این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 70 صفحه می باشد.
فهرست
چکیده: ۱
فصل اول.. ۲
کلیات تحقیق.. ۲
مقدمه : ۳
بیان مسئله : ۵
سئوال مسئله : ۶
اهداف تحقیق : ۶
اهداف جزئی : ۷
اهمیت وضرورت تحقیق : ۷
متغییرهای تحقیق.. ۸
فرضیه تحقیق.. ۸
فصل دوم. ۱۰
پیشینه وادبیات تحقیق.. ۱۰
شروع فصل دوم. ۱۱
ویژگیهای شخصیتهای ضداجتماعی : ۱۱
علل رفتار ضد اجتماعی.. ۱۳
زمینه خانوادگی و اجتماعی.. ۱۳
نارسائیهای یادگیری.. ۱۷
رابطه وراثت و شخصیت ضداجتماعی.. ۱۸
بررسی دوقلوها ۱۹
بررسیهای فرزند خواندگی.. ۲۰
اضافه بودن کروموزوم y. 21
بدعملکرد فیزیولوژیائی.. ۲۲
مثالی وحشتناک از اختلال شخصیت ضد اجتماعی.. ۲۴
خلاصه ای از بحث و بررسی اختلال شخصیت ضا اجتماعی.. ۲۹
اختلال سلوکی.. ۳۱
نمونه هائی از اختلال سلوکی.. ۳۳
نوجوان آشفته. ۳۶
۳- اختلالات مربوط به طبقه سوم. ۳۸
الف :اختلال شخصیت اجتنابی (دوری گزین ). ۳۹
ب- اختلال شخصیت وابسته. ۴۱
ج- اختلال شخصیت وسواسی.. ۴۲
د- اختلال شخصیت انفعالی – پرخاشگری.. ۴۳
درماندگی آموخته شده : ۴۴
یادگرفتن درماندگی.. ۴۵
فصل سوم. ۴۷
روش تحقیق.. ۴۷
جامعه مورد مطالعه. ۴۸
حجم نمونه. ۴۸
روش نمونه گیری.. ۴۸
ابزار اندازه گیری در تحقیق حاضر. ۴۹
روش تحقیق : ۵۱
روش آماری مربوط به زمینه. ۵۱
فصل چهارم. ۵۲
تجزیه و تحلیل دادها و یافته های تحقیق.. ۵۲
مقدمه و فصل چهارم. ۵۳
فصل چهارم : ۵۴
فصل پنجم. ۵۹
بحث و نتیجه گیری.. ۵۹
بحث و نتیجه گیری : ۶۰
پیشنهادات : ۶۳
محدودیت های پژوهش… ۶۴
ضمائم. ۶۵
پرسش نامه m.m.p.l 65
منابع و مآخذ.. ۷۲
منابع و مآخذ
آزاد – حسین . ۱۳۸۳ آسیب شناسی روانی (۱)انتشارات آزاد – تهران
آزاد – حسین .۱۳۸۳ آسیب شناسی روانی (۲)انتشارات آزاد – تهران
بهادری – موسی ۱۳۸۱ پایان جهت اخذ کارشناسی ارشد –مقایسه رفتار ضد اجتماعی در بین دختران دارای سرپرست وفاقد سرپرست حدود سنی ۲۰ ساله شهر نطنز .
