این جا خواندید بازنویسی داستان کلیله و دمنه به زبان امروزی است . در بازنویسی اصل داستان حفظ می شود و جملات و کلمات امروزی جایگزین زبان گذشته می گردد . نکته دومـ همانگونه که در دوره ی ابتدایی خواندید جمله از دو قسمت اصلی تشکیل می شود : نهاد وگزاره . اکنون به این جملات توجّه کنید .

نهاد

گزاره

مارتومردم آبادی

از درخت بالا می رفت .به آرزویت می رسی .لانه ی مار را خواهند دید .

 گزاره از چند جزء تشکیل می شود . مهم ترین جزء گزاره « فعل » است . فعل در یکی از زمانهای گذشته ، حال یا آینده اتّفاق می افتد که به ترتیب به آن ماضی ، مضارع و مستقبل می گویند . اکنون زمان جمله های جدول را مشخص کنید . دانش های زبانی و ادبینکته اولبه این دوجمله توجّه کنید :ـ من سفرنامه ام را نوشتم .ـ من سفرنامه ام  را می نویسم .

چه شباهت و چه تفاوتی در این جمله می بینید ؟ زمان هر دو جمله ماضی است ، یعنی به انجام کار در گذشته اشاره دارند . هر دو از بُن ماضی (نوشت) ساخته شده اند . امّا فعل جمله ی دوم با « می » همراه است . همین تفاوت ، باعث تفاوت معنی می شود . می نوشتم نشان دهنده ی کاری است که در گذشته تکرار و استمرار داشته است . فعل جمله ی اول را ماضی ساده و فعل جمله ی دوم را « ماضی استمراری » می گویند . نکته دومـ سفرنامه ی اصفهان را خواندید . نویسنده در سفر نامه همه ی دیده ها ، شنیده ها و رویدادهای سفر را به دقت توصیف کرده است حتّی بیش از سفر به مطالعه ی اصفهان پرداخته است . از هر موقعیتی برای نوشتن استفاده کرده است . گاه احساسات خود را در جای جای سفرنامه آورده است . گاه نیز گفته های خود و دیگران را به زبان محاوره بیان کرده است . سفرنامه ها اطلاعات بسیار ازشمندی از آداب و رسوم و جغرافیا و تاریخ سرزمین ها را نشان می دهند . دانش های زبانی و ادبینکته اولدر سال گذشته با نشانه ی « ! » آشنا شدید . این نشانه را در پایان جمله های تعجّبی دیده اید ، یکی دیگر از کاربردهای این شنانه در پایان جمله های دعایی است . مثلاً می گوییم خدا یارتان ! در پایان جمله این نشانه را می گذاریم .در این شعر ، این نشانه هم برای تعجّب به کار رفته است و هم برای دعا ، آیا می توانید آن ها را پیدا کنید ؟نکته دوماین دو قسمت را با هم مقایسه کنید :

« ای نام توبهترین سرآغاز         بی نام تو نامه کی کنم باز »

« اییاد تو مونس روانم            جز نام تو نیست بر زبانم                                                                                                                         نظامی گنجوی آب را گل نکیم در فرودست انگار / کفتری می خورد آب یا در آبادی / کوزه ای پُر می گردد . در شعر نخستین مصراع ها کاملاً از نظر اندازه با هم برابر هستند و شاعر به طور منظّم از قافیه بهره گرفته است امّا در شعر دوم مصراع ها با سطرها با هم برابر نیستند و شاعر خود را موظّف به استفاده از قافیه و ردیف نکرده است . به شعر اول ، سنتّی و به شعر دوم ، شعر نو نیمایی می گویند .  

