چکیده :
در فرهنگ ما نمی توان معماری و شهرسازی را صرفاً با نظریه ای کلی و جهانشمول یا با چند فرمول ، چنان که در علوم دیگر میسر است تعریف کرد. چرا که معماری علاوه بر آنکه علم است ،هنر نیز
هست ، معماری و طراحی شهری ترجمان اندیشه های انتزاعی به صورت فرم است .
یک وجه معماری عینی و عقلانی است حال آنکه وجه دیگر آن ذهنی غیر عقلانی و عاطفی است . معماری و شهرسازی را در مقام یک شیء می توان به صورت کمی سنجید اما معماری در مقام تجربه بر واکنش کم و بیش غیرقابل پیش بینی انسان متکی است که برخاسته از نیازها و دیدگاههای اوست . معماری و شهرسازی به موقعیت ( یعنی ارزشها و نگرشها ) متکی است اما در عین حال به وسیله فرهنگ انتظام می یابد که درک وحدت گذشته و حال و یا به عبارت دیگر ایجاد تعادل بین سنت
و نوآوری را از آن می طلبد و اکنون که مصالح جدید و فنون جدید ساخت امکان ایجاد هربنایی را با هر فرمی ممکن ساخته اند، باید با دقت بیشتری به معماری و طراحی یک شهر و بناهای آن نگاه کرد .
در این میان ساختمانهای بلند شاید بیش از هر بنای دیگر در معماری نیازمند این توجه و دقت باشند . این ابنیه در شرایط فعلی ، زیر سوال برده شده اند و انتقاد شدیدی به آن وارد شده ولی همچنان توانسته حضور خود را در شهرها حفظ کند و راهگشای حل بسیاری از مشکلات باشد .
به هر حال شهر باید زیبا باشد . باید با طبیعت آشتی کند و آغوشش را برای مردم باز کند . هیاهو و غوغا و جریان زندگی باید به خیابانها باز گردد و باید از کسالت و یکنواختی درآید و تشخص خود را باز یابد .
باید فضاهای گمشده دیروز دوباره پیدا شوند جان بگیرند و جان ببخشند اما این بار در قلمرویی متفاوت از دیروز .
لغات کلیدی : معماری و شهرسازی – فرم – فرهنگ – سنت و نوآوری - مصالح و فنون جدید – ساختمانهای بلند مرتبه – طبیعت – فضاهای گمشده
بیان مسأله :
نیمه دوم قرن نوزدهم ، با آغاز رشد عمودی ساختمانها ( بلند مرتبه سازی ) در غرب همراه بوده است از آن زمان تاکنون ، پدیده (( بلند مرتبه سازی )) به عنوان یکی از اشکال غالب ، در صحنه معماری و شهر سازی جهان ، چهره خود را به ثبت رسانده است . بلند مرتبه سازی در طی حیات خود اگر چه همواره از سوی بعضی اندیشمندان مسائل اجتماعی ، اقتصادی ... و شهر سازی مورد انتقاد واقع شده و به کاربرد آن با شک و تردید نگریسته اند اما همواره بنا به ضرورت ها ، توانسته است حضور دائمی خویش را به اثبات رسانده و بر عرصه فعالیت و گستردگی خود بیافزاید .
در طی حدود 5/1 قرنی که استفاده از ساختمانهای بلند در شهرهای جهان متداول گردید و گسترش یافت ، بلند مرتبه سازی همواره به عنوان یک پدیده مهم و مشکل آفرین مورد بحث بوده است . این پدیده از سویی می تواند به بسیاری از مسائل شهری مانند کمبود زمین ، کمبود مسکن و ... پاسخ دهد ، اما از سوی دیگر خود پدید آورنده مشکلات و نارسایی های دیگری می باشد . در کشورهای غربی سعی شده است برای بهره مندی از مزایای بلند مرتبه سازی و برای کنترل مسائل و مشکلات ناشی از آن توسط قوانین و مقررات کاربردی عمل کنند و پدیده را تحت کنترل بیاورند . ضرورت وجود قوانین و ضوابط کنترل کننده در این کشورها بعد از بروز مشکلات و نارسایی های ناشی از گسترش این پدیده خود را نمایاند یعنی زمانی که آثار نامطلوب آن بر چهره محیط صدمه زده بود و جبران خسارات آن به طور کامل میسر نبود . اما به هر حال وجود این ضوابط و مقررات توانسته است تا حد زیادی از گسترش و ادامه آثار نامطلوب بلند مرتبه سازی در زمینه های کالبدی ، زیست محیطی ، اجتماعی ... جلوگیری نموده و باعث بهره مندی مطلوب از مزایای آن گردد .
