چکیده:
کسانی که سخن امروز مرا می شنوند شاید علاوه بر ابهام و اجمال در آن نوعی یأس و بدبینی و سخت گیری ببینند و گمان کنند که کم حوصله ام و بهانه گیری می کنم اما در حقیقت چنین نیست. من حاصل آنچه را درباره جامعه جهانی معاصر و وضع توسعه نیافتگی آموخته و دریافته ام، می گویم. من بدبین و سوفسطایی و نومید و شکاک و اهل ناله و شکوه و شکایت نیستم بلکه دردی را که به جان آزموده ام به اشاره حکایت می کنم. اگر حکایت من تلخ است مرا ببخشید که:
مسکین چکند حنظل اگر تلخ نگوید پرورده این باغ نه پرورده خویشم
1- وقت غیر از زمان بمعنای نجومی و تقویمی است. بنابراین اگر از اسراف و اتلاف وقت بحث می کنیم این دو را که البته بهم مربوطند نباید با هم خلط و اشتباه کرد. در برنامه ریزی و تقویم و ارزیابی توسعه، طبیعی است که برای هر کاری وقت مناسبی در نظر گرفته شود چه اگر کارها در زمان خود انجام نگیرد در کار توسعه نکث و توقف پدید می آید. بر طبق محاسباتی که صورت گرفته است در کشورهای مختلف بازده یکساعت یا یک روز کار مساوی نیست و گاهی این اختلاف به ده تا دوازده برابر می رسد. تالار بزرگ خلق چین در پکن را در مدت یازده ماه ساخته اند. در بسیاری از کشورها شاید در مدت یازده سال هم نتوانند ساختمانی نظیر آن بسازند. می گویند - و نمی دانم این گفته تا چه اندازه دقیق است- در یک کشور یک کارمند که باید روزی هشت ساعت کار کند بیش از شش ساعت کار مفید انجام می دهد و در جای دیگر این رقم از بیست دقیقه هم کمتر است. یکبار در یک مجلس رسمی از تعطیلی های رسمی سخن به میان آمد. می گفتند ما تعطیلی زیاد داریم و چون کارمان زیاد و راهمان دراز است بهتر است تعطیلی ها را کم کنیم. مقدمات این استدلال ظاهراً درست است. نتیجه اش هم گرچه ضرورتاً از مقدمات بر نمی آید دستور العمل بد و بی وجهی نیست. در مقابل این استدلال گفته شد که بفرض اینکه بتوانیم چند روزی از تعداد روزهای تعطیل کم کنیم چه تغییری ایجاد می شود و مگر حاصل یک روز کار چقدر است و کدام کار روی زمین مانده است که باید برای انجام دادن آن روزهای تعطیل را به روز کار مبدل کرد؟ در جایی که فقط بیست دقیقه در روز کار مفید انجام می شود، ده روز هم که از روزهای تعطیل کاسته شود، به اندازه نصف کاری که مثلاً در ژاپن در یک روز انجام می دهند، انجام نمی شود. پس آیا بهتر نیست بجای اینکه تعطیلی ها کم شود به فکر افزایش بازده کار باشیم؟ اگر در کشوری که در روز بیست دقیقه کار مفید انجام می شود فکر کنند که این بیست دقیقه را به یک ساعت برسانند حاصلش افزایش بازده ششصد روز کار در قیاس با وضع موجود است پس چرا به ششصد روز فکر نمی کنیم و در غم شش روز و هفت روزیم. این استدلال چنانکه باید مقبول نیفتاد و مقدمات آن مورد تشکیک قرار گرفت. گفتند که کارمند ما روزی شش هفت ساعت کار می کند. معلم هفته ای سی ساعت درس می دهد. پلیس و پزشک و کارگر حتی بیش از اینها کار می کنند و البته همه اینها درست بود و درست است. در اینکه کارمندان و کارگران، مدیران و پزشکان و پرستاران و . . . کار می کنند تردید نیست اما ظاهراً مسئله درست مطرح نشده است. اگر بازده کار کم است و کار سازمانهای اداری به کندی پیش می رود یا پیش نمی رود کارکنان و کارگران را نباید مسئول دانست بلکه اگر عیبی هست به نظم و نظام (یا بی نظمی و بی نظامی) کار باز می گردد. بعبارت دیگر مسئله این نیست که اشخاصی را بازخواست و ملامت کنیم. اگر سیر کارها کند است و به نتیجه نمی رسد باید دید که چرا چنین است. مشکل این نیست که مردم کار نمی کنند. اگر حقیقتاً اشخاص بر اثر تنبلی و اهمال کار نمی کردند می توانستیم به نحوی این نقص را رفع کنیم اما درد اینست که کار می کنند و نتیجه نمی گیرند. می گویند کارها از روی سهل انگاری انجام می شود و کمتر پروای محکم کاری دارند. در صنعت و تکنولوژی بجای اینکه هرچه می گذرد ساخته ها و فرآورده ها بهتر و کامل تر شود نقص افزایش می یابد. کاری که با سهل انگاری انجام می شود بیش و کمش تفاوت ندارد. دانش آموزان ما در مدارس راهنمایی و در دبیرستان صدها ساعت (قریب به هزار ساعت) زبان خارجی می آموزند. اگر در هر یک ساعت یک جمله یاد می گرفتند می توانستند به آن زبان خارجی حرف بزنند و بنویسند. صدها صفحه تاریخ و جغرافیا می خوانند اما در کنکور که مثلاً حدود کشور و نام کشورهای مجاور را می پرسند تعداد کمی پاسخ درست می دهند. در هیچیک از این موارد فکر نمی کنیم که وقت تلف کرده ایم و نمی پرسیم برای جلوگیری از اتلاف وقت چه باید بکنیم؟ کسی که وقت را تلف می کند و نمی داند که چه کرده است و از این بابت تأسف نمی خورد، وقت را نمی شناسد. همه مشکل در نشناختن وقت و ندانستن قدر آنست. این غفلت را با نصیحت و موعظه نمی توان علاج کرد. کم و زیاد بودن وقت کار و افزودن یا کاستن یکی دو روز از تعطیلات هم گره دشواری را نمی گشاید. اگر کار معیوب است باید عیب کار را برطرف کرد. کار و کارگر بهم بسته اند. کارگر به کار تعلق دارد و کار نشان کارگر را بخود می گیرد پس وقت کار را با ساعت نمی توان سنجید و اگر در جایی بازده کار کم است تمام مسئولیت را به عهده کارگر نباید دانست. در اینجا کارگر را بمعنی بسیار عام بکار می برم و مرادم کسی است که کار می کند. مهندس و پزشک و معلم و کارگر و دانشمند و کارمند و پیشه ور و بازرگان و . . . همه کار می کنند. خوبی و بدی کار تا حدی به دانش و مهارت و علاقه شخص آنان بستگی دارد اما نظام کار را هیچیک از اینها تعیین نمی کنند و نمی توانند آن را با نحوه کار کردن خود تغییر دهند. بازده کار از همه حیث تابع این نظام است. نظام مجموعه اجزاء نیست که بتوان در هر یک از اجزاء نظر کرد و اگر عیبی وجود دارد با رفع آن عیب کارها را به اصلاح آورد. مسلماً در هر نظامی باید به فکر اجزاء هم بود زیرا آنها هم کند و فرسوده می شوند و اجزاء کهنه و فرسوده را باید تعمیر یا تعویض کرد اما اگر نظم کلی بهم خورد اجزاء خوب هم از کار می افتند.
شامل 12 صفحه Word
دانلود تحقیق وقت چیست و چگونه تلف می شود