دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
سه اثر عجیبِ دعا
سه اثر عجیبِ دعا برای غیر
امشب من روایت دیگری را در همین رابطه برای تکمیل این مبحث میخوانم و بعد، دو مطلب دارم که باید آنها را مطرح کنم. این روایت غیر از آن روایاتی است که در گذشته اشاره کردم و من میخواهم روی آن تکیه کنم. روایت از پیغمبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که حضرت فرمود: «مَنْ قَالَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ مُؤْمِنٍ خَلَقَهُ اللَّهُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً».[2] در این روایت آمده که اگر کسی برای مؤمنین و مؤمنات طلب مغفرت کند، خداوند به عدد هر مؤمنی که از هنگام خلقت آدم تا قیامت خلق میکند، برای او سه چیز در نظر میگیرد؛ برایش حسنه مینویسد و از گناهانش میکاهد و بر مقامش میافزاید.
من این روایت را که خواندم، تعجب کردم. میدانید تعجب ما برای چیست؟ چون ما مخلوقیم، محدودیم و تَنگ نظریم؛ لذا تعجب میکنیم که چگونه اگر یک نفر بگوید: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات» به عدد تمام انسانهای مؤمنی که خدا از زمان حضرت آدم تا به قیامت خلق کرده، خداوند در نامه عمل او به عدد همه آنها حسنه مینویسد! تازه این اولین چیزی است که خدا در عوض این دعا به داعی میدهد.دوم، «وَ مَحَا عَنْهُ سَیِّئَةً»؛ خداوند به ازای این کاری که کرده، یک گناه هم از او پاک میکند و او را از آلودگی معصیت تطهیر میکند. سوم، «وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً»؛ از آن طرف نسبت به مقامات معنویه، یک درجه او را بالا میبرد. دعای برای دیگری این سه اثر را دارد. هم پاداش بسیار دارد، هم تطهیر دارد و هم ترقیع مقام و درجه دارد.
بنابر این تأکید بر دعا برای غیر به این جهت است که اثر این دعا برای داعی بیشتر است نسبت به تاثیری که برای مدعوٌّ له دارد. تو با این دعا، بیشتر به دست میآوری؛ هم از نظر پاداش و حسنه، هم از نظر تطهیر از گناه و هم از نظر مقامات معنویه و ترفیع درجه. این بحثی بود که جلسه گذشته داشتیم و میخواستم این را تکمیل کنم.
- تقدم و تأخر در حاجتها
حالا دو مطلب دیگر را میخواهم مطرح کنم. اول اینکه انسان که دعا میکند و از خدا طلب میکند، نسبت به اموری که طلب میکند، آیا «تقدم و تأخر» هم باید در نظر گرفته شود یا نه؟ این خودش بحثی است که اول از خدا چه بخواهم؛ با چند مقدمه این سؤال را جواب میدهم.
انواع نیازهای انسان
اولاً اینکه انسان تقاضاهایی را که از غیر میکند، در ربط با مایحتاج و آن چیزهایی است که به آنها احتیاج دارد. یعنی آنچه که مورد نیازش هست را درخواست میکند. من تا نیازمند نباشم، تقاضا نمیکنم. دوم؛ نیازمندیهای انسان و مایحتاجش به طور کلی، بر دو قسم است؛ نیازهای «موقت» و نیازهای «دائم». اگر بخواهیم این را با واقعیت تطبیق کنیم، باید بگوییم نیازهای انسان تقسیم میشود به «مادی» و «معنوی». میتوانیم از آنها به نیازهای «جسمی» و «روحی» هم تعبیر کنیم.
ما سه نشئه و سه عالم داریم؛ نشئه دنیا، نشئه برزخ، نشئه قیامت. نیازهای مادی نیازهای موقت است و فقط در این نشئه دنیا مورد نیاز است. مثلاً خانه، ماشین، پول و امثال اینها، همه اموری است که هر طور حساب کنیم، بعد از مرگ به درد نمیخورد. اگر بخواهی این چیزها را با خود به قبر -که همان نشئه برزخ است- ببری، اولاً نشدنی است و ثانیاً به هیچ دردی نمیخورد. پس مایحتاج تو در نشئه برزخ و قیامت این چیزها نیست.
نیازهای مادی، موقت است
لذا اینکه ما میگوییم مایحتاج انسان موقت و دائم است، منظور این است؛ نه اینکه کسی گمان کند احتیاج دنیایی و مادی مورد نظر است. نیاز موقت نسبت به امور مادی است و دائم نسبت به امور معنوی است که مربوط به روح است. احتیاجات و لوازم روح، در هر سه نشئه همراه روح خواهد بود.[3] این احتیاجات برای قالب دنیایی انسان – یعنی جسم او- است و مخصوص اینجا است.