شهرهای ما ( خصوصا کلان شهرها ) در حال حاضر شاهد رشد وگسترش روزافزون ساختمان های بلند بر چهره خود می باشد و این در شرایطی صورت می پذیرد که شناخت دقیقی از موضوع وجود ندارد و قانون و مقررات کنترل کننده ای نیز در دست نیست . عدم وجود ضوابط و معیارهایی برای کاربرد اجرایی بلند مرتبه سازی ، این نگرانی را باعث می گردد که عوارض نامطلوب آن به علت وجود
نارسایی های دیگر ، بسیار فاجعه بارتر از آنچه در شهرهای غربی رخ داده ، خود را بنمایاند .
هزینه زیاد زمین و تکنولوژی پیشرفته و مصالح متنوع امروز بلند مرتبه سازی را توجیه
می نماید یا خیر ؟
ساختمانهایی که در شهر ساخته می شوند محل کار یا زندگی مردم هستند . مردم برای اینکه از جایی به جای دیگر بروند احتیاج به کوچه و خیابان و وسیله نقلیه دارند . مردم به مدرسه و بیمارستان و پارک و شهربازی و ورزشگاه و نمایشگاه و ... هم نیاز دارند . بنابراین تعداد مردم یک شهر
( یعنی جمعیت شهر ) باید در حدی باشد که ظرفیت معابر و فضاها و اماکن عمومی آن بتواند پاسخگوی نیازهای ساکنانش باشد . کنترل تعداد طبقات ساختمان وسیله ای است برای کنترل اندازه و تراکم جمعیت ، و کنترل تراکم جمعیت هم به این دلیل لازم است که بین نیازهای مردم و ظرفیت معابر و اماکن و بناهای عمومی شهر تعادل برقرار شود .
رابطه تراکم جمعیت و ظرفیت معابر و تاسیسات و تجهیزات و خدمات شهری
با امکاناتی که در حال حاضر برای رفت و آمد و حمل و نقل می شناسیم ( خیابان ، اتومبیل ، اتوبوس ، مترو ... ) در شهر بزرگی مثل تهران حدود 30% مساحت شهر به شبکه معابر اختصاص می یابد . معمولا 20 تا 30 درصد سطح یک شهر بزرگ نیز برای احداث خانه ها و سکونتگاه مردم منظور می شود و بقیه سطح شهر نیز سهم انواع خدمات و تاسیسات و تجهیزات عمومی ، فضاهای سبز ، حریم مسیلها و رودها ، مناطق حفاظت شده و ... است .
طبق طرح جامع و ساماندهی مصوب تهران ، مجموعا در حدود 160 کیلومتر مربع از مساحت 700 کیلومتر مربعی محدوده بیست و پنج ساله به (( کاربری مسکونی )) اختصاص دارد .
حال می خواهیم ببینیم که در این 160 کیلومتر مربع ( یا 160 میلیون متر مربع ) چقدر خانه می توانیم بسازیم به نحوی که بین نیازهای جمعیت و ظرفیتهای شهر تعادل برقرار شود ؟
اگر تراکم ساختمانی را برابر حداقل پیش بینی شده در ضوابط موجود ، 120 درصد ( یعنی دو طبقه ساختمان در 60 درصد سطح زمین ) در نظر بگیریم سطح کل زیربنای ساختمانهای مسکونی شهر برابر 192 میلیون متر مربع خواهد شد . حال برای اینکه ببینیم که در این مقدار زیربنا چند نفر ساکن خواهند شد . باید آن را بر عدد متوسط سطح زیربنای مسکونی ، که در تهران حدود 20 مترمربع است ، تقسیم کنیم ، حاصل برابر 6/9 میلیون نفر می شود .
