اختلال افسردگی اساسی
اختلالات طبی. اگر علت اختلال خلقی یکی از بیماریهای طبی غیر روانپزشکی باشد، طبق DSM-IV-TR تشخیص اختلال خلقی ناشی از بیماری طبی عمومی خواهد بود، و اگر علت اختلال خلقی، یکی از مواد باشد، تشخیص DSM-IV-TR اختلال خلقی ناشی از مواد خواهد بود.
اگر نشود سابقه بالینی خوبی به دست آورد یا اگر به بافتار (context) موقعیت فعلی زندگی بیمار توجه نشود، ممکن است اشتباهاتی در تشخیص روی دهد. نوجوانان افسرده را از نظر منونوکلئوز باید آزمایش کرد. بیمارانی را که زیادی چاق یا لاغرند، باید از نظر کژکاریهای غده فوق کلیوی و تیرویید مورد آزمایش قرار داد. همجنسگراها، مردان دو جنسگرا، و کسانی که از طریق داخل وریدی به سوء مصرف مواد میپردازند، باید از نظر سندرم اکتسابی کمبود ایمنی (ایدز) آزمایش شوند. بیماران مسن را هم باید از نظر ذات الریه (پنومونی) ویروسی و سایر بیماریهای طبی ارزیابی کرد.
بسیاری از اختلالات عصبی و طبی و بسیاری از داروها میتوانند علایم افسردگی ایجاد کنند . بسیاری از بیماران مبتلا به اختلال افسردگی نخست با شکایاتی جسمی نزد پزشکان عمومی خود میروند. اکثر علل عضوی اختلالات افسردگی را با سابقه جامع طبی، انجام معاینه کامل جسمی و عصبی، و با آزمایشهای رایج (روتین) خون و ادرار میتوان کشف کرد. در این عملیات تشخیصی (workup) آزمایشهای مربوط به کارکرد تیرویید و فوق کلیوی را نیز باید گنجاند، چون اختلالات این دو دستگاه درونریز هم ممکن است خود را به صورت اختلالات افسردگی نشان دهد. در اختلال خلقی ناشی از مواد، قاعده معقول سرانگشتی این است که هر دارویی را که بیمار افسرده مصرف میکند، باید عاملی بالقوه در ایجاد اختلال خلقی وی دانست. داروهای قلبی، ضد پرفشاری خون، خوابآور، ضد تشنج، رخوتزا، ضدّ روانپریشی، ضد پارکینسونی، ضد درد، ضد باکتری، و ضد سرطان، همگی ارتباطی شایع با علایم افسردگی دارند.
بیماریهای عصبی. شایعترین مشکلات عصبی که خود را به صورت علایم افسردگی نشان میدهد، عبارت است از بیماری پارکینسون، بیماریهای موجب دمانس (از جمله آلزایمری)، تشنج، بیماریهای عروقی مغز، و تودهها. حدود پنجاه تا هفتاد و پنج درصد افراد مبتلا به بیماری پارکینسون علایم واضحی از اختلال افسردگی دارند و این ربطی به درجه معلولیت جسمی بیمار، سن او، و مدت بیماریش ندارد، بلکه با نابهنجاریهای یافت شده در آزمایشهای عصب ـ روانشناسی همبستگی دارد. علایم اختلال افسردگی ممکن است تحت الشعاع علایم حرکتی تقریباً مشابهی که در بیماری پارکینسون وجود دارد، قرار بگیرد و پنهان شود. علایم افسردگی بیمار پارکینسونی اغلب به داروهای ضد افسردگی یا درمان با تشنّج الکتریکی (ECT) پاسخ میدهد. تغییرات بین دورهای مربوط به تشنج لوب گیجگاهی به خصوص اگر کانون تشنج در طرف راست باشد، ممکن است شبیه علایم اختلال افسردگی باشد. افسردگی از عوارض شایع بیماریهای عروقی مغز به خصوص در عرض دو سال اول پس از سکته است. افسردگی به دنبال سکتههای قدامی شایعتر از خلفی است و اغلب در هر دو حالت سکتههای قدامی و خلفی به داروهای ضد افسردگی پاسخ میدهد. تودههای ناحیه دیانسفال و گیجگاهی بسیار محتمل است که با علایم اختلال افسردگی همراه شود.
دمانس کاذب. معمولاً بالینگر با معاینات بالینی هم میتواند دمانس کاذبی را که مربوط به اختلال افسردگی اساسی است، از دمانس مربوط به یک بیماری ـ مثلاً آلزایمر ـ افتراق دهد. علایم شناختی در اختلال افسردگی اساسی به طور ناگهانی شروع میشود و با سایر علایم اختلال افسردگی اساسی از قبیل ملامت نفس همراه است. مشکلات شناختی بیمار افسرده ممکن است در طول روز تغییر کند که این امر در دمانس اولیه دیده نمیشود. بیماران افسردهای که مشکلات شناختی دارند، اغلب کوششی برای پاسخ دادن به سؤالات از خود نشان نمیدهند («نمیدانم»)، حال آنکه بیماران دمانسی ممکن است به افسانهسازی بپردازند. و بالاخره، بیماران افسرده را در طول مصاحبه گاهی میتوان با تشویق و ترغیب به یادآوری واداشت، حال آنکه چنین قابلیتی در بیماران دمانسی به هیچ وجه وجود ندارد.
اختلالات روانی. افسردگی میتواند یکی از اخصایص تقریباً همه اختلالات روانی فهرست شده در DSM-IV-TR باشد، اما آن دسته از اختلالات روانی که در جدول 29 فهرست شده است، باید در تشخیص افتراقی مورد توجه ویژه قرار گیرد.
سایر اختلالات خلقی. بالینگر باید نخست همه طیف تشخیصهای DSM-IV-TR را که در دسترس است، در نظر بگیرد، سپس به تشخیص نهایی برسد. اول از همه باید اختلال خلقی ناشی از بیماری طبی عمومی و اختلال خلقی ناشی از مواد را رد کند. بعد باید معین کند که آیا بیمار دورههایی از علایم شبه مانیا داشته یا نه؛ این علایم مطرح کننده اختلال دوقطبی I (سندرمهای کامل مانیا و افسردگی)، اختلال دوقطبی II (دورههای عود کننده افسردگی اساسی همراه با هیپومانیا)، یا اختلال سیکلوتایمی (سندرمهای ناقص مانیا و افسردگی) است. اگر علایم بیمار صرفاً علایم افسردگی باشد، بالینگر باید شدت و مدت علایم را ارزیابی کند تا بتواند میان اختلال افسردگی اساسی (سندرم کامل افسردگی به مدت دو هفته)، اختلال افسردگی فرعی (مینور) (سندرم ناقص و در عین حال دورهای افسردگی)، اختلال افسردگی عود کننده گذرا (سندرم کامل افسردگی، اما هر دوره به مدتی کمتر از دو هفته)، و اختلال دیستایمی (سندرم ناقص افسردگی بدون آنکه به وضوح دورهای باشد) افتراق بگذارد.
شامل 8 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله تشخیص افتراقی مانیا