دادستان – پریدخ ۱۳۸۲ تنیدگی روانی – انتشارات نور – تهران
دادستان – پریدخ ۱۳۸۳ روان شناسی شخصیت – انتشارات بهار – تهران
دادستان – پریدخ ۱۳۸۴ روان شناسی مرضی (۲)و(۱) انتشارات رشد – تهران
دلاور – علی ۱۳۸۱ روش تحقیق در علوم تربیتی و علوم انسانی – انتشارات رشد – تهران
دلاور – علی ۱۳۸۲ – آمار استنباطی – انتشارات رشد – تهران
منصور – محمود – ۱۳۸۳ روان شناسی شخصیت – انتشارات رشد – تهران
ویژگیهای شخصیتهای ضداجتماعی :
هروی کلک لی که یک بررسی کننده دراز مدت درباره این افراد ورفتارهای آنان است بعضی از این ویژگیها را در کتابی تحت عنوان نقاب سلامت روان توصیف کرده است (۱۹۶۴) .کلک لی شانزده ویژگی رفتار شخصیت ضداجتماعی را فهرست بندی کرده است . این شانزده ویژگی تحت سه گروه خصیصه آورده شده که عبارت است از :بی هدف بودن رفتار ضداجتماعی برانگیخته شده ،فقدان وجدان و احساس مسؤولیت نسبت به دیگران ،وفقر هیجانی .
الف :بی هدف بودن رفتار ضداجتماعی برانگیخته شده
جرم ،برای مجرمان عادی ،معنی و مفهوم خاصی را به دنبال دارد . می توان فهمید که آنان چه عملی را انجام داده اند وبه چه دلیل .مثلا”می خواهند که سریعا”ثروتمند شوند ،وموقعیت کسب کنند . گرچه بسیاری از این رفتارها مورد تایید نیستند ولی انگیزه هایی قابل فهم دارند .ولی جرمهای افراد ضداجتماعی اغلب به نظر بی هدف ،تصادفی ،وتکانه ای می رسد .نه خود می تواننددرک کنند ونه دیگران قادرند بفهمند که چرا وبه چه دلیل این افراد عمل خاصی را مرتکب شده اند .به نظر می رسد که آنان به دلیل یک هدف منطقی برانگیخته نشده اند ،بلکه بیشتر به صورت تکانه ای رفتار منحرفی را مرتکب شده اند .
ب- فقدان وجدان و احساس مسؤولیت نسبت به دیگران
نبود شرم یا پشیمانی برای کارهای بد گذشته ،از هر قبیل ،وهراندازه که ناپسند باشند،از متداولترین ویژگیهای افراد ضداجتماعی است .آنان فاقد وجدان اخلاقی اند وبدین ترتیب ،هیچ توجهی به حقوق دیگران ندارند (هیر،۱۹۸۰ ).بنابراین ،روابط آنان با دیگران کاملا”سطحی و به منظور بهره برداری ازآنان است .آنها توانائی عشق و وابستگی دائمی را نداشته نسبت به عطوفت ،مهربانی ومحبت تاثیر ناپذیرند . بی شرمانه دروغ می گویند ،وبی رحمانه نسبت به کسانی که به آنها اعتماد کرده اند ،تعدی و ظلم می کنند.
ج- یکی از تفاوتهای عمده که شخص بهنجار مجرم را ازیک فرد مبتلا به شخصیت ضداجتماعی متمایز می سازد ،عمق احساسات تجربه شده آنهاست به نظر می رسد که مجرمان عادی همان هیجاناتی را که سایر افراد عادی خواهند داشت ،تجربه می کنند ،ولی تجربه هیجانی افراد ضداجتماعی بسیار سطحی است . رفتار افراد ضداجتماعی به نحوی است که گوئی قادر به ادامه عشق ،خشم ،اندوه،لذت ،وناامیدی نیستند . در واقع ،ناتوانانی آنان در تجربه هیجانی ممکن است به طور معنی دار با فقدان وجدان اخلاقی آنها در رابطه باشد . به همین دلیل به سهولت حقوق دیگران را پایمال می سازند .
علل رفتار ضد اجتماعی
اختلال شخصیت ضداجتماعی دیرپاو دوام داراست .اگر این اختلال در کودکی یا اوایل نوجوانی ظاهر شود ،اختلال سلوکی نامیده شده ،وممکن است تابزرگسالی ادامه می یابد .چهار منبع بالقوه برای این اختلال مورد توجه واقع شده که عبارت است از :۱- زمینه خانوادگی و اجتماعی ۲- نارساییهای یادگیری ۳- وراثت ۴- بدعملکردی فیزیولوژیایی دستگاه عصبی مرکزی .