معنی محاسبه ساده فوق این است که اگر به فرض در تمام قطعه زمینهای مسکونی محدوده 25 ساله تهران ساختمانهای مسکونی 2 طبقه ( یعنی تراکم ساختمانی 120 درصد ) ساخته شود ، جمعیت ساکن در محدوده 25 ساله تهران به 6/9 میلیون نفر می رسد . به همین ترتیب اگر همه ساختمانها ، به فرض سه طبقه ساخته شوند جمعیت محدوده 25 ساله تهران به 4/14 میلیون و اگر چهار طبقه ساخته شوند به 2/19 میلیون نفر می رسد وحال سوال این است که این ظرفیت 700 کیلومتر مربعی ( یعنی محدوده 25 ساله تهران ) چند نفر را می تواند در خود جا دهد ؟
طبق طرح جامع اول تهران ( مصوب سال 49 برای دوره 70-1345 ) 5/5 میلیون نفر ، و طبق طرح ساماندهی تهران ، مصوب 1371 ، 65/7 میلیون نفر .
آیا می توان از رقم اخیر هم تجاوز کرد ؟ نه چندان ، زیرا اگر حتی از محدودیت جدی منابع آب و نیز محدودیت ظرفیت شبکه های موجود آب و برق و گاز و ... هم بگذریم . و حل آن را به کمک سرمایه گذاری زیاد و استفاده از تکنولوژی پیشرفته میسر بدانیم . در مورد شبکه معابر محدودیت وجود دارد : وقتی متوسط تراکم ناخالص جمعیت شهر بزرگی مثل تهران از 100 نفر در هکتار فعلی تجاوز کند و به حدود 140 نفر در هکتار برسد ( یعنی جمعیت کل 8/9 میلیون نفر ) ، دیگر حتی نه فقط شبکه اتوبوسرانی پیشرفته ، بلکه سیستمهای حمل و نقل با ظرفیت سنگین ( مثل مترو ) نیز جوابگوی نیازهای حمل ونقل و رفت و آمد مردم شهر نخواهند بود ، و علاوه بر آن شهر به لحاظ سطوح مورد نیاز فضاهای باز و سبز و انواع خدمات و تأسیسات « زمین بر » شهری نیز با کمبودهای جدی تر مواجه می شود ، معنای حرفهای فوق به طور خلاصه این است که حداکثر متوسط تراکم ساختمانی ، اگر حداقل قابل قبولی از کیفیت را ضروری بدانیم ، 120 درصد ، و حداکثر متوسط تعداد طبقات ساختمانهای مسکونی ، دو طبقه ، است ، یعنی چهار طبقه هم خیلی زیاد است !
بلند مرتبه سازی در کلان شهرهای ایران آری یا خیر ؟
همواره در شهرها تقاضاها و یا نیازهای خاصی وجود دارد که در همه جای شهر قابل پاسخگویی نیست و فقط بخشهای معینی از شهر توان و استعداد پاسخگویی به آنها را دارند : در همه جای شهر نمی توان ساختمانهای اداری و تجاری ساخت . فعالیتهای اداری ، تجاری و فرهنگی نیاز و تمایل به تمرکز و همجواری دارند . به عبارت دیگر هم نیاز و هم مصلحت حکم می کند که در بخشهایی از شهر با احداث ساختمانهای بلند ، از زمین ( به عنوان منبعی کمیاب ) ، بهتر و بیشتر استفاده شود . و باز به بیان دیگر عرضه محدود و تقاضای بسیار زیاد برای استفاده از زمین در مرکز شهر و مرکز مناطق و نواحی و محلات شهر ، استفاده بیشتر از زمین ، یعنی تراکم ساختمانی بیشتر ، را توجیه می کند . بنابراین ممکن است لازم و منطقی و معقول باشد که در جایی از شهر ساختمان های مرتفع هم ساخته شود.
اما مهم این است که مکانهایی را که می توان در آنها ساختمانهای بلند ساخت ( بیشتر بر مبنای پتانسیلهای اقتصادی و اجتماعی موقعیتهای شهری و نه فقط بر اساس ویژگیهای طبیعی و زیست محیطی ) ، و نیز شرایط و ضوابط لازم برای بلند مرتبه سازی را نیز ( از جمله ابعاد قطعه زمین و موقعیت آن نسبت به معابر همجوار ) ، درست انتخاب و تعیین کنیم . نکته بسیار مهم دیگر اینکه میزان محدودیت تراکم ساختمانی ( یا تعداد طبقات ساختمان ) در مورد ساختمانهای اداری و تجاری می تواند بسیار ناچیز باشد ، اما در مورد ساختمانهای مسکونی ، در موقعیتهایی که برای بلند مرتبه سازی مناسب تشخیص داده می شود ، هدف اصلی افزایش تراکم ساختمانی ( و در نتیجه آن ، افزایش تراکم و اندازه جمعیت ) نیست ،بلکه هدف اصلی این است که با استفاده از الگوی آپارتمانهای بلند مسکونی ، سطح بیشتری از زمین به فضاهای باز و سبز اختصاص داده شود و کیفیت مطلوب تری برای زندگی جمعی تامین شود. بنابراین احداث ساختمانهای مسکونی از 8 طبقه به بالا در قطعه زمین 500 الی 1000 متری منطقی نمی باشد .