دانش های زبانی و ادبینکته اولزبان نیز مثل انسان ، شناسنامه ای دارد . روزی به دنیا آمده است ، رشد و نمو کرده و اگر از آن مراقبت نشود ممکن است دچار بیماری ها و آفت ها ی فراوانی بشود . اگر به عکس هایتان نگاه کنید متوجّه می شوید که از گذشته تا به امروز خیلی فرق کرده اید . کتاب ها و آثار کهن ، تصویرهایی از زبان و ادبیات گذشته اند که با زبان و ادبیات امروز فرق دارند . برای حفظ سلامت زبان و ادبیات فارسی چه باید کرد ؟ چه کسانی در این زمینه مسئولیت دارند ؟ وظیفه ی ما چیست ؟ فرهنگستان زبان و ادب فارسی ، یکی از مهم ترین نهادهایی است که در حفظ و گسترش زبان فارسی می کوشد.نکته ی دوم

جزء مشترک و ثابت

 به این فعل ها توجه کنید :  دسته اول 1ـ رفتم / می رفتی / رفته است / رفته بودیم / رفته باشند /                                   رفت

جزء مشترک و ثابت

دسته دوم 1ـ می روم / بروی /                                    رو .فعل های دسته اول ماضی هستند یعنی انجام کار را در گذشته نشان می دهند . در این فعل ها جزء مشترک و ثابت « رفت » است که به آن « بُن فعل » می گویند و چون فعل ماضی است به آن « بُن ماضی » می گویند


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد دانش های زبانی و ادبی نکته اولدیدید که شعر کلاس انشا از چند قسمت تشکیل شده بود

مقاله درباره شعر و سیاست

اختصاصی از حامی فایل مقاله درباره شعر و سیاست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره شعر و سیاست


مقاله درباره شعر و سیاست

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

   فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

   تعدادصفحه:187

لیندا سو گرایمز

 در موردِ به‌هم‌آمیختگی شعر و سیاست،‌ دو نظریه‌ی متفاوت وجود دارد: نظریه‌ی نخست که تا به امروز سست‌تر و سطحی‌تراز نظریه‌ی دیگر بوده است، چنین بیان می‌شود که ضمیر ِ هر شخص دارای روحی سیاسی‌ست و چون شعر محملی‌ست شایسته، برای منقولات شخصی؛ پس می‌تواند عرصه‌ای مناسب باشد برای بیان عقاید سیاسی. توصیه‌های فلسفی و شاعرانه‌ی «کارولین فورشه ٦» و «آدرین ریچ ٧»، نمونه‌های خوبی‌ست از نظریه‌ای که می‌گوید: «دیدگاه سیاسی یک دیدگاه شخصی است.» دیدگاه دیگری که آکادمیک‌تر است و از تفکرات بودایی نیز سرچشمه می‌گیرد، چنین بیان می‌کند که شعر هرگز وسیله‌ی مناسبی برای انتقال پیام‌های سیاسی نیست. «آرچیبالد مک لیش۸»  در اثر کلاسیکش با عنوان « Ars Poetica» می‌گوید: «تمرکز ژورنالیسم بر رویدادهاست، ولی شعر با احساس سر و کار دارد. ژورنالیسم تمام همّش را صرفِ نگریستن به جهان می‌کند، و شعر می‌کوشد جهان را حس کند.» و با چنین بیانی، آشکارا از نظریه‌ی دوم حمایت می‌کند.

این بحث تا حدودی بستگی دارد به آن که در قاموس ِ یک شاعر، اصالت با فرم باشد یا محتوا. آیا یک شعر را تنها به‌خاطر مضمونش یا تفکری که در آن هست؛ شعر می‌نامیم، و یا به خاطر روشی که برای بیان ِ تفکرّش برمی‌گزیند دارای ارزش ِ شعری می‌دانیم؟ بسیاری از شاعران تمایل دارند تا تعریفِ شعر را تنها به مبحثِ فرم محدود کنند،و کمتر به این امر می پردازند که چه سوبژه هایی برای عرضه در متن شعر مناسب است.آنها در دفاع ازنظرِخود مباحثی چون ارتقای زبان ِ شعری و رمزگونگی را مطرح می‌کنند و برخی از این هم فراتر می‌روند و بیان می‌دارند که زبان شعر چنان باید منحصر به فرد باشد که از زبان معیار مجزا شود. «چارلز برنشتین٩» و شاعران ِ عضو جنبش موسوم بهِ  «ز= ب = ا = ن١٠»، آمدند و اندیشه‌شان را به همین گزاره‌ی اخیر معطوف کردند.

