
فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 31 صفحه
چکیده
ساختن خانههای اشرافی متعدد در قرن سیزدهم، مجالی را برای ظهور و نمایش زیبایی و ذوق ایرانی در خانه از طریق نقاشی فراهم کرد. نقاشیهای دیواری، نقاشی روی گچ و شیشه و ... هر یک دارای جنبهی زیباییشناسی است که با زبان مشترکی با معماریِ آن دوره در بنا تجلی نموده است. هر دو هنر تلفیقی از سنت و نوشدن را به نمایش گذاشتهاند. ایران قرن سیزدهم آبستن ایرانی نو بود. خواستههایی که توسط عوامل درونزا و برونزا، بذرش در او نشانده شد تا جریانهای نوگرایی را پرورش دهد. خواستههای درونی جامعه و در عین حال مشاهدهی غرب به عنوان الگویی الهامبخش، چیزی را پدید آورد: ترکیبی از خود و دیگری که همچنان ایرانی بود.
این پژوهش در جستجوی تحول معماری خانه و نقاشیهای به کار رفته در تزئینات خانه، در ایران قرن سیزدهم میباشد و خصوصیات مشترک نقاشیهای به کار رفته در تزئینات خانههای اشرافی آن دوره و فضای معماری آن بناها را میجوید. در حالیکه زیربنای سیاسی-اجتماعی و مقاصد زیباییشناسی این دو را در فرهنگ ایرانیان عصر قاجار مورد ملاحظه قرار میدهد. به این ترتیب با استفاده از روش تحقیق تفسیری- تاریخی به گردآوری مطالب میپردازد به گونهای که امکان ”درگیرشدن“ با متن رویداد گذشته فراهم شود.
نتایج این پژوهش نشاندهندهی چگونگی همسویی معماری و نقاشیهای به کار رفته در تزئینات آن برای ایجاد زبانی عامیانه در برقراری ارتباط با مردمی که آن را زیستهاند میباشد. به این منظور واژههایش را از میان واژگان خود و دیگری دستچین میکند تا فضایی یگانه را برای خانهی ایرانی قرن سیزدهم بیافریند.
مقدمه
نقاشی به عنوان بخش مهمی از تزئینات فضای معماری خانههای اشرافی، همزبان با معماری و دارای ویژگیها و مفاهیم و پیامهای مشترکی با آن میباشد. بدین ترتیب نه تنها نقاشی بخشی الحاقی به بنا تلقی نمیگردد، بلکه به نوعی کاملکنندهی آن میباشد. حضور تزئینات در معماری امروز همچنان مورد تقاضاست اما یافتن زبانی برای به کارگیری این تزئینات به ویژه نقاشی در آن، سخت مینماید. این تحقیق میتواند سرآغاز بحثی برای یافتن الگوهای به کارگیری تزئینات در معماری خانه باشد.
پیش از پرداختن به مفاهیم مشترک و در نهایت زبان مشترک معماری و نقاشی، ملاحظهی اهمیت حضور نقاشی و معماری با یکدیگر در فضای زیست ایرانی قرن سیزدهم، بااهمیت مینماید. در اینجا سؤالهایی شکل میگیرند؛ اگر خانه بدون نقاشیهایش تصور شود، چه اتفاقی روی خواهد داد؟ اگر نقش و نگارهای نما حذف شوند، در اینصورت چه چیزی از دست میرود؟ و حال اگر نقاشیها در کالبد معماری ارائه نشده باشند و یا معماری از دست برود و تنها نقاشی باقی بماند، آنگاه نقاشی چه ارزشی خواهد داشت؟ پاسخ به این سؤالها شاید در پیامی باشد که میبایست در فضای زیست ایرانی آن دوره تجلی مییافته تا هویت او را در کالبد بنایش نمایش دهد و اصالت انسانیاش را تشخص بخشد. در این بین برای درک پیام فضای زندگی خانه، همزبانی معماری و نقاشی در انتقال معنی و مفهوم ضروری بوده است.
تحقیق درباره بررسی زبان مشترک معماری و نقاشی در خانه های اشرافی دوره قاجار