رابطه بین بلند مرتبه سازی و توسعه افقی :
محاسبات ساده فوق نشان داد که اگر متوسط ارتفاع ساختمانها در تهران از حدود 2/1 طبقه فعلی به حدود 2 طبقه برسد ، ظرفیت جمعیت پذیری کل محدوده 700 کیلومتر مربعی 25 ساله تهران به 6/9 میلیون نفر می رسد ، یعنی حدود 2 میلیون نفر بیشتر از آنچه در طرح ساماندهی تهران پیش بینی شده و به تصویب شورای عالی شهرسازی رسیده است . اداره تهران و تامین امکانات حداقل رفت و آمد و تاسیسات و تجهیزات و خدمات شهری ، در صورتی که به چنین جمعیتی برسد ، بسیار مشکل تر از امروز خواهد بود .
به عبارت دیگر با ارتفاع متوسط 2 طبقه برای ساختمانهای مسکونی ، بیشترین استفاده قابل تصور از امکانات جمعیت پذیری شهر تهران به عمل خواهد آمد . و اگر جمعیت تهران در آینده از این رقم تجاوز کند ، که می کند ، توسعه افقی ناگزیر خواهد بود ، و برای پرهیز از توسعه افقی نمی توان باربیشتری بر دوش تهران گذاشت . بلکه باید مسئله اسکان و استقرار جمعیت و فعالیت را – نه فقط در شهر تهران – بلکه در عرصه منطقه کلان شهری تهران مورد توجه قرار داد .
نکته حائز اهمیت دیگر اینکه هم اکنون حدود 5/3 میلیون نفر در شهرها و آبادیهای کوچک و بزرگ اطراف تهران زندگی می کنند . یعنی توسعه افقی تهران مدتها است که اتفاق افتاده . کرج یک میلیون نفری ، اسلامشهر 300 هزار نفری ، اکبرآباد 80 هزارنفری ، قرچک 140 هزارنفری و ... در واقع مظاهر توسعه افقی کلان شهر تهران هستند . اما ، اگر هم ظرف تهران جا داشت . ساکنان این شهرها و آبادی ها که عموما مردم کم درآمد و یا بسیار کم درآمد هستند – نمی توانستند در ساختمانهای بلند مرتبه شمال شهر تهران زندگی کنند. گرایش این مردم به سکونت در خارج از تهران به این دلیل نیست که در تهران جا پیدا نمی شود ، بلکه به دلیل گرانی زمین و مسکن است . کما اینکه هنوز غرب تهران خالی است ، و زمانی هم که اسلامشهر رشد بالای 20 درصد را تجربه می کرد ، تهران خیلی بیشتر از حالا جای خالی داشت .
بنابراین می توان با در نظرگرفتن کلیه جوانب و تاثیرات مثبت و منفی اینگونه از ابنیه ، در بعضی مواقع و در مکانهای مطلوب و برای اقشار مناسب این ساختمان ها را ساخت و از مزایای آن بهره مند شد .
