لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
مولانا و عشق
کریم زمانی مفسر گنجینه معنوی مولانا، درخصوص سه دیدگاه مختلف به زندگی در کتب ادبی اشاره دارد: دیدگاه اول نگاه منفی مطلق به زندگی است، دیدگاه دوم نگاه سطحی و ظاهری است و دیدگاه سوم نگاه حقیقی به زندگی است. در نگاه اول که زاویه دید به زندگی منفی است عالم خلقت و کارگاه هستی از صدر تا ذیل همه ماتم و فتنه هستند و مدام از فلک و چرخ هستی سنگ فتنه می بارد، در دیدگاه این افراد دنیا گویی مطبخی است که همه آدم ها به این قصد وارد آن می شوند که طعامی بخورند اما در این مطبخ چیزی به جز دود وجود ندارد، چشم ها سرخ می شود و به اشک می نشیند، سینه ها به سرفه می افتد و نفس ها بند می آید و با همین حال پریشان مطبخ دنیا را ترک می کنند و گروه جدیدی از انسان ها وارد دنیا می شوند و باز این داستان تکرار می شود. نگاه این افراد، منفی مطلق به زندگی است که همه چیز به ماتم و غم می انجامد و به جز این نیست اما این نقاب ها و شیشه های تیره را باید برداشت چرا که جهان ناسوت دائم در تغییر و تحول است همان طور که نامش جهان است و معنی جهنده دارد، کمیت و نسبیت دنیا سبب می شود که هیچ یک از انسان ها روی کره زمین در یک لحظه و یک زمان، از هر حیث کامروا نشوند و نتوانند آنچه را می خواهند به دست آورند. وی سپس به دیدگاه مولانا نسبت به نگاه افراد منفی نگر پرداخت و اظهار داشت: نسبیت این زندگی به گونه ای است که همه خواسته ها و آرزوهای انسان تحقق نمی یابد.
زمانی به دیدگاه دوم که نگاه سطحی به زندگی است پرداخت و یادآور شد: در این دیدگاه با انسان هایی مواجه هستیم که نگاهی سطحی و ظاهری به زندگی دارند و این جهان را در حد عیش ونوش و استراحت های معمولی می بینند. در ادبیات ما نیز اگر زندگی را در آثار منوچهری، عنصری و فرخی بکاویم به چنین دیدگاهی می رسیم که به همین مقدار که خوشی های دنیوی حاصل شود، بسنده کنیم. وی به دیدگاه سوم که نگاه حقیقی به زندگی از دید مولاناست اشاره کرد و اذعان داشت: نگاه مولانا نه مانند کسانی است که جهان را منفی تفسیر می کنند و امور زندگی را غم آفرین و فاجعه آمیز و دنیا را پر از اندوه و ماتم می بینند و نه نگاه افرادی که زندگی را در حد خوشی های ظاهری تمام شده می بینند بلکه نگاهی حقیقی به زندگی است و اگر نمی گویم نگاهی واقعی، به این دلیل است که حقیقت بینی مرتبه بالاتر و والاتر از مرتبه واقعیت بینی است. مولانا از سویی مرگ ومیر و جنبه های غم آفرین زندگی را دیده و از سوی دیگر نیز خوشی ها و عیش و نوش دنیا را مشاهده کرده اما هیچ کدام را حقیقت این زندگی نمی شمارد چون از جایگاه عشق و عاشقی به کل هستی نگاه می کند. ماتم و غم برایش معنا دارد و قابل تفسیر است. مولانا مرتبه عاشقی خود را به عشق بلبل نسبت به گل و بوستان تشبیه می کند اما در این تشبیه و کلام می بیند که حق مطلب ادا نمی شود، بنابراین ترقی موضوع و مثال می دهد و این یکی از سبک های بیان مولانا است که در آن مهارت بالایی دارد و از این گونه سبک ها در سراسر مثنوی مشاهده می شود. ترقی موضوع در تمثیل عشق بلبل نسبت به گل در اینجا است که می گوید این چه بلبلی است که باغ را تا وقتی که سرسبز و خندان است می خواهد و زمانی که یغماگران سپاه خزانی پاییز به باغ و بوستان حمله می کنند و درختان را بی برگ و بار می کنند بلبل می گریزد زیرا رفیق نیمه راه است و فقط نعمت را می خواهد و از نقمت می گریزد. عاشق حقیقی در راه رسیدن به معشوق برین مشکلات را در مسیر می بیند و بر هر بلا و قهر و لطف یک مرحبا و خوشامد می گوید. اسباب و زمینه های غم و ماتم برای همه انسان ها است و از شاه و گدا فرق نمی کند مسئله مهم سخره ماتم شدن است که نباید در برابر اندوه و ماتم تسلیم شد. کریم زمانی شارح مثنوی به زوایای گوناگون دیدگاه مولانا در باب زندگی
تحقیق عشق در دیگاه مولانا