بدون شک ، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین نویسندگان دوران معاصر ، در زمینهی داستان کوتاه و رمان ، صادق هدایت است.
وی با اصول قصّهپردازی به خوبی آشنا بود و میدانست «چه بنویسد» و «چگونه بنویسد». با نثر گیرا و محکمش و با اندیشههای جهلستیزانهاش ، «پیشگام داستاننویسی مدرن در ایران» لقب گرفت و گشایندهی راهی شد که تا به امروز ادامه دارد و خواهد داشت.
دربارهی این نویسندهی نامدار ، بسیار نوشتهاند و کتابهایش را با دیدگاههای گوناگون تحلیل کردهاند. پژوهش پیش رو ، به دور از هر گونه داوری و اظهار نظر ، به بررسی زندگی ، آثار و افکار صادق هدایت پرداخته .
عنوان «زخم» هم برگرفته از جملهی آغازین رمان پرآوازهی «بوف کور» است :
در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد.
این نوشتار بر پایهی اطّلاعات کتاب ارجمند «از نیما تا روزگار ما» نوشتهی شادروان «یحیی آرین پور» شکل گرفته و موجودیّت خود را وامدار آن اثر سترگ است.
زندگی:
صادق هدایت در سال 1281 خورشیدی در تهران زاده شد. تحصیلات متوسّطه را در دارالفنون و دبیرستان فرانسوی «سن لویی» تهران به پایان برد. با کسب موفقیت در مسابقه ای که ترتیب یافته بود، با کاروان دانش آموزان اعزامی به اروپا، روانه ی بلژیک شد. (آبان 1305)
در آموزشگاه عالی بلژیک به رشته ی مهندسی راه و ساختمان روی آورد؛ اما آن جا نماند و یک سال بعد با نخستین گروه دانشجویان اعزامی به اروپا، برای تحصیل در رشته ی معماری، رهسپار پاریس شد و چهار سال در فرانسه ماند.
در یکی از همین سال ها - 1307 - دست به خودکشی زد و خواست که در حوالی پاریس خود را غرق کند؛ امّا به فرجام نرسید.
در سال 1309 تحصیلات خود را ناتمام رها کرد و به تهران بازگشت. در تهران، طی چند سال، چند شغل محقر دولتی بر عهده گرفت و با درآمد حاصل از آن، هزینه های زندگی را تأمین می کرد.
پس از چند هنگام، ماندن در ایران را تاب نیاورد و دیگربار در سال 1329 به پاریس رفت. سرانجام، زمانی که 48سال داشت، در 19 فروردین 1330 با گشودن شیر گاز، کتاب زندگی خود را بست و در گورستان پرلاشز پاریس به آغوش خاک پیوست.
با سه تن، بیش از همه نزدیک بود و نشست و برخاست داشت: بزرگ علوی، مجتبی مینوی و مسعود فرزاد که همراه با هدایت، خود را «گروه رَبعه» نامیدند.
مینوی درباره ی این گروه میگوید: « ما با تعصّب جنگ میکردیم و برای تحصیل آزادی کوشش میکردیم و مرکز دایره ی ما صادق هدایت بود.»
همچنین، ابوالقاسم انجوی شیرازی درباره ی همنشینان هدایت، از افراد زیر نام میبرد:
نیما یوشیج، عبدالحسین نوشین، دکتر پرویز ناتل خانلری – که هدایت با مجله ی «سخن» خانلری همکاری داشت- ، دکتر سید صادق گوهرین، صادق چوبک، جلال آل احمــد، پرویز داریوش، ابراهیم گلستان، دکتر محمّد مقدّم و ...