آثار اجتماعی و روانی زندگی درساختمان های بلند :
تاثیرات اجتماعی و روانی بلند مرتبه ها نیز به همان میزان تاثیرات اقتصادی از سوی محققان مختلفی مورد بررسی واقع گردیده است . این موضوع از سوی جامعه شناسان ، روان شناسان ، مردم شناسان و شهرسازان بررسی و نقد گردیده است :
تاثیرات اجتماعی و روانی ناشی از زندگی در بلند مرتبه ها ، نه در مجموعه های اداری ، تجاری و یا صنعتی و ... بلکه در مجموعه های سکونتی است که دارای اهمیت می باشد زیرا در محیط سکونت ، برخوردهای اجتماعی و آثار روانی آن ، ابعادی بسیار گسترده می یابد . بدین لحاظ است که همواره
(( انتقادهایی که از بلند مرتبه سازی صورت پذیرفته ، در مورد بناهای مسکونی بوده است . )) این تاثیرات در زمینه های زیر مورد بررسی قرار گرفته است :
الف – تناسب زندگی آپارتمانی ( در بلند مرتبه ) با گروهها و طبقات مختلف اجتماعی
ب – تراکم جمعیت در فضا
ج – یکسانی و یکنواختی فضاهای معماری طراحی شده
د – سوانح و ساختمانهای بلند
بنابراین به شرح و بررسی نظرات ارائه شده در زمینه های فوق پرداخته می شود و نتیجه تحقیقاتی که در این زمینه ها صورت پذیرفته منعکس خواهد شد .
الف – تناسب زندگی آپارتمانی ( بلند مرتبه ها ) با گروهها و طبقات مختلف اجتماعی
یکی از مواردی که همواره زندگی در بلند مرتبه ها را زیر سوال برده ، تناسب زندگی در بلند مرتبه ها یا زندگی آپارتمانی با گروه های متفاوت اجتماعی است . این دیدگاه از یک سو تفاوت قومیت ها ،
ملیت ها و نژادهای مختلف را در سرزمین های گوناگون – با آب و هوا و اقلیم متفاوت – مدنظر دارد و از دیگر سو در یک جامعه مشخص ، تفاوت گروهها و طبقات مختلف اجتماعی با رفتارهای سکونتی مختلف در آن جامعه را مورد توجه قرار می دهد . در این بحث ، متناسب بودن زندگی در بلندمرتبه ها با آداب و رفتار اجتماعی و گروههای مختلف یک جامعه مدنظر می باشد .
تجربیات جهانی و همچنین تحقیقات داخلی ( در کشور ) حاکی از آن است که زندگی ، طرز سکونت ، نحوه رفتار ، کنش های اجتماعی و گروهی طبقات مختلف اجتماعی ، سکونت آنان را در بلند مرتبه مناسب و رضایت بخش یا نامناسب و نامطلوب می گرداند . کلیه بررسی هایی که در زمینه فوق انجام شده به این نتیجه دست یافته اند که به دو دلیل عمده ، زندگی آپارتمانی در بلند مرتبه ها ، مناسب گروههای اجتماعی با فرهنگ روستایی – که غیر از ساکنین روستا ، شامل اقشار تهیدست مهاجر شهری و کارگران نیز می شوند – نمی باشد . این دو دلیل عمده ، یکی : نحوه رفتارهای اجتماعی و ارتباطات همجواری و همسایگی این گروههای اجتماعی می باشد که در تناقض با همجواری شدید و فضاهای مشترک متعدد در این نوع مساکن است. و دیگری : پرجمعیت بودن و به عبارت بهتر پر اولاد بودن این خانواده ها می باشد .
بررسی هایی که در سطح کشورهای غربی که دارای سابقه بیشتری در زمینه سکونت در بناهای بلند هستند ، انجام شده به نتایجی در این زمینه دست یافته که این نوع همجواری را مناسب بعضی گروههای خاص پایین اجتماع که در عین حال دارای اولاد زیادی هم هستند نمی دانند .
یک نمونه بسیار معروف در این مورد پروژه ، (( پروت ایگو ( Pruitt-Igoe) )) می باشد . مجموعه مسکونی بلندی که توسط یاماساکی ، معمار ژاپنی طراحی شد و در سالهای 55-1954 در سنت لوئیس آمریکا ساخته شد، اقشار پایین دست اجتماعی – سیاه و سفید – با درآمدهای پایین ، اکثرا پراولاد و بسیاری بی سرپرست و دارای مشکلات متعدد اجتماعی در آن ساکن شدند .
به مرور زمان مصایب و مشکلات بسیار در همجواری این خانواده ها بروز کرد ، نابسامانی به حدی رسید که باعث شد عده زیادی از ساکنین واحدهای مجموعه را ترک کنند . وجود مشکلات متعدد و متروکه شدن بخشی از آن بالاخره پس از 17 سال باعث گردید تا در سال 1972 ، تصمیم به نابودی
و منفجر کردن مجموعه مسکونی (( پروت – ایگو )) گرفته شد و در این سال این انفجار صورت پذیرفت .
