این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 45 صفحه می باشد.
فهرست مطالب
مقدمه ۵
تعاریف رضایت شغلی ۶
رضایت شغلی و نظریه برابری، پیمان روانشناختی و انگیزش ۱۱
رضایت شغلی و انگیزش ۱۴
نظریه های انگیزش و رضایت شغلی ۱۵
۱- گروه اول: تئوریهای محتوایی ۱۶
۱- الف: تئوری سلسله مراتب نیازهای آبراهام مزلو ۱۶
۱- ب- تئوری دو عاملی “انگیزش بهداشت” فردریک هرزبرگ ۱۷
۱- ج- نظریه ارضای نیاز مارتین ولف ۱۸
۱د- تئوریی نیاز به موفقیت ( کامیابی ) دیوید مک کللند ۱۹
۱- هـ – نظریه X و Y داگلاس مک گریگور ۲۰
گروه دوم: تئوریهای فرآیندی ۲۰
۲- الف- تئوری شرطی کردن رفتار ( مشروط به نتیجه) ۲۰
۲- ب- تئوریهای انتظار ۲۴
۲- ب- ۱- تئوری انتظار “ویکتور و روم” ۲۴
۲- ب – ۲ مدل لاولر – پرتر ۲۵
۲-ج – تئوری برابری ۲۶
۲-د- تئوری هدف ۲۷
رضایت شغلی، انگیزش و طراحی شغل ۲۸
عوامل تعیین کننده رضایت شغلی ۳۲
الف-۱- عوامل درون سازمانی ۳۲
الف:۱- کارهایی که هماورد طلب هستند ۳۲
الف-۲- یکسانی حقوق و مزایا و ترفیعات عادلانه ۳۲
الف-۳- شرایط مناسب محیط کار ۳۲
الف-۴- ارتباط مناسب با مدیر مافوق، همکاران و ارباب رجوع ۳۳
الف: ۵- ویژگیهای شخص و تناسب شغل با فرد ۳۳
الف-۶- ساختار و اندازه سازمانی مناسب ۳۳
الف-۷- هدف سازمانی رضایتبخش و سودمند بودن دستگاه ۳۴
ب- عوامل بیرون سازمانی ۳۴
۱- ب: نقش شرایط اقتصادی جامعه و رضایت شغلی ۳۴
۲- ب: نقش اتحادیه ها در رضایت شغلی ۳۵
۳-ب: رابطه خود کارسازی اداره و رضایت شغلی ۳۵
اثرات رضایت شغلی بر عملکرد کارکنان ۳۶
الف- رضایت شغلی و بهره وری ۳۶
ب- رضایت شغلی و غیبت ۳۸
ج- رضایت شغلی و جابه جایی کارکنان ۳۸
منافع حاصل از سنجش رضایت شغلی ۴۰
۱- کمک به تعیین خشنودی شغلی کلی ۴۰
۲- کمک به بهبود ارتباطات ۴۰
۳- کمک به بهبود نگرش ۴۱
۴- کمک به تعیین نیازهای آموزشی ۴۱
۵- بهره های اتحادیه های کارگری ۴۱
۶- کمک به برنامه ریزی دگرگونیها ۴۱
روشهای سنجش رضایت شغلی ۴۲
شاخصهای رضایت شغلی ۴۲
مقدمه :
به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران، از میان همه مفاهیمیکه روانشناسان و متخصصان رفتار سازمانی و مدیریت در موقعیتهای سازمانی مختلف مطالعه کرده اند، رضایت شغلی از مهم ترین زمینه های پژوهشی بوده است به همین دلیل دیدگاه ها و مفهوم سازی های[۱] متعدد و گاه متناقض درباره آن شکل گرفته و توسعه یافته است. این مفهوم تلاشهای نظری و بنیادی بسیاری را به خود معطوف ساخته و نیز در تمامیسطوح مدیریت و منابع انسانی سازمانها اهمیت یافته است. اهمیت رضایت شغلی از یک سو به دلیل نقشی است که در پیشرفت سازمان و نیز بهداشت و سلامت نیروی کار دارد و یکی از عوامل