این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 20 صفحه می باشد.
مقدمه
از روز اولی که شدم معلم تمام تلاشم این بود که هر چه توی کتاب های درسی است بریزم توی مغز بچه ها. اگر موفق می شدم پیروز بودم اگر نه، حرص می خوردم ،عصبی می شدم ، گاهی تنبیه و گاهی جریمه و...خلاصه باید به هر طریق ممکن مفاهیم را از کتاب به بچه ها انتقال می دادم. به یاد می آورم کودکی که الف را از پایین به بالا می نوشت و بابا را وارونه یا بچه ای که جدول ضرب حفظش نمی شد یا شاگردی که املایش خراب بود و متنی را بد و کند می خواند. همیشه فکر می کردم یا من کارم راخوب انجام نمی دهم یا این که بچه ها نمی خواهند یاد بگیرند؛ بازیگوشند، بی ادبند و پدر و مادر بی توجهی دارند .
چندین سال گذشت خدا می داند تو این مدت چه قدر بر سر دانش آموزان بیچاره فریاد کشیدم و چقدر خودم را اذیت کردم . مدت ها این شیوه ی آموزگاری من بود تا اینکه اولین بار دریک کارگاه آموزشی در شهر کرد از زبان دکتر محرم آقازاده با اصطلاح «اختلالات یادگیری» آشنا شدم.از آن موقع تصور دیگری نسبت به مقوله ی یادگیری و آموزش پیدا کردم و بسیار به موضوع علاقمند شدم . بعدها در منطقه کلاس ضمن خدمت چند ساعته ای گذاشتند و سی دی هایی از دکتر مصطفی تبریزی در ارتباط با اختلالات یادگیری توزیع نمودندو سرانجام در سال تحصیلی 90/89 مرکزآموزشی و توانبخشی مشکلات ویژه یادگیری( (L.Dشهر دایر شد و شدم مربی مرکز. چیزهای جدیدی آموختم؛ فهمیدم توی این سالهای آموزگاری چقدر بی راهه رفته ام.
حالا که با آزمون ادراک بصری بندر-گشتالت آشنا شده ام می فهمم چرا آن بچه ی معصوم قادر نبود دایره را بکشد یا حرف صاد را درست بنویسد.آن موقع تصور من این بود که هرشکل یا هر حرف را همانطور که من می بینم او هم می بیند.بسیار دیر شد اما چه قدر خوشحالم که بگویم:
دیگر هرگز بر سر کودکی که املایش ضعیف است داد نمی زنم.
دیگر هرگز کودکی راکه جدول ضرب حفظش نمی شود خنگ خطاب نمی کنم.
دیگر هرگز بچه ای که در خواندن مشکل دارد لال نام نمی گذارم.
چون یاد گرفتم، شاگردی که در املا پیشرفت نمی کرد ومحکومش می کردم به نوشتن مشق و رونویسی ؛ممکن است در حافظه دیداری، شنیداری یا دقت مشکل داشته است. حالا می فهمم که غلبه ی طرفی چیست و چه تاثیری می تواند در یادگیری داشته باشد. حالا می فهمم که هماهنگی حرکات ریز و درشت چقدر می تواند در پیشرفت دانش آموزان موثر باشد.حالا می فهمم مطالبی که در کتاب ریاضی بچه ها با عنوان بازی و ریاضی آمده بودند چقدر مهم بودند.حالا می فهمم چگونه بین چشم و دست بچه ها باید هماهنگی ایجاد کرد تا بتوانند یاد بگیرند بنویسند و رسم کنند.
ای کاش! همه ی آموزگاران دوره های تخصصی را در ارتباط با اختلالات یادگیری می گذراندندوهمه آنان نسبت به موضوع علاقمند می شدند.مطمئنم آن وقت،نه آموزگاری بر سر کودکی فریاد می کشید.نه دانش آموزی خنگ و کودن و لال خطاب می شد.
بیان مسئله
همیشه در کلاسهای ما تعدادی دانش آموز وجود دارد که با صبر و وتحمل، ساعت های درسی را می گذرانند و خسته و مضطرب از این ساعتها بهره ای نمی برند . بر چسب کودن وعفب مانده می خورند،دچار افسردگی می شوند ودر نهایت، ترک تحصیل می کنند.
گفته می شود: در مدارس عادی، نزدیک چهار تا دوازده درصد دانش آموزان چنین وضعیتی دارندکه رها شده اند یا در خوشبینانه ترین حالت،بازخواست می شوند یا وادار می شوند،مشق بنویسند، بیشتر کار کنند وتمرین بیشتری انجام بدهندو گاهی هم متاسفانه از جانب اولیا تنبیه می شوند.
خوشبختانه در سال های اخیر،صاحب نظران تفاوتهایی بین عقب ماندگان ذهنی و عقب ماندگان درسی قائل شده اند.این جریان به پیدایش گروه دیگری از دانش آموزان انجامیده است که آن ها را دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری نامگذاری کرده اند .
اواسط مهر سال 90 در دفتر مرکز به اتفاق سایر همکاران مشغول گفتگو بودیم که خانمی میانسال در حالی که پسری تپل و نامرتب را کشان کشان با خود می آورد وارد شد . سلام کرد و با ناامیدی و عجز تمام می خواست کمکش کنیم . او می گفت هر روز از جانب آموزگار پسرش به مدرسه احضار می شود . معلوم شد رسول کلاس سوم است و در زمینه املا مشکل اساسی دارد بد خط است و تکالیفش را به درستی انجام نمی دهد.اعتماد به نفس ندارد و از مدرسه گریزان است . رسول آخرین عضو یک خانواده ی هفت نفری است پدر کارگر و بیسواد و مادرش خانه دار و بیسواد است. تولد طبیعی داشته، با شیر مادر تغذیه شده، بیماری خاصی نداشته و رشد حرکتی و تکلم وزبانش طیبیعی بوده است.
اقدام پژوهی آموزگاران ابتدایی چگونه توانستم اختلال دیکته رسول را درمان کنم؟