تقدم عقلایی «نیازهای معنوی» بر «نیازهای مادّی»
حالا با توجه به این دو مقدمه، از شما سؤال میکنم؛ انسان عاقل در موقع دعا و درخواست از خداوند، اول سراغ نیازهای موقت میرود یا دائم؟ نیروی خودش را کجا مصرف میکند؟ قطعاً سراغ احتیاجات دائم میرود، نه آن حوائج موقت. در دعا از نظر تقدم و تأخر، حوائج دائم بر خواستههای زود گذر و موقت مقدم هستند. بحث من درباره تقدم و تأخر در تقاضا است. یک انسان عاقل که به این نشئهها اعتقاد دارد –دنیا، قبر و قیامت[4]- میداند که آن حاجتها و نیازها تقدم دارد. در این مطلب هیچ شکی نیست که امور دائمیِ معنوی و روحی، مقدم بر امور موقت دنیایی است. لذا این بحث مطرح است که انسان آنچه را که باید در دعاهایش خیلی به آن اهمیت دهد، مایحتاج و نیازهای دائمی او است که در تمام نشئات با او همراه است. آن نیازهای روحانی و معنویاش را باید برطرف کند.
البته این اصلاً با این منافات ندارد که انسان نیازهای مادی و موقتش را هم تقاضا کند. یک وقت اشتباه نکنید! من بحثم راجع به «اهمیت» و «تقدم و تأخر» است. من بحث کلی کردهام که کسانی که میخواهند دعا کنند، دائماً مادیات را نخواهند. نه اینکه مادیات را نخواه! حوائج مادیات را هم از خدا بخواه! در روایت دارد که خدا به حضرت موسی (علیهالسلام) فرمود که نمک آشَت را هم از من بخواه! همه چیز را از او بخواه ولی این را بدان که آنچه اهمّ است و باید مقدم شود و نیاز تو به او بیشتر است، امور معنوی و دائمی است که باید در دعاهایت بیشتر مورد نظرت باشد. مایحتاجی را که در تمام نشئات به او احتیاج داری، چه دنیا، چه برزخ، چه قیامت، آن را پیش از هر حاجتی بخواه.
- تقدم و تأخر در مدعوٌّ له
بحث دوم این است که با توجه به این مطالبی که درباره دعا برای غیر گفتیم، آیا باز هم تقدم و تأخری مطرح است یا نه؟ بحث قبلی «تقدم در خواستهها» بود؛ اینجا بحث از «تقدم نسبت به خود و غیر» است. اول دیگران را دعا کنم و بعد خودم را، یا اول برای خودم دعا کنم بعد برای دیگران؟
دو دسته روایت در باب
ما در اینجا دو دسته روایات داریم که جمع کردن بین اینها چه بسا ممکن است برای بعضی مشکل باشد. یک دسته از روایات هست که اینها به دعا کردن برای غیر ترغیب میکند و میگوید غیر را بر خودت مقدم بدار! یک دسته از روایات هم هست که میبینیم عملاً، خود حضرات معصومین (علیهمالسلام) در دعاهایشان اول برای خودشان دعا میکنند، بعد برای غیر. حالا کدام یکی از این شیوهها درست است؟[5]
جلسه گذشته من این روایت را خواندم و امشب فقط اشاره میکنم که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «کَانَ أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَقُولُ فِی دُعَائِهِ رَبِّ أَصْلِحْ لِی نَفْسِی».[6] پدرم اینگونه دعا میکردند که اول برای خودشان اصلاح نفس را طلب میکردند. «فَإِنَّهَا أَهَمُّ الْأَنْفُسِ إِلَیَّ». حتی جهت آن را هم میفرمودند که نزد من بهترین جانها، جان خودم است. خودم را خیلی دوست میدارم. اول رفتند سراغ خودشان و بعد فرمودند: «رَبِّ أَصْلِحْ لِی ذُرِّیَّتِی»؛ بعد بقیه اهل بیت و جماعت إخوان و... را دعا کردند.یعنی اول خودشان را دعا کردند بعد دیگران را.
از آن طرف ما روایات متعدده داریم که به دعا کردن برای دیگران پیش از دعا برای خود سفارش کردهاند. خیلی مفصل است. روایات زیادی هم هست که ترغیب میکند اول برای دیگران دعا کن، بعد برای خودت. حالا به کدام یک از این دو دسته روایت باید عمل کرد؟
تقدم دعا برای خود در امور معنوی
با توجه به آن نکته اولی که من عرض کردم، انسان در ربط با امور معنوی -که برای او اهم امور هست و در تمام نشئات وجودی هم همراه او است- خودش مقدم است. باید در این امور اول برای خودش دعا کند. من میخواهم به جهنم نروم، وظیفه من اولاً و بالذات حفظ خودم است؛ اول خودم مطرح هستم بعد دیگری. لذا اینجا اوّل برای خودم دعا میکنم.
