حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد ستارخان سردار ملی

اختصاصی از حامی فایل تحقیق در مورد ستارخان سردار ملی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

ستارخان سردار ملی

در بین مردانی که برای دفاع از مشروطیت و حقوق ملت دست به شمشیر برده و آنرا پس از استبداد صغیر دو مرتبه بازگردانیدند، ستارخان سردار ملی مقام اول را دارد؛ بحق او قهرمان مشروطیت ایران است.

ستارخان پیش از مشروطیت از لوطیان تبریز بود. لوطیان تبریز از قدیم طبقه خاصی را تشکیل میدادند و اخلاق و عادات بخصوصی داشتند. با حکومت و مأمورین دولت همیشه مخالفت می نمودند؛ چنانکه در عصر شاه طهماسب صفوی عده ای از آنان در عصیان طغیان نمودند و به مجازات رسیدند. پس از بروز اختلاف بین متشرعه و شیخیه، لوطی ها نیز دو دسته شدند و به مخالفت همدیگر برخاستند. اعمال و رفتار آنان مورد توجه طبقات مردم بود. محمدامین خیابانی دیوانی به زبان ترکی درباره وقایع لوطی های تبریز سروده که در عهد نادرمیرزا مؤلف "تاریخ تبریز" با وصف چند دفعه چاپ کمیاب بوده است. ستارخان از لوطیان بومی نبود، بلکه اصل او از قراجه داغ و از ایل محمدخانلو بود. خود به شیخیه اعتقاد داشت و روزگاری در اطراف شهر به سر می برد. پنهانی به مشهد رفته و برگشته بود.

ستارخان پس از اعلام مشروطیت به شهر آمد و به اسب فروشی اشتغال ورزید و سپس جزو مجاهدین مسلح گردید. پس از بمباردمان مجلس، دعوت انجمن ایالتی آذربایجان را که خود را به دنیا جانشین مجلس بمباردمان شده معرفی می کرد، قبول کرد. در محله امیرخیز با قوای دولتی جنگ نمود. با وصف شکست مجاهدین و سست شدن آنها، وی استقامت به خرج داد و تسلیم نشد و محله امیرخیز را به تصرف قشون دولتی نداد. وقتی بر ایران گذشته است که مشروطیت فقط در محله امیرخیز تبریز وجود داشت و همه جای ایران در دست پادشاه مستبد بود.

ژنرال قونسول روس به وی بیرق روسیه داده و تضمین می کرد که اگر تسلیم شود از تعرض محمدعلی شاه مصون باشد، اما او قبول نکرد. آنقدر مقاومت کرد تا مجاهدین محلات دیگر به جنبش آمدند و قوای دولت را عقب راندند. این مقاومت به محمدعلی شاه معلوم ساخت که بلوای تبریز امری جدی است و ممکن است کار آن بلوا بالاتر گیرد و کار به جاهای باریکتر بکشد. این بود که عین الدوله را به محاصره تبریز فرستاد و از عشایر و خوانین نفر و اسلحه خواست. ستارخان بدواً اردوی ماکو را منهزم نمود و بعداً عین الدوله را عقب نشاند و بر تبریز مسلط شد. پس از آن، به زور از مردم اعانه خواست و مرتکب بعضی اشتباهات شد و مردم را ناراضی نمود. (موضوع اعانه جمع کردن ستارخان مربوط می شود به خبردار شدن انجمن تبریز از بمباردمان مجلس و احتمال کودتا بر علیه مشروطیت نوپا. نخستین اقدام انجمن پس از اطلاع بر این موضوع، پس از ارسال تلگرافها به سایر شهرها، در صدد اعزام نیروی مسلح به تهران درآمد. به دنبال این تصمیم دفتر اعانه ای برای تأمین هزینه این اردوکشی دایر گردید.)

پس از آنکه قشون روس وارد تبریز گردید، وی به شهبندری عثمانی (قونسولخانه) پناه برد و بالاخره به طهران رهسپار شد. در پایتخت مشروطه پذیرایی گرم و باشکوه از وی به عمل آمد. ستارخان با شاه و نایب السلطنه در یک کالسکه نشسته، با جلال تمام وارد شهر گشت و در باغ اتابک منزل گرفت.