اما «ریچ» ادعا می‌کند که شاعری همانند یک رمز ناگشوده است که انگاره‌ها را در مسیری زیر زمینی منتشر می‌کند. طبق آن‌چه که او در کتاب «فریادِ تارکِ دنیا» نوشته است: «شما نمی‌توانید بگویید که آنها (رموز) را در کجا به هم متصل خواهید کرد، آنها در مسیری زیر زمینی، ریشه به ریشه متصل می‌شوند تا جایی که تمامی برگ‌های گیاه از این پیوند، یکدیگر را به آتش بکشند.» گذشته ازمتافورِ مضحکِ ریشه های گیاهِ آتش گرفته، خودِ نظریه‌ی «ریچ» نیزغیر قابل دفاع است، زیرا باید این حقیقت را ‌در‌ نظر داشت‌ که سرودن شعر به خصوص از آغاز عصر روشنگری به بعد -  شعر را بدل به سطرهایی مرموز و محرمانه و کاملا ً درونی کرده است، و همین امر موجب شد تا اکثر مردم دیگر توجهِ چندانی به شعر و شاعری نکنند و برایشان اهمیت نداشته باشد که با «شعر برای شعر» روبرو هستند، یا «با یک سامانه‌ی انتقالِ پیام». هیچ کس به خاطر سر در آوردن از سیاست، به سراغ ِ شعر نمی‌رود: به هر حال این طور نیست که اگر شما بخواهید پیش‌بینی کنید که در سال ٢٠٠٨ چه کسی به عنوان رییس‌جمهور انتخاب می‌شود، بروید و شعر بخوانید! حتی اگر بخواهید بدانید که احساس مردم در باره‌ی انتخابات ریاست جمهوری در سال ٢٠٠۸ چیست؛ به سختی می توانید از مطالعه‌ی شعر به نتیجه‌ای برسید. اما «ریچ»- وای! دوباره نه!-  چنین شعاری را برای خود برمی‌گزیند:«نان، خون و شاعری: قلمرو شعر»، که طبق آن ما از سرودن شعر بیم‌ناک هستیم چون: «ممکن است ما (جامعه) را به شکلی احساساتی ترغیب کند به این اندیشه که: درقبال ِ موضع‌گیری علیه هر پدیده‌ای ممکن است وارد مرحله‌ی سرگشتگی شویم. این حالت ممکن است موجب تضعیف امنیتی  بشود که برای خودمان فراهم نموده‌ایم و درخاطرمان ریشه بدواند که فراموش کردن آن چه بر ما می‌رود، کار عاقلانه تری‌ست.»

اما به‌راستی چند نفر از شما با موضع سیاسی «کارولین فورشه» آشنایی دارید؟ من درست به همین نکته اندیشیدم. هیچ کس به «آدرین» التفاتی نمی‌کند، به خصوص وقتی اشعاری به اصطلاح سیاسی، می‌سراید و برای هیچ‌کس مهم نیست که طرز تفکر «کارولاین» در باره‌ی مسائل سیاسی چیست. با وجود اندیشه‌ی دگم و صراحت لجوجانه‌ای که در اکثر آثار «ریچ» در زمینه‌ی شعر سیاسی  دیده می‌شود، او در یک جای «فریاد تارک دنیا» با ملاحظه‌ای زیرکانه، وادار می‌شود عقب‌نشینی کند و چنین بنویسد: «این موضعی نا‌خودآگاه و ناگهانی است در قبالِ رهبران، دولتِ مخفی کار و وحشت ناشی از سیستم بسته‌ی حکومتی. شعر اما به راه خود می‌رود. شعر محملی‌ست پر از بارقه، و به همین دلیل از قلبِ سکوت بر می‌آید، و به دنبال ارتباط با نادیده‌های دیگر است.»

تقریبا ً بدون درک این نکته، «ریچ» به تبیین پدیده‌ای می‌پردازد که موجب شد هنرمندان و نویسندگان جمهوری‌های کمونیستی ازجمله اتحاد جماهیر شوروی سابق- و شاعران و نویسندگان محبوس و محکوم در دولت کاسترو «هربرتو پادیلا١١» و «آرماندو وایادارس١٢» افول نمایند. در جهان آزاد، هنوز اگر به «پادیلا» و «وایادارس» توجه نشان می‌دهند، نه به خاطر شعرشان، که به‌خاطر محبوس شدن آن‌ها به جرم شعر سرودن است.