صاحب نظران گوناگون در مورد علت این پدیده و شکست این پروژه به بررسی و تحقیق پرداختند :
(( علت ریشه ای این ناکامی در آن بود که بسیاری از خانواده های با رفاه پایین و پراولاد ... قادر به کنار آمدن با این ساختمان ها نبودند و این ساختمان ها نیز دردی از آنها دوا نمی کرد و به قول جامعه شناسی به نام Rainwater که در این رابطه تحقیق کرده است : ( تحقق ایده های Pruit-Igoe نیازمند زندگی بسیار متفاوت از زندگی کارگران سیاه یا سفیدی بود که در آن سکنی گزیدند چنین به نظر می آید که خود ویژگی های لازم برای زندگی در این مجموعه مسکونی با امکانات درآمدی و ثبات زندگی قشر فوقانی طبقه کارگر بیشتر قابل انطباق بوده باشد و یا به عبارت دیگر زندگی در (( پروت – ایگو )) نیازمند سطح درآمدی 50 تا 100 درصد بیشتر از درآمد بالفعل خانواده هایی بود که در آن اقامت گزیدند ) ، (( در صورتی که خانواده های با درآمد بالا و متوسط به همراه تعداد محدودی از خانواده های پراولاد و خانواده هایی که به نوعی دارای سرپرست مشخص باشند به شرط آن که نسبت خانواده های پرجمعیت از 50 درصد کل خانوارهای مجموعه تجاوز نکند ، به راحتی قادر به زندگی آسوده در این مجموعه بودند .))
(( به طور کلی ساختمان های بلند مسکونی به عنوان یک واحد سکونتی راحت ، متناسب افراد تنها ، دانشجویان ، زوج ها و خانوارهای کوچک می باشد لکن برای خانوارهای پراولاد تنها تحت شرایط خاص از قبیل تراکم جمعیت در شهرهای کم وسعت ، اگر راه حل قابل قبول دیگری ارائه نگردد ، آن هم فقط در صورتی که فضای بازی و چمن پشت بام به صورتی کافی و مناسب برای گروه کودکان ساکن آن ارائه شود ، پذیرفتنی است .)) ( ایده حیاط در ارتفاع – وبامهای سبز )
تحقیقات اجتماعی که در کشورمان ، در این زمینه صورت گرفته است، نیز نتایج فوق را تایید می کند . این تحقیقات در برگیرنده ساکنان متفاوت آپارتمان ها در تهران از شمال شهر تا جنوب شهر ، از طبقات مرفه تا طبقات روستایی ، سنتی و تهیدست شهر تهران می باشند . این نمونه ها به لحاظ فرهنگ آپارتمان نشینی می توانند نماینده گروههای مختلف در کل سرزمین باشند به این لحاظ می توانیم نتایج حاصله را برای شرایط عمومی ایران تعمیم دهیم :
در (( نزد اقشار مرفه اولا آگاهی بالنسبه کاملی از کم و کیف و یا به عبارتی سبک و چگونگی زندگی آپارتمانی وجود دارد و در نتیجه با آگاهی از این شیوه زندگی ، انتخاب سکونت در واحد آپارتمانی در میان این طبقه عموما از روی تمایل و به دلخواه صورت گرفته است . در نزد این گروه دلایل بسیار مشخصی جهت انتخاب آپارتمان برای سکونت وجود دارد : اهم این دلایل در دو مورد بسیار مشخص زیر خلاصه می گردد :
1- امنیت مالی
2- نگهداری آسان ، در مقایسه با زندگی در خانه های ویلایی ، جمع و جور بودن آپارتمان و نحوه اداره قسمت های مشترک.
در نزد اقشار متوسط اجتماعی ، آگاهی کاملی از شیوه زندگی آپارتمانی و رویه سکونتی آن وجود ندارد به عبارتی روشنتر این گروه در حد فاصله یا مرز یک آگاهی و عدم آگاهی نسبت به شرایط زندگی آپارتمانی قرار دارند ، لکن نکته بارز در میان این گروه ، آمادگی پذیرش و تمایل کم و بیش به پذیرش فرهنگ نو و این شیوه سکونتی است . دلایل موجه زیر جهت خرید آپارتمان وجود
داشته :
1- فراهم آمدن امکانات مناسب جهت خرید آپارتمان مانند وام بانکی و غیره ...