زمینه خانوادگی و اجتماعی
به نظر می رسد که افراد ضداجتماعی ،معیارهای اخلاقی جامعه را درونی نساخته اند . بنابراین ،طبیعی است که منابع تحول روانی – اخلاقی آنان ،به ویژه زمینه اجتماعی و خانوادگی ،به عن.ان علل ضد اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد . شواهدی در دست است که رفتار ضداجتماعی با تجارب دوران کودکی افراد مبتلا در رابطه است . شماری از مطالعات ،دلالت برآن دارند که از دست دادن یکی از والدین به دلیل مرگ ،طلاق ،جدایی ،ویابستری شدن طولانی در بیمارستان ،با ظهور رفتارضداجتماعی درآینده همبستگی دارد (گری گوری ،۱۹۵۸ ،گریر ،۱۹۶۴،اولتمن وفریدمن ،۱۹۶۷ ).افزون برآن ،این مطالعات نشان داده اند که هر قدر رفتار ضد اجتماعی شدیدتر باشد ،این احتمال که فرد جدائی و محرومیت از والدین را تجربه کرده باشد ،بیشتر است .اکثر نویسندگان خاطرنشان ساخته اند که محرومیت از والدین فی نفسه وخود به خود موجب ظهور رفتار ضداجتماعی نمی شود ،بلکه فضای هیجانی که به طلاق سرعت بخشیده ،ورویدادهای بعدازآن در شخصیت ضداجتماعی موثر است .مثلا”مشاجره هاودعواهای شدید،درگیریها وهرج ومرجها ،می بارگی ،بی ثباتی والدین ،وبی توجهی پدر از عوامل عمده ایجاد کننده فضای هیجانی ضایعه گر محسوب شده اند (اسمیت ،۱۹۷۸).
یافته های مشابه ،ولی وسیعتر مربوط به گروه کثیری از کسانی است که در خلال سالهای ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۹ در یک کلینیک هدایت کودک مورد مطالعه قرار گرفتند (رابینز ،۱۹۶۶ ).دراین کلینیک گزارشهای روان شناختی و جامعه شناختی دقیقی درباره مشکلات و شرایط خانوادگی کودکانی که به کلینیک ارجاع شده بودند ،تهیه شد . وقتی این کودکان بزرگ شدند ،با کودکان گروه کنترل که هیچ گاه به کلینیک ارجاع نشده بودند ،مورد مصاحبه و مقایسه دقیق قرار گرفتند . این بررسی معلوم ساخت که در حدود ۲۲ درصد از گروهی که به کلینیک ارجاع شده بودند ،به عنوان شخصیت ضد اجتماعی مورد تشخیص واقع شدند ،در حالی که فقط ۲ درصد از گروه کنترل چنین تشخیصی داشتند .
کدام تجربه ها و رفتارهای اولیه این افراد با تشخیص اختلال شخصیت ضد اجتماعی در بزرگسالی همبستگی دارد ؟بررسی و مقایسه این مصاحبه ها ،وگزارشهای روان شناختی و جامعه شناختی آشکار ساخت که :
الف :این کودکان به دلیل رفتارهای ضداجتماعی از قبیل دعوا ،سرقت ،فرار از آموزشگاه ،ومسائل انضباطی مدرسه به آن کلینیک ارجاع شده بودند .
ب:در مقایسه گروه کنترل ،اکثر این کودکان از خانواده های فقیر ،یا از هم پاشیده در اثر جدائی و طلاق بودند . پدران آنها نیز اغلب ،رفتار ضداجتماعی داشته و الگوهائی برای فرزندان خویش به حساب می آمدند (باندورا ووالترز،۱۹۶۳ ).