تقدم دعا برای غیر در امور مادی
اما نسبت به مسائل مادی، درست قضیه عکس است. اول دیگری را باید دعا کرد، بعد خودم را. اگر کار دنیایی من لنگ است، باشد؛ من برای تو دعا میکنم که کار تو راه بیافتد. اینها جزء معارف ماست.[7] لذا آن دعایی را که میبینید امام صادق (علیه السلام) از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند که پدرم اینطور دعا میکرد که «أصلِح لِی نَفسِی» مرا اصلاح کن! در ارتباط با جنبه معنوی بود.
تقدم دعا برای «امور معنوی غیر» نسبت به «امور مادی او»
اینجا نکتهای را هم در باب امور معنوی عرض کنم که چون این امور اهم امور است، لذا انسان باید وقتی که دیگری را دعا میکند، اول به امور معنوی او بپردازد و آنها را از خدا بخواهد و بعد حاجات مادی او را طلب کند. بحث در اینجا دیگر موردی است و نسبت به اشخاص و مشکلات مادی و معنوی خاصی که دارند، متفاوت میشود. لذا تو هم باید به صورت موردی عمل کنی.
اگر طرف مقابل را میشناسی و میببینی انحراف فکری دارد، برای برطرف شدن انحراف فکریاش دعا کن. برایش دعا کن که خدا هدایتش کند. در اینجا برای دنیای او دعا نکن. چه بسا اگر برای امور دنیایی او دعا کنی، این به ضرر او باشد. ممکن است مشکلات نَفسانیاش بدتر شود و کار خرابتر شود. اینجا باید مورد را بررسی کرد و متناسب با آن دعا کرد. آنجا که بحث کردم، مسأله کلی بود. اینها را با هم خلط نکنید. اما یک جایی است که من میدانم از نظر دنیایی گرفتاری دارد؛ آنجا برای امور دنیاییاش دعا میکنم. مثلاً اگر مریض است، میگویم خدایا شفایش بده! اینها موردی است. آن بحث کلی بود. اینها را با هم خلط نکنید!
تازه! این هم خودش بحثی دارد که در امور معنوی اگر خودم در یک حدی نیستم، نباید بالاتر از آن را برای دیگری بخواهم. چون معنای این کار بیتوجهیِ من است که خودم نسبت به امری دائمی و معنوی محتاج هستم، آنوقت در عین حال احتیاج و بیچارگی، آن را برای دیگری طلب میکنم. پس از نظر معنوی در همان حدی که ساخته شدهای و دیگری کمبود دارد، بخواه که کمبود او رفع شود. این خودش یک بحثی است که من فقط اشاره کردم.
الجار ثُمّ الدار!
من میخواستم این روایت را در آخر کار بخوانم و آن این است که امام حسن (علیه السلام) نقل میکند: «رَأَیْتُ أُمِّی فَاطِمَةَ قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ فَلَمْ تَزَلْ رَاکِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى انْفَجَرَ عَمُودُ الصُّبْحِ». مادرم فاطمه (سلاماللهعلیها) را دیدم که در محرابش ایستاده است و مرتب رکوع و سجود میکند، تا اینکه صبح دمید. «وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِینَ وَ تُسَمِّیهِمْ». برای مؤمنین دعا میکرد و حتی اسمهایشان را هم ذکر می کرد. زهرا (سلام الله علیها) گرفتاریهایشان را میدانست و برایشان -با نام- دعا میکرد و از خدا میخواست. «وَ تُکْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ». برای آنها خیلی زیاد دعا کرد. «وَ لَا تَدْعُو بِشَیْءٍ لِنَفْسِهَا». اما برای خودش هیچ دعا نمیکرد.[8] «فَقُلْتُ یَا أُمَّاهْ!» به مادرم عرض کردم مادر جان! «لِمَ لَا تَدْعِینَ لِنَفْسِکِ کَمَا تَدْعِینَ لِغَیْرِکِ». چرا همانطور که برای دیگران دعا کردی، برای خودت دعا نکردی؟ این جمله معروف از زهرا (سلام الله علیها) اینجا صادر شد که «فَقَالَتْ یَا بُنَیَّ الْجَارُ ثُمَّ الدَّار».[9] پسرم، اول همسایه بعد خانه!
حضرت افراد و مشکلاتشان را میشناختند؛ یکییکی اسمشان را هم میبردند. مشکل معنوی داشتند یا مشکل مادی، برای همان دعا میکردند. میخواستم بگویم این روایت جزء آن روایاتی است که مفادش تقدّم دعا کردن برای دیگران است. با این رفتار خود درسهایی به ما دادند؛ ما میبینیم که این امر در تمام این خاندان و در تمام مراحل زندگیشان سریان دارد.