2- تمایل شدید به مالکیت با توجه به ویژگی های فرهنگی و ارزان بودن این نوع زندگی را با واحد مسکونی در نزد اقشار پایین با ریشه روستایی و تهیدست شهر تهران متاسفانه به هیچ وجه آگاهی از شیوه زندگی آپارتمانی وجود ندارد ...
وجود شکاف فرهنگی قابل توجه میان فرهنگ زیستی سنتی این مردم با فرهنگ شهرنشینی امکان پذیرش این نوع دشواری ها و مقاومت های بارز را مواجه می سازد . در نزد این گروه اجتماعی دلایل زیر جهت آپارتمان نشینی وجود داشته :
1-کمبود مسکن ، استیصال ، اجاره ارزانتر ( در مورد اجاره نشینان )
2-رهایی از دست مالکیت در مورد ساکنین مالک آپارتمان
3-سرمایه گذاری مناسب از نظر مالکین جهت اجاره آن .
به طور کلی آنچه از مطالب فوق نتیجه می شود حاکی از آن است که زندگی آپارتمانی مناسب کلیه گروه ها و طبقات اجتماعی نمی باشد . البته مسئله با دیدی دقیق تر و موشکافانه تر باید تحقیق شود اما در مجموع می توان نتیجه گرفت که زندگی در بلندمرتبه ها برای اقشار متوسط به بالا مناسب تر از اقشار تهیدست شهری که غالبا دارای فرهنگ روستایی می باشند ، است همچنین در یک واحد
بلندمرتبه ، به علت همجواری بسیار نزدیک ، اگر افراد ساکن دارای فرهنگ مشابه هم باشند ، روابط بهتری نتیجه می گردد و رضایت بیشتر ساکنین را به همراه خواهد داشت .
ب : تراکم جمعیت در فضا
میزان تراکم در فضا با میزان فعالیت انسان در آن فضا رابطه معکوسی دارد به این معنی که تراکم بیش از حد باعث نامطلوب شدن محیط می گردد . اینکه چرا یک فضای متراکم از جمعیت برای انسان نامطلوب است دلایل متعدد روانشناختی دارد : یکی از دلایل آن است که استفاده از فضا و تجهیزات آن را برای هر نفر محدود می سازد ( همان پدیده سرانه ها ) مانند استفاده از وسایل بازی کودک و یا مانند چشم انداز یک نفر آدمی که روی صندلی نشسته به فضای اطراف، که توسط عبور و یا ایستادن دیگران بسته شده و از بین می رود . همچنین هنگامی که تعداد استفاده کننده از یک فضا زیاد باشد ، به همان نسبت فضا بزرگتر می گردد . به این ترتیب ، خصوصیت و شخصیت فضا خدشه دار می شود ، زیرا حدی از بزرگی فضا دارای مطلوبیت می باشد : « کوچک زیبا است » یا « هرچه فضا کوچکتر شود و کادر دید انسان محدود تر باشد ، احساس امنیت و آسایش انسان بیشتر می گردد » .
همچنین از مهترین دلایل نامطلوب شدن فضای متراکم برای انسان ، کاهش و تنزل ارتباطات انسانی و ایجاد بیگانگی در فضای روابط می باشد ، یعنی دومین شاخص رضایتمندی انسان از محیط .
اصل کلی آن است که تعداد زیاد جمعیت در یک مکان ، سطح روابط افراد را تنزل می دهد . یک فرد در میان جمع کثیر ، بیشتر ناشناخته می ماند و هویت او بیشتر نادیده گرفته می شود ، در حالی که هرچه جمع کوچکتر باشد شخصیت او بیشتر خود را می نمایاند و در صورتی که جمعی وجود نداشته باشد و همه « فرد » باشند حالت شناخته شدن و هویت به نهایت خود می رسد : « در همانندی یک ساختمان مرتفع بیش از تنوع خانه های منفرد تلاش برای شناسایی وجود دارد » . این پدیده است که تفاوت زندگی اجتماعی در یک واحد از یک ساختمان بلند مرتبه را با یک واحد ساختمانی شخصی بیان
می کند .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 15 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله تحلیلی پیرامون احداث ساختمانهای بلند مرتبه در کلانشهرهای ایران