چون پس از فتح تهران به دست ملیون، احتیاجی به وجود مجاهدین نبود و این جماعت با در دست داشتن اسلحه امنیت پایتخت را متزلزل می کردند، دولت مشروطه بر آن شد که اسلحه مجاهدین را جمع کند. مجاهدین تهران به منزل ستارخان سردار ملی جمع شده، بنای مقاومت را گذاشتند. در نتیجه تیراندازی ها تیری به پای او اصابت کرد و (بدین گونه پایی که در صحنه های آتش و خون دلیرانه و بی تزلزل گام زده بود با تیر دولت انقلابی از رفتار باز ایستاد و بنا به قول احمد کسروی "بدینسان یگانه قهرمان آزادی از پا درافتاد" - تاریخ هیجده ساله، ص 143) مجاهدین مغلوب شدند. در اثر آن تیر مزاج ستارخان علیل شد. مرگ سردار ملی را عصر روز سه شنبه 25 آبانماه 1293 شمسی مطابق به 28 ذیحجه 1332 قمری نوشته اند. سردار هنگام پیوستن به جاودانگی 48 سال داشت. جسم بی روح وی را در مقبره طوطی در جوار بقعه حضرت عبدالعظیم در شهر ری به خاک سپردند. آرامــگـــاه ســـردار تا سال 1324 شمسی وضع حقیرانه ای داشت. در این سال پس از میتینگ طرفداران پرشور ستارخان بر سر قبر وی، یک آرامگاه موقتی ساخته شد. ولی یک سال بعد این آرامگاه با خاک یکسان شد. بعدها به همت امیرخیزی و دیگران، سنگ قبری برای آرامگاه سردار تهیه شد که به قول سلام الله جاوید "اگر چه لایق آن مرحوم نبوده، ولی از هیچ بهتر است".

این بود تاریخ زندگانی پرحادثه مردی که مشروطیت ایران را نجات داده است. در یک خانواده کوچک به دنیا آمد، در یک محیط فاسد تربیت شد، در یک ساعت بحرانی دست به اسلحه برد. چون مدافع مشروطیت بود او از یک حرکت مترقی دفاع کرد و نامش جاویدان شد.

درباره ستارخان خیلی چیزها نوشته و گفته اند. در خارج از آذربایجان او را به درستی نشناخته اند. در خود آذربایجان نیز چون مردم عادی نمی توانستند بر خود هموار کنند


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد ستارخان سردار ملی

دانلود تحقیق کامل درباره عـلیقـلی خان سردار اسعـد

اختصاصی از حامی فایل دانلود تحقیق کامل درباره عـلیقـلی خان سردار اسعـد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درباره عـلیقـلی خان سردار اسعـد


دانلود تحقیق کامل درباره عـلیقـلی خان سردار اسعـد

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 13

 

عـلیقـلی خان سردار اسعـد چـهارمین فـرزند حـسیـنـقـلی خان ایلخانی است. او پس از کـشته شدن پـدرش، یکـسال در زندان ظل السلطان بسر برد و خانوادهً آنها تا زمان بـقـدرت رسیدن اتابک در انزوا بسر بردند. اما با بـقدرت رسیدن اتابک، باز ستاره ًاقـبال آنها درخـشید و برادرش اسفـندیارخان سردار اسعـد اول، ایلخانی بخـتیاری و خودش فـرماندهً سواران بـخـتیاری در تـهـران شد. در قـتـل ناصرالدین شاه ماًمور نظم تـهـران گـردید و در زمان مظفرالدین شاه نیز فرماندهً سواران بـختیاری با لـقب سرتیـپـی باقی بود. در سال 1314 هـجری قـمری هـزار تومان مـقرری به پاس وفاداریش به دولت برای او تعـیـین گـردید. مدتی نیز به عـنوان ایلخانی بخـتیاری از جانب مظفرالدین شاه انـتخاب شد. اما در این سمت با رقابت شدید برادرش نجـفـقـلی خان صمصام السلطنه که از او بزرگـتر و طبق پـیمان نامه های سران ایل، حق ایلخانیگـری از آن او بود، مواجه شد و کنار گـرفت. او بعـد از عـزل اتابک دیگـر به گارد سلطنـتی مراجعـه نکرد و بـیشتر اوقات خود را در بـختیاری گـذرانید. در سال 1318 هـجری قـمری به هـندوستان و مصر سفر کرد و به زیارت مکه نائـل گـردید و سپس عازم پاریس شد. دوسال تمام در پایتخت ها و شهـرهای مهـم اروپا زندگـی کرد و به عـضویت فرماسونری درآمد.
او در سال 1320 هـجری قـمری به تهـران آمد. در سال 1321 هـجری قـمری که اسفـندیار خان، برادر بزرگـش فوت کرد، راهـی بخـتیاری شد و بـین برادران و عـموزاده هایش ( فرزندان حاج امامقـلی خان ) صلح و آشتی برقـرار کرد. در سال 1322 هـجری قـمری به پـیشنهاد عین الدوله از طرف مظفرالدین شاه لقب سردار اسعـد و نشان حمایل بوی داده شد و ماًمور نظم لرستان گـردید.
پس از افـتـتاح مجـلس اول، در 18 شعـبان 1324 هـجری قـمری برای معـالجهً چـشم خود باردیگـر به اروپا رفت و در پاریس اقامت گـزید و به مطالعـه و ترجـمهً کتب خارجی پـرداخت. پس از بمباران مجلس، در روز سه شنبه 24 جمادی الاول سال 1326 هـجری قـمری که تعـدادی از رجال و آزادیخواهان راهی زندان شدند او در پاریس بود.

