دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
صبح از خواب بیدار شد ، گیج بود در باره کتاب فروشی هایی که کتاب مذهبی دارن می پرسید. هر چی پرسیدیم چی شده جواب نداد .
گذشت تا عصر . عصر که از در خونه وارد شد دیدم دو جلد کتاب دستشه . وقتی نگاه کردم دیدم حماسه حسینی شهید مطهریه .
تازه دو ریالیم افتاد . وقتی بهش گیر دادم گفت دیشب آقایی رو در خواب دیدم با چهره ای نورانی مثل سریال امام رضا نواهای اطراف بهم میگفت این امام زمانه . آقا جلو اومد ابهتش وجودم رو گرفته بود بهم رو کرد و گفت : برو کتاب حماسه حسینی شهید مطهری رو بخون " و بعد از خواب بیدار شدم .
وقتی جملش تموم شد چشماش پر از اشک شد و رفت .
این خاطره رو یکی از نزدیکانم درباره بردارش می گفت ، با خودم گفتم :
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست
------------------
محرم اومده بود و هیچ مطلبی متناسب به این ماه عزیز و وقایعش پیدا نکرده بودم تا گوشه ای از وظیفه خودم رو ادا کنم تا اینکه این خاطره یادم اومد. هر چند نتونستم خودم همه کتاب رو بخونم اما گفتم شاید عزیزی اراده اش از من قوی تر باشه اون رو بخونه و و بشارتی از این اشارت نصیبش بشه .
هنوز شیعه و حسینی نیستیم
تلنگری خوردم و دیدم نه هنوز شیعه هستیم و نه هنوز حسینی .
به علی و جوانمردی اش نگاه کردم به او که تمام حرکات و سخنان و جنگهایش برای خدا بود .
او که خود را برای گرسنگی دیگران نمی بخشد .
او که با اهل بیت مطهرش طعام خود را با وجود گرسنگی به مسکین و یتیم و اسیر می بخشند .
او که برای پایداری دین از خلافت گذشت و تا به سراغش نیامدند خلافت امور را در دست نگرفت .
ّبه خودمان می نگرم!
به خودمان که هر عملی را برای مصلحت خود انجام می دهیم نه خدا و دین!
به خودمان که از گرسنگی همسایه مان خبر نداریم !
به خودمان که به دقیقه ای صبر پشت ترافیک توانمان نیست و چه حرفها که نمی زنیم و کارها که نمی کنیم !به ما که مصلحت دین و مملکت خود را بر خود ترجیح نمی دهیم و برای کسب قدرت آبرو و دین دیگران را زیر سوال می بریم !
به ما که برای توجیح اعمال خود گذشتگان و دیگران را محکوم می کنیم !
به حسین ، عباس و زینب می نگرم
به آنان که خود سرمشق خصلتی نیکو در آزادی و آزادگی هستند به آن بزرگ اندیشان آزاد اندیش که دین و انسانیت را به دنیا نفروختند .
به حسین می نگرم
به او که دست سربازی که بر اثر دستپاچگی بر زمین خورده و یارای حمله ندارد را می گیرد و می گوید : بلند شو و از نو حمله کن نبرد ما نابرابر است .
به خودمان می نگرم
به خودمان که برای مقابله بر حریف یا کسب پست و مقامی بالاتر به هر عمل ضد انسانی و ضد اخلاقی دست می زنیم !
عباس را می نگرم که آب بر آب می ریزد و خودمان را که به خاطر غذایی شاید رایگان چه کارها که نمیکنیم !زینب را می بینم با کوله باری از غم و محنت که جز زیبایی چیزی نمی بیند و ما که با هر حادثه ای بس کوچک ، خدا را کافر می شویم !
از این که بگویم شیعه هستم خجالت می کشم چون شیعه بودن درخور انسانهایی بزرگ است .
از پا گذاشتن در مجالس عزای حسین شرم دارم که آن ، جای رهروان و فدائیان واقعی حسین است
چگونه می توان از چیزی حرف زد و مدعی شد که نه در عمل ، حتی در فکر هم با آن هم سو نیستیم ؟
چگونه فردای قیامت در برابر انان به توجیح این ادعا بپردازیم ؟
به نظرم باید شیعه و حسینی بود تا از او حرف زد .
چگونه زبان از چیزی که در دل و عمل نیست سخن بگوید ؟
پس خاموش باید بود و در رسیدن به ادعا کوشا
سبز و بارانی باشید
+ نوشته شده در پنجشنبه نهم اسفند 1386ساعت 14:18 توسط محب | 2 نگاه
خدا را شکر!!!!
خدا را شکر که مالیات می پردازم ........ این یعنی اینکه من شغل دارم و بیکار نیستم .
خدا را شکر که باید ریخت و پاشهای بعد از مهمانی را جمع کنم ........ این یعنی اینکه من در میان دوستانم بودم .
خدا را شکر که لباسهایم کمی تنگ شده اند ........ این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم .
خدا را شکر که در پایان روز از خستگی می افتم ........ این یعنی توان سخت کار کردن را دارم .
خدا را شکر که باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز کنم ........ این یعنی من خانه ای دارم .
خدا را شکر که جایی برای پارک نمودن پیدا کردم ........ این یعنی من ماشینی دارم .
خدا را شکر که سر و صدای همسایه ها را می شنوم ........ این یعنی توانایی شنیدن دارم .
خدا را شکر که این همه شستنی و اتو کردنی دارم ........ این یعنی من لباسی برای پوشیدن دارم .
خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار می شوم ........ این یعنی بیاد آورم که اغلب اوقات سالمم .
خدا را شکر که خرید سال نو جیبم را خالی می کند ........ این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم .
خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم ........ این یعنی هنوز زنده ام .
خدای مهربان من ، شکرگزارتم به خاطر آنکه هنوز می توانم ترا نیایش کنم و سپاسگذار تو باشم .
خدایا شکر به خاطر آنکه وقتی سال نو به خانه پدری رفتم پدر و مادرم در را به رویم گشودند و شکر از اینکه بر سر سفره ای جمع شدیم که خواهر و برادرم در سلامتی بودند .
خدایا شکر به خاطر اینکه فرزندی خوب و سالم به من بخشیدی که هوش و خلاقیتش مرا به وجد می آورد ، او گل همیشه بهار وجودم است و خنده ها و بازیهایش ، شادمانی و روح خانه من است .
خدایا شکر به خاطر دوستان خوبی که با کلمات حکمت آمیزشان روحم را جلال می بخشند و سطح دانشم را با معلوماتشان بالا می برم .
شکر به خاطر این دریچه ای که به رویم باز کردی تا در خانه خود بتوانم از اندوخته های دیگران بهره ببرم و شکر به خاطر تمام نعمت هایی که به من بخشیدی و هنوز درک و فهمم بدان حد نرسیده که انها را درک کنم .
و در آخر شکر به خاطر بزرگترین نعمتت ، که آن داشتن خدای آرامش بخشی چون تو است ،خدای بی نظیری چون توست ، و من امیدوارم به تو که در واپسین دم حیاتم مرا جزء رستگارانت قرار دهی .
ناهید عباس پور
منبع : نشریه قرآنی بشارت شماره ۵۸
+ نوشته شده در جمعه بیست و ششم بهمن 1386ساعت 20:7 توسط محب | 5 نگاه
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
صبح از خواب بیدار شد ، گیج بود در باره کتاب فروشی هایی که کتاب مذهبی دارن می پرسید. هر چی پرسیدیم چی شده جواب نداد .
گذشت تا عصر . عصر که از در خونه وارد شد دیدم دو جلد کتاب دستشه . وقتی نگاه کردم دیدم حماسه حسینی شهید مطهریه .
تازه دو ریالیم افتاد . وقتی بهش گیر دادم گفت دیشب آقایی رو در خواب دیدم با چهره ای نورانی مثل سریال امام رضا نواهای اطراف بهم میگفت این امام زمانه . آقا جلو اومد ابهتش وجودم رو گرفته بود بهم رو کرد و گفت : برو کتاب حماسه حسینی شهید مطهری رو بخون " و بعد از خواب بیدار شدم .
وقتی جملش تموم شد چشماش پر از اشک شد و رفت .
این خاطره رو یکی از نزدیکانم درباره بردارش می گفت ، با خودم گفتم :
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست
------------------
محرم اومده بود و هیچ مطلبی متناسب به این ماه عزیز و وقایعش پیدا نکرده بودم تا گوشه ای از وظیفه خودم رو ادا کنم تا اینکه این خاطره یادم اومد. هر چند نتونستم خودم همه کتاب رو بخونم اما گفتم شاید عزیزی اراده اش از من قوی تر باشه اون رو بخونه و و بشارتی از این اشارت نصیبش بشه .
سبز و بارانی و حسینی باشید
+ نوشته شده در جمعه دوازدهم بهمن 1386ساعت 11:57 توسط محب | 5 نگاه
دروغ در روایات اسلامی
اینک به بیان پاره ای از روایات در نکوهش دروغ می پردازیم
دروغ در ردیف شرک به خدا
رسول گرامی اسلام (ص) فرمود :
« آیا شما را از بزرگترین گناهان خبر ندهم ؟ بزرگترین گناه شرک به خدا و بد رفتاری نسبت به پدر و مادر و دروغ گفتن است .» « جامع السعادات ، ج2/ص322 »
دروغ کلید گناهان
حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود :
« تمام پلیدیها در خانه ای نهاده شده و کلید آن دروغ است. » « جامع السعادات ، ج2/ص322 »
دروغ از شراب بدتر است
حضرت امام محمد باقر (ع) فرمود :
« خداوند متعال برای شر و بدی قفلهایی قرار داده و کلید ان قفلها شراب است و دروغ از شراب هم بدتر است. » « وسائل الشیعه ، ج8/ص572 ؛ اصول کافی ؛ اصول کافی ج2/ص339، حدیث 3»
دروغ سبب خرابی ایمان
حضرت امام محمد باقر (ع) فرمود :
« دروغ ویران کننده ایمان است » « بحار الانوار چاپ بیروت ، ج 69 / ص247 »
دروغ و روسیاهی
رسول گرامی اسلام (ص) فرمود :
« از دروغ گفتن خودداری کنید زیرا انسان را روسیاه می کند » « مستدرک الوسائل ، ج2/ص100 »
دروغ با ایمان سازگار نیست
« امام رضا (ع) روایت می کند که از پیامبر اکرم (ص) سوال شد : آیا انسان با ایمان ممکن است ترسو باشد ؟ فرمود : آری . سوال شد : امکان دارد بخیل باشد ؟ فرمود : آری . آیا ممکن است دروغ گو باشد ؟ فرمود : نه . » « وسائل الشیعه ، ج 8 /ص 573 ؛ جامع السعادات ، ج 2 / ص322 »
دروغگو از درگاه خدا طرد می شود
امام سجاد (ع) در مقام نیایش می گوید :