دکتر پرویز ناتل خانلری درباره ی هدایت میگوید :
« تحصیلات عالی را در دانشگاهی فرانگرفته بود ؛ امّا کم تر دانشجویی است که در دورهی تحصیل به اندازهی او ، در همهی دوران عمر ، شوق آموختن داشته باشد. زبان فرانسه را خوب میدانست و به این زبان، درست و روان مینوشت. انگلیسی را هم آن قدر میدانست که بتواند از کتابهای علمی و ادبی این زبان استفاده کند. از ادبیّات دنیا ، دارای اطّلاعات وسیع و عمیقی بود. کمتر نویسندهی بزرگ و نامداری از دنیای قدیم و جدید و معاصر بود که هدایت او را نشناسد و آثار را به هر زحمتی بود ، به دست نیاورده و نخوانده باشد ؛ و دربارهی آنچه میخواند ، گذشته از سلیقهی خاصّ خودش ، نظر انتقادی دقیق و صایبی داشت. میتوانست ارزش هر اثر ادبی را درست تعیین بکند... از ادبیّات قدیم فارسی کمتر کتابی بود که نسخهی آن بهدستآمدنی باشد و او نخوانده باشد... اطّلاعات او به حدّی بود که در محیط امروزهی ما ، بسیار کمنظیر است... »
آثار:
نوشته های هدایت به چند بخش تقسیم میشوند:
1- کارهای علمی و تحقیقاتی:
- ترانه های خیّـــام :
هدایت ، 14 رباعی خیّام را که در قدیمترین منابع (مرصاد العباد و مونس الاحرار) به نام وی ثبت شده ، پایه شناسایی خیّام قرار داده و همهی رباعیّات منسوب به او را با همین محک رد کرده است. بر این اساس ، صادق هدایت ، 143 رباعی را از حکیم عمر خیام در این مجموعه گرد آورده و در هشت موضوع – راز آفرینش ، درد زندگی ، ازازلنوشته ، گردش دوران ، ذزات گردنده ، هر چه بادا باد ، هیچ است و دم را دریابید - دسته بندی کرده:
1) راز آفرینش: اسرار ازل را نه تو دانی و نه من / وین حرف معمّا نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفت و گوی من و تو / چون پرده برافتد ، نه تو مانی و نه من
2) درد زندگی: ای کاش که جای آرمیدن بودی ! / یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صدهزار سال از دل خاک / چون سبزه امید بر دمیدن بودی
3) از ازل نوشته: نیکی و بدی که در نهاد بشر است / شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل / چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است
4) گردش دوران: یک چند به کودکی به استاد شدیم / یک چند ز استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید / چون آب برآمدیم و بر باد شدیم
5) ذرات گردنده: در کارگه کوزهگری بودم دوش / دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
هر یک به زبان حال با من گفتند : / کو کوزهگر و کوزهخر و کوزهفروش؟!
6) هرچه بادا باد: می خوردن و شاد بودن آیین من است / فارغ بودن ز کفر و دین ، دین من است
گفتم به عروس دهر، کابین تو چیست ؟ / گفتا دل خرّم تو ، کابین من است
7) هیچ است: چون نیست ز هر چه هست ، جز باد به دست / چون هست ز هر چه هست ، نقصان و شکست
انگار که هست ، هر چه در عالم نیست / انگار که نیست ، هر چه در عالم هست
8) دم را دریابید:
چون عهده نمیشود کسی فردا را / حالی خوش کن تو این دل سودا را
می نوش به ماهتاب ، ای ماه ! که ماه / بسیار بگردد و نیابد ما را
- ترجمهی رسالهی پهلوی «گجسته ابالیش»:
شرح مباحثهی ابالیش زندیق با آذرفرنبغ در حضور مأمون عباسی است؛ ابالیش هفت ایراد به دین زردشت میگیرد؛ اما آذرفرنبغ او را مجاب میکند و ابالیش شرمسار و سرافکنده از دربار مأمون رانده میشود.
- ترجمهی رسالهی پهلوی «کارنامک اردشیر پاپکان»: با موضوع به قدرت رسیدن اردشیر بابکان، سردودمان سلسله ساسانی.
- ترجمهی رسالهی پهلوی «زندهومن یسن»
- ترجمهی رسالهی پهلوی «شهرستان های ایران»
- مقاله «در پیرامون لغت فرس اسدی» در مجله موسیقی
- مقاله «خط پهلوی و الفبای صوتی» در مجله سخن: در این نوشتار معتقد است که باید الفبای کنونی پارسی عوض شود و به خط لاتینی تبدیل گردد.
- فواید گیاهخواری
شامل 25 اسلاید powerpoint
دانلود پاورپوینت آشنایی با زندگی، آثار و افکار صادق هدایت