سردار اسعـد در بـین خوانین بختیاری، امتیازات ویژه ای داشت. در تاریخهای بختیاری که شرح اختلافات و درگیری های داخلی را نگـاشته اند، بـندرت از او در دسته بندیهای خانوادگی یاد شده است. سردار اسعـد را می توان محـور اتحاد در ایل دانست. سردار ظفر می نویسد: " حاج عـلیقلی خان هـیچوقت مایل به جنگ نبود، خاصه جنگ مابـین بنی اعمام و برادران".

سردار اسعـد در امور سیاسی نیز فردی توانا بود. او این امتیاز را با حـضور گـسترده اش در دستگـاه دولتی از زمان ناصرالدین شاه کسب کرده بود. سردار اسعـد در آثار مربوط به رجال معـاصر دارای سیمای مثـبت و روشنی است. قـزوینی او را دارای اخلاق حسنه دانسته است. عـلاقه به عـلم و دانش و مطالعـهً کتب داخلی و خارجی، بخصوص مطالعـه آثار مربوط به تاریخ، از ویژگـی های دیگر اوست؛ قزوینی می نویسد:

"من آن مرحوم را خوب می شناسم و در تمام مدت اقامت او در پاریس هـفته ای دوسه مرتبه او را می دیدم و غالبا صحبت ما از تاریخ بود؛ زیرا که او به تاریخ بسیار عـلاقه داشت ".

وی دراین باره اشاره به تالیف تاریخ بختیاری بدستور او و ترجمه کتابهای زیادی از زبانهای خارجه به زبان فارسی دارد. از آن جـمله سفرنامهً شرلی تاورنیه و مجلات و کـتب آبی انگـلیسی را می توان نام برد. ملک زاده در این باره می نویسد:

"حاج عـلیقلی خان سردار اسعـد که از خوانین روشنـفکر بختیاری بود، دبستانی برای فرزندان ایل تاًسیس کرد و معـلمینی از تهـران برای تدریس اجیر نمود؛ و نظافت آن مدرسه را به شیخ علی ناظم که از مردان روشنفکر بود سپـرد

وی می آفزاید، بدستور او تـعدادی از دانش آموزان این مدرسه به خارج اعزام شدند. کسروی نیز او را مردی دانش دوست و آگاه دل نامیده است؛ و یحیی دولت آبادی نام او را جزء اولین مجلسی که از افراد علم دوست در رجب 1315 هـجری قـمری تـشکیل شده است، می آورد. و احمد پـژوه وی را یکی از چهـار پـنج تن مبارز با وقوف به کار، آگـاه و صمیمی می داند.

بنا به تصریح ملک زاده، سردار اسعـد هـمکاری خود با مجامع آزادیخواهی را از سال 1322 هـجری قمری آغاز کرده است. در دوازدهـم ربیع الاول هـمین سال، جلسه ای از رجال آزادیخواه در باغ شخصی سلیمان خان میکـده و به رهـبری او برگـزار شد. ملک زاده این مجمع را هـستهً اصلی انـقلاب مشروطیت ایران می داند.

گرچه نام سردار اسعـد در لیست اصلی نیامده است، اما او می نویسد:

"بطوری که نگارنده این تاریخ از کسانی که هـنوز زنده اند و در آن جـمع حضور داشته اند تحقـیق کرده ام، بحرالعـلوم کرمانی، برادر شهـید سعـید مرحوم روحی و حاجی عـلیقـلی خان سردار اسعـد بخـتیاری و سلیمان میرزا هـم در آن جـلسه حضور داشتـند".