شعر و سیاست

مجید نفیسی

اشاره:
"شعر و سیاست"، متن سخنرانی من در کنفرانس سالانه "سیرا" در لس آنجلس، اپریل 93 است. با مطرح شدن این بحث بازچاپ آن بی مناسبت نخواهد بود.
م. نفیسی

سیاست این روزها بین ما بی اعتماد شده است. در میهن خود تجربه ی خونینی را از سر گذرانده ایم و در صحنه ی جهانی شاهد فرو ریختن توهمات سیاسی خود هستیم. از سیاست قدیم خسته ایم ولی تاب پرداختن به سیاستی نوین را نداریم. این است که در برابر هر نمایش سیاسی رو ترش می کنیم و به هر اقدام گروهی با بی اعتمادی می نگریم. با این وجود سیاست ما را رها نمی کند. واقعیات تلخ جامعه همچنان پابرجاست و خاطرات گذشته نیز ما را راحت نمی گذارد. در چنین فضایی است که من می خواهم از رابطه ی بین سیاست و شعر سخن بگویم و به عنوان شاعری که سیاست او را رها نمی کند به بررسی شعر سیاسی بپردازم.


شعر سیاسی چیست؟
در کنار انواع مختلف شعر چون عروضی و آزاد و منشور و سبکهای متفاوت آن چون هندی و سمبولیسم و اشکال گوناگونش چون غزل و قصیده، شعر را می توان از لحاظ موضوع نیز رده بندی کرد و حماسه و مدیحه و مرثیه و شعر عاشقانه و اخلاقی و فلسفی و سیاسی و مانند آن را تشخیص داد. شعر سیاسی پدیده ی نوینی است که با پیدایش دولت مدرن به وجود می آید و سابقه اش در ایران از سالهای انقلاب مشروطیت فراتر نمی رود. وقتی که حافظ از می ترس و محتسب خورده حرف می زند و مسعود سعد از بند بلند نای می نالد، یا سعدی اتابک را نصیحت می کند و فردوسی به زنده کردن پارسی می بالد ما هنوز با شعر سیاسی سروکار نداریم و از قلمرو مدح و ذم و اندرز و حماسه فراتر نرفته ایم. در سابق شاعر ناچار از تکیه به این دیوان و آن دربار بود ولی اکنون شاعر می تواند مستقیما قدرت دولتی را مورد سئوال قرار دهد و شعر خود را مخفی یا آشکار به دست مردم برساند.
منظور من از سیاست معنای خاص این کلمه است یعنی هر آنچه به قدرت دولتی مربوط می شود. وگرنه من هم شعار هر "امر شخصی یک امر سیاسی است" را شنیده ام و معترضم که سرودن شعر عاشقانه مرا از واقعیات جامعه جدا نمی کند. بنابر این شعر سیاسی شعری است که در آن قدرت دولتی مورد سئوال قرار می گیرد مثل شعرهای لویی آراگون و پل الوار در فرانسه، هاینریش هاینه در آلمان، والت ویتمن در آمریکا، مایا کوفسکی و یوگنی یفتوشنکو در شوروی، پابلو نرودا در شیلی، ناظم حکمت در ترکیه، محمود درویش و نزار قبانی در فلسطین و در ایران از تصنیف ها و هجویات دوران انقلاب مشروطیت گرفته تا "مرغ آمین" و "هست شب" نیما و از "زخم قلب آبایی" شاملو و "کسی که مثل هیچ کس نیست" فروغ و "سرود مهاجرین" مانی و "چارپاره ی یک سوگ" خودم.


