لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
ام وهب، همسر عبدالله بن عمیر الکلبی
ام وهب» دختر «عبدالله» و همسر «عبدالله بن عمیر الکلبی» و مادر «وهب نمریه قاسطیه» است.(1) او وارد معرکه جنگ شد، در حالی که به شوهر خود میگفت: «پدر و مادرم فدای تو، آری، تو ای مرد در راه پاکان نسل محمد(صلی الله علیه و آله) مبارزه کن» عبدالله،- شوهر او هر چه کرد تا همسرش را به خیمه برگرداند موفق نشد. آن زن پیراهن همسرش را میکشید و میگفت: «تو را رها نمیکنم تا با تو کشته شوم.» امام با مشاهده او فرمود: از خاندان پیامبرتان جزای خیر ببینید، به خیمه برگرد چون بر زنان و بانوان جهاد واجب نیست. پس او به جانب خیمهگاه بازگشت.(2)
روز عاشورا پس از حمله شمر و یارانش به جانب چپ سپاه امام، «عبدالله بن عمیر کلبی» به اسارت گرفته شد و به شهادت رسید. بعد از شهادت وی ناگهان همسر باوفایش، ام وهب خود را به بالین او رسانید و در کنار او نشست. خون از صورت او برگرفت و این گونه میگفت: «بهشت بر تو گوارا باد، از خداوندی که بهشت را روزی تو گردانید طلب میکنم که مرا همنشین با تو قرار دهد.»(3)
مبادا به هنگام ظهور مهدی(عج) تازه مسلمانان با صلابتتر از ما به میدان آیند!
ام وهب
اولین زن شهیده در کربلا در عاشورا سال 61 هجری قمری، ام وهب همسر «عبدالله بن عمیر کلبی»، از طایفه «علیم» است. قیام حسینی سال 60 هـ.ق زمانیکه حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام با یزید بن معاویه (حاکم بنی امیه) بیعت نکرد و علیه او قیام نمود با اصحاب و یارانش در سرزمین کربلا (در عراق) به جنگ با یزیدیان پرداخت. این جنگ در روز دهم محرم سال 61 هجری قمری بر پا شد. ام وهب در کربلا در این جنگ، یکی از یاران حسین بن علی (ع) عبدالله بن عمیر کلبی است که از جوانان حماسی و از شیعیانی بود که به اتفاق همسرش «ام وهب» به کربلا آمد و به امام حسین (ع) ملحق شد و در روز دهم محرم (عاشورا) سال 61 هـ.ق در جنگ با دشمنان حسین بن علی شهید شد. ام وهب همسر عبدالله که در این جریان حماسی و قیام حسینی شوهرش را همراهی کرد و با اصرارش از کوفه به کربلا آمد، روز عاشورا وقتی شوهرش به میدان رفت، او نیز به میدان شتافت تا شوهر را یاری کند، روی حس همکاری، عمودی را گرفت و به طرف شوهر آمد و گفت خاندان من به فدایت، برای این ذریه پاک رسول خدا، جنگ کن و از او دفاع نما!! شوهرش (عبدالله) خواست تا او را از میدان برگرداند ولی «ام وهب» با آنچنان شوری که دلش را آتش زده بود، نمی توانست، خودداری کند لذا به شوهرش رو کرد و گفت: من هرگز ترا وا نمی گذارم، دوست دارم که با تو بمیرم، که آن موقع امام حسین علیه السلام شخصا مانع او شد و فرمود بر زنان جهاد نیست. خدایت رحمت کند و با زبان تشکر او را برگرداند.
ام وهب، شهید می شوداو که در میان خیمه ها بوده بعد از شهادت همسرش خود را به بالین او رساند و خاک و خون از صورتش پاک کرد و در همان حال چنین می گفت: «هنیئالک الجنه، اسئل الله الذی رزقک الجنه...» ترجمه: بهشت بر تو گوارا باد، از خدایی که بهشت را به تو ارزانی کرد می خواهم که مرا نیز در آنجا با تو همنشین کند. در همان موقع، به دستور «شمر بن ذی الجوشن» یکی از غلامانش بنام «رستم» با گرزی به «ام وهب» حمله کرد و آن را به سر او زد و سرش شکست و در همانجا به شهادت رسید و جسدش در کنار پیکر همسرش به روی خاک افتاد.
تحقیق درباره ام وهب