لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 85
موضوع
روانشناسی زنان
پژوهشی از :
سیده حسنا حسینی
استاد:
جناب آقایسید مهدی کمالی
نوشتة :
کارن هورنای
ترجمه :
سهیل سمی
تابستان 1385
مقدمه:
فروید در سال 1935 اعلام کرد که سال 1912 نقطه اوج تحقیقاتش در روانکاوی بوده است. او افزود: «از زمانی که به طرح نظریه وجود دو نوع غریزه (غریزه زندگی و غریزه مرگ) پرداختم و شخصیت روانی را (د رسال 1923) به سه بخش خود، فرا خود و نهاد تقسیم کردم، تا به امروز هیچ مفهوم تعیین کننده دیگری را در عالم روانکاوی مطرح نکرده ام.»
کارن هورنای در سال 1913 تحصیلات پزشکی و دوره آموزش روان پزشکی و روانکاوی را در برلین به پایان رساند، در سال 1917 اولین مقاله خود را در باب روانکاوی به رشته تحریر در آورد، در سال 1920 در زمره اعضای برجسته «موسسه روانکاوی برلین»، که به تازگی تأسیس شده بود، در آمد، و در سال 1923 اولین مقاله از مجموعه مقالات خود را درباره روان شناسی زنان به خاستگاه عقده اختگی در زنان که در همین کتاب نیز آمده است، به چاپ رساند.
فروید تقریبا سی سال از هورنای بزرگ تر بود. هنگامی که هورنای برای رسیدن به پربارترین دوره زندگی اش آموزش می دید، فروید از دوره اوج خلاقیت های شگرفش فاصله گرفته بود. ارزیابی فروید از خودش در سال 1935 تا حدی ریشه در «بیماری کشنده» ای داشت که به تدریج زندگی و کارش را مختل کرده بود. پس از سال 1923 فروید مجدداً متوجه دلمشغولی های آغازین خود شد. این امر در آخرین اثرش، موسی و توحید (1939) به بهترین نحو انعکاس یافته است: پس از عمری تحقیق و بررسی در عرصه های علوم طبیعی، پزشکی و روان درمانی، حال، بار دیگر توجهم به مسائل فرهنگی ای معطوف شده است که دیر زمانی پیش، هنگامی که از فرط ناپختگی و جوانی راه و رسم درست اندیشیدن را نمی دانستم، مسحورم کرده بودند.
فروید محصول قرن نوزدهم بود. عصر روشنگری عرصه شکوفایی شأن فردی انسان و برتری خود بود. روش شناسی نگرش علمی موجد پیشرفت هایی چشمگیر در علوم طبیعی شده بود. در زمانی که انسان غربی هنوز به دشواری می توانست نظریه مرکزیت خورشید را در منظومه شمسی بپذیرد با نظریه تکامل داروین روبرو و کاملاً گیج و حیران شد، و این در حالی بود که نظریات فروید در باب ناخودآگاه در کمینش نشسته بود.
مسلما بعضی از ابعاد محیط زندگی فروید نیز بر نگرش او تأثیر گذاشت. او در فرایبرگ، واقع در موراویا، یکی از ایالت های اتریش، و در میان گروه اقلیت مطرودی دیده به جهان گشود و در خانواده ای یهودی و سنتی پرورش یافت، خانواده ای که مرد در آن ولی نعمت و سرور بود و زن موجودی پست محسوب می شد. جانبداری و حمایت بیش از حد مادر از فروید نیز موید اهمیت همین نظام مردسالار بوده است. امپراتوری رو به زوال اتریش – مجارستان و وین کاتولیک و آداب زاهدمآبانه، خشک مقدسانه و مزورانه جنسی در عصر ویکتوریا، که فروید در آن پرورش یافت، نیز بر او تأثیر گذاشت. فروید در مقام نابغه ای مرد به نوعی روان شناسی مردانه شکل بخشید که پایه هایش را بر اصول لایتغیر کالبدشناسی - «کالبد انسان تقدیر اوست» - استوار ساخته بود، اصولی که پشتوانه شان قوانین و روش شناسی های علمی قرن نوزدهم بود.
فروید اعلام کرد: روانکاوی شاخه ای از علم است و می تواند به پیشبرد جهان بینی علمی کمک کند. واقعیت ها داده های حاصل از تجربه علمی محسوب می شد. واقعیت ها را می شد مشاهده کرد، سنجید و عینیت بخشید. این امکان وجود داشت که آن ها را در تجربه هایی تکرارپذیر و یکسان با نتایجی پیش بینی شده ضبط و مهار کرد. در مورد این تجارب فرضیه هایی مطرح می شد که در صورت تأیید به قانون بدل می گشت.
کارن هورنای در هامبورگ و در میان خانواده ای پروتستان و اندکی فراپایه تر از طبقه متوسط دیده به جهان گشود. پدرش انجیل خوانی قهار و مادرش آزاداندیش بود. کارن هورنای در نوجوانی دستخوش تب و تابی مذهبی شد که البته در آن زمان در میان دختران بالغ حالتی معمول بود. خانواده او به لحاظ اقتصادی و اجتماعی از امنیت کامل برخوردار بود. پدرش، برنت هنریک واکلز دانیلسن، ناخدای کشتی بود که بعدها شهروندی آلمانی و سپس ناخدا یکم شرکت کشتیرانی نورث جرمن لوید شد. هورنای در جوانی همراه پدرش به سفرهای طولانی دریایی می رفت و همان سفرها توشه عشق مادام العمرش به سفر و علاقه اش به مکان های عجیب و دورافتاده شد. مادرش، کلوتیلده ماری ون رنزلن، هلندی بود.
تحقیق وبررسی در مورد روانشناسی زنان 95 ص