اما با این وجود در طی سالهای بعـد تا سال 1326 هـجری قـمری از او برای حـمایت از مشروطه حرکتی مشاهـده نگـردیده است، و یا نگـارنده به موردی دسترسی نیافـتم. قـبل از سال 1324 هـجری قمری که مبارزه ضد استکـباری مردم شکـل می گرفت، سردار اسعـد مشغـول امورات ایل بخـتیاری بوده و افزون طلبی هایی از او و برادرش سردار ظفر مشاهـده می گردد، و چـنانکه گـفـته شد در سال 1324 هـجری قـمری عـازم اروپا می شود.

سردار اسعـد هـمکاری خود با آزادیخواهان را پس از بمباران مجـلس شورای ملی و در سال 1326 هـجری قـمری بطور آشکار، آغاز کرده است. در این سال، با تـجـمع مشروطه خواهان و رجال مخالف محمدعـلی شاه در اروپا، سردار اسعـد نیز به جرگـه آنان پـیوست. این افراد در سه شهـر متمرکز شده بودند.

کـتـیـبه سردار اسعـد

این کتیـبه به دستور حاج علیقلی خان سردار اسعـد در سال 1323 هـجری قـمری نوشته شده است. این کتیـبه شجرنامه او و ریاست اجـدادش بر ایل بخـتیاری را بیان می کند. محل این کـتیـبه در منطقهً با صفایی در پـنج کیلومتری جـنوب فارسان معروف به پـیرغار می باشد.  شنـیـدم که جـمشید فرخ سرشت بر چـشـمه و بر سنگـی نوشت بر این چـشـمه چـون ما بسی دم زدند برفـتـند تا چـشم بر هـم زدند.

چـنین گوید حاج عـلیقـلی خان سردار اسعـد ابن حسیـنقـلی خان ایلخانی ابن جـعفر قلی خان ابن حـبـیب الله خان ابن عـبدال خان بن علی صالح خان ابن عبدالخلیل آقا ابن خسروآقا ابن غالب آقا ابن حیدر که اجداد من هـمه وقت به ریاست طائـفهً هـفت لنگ بخـتیاری برقرار بودند تا زمان پـدرم حسینقـلی خان ایلخانی، طوائف چـهارلنگ و جوانکی گـرمسیر و سردسیر و فلارد، ضمیمهً حکومت او شدند. در سنه 1299 هـجری قـمری مرحوم برادر ارشدم، اسفندیارخان سردار اسعـد، در اصفهان شش سال محـبوس ماند؛ حکومت بختیاری و مضافات با اعـمام کرامم بود. بعـد از شش سال برادرم مرخص و به منصب سردار اسعـد منصوب شد. چـند سال با اعمام و بنی اعـمام دشمن و جـنگهـای خونریز کردیم. عاقـبت صلح کرده متحـد شدیم تاکنون که سنه 1323 هـجری قـمری و سال دهـم جلوس اعـلیحضرت مظفرالدین شاه قاجار خلدالله ملکه می باشد؛ با وجود وفات چـهار نفر از بزرگان با کمال اتحاد مشغـول ریاست هـستـیم از ثـمرهً اتحاد براملاک موروثی افزودیم. الآن که ربع چـهارمحال و تمام رامهـرمز، زیدون، و حومهً بهـبهان املاک زیادی از عـربستان چـندین قریه از بربرود، چـندین قریه از لنجان و سمیرم ملک زر خرید این خانواده است. از چهارمحال ناحیهً میزدج و چـند قریهً دیگر ملکی من و گرامی برادرم حاج خسروخان سالار ارفع است. امید که اولاد و احفاد ما اتحاد را از دست ندهـند.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره عـلیقـلی خان سردار اسعـد

دانلود مقاله سردار سرلشکر پاسدار شهید مهدی باکری فرمانده لشکر 31 عاشورا

اختصاصی از حامی فایل دانلود مقاله سردار سرلشکر پاسدار شهید مهدی باکری فرمانده لشکر 31 عاشورا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

تولد و کودکی
به سال 1333 ه.ش در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی و باایمان متولد شد. در دوران کودکی، مادرش را – که بانویی باایمان بود – از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک) وارد جریانات سیاسی شد.
فعالیت های سیاسی – مذهبی
پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متاثر بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.
شهید باکری در طول فعالیت های سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود.
پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل کشور فعال شود.
شهید مهدی باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) – در حالی که در تهران افسر وظیفه بود – از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیت های گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای را از خود به یادگار گذاشت.
ازدواج شهید مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزنده‌ای برای مردم انجام داد.
شهید باکری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاش های گسترده‌ای را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگان و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به‌رغم فعالیت های شبانه‌روزی در مسئولیت های مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبهه‌ها شد.