سایر مطالعات دراز مدت ،رابطه فضای خانوادگی نا بهنجار وجنایتکاری بعدی را در پسران بزهکار ،نشان داده اند . لازم به یادآوری است که حضور یا عدم حضور پدر به خودی خود یک تعیین کننده کلیدی برای جنایتکاری بعدی فرزندان نبود،بلکه عواملی از قبیل محبت مادری ،عزت نفس ،نظارت والدین ،تفاهم زناشوئی ،وانحرافات پدر در ظهور یا عدم ظهور بزهکاری و جرم ،عامل موثری محسوب می شدند . در واقع اگر :مادر مهربان و دارای اعتماد به نفس بود ،کودک تحت نظارت و سرپرستی دقیق قرار داشت ،اختلال بین والدین کم بود ،وپدر رفتار منحرف نداشت ،جدائی و طلاق فی نفسه نمی توانست موجب رفتار ضد اجتماعی باشد .
نارسائیهای یادگیری
بسیاری از متخصصان بالینی ناتوانی احتمالی افراد ضد اجتماعی در عبرت آموزی از تجربه را مورد تاکید قرار داده اند . پریچارد در ۱۹۳۷ این گونه افراد را کودنهای اخلاقی نامیده است .کلک لی (۱۹۶۴)در بررسیهای خود ،در می یابد که افراد ضداجتماعی به ویژه در پندآموختن از تجارب تنبیهی دچار نارسایی بوده ،در قضاوت و داوری ضعیف هستند ؛بااین وجود ،افرادی فهمیده و هشیارند . بدین ترتیب اگر آنان از یک ضعف و نارسایی درآموختن رنج می برند ،ممکن است مربوط به کمی دقت آنان باشد .یکی از مواردی که در زمینه ضعف یادگیری در افراد ضد اجتماعی مورد مطالعه واقع شده نارسائیهای مربوط به یادگیری اجتنابی است .
مشاهدات کلک لی به ویژه حاکی از آن است که افراد ضداجتماعی در یادگیری اجتنابی دچار نارسائی هستند . افراد عادی به سرعت می آموزند که اوضاع و احوال را پیش بینی کنند و از موقعیتهای تنبیه کننده بپرهیزند . اما افراد ضد اجتماعی ،شاید به دلیل کم انگیختگی و دلواپسی پایین ،در چنین مواردی قصور می ورزند .
موضوع دیگری که در زمینه نارسائیهای یادگیری درافرادضداجتماعی بررسی شده ،فوریت نتایج است . بدین معنی که هرقدر فاصله زمانی بین یک رفتار و نتایج حاصل ازآن بیشتر باشد ،ادراک ارتباط بین آن رفتار و نتایج آن مشکلتر است . بعضی از افراد در مقایسه با افراد دیگر در ادراک و حفظ ارتباط بین دو حادثه پس از یک فاصله زمانی معین ،با مشکلات بیشتری مواجه اند . ممکن است افراد ضد اجتماعی جزءاین گروه افراد باشند .زیرا تنبیه معمولا”مدتی پس از وقوع جرم به مرحله اجرا درمی آید . افراد ضداجتماعی معمولا”از تنبیه ها هراسی ندارند .
رابطه وراثت و شخصیت ضداجتماعی
احتمال این که اختلال ضد اجتماعی ریشه ژنتیک داشته باشد از قدیمی ترین باورهاست که مورد توجه قرار گرفته است . اطلاعات مربوط به عامل زیست شناختی در رفتار ضداجتماعی جالب ولی پیچیده است . در اینجا نخست بررسیهای مربوط به دوقلوها ارائه می شود ،آن گاه مطالعات مربوط به مردانی که یک کروموزوم y اضافی دارند ،مطالعات مربوط به رابطه بین عوامل زیست شناختی و جنایت است . همان گونه که قبلا”ذکرشد،جنایت لزوما”همراه و مترادف با ضداجتماعی نیست . در سطور بعدتاآنجا که یافته ها و مطالعات اجازه دهند . فرق این دو را مشخص خواهیم کرد.