شعر فرمایشی یا خودجوش
مهمترین ایرادی که به شعر سیاسی می گیرند این است که بیش از حد فرمایشی است. بگذریم از شاعرانی که دولتی یا حزبی هستند یا در دوره هایی از زندگی خود به ندای این رهبر و فرمان آن رهبر، معر سروده اند. ولی حتی کافیست که شاعری به قصد ترویج مرام و بیان پیامی از پیش صادر شده دست به قلم برد محصول کار او سطحی و شعاری خواهد شد و نه اثری خودجوش و عمیق. به عقیده من این انتقادی است درست و بجا منتها حوزه تاثیر آن محدود به شعر سیاسی نمی شود. ضرورت خودانگیخته بودن شعر معیاری ست که دامن هر گونه شعر و از جمله شعر عاشقانه را می گیرد. شاعری که هنوز می خواهد به کز عروضییون شعر بسازد و تصاویر و مضامین کهنه و از پیش پرداخت شده را به فاعلاتن فاعلاتن درآورد، به همان اندازه از خودجوشی شاعرانه به دور است که لاهوتی و کسرایی و ابتهاج در قطعات سیاسی شان.
شاعر باید به ناخودآگاه خود اعتماد کند وگرنه شعرش از طراوت خالی می شود و هنرش به صناعت یک صنعتگر محدود می ماند. نمونه ی این سقط شدگی را در شکافی که بین مطلع و بدنه ی بسیاری از غزلها و قصاید عروضی وجود دارد مشاهده می کنیم. شاعر عروضی در ابتدای قطعه سوار بر بال پری الهام است و از این رو می تواند سربیتی زیبا بیافریند ولی چون به بیت دوم می رسد ملزومات وزن و قافیه او را منحرف می کند.
صراحت یا ابهام
زبان در شعر سیاسی ما همراه با اوضاع اجتماعی تغییر می کند. هر زمان که نیروی سرکوبگر قدرت دولتی، ضعیف شده، شعر سیاسی زبانی مستقیم یافته و هنگامی که داغ و درفش مسلط شده، زبانی کنایی پیدا کرده است. مثلا در دوره ی مشروطیت هجویه های عشقی و فرخی و عارف و ایرج میرزا و در دوره ی ملی شدن صنعت نفت "قطعنامه" ی شاملو و در انقلاب اخیر "حیدر و انقلاب" منصور خاکسار و "خطابه بر سکوی سرخ" مانی و "عزت تیرباران شد" مرا داریم که همه بیانی مستقیم و صریح دارند. برعکس در دوره های خفقان "آی آدمها" 1319 و "هست شب" 1334 نیما، "زمستان" 1335 امید، "کسی که مثل هیچ کس نیست" 1345 فروغ، "کاشفان فروتن شوکران" 1354 و "جدال با خاموشی" 1362 شاملو را داریم که در آنها زبان، کنایی و تصاویر سمبولیک است. شب نشانه ای است از ظلمت سیاسی و زمستان تجسمی از شکست و چراغ سر مسجد نویدبخش انقلاب در راه، و شبکلاه درد علامتی برای نوع خاصی از شکنجه در ساواک و بیمارستان تمثیلی از جامعه ای بیمار. البته در دوره های خفقان شعر سیاسی هرگاه توانسته در مهاجرت سربلند کند زبانی صریح یافته است. چنانچه نمونه ی آن را پیش از انقلاب اخیر در "آوازهای بند"، "صدای میرا" و "کشتارگاه" سعید سلطانپور و پس از آن در هجویه های اسماعیل خویی، "پس از خاموشی" من،"از آن ستاره سوخته دنباله دار" سعید یوسف، "سرزمین شاعر" منصور خاکسار و مجموعه های متعدد مانی می توان دید.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره شعر و سیاست

تحقیق درباره شعر همیشه سپهری

اختصاصی از حامی فایل تحقیق درباره شعر همیشه سپهری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره شعر همیشه سپهری


تحقیق درباره شعر همیشه سپهری

دسته بندی : تاریخ و ادبیات ،

فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

 


 قسمتی از محتوای متن ...