نقش شهید در دفاع مقدس
شهید باکری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتح‌المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزی ها موثر باشد. در این عملیات یکی از گردان ها در محاصره قرار گرفته بود، که ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بی‌نظیر آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات بیت‌المقدس (با همان عنوان) شرکت کرد و شاهد پیروزی لشکریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود.
در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحت هایی که داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی‌سیم هدایت کند.
در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی‌امان در داخل خاک عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصمم تر از پیش در جبهه‌ها حضور می‌یافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی،‌ هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانه‌روز تلاش می‌کرد.
در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشکر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاک گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیک آزاد شد.
شهید باکری در عملیات والفجرمقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداکار، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همه‌جانبه‌ای را از خود نشان داد.
در عملیات خیبر زمانی که برادرش حمید، به درجه رفیع شهات نایل آمد، با وجود علاقه خاصی که به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده‌اش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده است. و در نامه‌ای خطاب به خانواده‌اش نوشت: « من به وصیت و آرزوی حمید که باز کردن راه کربلا می‌باشد همچنان در جبهه‌ها می‌مانم و به خواست و راه شهید ادامه می‌دهم تا اسلام پیروز شود.»
تلاش فراوان در میادین نبرد و شرایط حساس جبهه‌ها، او را از حضور در تشییع پیکر پاک برادر و همرزمش که سال ها در کنارش بود بازداشت. برادری که در روزهای سراسر خطر قبل از انقلاب، در مبارزات سیاسی و در جبهه‌ها، پا به پای مهدی، جانفشانی کرد.
نقش شهید باکری و لشکر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی که آنان در دفاع پاتک های توانفرسای دشمن از خود نشان دادند بر کسی پوشیده نیست.
در مرحله آماده ‌سازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روزها به کندی می‌گذشت اما مهدی با جدیت، همه نیروها را برای نبردی مردانه و عارفانه تهییج و ترغیب کرد و چونان مرشدی کامل و عارفی واصل، آنچه را که مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت باید بدانند و در مرحله نبرد بکار بندند، با نیروهایش درمیان گذاشت.

بیانات شهید قبل از شروع عملیات بدر
همه برادران تصمیم خود را گرفته‌اند، ولی من به خاطر سختی عملیات تاکید می‌کنم. شما باید مثل حضرت ابراهیم(ع) باشید که رحمت خدا شامل حالش شد، مثل او در آتش بروید. خداوند اگر مصلحت بداند به صفوف دشمن رخنه خواهید کرد. باید در حد نهایی از سلاح مقاومت استفاده کنیم.
هرگاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شامل حال ما می‌گرداند. اگر از یک دسته بیست و دو نفری، یک نفر بماند باید همان یک نفر مقاومت کند و اگر فرمانده شما شهید شد نگویید فرمانده نداریم و نجنگیم که این وسوسه شیطان است. فرمانده اصلی ما، خدا و امام زمان(عج) است. اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم، ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ. وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است.
تا موقعی که دستور حمله داده نشده کسی تیراندازی نکند. حتی اگر مجروح شد سکوت را رعایت کند، دندان ها را به هم بفشارد و فریاد نکند.

 

با هر رگبار سبحان‌الله بگویید. در عملیات خسته نشوید. بعد از هر درگیری و عملیات، شهدا و مجروحین را تخلیه کرده و با سازماندهی مجدد کار را ادامه دهید.
حداکثر استفاده از وسایل را بکنید. اگر این پارو بشکند، به جای آن پاروی دیگری وجود ندارد. با همین قایق ها باید عملیات بکنیم. مهدی در شب عملیات وضو می‌گیرد و همه گردان ها را یک یک از زیر قرآن عبور می‌دهد. مداوم توصیه می‌کند:
برادران! خدا را از یاد نبرید نام امام زمان(عج) را زمزمه کنید. دعا کنید که کار ما برای خدا باشد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   13 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سردار سرلشکر پاسدار شهید مهدی باکری فرمانده لشکر 31 عاشورا

پاورپوینت کاخ سردار امجد در تالش

اختصاصی از حامی فایل پاورپوینت کاخ سردار امجد در تالش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت کاخ سردار امجد در تالش


پاورپوینت کاخ سردار امجد در تالش

قابلیت ویرایش : دارد 

تعداد صفحات اسلاید : 42

برای دیدن عکس در اندازه اصلی روی آن کلیک کنید

برای خرید برید پایین!

راهنمای خرید

درخواست یا سفارش پاورپوینت : تلگرام یا پیامک : 09392481506

 http://ppt10.sellfile.ir


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت کاخ سردار امجد در تالش