لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
خشنودی خدا بزرگترین نعمت است
قرآن کریم درباره بهشتیان می فرماید: « وعد الله المومنین و المومنات جنات تجری من تحتها الانهارخالدین فیها و مساکن طیبه فی جنات عدن و رضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظیم؛ خداوند به مردان و زنان با ایمان، بهشت هایی را که از پای درختانش نهرها جاری است که همیشه در آنند و سراهایی پاکیزه در جنات عدن وعده کرده است، ولی رضوان خدا برتر است، این همان کامیابی بزرگ است» (سوره توبه، آیه 72). یعنی از اینکه نعمتهای جسمانی در بهشت را ذکر می کند، می فرماید که اما بالاتر از همه خشنودی حق است. این " بالاتر از همه " برای چه کسی است؟ آدمی که اساسا در دنیا خدا را نشناخته و از حب خدا و رضای خدا و خشنودی خدا و عبودیت، چیزی درک نکرده او در آخرت هم محجوب است: « من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخرة اعمی و اضل سبیلا؛ و هر که در این دنیا کور (دل) باشد در آخرت هم کور و گمراه تر خواهد بود» (سوره اسراء/72). نمی شود انسان در این دنیا کور باشد و در آن دنیا بینا و این چشمی که در این دنیا باز نشده در آن دنیا بینا شود! فخر رازی می گوید:
ترسم بروم (یعنی بمیرم) عالم جان نادیده *** بیرون روم از جهان، جهان نادیده در عالم جان چون روم از عالم تن؟ *** در عالم تن عالم جان نادیده
می گوید چطور از عالم تن به عالم جان بروم، در صورتی که در وقتی که در عالم تن هستم عالم جان را هنوز ندیده ام. پس انسان در عالم تن باید عالم جان را ببیند تا وقتی که از عالم تن رفت، در عالم جان راه داشته باشد. پس خشنودی خدا یک حقیقت خیلی بزرگتری است. یک ذره آن برای اینها ارزش تمام بهشتهای جسمانی را دارد. اما همه مردم که به این مطلب نرسیده اند. خیلی از مردم هستند که اگر الآن به آنها بگوییم - نه فقط در مقابل بهشتهای آن عالم، بلکه در مقابل یک امر کوچکی در همین دنیا - آیا حاضری با مقداری پول خشنودی خدا را بخری، می گوید نه. خشنودی خدا چی هست؟ ممکن است حتی هزار تومان برایش ارزش قائل نباشد. ولی این وجود دارد. برای چه کسانی؟ برای کسانی که در دنیا (به آن) رسیده اند، چون اگر انسان در دنیا به آن نرسد دیگر آنجا نمی تواند آن را درک کند و بفهمد.
قرآن می فرماید: «و لمن خاف مقام ربه جنتان؛ و برای هرکس که از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ (در بهشت) است» (سوره الرحمن، آیه 46). کسی که از مقام پروردگار خودش بترسد یعنی هیبت مقام پروردگار او را بگیرد، و تعبیر " مقام " آمده است. مقام " یعنی مرتبه، عظمت؛ خدا را در مقام الوهیت بشناسد، یعنی عظمت الهی را در مقام خود درک کند. آن وقت آن خوف، خوف از عقاب خدا نیست، بلکه خوف از عظمت الهی است، که امیرالمؤمنین درباره آن فرمود: «عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم؛ آفریدگار در چشم دلشان بزرگ است، و از این رو هر چه جز اوست در نظرشان کوچک است» (نهج البلاغه، خطبه 193). تمام دنیا و تمام بهشت و جهنم در نظرشان چیزی نیست؛ یعنی آن کسی که مقام پروردگار را به عظمت الهی درک کرد، دیگر امکان ندارد چیز دیگری در نظرش بزرگ بیاید.
بطور کلی انسان چنین ساختمانی دارد که بزرگی و کوچکی برایش نسبی است یعنی یک چیز بزرگ است در مقایسه با یک کوچکتر از خودش. همین قدر که آن را با یک شی ء بزرگتر مقایسه کند، حتی در چشمش کوچک می شود. مثلا ضبط صوت وقتی که در کنار ضبط صوت کوچکتری هست به نظر بزرگ است؛ اما در مقابل یک بزرگتر از خودش به نظر کوچک می آید. یک آدم بلند قد در مقابل مردم دیگر همیشه بلند قد است، وقتی که با بلند قدتر از خودش راه می رود به چشم انسان کوچک می آید. روح انسان هم همین طور است. این اشیاء که بزرگ به نظر می رسند در مقایسه با یکدیگر است ولی در مقایسه با مقام که عین عظمت است و عظمت لایتناهی است، هر عظمت دیگر کوچک به نظر می رسد؛ چون هر چه باشد متناهی است و یک متناهی با نا متناهی نسبت ندارد. اگر انسان او را به عظمت شناخت، دیگر چیزی به نظرش بزرگ نمی آید. سعدی در بوستان قطعه ای دارد:
چنین دارم از پیر داننده یاد *** که شوریده ای سر به صحرا نهاد پدر در فراقش نه خورد و نه خفت *** پسر را ملامت نمودند گفت از آنگه که یارم کس خویش خواند *** دگر با کسم آشنایی نماند
مقاله درباره خشنودی خدا