بررسی دوقلوها
براساس مجموعه ای از بررسیها و مطالعات مربوط به میزان جرم و خلافکاری در میان دوقلوهای یک تخمکی ودو تخمکی آشکار شده است که یک رابطه قوی بین مجرمیت و عوامل ژنتیک وجود دارد . دریکی از این بررسیها معلوم شده است که ۹۶ درصد از ۲۱۶ دوقلوی یک تخمکی مرتکب جرم وجنایت شده اند ؛درحالی که فقط ۳۳ درصد از دوقلوهای دو تخمکی همجنس ،جرم و جنایتهای مشابهی را انجام داده بودند .این مطالعات تاثیرات ژنتیک را بر جنایتکاری این افراد مورد تاکید قرار می دهند . بدیهی است که عامل محیط را نباید نادیده گرفت ،زیرا میزان جنایتکاری دربین دوقلوهای متضاد ۱۶ درصد یعنی کمتر از نصف میزانی است که در دوقلوهای همجنس ملاحظه گردیده است . این تفاوت در میزان تطابق ،تاثیرات محیطی را بر جنایتکاری نشان می دهد (کلانینگر ودیگران ،۱۹۷۸، سیگواردسون ،۱۹۸۲ ).
بررسیهای فرزند خواندگی
وقتی که کودکان توسط والدین واقعی خود پرورش می یابند تاثیرات ژنتیک را از تاثیرات محیط رشد آنان نمی توان تفکیک کرد اما در مطالعات کودکان فرزند خوانده این تاثیرات قابل تکنیک است . دریک بررسی که از سوابق جنائی افراد فرزند خوانده در دانمارک به عمل آمد ،بدین ترتیب بود که اسامی آنان و اسامی والدین واقعی و غیر واقعی آنان از اداره ثبت احوال گرفته شد آن گاه سوابق جنائی این کودکان فرزندخوانده با والدین واقعی و غیر واقعی مورد مقایسه قرار گرفت . کمترین میزان جنایتکاری مربوط به کودکان بودکه پدران واقعی و پدران غیرواقعی آنان سابقه جنائی داشتند ولی پدران غیر واقعی آنها چنین سابقه ای نداشتند ،نسبت به گروه قبلی به طور قابل ملا حظه ای افزایش نشان می داد . برعکس هنگامی که پدران غیر واقعی کودکان دارای سابقه جنایتکاری بودند ولی پدران واقعی مرتکب هیچ جرمی نشده بودند ،درصد جنایتکاری کودکان پایین بود . این موضوع نشانگر آن است که تمایل به ارتکاب اعمال جنائی ارثی است . جالب است که بالاترین درصد وقوع جنایت مربوط به کودکانی بود که هم پدران واقعی و هم پدران غیر واقعی آنان سوابق جنایتکاری داشتند . توجیه این موضوع چنین می تواند باشد که این کودکان تمایل به جنایتکاری را از پدران واقعی خود به ارث برده و رفتارهای جنائی را از پدر خواندگان خود آموخته اند (کلا نینگر ،۱۹۸۷ ).
اضافه بودن کروموزوم y
این اعتقاد وجود دارد ،مردی که دارای کروموزوم اضافی y است تمایل به رفتارهای جنایی و تجاوزگرانه دارد . در واقع ۵/۱ درصد از جنایتکاران و متخلفان که مورد بررسی واقع شده اند ،دارای کروموزوم اضافی y بوده اند . شواهد دیگر نشانگر آن است که مردان دارای yاضافی ،بیش از محکومان عادی مرتکب جنایت شده اند . علت این امر چنین بیان شده است :افرادی که دارای کروموزوم yاضافی هستند ،نسبت به مردان عادی از هوش کمتری برخوردارند وشاید این افراد به دلیل هوش کمتر به سختی بتوانند در برابر وسوسه های خود مقاومت کنند . احتمال دیگر این است که مردان دارای کروموزوم yاضافی و هوش کمتر ،نه تنها جرم بیشتری مرتکب شده محکومیت بیشتری دارند ،بلکه از مواردی هستند که بیشتر از افراد عادی مورد بررسی واقع می شوند .