تعداد صفحات : 9 صفحه

همیشگی همیشه ها.
همیشه عصر چند عدد سار دور شدند از مدار حافظه کاج نیکی جسمانی درخت به جا ماند عفت اشراق روی شانه من ریخت حرف بزن،‌ ای زن شبانه موعود! زیر همین شاخه های عاطفی باد کودکیم را به دست من بسپار در وسط این همیشه های سیاه حرف بزن، خواهر تکامل خوشرنگ! خون مرا پر کن از ملایمت هوش نبض مرا روی زبری نفس عشق فاش کن روی زمینهای محض راه برو تا صفای باغ اساطیر در لبه فرصت تلالو انگور حرف بزن، حوری تکلم بدوی! حرف مرا در مصب دور عبارت صاف کن در همه ماسه های شور کسالت حنجره آب را رواج بده بعد دیشب شیرین پلک را روی چمنهای بی تموج ادراک پهن کن.
شعر «همیشه» سپهری، قصه غربت مرد است که در تنهایی حیات به فریاد آمده است و در برهوت وجود،‌ زن، آن حوری تکلم بدمی را جستجو می کند تا به همراهی او در سمفونی جاودانه آفرینش سرود عشق را در «همیشگی همیشه ها» زمزمه کند.
.
.
.
جاری زمان، مثل همیشه، در بستری از رنگها می خرامید.
.
.
هنوز در تاریکی بی آغاز و پایان ازل، «دری در روشنایی نروییده بود»، سکوت سیاهی در رگ هستی می تپید.
کسی که تنها کس بود، زمانهای زمان، «کنار مشت خاک»،‌ در دوردست خویش، اوج خود را گم کرده بود.
از لحظه بعد می ترسید، به «تبسم پوشیده گیاهی» بر گوشه لبهایی شبیه بود که بوی ترانه ای گمشده می دادند، در دهلیزهای وجودش انتظاری سرگردان موج می خورد، دستهایش پر از بیهودگی جست و جو بود، احساس می کرد خوابی را میان علفها گم کرده است، انگشتانش به سوی هیچ می لغزیدند.
*** شبی از شبهای دراز زیر بارش یک راز، کمی آن سوتر از این پرچین نیاز، نازِ پیچک غزل او را پیچید.
کلمه شد، کلمه رعدی در خلوت سرای هستی، کای خداوند خدا «ما بی تاب و نیایش کمرنگ از مهرت لبخندی کن،‌ بنشان بر لب ما باشد که سرودی خیزد در خورد نیوشیدن تو ما هسته پنهان تماشاییم ز تجلی ابری کن، بفرست، که ببارد بر سر ما باشد که به شوری بشکافیم، باشد که ببالیم و به خورشید تو پیوندیم باشد که ز خاکستر ما،‌ در ما، جنگل یکرنگی به در آرد سر ای نزدیک خود را در ما بفکن باشد که به هم پیوندد همه چیز، باشد که نماند مرز، که نماند نام، » ناگهان در نفرت بیداری به خاک افتاد،‌ در باز شد، تنها کس از «هجوم حقیقت»‌ بر «خاک فراگیر ناز» افتاد.
.  متن بالا فقط تکه هایی از محتوی متن مقاله میباشد که به صورت نمونه در این صفحه درج شدهاست.شما بعد از پرداخت آنلاین ،فایل را فورا دانلود نمایید 

 

 


  لطفا به نکات زیر در هنگام خرید دانلود مقاله :  توجه فرمایید.

  • در این مطلب،محتوی متن اولیه قرار داده شده است.
  • به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در ورد وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید.
  • پس از پرداخت هزینه ،ارسال آنی مقاله یا تحقیق مورد نظر خرید شده ، به ادرس ایمیل شما و لینک دانلود فایل برای شما نمایش داده خواهد شد.
  • در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون بالا ،دلیل آن کپی کردن این مطالب از داخل متن میباشد ودر فایل اصلی این ورد،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد.
  • در صورتی که محتوی متن ورد داری جدول و یا عکس باشند در متون ورد قرار نخواهند گرفت.
  • هدف اصلی فروشگاه ، کمک به سیستم آموزشی میباشد.
    • توجه فرمایید که قیمت تحقیق و مقاله های این فروشگاه کمتر از 5000 تومان میباشد (به علت  اینکه بانک ها کمتر از 5تومان را انتقال نمیدهند) باید از کارت هایی استفاده نمایید که بتوان کمتر از مبلغ ذکر شده را پرداخت نمود.. در صورتی که نتوانستید پرداخت نمایید با پشتیبانی در تماس باشید،تا شمارا راهنمایی نمایند...

دانلود فایل   پرداخت آنلاین 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره شعر همیشه سپهری