بسیار مهم در ایجاد نگرش مثبت در فرد نسبت به کارش میباشد و به اعتقاد برخی صاحبنظران کارکنانی که از کار خود رضایت دارند در مقایسه با آنان که احساس رضایت نمیکنند بازدهی یا تولید بیشتری دارند و از دیگر سو به این علت است که علاوه بر تعاریف متعدد و گاه پیچیده، محل تلاقی بسیاری از حوزه های علمیمانند روانشناسی، جامعه شناسی، مدیریت و حتی اقتصاد و سیاست بوده است ( لاوسون[۲]و شن[۳]، ۱۹۹۸ )
درباره رضایت شغلی نظریه های گوناگونی ارائه شده است اما میتوان گفت تعالی آنها رضایت شغلی را بر پایه این سه محور قرار میدهند:
۱- توقعات و انتظارات افراد در زمینه موقعیتهای واقعی، ۲- میزان بر آورده شدن نیازهای جسمیو روانی، و ۳- سطح ابقای ارزشهای مهم ( نیوتن و کینان[۴]، ۱۹۹۱). از این رو عوامل متعدد و متنوعی زمینه ساز و ایجاد کننده رضایت شغلی میباشند. این عوامل را میتوان از ویژگیهای شخصیتی، احساسات عاطفی و حالتهای هیجانی که جنبه های درونی نامیده میشود تا شرایط و ویژگیهای سازمانی، اجتماعی و فرهنگی که جنبه های بیرونی به حساب میآید، مرتب کرد ( تت و مییر[۵]، ۱۹۹۳). در زیر به تعدادی از این تعاریف اشاره میگردد.
تعاریف رضایت شغلی :
رضایت شغلی از دیدگاه های گوناگون تعریف نموده اند که ذیلاً به چند مورد اشاره میشود:
– مطالعه رسمی رضایت شغلی با مطالعات هاثورن[۶] در اوایل دهه ۱۹۳۰ شروع و از آن پس بطور گسترده مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت در اصل رضایت شغلی به این دلیل اهمیت یافت که طرفداران اولیه رویکرد روابط انسانی، مدیران را قانع کردند که کارگر خوشحال، کارگر سود آور است.
– تلاش کلاسیکها برای تعریف رضایت شغلی در سال ۱۹۵۳ توسط رابرت هاپاک[۷] انجام شد. وی میگوید رضایت شغلی مفهومیپیچیده و چند بعدی است که با عوامل روانی، اجتماعی و جسمانی ارتباط دارد. تنها یک عامل موجب رضایت شغلی نمیشود. فرد با تاکیدی که به عوامل مختلف از قبیل میزان درآمد، ارزش اجتماعی شغل، شرایط محیط کار و اشتغال در زمانهای متفاوت دارد به طرق گوناگون از شغلش احساس رضایت میکند ( هوی و میسکل، ۱۳۷۱، ص۲۷۶).
– شرتزر[۸] معتقد است رضایت شغلی به معنای دوست داشتن وظایف مورد لزوم یک شغل، شرایطی که در آن کار انجام میگیرد و پاداشی که برای انجام آن دریافت میشود و اینکه نیازهایش تا چه حدودی با انجام فعالیتهای شغلش برآورده میشود.
– هرسی و بلانچارد[۹] معتقدند رضایت شغلی تابعی است از سازگاری انتظارات سازمانی با نیازهای سرشت کلی فرد، در حالی که این دو توافق و تعادل داشته باشند، رفتار بطور همزمان برآورنده انتظارات سازمان و نیازهای فرد است یعنی اثر بخشی و رضایت تواماً حاصل میگردند.
