دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
بنام اهورای فروغ بخش
«مقدمه»
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست
گر بیفروزیش
رقص شعله اش از هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
« نماز به تو آتش ، ای بزرگترین آفرید : آهورا مزدا و سزاوار ستایش »
گرد زمان و تاراج و چپاول ، افکار و دیدگان و دلهایمان را پوشانده و مات و مبهوت چشم به زبانه های فروزان و گرمابخشی دوخته ایم که در آیینه چشمانمان
انعکاس یافته. بی اختیار دستها دراز می کنیم و بالای سرش قرار می دهیم و از آرامش حاصل از گرما و حرارتی که زیر پوستمان دویده آیینه چشمانمان بسته می شود.
مدتی در هیمن حالت سپری می شود و دو مرتبه دستها را از روی زبانه های آتش به سوی چهره مةی بریم و با کشیدن دستها به صورت گرمائی را که دستهایمان از آتش هدیه گرفته به چهره تقسیم می کنیم.
شاید باز هم بایستیم و از گرما لذت ببریم ، شاید هم برویم و به دنبال حل مشکلاتی که مجل لذت بردن بیشتر را به ما نمی دهند بدون اینکه لحظه ای بیاندیشیم چرا و از روی کدامین حس و غریزه و عادت دست به صورت کشیدیم ؟
چرا ؟
علت این « چرا » چیزی است که باید آن را با زدودن گرد و غباری که بر چهرۀ فرهنگ کهنمان نشسته به صورت آوریم.
آتش در فارسی امروزه فارسی نو و لحجه های گوناگون به زبان می آید.
آتش ، آتیش ، آذیش ، آذر ، آگِر ، آیر و ...
در زبان اوستایی این واژه براب ر با آترش بوده و همچنین آذر بازمانده آتور یا آدور پهلوی است. آتیش که تلفظ آمیانه امروزی آتش است ، در پهلوی آدیش و در فارسی دری نیز آذیش تلفظ می شده.
به نام بندهش آتش هفتمین آفریننده هرمزد ، هنگام آفرینش جهان مادی بود.
هرمزد آتش را از بهترین و بالاترین ویژگی خود آفریده است . در بندهش آمده :
« آتش برترین آفریده مادی او و نور بخش و روشنایی دهنده جهانیان است. فروغ و نور آتش از روشنایی بی پایان یعنةی جاگیاه هرمزد مایه می گیرد. لاین فروغ ذره است که نور جاویدان و پایان ناپذیر پاک خداوندی ، پس آفریده شدن آتش ، فروغ و روشنایی بیکران ایزدی به او پیوست»
همان گونه که اهورا مزدا با نیروی ناتوان انسانها و موجودات مادی قابل لمس نیست و ما فقط می توانیم وجودش را به وسیله آنچه به وجود آورده احساس کنیم، آتش را هم نمی توانیم لمس کنیم بلکه به واسطه گرما و روشنایی که پدید می آورد احساسش
می کنیم نمی توانیم دست را درون آتش کنیم و لمسش کنیم زیرا فروغ و ذره ایزدی که پروردگار در آن قرار داده دستمان را خواهد سوزاند. مگر آنکه سیاوشی باشیم پاک و راست و مظلوم آنقدر که وقتی پا درون آتشی بزرگ نهادیم قلعه هاظی سوزان به احترام آن راه را باز کنند.
« ای خدای هستی بخش، دانای بی همتا ، ما در برابر این دو که پرتو از انوار توست به نماز و نیایش تو می پردازیم»
کسی که از سوی اهورا پاک شایستۀ کشف و پی بردن به این عنصر دربردارندۀ فروغ ایزدی گشت بنابه گفته فردوسی در شاهنامه هوشنگ پیشدادی است .
روزی هوشنگ به همراه گروهی از افرادش برای گردش به کوه فت ، ناچار ماری سیاه رنگ و تیره ای دید. سنگی برداشت و به سویش پرتاب کرد . سنگ به مار نخورد و با سنگ دیگری برخورد کرد.
« فروغی پدید آمداز هر دو سنگ دل سنگ گشت از گروه آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن زراز ازین طبع سنگ آتش آمد فراز »
هوشنگ شادان از پی بردن به وجود وجودی فروزنده به شکرگزاری و بزرگداشت نیایش کرده و جشنی برپا می کند:
« جهان دار بیش جهان آفرید نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد همان آتش آنگاه قبله نهاد
شب آمد و برافروخت آتش چو کوه همان شاه در گرد او با گروه »
در فرهنگ و افکار و اساطیر ما آتش هدیه ای است از جانب پروردگار و هوشنگ با کشف آن افتخار بیک بودن از جانب هر مزد نصیبش می شود.
اما در اساطیر یونان و رم اینگونه نیست. پرومته که آتش را به نوع شب هدیه می کند و راز آن را برای مردم می گشاید به جرم این کارش از جانب زئوس در کوههای قفقاز به زنجیر کشیده می شود و یکی از قلل سلسله جبال البرز زندانی می شود و تا قرن ها عقابی گوشتخوار جگرش را می خورد تا اینکه بلاخره هرکول او را نجات می دهد.