– ویکتورو روم[۱۰] میگوید رضایت شغلی یک نوع برداشت ذهنی است که فرد نسبت به شغل خود دارد و انجام یک نوع رفتار سازمانی است.
بنابراین رضایت و انجام کار در اثر عوامل کاملاً متفاوت بوجود میآیند.
– هایلین[۱۱](۱۹۶۶)، میگوید که رضامندی شغلی یک پدیده احساسی است که یک کارمند درباره شغل خود میتواند بدست آورد. بنابراین رضایت شغلی زمانی حاصل میشود که کارکنان از طبیعت کار خود رضایت داشته باشند از حقوق و مزایای خود راضی باشند، فرصتهای مناسبی برای ارتقا و ترفیع داشته باشند و از همکاران و سرپرستان خود نیز راضی باشند. لذا رضایت شغلی یک پدیده فردی است.
– فردلوتانز[۱۲] رضایت شغل را یک حالت عاطفی مثبت یا خوشایند میداند که حاصل ارزیابی فرد از شغل یا تجارب شغلی اش میباشد، وی اضافه مینماید رضایت شغلی نتیجه ادراک کارکنان از آنچه بنظرشان مهم است و شغلشان آنرا خوبی فراهم کرده میباشد.
– فیشروهانا[۱۳] (۱۹۳۹)، رضایت شغلی را عاملی روانی قلمداد مینمایند و آنرا نوعی سازگاری عاطفی با شغل و شرایط اشتغال میانگارند، یعنی اگر شغل مورد نظر لذت مطلوب را برای فرد تامین نماید در اینحالت فرد از شغلش راضی است در غیر این صورت فرد شروع به مذمت شغل مینماید و در صدد تغییر آن بر میآید.
– کیت دیویس ونیوا ستروم[۱۴] (۱۹۸۹)، رضایت شغلی را مجموعه ای از احساسهای سازگار یا ناسازگار میدانند که کارکنان با آن احساسات به کار خود مینگرند، وقتی کارکنان به سازمان میپیوندند مجموعه ای از خواستها، نیازها، آرزوها و تجربه های گذشته را با خود به همراه میآورند و رضایت شغلی نشان از همسویی توقعات انسان با پاداشهایی است که کار برای او فراهم میکند.
– رابینز[۱۵] (۱۹۴۳) معتقد است، رضایت شغلی نگرش کلی فرد نسبت به شغلش است و ابراز رضایت یا نارضایتی از آن کار یک نتیجه کلی از مجموعه ای از ارکان متفاوت است که در مجموع شغل وی را تشکیل میدهد به عبارت دیگر ر ضایت شغلی عبارتست از «تفاوت بین پاداشهایی که کارگر، یا کارمند دریافت میکند و مبلغی را که به باور او باید دریافت کند» پس رضایت شغلی نمایانگر نوعی نگرش است ونه رفتار.
– فلدمن و آرنولد[۱۶] رضایت شغلی را مجموعه گرایشهای مثبت افراد نسبت به شغل دانسته و معتقدند وقتی گفته میشود یک فرد از شغل خود رضایت بالایی دارد، در حقیقتمنظور این است که وی به طور کلی به میزان زیاد شغل خود را دوست دارد و توانسته است از طریق شغلش نیازهای خویش را تامین نماید و در نتیجه احساسات مثبتی نسبت به آن دارد.
– چستربارنارد[۱۷]معتقد است که رضایت شغلی باعث تداوم همکاری فرد و سازمان میگردد. خشنودیهای ویژه ای که انسان را بر میانگیزد تا تلاشهای خود را برای کمک به یک سازمان بکار برد از مزایایی است که در برابر معایب برخواسته از این همکاری ناشی میشود. هرگاه مسئولیتهایی که سازمان به عهده افراد میگذارد زیاد باشد، مزایای سازمان باید فراوان و برانگیزنده باشد.
مقاله رضایت شغلی